مسجدالحرام از دیدگاه آیات و روایات
۱۳۹۱/۱۱/۲۱

بسمه تعالی

مسجدالحرام از دیدگاه آیات و روایات

 عبدالهادی محمودی

 مقدمه

حضرت آدم (علیه‌السلام) مسجدالحرام را همزمان با بنای کعبه ساخت. در زمان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)، در تجدید بنای کعبه، حدود مسجد نیز مشخص شد. البته، مردم این حدود را رعایت نکردند و در اطراف کعبه و داخل محدوده‌ی مسجدالحرام خانه ساختند. پس از اسلام و به مرور، حدود اولیه به مسجد بازگردانده شد و بخشی نیز به آن افزوده شد. حسین ابن نعیم روایت می‌کند: «سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ(ع) عَمّا زادوا فِی المَسجِدِ الحَرامِ عَنِ الصّلاةِ فیهِ، فَقالَ: إنّ إبراهیمَ واسماعیلَ(ع) حَدّا المَسجِدَ ما بَینَ الصّفا والمَروَةِ، فَکانَ النّاسُ یَحُجّونَ مِنَ المَسجِدِ إلَى الصّفا». این حدیث و سایر حدیث‌ها دراین‌مورد نشان می‌دهد که حدود مسجد از قبل تعیین شده است. علاوه‌بر احکام کلی مساجد، مسجدالحرام آداب و احکام مخصوصی نیز دارد. وجود کعبه در درون مسجد، قداست ویژه‌ای به آن بخشیده است و عبادت، نمازخواندن و تلاوت قرآن را در آنجا نمی‌توان با سایر مکان‌ها مقایسه کرد. مسجدالحرام تاریخی کهن و پرماجرا دارد؛ حضور پیامبران و طمع مشرکان برای تسخیر یا تخریب آن از دیگر ویژگی‌های متمایز این مسجد است. مسجدالحرام بهانه‌ای برای وصال امام صادق (علیه‌السلام) فرموده است هنگام ورود به مسجدالحرام بگویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُکَ وَ الْبَیْتُ بَیْتُکَ جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَ أَؤُمُّ طَاعَتَکَ مُطِیعاً لِأَمْرِکَ رَاضِیاً بِقَدَرِکَ‏ أَسْأَلُکَ‏ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَیْکَ‏ الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِکَ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ وَ مَرْضَاتِکَ»، بار خدایا! من بنده‌ی توام و این شهر شهر توست و این خانه خانه‌ی توست. من به جستجوى رحمت تو بدین بارگاه آمدم و در راه بندگیت قدم نهادم. به فرمانت تن داده‏ام و به مقدراتت رضا داده‏ام و اینک مانند درماندگان خائف دست ترحم به سویت دراز کرده‏ام. بار خدایا! درهاى رحمتت را به رویم بگشا و در خدمات و خواسته‏هایت کارگزارم فرما. همه‌ی فرازهای این دعا بیان‌کننده‌ی این حقیقت است که حضور در مسجد، بهانه‌ای برای وصال به رحمت خداوند است. وادی پاکان و طاهران قرآن می‌فرماید: «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، به حقیقت کلام خدا دست نخواهید یافت، مگرآنکه پاک و طاهر باشید؛ زیرا کلام پاک، فکر و نیت پاک می‌طلبد. «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ»، ورود به فضای پاکان نیز طهارت ظاهری و باطنی می‌طلبد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»، ورود مشرکان به مسجد الحرام منع شده است؛ زیرا در محیطی که نور توحید تابش دارد و موحدان درآن اجتماع می‌کنند، نباید تاریکی و ظلمت شرک و کفر جایی داشته باشد. «مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُواْ مَسَاجِدَ الله شَاهِدِینَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ»، حتی امارت و بنای ساختمان مسجد نیز نباید به دست ناپاکان آلوده شود؛ زیرا سراسر مسجد نور است و طهارت با شرک و کفر سنخیتی ندارد. مأمن دلدادگان و پناهندگان امام رضا (علیه‌السلام) در حدیث معروف سلسلة‌الذهب از خداوند متعال نقل می‌فرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی». اما مسجد الحرام مظهر کلمه «توحید» است و هر مسلمانی در آن‌جا در امان است و هیچ کس حق تعدّی و مزاحمت به او را ندارد. خداوند می‌فرماید: «وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ »، حتی مشرکانی که نباید به مسجدالحرام راه یابند، اگر روزی به این مسجد پناهنده