۲۸ صفر: سالروز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
۱۳۹۲/۰۱/۰۵
زمانیکه علل و عوامل صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام) و معاویه بن ابوسفیان و نیز اوضاع سیاسی واجتماعی زمان حیات آن حضرت را مورد مطالعه قرارمی دهیم‏ به پنج نقش اساسى در انعقاد صلح اجباری میرسیم که اثر مستقیم در شهادت ایشان و حذف آن حضرت ازجامعه سیاسی آن دوران دارد:
الف- خیانت خواصّ‏
فاجعه فرارعبیدالله بن عباس که فرار دو سوم سپاه مَسْکِنْ را به دنبال داشت، ضربه مهلکى بود که آمادگى جهاد را از امام (علیه السلام) و یاران اندکش سلب کرد. یعقوبى مى‏نویسد:
«معاویه کسى نزد عبیدالله فرستاد و براى او یک میلیون درهم معین کرد و او با هشت هزار نفر از یارانش به معاویه ملحق شد». «۱»
فرارهشت هزار نفر از دوازدهم هزار نفر از سپاه، آن هم به همراهى پسرعمّ امام (علیه السلام)، روحیه تمرّد و نافرمانى را در باقیمانده سپاه مسکن و از آنجا به سپاه مدائن گسترش داد.
ب- ضعف معنوى سپاهیان‏
فرار امثال عبیدالله و نیز اشراف و رؤساى قبائل، روحیه و نیروى معنوى را که رمز اصلى پیروزى است، بیش از پیش از پیروان آن حضرت زائل نمود و آنان نیز تصمیم به فرار گرفتند.
محقق عالیقدر آل یاسین درباره سطح روحیّه سپاه امام (علیه السلام) بعد از فرار عبیدالله مى‏گوید:
«امام حسن (علیه السلام) در مسکن بازمانده‏اى از سپاه اصلى خود داشت که پس از خیانت فرمانده و فرارهشت هزار نفر از سربازان، فقط یک معجزه مى‏توانست در آنها روحیه و نیروى معنوى بدهد. در مدائن هم مجموعه‏اى از اشباح مى‏زیستند که اغتشاشات عداوت‏آمیز و پیاپى آنان از مقاصد پلیدشان خبر مى‏داد. به دست آنان نه امید خوابانیدن فتنه مى‏رفت؛ و نه گمان اقدام به کارهاى بزرگ یا اداره میدان جنگ. «۲»
ج- نابرابرى دو سپاه‏
سپاه امام (علیه السلام) علاوه بر ضعف معنوى و کیفى، از نظر کمّى نیز با سپاه شام موازانه نداشت.
در این رابطه آل یاسین مى‏گوید:
«بالاترین رقمى که مى‏توان ادعا کرد لشکرامام حسن (علیه السلام) دراین واقعه بدان بالغ شده، بیست هزار یا کمى بیشتر است؛ در حالى که عدد لشکر معاویه که در مرزهاى عراق مستقر شده بودند به شصت هزار مى‏رسید. بنابراین سربازان امام حسن (علیه السلام) در آغاز کار یک سوم سربازان معاویه بودند.
جریان فرارى که در اردوگاه مسکن اتفاق افتاد، نسبت عددى میان دو لشکر را بالا برد؛ یعنى براى امام حسن (علیه السلام) در مجموع درهر دو اردوگاه یک پنجم لشکر معاویه باقى ماند». «۳»
همچنین در ادامه مى‏گوید:
«اگر این فرمول جدید نظامى را (که براى روحیه ارزشى به میزان سه برابر تعداد سرباز قائل است) قبول کنیم، به نتیجه‏اى فوق العاده اسفبار مى‏رسیم و آن، این که نسبت لشکر امام حسن (علیه السلام) با معاویه نسبت ۱۱۵ بوده است و اگر با توجه به این محاسبه، باقیمانده لشکر مَسکِن را به تنهایى در نظر بگیریم، خواهیم دید که این عده مى‏خواستند با لشکرى بجنگند که بنابر مقیاس مذکور، ۴۵ برابر آنان بوده است. در این صورت نیروى لازم براى قلع و قمع فتنه شام وجود نداشته است».«۴»
ایشان در پایان چنین نتیجه‏گیرى مى‏کند:
«هیچ یک ازانتظارات جنگى معمول تاریخ، جنگیدن یک تن را با ۴۵ نفر و یا با ۱۵ نفر جایز نمى‏داند. چنین وضعى اگر هم اتفاقاً پیش آید جنگ نظامى که نتیجه‏اى نیک در انتظار آن باشد نیست؛ بلکه صرفاً حمله‏اى جانبازانه و بیشتر در حکم انتحار و خودکشى خواهد بود».
