مقدمه
مسجد به عنوان اصلی ترین پایگاه برای عبادت خداوند و اقامه نماز محسوب می شود؛ درعین حال آموزه های اسلامی و تاریخ جوامع اسلامی از صدر اسلام تاکنون نشان می دهد که مسجد تنها یک «نمازخانه» نیست؛ بلکه به عنوان اصلی ترین محل اجتماع مسلمانان دارای کارکردهای متنوعی ازجمله کارکردهای عبادی، تبلیغی، فرهنگی و هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، ارزشی، تربیتی، علمی، آموزشی، گفتمان و مشاوره، قضایی، بهداشتی، درمانی، نظامی، حکومتی و... است. به نظر می رسد یکی از اصلی ترین کارکردهای مسجد که در عصر جدید با گسترش نهادهای مالی و اقتصادی متعارف مورد بی توجهی و فراموشی قرار گرفته است، کارکرد اقتصادی آن است.
مقولۀ مسجد در اسلام ارتباط وثیقی با دو مفهوم نماز و ذکر الهی دارد. نماز عالی ترین جلوه ذکر الهی در بین اعمال عبادی انسان و مسجد به عنوان اصلی ترین نماد تمدنی برای برپایی نماز و ذکر الهی است. قرآن کریم در آیه 114 سورۀ «بقره»، ظالم ترین انسان ها را آنهایی می داند که مانع از برپایی ذکر الهی در مسجد می شوند: «وَ مَنْ أَظْلَمُ ممَّن منَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ...». همچنین در آیه چهلم سورۀ «حج» خداوند حکیم در توصیف مسجد و به عنوان اصلی ترین کارکرد آن «یذْکرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کثِیراً» را به کار می برد.
همچنین قرآن کریم در مورد ارتباط نماز و ذکر الهی در آیه چهاردهم سورۀ «طه»، ذکر الهی را به عنوان اصلی ترین هدف اقامه نماز به تعبیری کارویژۀ آن معرفی می کند: «... وَ أَقمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِی». در تأیید همین مفهوم، خداوند حکیم در آیه 40 سورۀ «عنکبوت»، پس از بیان اثر بازدارندگی نماز از فحشا و منکر، به اثر بزرگ تر و اصلی تر آن که ذکر قلبی است، اشاره کرده و می فرماید: «وَ لَذِکرُ اللَّهِ أَکبر». در آیه نهم سورۀ «جمعه» نیز خطاب به اهل ایمان می فرماید: «ای مؤمنان، چون برای نماز روز جمعه ندا دهند، به سوی ذکر خدا بشتابید». منظور از ذکر الهی در این آیه همان نماز است که به دلیل ارتباط وثیق این دو مفهوم، ذکر الهی به جای نماز به کار رفته است.
بنابراین با توجه به ارتباط وثیق بین مسجد، نماز و ذکر الهی، جهت تبیین نسبت مسجد و امور مالی و اقتصادی بر مبنای آیات قرآن کریم ناگزیر هستیم که نسبت دو مفهوم نماز و ذکر الهی با امور مالی و اقتصادی را نیز بررسی کنیم؛ زیرا در نظر گرفتن نسبت این دو مقوله با امور مالی و اقتصادی کمک شایانی به روشن تر شدن ارتباط بین مسجد و امور مالی و اقتصادی خواهد کرد.
حال این سؤال مطرح می شود که کارکرد مالی و اقتصادی مسجد به عنوان پایگاه اصلی برپاداشتن ذکر الهی چه میزان مورد تأیید دین اسلام است؟ آیا اساساً اسلام رابطه ای بین مسجد، نماز و ذکر الهی و امور مالی و اقتصادی قائل است یا این دو مقوله، اموری منفک و جدای از یکدیگر هستند و ربط و نسبت و تأثیری بر یکدیگر ندارند؟ یکی از روش های پاسخ گویی به پرسش های فوق رجوع به قرآن کریم و تدبر در آیات مربوط به این موضوع است. در ادامه به توضیح روش تحقیق تدبر در قرآن کریم و نحوه کاربست آن خواهیم پرداخت و سپس نتایج به دست آمده در تحقیق آورده خواهد شد.
پیشینه بحث
پژوهش های انجام گرفته در این حوزه، در سه دستۀ کلی قابل طبقه بندی هستند: دستۀ اول صرفاً به بررسی اقتصاد از نگاه قرآن و یا بررسی یک موضوع اقتصادی براساس قرآن پرداخته شده است؛ دستۀ دوم از پژوهش ها، به بررسی دیدگاه قرآن در مورد مسجد، نماز و یا ذکر الهی پرداخته اند؛ دستۀ سوم از پژوهش ها، از جنبه های اخلاقی و معنوی به موضوعات اقتصادی از دیدگاه قرآن کریم پرداخته اند. در دستۀ اول از پژوهش ها، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
انصاری (1382) در پژوهشی با عنوان «مبانی اقتصاد از دیدگاه قرآن کریم» اشاره می کند که اصول اقتصاد سالم و رشد یابنده از دیدگاه قرآن کریم شامل شناخت و تدبیر امور اقتصادی از راه نفقه، تعقل، اعتقاد به توحید، اعتقاد به معاد، اعتقاد به مظهری از عبودیت بودن عملیات اقتصادی، دخالت دولت در اقتصاد، عدالت در عملیات اقتصادی و تزکیه است.
غضنفری و محمدی نبی کندی (1390) در مقاله ای با عنوان «بررسی توسعه اقتصادی از منظر قرآن کریم»، راهکارهای توسعه اقتصادی را در دو دسته معنوی (انفاق، تأثیر تقوا در توسعه اقتصادی، نفی سبیل کفار بر مسلمین) و مادی (تشویق به تولید، فراوانی منابع دنیا، توسعه اقتصادی، تشویق به صنعت و تکنولوژی) مورد شرح و بررسی قرار داده اند.
کهنوجی (1390) در مقاله ای با عنوان «اقتصاد در قرآن» مطرح می کند که نظام اقتصادی اسلام در قرآن دارای چهار اصل ایجابی: فعالیت اقتصادی، توزیع مجدد ثروت، قرض الحسنه و مدیریت لایق اقتصادی و چهار اصل سلبی: ربا، بیماری های اقتصادی، اکل مال به باطل و افراط و تفریط است.
هادوی نیا (1391) در مقاله ای با عنوان «رفتارشناسی اقتصادی انسان مادی گرا از دیدگاه قرآن کریم» به این نتیجه می رسد که در حوزۀ تولید، مسئلۀ ربا با توجه به فراگرد انگیزشی، شاخص ترین تفاوت است. دربارۀ مصرف نیز، تجمل گرایی یکی از ویژگی هایی است که قرآن کریم دربارۀ رفتار مصرفی انسان مادی گرا مطرح می کند.
عسکرزاده (1392) در پژوهشی با عنوان «رفتارهای اقتصادی در آموزه های قرآن کریم» به تأثیر و نقشی که آموزه های قرآن در اصلاح رفتارهای نادرست اقتصادی و نیز تثبیت رفتارهای درست دارند، اشاره می کند.
عربشاهی کریزی (1394) در مقاله ای با عنوان «تحلیلی بر اقتصاد اسلامی و مؤلفه های آن در قرآن کریم» به این نتیجه می رسد که گزاره های حاکی از سنت های حاکم بر اقتصاد عبارت اند از: نقش انسان در سنت خوشبختی و بدبختی، گوارایی زندگی بدون هوای نفس، تفاوت انسان ازنظر استعداد، توکل عامل کفایت الهی، نقش انسان در یاری رسانی الهی، رویگردانی از یاد خدا عامل سختی و تنگی معیشت، تکامل و پیشرفت در گرو تحمل سختی ها، همراهی سختی با آسانی، ریزش نعمت ها عامل عذاب برای جامعه ناصالح، نیاز انسان به آبادانی و عمران و اصل عدم اطمینان از پیامدهای فعالیت های کنونی.
