دانشجو وبیداری
۱۳۹۲/۰۱/۰۵
به نام آن‌که جان را فکرت آموخت                    چراغ‌دل به نور جان بر‌افروخت
مقدمه :
از دیرباز مساجد شاهد تحرکهای مهم تاریخی بوده اند. وبسیاری از تحرکّها از مساجد نقش و انگیزه گرفته اند .
نقش مساجد را قبل از انقلاب و بعد از آن را نباید نادیده گرفت .همیشه مسائل مهم سیاسی و ظلم ستیزی وبیداری افکار مسلمین در مساجد صورت می گرفت و همچنان که در این عصر هم بوضوح شاهد این  ادعا هستیم و این روند همچنان باید ادامه داشته باشد بخاطر پتانسیل بالایی که مساجد در این امر دارد .
به یمن مذهبی بودن ومسلمان بودن واتحاد  ملت ایران ، فرزندان این ملت هم از همین مساجد رشد کرده وافکار وعقائد ظلم ستیزی  و نپذیرفتن ننگ وذلت  را در مساجد آموختند ودر وجود خویش نهادینه کردند وبا اعتقاد وباور دینی  خویش در برابر ظلم وبی عدالتی ها قد بر افراشتند  وحماسه هایی را همچون ۱۶ آذر (روز دانشجو)و چندین نمونه دیگر را با افتخار در پرونده خویش به ثبت رساندند. گرچه دشمنان سعی فراوان کردند که این قشر مومن وانقلابی  را از ملت وآرمانهایش جدا نشان دهد ،اما با تدبیر و مدیریت نیروهای دلسوز  وآگاه نظام  ودانشگاه این توطئه شوم نافرجام ماند .
قابل به ذکر است  زحمات وفداکاریهای قشر داشجو ومخلص را نباید در هشت سال جنگ تحمیلی نادیده انگاشت .افکار خوب وسازنده این طیف ونیروی جوان مملکت باعث شکست دشمنان قسم خورده گردید وموجب افتخار ملت غیور ایران شد.
وهرانسان آزاده ای باید به سهم خویش براین باورها واندیشه های ناب  اسلامیِ دانشجویان مخلص وفداکار ، آفرین گفت  و درود ورحمت فرستاد یر شهدای دانشجویی ایران سر افراز.
اکنون به گوشه ای از رخداد تاریخی  ۱۶ آذر می پردازیم.
دانشجو یعنی به دنبال دانش و دانش برگرفته از اندیشه است. اندیشه در لغت به معنای فکر،تأمل و نوعی از فعالیت ذهنی انسان عاقل است که در جهت کشف نادانسته ها صورت می گیرد. اندیشه مرتب ساختن امور معلوم برای کشف مجهول ا ست
با فرا رسیدن ۱۶ آذر۱۳۹۱  برگی دیگر از سال های طی شده  ورق خورد و روز دانشجو فرا رسید.
 ضمن بزرگداشت یاد و خاطره شهیدان دانشجو و تبریک این روز به همه دانشجویان همیشه سربلند و درخشان‌کشورمان، این نوشتار به بررسی تاریخی ۱۶ آذر، علل، اهداف و نقش آن در شکل گیری جنبش دانشجویی می پردازد و رسالت این جنبش را در شرایط کنونی مورد تحلیل قرار می دهد.
دانشجویان عامل  وقایع مهمی در عرصه‌های مختلف تاریخ بوده اند از جمله :
از مهم ترین حرکت‌های سیاسی، اعتراض دانشجویان در۱۶ آذر۱۳۳۲، به ورود معاون ‌رئیس‌جمهورآمریکا به ایران  بود ونقطه اوج آن را می توان در اشغال لانه‌جاسوسی آمریکا (در۱۳ آبان ۱۳۵۸)، مشاهده کرد. این حرکت که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آغازشد و مورد تایید و عنایت امام نیز قرارگرفت، نشانه اسلام خواهی آنان بود.. مقام معظم رهبری درباره پیوند جنبش دانشجویی با روشن فکران می فرماید:  روشن‌فکران، رهبران گروه‌ها و احزاب و حتی دانشجویان، به شعار و مقابله سیاسی و احیانا جنگ وگریز درمقابل نظام حاکم می‌پرداختند و دانشجویان خیلی بیشتر، صمیمانه تر و صادقانه ترعمل می کردند. اما رهبران احزاب و گروه ها، نه به این حد از صداقت و نه به این حد از پیگیری مبارزه می کردند.طبق فرمایش  معظم له  دانشجویان با دلی پاک و هدفی روشن پیش می رفتند.