د- خطر نابودى اصل دین‏
هدف نهایى امویان نابودى اصل اسلام و رجعت به جاهلیت بود. یکى از دلایل روشن این امر، سخن مغیرة بن شعبه است که وقتى از معاویه (بعد از تثبیت سلطنت مطلقه‏اش) مى‏خواهد نسبت به بنى هاشم قدرى نرمش نشان دهد، از او چنین مى‏شنود:
«هیهات هیهات ... برادر قبیله تمیم (ابوبکر) به خلافت رسید و با مردم به عدالت رفتار کرد تا مُرد؛ یادش هم از دل‏ها برفت ... پس از او برادر قبیله عدى (عمر) خلافت یافت و ده سال تمام‏ کوشید، ولى به خدا قسم پس از مردنش نامش هم از یادها برفت ... پس از او برادر ما عثمان به خلافت رسید ... به خدا قسم او نیز تا مُرد نامش هم از میان رفت. امّا محمّد (پیامبر (صلی الله علیه وآله)) هر روز پنج بار- مسلمانان- به نامش فریاد مى‏زنند و مى‏گویند: «اشهد ان محمّدا رسول الله» ... پس از این براى من چه باقى مى‏ماند. به خدا قسم تا نام او را دفن نکنم، آرام نخواهم گرفت. «۵»
ه- خطر هجوم سپاه روم به مناطق اسلامى‏
خطر هجوم سپاه روم نیز تهدید دیگرى بود که اصل دین را هدف قرار داده و منتظر بهره‏بردارى از جنگ داخلى مسلمانان به نفع خویش بودند. یعقوبى مى‏نویسد:
«هنگام بازگشت معاویه به شام در سال ۴۱ هجرى (پس از صلح با امام حسن (علیه السلام)) به وى گزارش رسید که امپراطور روم با سپاه منظم و بزرگى به منظور حمله به کشور اسلامى از روم حرکت کرده است. معاویه چون قدرت مقابله با چنین قواى بزرگى را نداشت، با آنها پیمان صلح بست و متعهد شد صدهزار دینار به دولت روم شرقى بپردازد. «۶»
از این رو امام باقر(علیه السلام) به شخصى که از اسرار صلح آگاهى نداشت، فرمود:
«اگر امام حسن (علیه السلام) این کار را نمى‏کرد، خطر بزرگى به دنبال داشت. «۷»
نتیجه آن که امام (علیه السلام) در شرایطى صلح با معاویه را امضا کرد که راه دیگرى براى آن حضرت وجود نداشت و این تاکتیک، آخرین تدبیرى بود که امام (علیه السلام) آن را به کار بست.
قرارداد صلح‏
در هیچ‏یک از مصادر تاریخى، مجموع موّاد قرارداد صلح ذکر نشده است. آنچه در ذیل آمده مهم‏ترین فرازهایى است که در مصادر مختلف تاریخى آمده است.
۱-حکومت به معاویه واگذار مى‏شود به شرطى که به کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و سیره خلفاى شایسته عمل کند. «۸»
۲- پس از معاویه، حکومت متعلق به امام حسن (علیه السلام) است. «۹» واگر براى او حادثه‏اى پیش آمد، متعلق به امام حسین (علیه السلام) است. «۱۰» ومعاویه حقّ ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند. «۱۱»
۳- معاویه باید ناسزا به امیرالمؤمنین على (علیه السلام) و لعنت بر او را در نمازها ترک کند. «۱۲» و على (علیه السلام) را جز به نیکى یاد ننماید. «۱۳»
۴- حسن‏بن‏على، معاویه‏ را، «امیرالمؤمنین» نمى‏نامد ونزد اوشهادتى اقامه نخواهد کرد. «۱۴»
۵- بیت المال کوفه که موجودى آن پنج میلیون درهم است مستثنى است و تسلیم معاویه نمى‏شود. باید هرسال یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایى که در کنار امیرالمؤمنین در جنگهاى جمل و صفّین کشته شده‏اند، تقسیم کند و اینها همه باید از محل خراج «دارابِجرد» «۱۵» ادا گردد. «۱۶»
۶- مردم در هر گوشه از سرزمین خدا (شام، عراق، یمن و حجاز) باید در امن و امان باشند.