رجایی و محمدیان (1396) در مقاله ای با عنوان «مبانی توزیع ثروت و درآمد در قرآن کریم: نگاه مقایسه ای؛ مقدمه ای بر الگوی توزیع اقتصاد مقاومتی» مطرح می کنند که انسان مکلف است در هر فعالیت اقتصادی از امکانات استفاده بهینه کرده؛ در برابر خداوند، همنوعان خویش و طبیعت مسئول است و زمینۀ کمال و سعادت خویش را از طریق انجام درست این مسئولیت فراهم می کند.
در دستۀ دوم از پژوهش ها که به بررسی دیدگاه قرآن در مورد مسجد، نماز و یا ذکر الهی پرداخته اند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
خادمی (1385) در یادداشتی با عنوان «مسجد آرمانی از منظر قرآن کریم» به تعدادی از اوصاف ثبوتی و سلبی مسجد براساس آیات قرآن کریم پرداخته است.
رحیمی (1387) در مقاله ای با عنوان «نماز در قرآن و سیره معصومین(» مطرح می کند که نماز بدون شک یکی از مهمترین فرایضی است که اسلام بدان سفارش کرده و بر آن تأکید می کند؛ تا جایی که می گویند قیامت اولین مسئله ای که از انسان سؤال می شود، نماز است. بی گمان، نماز بهترین وسیله برای سازندگی و سیر و سلوک به سوی خداوند متعال و هستۀ بنیادین حرکت تکاملی به سوی والاترین هدف انسانیت و جامعۀ نمونۀ بشری است.
مروتی و ساکی (1392) در مقاله ای با عنوان «معناشناسی واژۀ ذکر در قرآن کریم» به این نتیجه می رسند که واژۀ کانونی «ذکر» در قرآن با واژگان بسیاری همچون اهل کتاب، تورات، قرآن و صلاة بر محور جانشینی در یک حوزۀ معنایی و بر محور همنشینی با واژه هایی مانند تقوا، رسول، کتاب و صلاة در یک حوزۀ معنایی قرار می گیرد. در این میان، یکی از مهم ترین واژه هایی که با ذکر، هم رابطۀ جانشینی و هم رابطۀ همنشینی دارد، صلاة است.
موسوی مقدم و محمدی (1395) در پژوهش خود با عنوان «بررسی نقش مسجد در افزایش سرمایه اجتماعی براساس نماگرهای اصلی آن در قرآن و حدیث» بیان می دارند که نهاد مسجد بیان کنندۀ کارکردهایی به مراتب فراتر از صرف محل عبادت بودن آن (به معنای خاص عبادت فردی) است. این نهاد، از طریق اثرگذاری مستقیم بر عناصر هنجارهای مشترک، اعتماد و مشارکت، سبب تولید و توزیع سرمایه اجتماعی می شود.
توکلی و سجادی (1397) در پژوهشی با عنوان «آثار تربیتی فردی و اجتماعی نماز در قرآن کریم» مطرح می کنند که آثار تربیتی قرآن در بعد فردی شامل آرامش و بهداشت روان، پیش گیری از افسردگی، پیش گیری از بیماری های اخلاقی، غفلت زدایی، پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی و در بعد اجتماعی شامل گسترش روحیۀ جمعی، ایجادکنندۀ تصویر ایمانی، تنبیه کنندۀ منافقان و متمایزکننده منافق از مؤمن می شود.
شریفی (1397) در مقاله ای با عنوان «نقش محوری نماز در تعالی فرهنگی از دیدگاه قرآن کریم» به این نتیجه می رسد که نماز با ملاحظه آداب و شرایط آن، نقش محوری در فرهنگ سازی و تعالی فرهنگی در بین انسان ها و بخصوص جوامع اسلامی دارد و در دین اسلام، همۀ اهداف فرهنگی از قبیل اخلاص و یک رنگی؛ تعاون و همکاری؛ ایثار و انفاق؛ جهاد و شهادت؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ عفاف و حجاب؛ نظم و انضباط اجتماعی، برابری و برادری و همچنین فرهنگ تربیت دینی بر پایۀ نماز بنا نهاده شده است.
دستۀ سوم از پژوهش ها که به جنبه های اخلاقی و معنوی موضوعات اقتصادی از دیدگاه قرآن کریم پرداخته اند، عبارت اند از:
ایروانی (1383) در پژوهشی با عنوان «اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث» پس از اثبات رابطۀ اخلاق با اقتصاد و نقد مبانی جدایی آن دو، مهم ترین عناصر اخلاق اقتصادی را در سه بخش تولید، توزیع و مصرف را مورد بررسی قرار می دهد.
ملک افضلی و یزدان شناس (1393) در پژوهش خود با عنوان «سودگرایی و معنویت در اقتصاد اسلامی با رویکرد آیات الاحکامی قرآن کریم» به این نتیجه می رسند که اقتصاد اسلامی از اخلاق و معنویت جدا نیست.
غفورزاده (1394) در مقاله ای با عنوان «معیار اخلاقی فعالیت های اقتصادی از دید آیه های اقتصادی قرآن کریم» مطرح می کند که روح حاکم بر فعالیت های اقتصادی باید فضیلت گرایی به معنای داشتن حسن فاعلی و رعایت اعتدال در امور اقتصادی قرار گیرد و باید وظیفه گرایی نتیجه گرا به معنای ملتزم بودن به دستورهای الهی در زمینۀ اقتصادی و درعین حال توجه داشتن به نتیجه های سنت های اقتصادی قرآنی مدنظر فعالان اقتصادی قرار گیرد.
خوشحال دستجردی و کاظمی (1389) در پژوهشی با عنوان «تحلیل جایگاه رزق در قرآن و بازتاب آن در عرفان اسلامی» به این نتیجه می رسند که ذکر و یاد خداوند به عنوان یکی از مهم ترین عبادات اسلامی، نقش مهمی در تکامل معنوی انسان به عهده دارد و به همین علت، خداوند در قرآن، آیات متعددی را دربارۀ آن نازل کرده است. جایگاه رفیع ذکر در عرفان اسلامی نیز تا حد بسیاری تحت تأثیر آیات و احادیثی است که عظمت و ارزش این عمل عبادی را بیان می کند. بسیاری از عرفا، اهمیت و ارزش ذکر و آثار و برکات آن را برای سالکان طریق حق، تبیین کرده، آنها را بر مداومت بر آن فرامی خوانند.
خادم علیزاده و غفورزاده (1395) در مقاله ای با عنوان «پژوهشی در زمینۀ چارچوب های اقتصاد اثباتی در قرآن کریم (مطالعۀ موردی: چارچوب گزاره های اثباتی پیشرفت مادی و معنوی» را مطرح می کنند که با توجه به تفاوت مبانی معرفت شناسی اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی، برخی از گزاره های اثباتی براساس کارکرد علل مجرد قابل توجیه است و با نگرش صرفاً مادی نمی توان آن را توجیه کرد.
خاکپور و همکاران (1395) در پژوهشی با عنوان «نقش انفاق در سلامت معنوی از دیدگاه قرآن و روایات» به این نتیجه می رسند که انفاق با تقویت وجدان اجتماعی و روحیۀ همدلی با ایفای نقش تقویتی، در کنار ایجاد الفت و گسترش تعاملات انسانی که به نقش تکاملی نام بردار است و نیز با درمان بیماری های بخل و مال دوستی و سایر نقش های دیگر، تأثیر بالایی در ارتقای سلامت معنوی فرد و جامعه دارد.
فتحعلیانی و حسینی (1397) در مقاله ای با عنوان «اقتصاد اسلامی (شاخص های زمینه ساز در اخلاق اقتصادی برمبنای قرآن و نهج البلاغه)» مطرح می کنند که شاخص های زمینه ساز جهاد اقتصادی شامل ایمان و رعایت تقوای الهی، وجود اخلاق اقتصادی، توجه دقیق توأم با ایمان به قاعده نفی سبیل، تعاون و همکاری سازنده، پرهیز از کسب درآمدهای حرام، انفاق اموال و شکر گذاری، قرض الحسنه، عدالت، توجه به عبادت بودن کار، توجه به قراردادها و معاملات، پیشگیری از اسراف و مصرف گرایی و استفاده بهینه از منابع موجود برای مصرف است.