شدند، تازمانی‌که قصد توطئه یا جنگ و ستیز با مؤمنان را نداشته باشند، باید به پناهندگی آنان احترام گذاشت. «وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ»، در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنید مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآیند پس اگر با شما جنگیدند آنان را بکشید که کیفر کافران چنین است. همان‌گونه‌که گردآمدگان در مسجدالحرام باید از تعدی و تجاوز دیگری در امان باشند، این امید را نیز باید داشته باشند که خداوند آنان را از عذاب و قهر خودش در امان خواهد داشت تا در مأمن رحمت او سکنا گزینند. محل امن مبارزه با شرک جهانی مسجدالحرام فقط محلی برای عبادت نیست بلکه مرکز فریاد توحید و عدالت و مبارزه با شرک است. همه‌ی پیامبران - از آدم تا خاتم - در آنجا حضور داشتند و ندای توحید و مبارزه با شرک را سرداده‌اند. مسجدالحرام مرکز مشترک همه‌ی انبیا در شعار توحید و مبارزه با شرک است و با چنین پیشینه و جایگاهی موقعیتی استراتژیک دارد؛ بنابراین مدیریت آن به کسانی سپرده می‌شود که نخست به توحید ایمان داشته باشند و همچنین التزام عملی خود را به آن اثبات کنند. خداوند می‌فرماید: مسلمانان باید در مبارزه با شرک، شجاعت داشته باشند و از غیر خدا نهراسند. همچنین، خداوند در بیان اینکه فقط پرهیزکاران شایسته‌ی تصدی امور مسجدالحرام هستند می‌فرماید: «وَمَا لَهُمْ أَلاَّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا کَانُواْ أَوْلِیَاءهُ إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ». آنان که خود از سردمداران شرک بوده‌اند، دل به بیگانگان سپرده‌اند و دنیا و دین خود را با مشرکان پیوند زده‌اند، نمی‌توانند مدیریت کانون توحید و مبارزه با شرک را به‌دست گیرند و مسلمانان را در ستیز با شرک رهبری کنند. به‌دلیل جایگاه ویژه‌ی مسجدالحرام در مبارزه باشرک، مشخص می‌شود که چرا مستحب است از باب «بنی‌شیبه» به مسجدالحرام وارد شویم. وقتی علی (علیه‌السلام) بت هبل را از کعبه پایین آورد و شکست، به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آن بت در جایی دفن شد که به باب «بنی‌شیبه» معروف است. حاجیان هنگام ورود به وادی توحید، نخست شرک (بت هبل) را زیر پای خود لگدمال می‌کنند و سپس وارد می‌شوند. «فی شرح المأزمین – انه موضع عبد فیه الاصنام ومنه اخذ الحجر الذی سخت منه هبل الذی رحی به علی (ع) من ظهر الکعبه ، لما علا ظهر رسول الله (ص) فامر به فدفن عند باب بنی شیبه فصار الدخول ای المسجد من باب شیبه سنة الاجل ذلک». نماد نفی نژادپرستی و نظام طبقاتی در مسجدالحرام همه یکسان هستند و وحدت و یکپارچگی در آن موج می‌زند. مردم از هر کشوری، با هر نژادی و در هر سطحی از موهبت دنیایی و الهی برخوردارند: «وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ»، مسجدالحرام که آن را براى مردم اعم از مقیم در آنجا و بادیه‏نشین، یکسان قرار داده‏ایم. در مسجدالحرام، حتی مرزهای جنسی نیز تعریف دیگری پیدا می‌کند. شخصی از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کرد: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَقُومُ‏ أُصَلِّی‏ وَ الْمَرْأَةُ جَالِسَةٌ بَیْنَ یَدَیَّ أَوْ مَارَّةٌ» و امام پاسخ داد: «لَا بَأْسَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ بَکَّةَ لِأَنَّهُ یَبُکُّ فِیهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ» . در سایر مسجدها و محفل‌ها، حتی در عرصه‌ی جهاد با دشمن، حضور زنان واجب نیست؛ اما در مسجدالحرام برای انجام مناسک عبادی حج یا عمره، حضور زنان واجب می‌شود. در مراسم حج، زن و مرد کنار یکدیگر گرد کعبه طواف می‌کنند که نشان می‌دهد در کمال معنوی و صعود الی‌الله جنسیت، نژاد و طبقات دنیوی نقشی ندارد. مسجدالحرام پایانی برای آغاز حضور در مسجدالحرام مرحله‌ی پایانی مناسک حج است؛ اما