جنبش روشن‌فکری:
با اوج گرفتن انقلاب اسلامی درسالهای( ۵۷-۵۶  ) جنبش روشن‌فکری و دانشجویی که خود را پیشتاز جنبش سیاسی می پنداشت، ناگهان خود را عقب مانده یافت. حرکت عظیم مردم دراعتراض علیه رژیم، خرده احزاب و گروه‌های سیاسی و نیزجریان روشن‌فکری و جنبش دانشجویی را به تعجب واداشت و آنان را به اعلان موضع فرا‌خواند. دراین شرایط و احوال، جریان روشن‌فکری عمدتاً کلاف سردرگمی بود و چندان به عمق، گسترده و ماندگاری قیام باور نداشت و به گونه‌های مختلف تلاش می کرد که آن را حرکتی کورتعبیرکند. مقام معظم رهبری دراین مقطع می فرمایند : احزاب وگروه‌های مبارزی که مبارزه سیاسی کرده‌بودند وعاقبت مبارزه سیاسی باید چنین چیزی می شد ، حالا که آن چیز را به چشم خودشان دیدند، تخطئه کردند و کنارکشیدند. در همان اوقات غوغای سالهای ۵۶، ۵۷ ، به نظر در دانشگاه تهران یا شاید در دانشگاه کنونی شریف بود که چند نفر از روشن‌فکران سخنرانی کردند .
دراین مرحله، اهمیت و حرمت حرکت سیاسی دانشجویی در آن بود که خود را از بند ناف روشن‌فکری گسست و از همراهی با مردم احساس شرم و آزرم نکرد و پا به پای مردم پیش آمد و برای خود، افتخاری بس عظیم در تاریخ سیاسی ایران کسب کرد. رهبرمعظم انقلاب، این حضور تاریخی را ارج نهاده و فرموده اند: راه دومی که دانشجو می توانست انتخاب بکند، این بود که تا دید این روند یک جهت و یک خیز برداشت، نگذارد عقب بماند و فوری خودش را جلو برساند، هر کس می خواهد شعار را بدهد، هر کس می خواهد حرف درست را بزند، وقتی درست است، وقتی همان نهایتی است که من برای او داشتم خودم را می کشتم و تلاش می کردم و شعار می دادم، حالا این به وسیله مردم دارد انجام می گیرد، حالا آن چیزی که می گفتیم بشود، دارد می شود، پس جلو برویم. این راه دوم را انتخاب کردند، درست بر عکس یهود صدر اسلام... که منتظر بعثت یک پیامبر بودند و آمده بودند در مدینه ساکن شده بودند، برای اینکه می دانستند این پیامبر از مدینه ظهور خواهد کرد و می گفتند این بیسوادان که در مدینه زندگی می کنند- بت پرستان و کفار- اینها که قابل نیستند پیامبر در میانشان ظاهر شود، پیامبر اگر هم بیاید، متعلق به ماست، مریدانشان هم ماییم. وقتی پیامبر آمد، چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از میان آنها نبود، به او کفر ورزیدند! این، آن گزینه ی اول بود. خوشبختانه دانشجویان آن گزینه را انتخاب نکردند. دانشجو به میدان آمد. هنگامی که دید مردم محله اش حرکت کرده اند، دارند با علم و کتل و شعار مرگ بر  و درورد بر  به طرف مسجد می روند، او هم قاطی مردم شد و رفت ، نگفت من دانشجویم. این، یک تجریه تاریخی و یک موضع‌گیری دقیق تاریخی بود[۱]. دانشجویان ما در آن عرصه چون گوهری درخشیدند.