بررسی کامل پیشینۀ پژوهش نشان می دهد، در هیچ یک از پژوهش های انجام شده به این سؤال که «آیا ارتباطی بین مسجد، نماز و ذکر الهی و امور مالی و اقتصادی وجود دارد؟» پرداخته نشده است. همچنین در اغلب پژوهش های صورت گرفته از روش پژوهش قرآنی منسجمی که با راهبرد مسئله محور به دنبال یافتن پاسخ مشخصی از قرآن باشد، استفاده نشده است. نوآوری مقاله حاضر این است که از طرفی سؤال مشخص فوق محضر قرآن عرضه شده و هم از روش تحقیق قرآن به قرآن و با راهبرد مسئله محور بهره گرفته شده است.
در این پژوهش از روش تحقیق تدبر در قرآن با رویکرد قرآن به قرآن و با راهبرد مسئله محور استفاده شده است. درروش تدبر در قرآن با رویکرد قرآن به قرآن، تلاش می شود که آیات قرآن با کمک قرآن فهم شوند و با قرار دادن آیات در کنار هم، برداشتی صحیح از آنها صورت گیرد (طباطبائی، 1378، مقدمه، ص 18). مبنای روش تدبر این است که زبان قرآن، شناختاری و عقلایی است؛ اما قرآن در کنار رعایت عرف عقلا، ساختار و عرف ویژه ای نیز تأسیس کرده که برای فهم آن بیش از همه باید به خود قرآن رجوع کرد (قربانی و نجارزادگان، 1390).
با وجود جایگاه قابل توجه حدیث در دین شناسی، در روش قرآن به قرآن، براساس نظریۀ «اصالت قرآن و حجیت حدیث» عمل می شود. این نظریه قائل است به اینکه قرآن به صورت مستقیم قابل فهم و تفسیر است و از این جهت وابسته و نیازمند حدیث نیست (مهریزی، 1382). در نهایت پیوند معنایی آیات قرآن است که ناشی از انسجام متن قرآن و تأکیدی بر وثاقت متن قرآن است و یکی از وجوه اعجاز قرآن را آشکار می سازد (قربانی و نجارزادگان، 1390).
در راهبرد مسئله محور در تدبر قرآن کریم، پژوهشگر با یک سؤال به قرآن کریم مراجعه کرده و با استفاده از کل آیات قرآن سعی در پاسخ دادن به آن مسئله دارد. در این روش محقق ممکن است از کلیدواژه های قرآنی، آیات، سیاق ها، سوره ها و حتی داستان های قرآنی بهره بگیرد؛ ولی به هیچ کدام محدود نبوده و به صورت جامع باید از همه آنها استفاده کند (لطیفی، 1390).
در پژوهش حاضر، یک مسئله و پرسش مشخص به قرآن عرضه گردیده است: «آیا ارتباطی بین مسجد و امور مالی و اقتصادی وجود دارد؟» برای پاسخ به این پرسش، ابتدا از کلیدواژه های قرآنی استفاده شده است. به دلیل تعدد آیات مرتبط با امور مالی و اقتصادی در قرآن کریم در شروع کار از ریشۀ واژه های مرتبط با مسجد بهره گرفته شد. ابتدا با استفاده از ریشۀ کلمات صلو (دعا کردن، نمازخواندن)، سجد (سجده کردن) و رکع (رکوع کردن)، در آیات قرآن جست وجو شد. در این مرحله 168 آیه قرآن کریم احصاء شد. در حین جست وجوی اولیه، این نتیجه حاصل شد که دو کلیدواژه ذکر (یاد کردن) و عبد (پرستش کردن) نیز می تواند به مجموعه کلیدواژه های قبلی اضافه شود؛ البته با این دقت که آیات به دست آمده با این کلیدواژه نزدیک به مفهوم مسجد و نماز باشد. در این مرحله تعداد آیات به 236 آیه رسید. در ادامه با تدبر در آیات مذکور 63 آیه که در آنها مباحث اقتصادی و مالی در کنار امور مربوط به مسجد، نماز و ذکر الهی مطرح شده بود، انتخاب شده و با تدبر در آنها و سپس رجوع به تفاسیر برای آوردن مؤید برای تدبرهای صورت گرفته، پژوهش حاضر ادامه یافت. درنهایت نیز با رجوع به کل آیات قرآن کریم، دقت شد تا مفهومی در مورد این مسئله جا نیفتاده باشد که در این مرور آیه ای به مجموعه آیات اضافه نشد. در رجوع به تفاسیر برای بررسی مؤیدات از سه اثر گران بهای ترجمۀ تفسیر المیزان، تفسیر نمونه و تفسیر نور بهره گرفته شده است.
1. تدبر و تحلیل آیات قرآن کریم
با بررسی و تدبر در آیات قرآن کریم و با دسته بندی آیات مشخص شد که قرآن کریم از یازده وجه قائل به ارتباط بین مسجد، نماز، ذکر الهی و امور اقتصادی و مالی است. با دسته بندی این وجوه، چهار گزاره اصلی به دست می آید. گزاره های اصلی که نتیجۀ تدبر و تحلیل آیات قرآن کریم است، عبارت اند از:
1-1. عدم مغایرت پرداختن به امور مالی و اقتصادی با مسجد، نماز و ذکر الهی
الف) همسنخ و هم طراز بودن امور مالی و اقتصادی غیرانتفاعی و امور مربوط به مسجد و نماز
در آیات متعددی از قرآن کریم در کنار مطرح شدن اموری که مربوط به نماز، عبادت و مسجد است، مسائل مالی و اقتصادی مطرح شده است. در اغلب این آیات، «برپاداشتن نماز»، «عبادت کردن»، «سجده کردن»، «رکوع به جا آوردن» و «دعا کردن» در کنار «انفاق کردن از روزی»، «پرداختن زکات»، «احسان کردن»، «بخشیدن مال»، «قرض دادن»، «کار خیر انجام دادن»، «اطعام کردن» و «قربانی کردن» به کار رفته است. در قرآن 32 بار از زکات یاد شده که 28 بار آن در کنار نماز بیان شده است.
براساس آیات فوق مشخص می شود که در دین اسلام، رابطۀ نزدیکی بین امور معنوی و مادی وجود دارد و خداوند حکیم در آیات متعددی بلافاصله پس از مطرح کردن مسائل عبادی، مانند نماز و دعا، به مسائل مادی پرداخته است و آنها را به نحوی بارها در کنار هم مطرح می کند؛ که به نظر می رسد، قصد دارد هم تراز بودن این دو مقوله (عبادت خداوند و پرداختن به فرایض و مستحبات مالی) و جداناپذیر بودن آنها را بیان کند. به عبارت دیگر، خداوند حکیم با بیان این دو مقوله در کنار هم، قصد دارد تا اهمیت پرداختن به واجبات و مستحبات مالی را ثابت کرده و به مردم بفهماند عبادت و یاد خداوند بدون توجه به واجبات و مستحبات مالی و بدون در نظر گرفتن مسائل مالی و اقتصادی دینی بی نتیجه بوده و مورد رضایت الهی نیست.
در تفاسیر، مؤیدات زیادی در مورد نکات فوق وجود دارد. در تفسیر آیه 83 سورۀ «بقره» آمده است: «نماز و رابطه با خداوند، از زکات و رابطه با فقرا جدا نیست. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ». اعتقاد به توحید، احسان به والدین و ایتام و مساکین، همراه با دستور پرداخت زکات و برخورد نیکو با مردم، و بپاداشتن نماز، نشانۀ جامعیت اسلام است». یا در ذیل آیه 177 سورۀ «بقره» مطرح شده است که «ارتباط با خدا در کنار ارتباط با مردم و تعاون اجتماعی در حوادث و گرفتاری ها مطرح است: «آمنَ باللَّهِ وَ الْیوْم الْآخِرِ... وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ» (قرائتی، 1374، ج 1، ص 150).
