عاشورا، چشمه‌ی جوشان عشق
۱۳۹۲/۰۳/۰۷
برای تعریفی دوباره از حیات بشر.  حیاتی که پر رمز و راز و سراسر معنا و تأمل است. برای بشر امروزی که از گذشته دور و از ادوار گذشته تاریخ با انبوهی از اعوجاج در افکار، اندیشه‌ها، رفتارها و منش‌ها توأم با کژی ها و راستی‌ها از هر طبقه و قشر، نژاد، زبان و ... مواجه بوده. برای تدقیق و کنکاش بیشتر در این خصوص بایدکتاب قطور تاریخ را با تأمّل و دقت فراوان ورق زد، این کتاب را صفحاتی رنگارنگ و با خط‌هایی سیاه، سرخ و خاکستری پرکرده‌اند. و تصاویری سفید، آبی، زرد، قهوه‌ای، سرخ  و ... . در میان این همه رنگ و انبوه صفحات و خطوط متنوع و متکثر، دو چیز است که قابل تأمل و تدبّر بیشتر است. و آن‌ها عبارت است از یک روز  که به اندازه سالیان سال دارای واقعه و حادثه تاریخی است به نام عاشورا که بسیار بسیار پر رنگ و سرخ است همانند رنگ خون. و چقدر نورانی و مشعشع است این رنگ. و در عظمت آن همین بس که این کتاب  قطور را یارای نگهداری و حفظ آن نیست و انوار آن از این کتاب، بسان تابش سرخ رنگ خورشید، فضای بیرون را نیز آفتابی و نورانی نموده است. کنار این رنگ سرخ،  تصویر سرزمینی است که در عرض یک روز حدوث واقعه از بیابانی خشک و برهوت به سرزمینی سراسر سبز، مبدل شده است. این تصویر حیات بخش همراه با روز واقعه‌ی عظیم، تاریخ را به  نظاره نشسته‌اند. و رنگ سرخ  که رنگی آرام بخش و سرشار از سخن‌ها، دردها و رنج‌های ناگفته‌ی فراوان است. در این کتاب، رنگ سبز و سرخ آنچنان به هم تنیده و در هم آمیخته شده‌اند که نمی‌شود بین آنها افتراق و جدایی انداخت و یا با حذف یکی به تفسیر دیگری  پرداخت. و هر یک مقوّم و مویّد دیگری است. امتزاج  این صفحات رنگ سبز و سرخ  در میان انبوه صفحات ضمن برجستگی غیر قابل وصف، حکایت از تلاقی و اتصال شاهراه عقل و عشق دارد. که همواره و الی الابد باید با هم تعریف، تفسیر و تبیین شوند. اگر چه خودِ تاریخ نیز از بیان و تکرار این واقعه بزرگ، شرمنده و خجل است ولی برای عبرت آیندگان دوست دارد، همواره با بارش اشک و در هوایی ابری گرفته و بغض آلود آن را بازگو کند. بازگویی ازآنچه به سر آل‌الله رفته است.

کربلا، نه تنها یگ برگ از مصحف گران‌بهای کتاب تاریخ وقایع بشری است. بلکه خود، تاریخ است و تاریخ ساز، منشأ بسیاری از تحولات تاریخی، صفحه‌ای است به گستره و وسعت تاریخ که اگر جنگل‌ها قلم شوند و دریاها مرکب باز هم در بیان و عظمت آن ناتوان و عاجزند. اگر چه واقعه کربلا در روز عاشورا خلاصه شده است ولی همین یک روز، آنقدر طولانی و به درازا کشیده شده است که عصاره بیش از سیزده قرن پس از آن است. تمام رویدادهای تاریخ مسلمانان بدون آن یک روز، قابل درک و فهم نیست. و عاشورا در هر حادثه‌ای چون آیینه‌ای تمام نما به تفسیر و تعبیر چرایی و علت حوادث می‌پردازد.

عاشورا قلب تاریخ بشر است. همچنان می‌تپد می‌جوشد و می‌خروشد و لحظه‌ای این قلب خونین را ایستایی نخواهد بود و مانایی و تپش قلب در جوشان و خروشان بودن آن است. و عاشورا یک حادثه و واقعه‌ای صرف همانند دیگر وقایع و تحولات تاریخی بشر نیست. واقعه‌ای است سرآمد دیگر وقایع که تاریخ، تاکنون به همانندی آن ندیده است و نخواهد دید و تا قیامت بر تارک تاریخ هستی درخشان و نورانیست.

و کربلا این سرزمینی که نه تنها در اقلیم خشک و کویری است بلکه حتی در عاطفه نیز دچار خشکسالی بوده و از برکت عاشوراست که بعد از آن،  سرسبزترین و بارانی ترین زمین شده است.