گذر از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شاه که در پی شکست کودتای اول مورخ ۲۵ مرداد ۳۲ از طریق بغداد به رم گریخته بود، در ۳۱ مرداد به تهران بازگشت و در صدد برآمد تا با کمک اربابان انگیسی و آمریکایی خود قدرت را بیش از پیش قبضه کند. از این‌رو نخست وزیر دولت کودتا سپهبد زاهدی در نامه‏ای به آیزنهاور رییس جمهور وقت آمریکا ضمن اعلام تلاش برای بهبود وضع بین المللی ایران وتجدید مناسبات سیاسی ایران و انگلیس ، از آمریکا برای آن چه که «نجات ایران از هرج و مرج اقتصادی و مالی» می‏نامید تقاضای کمک فوری کرد.[۲] در شهریور همان سال دولت امریکا موافقت خود را با پرداخت مبلغ ۲۳/۴ میلیون دلار بابت کمک‏های فنی سالانه اعلام و همچنین مبلغ ۴۵ میلیون دلار کمک بلاعوض به ایران اعطا کرد.[۳] - بعدها معلوم شد که آمریکایی‌ها ۵ میلیون دلار از این مبلغ را بابت دستمزد زاهدی و اطرافیانش در قبال کودتا پرداخته بودند. اگرچه امریکایی‏ها هدف خود را کمک به دولت جدید ایران برای «اعاده ثبات در کشور» و « پیشرفت اقتصادی» عنوان می کردند اما واقعیت این بود که آنها ارسال کمک‏های مالی به دولت کودتا را به منظور سازماندهی دوباره ارتش و دستگاه اداری در جهت مقابله با فشار شوروی در مرزهای شمالی و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را ضروری می دانستند. و از سوی دیگر تسلط همه جانبه بر ایران و منابع نفتی آن را تعقیب می نمودند ؛ از این رو امریکا تنها پس از امضای قرارداد کنسرسیوم در ۲۸ شهریور ۱۳۳۲ با پرداخت ۳/۱۲۷ میلیون دلار به عنوان وام به ایران موافقت کرد. در این راستا رژیم شاه نیز تلاش می کرد با کمک های مالی و اطلاعاتی آمریکا (سیا) ، مخالفان را سرکوب و عمر حکومت نامشروع خود را که مورد نفرت عمومی بود ، تداوم بخشد.
درک کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد برای مردم آزاده و مسلمان ایران سنگین بود. ایام عزاداری ماه محرم آن سال (شهریورماه ۱۳۳۲)، تهران شاهد برپایی تظاهرات گسترده ای بود و تظاهرکنندگان علی رغم دخالت مأموران شهربانی و واحدهای لشکر نظامی ضد شورش پایتخت همچنان به اعتراضات خویش ادامه می دادند . صبح روز عاشورا نیز پلاکاردهایی متضمن شعارهایی دراعتراض به حاکمیت پهلوی دوم، همچنین شعارنویسی بر در و دیوار شهر بر ضد رژیم مستبد و خودکامه انجام می گرفت.[۴]
با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاه ها در مهرماه، بر اثر خیزش های مردمی و تحرکات دانشجویی، اوضاع سیاسی رو به وخامت بیشتر نهاد. دانشجویان با راه اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیلی کلاس‌های درس، آشکارا خشم و نفرت خود را نسبت به دیکتاتوری حاکم ابراز داشتند. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در روز تاریخی ۱۶ مهر ۱۳۳۲ اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکان‏های آنان را به وسیله مزدوران خود غارت کردند.[۵] همان روز دانشجویان به برپایی تظاهرات آرام در محیط دانشگاه مبادرت کردند. متعاقب آن، فرمانداری نظامی سراسیمه و وحشت زده چند افسر را به همراه چند دستگاه کامیون پر از سربازان تفنگدار به سوی دانشگاه گسیل داشت. سربازان مسلح در جای جای دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه جا را زیر نظر قرار دادند. دراین روز نیروهای نظامی دست به اقدام کم سابقه ای زده و در داخل محیط دانشگاه مبادرت به دستگیری شماری از دانشجویان به اتهام اخلال در امنیت عمومی و برهم زدن نظم، نمودند.آنچه روز شانزدهم مهرماه روی داد، نخستین واکنش همه جانبه دانشگاه و دانشگاهیان (استاد و دانشجو) در برابر دولت کودتا بود.[۶]
در ۱۶ آبان سال ۳۲ دولت کودتا به رغم آگاهی از حاکم‌بودن احساسات ضد انگلیسی بر افکار عمومی، برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کرد. و در ۱۴ آذر ۳۲ تصمیم دو دولت را مبنی بر «مبادله بدون تأخیر سفیر» اعلام داشت.[۷] از همان روز اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس که با وعده ورود قریب الوقوع «دنیس رایت» به عنوان کاردار سفارت انگلیس در تهران همراه بود ناآرامی‏ها و تظاهرات پراکنده‏ای در چند نقطه پایتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و در پس آن عده‏ای از معترضین در دانشگاه و بازار دستگیر شدند.[۸] همزمان با بروز این ناآرامی‏ها، روز ۱۷ آذر برای ورود نیکسون معاون رییس جمهور امریکا به تهران تعیین و اعلام شد.