اصحاب على (علیه السلام) در هرنقطه‏اى که هستند در امن و امان باشند وکسى از شیعیان آن حضرت مورد آزار واقع نشود و یاران آن حضرت بر جان ومال وناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند. به قصد جان حسن بن على و برادرش حسین و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) توطئه‏اى چیده نشود و در هیچ یک از آفاق اسلام، ارعاب و تهدیدى نسبت به آنان انجام نگیرد. «۱۷»
قرار داد صلح در ماه ربیع الاوّل، سال ۴۱ هجرى، حدود شش ماه پس از خلافت آن حضرت به امضا رسید. «۱۸»
در بعضى از منابع، متن جمله‏اى که امام (علیه السلام) از معاویه تعّهد گرفته و در ذیل قرارداد نوشته شده چنین است:
«معاویة بن ابى سفیان به عهد خدایى و میثاق او و آنچه که خداوند بندگانش را بر وفاى بدان ملزم ساخته، متعهد مى‏شود که به موادّ این قرار داد عمل کند». «۱۹»
شهادت جانگداز امام حسن (علیه السلام)
در قرارداد صلح، فرازى که امنیّت جانى امام حسن (علیه السلام) را تضمین مى‏کرد، طبیعتاً مى‏باید از خیانت دورتر و به موجب اوضاع و احوال جارى، به رعایت، سزاوارتر از دیگر موادّ باشد.
نقض این مادّه پس ازاینکه شمشیرها درغلاف رفته و بساط جنگ برچیده شده و طرف مقابل به قرارداد گردن نهاده‏بود، بزرگ‏ترین جنایت معاویه درطول زندگى وى به‏حساب مى‏آمد.
چنین جنایتى از مثل معاویه که به هیچ اصلى از اصول اسلامى و انسانى پایبند نبود و جز حکومت به چیزى نمى‏اندیشید، به دور از انتظار نبود. او على رغم تلاش زیاد براى هموار ساختن راه ولیعهدى یزید، امام مجتبى (علیه السلام) را بزرگ‏ترین مانع تحقق این اقدام مى‏دانست؛ از این رو، در صدد برآمد تا این مانع را نیز از سر راه بردارد. براى این منظور دست به نیرنگى دیگر زد؛ بدین شکل که «مَرْوان بن حَکَم» جیره خوار خود را مأمور کرد که «جَعْدَه» دختر«اشعث بن قَیسِ کِنْدِى» و همسر امام حسن (علی السلام) را بر مسموم نمودن آن حضرت وادار کند.
و به او وعده دهد که اگر امام حسن (علیه السلام) را مسموم نماید وى را به همسرى یزید در خواهد آورد، و نیز صدهزار درهم به او مى‏دهد. «۲۰»
 «جَعدَه» تن بدین معامله ننگین داد و با سمّى که معاویه در اختیار او گذارده بود، امام (علیه السلام) را مسموم کرد.
بدین ترتیب، منظورمعاویه عملى شد و امام حسن (علیه السلام) پس ازچهل روز بیمارى، روز ۲۸ صفر، سال پنجاهم هجرى در سنّ ۴۸ سالگى به شهادت رسید. «۲۱»
ابن قُتَیْبَه مى‏نویسد: «چون خبر به معاویه رسید ابراز شادمانى کرد وبه سجده افتاد و همه کسانى که با او بودند به سجده افتادند». «۲۲»
امام مجتبى (علیه السلام) پیش از این نیز چندین بار مسموم گشته و خوب شده بود؛ ولى این بار منجرّ به شهادت آن حضرت گشت.
حضرت مجتبى (علیه السلام) پیش از ارتحال به برادرش امام حسین (علیه السلام) فرمود:
 «برادرم! این سوّمین بارى است که مسموم مى‏شوم و هیچ دفعه چون این دفعه نبود. امروز جان خواهم سپرد.هنگامى که از دنیا رفتم در کنار رسول خدا (صلی لله علیه وآله) مرا به خاک سپار زیرا هیچ‏کس به مجاورت او از من شایسته‏ترنیست، مگر آنکه کسى مانع‏شود. دراین صورت مگذار قطره خونى برزمین ریخته شود». «۲۳»
امام حسین (علی السلام) پس از مراسم تجهیز، پیکر پاک برادر بزرگوارش را همراه مردم عزادار مدینه به‏ویژه بنى‏هاشم به سمت روضه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تشییع کرد تا طبق وصیّت آن حضرت، وى را در جوار جدّش رسول اللّه (صلی الله عیله وآله) به خاک سپارد؛ اما مروانیان، به دستورعایشه مانع شدند.
