هیچ مکتب اجتماعیبدون شریعت نیست و البته شریعت نیز بدون مکتب معنا ندارد. شعائر بهمنزلهی شاخوبرگی هستند کهدر مکاتبریشه دارند و حقانیت هر شریعتی بهمیزانحقانیت مکتبی است که از آن برمیآید. مکتب امری اعتقادی و شریعت سویهی اجرایی آن است. در این نوشتار یکی از شعائر مکتب اسلامرا بررسی خواهیم کرد.
"بسمه تعالی"
حجاب، حق زنان
م. سویزی
شریعت؛ نمایانگر ماهیت اعتقاد دینی
نخست، به این پرسش میپردازیم که از میان رفتارهای دینی کدام یک، بهصورت فوری و فراگیر، نهتنها انتخاب فرد، بلکه سمتوسوی خاص نظام فرهنگی ـ سیاسی را در جامعه نشان میدهد؟ تصور کنید جهانگردی به کشور ما بیاید، آیا در بدو ورود، شعائری مانندِ نماز، روزه، خمس و زکات میتواند نوع نظام فرهنگی ـ سیاسی حاکم را نشان دهد یا اینکه امری مثل حجاب زنان چنین کارکردی دارد؟ پاسخ این است که دستکم حجاب در این زمینه کارکرد بسیار بیشتری دارد. پس زنان با نوع حضور و حجابشان هم منش حکومت را نشان میدهند و هم کنش اعتقادی و التزامی شهروندان را. درواقع، نوع پوشش و حضور اجتماعی زنان به هر تازهواردی شناختی اجمالی دربارهی جامعهی ایرانی میدهد. حال که نوع پوشش زنان به مؤلفهای جامعهشناختی تبدیل شده است، لازم است تأمل خاصتری دربارهی آن بشود. پسزمینهی جهانی حجاب تأمل دقیق در مسئلهی حجاب بدون طرحِ «پسزمینه در جهان» و «پیشزمینه در ایران» ممکن نیست. در مورد پسزمینهی جهانی وضع روشن است و بهخوبی میدانیم که قدرتمندان غربی جهان با برنامهریزیهای بلندمدت و کوتاهمدت در پی حذف حجاب هستند و آن را ریاضتی بیدلیل برای زن برمیشمرند و تحمیل حجاب را بیعدالتی در حق زن تبلیغ میکنند. فضایی که بیعفافی و بیحجابی را نوعی آزادی برشمرده است تا از گذر آن مردان آزادنه تمتع ببرند و قدرت انتخاب بیشتر بهدست آورند و زنان اسیر پاسخگویی به آنان باشند. درواقع، در پسزمینهی جهانی، عصری را در برابر خود میبینیم که وارث یک قرن یورش به نمادها و نهادهای دینی است. زندگی مدرن با کمک پیشرفت علمی انسان را مرکز و محور همه چیز قرار داد و عصری را پدید آورد که هم وارث الحاد گذشته بود و هم والد الحاد آینده. ازاینرو، قرن بیستم هم محل ظهور نتیجهی نهایی الحادهای پیشین است و هم خالق الحادهای آینده؛ یعنی ازیکسو، وارث الحاد قرن هجدهم و نوزدهم و الحاد علمی و سرمایهداری است و ازسویدیگر میکوشد جهانی را بنیان گذارد که سراسر انسانمدارانه باشد و بیوجود خداوند اداره شود، یعنی الحاد سیاسی. درواقع، انسان غربی جدید میخواهد اولاً جهان را بدون خدا تبیین کند و ثانیاً بدون خدا با رفاه و سعادت زندگی کند. مشخصهی این عصر نه سرپیچی از خدا که سرکوبی خداست. نظامهای ملحد این عصر در پی جدایی کامل ایمان از عقل، اخلاق از علم، دین از سیاست، تعالی از هنر، مسئولیت از آزادی و درنهایت انسانیت از انسان هستند. در این عصر، هرچقدر دستهای کارکردن و پاهای راهرفتن تواناتر میشود، بهعوض چشمهای دیدن، لوچتر و احولتر میگردد و دائماً وهم فربه میشود و «فهم» لاغر. مدرنیته در عرصهی فرهنگ پی اباحهگری در عرصهی اقتصاد، پی سرمایهداری در عرصهی اجتماع، پی لذتگرایی در عرصهی سیاست و پی دینزدایی است. در این چرخهی آزاد، در قلمرو فکر و نظر، آدمی میتواند هرچه خواست برگزیند؛ اما در قلمرو عمل، هر چیزی را میتواند انتخاب کند الا مذهب. دنیای جدید غربی یکی از بزرگترین ستمها را در حق زنان روا داشت. درواقع، همچون همهی نظامهای باطل که بیشترین ستم را به زنان روا میدارند، در این ستم مدرن نیز زنان بیشترین آسیب و آفت را میبینند. وقتی برای رونق اقتصادی، کارگر ارزان و کمتوقع میخواهد، زن را به نام آزادی از خانه بیرون میکشد و وقتی برای تأمین لذتش به زنی جذاب نیاز دارد، باز