نیکسون در واقع به ایران می‏آمد تا نتیجه سرمایه گذاری بیست و یک میلیون دلاری را که سازمان جاسوسی آمریکا، سیا، در راه کودتا و سرنگونی دولت مردمی مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کرده و نتایج تحولات اخیر را که به تعبیر آیزنهاور (پیروزی سیاسی امیدبخشی را در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی نموده است) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و استکبار جهانی نشان دهند.
عزم وتدبیر دانشجویان
رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد. روز ۱۵ آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‏رسد که ( باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه گردد و جنبنده‏ای نجنبد. ) رژیم دراقدامی کم سابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد .صبح شانزده آذر، دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه با درک و شم سیاسی خود هوشیارانه سعی داشتند کمترین بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند با هدف عظیم خود در ذهن وآرامش ظاهر اما جو کاملاً ملتهب بود. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‏ای به دست جلادان نیامد به داخل دانشکده‏ها هجوم می‏آورند، از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم سیاسی عده زیادی و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند.
رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینکه جلوی ناآرامی‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده‏ای از سربازان، دانشکده فنی را به صورت کامل محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. هنگامی که دانشجویان در حال خروج از دانشکده بودند به یکباره با یورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنیزه مواجه شدند که بر اثر آن عده ای از دانشجویان مجروح گردیدند. برخی دانشجویان در واکنش به این اقدام بی انصافانه نیروی نظامی، به شعار دادن روی آوردند . رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین می‏خزید و ناله می‏کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکی از جانیان گارد شاهنشاهی با رگبار مسلسل سینه او را شکافت.[۸]
بدین گونه سه آذرخش شهید به نام‏های شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‏نیا سینه شب را می‏شکافند و جاودانه تاریخ ایران زمین می‏شوند. درود بر روح بزرگوار این شهیدان بزرگوار که فانوس راه عالم بشری اند و بی نظیر در عظمت ایثار.         شهید چمران که خود شاهد این واقعه بوده در ر ابطه با حادثه ۱۶ آذر می گوید:  (وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم، صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین می بینم.)[۹] درست روز بعد از واقعه ۱۶ آذر و در جو خفقان و وحشت، نیکسون معاون رییس جمهور امریکا به ایران آمد و در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد.
بدین گونه حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲، بعنوان نماد استکبار ستیزی ، مبارزه با استبداد و عدالت‌خواهی دانشجویان در تاریخ ایران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای سراسر کشور مراسم و تظاهراتی به یاد شهیدان آن روز برپا می گردید.انسان بالفطره شیفته ی عدل و داد است واز ستم بیزار.(عدل آن است که در داوری انصاف رارعایت کنی و از جور و ستم دوری کنی.) [۱۱]امام خمینی در رابطه با تحقق عدالت می فرمایند:( بدون حکومت اسلامی عدالت خواه ، رسیدن به این هدف محال است). [۲۱] 
شرط اصلی در تضمین امروز و فردای دانشجو میزان برخورداری او از معنویات است. دانشجو باید آگاه باشد که رمز ماندگاری نام مقدسش پیوند با خدا وارزشهای دینی است ..فارغ التحصیل دانشگاه ما باید نسبت به کشور و میهن خود وفادار و متعهد باشد راه نفوذ دشمنان را در هر عرصه ای به خود ببندند..و با کرامت اخلاقی  ورفتار  نیک خویش موجب سر افرازی وسر بلندی این نهاد مهم وانقلابی باشند.