 کربلا تنها با عاشورا معنا و مفهوم پیدا نموده و مانایی و ماندگاری و شهرت کربلا در عاشوراست به خصوص در عصرآن روز خدایی. آن لحظه‌ای که سر خورشید و هفتاد دو ستاره به جای آسمان همنشین نوک نیزه‌ها بودند و این‌بار از روی نیزه‌ها نورانی‌تر از قبل سرخ‌فام و همچون آمیخته به خون سرخ در غروب غمزده کربلا می‌درخشیدند. و  بازتاب این انوار روشن الهی از پیشانی جاهلان و نامردان و سنگدلان جز حسرت و ندامت و سیاهی نبود. و آنهایی که می‌خواستند نور خدا را خاموش کنند غافل از آنکه اندک نور کم سو و بسیار اندک و تار در افکار پر اعوجاج سپاهیان یزید در هنگامه نبرد نه تنها  از اندیشه و ذهنشان  خاموش شده بلکه سیاه و ظلمانی و تاریک نیز گشته بود       

عاشورا، زمان وداع و خداحافظی است وداع دختری با پای پر آبله با سر پدری خونین، وداع خواهری معروف و مشهور به ام‌المصائب با برادری که احیاگر سیره و سنت جدش شد. روز همنشینی سرهای بی‌سر برادرزادگانی با وفا با عمویی تشنه لب، زمان آغاز سفری دور و دراز به فراخنای تاریخ بشر. آری روز وداع آزادگان با خویش است روز وداع و جدایی سرها از بدنهایشان. عاشورا شروع پرواز است پرواز سرهایی بریده شده از جفا بر بالای نیزه‌هایی شوم و نفرت انگیز، روز نظاره سرهایی است که قرار است در طول این سفر تاریخی بزرگ همواره ناظر درد و رنج و آلام اهل بیت خویش باشند و شاهد زخم و تاول پاهای کودکان و بچه‌گانی باشند که همواره سایه وحشت ضربه‌های نیزه و شلاق‌ها سربازان گرگ صفت بر ابدانشان را احساس می‌کنند و خارها و تیغ بیابان نیز ناجوانمردانه همچون زخم بر دل‌هایشان خراش بردست و پایشان می‌زنند.

عاشورا روز خودکشی اسبی با وفاست که دیگر طاقت ماندن ندارد. بند و فشار سنگین تحمل این مصیبت از او گسسته. او می‌خواهد پرواز کند پروازی هماهنگ با یارانی آرام خفته در خاک، همراه با مسافرانی آمده از سرزمین وحی  از فرش کربلا به عرش خدا، بی‌تابی و  شیحه اسب نیز خود حدیثی مفصل دارد. ای خاکِ عالم بر این قوم نابکار که شرف و غیرتشان به اندازه یک حیوان نجیب نبود. چه بد میزبانانی بودند که حرمت میهمان را شکستند.

در عاشورا خورشید را پاره پاره کردند و ستارگان را تکه تکه، تا شاید مانع از نورافشانیشان شوند. غافل از آنکه خورشید منبع نور است و  نورافشانی، ذات آن. اگر چه پاره پاره گردد و هر پاره آن نیر خود منبعی نورانیست . آری در کربلا خورشید دو پاره شد پاره‌ای در مسیر شام نورافشانی می‌کرد و پاره‌ای نیز در کربلا چون چشمه‌جوشان منور و مشعشع بود و هست و خواهد بود.

هنوز در صحرای کربلا بلندترین و رساترین صوت تاریخ بشری در فضا پیچیده است و این صدا تا دمیدن صور اسرافیل نیز پخش است و ندای هل من ناصراً ینصرنی دائم در حال تکرار و شنیدن است و در گوشه‌ای دیگر از این سرزمین غربت زده صدای العطش می‌آید. تا تاریخ  و حیات هست این صداها نیز به گوش خواهند رسید. نه‌ برای گوش‌هایی که از گناه و بی غیرتی کرَ شده‌اند، تنها برای کسانی که لیاقت شنیدن دارند. پس باید گوش ها و چشم‌ها را دوباره شست و تمیز و مهیا کرد و دوباره با کاسه‌‌های معرفت، آبی زلال مهیا کرد و همراه با تشنگان کربلا جرعه جرعه نوشید و سیراب شد.