در تفسیر آیه سوم سورۀ «انفال» در توصیف رابطۀ تنگاتنگ نماز و انفاق به عنوان دو رکن از ارکان دین مطرح می شود که «آنها در پرتو احساس مسئولیت و درک عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگری توکل، از نظر عمل دارای دو پیوند محکم اند؛ پیوند و رابطۀ نیرومندی با خدا و پیوند و رابطۀ نیرومندی با بندگان خدا «آنها کسانی هستند که نماز را (که مظهر رابطه با خداست) برپا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم در راه بندگان خدا انفاق می کنند» «الَّذِین یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ» (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 7، ص 88).
وقتی ایمان به حد کاملش در دل مستقر گردید، قهراً انسان به سوی عبودیت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت می کند و این عبادت همان نماز است. به علاوه، به سوی اجتماع نیز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را برآورده می کند و نواقص و کمبود ها را جبران می کند، و از آنچه خدا ارزانی اش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق می کند؛ و آیۀ «الَّذِین یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ ممَّا رَزَقناهُمْ ینْفِقُونَ» همین معنا را می رساند (طباطبائی، 1378، ج 9، ص 11).
مطرح شدن دو رکن اساسی دین، یعنی «برپاداشتن نماز» و «انفاق کردن و پرداختن زکات» در آیات متعددی در کنار هم، نه تنها نشاندهندۀ عدم مغایرت و تضاد نماز و امور مالی و اقتصادی است؛ بلکه از ارتباط وثیق و غیرقابل انکار این دو حکایت دارد.
ب) انفاق کردن امیرمؤمنان(ع) در نماز
یکی از آیات ویژه ای که در آن مسئلۀ برپاداشتن نماز و پرداختن زکات در کنار هم مطرح شده است، آیه ولایت است. در آیه 55 سورۀ «مائده»، خداوند حکیم در تبیین اینکه چه کسی حق ولایت بر مردم دارد، می فرماید: «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون»؛ سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا می دارند، و در حال رکوع، زکات می دهند.
در کتاب تفسیر برهان و کتاب غایة المرام از شیخ صدوق روایت می کند که او در ذیل آیۀ «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» از ابی الجارود از حضرت ابی جعفر(ع) روایت می کند که فرمود: طایفه ای از یهود مسلمان شدند از آن جمله عبداللّه بن سلام، اسد، ثعلبه، ابن یامین و ابن صوریا بودند که همگی خدمت رسول خدا (ص) عرض کردند: یا نبی الله، حضرت موسی(ع) وصیت کرد به یوشع بن نون و او را جانشین خود قرار داد؛ وصی شما کیست یا رسول الله؟ و بعد از تو ولی و سرپرست ما کیست؟
در پاسخ این سؤال این آیه نازل شد: «اِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ». آنگاه رسول خدا(ص) فرمود برخیزید، همه برخاسته و به مسجد آمدند، مرد سائل و فقیری داشت از مسجد به طرف آن جناب می آمد، حضرت فرمود: ای مرد آیا کسی به تو چیزی داده؟ عرض کرد: آری، این انگشتر را یک نفر همین اکنون به من داد، حضرت پرسید چه کسی؟ عرض کرد آن مردی که مشغول نماز است، پرسید در چه حالی به تو داد؟ عرض کرد در حال رکوع؛ حضرت تکبیر گفت. اهل مسجد همه تکبیر گفتند، حضرت رو به آن مردم کرد و فرمود: پس از من علی(ع) ولی شماست؛ آنان نیز گفتند ما به خداوندی خدای تعالی و به نبوت محمد(ص) و ولایت علی (ع) راضی و خشنودیم؛ آنگاه این آیه نازل شد: «وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (طباطبائی، 1378، ج 6، ص 22).
بعضی از متعصبان در مورد مفهوم این آیه ایراد کرده اند که علی(ع) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجاکه معروف است پیکان تیر از پایش بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد)، چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند؟ و در پاسخ باید گفته شود که آنها که این ایراد را مطرح می کنند، از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن، توجه به خویشتن نیست؛ بلکه عین توجه به خداست. علی(ع) در حال نماز از خود بیگانه بود، نه از خدا؛ و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خداست و به تعبیر روشن تر، پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است؛ نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت؛ و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خداست، کاملاً با روح عبادت سازگار است و آن را تأکید می کند (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 4، ص 428).
در تفسیر این آیه آمده است که در قرآن معمولاً نماز و زکات در کنار هم مطرح شده است؛ ولی در این آیه، هر دو به هم آمیخته اند (دادن زکات در حال نماز): «الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ». برای توجه به محرومان، نماز هم مانع نیست: «یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ» (آری، فقیر نباید از جمع مسلمانان دست خالی برگردد). توجه به خلق برای خدا در حال نماز، با اقامۀ نماز منافات ندارد: «یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ» (قرائتی، 1374، ج 2، ص 320).
انفاق کردن امیرمؤمنان علی(ع) در رکوع نشان می دهد که امور مالی و اقتصادی اگر در راه خدا و برای رضای او باشد، هیچ تضاد و تعارضی با مسجد و نماز ندارد و همان گونه که نماز جلوۀ ذکر الهی است؛ اگر انفاق برای رضای خداوند و در راه او باشد، امری معنوی به حساب می آید و می تواند در بین نماز و در خانۀ خدا محقق شود.
2-1. تأکید بر عدم غفلت از نماز و ذکر الهی در امور مالی و اقتصادی
الف) امور اقتصادی نباید باعث غفلت از یاد خدا شود
خداوند حکیم در آیه 37 سورۀ «نور» حکایت از کسانی می کند که تجارت و خرید و فروش باعث غفلت آنها از یاد الهی و از نماز نمی شود و می فرماید: «رجال لا تلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یخافُونَ یوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»؛ مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند. آنها از روزی می ترسند که در آن، دل ها و چشم ها زیرورو می شود. توجه به این امر ضروری است که نمی فرماید آنها مردانی هستند که به سوی تجارت و بیع نمی روند؛ بلکه می گوید تجارت و بیع آنها را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 14، ص 483). بنابراین ترک تجارت، ارزش نیست، بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است (مردان خدا برای زندگی دنیوی تلاش می کنند، ولی از آخرت غافل نیستند) (قرائتی، 1374، ج 6، ص 192).
همچنین آیه 9 سورة «منافقون» خطاب به اهل ایمان می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکمْ أَموالُکمْ وَ لا أَوْلادُکم عنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُون»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیانکاران اند. ازآنجاکه یکی از عوامل مهم نفاق، حب دنیا و علاقۀ افراطی به اموال و فرزندان است؛ در این آیات که آخرین آیات سورۀ «منافقین» است، مؤمنان را از چنین علاقه افراطی بازمی دارد. درست است که اموال و اولاد از مواهب الهی هستند؛ ولی تاآنجاکه از آنها در راه خدا و برای نیل به سعادت کمک گرفته شود؛ اما اگر علاقه افراطی به آنها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگ ترین بلا محسوب می شوند (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 24، ص 172). «ذِکرِ الله» شامل همه گونه ذکر و یاد خدا می شود؛ اما بارزترین ذکر خدا نماز است که باید مراقب بود رسیدگی به اموال و اولاد، انسان را از نماز بازندارد (قرائتی، 1374، ج 10، ص62).
بنابراین این دو آیه بیانگر این است که امور مالی و اقتصادی نباید مانع ذکر الهی و نماز باشند و باید به گونه ای تنظیم شوند که نه تنها باعث غفلت انسان ها نمی شوند؛ بلکه زمینۀ مناسب را برای استمرار ذکر الهی در درون انسان و برپاداشتن نماز در جامعه فراهم کنند.
