آداب نقد و نقدپذیری
۱۳۹۲/۰۳/۰۷
 جهان خارج تحت تاثیر تحولات و پدیده های مختلف، متفاوت فهمیده می شود و این دریافتهای متنوع به نوع نگاه و نگرش و شعاع فهم افراد بستگی تام دارد.

   ما چیزی را بهتر می فهمیم که بدانیم ضد یا اضداد آن چیست ؟ ( یعنی شناخت یک تصور از روی تصورات ضد آن یا شناخت تصدیقی از روی اضدادش). در نقطه مقابل ، دانستن یک نظریه در یک میدان و بی خبر ماندن از نظریات دیگر. انسان را از فهم عمیق همان نظریه نیز محروم خواهد کرد و درک تیره ای به او خواهد داد.

   با این مقدمه به این نکته می رسیم که نقد و انتقاد چگونه می تواند شعاع دید و بینش انسان را در سیطرة تفکرات و اندیشه های وی در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی ، گسترش دهد.

   اما نکته مهم این است که انسانها علی العموم به هنگام مواجهه با مقولة نقد و انتقاد چه واکنش و عکس العملی را از خود بروز می دهند و دیگر اینکه باز نمود این ساز و کار در بستر گزاره هایی همچون اجتماع، سیاست ، علم ، دین ، هنر ، ادبیات و مدیریت چگونه خواهد بود.

   نظر و عقیده ی فرد هر چقدر هم که صحیح باشد اگر در معرض بحث و نقد قرار نگیرد عیار و  صحت و سقم آن عیان نخواهد شد. در طرف مقابل ، افرادی که نظری مخالف نظر ما دارند ما را وا می دارند که بیندیشیم که دلایل صحت و درستی آن نظر چیست. بالنهایه دستاورد نقد آن است که هر اعتقاد و نظریه ای را در بوتة بحث و استدلال و تجزیه و تحلیل قرار خواهد داد. و در این صورت است که نور شمع گونة ی حقیقت به اشعه ای خورشید وش مبدل خواهد گردید و شعاع و گسترة آن بسی افزونتر از گذشته خواهد شد.

   گرایشها و نگرشهای هر فرد انسانی مسبوق به بسیاری از دریافتها و پارامترهایی است که در اعماق ضمیر ناخودآگاه وی مضبوط بوده و مکانیسم خودآگاه را علی اللاطلاق تحت تاثیر خود قرار می دهد.

   این فاکتورها بخشی ژنتیکی و پاره ای نیز بازنمود خاطرات و اعمال و افکار و نیات جاری و ساری در پیشینة هر فرد است؛ به گونه ای که نمی توان منکر رسوخ غیر محسوس این عوامل بر روابط فردی و اجتماعی اشخاص شد.

   بر همین اساس ، ‌آدمی از الگوها و ایستارهای فرهنگی خاص متاثر است که بدون شک بر تصمیم گیریهای وی چه در زمینة سیاستگزاری در عرصة زندگی شخصی و چه در تعاطی و تبادل افکار در بستر اجتماع تاثیرگذار خواهد بود. و در همین ارتباط بسیاری از انسانها در چنبرة گزاره هایی همچون تعصب ، خودشیفتگی، عادت و ترس، گرفتار و محصورند و همین اوصاف ، کنش و جهش بشریت را در بستر رشد و تعالی و البته نه الزاماً کمال ، دچار کندی و فترت خواهند نمود.

   قدر مسلم این است که دانستن بیشتر به فهمیدن بهتر منتهی خواهد شد و در بهتر فهمیدن یک امر واحد اگر بجای آنکه یک نور بر آن بیندازیم ، ده نور بیفکنیم و آنرا از ده روزن نگاه کنیم جوانب آنرا بهتر  می بینیم و می فهمیم. اطلاعات بیشتر ، مجاری افزونتری هستند برای برداشتن گامی بیشتر .

   جانمایة کلام این نوشتار آن است تا بگوید جامعه ای می تواند در سبیل رشد و تعالی قدم بردارد که همة اعضای آن در وهلة نخست با فرهنگ صحیح پرسش و پرسشگری و نقد ، آشنا باشند و از سوی دیگر نظام حاکم بر جامعه ، زمینه و بستر بکارگیری این ساز و کار را در ارتباط با هر یک از افراد فراهم آورد. براستی اگر امکان سئوال کردن وجود نداشته باشد ارتباط انسانها با دنیای پیرامونشان چگونه خواهد بود ؟ اگر هر فرد ، امکان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از محیط اطراف خود را نداشته باشد آیا می توان او را انسانی آزاد و صاحب اختیار دانست؟

   اگر ما خوب پرسیدن و درست نقد کردن را بیاموزیم و از سویی امکان این امر برایمان فراهم شود آنگاه پرسش ها می توانند زندگی ما را متحول سازند. اگر خوب پرسیدن را یاد بگیریم و بتوانیم از آن بدرستی استفاده کنیم قادر خواهیم بود نقاط مبهم و تاریک فرا راه خود را روشن نماییم.

