الگوی جهاد و اخلاق
۱۳۹۲/۰۱/۰۵

پیشگفتار
در مکتب تابناک اسلام و به ویژه در نظر ائمه شیعه، علما ودانشمندان از مقامی بس عظیم برخوردار و با اوصافی متعالی ستوده شده اند که بعد از پیامبران و امامان ـ علیهم السّلام ـ کسی را یارای برابری با شأن و مرتبه آنان نیست. البته نه این که هر کس علمی از علوم رسمی را فراگرفت و اصطلاحاتی را به حافظه خود سپرد، واجد این مقام و مرتبه باشد، بلکه مراد عالمانی هستند که عمل را سرلوحه کار خود قرار داده و در مسیر حرکت به سوی حضرت حقّ (جلّ و اعلی) قدم برمیدارند و وجودشان سرشار از عشق به خدا، خدمت به بشریّت و نمایاندن صراط مستقیم از کژ راهه های ضلالت و گمراهی است.
در طول تاریخ تشیّع، به ویژه در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی، علما و روحانیت، با مجاهدت و تلاش خستگی‎ناپذیر سعی در ترویج معارف دین و پاسداری از حریم آن نموده‎اند.
روحانیت آگاه و مبارز، ثابت کرد که فقط به مصالح عالی اسلام و تعالی انسان در ابعاد فردی و اجتماعی آن می اندیشد، به طوری که آزادانه و با شجاعت دینی خود در مواقع لزوم، دولتها و افراد را متوجه انحرافشان کرده است که انبیا الهی و در رأس آنها، پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللّه(ص) و اوصیای معصوم آن حضرت، بنیانگذار آن بوده و در نیل به این اهداف عالیه الهی از جان و مالشان گذشتند. ازاینرو در منابع اصیل روایی اسلام، اهل علم به عنوان نزدیکترین انسانها به مرتبه نبوّت دانسته شده اند.
«أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ دَرَجَة النُّبُوَّة، أَهْلَ الْعِلْمِ وَ الْجِهَادُ. أَمَّا أَهْلُ الْعِلْمِ فدلّوا النَّاسَ عَلی ما جَائَتْ بِهِ الرُّسُلُ. وَ أَمَّا أَهْلُ الْجِهَادُ فجاهدوا بِأَسْیَافِهِمْ عَلَی مَا جَائتْ بِهِ الرُّسُلُ؛ نزدیکترین مردم به مقام نبوّت، آنهایی هستند که اهل علم و جهادند. اما اهل علم، پس اینان مردم را بدان سو هدایت میکنند که پیامبران رهنمود دادند و اما اهل جهاد، پس با شمشیرهایشان از مکتب رسولان حراست میکنند.(۱)
این گونه عالمان هستند که امام صادق(ع) درباره آنها می فرماید: «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِیهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ‏ءٌ » باید دقت داشت که کلمه «فقیه» در این روایات به معنای عالمی که علم فقه را می داند نیست؛ بلکه به معنای عالمی است که در دین، تفقه و اندیشه ورزی می کند. (۳)
 
شکاف آید به دین فــاش و هویدا
ز مــــرگ عـــــــالمـــان پــاک بینا
چو عالم راه حق پیمود و بگذشت
به دین یک رخنه از آن مرگ بنشت
 
در آخرین روزهای ماه مهر(۴)، یکی از قدیمی ترین یاران مبارز امام خمینی(ره) و یکی از چهره های مؤثر تاریخ انقلاب اسلامی روی در نقاب خاک کشید. مجاهد نستوهی که پس از اعدام انقلابی نخست وزیر سفّاک، حسنعلی منصور، همراه با دیگر یاران همرزمش در هیأت مؤتلفه اسلامی، در دادگاه فرمایشی رژیم ستمشاهی به اتهام برهم زدن اساس حکومت، قتل نخست وزیر، حمل و فروش و اختفا اسلحه غیر مجاز، ابتدا به حبس ابد و سپس با فشاری که به شاه وارد می شود به ۱۵ سال حبس با اعمال شاقه محکوم شد. زندگی پرفراز و نشیب این عالم ربّانی مبارز از ویژگیهای ممتازی برخوردار است که متأسفانه شخصیت و سابقه مبارزات آن عزیز سفرکرده برای بسیاری از مردم، از جمله جوانان پوشیده مانده است؛ آیت اللّه انواری از بدو نهضت حضرت امام(ره)، همراه و پیرو ایشان بوده و یکی از ارکان برجسته انقلاب محسوب می شود.
در این نوشتار، گوشه هایی از زندگی آن فقید سعید را مرور میکنیم؛ باشد که بدین وسیله، گوشهای از حقّ ادا نشدنی آن مرد الهی ادا شود.
 
