نام:جعفر (به معنى نهر جارى پرفایده)
کنیه:ابو عبداللّه
لقب: صادق
نام پدر: حضرت محمد بن على (ع )
نام مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر
تاریخ ولادت: یکشنبه ۱۷ ربیع الاول ، سال ۸۳ هجرى
مکان ولادت: مدینه
مدت عمر :۶۵ سال
علت شهادت:مسمومیت
قاتل : منصور دوانیقى (خلیفه عباسى )
زمان شهادت:یکشنبه ۲۵ شوال ، سال ۱۴۸ هجرى
مدفن مطهر: قبرستان بقیع ( مدینه )
زندگی امام جعفر صادق (ع)
امام
جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال ۸۰ هجرى،
معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و
کلینى، ولادت آن حضرت در سال ۸۳ هجرى اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه
روایت نخست را صحیح تر مىداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که
ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال ۸۰ هجرى، صحیح است. وفات آن امام
(ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در ۲۵
شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال ۱۴۸ هجرى روى داده است. با این حساب
مىتوان عمر آن حضرت را ۶۸ یا ۶۵ سال گفت که از این مقدار ۱۲ سال و چند
روزى و یا ۱۵ سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و ۱۹ سال با
پدرش و ۳۴ سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن
حضرت به شمار مىآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و
خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص،
ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب
آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مىکنیم. فضایل امام صادق بیش
از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت
است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ
قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما
رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر
از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل
شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود:
«نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن
آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق
تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد مىنویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده
اند به اندازه اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار
یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت
کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت
بهره برده اند از دیگران سود نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت
را جمع کرده اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار،
به چهار هزار نفر مىرسد.
بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام
صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی
است که شیعه به ایشان منسوب شده است: “شیعه جعفری”. کمتر مسئله دینی (اْعم
از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است.
کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر
ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه
محسوب می شود (۱۴۸ – ۸۳ هجری) ، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است،
شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با
دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت
عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و
اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمین اسلامی و مواجهه
اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی
داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی
تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق،
فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است
که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به
استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و
عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام
صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.
امام وفقه اسلامی:
فقه
شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا
قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن
اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم
السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده
اند به ۴۰۰۰ شخص بالغ دانسته اند.
در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز
اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند
سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این
دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده
است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در
بصره و کوفه بوده است.
حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل
ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او
در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او
تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق
پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین
بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود
و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند
خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.
آثار امام صادق (ع) :
غالب
آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا
املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب
است و قطعی الصدور نیست.
۱- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به
عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که
تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.
۲- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام .
۳- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
۴-
کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در
خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
۵- مصباح
الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه
از جمله مجلسی، صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از
ناحیه حضرت رد کرده اند.
۶- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
۷- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
۸- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.
۹- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
۱۰-
چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان
شوری، عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری، که در حلیه
الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.
ولادت امام و نامگذاری :
امام
جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در
مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر
ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن
حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او
کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب».
دوران قبل از امامت :
در
دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و
تربیت شاگردان وفا دار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به
امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به
پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث، زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق
نقل شده است.
امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱
سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در
سال ۱۳۲ به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.
اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت :
در
آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت
ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه
صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران
امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد
بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود
نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.
این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال ۱۲۹ هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این
کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و
فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان
و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.
جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت :
عصر
آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود.
پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی
ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این
وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و
معرفت بود، به چشم می خورد.
امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و
نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی
و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان
بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد
بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . .
. تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.
ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.
امام
از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح
اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و
سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و
استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد.
همچنین در حوزه فقه و
احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای
جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.
بدین
ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق
الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از
امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه
جعفری خوانده می شود.
حاکمان معاصر :
همانطور
که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به
عباسیان می زیست. ایشان ازمیان خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود:
۱- هشام بن عبدالملک (۱۰۵- ۱۲۵ ه. ق)
۲- ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۵-۱۲۶)
۳- یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶)
۴- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۷۰ روز از سال ۱۲۶)
۵- مروان بن محمد (۱۲۶-۱۳۲)
و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با :
۱- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (۱۳۲-۱۳۷)
۲- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (۱۳۷-۱۵۸)
نباید
تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت،
بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه
بهره می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می
فرستاد.
عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل
بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان الرضا فی آل محمّد بود. آنان به
دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم
درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق
بود.
امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران
من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با
این پیشنهاد ها فریب به خورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان
فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز
رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند،
صرفاً به خاطر جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران
سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر
نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد.
چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد.
از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویش زید بن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.
شهادت حضرت صادق علیه السلام:
پس
از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر
شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید.
امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن
حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت
و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.
سرانجام
کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را
که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به
شهادت رساند. آن حضرت در سن ۶۵ سالگی در سال ۱۴۸ هجری به شهادت رسید و در
قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید .
در
زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده
است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را
به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز
زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.
یامَوالِىَّ یا اَبْناءَ رَسُولِ اللَّهِ، عَبْدُکُمْ وَابْنُ اَمَتِکُمُ الذَّلیلُ بَیْنَ اَیْدیکُمْ،
اى آقایان من اى فرزندان رسول خدا من بنده شماو پسر کنیز شمایم که
وَالْمُضْعَِفُ فىعُلُوِّ قَدْرِکُمْ،وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ جآئَکُمْ مُسْتَجیراً بِکُمْ، قاصِداً
ذلیل در برابرتان و فزاینده در علو قدر و منزلتتان و اعتراف کننده به حق شمایم آمدهام به درگاهتان به حال پناه خواهى
اِلى حَرَمِکُمْ،مُتَقَرِّباً اِلى مَقامِکُمْ، مُتَوَسِّلاً اِلَى اللَّهِ تَعالى بِکُمْ، ءَاَدْخُلُ یا
و حرم شما را قصد کرده و بوسیله مقام شما تقرب جویم و متوسل شوم به خداى تعالى آیا داخل شوم اى سروران من
مَوالِىَّ،ءَاَدْخُلُ
یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللَّهِ الْمُحْدِقینَ
بِهذَا الْحَرَمِ، الْمُقیمینَ بِهذَا الْمَشْهَدِ.
آیا داخل شوم اى
اولیاءخدا آیا داخل شوم اى فرشتگان خدا که حلقهوار اطراف این حرم را
گرفته و بعد از خشوع و خضوع و رقّت داخل شو و پاى راست را مقدّم دار (در
این زیارتگاه رحل اقامت افکندهاید) و بگو
اَللَّهُ اَکْبَرُ کَبیراً، وَالْحَمْدُ للَّهِِ کَثیراً، وَسُبْحانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَاَصیلاً،
خدا بزرگتر است به بزرگى کامل و ستایش خاص خداست بسیار منزه است خدا در بامداد و پسین
وَالْحَمْدُ للَّهِِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الْأَحَدِ، الْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ، الْمُتَطَوِّلِ
و ستایش خاص خدا است که یگانه و بىنیاز و شوکتمند و یکتا و فزونبخش و نعمت ده و احسانبخش
الْحَنَّانِ، الَّذى مَنَّ بِطَوْلِهِ، وَسَهَّلَ زِیارَةَ ساداتى بِاِحْسانِهِ، وَلَمْ
و مهرورز است خدائى که منت نهاد بوسیله احسان خود و آسان کرد برایم زیارت آقایانم را به احسان خود
یَجْعَلْنى عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْتَطَوَّلَ وَمَنَحَ.
و از زیارتشان بازم نداشت بلکه تفضل و احسان فرمود
پسنزدیکقبور مقدسه ایشان برو و پشت به قبله و رو به قبر ایشان کن و بگو:
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَئِمَّةَ الْهُدى،
سلام بر شما پیشوایان هدایت
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ التَّقْوى، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْاَیُّهَا الْحُجَجُ على اَهْلِ
سلام بر شما شایستگان پرهیزکارى سلام بر شما اى حجتها بر اهل
الدُّنْیا، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الْقُوَّامُ فِى الْبَرِیَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ
دنیا سلام بر شما اى قیام کنندگان به عدل در میان مردم سلام بر شما اى
اَهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ
شایستگان برگزیدگى سلام بر شما اى آل رسول خدا سلام بر شما اى اهل
النَّجْوى، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فى ذاتِ اللَّهِ،
راز گواهى دهم که شما بخوبى تبلیغ و خیرخواهى کردید و در مورد خدا شکیبائى کردید
وَکُذِّبْتُمْ وَاُسْیئَ اِلَیْکُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ
با اینکه شما را تکذیب کرده و با شما بد کردند ولى شما آنها را بخشیدید و گواهى دهم که شمائید امامان راهبر
الْمُهْتَدُونَ، وَاَنَّ طاعَتَکُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَاَنَّ قَوْلَکُمُ الصِّدْقُ، وَاَنَّکُمْ
راه یافته و همانا اطاعت شما واجب است و گفتارتان راست است و براستى شما
دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا، وَاَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَاَنَّکُمْ دَعائِمُ الدّینِ،
مردم را به خدا دعوت کردید ولى اجابت نکردند و دستور دادید ولى اطاعت نکردند و همانا شمائید پایههاى دین
وَاَرْکانُ الْأَرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَیْنِ اللَّهِ، یَنْسَخُکُمْ مِنْ اَصْلابِ کُلِّ مُطَهَّرٍ،
و رکنهاى زمین و همواره در زیر نظر خدا بودید که برمىداشت شما را از صلبهاى هر شخص پاک
وَیَنْقُلُکُمْ مِنْ اَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الْجاهِلِیَّةُ الْجَهْلاءُ، وَلَمْ