این پایان آغازی است برای سیروسلوک. خداوند معراج پیامبر خود را از مسجدالحرام قرار داد تا به بندگان وارسته‌ی خود بگوید کعبه پایان حرکت آنان نیست. آنان که به کعبه رسیدند، در ابتدای کار قرار دارند و باید از اینجا عروج کنند و راه معراج را برگزینند: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا». مسجدالحرام مقصد و مقصود همگان کعبه و مسجدالحرام فقط مقصد و مقصود حاجیان نیست و به زمانی خاص محدود نشده است؛ بلکه در هر زمان و لحظه‌ای مبدأ و مقصد همگان است. کعبه و مسجدالحرام قبله و تکیه‌گاهی هستند که هر کس، از هر جا و در هر حالتی، به آن‌ها روی می‌آورد و آرامش می‌یابد. «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ»، ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را نیک مى‏بینیم پس [باش تا] تو را به قبله‏اى که بدان خشنود شوى برگردانیم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن و هر جا بودید روى خود را به سوى آن بگردانید. مانعان خانه‌ی خدا «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ». در آیه‌های قبلی، به‌طورمطق سخن از کفار در میان بود؛ ولی در آیه‌ی مورد بحث به گروه خاصی از آنان اشاره شده است که تخلف‌ها و گناهان سنگینی داشته‌اند؛ به‌خصوص درباره‌ی «مسجدالحرام» و مراسم پرشکوه حج. خداوند نخست می‌گوید کسانی که کافر شده‌اند و جلوی حرکت مردم به‌سوی خدا را می‌گیرند و مردم باایمان را از کانون بزرگ توحید، مسجدالحرام، باز می‌دارند، مستحق عذابی دردناک هستند و همچنین، خداوند می‌فرماید: هرکس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف شود و به ظلم و ستم دست بزند، عذابی دردناک به او می‌چشاند. درواقع، این گروه از کافران، علاوه‌بر انکار حق، مرتکب سه جنایت بزرگ شده‌اند: 1- جلوگیری از راه خدا و ممانعت از مؤمنان در ایمان به خدا؛ 2- جلوگیری از ورود عبادت‌کنندگان و زوار خانه‌ی خدا و امتیاز قائل شدن برای خود؛ 3- ظلم، گناه و الحاد در این سرزمین مقدس. در این آیه، «کفر» این گروه به‌صورت «فعل ماضی» آمده است و «جلوگیری از راه خدا » به‌صورت «فعل مضارع»؛ درنتیجه به این نکته اشاره می‌کند که کفر آن‌ها قدیمی است اما تلاش و کوششان برای گمراه‌کردن مردم همیشگی و مستمر. به‌تعبیردیگر، جمله‌ی اول از اعتقاد باطل آن‌ها سخن می‌گوید که امری است ثابت و جمله‌ی دوم از عمل مکررشان در «صد عن سبیل الله». منظور از «سد عن سبیل الله» هر تلاش و کوششی است برای جلوگیری از ایمان و اعمال صالح مردم و همه‌ی برنامه‌های تبلیغاتی و عملیاتی که درجهت تخریب اعتقاد مردم انجام می‌گیرد. همه‌ی مردم در این مرکز عبادت یکسانند درتفسیر جمله‌ی «سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَاد» مفسران بیانات گوناگونی دارند: بعضی گفته‌اند منظور این است که همه‌ی مردم در مراسم عبادی این کانون توحیدی یکسانند و هیچ کس حق مزاحمت برای حج دیگری را ندارد. بعضی معنی وسیع‌تری برای این جمله قائل شده‌اند وگفته‌اند: نه‌تنها در مراسم عبادت همه‌ی مردم یکسانند بلکه در استفاده‌کردن از زمین و خانه‌های اطراف مکه برای استراحت و سایر نیازها نیز باید مساوی باشند؛ به‌همین‌جهت، جمعی از فقها خریدوفروش و حتی اجاره‌ی خانه‌های مکه را تحریم کرده‌اند. در روایات اسلامی نیز تأکید شده است که نباید از سکونت زائران در خانه‌های مکه جلوگیری کرد. برخی این منع را از باب کراهت و برخی از باب حرمت می‌دانند. درنهج البلاغه، درنامه ای که علی(علیه‌السلام) به قثم‌بن‌عباس، فرماندار مکه، نگاشت، چنین می‌خوانیم: به مردم مکه دستور بده که از کسانی که در این شهر سکنی می‌گزینند، اجاره بها نگیرید؛ زیرا خداوند می‌فرماید: در این سرزمین برای کسانی که مقیمند یا از بیرون می‌آیند، یکسانند. منظور از «عاکف» کسی است که درآنجا اقامت دارد و مراد از «بادی» کسی است که از نقاط دیگر به قصد حج