ب) بازداشتن از یاد خدا و نماز؛ دلیل حرمت قمار
خداوند حکیم در آیه 90 سورۀ «مائده» خطاب به مؤمنان به تبیین پلیدی و حرمت شراب و قمار پرداخته و در جهت رستگاری مؤمنان، از آن برحذر می دارد. در ادامه در آیه 91 برای مشخص کردن علت پلیدی شراب و قمار می فرماید: «إِنَّما یریدُ الشیطانُ أَن یوقِعَ بَینَکمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمیسِرِ وَ یصدَّکمْ عنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون»؛ شیطان می خواهد به وسیلۀ شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید) خودداری خواهید کرد؟
قمار به عنوان یک رابطه و قرارداد مالی محسوب می شود که در آن طرفین معامله با راحت طلبی به دنبال کسب سود هستند و در نتیجه این قرارداد یا همه یا هیچ، نصیب یکی از طرفین می شود. قرآن کریم در بیان یکی از علت های حرمت قمار به بازداشتن آن از ذکر الهی و از نماز اشاره می کند. لذا در هر قرارداد مالی بازنماندن از یاد الهی و نماز یک اصل اساسی است و اگر روح حاکم بر یک قرارداد یا رابطه مالی به گونه ای باشد که مانند قمار، انسان را غافل کند، مورد نهی قرار میگیرد.
3-1. مؤثر بودن نماز و ذکر الهی در امور مالی و اقتصادی
الف) نماز مانع مفاسد مالی
قرآن کریم در آیات 8495 سورۀ «هود» به بیان داستان قوم حضرت شعیب(ع) پرداخته است. در آیات 84-86 حضرت شعیب (ع) پس از دعوت به عبودیت خداوند، از مفاسد اقتصادی که قوم او به آن دچار بوده است، آنها را بازداشته و رزق پاک الهی را بهتر می داند. آیه 87 در مورد جواب قوم حضرت شعیب(ع) به او می فرماید: «قالُوا یا شُعَیبُ أَصلاتُک تأْمُرُک أَن نتْرُک ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَن نفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّک لَأَنْتَ الْحَلیمُ الرَّشید»؛ گفتند: ای شعیب، آیا نمازت به تو دستور می دهد که آنچه را پدرانمان می پرستیدند، ترک کنیم؛ یا آنچه را می خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟ تو که مرد بردبار و فهمیده ای هستی.
در مورد اینکه چرا قوم حضرت شعیب روی نماز ایشان تکیه کردند، بعضی از مفسران گفته اند این امر به دلیل آن بوده که شعیب بسیار نماز می خواند و به مردم می گفت: نماز انسان را از کارهای زشت و منکرات بازمی دارد؛ ولی جمعیت نادان که رابطۀ میان نماز و ترک منکرات را درک نمی کردند، از روی مسخره به او گفتند: آیا این اوراد و حرکات تو فرمان به تو می دهد که ما سنت نیاکان و فرهنگ سنتی خود را زیر پا بگذاریم و یا نسبت به اموالمان مسلوب الاختیار شویم؟ بعضی نیز احتمال داده اند که «صلاة» اشاره به آئین و مذهب است؛ زیرا آشکارترین سمبل دین نماز است (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 9، ص 207).
قوم حضرت شعیب(ع) گفتند: آنچه تو از ما می خواهی که پرستش بت ها را ترک کرده و نیز به دلخواه خود در اموالمان تصرف نکنیم، چیزی است که نمازت تو را بر آن وادار کرده و آن را در نظرت زشت و مشوه جلوه داده؛ پس درواقع نماز تو اختیاردار تو شده و تو را امرونهی می کند، و اینکه تو خیال کرده ای خودت هستی که از ما می خواهی چنان بکنیم و چنین نکنیم، اشتباه است؛ این نماز توست که می خواهد ما چنین و چنان کنیم؛ درحالی که نه تو مالک سرنوشت مایی و نه نمازت؛ زیرا ما در اراده و شعور خود آزادیم (طباطبائی، 1378، ج 10، ص 546).
به نظر می رسد، قوم حضرت شعیب با هر قصد و نیتی که بر نماز تکیه کردند و آن را عامل نهی از شرک و فساد مالی دانسته باشند، درصورتی که صحبت آنها اشتباه بود، لازم بود خداوند سبحان به قرینۀ کلامی یا حالی از اشتباه بودن آن پرده برمی داشت تا از فهم اشتباه آیه و گمراهی مردم جلوگیری کند؛ ولی مشخص است که نه حضرت شعیب(ع) در آیه بعد اعتراضی به این سخن می کند و نه خداوند حکیم برهانی در نفی آن در آیات بعد مطرح می کند. بنابراین این سخن قوم حضرت شعیب(ع) از نظر مفهومی صحیح بوده و این نماز و ذکر الهی است که مانع شرک و مانع مفاسد مالی می شود.
ب) زندگی سخت، نتیجه اعراض از ذکر الهی
خداوند حکیم در آیه 124 سورة «طه»، در مقابل تبعیت کنندگان هدایت الهی، به انسان هایی که از یاد خدا رویگردان شده اند، اشاره کرده و در توصیف آنها می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضنْکاً وَ نحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی»؛ و هرکس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می کنیم.
گاه می شود درهای زندگی به روی انسان بکلی بسته می شود و دست به هر کاری می زند با بن بست روبه رو می گردد؛ و گاه بعکس، به هر جا روی می آورد، خود را در برابر درهای گشوده می بیند؛ مقدمات کار فراهم است و بن بست و گره ای در برابر او نیست. از این حال به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود. منظور از «معیشت ضنک» که در آیات بالا آمده نیز همین است.
و اگر فرمود: کسی که از ذکر من اعراض کند «معیشتی ضنک» دارد؛ برای این است که کسی که خدا را فراموش کرده و با او قطع رابطه کند، دیگر چیزی غیر دنیا نمی ماند که وی به آن دل ببندد و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، و در نتیجه همۀ کوشش های خود را منحصر در آن کند و فقط به اصلاح زندگی دنیایش بپردازد و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده، به تمتع از آن سرگرم شود؛ و این معیشت، او را آرام نمی کند، چه کم باشد و چه زیاد. برای اینکه هرچه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمی شود و دائماً چشم به اضافه تر از آن می دوزد؛ بدون اینکه این حرص و تشنگی اش به جایی منتهی شود. پس چنین کسی دائماً در فقر و تنگی به سر می برد و همیشه دلش علاقه مند به چیزی است که ندارد؛ صرف نظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسی که از نزول آفات و روی آوردن ناملایمات و فرارسیدن مرگ و بیماری دارد و صرف نظر از اضطرابی که از شر حسودان و کید دشمنان دارد؛ پس او دائماً در میان آرزوهای برآورده نشده، و ترس از فراق آنچه برآورده شده، به سر می برد.
درحالی که اگر مقام پروردگار خود را می شناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمی کرد، یقین می کرد که نزد پروردگار خود حیاتی دارد که آمیخته با مرگ نیست و ملکی دارد که زوال پذیر نیست و عزتی دارد که مشوب با ذلت نیست و فرح و سرور و رفعت و کرامتی دارد که هیچ مقیاسی نتواند اندازه اش را تعیین کند و یا سرآمدی آن را به آخر برساند؛ و نیز یقین می کند که دنیا دار مجازات است و حیات و زندگی دنیا در مقابل آخرت پشیزی بیش نیست. اگر او این را بشناسد، دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده، قانع می شود و معیشتش هرچه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روی تنگی و ضنک را نمی بیند (طباطبائی، 1378، ج 14، ص 315).
البته تا اینجا سخن از فرد بود؛ هنگامی که به جامعه هایی که از یاد خدا روی گردانده اند وارد شویم، مسئله از این وحشتناک تر خواهد بود؛ جوامعی که علی رغم پیشرفت شگفت انگیز صنعت و علی رغم فراهم بودن همۀ وسایل زندگی، در اضطراب و نگرانی شدید به سر می برند و در تنگنای عجیبی گرفتارند و خود را محبوس و زندانی می بینند. همه از هم می ترسند؛ هیچ کس به دیگری اعتماد نمی کند؛ رابطه ها و پیوندها همه بر محور منافع شخصی است؛ بار تسلیحات سنگین به خاطر ترس از جنگ، بیشترین امکانات اقتصادی آنها را در کام خود فرو برده و پشت هایشان زیر این بار سنگین خم شده است (مکارم شیرازی و دیگران 1380، ج 13، ص 329).