او را به نام آزادی از پوشش برهنه میکند. این سرنوشت غمانگیر زن امروز در غرب است. حجاب و دورهی پهلوی متأسفانه، این تراژدی در ایران نیز رخ داد. اگرچه نخستین ظهورات این تراژدی در ایران به دورهی قاجار و اولین سفر ناصرالدین شاه برمیگردد؛ اما گسترش همهجانبه و فراگیر آن به دورهی پهلوی میرسد. در واقع، به قول مخبرالسلطنه، رئیسالوزرای رضا شاه، غرب با لابراتورهایش که مظهر سختکوشی و نظم و پژوهش است به ایران وارد نمیشود، بلکه بهعَوض با بلوارهایش وارد میشود که مظهر برهنگی، خوشی و کافهنشینی است. جلال آل احمد بهدرستی در کتاب غربزدگی میگوید: از واجبات غربزدگی یا مستلزمات آن آزادیدادن به زنان است. ظاهراً لابد احساس کرده بودیم که به قدرت کار این پنجاه درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آبوجارو کنند و راه بندانها را بردارند تا قافلهی نسوان برسد! اما چهجور اینکار را کردیم؟… به زن تنها اجازهی تظاهر در اجتماع را دادیم، فقط تظاهر؛ یعنی خودنمایی؛ یعنی زن را که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است را به ولنگاری کشیدهایم، به کوچه آوردهایم و به خودنمایی و بیبندوباری واداشتهایم که سرورو را صفا بدهد و هر روز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد… ما در کار آزادی صوری زنان، سالهای سال پس از این نیز هیچ هدفی جز افزودن به خیل مصرفکنندگان پودر و ماتیک نداریم و این صورت دیگری از غربزدگی است. رژیم غربزدهی پهلوی که در همهی جوانب فرهنگی و اقتصادی مرعوب غرب بود، درمورد زنان نیز بهگونهای عمل کرد که خود را به غرب نزدیک کند و چون نحوهی حضور و پوشش زن سریعتر از هر موضوع دیگری میتوانست همشکلیهای ظاهری را درمقایسهبا جامعهی ایدهآل غربیشان نشان دهد، توجه بسیار زیادی به وضع بیرونی جامعهی زنان کرد. درواقع، بیشترین سرمایهگذاری را نیز روی زنان انجام دادند، اما از همان توجهی که صیاد به صیدش دارد! در دورهی پهلوی، زن با این هدف به اجتماع فراخوانده شد که پهلوی را به غرب نزدیک کند. در این مقطع، اگر زنی تن به ابتذال شاهانه نمیداد و در عرصهی علماندوزی و علمآموزی تلاش میکرد، بهدلیل پارسایی و پایداری فردیاش بود و هزینههای سنگین آن را نیز تقبل میکرد. عصر انقلاب اسلامی با این وصف، زنان فهیم جامعهی ما، با ورود آگاهانه به عرصهی انقلاب و قرارگرفتن در صف مبارزه، همهی نقشههای شیطان را نقش بر آب کردند و سرباز فداکار عرصههای جدید تحول و تحمل شدند. رشد چشمگیر زنان که حتی دربرابر دیدگان معاندان و مخالفان انقلاب هم انکارشدنی نیست، گواه مثبتی است بر حضور زنان در مشارکتهای سیاسی، اجتماعی و علمی. اما پس از انقلاب مشکلاتی رخ داد که ناشی از سوءعملکرد مدیران خائن یا جاهل بود. رفتارهای تندی که ریشه در آموزههای اسلامی نداشت رخ داد و طبیعتاً نتیجه نیز غیراسلامی بود. عدهای آگاه بیدین میدانستند راه را چگونه بروند که نه ردی از جرم بماند و نه از اهدافشان دور بمانند. آنها میدانستند بددفاعکردن هزاران بار مؤثرتر از خوبکوبیدن است؛ لذا ریاکارانه دستبهکار شدند و ظهور و بروز آن در مدرسه، دانشگاه، خیابان و اداره به رفتارهایی انجامید که با اسلام توافق نداشت. درسویدیگر، عدهای اگرچه دشمن نبودند، اما نادان بودند و حرکتهای معاندانه را حمایت کردند. انگیزهی این دو گروه متفاوت بود اما نتیجه یکی بود. عدهی باقیماندهای که باایمان و دانا بودند از هر دوطرف تحت فشار قرار گرفتند؛ آنها میدانستند قلبها ایمانپذیرند نه فرمانپذیر. در نگاه آنها باید با دادن آگاهی و فرصت به مخاطب و بهکارگیری شیوهی مناسب برای مفاهمهی فکری و مراودهی قلبی، در پی تربیت و هدایت بود. این ماجرا زمانی غمانگیزتر میشود که ببینیم همان