   مسائل را تنها از یک بعد دیدن و سوار بر سفینة تعصب و جزمیت در بحر پر تلاطم زندگی به پیش رفتن، فرجامی ناخوش در پی خواهد داشت :

خشک کامی وتعصب خامی است           تا جنینی کار ، خون آشامی است (مولوی)

تنها به نظر و عقیدة خود متکی بودن و مطلق گرایی صرف ، حاصلی جز بی نصیب و بی بهره ماندن از انبوه بینش ها و نگرش ها و ایده ها نخواهد داشت که به ارادة خداوند تبارک و تعالی همة انسانها صاحب عقول و
اندیشه اند و به زبان ساده و عامیانه نیز گفته شده که « هر سری فکری دارد » .

نقد و ناقد :

   چو می بینی که نابینا و چاه است      اگر خاموش بنشینی گناه است                  

1- تعریف نقد :

   نقد ( critic ) بمعنای سره کردن و نیز ظاهر ساختن عیوب و یا محاسن کلام و انتقاد (criticism) از مصدر باب افتعال بمعنای عیبجویی ، ‌موشکافی و نکته سنجی و بر همین منوال ، نقاد کسی را گویند که
سره کنندة و جدا کنندة خوب از بد است .[1]

   انسان بالفطره کمالجوی و کمالخواه است و به هنگام رویارویی با عیوب و نواقص ، فرآیند تعقل و عقل کمالگرا سیگنالهای هشدار دهنده، مبنی بر وجود مانع ورادع ساتع می نماید. به عبارت واضحتر نقد هدایت انسان به مسیر کمال و یا همان صراط مستقیم است. و بر همین اساس شاید بتوان ارسال رسل و پیامبران از سوی خداوند را در همین راستا محسوب نمود. اگر نقد نوعی هدایت مخاطب به راه راست و طریق مستقیم است پس موعظه حسنه و تذکار را نیز می توان نوعی نقد محسوب نمود. خداوند متعال در قرآن کریم در آیه 125 سورة مبارکه نحل خطاب به پیامبر گرامی اسلام فرموده است:

ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین.

بخوان به سوی راه پروردگار خویش با حکمت و پند نیکو و درستیز با ایشان بدانچه نیکوتر است مجادله نما. همانا پروردگار تو داناترست بر آنکه گم شده است از راه او و اوست داناتر به هدایت شدگان.

2- چرا باید انتقاد کرد :

   الگو گرفتن از این تذکار الهی و به کار بستن آن در خلال فرآیندهای مختلف اجتماعی در واقع مشابه همان چیزی است که ما از آن به مقدمه نقد تعبیر می نماییم. چرا که نقد بمعنای سره کردن و جدا ساختن و ظاهر و عیان نمودن عیوب و محاسن است و دستیابی به چنین راهبردی بدون بهره مندی از قوة عقول آدمیان امکان پذیر نمی باشد. همان چیزی که به تصریح آیه مورد بحث ، ‌پی آمد آن موعظه خواهد بود.

   بیان نواقص و کاستیها و عیوب در جهت بهینه ساختن در واقع همان نقد یا موعظه حسنه است و در ادامه پروردگار سبحان از مجادله با عبارت « وجادلهم بالتی هی احسن » سخن به میان آورده است و با چنین تعبیری بر آن است تا نحوه و شیوة وعظ و اندرز و یا به تعبیر بهتر، شیوه های صحیح نقد و انتقاد را بیان فرماید.

   شاید بتوان گفت که نقد عمده ترین حربة نظری برای ایجاد تحول و تغییر در جهان و ساختار زندگی است. نقد به روشهای مختلف می کوشد تا تنها به توضیح آنچه که هست اکتفا نکند بلکه می کوشد تا مخاطب خود را از چارچوب تنگ و بسته و حقیر آن بالاتر بکشد و در ورای آن گذار ،‌ مسیر تکامل تاریخ را نظاره گر باشد. گرایشهای رشد یابنده و نطفه های بالنده آنرا دریابد و زایش و رویش آنرا آسانتر و تندپوتر سازد.

   به عبارت بهتر ، خصلت گذار از وضعیت فعلی و دستیابی به افقهای متعالی بارزترین و مهمترین خصلت نقد است . خصلت گذار از وضعیت فعلی به جایگاهی بهتر و پسندیده تر در آینده از ویژگیهای مهم نقد است و در ارتباط با همین جنبه مترقی و دگرگون ساز نقد است که آثار بزرگان اندیشه و خردورز از نوپویی و تحولگرایی سرشار برخوردار است.