و منتقلتان مىساخت به رحمهاى پاکیزه، آلوده نکرد شما را اوضاع جاهلیت غرق در نادانى و
تَشْرَکْ فیکُمْ فِتَنُ الْأَهْوآءِ، طِبْتُمْ وَطابَ مَنْبَتُکُمْ، مَنَّ بِکُمْ عَلَیْنا دَیَّانُ
شرکت نکرد در شما فتنههاى هوا و هوس پاک بودید و پاک بود ریشه شما منت نهاد بوسیله شما بر ما جزا ده
الدّینِ، فَجَعَلَکُمْ فى بُیُوتٍ اَذِنَ اللَّهُ اَنْ تُرْفَعَ، وَیُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ، وَجَعَلَ
روز جزا پس نهادتان در خانههائى که اجازه داد خدا بالا رود و یاد شود در آنها نام او و قرار داد
صَلوتَنا عَلَیْکُمْ رَحْمَةً لَنا، وَکَفَّارَةً لِذُنُوبِنا، اِذِ اخْتارَکُمُ اللَّهُ لَنا، وَطَیَّبَ
درود فرستادن ما را بر شما رحمتى براى ما و کفارهاى براى گناهانمان چونکه خدا شما را براى ما انتخاب فرمود و پاک کرد
خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَیْنا مِنْ وِلایَتِکُمْ، وَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَمّینَ بِعِلْمِکُمْ،
خلقت ما را بوسیله آنچه منت گذارد بر ما از ولایت شما و ما پیش خدا از نامبردگان به دانش شما
مُعْتَرِفینَ بِتَصْدیقِنا اِیَّاکُمْ، وَهذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَاَخْطَاَ، وَاسْتَکانَ
و اعتراف کنندگان به تصدیقمان نسبت به شما بودیم و این جایگاه کسى است که زیادهروى و خطا کرده و مستمند شده
وَاَقَرَّبِما جَنى، وَرَجى بِمَقامِهِ الْخَلاصَ، وَاَنْ یَسْتَنْقِذَهُ بِکُمْ مُسْتَنْقِذُ
و به جنایت خود اقرار داشته و امید دارد بدین جایگاه خلاصى خود را و نجات دهدش خداوند بوسیله شما
الْهَلْکى مِنَ الرَّدى، فَکُونُوا لى شُفَعآءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَیْکُمْ اِذْ رَغِبَ
نجات دادن هلاک شدگان از نابودى پس شما شفیعان من باشید که من به شما وارد شدم در آنگاه که دورى کردند
عَنْکُمْ اَهْلُ الدُّنْیا، وَاتَّخَذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَاسْتَکْبَرُوا عَنْها، یا مَنْ
از شما مردم دنیا و آیات خدا را مسخره گرفتند و تکبر ورزیدند از آنها اى
هُوَ قآئِمٌ لا یَسْهُو وَدآئِمٌ لا یَلْهُو، وَمُحیطٌ بِکُلِّشَىْءٍ، لَکَ الْمَنُّ بِما
پابرجائى که سهو ندارد و پایندهاى که سرگرم نشود و به هر چیز احاطه دارد تو را است منت بدانچه
وَفَّقْتَنى، وَعَرَّفْتَنى بِما اَقَمْتَنى عَلَیْهِ، اِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُکَ، وَجَهِلُوا
مرا بدان موفق داشتى و شناساندى مرا بدانچه مرا بدان برپا داشتى در صورتىکه بندگانت از آن روگرداندند و از شناختنش
مَعْرِفَتَهُ وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ، وَمالُوا اِلى سِواهُ، فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْکَ عَلَىَ
نادان بودند و حقش را سبک شمردند و به غیر آن منحرف شدند پس منت دارى بر من
مَعَ اَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنى بِهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ اِذْ کُنْتُ عِنْدَکَ فى
با مردمى که مخصوصشان داشتى بدانچه مرا بدان مخصوص کردى پس تو را است ستایش چونکه من در پیش تودر
مَقامى هذا مَذْکُوراً مَکْتُوباً، فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ وَلا تُخَیِّبْنى فیما
اینمقام یاد شده و نام برده شده بودم پس محرومم مکن از آنچه امیدوارم و نومیدم مساز در آنچه
دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّاهِرینَ وَصَلَّى اللَّهُعَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ.
تو را خواندم به حرمت محمد و آل پاکیزهاش و درود خدا بر محمد و آل محمد
پس
دعا کن از براى خود به هر چه خواهى و شیخ طوسىرحمه الله در تهذیب فرموده
که بعد از آن هشت رکعت نماز زیارت بکن یعنى از براى هر امامى دو رکعت و شیخ
طوسى و سیّد بن طاوس گفتهاند که چون خواهى ایشان را
وداع کنىبگو:
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَئِمَّةَ الْهُدى، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ، اَسْتَوْدِعُکُمُ اللَّهَ،
سلام بر شما پیشوایان هدایت و رحمت خدا و برکاتش شما را به خدا مىسپارم
وَاَقْرَءُ
عَلَیْکُمُ السَّلامَ، آمَنَّا بِاِللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَبِما جِئْتُمْ
بِهِ، وَدَلَلْتُمْ عَلَیْهِ، اَللّهُمَّ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ.
و مىفرستم بر شما سلام خود را ایمان داریم به خدا و رسول و بدانچه شما آوردید و بدان راهنمائى کردید.