بنیانگذاران اصلی این رَویه بیآنکه ذرهای در قبال گذشته پاسخگو باشند، تقصیر را به گردن دیگران انداختند و خود را مدافع نسل نو معرفی کردند. ایشان به سرعت سراغ تریبونهای گفتگو رفتند، برای جوانها سخنسرایی کردند و برای آزادیهای بربادرفتهشان دل سوزاندند. آن روز که مدیر بودند، نردبان معنویت جوانان نشدند و البته امروز که منتقد شدند، جوانان نردبان موقعیت ایشان شدند. برخی با چنین شیوههای مدیریتی، خواسته یا ناخواسته، جوانان را از دینداری جدا کردند. دراینبین، ماجرای حضور و حجاب زن و نحوهی روبهرویی با آن از همه قابلتأملتر و غیرقابلتحملتر است؛ زیرا نه به کام تشنگانِ پرسشگر «چرا حجاب» سبوی آگاهی و معرفت رساندند و نه به جویندگان پاسخِ «چگونه حجاب». طیفی هم بر پوشش مقبول و مطلوب خود اصرار بیبرنامه کردند و نتیجه این شد که میبینیم. حجاب حق زن و حد مرد حجاب فریضهای عبادی، عرفانی و حماسی است و زن باحجاب همواره درحال عبادت خداوند و فرمانبرداری از اوست. حجاب امری عرفانی است؛ زیرا با عشق درآمیخته است و این عشق اجرای آن را آسان و آثار آن را ماندنی میکند. حجاب حماسی است، زیرا پرچم حقسالاری و عدالتخواهی است. زن با حجاب خود فرصت مردسالاری و حاکمشدن تمتعات و تمنیات را نمیدهد. حجاب لباس مشارکت و حضور اجتماعی است؛ زیرا اگر زن در فضای خانه و بدون ارتباط با محیط اطراف بود، حجاب خودبهخود ضرورت نمییافت. تأکید بر حجاب از طرف مکتب مترقی اسلام نشان میدهد که اسلام حضور زن را پذیرفته است و برای سلامت حضور برنامهریزی میکند. حجاب «حق زنان» است و «حد مردان». زنان با حجاب به حق خود میرسند و مردان با حجاب حد خود را مییابند. حجاب از فطریترین قوانینی است که کاملاً با تکوین و طبیعت زن و با تکامل و تعالی او توافق دارد. متأسفانه، این امر ملائم فطرت، در چرخهی «بد دفاعکردنِ دوستان» و «خوبکوبیدن دشمنان» قرار گرفته است. بهویژه، به سؤالات و شبهاتی پاسخ داده نمیشود که بر ذهن جوانان سایه انداخته است. این بیاعتنایی در محیطهای علمی که بیشترین مسئولیت را در تبیین و تحکیم حجاب دارند، نشانگر آن است که نه برای تفهیم علمی و نه برای تمرین عملی (بهخصوص برای دختران دانشآموز) اقدام درخوری انجام نشده است. بااینوصف، زنان فهیم و والای ما میدانند که بهدور از معایب و نواقص در عملکردها، حجاب برای حفظ و رشد زن و «حق» اوست و اجازه نمیدهند که این حق از ایشان گرفته شود. زن فهیم ایرانی بهدرستی میداند که دستاورد بیحجابی چیزی نیست جز وضع نامناسب زنان در جامعهی غرب. حاصل بیحجابی چیزی جز آسیبزدن به عفاف و طهارت فردی و اجتماعی نیست. مدافعان فرهنگ بیحجابی خواهان آن هستند که جنبهی زنانگی و جذاب زن در حضور اجتماعی او بارزتر و دردسترستر قرار گیرد و برعکس جنبهی انسانی زن در حضور اجتماعی مغفول و مهجور و بلکه منفور باشد! دستاورد مهم حجاب به تعبیر زیبای قرآن «أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» است؛ یعنی زن شناخته شود و جامعه او را با جنبهی انسانیاش بشناسد، اما مورد آزار قرار نگیرد. زن مسلمان از قرآن میآموزد که جنبهی زنانگیاش برای محیط گرم و صمیمی خانه و تربیت و تولید نسل است و حاصل این شناخت این است که دیگر در جامعه آزار نمیبیند و به رنج نمیافتد. سخن پایانی مسئولان ما دربارهی حجاب مسئولیت سنگینی دارند و باید تابع فرمانهای رهبر فرزانه باشند و برنامهای دقیق برای بهبود وضع حجاب جامعه بریزند. باید حرکتی ملی، فراگیر و مستمر برای اصلاح وضع کنونی انجام گیرد. رسانهها و بهویژه صداوسیما نقشی حیاتی دراینباره دارد و رسانهی ملی باید درقالب طرحی دقیق فرهنگ حجاب را در دل جوانان تعمق ببخشد. منبع: دفتر مطالعات و پژوهشهای مرکز رسیدگی به امورمساجد