در روایات، رهاکردن خط ولایت اهل بیت(ع) یا ترک کردن فریضۀ حج، مصداق اعراض از یاد خدا شمرده شده است (قرائتی، 1374، ج 5، ص 404). اما با استفاده از تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به آیاتی نظیر: «إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری»(من الله هستم؛ معبودی جز من نیست؛ مرا بپرست و نماز را برای یاد من به پادار) و «اتْلُ ما أُوحِی إِلَیک منَ الْکتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تصْنَعُون»؛ آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده، تلاوت کن و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتی ها و گناه بازمی دارد و یاد خدا بزرگ تر است و خداوند می داند شما چه کارهایی انجام می دهید. قطعاً نماز یکی از اصلی ترین جلوه های ذکر الهی محسوب می شود.
بنابراین ثابت می شود که یکی از اصلی ترین دلایل سختی و تنگی زندگی در هر جامعه ای دوری از ذکر الهی و نماز است و همان طور که آورده شد، این تنگی قطعاً به معیشت دنیایی انسان هم مرتبط است. بنابراین ذکر الهی و نماز بر امور مالی و اقتصادی جامعه مؤثر بوده و همان طور که رویگردانی از ذکر الهی موجب سختی در معیشت میشود؛ برپایی ذکر الهی و نماز (بزرگ ترین جلوه ذکر) موجب راحت تر شدن امور اقتصادی جامعه میشود.
ج) نماز واقعی؛ مانع حرص، بخل و منع خیر
خداوند حکیم در آیات 1921 سورۀ «معارج» به بیان ویژگی های غریزی انسان از نظر اقتصادی و مالی پرداخته و می فرماید: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» «إِذَا مسَّهُ الشرُّ جَزُوعًا» «وَ إِذَا مَسَّهُ الخیر مَنُوعًا»؛ به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است، هنگامی که بدی به او رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد، مانع دیگران می شود (و بخل می ورزد). در ادامه در آیات 22-25، پس از بیان این ویژگی های انسانی که برخاسته از بعد دنیایی و حیوانی انسان است، گروهی از انسان ها را مستثنا دانسته و می فرماید: «إِلَّا الْمُصَلِّینَ» «الَّذِینَ هُمْ علی صلاتِهِم دائِمُون» «وَ الَّذِینَ فی أَمْوَالهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ» «لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُوم».
خداوند نیروها و غرایز و صفاتی در انسان آفریده است که اینها بالقوه وسیلۀ تکامل و ترقی و سعادت او محسوب می شوند؛ بنابراین صفات و غرایز مزبور ذاتاً بد نیست، بلکه وسیله کمال است؛ اما هنگامی که همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد، و از آن سوءاستفاده شود، مایه نکبت و بدبختی و شر و فساد خواهد بود. فی المثل همین حرص نیرویی است که به انسان اجازه نمی دهد به زودی از تلاش و کوشش باز ایستد، و با رسیدن به نعمتی سیر شود. این یک عطش سوزان است که بر وجود انسان مسلط است. اگر این صفت در مسیر تحصیل علم و دانش به کار افتد، و انسان حریص در علم و یا به تعبیر دیگر تشنه و عاشق بی قرار علم باشد، مسلماً مایه کمال اوست؛ اما اگر در مسیر مادیات به کار افتد، مایۀ شر و بدبختی و بخل می گردد (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 25، ص 29).
بنابراین براساس آیات فوق، واضح است صفتی که انسان را از حرص، کم طاقتی و بخل بازمی دارد و زمینۀ استفاده از غرایز بالقوه در مسیر تعالی انسانی را فراهم می کند، اهل نماز بودن است. به عبارت دیگر، «طبع مادی انسان به سوی حرص و بخل میل دارد و نماز و یاد خدا آن را مهار می کند: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً... إِلَّا الْمُصَلِّین» (قرائتی، 1374، ج 10، ص 216). آیات مذکور نشان می دهد که برپاداشتن نماز و ذکر الهی میتواند در اصلاح امور اقتصاد و مالی جامعه مؤثر بوده و جامعه را از صفات مذموم اقتصادی و مالی چون حرص، بخل و مناعالخیر بودن نجات دهد.
4-1. اهمیت و محوریت مسجد در امور مالی و اقتصادی
الف) مال خود را هنگام رفتن به مسجد بردارید
خداوند حکیم در آیه 31 سورۀ «اعراف» خطاب به بنی آدم می فرماید: «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِدٍ وَ کلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفین»؛ ای فرزندان آدم، زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید و (از نعمت های الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد.
همچنین در آیه 46 سورۀ «کهف» در بیان مواردی که در دنیا زینت محسوب می شود، آمده است: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصالِحاتُ خیرٌ عِنْدَ رَبِّک ثَواباً وَ خیرٌ أَملاً»؛ مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست؛ و باقیات صالحات (ارزش های پایدار و شایسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است. همۀ نعمت های مادی، زینت دنیا هستند؛ ولی مال و فرزند جلوۀ بیشتری دارد و به همین دلیل نام این دو از میان نعمت های بی شمار الهی مطرح شده است.
حال با در نظر گرفتن هر دو آیه فوق و با استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن می توان گفت که «قرآن به مال و فرزند، زینت گفته است؛ بنابراین ممکن است آیه بیانگر این باشد که مال و فرزند خود را هنگام رفتن به مسجد همراه داشته باشید، تا با مال، به حل مشکلات اقتصادی مسلمانان بپردازید و با حضور فرزند در مساجد و جماعات، مشکلات تربیتی نسل آینده را حل کنید» (قرائتی، 1374، ج 3، ص 51).
با توجه به امر قرآن کریم به بردن مال به مسجد، میتوان این نتیجه را گرفت که در امور مالی و اقتصادی در نظام اسلامی مسجد از اهمیت و محوریت خاصی برخوردار بوده و روابط مالی و اقتصادی با محوریت مسجد اگر برای تفاخر و تکاثر نباشد و در جهت رضای الهی و برای حل مشکلات اقتصادی جامعه اسلامی باشد؛ نه تنها مذموم نیست، بلکه قابل توصیه است.
از طرفی بردن مال به مسجد می تواند جهت مصرف و مدیریت آن باشد. گویا مسجد با ویژگی هایی که دارد، می تواند مال را از آسیب های متعددی که پیش تر اشاره شد، محفوظ بدارد. بنابراین می توان چنین برداشت کرد که مسجد باید چنان قابلیت داشته باشد که بتواند مدیریت اموال مردم را بر عهده گیرد و با سازوکارهایی که قرار می دهد، دنیا و آخرت مؤمنان را تضمین کند.
ب) پرداختن زکات؛ وظیفه متولیان مسجد
آیات 1719 سورۀ «توبه» به موضوع آبادانی مسجد و افرادی که شایستگی متولی آبادانی مسجد شدن را دارند، می پردازد. در آیۀ 17 در وصف افرادی که لیاقت آبادانی مسجد را ندارند، می فرماید: «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکفْرِ أُولئِک حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُون»؛ مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند؛ درحالی که به کفر خویش گواهی می دهند؛ آنها اعمالشان نابود (و بی ارزش) شده و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند. سپس در آیه 18 در معرفی افرادی که مسجد فقط توسط آنها آباد می شود، می فرماید: «إِنَّما یعْمُرُ مساجِدَ اللَّه مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسی أُولئِک أَنْ یکونُوا مِنَ الْمُهْتَدین»؛ مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد؛ امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشند. در نهایت نیز در آیه 18 در توصیف غیرقابل قیاس بودن آبادکنندگان ظاهری مسجد و ساقیان مسجدالحرام که برای خود شأن بالایی قائل هستند و اهل ایمان و جهاد که آبادکنندگان واقعی مسجد هستند، می فرماید: «أَجَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عمارَةَ الْمسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللَّهِ لا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین»؛ آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی کند.