امام حسین (علیه السلام) به خاطر رعایت وصیّت برادر، از دفن امام مجتبى (علیه السلام) در روضه مطّهره صرف نظر کرد و ایشان را در بقیع به خاک سپرد. «۲۴»
یعقوبى، صحنه تأثیر عظیمى را که شهادت جانگداز امام حسن (علیه السلام) در کوفه به جاگذارد و ماجراى گرد آمدن سران شیعه در خانه سُلَیْمانِ بن صُرَد- بزرگ شیعیان- و تسلیت آنان را به امام حسین (علیه السلام) در ضمن نامه‏اى بلیغ و غم‏انگیز، در تاریخ خود نقل کرده است. «۲۵»
هنگامى که خبر شهادت امام حسن (علیه السلام)، به بصره رسید، مردم همه گریستند و ضَجّه و ناله از همه سو بلند شد. «۲۶»
بدین ترتیب شهادت دومین امام مظلوم شیعیان رقم خرد تا اینکه شیعه در همه اعصار تاریخ داغدارو ماتم زده در مصیبت امام شهیدش باشد.
آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبة  الامام الحسن المجتبی (علیه السلام)
پاورقی:
[۱] تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۱۴.
[۲] صلح الحسن، ص ۱۷۳.
[۳] همان، ص ۱۷۴.
[۴] همان، ص ۱۷۴.
[۵] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۵، ص ۱۲۹- ۱۳۰.
[۶] تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۱۷.
[۷] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱.
[۸] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۶۵.
[۹] تاریخ الخلفاء، سیوطى، ص ۱۹۴ و البدایة و النّهایة، ابن کثیر، ج ۸، ص ۴۱.
[۱۰] عمدة الطّالب، ص ۵۲.
[۱۱] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج ۱۶، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۶۵.
[۱۲] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۷.
[۱۳] مقاتل الطالبیین، ص ۴۳ و شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى الحدید، ج ۱۶، ص ۴۴.
[۱۴] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲.
[۱۵] دارابجرد یا دارابگرد همان داراب امروز است.
[۱۶] علل الشرایع، ص ۲۱۲.
[۱۷] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۶۵.
[۱۸] البدایة و النّهایة، ابن کثیر، ج ۸، ص ۱۹.
[۱۹] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۶۵.
[۲۰] صلح امام حسن( ع)، ص ۵۰۱، مروج الذّهب، ج ۲،، ص ۴۲۷، مقاتل الطالبین، ص ۴۸، الارشاد، ص ۱۹۲ و کشف الغُمّه، ج ۲، ص ۱۶۸.
[۲۱] مناقب، ج ۴، ص ۲۹. در تاریخ شهادت آن حضرت و مقدار سنّش نقلهاى دیگرى هم ذکر شده است. براى آگاهى از آنها به بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۳۴- ۱۴۹ رجوع کنید.
[۲۲] الامامه و السّیاسة، ج ۱، ص ۱۵۰.
[۲۳] تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۲۵.
 از بعضى روایات چنین بر مى‏آید که حضرت مجتبى(علیه السلام) به برادرش امام حسین(علیه السلام) وصیّت کرد که به منظور تجدید عهد با رسول خدا( صلی الله علیه وآله) و وداع باآن حضرت جنازه او را به روضه مطّهره نبوى ببرد،سپس براى دفن به بقیع ودر کنار مرقد پاک مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) دفن کند« ر. ک. بحارالانوار، ج ۴۴، صفحات ۱۴۲، ۱۵۴، ۱۵۶».
[۲۴] شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى الحدید، ج ۱۶، ص ۵۰ و مقاتل الطالبییّن، ص ۴۹.
[۲۵] تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۲۸.
[۲۶] شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى الحدید، ج ۱۶، ص ۱۱، و صلح امام حسن(علیه السلام)، ص ۵۰۴.