خداوندا، خداوندا !!! قرارم باش و یارم باش ...
در آخرین روز ترم پایانی دانشگاه ، استاد به زحمت جعبه سنگینی را داخل کلاس درس آورد . وقتی که کلاس رسمیت پیدا کرد استاد یک لیوان بزرگ شیشه ای از جعبه بیرون آورد و روی میز گذاشت . سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آنها را داخل لیوان انداخت . آنگاه از دانشجویان که با تعجب به او نگاه می کردند ، پرسید : آیا لیوان پر شده است؟ همه گفتند بله پر شده است .
استاد مقداری سنگ ریزه را از جعبه برداشت و آن ها را روی قلوه سنگ های داخل لیوان ریخت . بعد لیوان را کمی تکان داد تا ریگ ها به درون فضا های خالی بین قلوه سنگ ها بلغزند . سپس از دانشجویان پرسید : آیا لیوان پر شده است ؟ همگی پاسخ دادند : بله پر شده است .
استاد دوباره دست به جعبه برد و چند مشتی شن را برداشت و داخل لیوان ریخت . ذرات شن به راحتی فضاهای کوچک بین قلوه سنگ ها و ریگ ها را پر کردند . استاد یک بار دیگر از دانشجویان پرسید : آیا لیوان پر شده است ؟ دانشجویان همصدا جواب دادند : بله پر شده است .
استاد از داخل جعبه یک بطری آب برداشت و آن را درون لیوان خالی کرد . آب تمام فضاهای کوچک بین ذرات شن را هم پر کرد . این بار قبل از این که استاد سوالی بکند دانشجویان با خنده فریاد زدند: بله پر شده.. بعد از آن که خنده ها تمام شد استاد گفت : این لیوان مانند شیشه عمر شماست و آن قلوه سنگ ها هم چیزهای مهم زندگی شما مثل سلامتی ، خانواده ، فرزندان و دوستانتان هستند . چیزهایی که اگر هر چیز دیگری را از دست دادید و فقط اینها برایتان باقی ماندند هنوز هم زندگی شما پر است .
استاد نگاهی به دانشجویان انداخت و ادامه داد : ریگ ها هم چیزهای دیگری هستند که در زندگی مهمند . مثل شغل ، ثروت ، خانه و ذرات شن هم چیزهای کوچک و بی اهمیت زندگی هستند . اگر شما ابتدا ذرات شن را داخل لیوان بریزید ، دیگر جایی برای سنگها و ریگها باقی نمی ماند . این وضعیت در مورد زندگی شما هم صدق می کند .
در زندگی حواستان را به چیزهایی معطوف کنید که واقعا اهمیت دارند . ابتدا به قلوه سنگ های زندگیتان برسید . بقیه چیزها حکم ذرات شن را دارند .
روز دانشجو بر همه دانشجویان مبارک
منابع :
[۱] – اندیشه سیاسی دانشجو،ص ۱۰۵
[۲] - باری روبین ، جنگ قدرت ها در ایران ، ص ۸۴.
[۳] - عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ،  ص ۲۲۲.
[۴] - بررسی اجمالی جنبش دانشجویی از ۲۸ مرداد تا ۱۶ آذر ۱۳۳۲، فرصت حسینی ، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
[۵] - سه یار دبستانی- روایتی از وقایع ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران ، پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[۶] - بررسی اجمالی جنبش دانشجویی از ۲۸ مرداد تا ۱۶ آذر ۱۳۳۲.
[۷] - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی.
[۸] - ۱۶ آذر تولد مرگ بر آمریکا ، محسن حیدری
[۹] - سه یار دبستانی.
[۱۰] - خاطرات شهید چمران.
[۱۱] –غررالحکم و دررالکلم ،ص ۴۴۶.
[۱۲] –اصحیفه امام ج۱،ص ۱۱۲.

نویسنده : مهندس آ. یزدیان