عاشورا آغاز جوشش خون از 72 چشمه برآمده از پیکرهای پاک شهداست. چشمه‌ای چند روزه و کوچک از پیکر علی اصغر شیرخواره گرفته تا چشمه‌هایی برآمده از عمق زمانی بلند و هم عصر حیات پیامبر (ع) چون حبیب و  این چشمه‌ها همه منشعب از چشمه‌ی امامتند و تشعشع نورشان بر گرفته از نور درخشان ولایت است. عاشورا روز تمیز و تشخیص روشن حق و باطل است اگر چه علی‌رغم این همه وضوح و شفافیت در جبهه حق و باطل آنچنان بی‌بصیرتی و کج‌فهمی و بدفهمی در سپاه دشمن غالب بود که باز هم دچار مسیری کژراهه و ناراست و ناصواب شدند.  و چشمان عمایشان  معبر روشن ولایت را ندید و آنچنان اسیر دنیا و مافیها شدند که هنوز چند صباحی از حیات نبی مکرم اسلام (ص) نگذشته، شمشیر بر فرزندانش بر کشیدند و داد انتقام از تجسم و  محور عدالت امام علی (ع) را از فرزندش سر دادند.

عاشورا اتمام و اکمال وفاداری حضرت ابوالفضل به امام و مقتدا و برادرش امام حسین (ع) است. روز نمایش زیباترین صحنه ایثار و از خودگذشتگی برادری برای حفظ آرمان مولایش، روز هم پروازی چهارفرزندی وارسته از یک مادری است به نام اُمّ‌البنین روز پرواز عباس است با برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان. عاشورا روز بی علمدار شدن حسین (ع) است. روز شکسته شدن کمر امام شهید و خمیده شدن جسم نحیف حضرت زینب در از دست دادن شیر مردان کربلا. حضرت عباس نمونه کامل یک علمداری ولایتمدار است. که همواره در هر مکان و هر زمان، خویش را به عنوان یک سربازی پا به رکاب و در ولایت ذوب شده نشان داد. و امر ولایت را بر رابطه نسبی با برادرش مقدم داشت.   

عاشورا خلق صحنه‌ بسیار زیبا از نوجوانی است که در دفاع از عمویش، درست در آن زمانی که  دیگر مردی در دفاع از حسین درکربلا نمانده بود برای حفظ جان او به پا خواست و با دستانی بریده و گلویی سیراب شده از خون، در بغل عمو جان سپرد.  

عاشورا روز تنهایی و بی‌یاور شدن است. روز تنهایی زینب و روز بی‌یاوری حسین است. روز بی برادری است روز بی‌پدری است روز بی خواهری‌است و روز بی فرزندی است. آغاز اسارت است. و شروع حمل پرچم عظیم تبلیغ و انجام  رسالت، ابلاغ  و رساندن پیام خون شهدا به دست خانمی است که خود گواه و شاهدی از تاریخ نهضت بزرگ عاشورایی است. از آغاز شکل‌گیری آن در زمان جدش پیامبرگرامی اسلام (ص) و رشد و نمو آن در حیات پدرش و  تکمیل  آن در رکاب برادرش . زینب (س) علی‌رغم تحمل این همه مصائب و رنج  باید از عصر عاشورا پیام خون برادرش را برای همگان به خصوص برای کسانی که صُم بِکم و عُمینند.  و زر و زور و زیور و زن آن‌چنان روح و جسمشان را فرا گرفته که حتی با صدای رساترین مبلغه عالم نیز هیچ گوش شنوایی آن را نشنید.

عاشورا آغاز ندامت و پشیمانی بر پیشانی بی غیرتانی است که ننگ و عافیت طلبی چنان بر آنان چیره شده بود که پیام بسیار روشن امام حسین را که به کرّات برای آنان خواند نشنیدند خویش را به نفهمی و بیخیالی زده بودند. حتی کسانی که شاهد توجه ویژه پیامبر (ص) به امام حسین بودند و حدیث معروف ثقلین و آن دو امانت بزرگی که رسول گرامی اسلام (ص) به آنها سپرده بود  را در رثای عترت حضرت ایشان  شنیده بودند.

از عاشورا خون امام حسین (ع) جرقه‌ای بر افکار و دلهای غبار آلود آنان زد و از آن پس  رجز ندامت بر زبان‌های الکنشان و عرق شرم و بی حیایی از پیشانیشان جاری شد.    

آری، عاشورا شروع تاریخ نوین در ایجاد نهضتی خونین برای احیاء حق و آزادگی و رهنمون سازی امت اسلامی از راه انحراف و ناصواب است. نهضتی که از آن پس در طول تاریخ سرلوحه و الگویی برای بسیاری از حرکت‌های ظلم ستیز و  زیر بار زور و ستم نرفتن شد از نهضت مختار گرفته تا حرکت بزرگ گاندی در آزادسازی هند و نیز انقلاب اسلامی و ...