می‌آید. از بعضی از روایات نیز استفاده می‌شود که زوار خانه‌ی خدا حق دارند از حیاط خانه‌ها تا پایان مناسک حج استفاده کنند. البته، این حکم تاحدزیادی با بحث آینده ارتباط دارد که منظور از مسجدالحرام در این آیه، آیا خصوص آن مسجد است یا تمام مکه را شامل می‌شود. اگر قول اول را بپذیریم، نوبت به خانه‌های مکه نمی‌رسد ولی اگر تمام مکه را در مفهوم آیه داخل بدانیم، تحریم خریدوفروش و اجاره برای حاجیان مطرح می‌شود. ازآنجاکه این مطلب از نظر منابع فقهی و روایات و تفسیر مسلّم نیست، حکم به تحریم مشکل است، ولی بدون شک سزاوار است که اهل مکه برای زائران خانه‌ی خدا تسهیلات لازم را فراهنم کنند و خود را برتر ندانند. به‌هرحال، در میان فقهای شیعه و اهل سنت، قول به تحریم طرفداران زیادی ندارد. البته، این معنا نیز مسلّم است که هیچ کس حق ندارد به‌عنوان متولی خانه‌ی خدا یا عناوین دیگر، برای زائر این خانه مزاحمتی ایجاد کند یا آن را به پایگاه اختصاصی برای تبلیغات و برنامه‌های خود تبدیل کند. بعضی گفته‌اند : منظور همان چیزی است که از ظاهر آیه درک می‌شود؛ یعنی خانه‌ی کعبه و کل مسجدالحرام. برخی دیگر آن را اشاره به تمام مکه می‌دانند و آیه‌ی اول سوره‌ی اسراء را که در باره‌ی معراج پیامبر(صل‌الله‌علیه‌آله) است، دلیل بر نظر خود می‌دانند؛ زیرا در این آیه تصریح شده است که آغاز معراج از مسجدالحرام بود؛ در حالی که تاریخ می‌گوید: از «خانه‌ی خدیجه» یا «شعب‌ابی‌طالب» یا «خانه‌ی امّ هانی» بوده است. در نگاه این دسته، بنابراین، منظور از مسجدالحرام کل مکه است. باید گفت ازآنجاکه نمی‌دانیم آیا شروع معراج پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله) از بیرون مسجدالحرام بوده است یا از داخل آن، دلیلی نداریم که آیه‌ی مورد بحث را از ظاهرش باز گردانیم. بنابراین، حیطه‌ی موضوع بحث فقط مسجدالحرام است. حکم دوم به‌سبب این است که حکم مزبور ظاهراً حکمی استحبابی است. «الحاد» در لغت به معنای انحراف از حد اعتدال است و « لحد» را از این جهت لحد می‌گویند که حفره‌ای در کنار قبر و خارج از حد وسط است. بنابراین، منظور از آیه‌ی فوق کسانی است که با توسل به ظلم، از حد اعتدال خارج می‌شوند و در آن سرزمین مرتکب خلاف می‌گردند. البته، برخی از مفسران الحاد را منحصراً به معنای «شرک» تفسیر کرده‌اند و بعضی به‌معنای حلال شمردن محرمات و بعضی دیگر از مفسران، آن را به‌معنای وسیع کلمه دانسته‌اند؛ یعنی ارتکاب حرام، دشنام و بدگویی به زیر دستان. در نگاه این دسته، کیفر ارتکاب گناه در آن سرزمین مقدّس، شدیدتر و سنگین‌تر است . امام صادق(علیه‌السلام) در تفسیر این آیه می‌فرماید: «کُلُ‏ ظُلْمٍ‏ یَظْلِمُ‏ بِهِ الرَّجُلُ نَفْسَهُ بِمَکَّةَ مِنْ سَرِقَةٍ أَوْ ظُلْمِ أَحَدٍ أَوْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّی أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِکَ کَانَ یُنْهَى أَنْ یُسْکَنَ الْحَرَمُ»، هر گونه ستمی که انسان به خودش در سرزمین مکه کند؛ اعم از سرقت و ظلم به دیگران و هر گونه ستمی، من همه‌ی این‌ها را الحاد (و مشمول این آیه) می‌دانم. ازهمین‌رو، امام به افراد توصیه می‌کرد که در مکه زندگی نکنند، زیرا گناه در این سرزمین مسئولیت سنگین‌تری دارد. روایت دیگری نیز به همین معنا نقل شده و با اطلاق ظاهر آیه نیز هماهنگ است. به‌همین‌دلیل، بعضی از فقیهان می‌گویند: اگر کسی در حرم مکه مرتکب گناهی شود که در اسلام حد برای آن تعیین شده است، باید علاوه بر حد تعزیر، مجازات اضافی نیز بشود. آن‌ها به جمله‌ی «نذقه من عذاب الیم» استدلال کرده‌اند. ازآنچه گفتیم روشن می‌شود: کسانی که آیه را به معنای نهی از احتکار یا دخول در منطقه‌ی حرم بدون احرام، تفسیر کرده‌اند، مصداقی روشن دارند؛ درغیراین‌صورت، دلیلی نداریم که مفهوم وسیع آیه را محدود کنیم. منبع: دفتر مطالعات و پژوهشهای مرکز رسیدگی به امورمساجد