بنابراین با توجه به آیات فوق می توان نتیجه گرفت که آبادکنندگان واقعی مسجد کسانی نیستند که در حال شرک و بی ایمانی به آبادانی ظاهری مساجد و رونق بخشی به آن می پردازند و بعضاً چنان در بناکردن مساجد و آراسته کردن آن زیاده روی می کنند که برای مردم یک «خدای کاخ نشین» را به تصویر می کشند؛ بلکه آبادکنندگان واقعی آنهایی هستند که ایمان راستین به خداوند و روز قیامت دارند و در عمل به برپایی نماز و پرداخت زکات اهتمام داشته و در راه بندگی خداوند تنها از او بیم دارند. لذا مشخص است که یکی از وظایف متولیان مساجد و تعمیرکنندگان آنها، رسیدگی به محرومان است.
بیان «پرداختن زکات» به عنوان وظیفه متولیان مسجد نشان میدهد که وظیفۀ متولیان مسجد تنها تعمیر و مرمت بنای مسجد یا آماده کردن شرایط حداقلی برای نماز خواندن نیست؛ بلکه متولیان مسجد باید در جهت رسیدگی به محرومان و پیشرفت جامعه اسلامی از امور مالی و اقتصادی غفلت نکنند و از این طریق آبادکنندگان واقعی مسجد باشند.
ج) مسجد باید نافع مردم باشد
خداوند حکیم در آیه 107 سورۀ «توبه» از مسجدی توصیف می کند که مایه زیان، کفر، تفرقه و کمین گاه دشمنان خدا و پیامبرش است و می فرماید: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُون»؛ (گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمین گاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند یاد می کنند که «جز نیکی (و خدمت)، نظری نداشته ایم؛ اما خداوند گواهی می دهد که آنها دروغگو هستند.
آیه، به داستان مسجد ضرار اشاره دارد که منافقان به بهانۀ افراد ناتوان و بیمار یا روزهای بارانی، در برابر مسجد قبا مسجدی ساختند که در واقع پایگاه تجمع خودشان بود و از پیامبر در آستانۀ عزیمت به جنگ تبوک خواستند آنجا نماز بخواند و افتتاح کند. بعد از مراجعت پیامبر(ص) از تبوک، آیه نازل شد و نیت شومشان را برملا کرد. پیامبر فرمان داد، مسجد را آتش بزنند و ویران کنند و محل آن را زباله دان کنند.
مسجد ضرار به عنوان یک نمونه از مسجدی است که روح حاکم بر آن، روح نفاق است و قرآن برای آن چهار صفت منفی به کار برده است. اول اینکه باعث زیان است؛ دوم اینکه باعث تقویت کفر است؛ سوم اینکه موجب تفرقه و پراکندگی است و درنهایت، پناهگاهی برای دشمنان خدا و پیامبرش است. به نظر می رسد با مفهوم مخالف گیری از صفات به کاررفته برای مسجد ضرار می توان به چهار صفت از صفات اصلی مسجد طراز اسلامی پی برد. مسجدی که روح حاکم بر آن روح ایمان است، مسجدی است که نافع است، باعث تقویت ایمان است، موجب برادری و اتحاد است و پایگاهی برای اجتماع یاران خدا و پیامبرش است.
نافع بودن مسجد میتواند از جنبههای مختلفی قابل طرح باشد و به نظر میرسد نافع بودن مسجد تنها در منافع معنوی خلاصه نمی شود، بلکه مسجد باید از نظر دنیایی نیز نافع مردم بوده و در جهت رفع نیازهای اجتماعی و اقتصادی مسلمانان مثمرثمر باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که همان طور که مسجد در مسائل عبادی و معنوی از اهمیت و محوریت ویژهای برخوردار است، باید در مسائل اقتصادی و مالی نیز مورد توجه قرار گیرد.
د) تأمین معیشت، مقدمه دعوت به عبادت
در آیات متعددی از قرآن کریم، خداوند حکیم پس از دعوت بندگان به عبادت و نماز، بحث رزق و روزی مطرح کرده و عدم نیاز خود به دریافت روزی از بندگان و روزی رسان بودن خود نسبت به بندگان را گوشزد می کند. برای مثال در آیه 132 سورۀ «طه»، پس از آنکه در آیه قبل، پیامبر اکرم (ص) را از نگاه کردن و توجه به متاع دنیایی که به دیگران داده شده است، نهی می کند، برای بیان وجه دعوت خانواده به نماز می فرماید: «وَ أْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیها لا نَسْئَلُک رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُک وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی»؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمی خواهیم؛ (بلکه) ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک برای تقواست.
در آیات 5658 سورۀ «ذاریات» می فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الجْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ، مَا أُرِیدُ مِنهُم مِّن رِّزْقٍ وَ مَا أُرِیدُ أَن یطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُوالْقُوَّةِ الْمَتِینُ؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)، هرگز از آنها روزی نمی خواهم و نمی خواهم مرا اطعام کنند؛ خداوند روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است.
جملۀ «ما أُرِیدُ مِنْهُمْ منْ رِزْق وَ ما أُرِیدُ أَنْ یطْعِمُونِ» در حقیقت اشاره به غنای پروردگار از هرکس و هر چیز است، و اگر بندگان را به عبودیت خویش دعوت می کند برای این نیست که «سودی» کند؛ بلکه می خواهد بر آنه ا«جودی» کند. بعکس مسئله عبودیت در میان انسان ها؛ زیرا بردگان را برای این انتخاب می کردند که تحصیل درآمد و رزق روزی برای آنها کند و یا در خانه مشغول خدمت و اطعام و پذیرایی گردد، و در هر دو حال سودش عاید آنها شود، که این ناشی از نیاز و احتیاج انسان است؛ ولی اینها همه دربارۀ خداوند بی معناست؛ چراکه نه تنها از همگان بی نیاز است؛ بلکه نیاز همگان را از لطف و کرمش تأمین می کند و رزاق همه، اوست (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 22، ص 388).
همچنین در آیۀ 17 سورۀ «عنکبوت» می فرماید: «إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذین تعْبُدُونَ منْ دُونِ اللَّهِ لا یمْلِکونَ لَکمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکرُوا لَهُ إِلَیهِ تُرْجَعُون»؛ شما غیر از خدا فقط بت هایی (از سنگ و چوب) را می پرستید و دروغی به هم می بافید؛ آنهایی را که غیر از خدا پرستش می کنید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند؛ روزی را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را بجا آورید که به سوی او بازگشت داده می شوید. این آیه نشان می دهد یکی از اصلی ترین دلایل پرستش غیرخدا، رسیدن به نان و نواست: «لا یملِکونَ لَکمْ رِزْقاً» و این امر واضح است که غیرخدا، توان روزی دادن ندارند، نه آنکه می توانند ولی نمی دهند: «لا یمْلِکونَ» نفرمود: «لا یرزقونکم». بنابراین برای اینکه مردم به عبادت خداوند ترغیب شوند، باید از غیرخدا ناامید شوند؛ زیرا تا مردم از غیرخدا مأیوس نشوند، به سراغ خدا نمی روند: «لا یمْلِکونَ . .. فَابْتَغُوا عِنْدَاللَّهِ». لذا در بحث ارشاد و تبلیغ و برای دعوت مردم به عبادت، باید توجه داشت که ابتدا باید نیازهای مادی و رفاهی را حل کرد، سپس مردم را ارشاد کرد: «فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّه الرِّزْق وَ اعْبُدُوهُ» (قرائتی، 1374، ج 7، ص 125).
همچنین در آیات 3و4 سورۀ «قریش» می فرماید: «فَلْیعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیتِ، الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ»؛ پس (به شکرانۀ این نعمت بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند؛ همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت. در این آیات با توجه به اینکه در تعلیل عبادت خداوند، تأمین مسائل اقتصادی و امنیتی مطرح می شود، این گونه برداشت می شود که تا مسائل اقتصادی و امنیتی جامعه حل نشود، نمی توان آنان را به عبادت دعوت کرد. بنابراین تأمین معیشت و امنیت جامعه، باید در مسیر بندگی و عبادت خدا باشد (قرائتی، 1374، ج 10، ص 599).