   همه انسانها در دیدن عیوب و بدی ها و کاستی ها و زشتی های دیگران بینا و توانا هستند اما در دیدن و یافتن همین موارد پیرامون خود و زندگی خویش ناتوان می باشند. این امر متاثر از وجود و قوت صفت «خودبینی» و «خودخواهی» در وجود انسان است. استیلای این خصیصه بر رفتار و منش آدمی به درجه ای از فربهی می رسد که همة عناصر اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. با عنایت به مطالب فوق مشخص است که جایگاه نقد و انتقاد تنها در دیدن عیوب فردی خلاصه نمی شود و گستره ای بسیار وسیع و فراگیر را شامل می گردد.

3- نقش نقد و انتقاد در زندگی انسانها :

   واقعیت آن است که نقد شدن جزء ضرورتهای زندگی همه انسانها محسوب می شود. چون رشد و کمال و نیل به موفقیت در تمام مراحل زندگی منوط به دیدن نقایص و نیازها و کمبودها و تلاش در جهت مرتفع ساختن آنهاست. انسانها همگی بواسطه اتو پیایی که در ذهن خویش ترسیم نموده اند به دنبال مدینه فاضله ای هستند که در آن همه افراد بشر از نظر عقل و اخلاق به منتهی درجة کمال رسیده باشند. خصلت نیاز به همجنس از سویی و نیز همپوشانی نقایص و نیازها از سوی دیگر، انسان ها را متمایل به زیست اجتماعی     می نماید. حیات انسانی درگذر تاریخی خود به سوی عقل گرایی و نمود عینی این ویژگی سیر می کند.

   و این حاصل ننشده است مگر در گذر از چالشها و کنش های فراوان که در برهه های مختلف ، گریبانگیر مسیر تکامل بشر بوده اند و آنچه در این میان به عنوان عنصر و عامل پویش و زایش متوالی و تسلسل وار خودنمایی می کند همانا کلید واژة‌ « نقد » است . همان ساز و کاری که هست ها را به چالش کشیده و طرح و قالبی نوین را پی ریزی می نماید. شاید بتوان در عبارتی ظریف ، نقش نقد را بر حیات آدمی و فراز و فرودهای او در مسیر زندگی چنین بیان نمود: نقد همان مرکب را هوار اندیشه و خیال است که حیات او را در تمامی ابعاد، جانی تازه بخشیده و در درون جانها راهی تازه کاویده  و بر تمام بی رنگیها ، ‌رنگی دلنشین می پاشد.

   بر این وصف می توان گفت که انتقاد نقش عمده ای در روابط اجتماعی ایفا می کند از نقدها می توان برای ایجاد تحرک در اشخاص و نفوذ در شخصیت آنان بمنظور اصلاح ، آموزش ، بیان نیازها و خواسته ها و یا محرکی برای پیشرفت استفاده نمود.

   فرهنگ نقد به نوبه خود عامل بیداری و جرقه ی آگاه سازی جامعه بوده و با برخورداری از چنین ساز وکاری، عناصر مختلف اجتماعی شامل اقتصاد ، سیاست ، صنعت ، قوانین و ... باز تولیدی سازنده و جهشی و پویشی تکامل گرا خواهند داشت. همچنین نقد موجد اندیشه نوزایی در اندام واره های مختلف اجتماع شده و تحقق جامعه ای مردم سالار و تعقل گرا را که در آن نهادهای مختلف مدنی نظیر مطبوعات ، احزاب ، تشکلهای مختلف مردمی ، NGO ها (سمن ها ) و اتحادیه ها کارکرد طبیعی و تاثیرگذار خود را داشته باشند میسر خواهد ساخت.

   از سوی دیگر فرهنگ نقد با ایجاد روحیة خودباوری و اعتماد به نفس در نهاد جامعه ، به رشد و بالندگی مادی و معنوی جامعه کمک نموده و زمینه های جمود فکری ، دگماتیزم ، استبداد و اتوریته را نزد لایه های مختلف اجتماع از بین خواهد برد.

   همچنین نقد و نقادی اسباب نهادینه سازی خردورزی ، علم باوری ، کلان اندیشی مصالح ملی، نوگرایی سیاسی ، همبستگی ملی و خودسازی جامعه را فراهم نموده و من حیث مجموع زمینه های رشد عقلانی همه جانبه اجتماع را سبب خواهد شد.                          پایان بخش اول                    ادامه دارد



1- فرهنگ فارسی عمید .