از آیات دیگر قرآن کریم (مانند: مائده: 76؛ یونس: 18؛ نحل: 73؛ انبیاء: 66؛ فرقان: 55) نیز مفهومی نزدیک به مفهوم ذکرشده در آیات فوق قابل برداشت است. بنابراین می توان به صورت کلی به این نکته اشاره کرد که ارتباط وثیقی بین امور معیشتی و اقتصادی و امور معنوی و عبادت وجود دارد و به نوعی در هر سطحی از تبلیغ امور معنوی و دعوت مردم به عبادت باید به مسئلۀ معیشت آنها توجه شود. این نکته همان اندازه که در مورد دعوت یک فرد به عبادت صادق است، در مورد دعوت جامعه نیز صادق بوده و یک حکومت دینی باید در کنار تبلیغ دین، به تأمین معیشت مردم توجه کند و به عنوان مقدمۀ ارشاد جامعه، تأمین مسائل اقتصادی آنها را مدنظر داشته باشد. این امر در مورد مسجد نیز به عنوان یک پایگاه عبادت و بندگی خداوند نیز صادق است و برای اینکه مسجد از نظر امور معنوی و عبادی آباد باشد و ارشاد مردم و تبلیغ دین در آن به خوبی انجام شود، باید مسجد نسبت به امر معاش مردم بی تفاوت نباشد و برای دعوت عموم مردم به مسجد و عبادت خداوند باید نیازهای معیشتی آنها به مسجد گره خورده و تا حد ممکن در مسجد رفع شود.
نتیجه گیری
بررسی کلیدواژه ها، آیات، سیاق ها، سوره ها و داستان های قرآن کریم نشان می دهد که مسجد به عنوان اصلی ترین پایگاه عبادت خداوند و اقامه ذکر الهی و نماز با امور مالی و اقتصادی ارتباط وثیقی دارد. خداوند حکیم در آیات متعددی از قرآن کریم، امور اقتصادی و مالی را در کنار امور معنوی، مانند نماز و عبادت مطرح می کند. انفاق امیرمؤمنان(ع) در نماز که در آیه ولایت مطرح شده است، مؤیدی دیگر بر این امر است. همچنین خداوند، دوری از ذکر الهی و نماز را یکی از دلایل حرمت قمار دانسته و می فرماید که امور اقتصادی و مالی نباید مانع از ذکر الهی و نماز شوند و کسی که از ذکر الهی رویگردان باشد، دچار زندگی سخت و تنگ می شود. قرآن کریم به مؤمنان توصیه می کند که هنگام رفتن به مسجد، مال خود را بردارید و یکی از وظایف متولیان مسجد را حمایت از محرومان می داند. براساس آموزه های قرآن کریم مسجد باید نافع مردم باشد؛ همان گونه که خداوند نیز برای آوردن دلیل بر شایستگی خود برای پرستش، روزی رسان بودن خود را مطرح می کند و نماز واقعی قطعاً مانع مفاسد مالی و مانع از حرص، بخل و مناعالخیر بودن در جامعه اسلامی خواهد بود.
منابع
- انصاری، جعفر، 1382، «مبانی اقتصاد از دیدگاه قرآن کریم»، معرفت، ش 66، ص 17-25.
- ایروانی، جواد، 1383، «اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث»، الهیات و حقوق (دانشگاه رضوی) (آموزه های قرآنی)، سال چهارم، ش 5، (پیاپی 14)، ص 91-120.
- توکلی، رسول و سیدجمال الدین سجادی، 1397، «آثار تربیتی فردی و اجتماعی نماز در قرآن»، معرفت، ش 254، ص 13-22.
- خادم علیزاده، امیر و حسین غفورزاده، 1395، «پژوهشی درزمینه چارچوب های اقتصاد اثباتی در قرآن کریم (مطالعه موردی: چارچوب گزاره های اثباتی پیشرفت مادی و معنوی)»، پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین)، سال هفتم، ش 25، ص 83-108.
- خادمی، عین الله، 1385، «مسجد آرمانی از منظر قرآن»، رشد آموزش قرآن، ش 13، ص 60-63.
- خاکپور، حسین و همکاران، (1395)، «نقش انفاق در سلامت معنوی از دیدگاه قرآن و روایات»، تاریخ پزشکی، سال هشتم، ش 29، ص 139-164.
- خوشحال دستجردی، طاهر و مرضیه کاظمی، 1398، «تحلیل جایگاه ذکر در قرآن و بازتاب آن در عرفان اسلامی»، پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی، دوره دوم، ش 5، ص 15-40.
- رجایی، سیدمحمدکاظم و مهدی محمدیان، 1396، «مبانی ثروت و درآمد در قرآن کریم: نگاه مقایسه ای؛ مقدمه ای بر الگوی توزیع اقتصاد مقاومتی»، پژوهش های اقتصاد مقاومتی، سال دوم، ش 3، ص 938.
- رحیمی، مهری، 1387، «نماز در قرآن و سیره معصومین»، بینات، سال پانزدهم، ش 3 (پیاپی 59)، ص 23-42.
- شریفی، محمد، 1397، «نقش محوری نماز در تعالی فرهنگی از دیدگاه قرآن کریم»، رهیافت فرهنگ دینی، سال اول، ش 3، ص 21-32.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1378، تفسیر المیزان، ترجمۀ سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعۀ مدرسین.
- عربشاهی کریزی، احمد، 1394، «تحلیلی بر اقتصاد اسلامی و مؤلفه های آن در قرآن کریم»، مطالعات قرآنی، دوره ششم، ش 23، ص 81-100.
- عسکرزاده، غلامرضا، 1392، «رفتارهای اقتصادی در آموزه های قرآن کریم»، قرآنی کوثر، سال سیزدهم، ش 47، ص 7382.
- غضنفری، علی و باب الله محمدی نبی کندی، 1390، «بررسی توسعه اقتصادی از منظر قرآن کریم»، معارف قرآنی، دوره دوم، ش 7، ص 103-126.
- غفورزاده، حسین، 1394، «معیار اخلاقی فعالیت های اقتصادی از دید آیه های اقتصادی قرآن کریم»، اقتصاد اسلامی، سال پانزدهم، ش 60، ص 27-54.
- فتحعلیانی، حامد و سیدحمید حسینی، 1397، «اقتصاد اسلامی (شاخص های زمینه ساز در اخلاق اقتصادی بر مبنای قرآن و نهج البلاغه)»، پژوهش های اعتقادی کلامی، پیاپی ۲۹، ص 113-134.
- قرائتی، محسن، 1374، تفسیر نور، قم، مؤسسۀ در راه حق.
- قربانی، اکبر و فتح الله نجارزادگان، 1390، «بررسی و تحلیل مبانی تفسیر قرآن به قرآن با تأکید بر تفسیر المیزان»، مطالعات تفسیری، سال دوم، ش 5، ص 147-168.
- کهنوجی، مرضیه، 1390، «اقتصاد در قرآن»، سفیر نور، ش 20، ص 185-208.
- لطیفی، میثم، 1390، «روش شناسی راهبردهای تدبر در قرآن کریم: استقرایی از پژوهش های میان رشته ای مدیریت اسلامی در دهه اخیر»، اندیشه مدیریت راهبردی، ش 10، ص 255.
- مروتی، سهراب و سارا ساکی، 1392، «معناشناسی واژه ذکر در قرآن کریم»، آموزه های قرآنی، ش 17، ص 135-154.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، 1380، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- ملک افضلی، محسن و منیره یزدان شناس، 1393، «سودگرایی و معنویت در اقتصاد اسلامی با رویکرد آیات الاحکامی قرآن کریم»، پژوهش های اخلاقی، سال پنجم، ش 2، (پیاپی 18)، ص 101-123.
- موسوی مقدم، سیدمحمد و مروت محمدی، 1395، «بررسی نقش مسجد در افزایش سرمایه اجتماعی براساس نماگرهای اصلی آن در قرآن و حدیث»، مدیریت سرمایه اجتماعی، دوره سوم، ش 1، ص 139-162.
- مهریزی، مهدی، 1382، «رابطه قرآن و حدیث»، علوم حدیث، ش 29، ص 222.
- هادوی نیا، علی اصغر، 1390، «رفتارشناسی اقتصادی انسان مادی گرا از دیدگاه قرآن کریم»، اقتصاد اسلامی، سال یازدهم، ش 43، ص 27-54.