تولّــد
 
آیت اللّه محمدباقر محی الدّین انواری، در سال ۱۳۰۵هـ.ش در محلّه باغ پنبه شهرستان قم در خانوادهای که اجداد پدریاش همگی اهل علم بودند، دیده به جهان گشود.پدرش مرحوم آیت اللّه حاج شیخ زین العابدین انواری، از شاگردان مرحوم آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم وپدر بزرگش «حجت الاسلام و المسلمین میرزا علی درجزینی» و جدش «آخوند ملا عبدالرزاق»، مادرش، زهرا علمی انواری نیز فرزند آیت اللّه آقا محمدعلی انواری، از علمای بزرگ همدان بود.
محی الدّین انواری، پنج ساله بود که پدرش در سال ۱۳۱۰هـ.ش به دستور استادش، از سوی آیت اللّه حائری، مأموریت یافت تا برای تبلیغ و نشر معارف اسلامی به همدان برود. اقامت آنان در همدان تا سال ۱۳۲۴ امتداد یافت و شخصیت انسانی و اسلامی محمدباقر در همین ۱۴ سال شکل گرفت و رشد یافت. از آن جا که والدین او هردو اهل فضل و دانش بودند، در تربیت فرزند سعی وافر کردند.
 
تحصیلات
 
آیت اللّه محمدباقر محی الدّین انواری،دوره دبستان و دبیرستان را در همدان سپری کرد. وی ابتدا به مکتب خانه و پس از چندی به مدرسه شرافت که از مدارس جدید بود رفت و تا سوم متوسطه در آنجا تحصیل کرد.پس از سقوط دیکتاتوری رضاخان در شهریور ۱۳۲۰هـ.ش، محی الدین به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و ادبیات عرب، منطق و کتاب اصولی معالم را نزد پدر فراگرفت و در سال ۱۳۲۲هـ.ش به صورت رسمی، فراگیری و آموختن علوم اسلامی را از حوزه علمیه «آخوند»در همدان آغاز نمود.
اواخر سال ۱۳۲۴ هـ.ش و پس از تحصیل مقدّمات (صرف و نحو) و مختصری منطق در مدرسه مرحوم «آخوند» همدان، برای ادامه تحصیل، راهی شهر مقدس قم شد. در آن زمان، حوزه علمیه قم توسط مراجع ثلاث: آیات عظام سید صدرالدین صدر، حجّت کوه کمری و سید محمدتقی خوانساری اداره می شد و وضعیت معیشتی طلاب در نهایت مشقّت و دشواری بود. آیت اللّه انواری(ره) حدود دو سال در نهایت دشواری در حوزه علمیه قم تحصیل کرد و بخشی از دورس سطح حوزه را فراگرفت؛ وی چند ماه پس از اقامت آیت اللّه العظمی بروجردی(ره) در قم، به تشویق پدر همسرش، آیت اللّه شیخ عباس انصاری به تهران رفت و در مدرسه مروی سکونت گزید و بدین ترتیب مهمترین دوران تحصیل او در محضر علمای بزرگ تهران آغاز و به درجه اجتهاد منتج شد.
آیت اللّه انواری(ره)، سطح عالی فقه و اصول را از محضر بزرگانی چون آیت اللّه میرزا محمدباقر آشتیانی، آیت اللّه آقای سیّد عبّاس فشارکی، آیت اللّه آقا عماد غروی رشتی، آیت اللّه سیّد محمدحسین شیرازی و آیت اللّه میرزا یوسف ایروانی فراگرفت. پس از اتمام سطح، حدود هفت سال خارج فقه و اصول را نیز نزد آیت اللّه العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی(ره) گذراند. وی در تمام مدّتی که در خدمت مرحوم استاد آملی بود، در درس خارج فقه استاد بزرگوار مرحوم آیت اللّه آشتیانی نیز شرکت می‏کرد.
هم چنین آیت اللّه انواری(ره) همراه بحث‏های فقهی و اصولی، شرح منظومه سبزواری را در محضر استاد شعرانی و مرحوم استاد شهید آیت اللّه مطهّری‏(ره) فراگرفت. قسمت الهیّات اشارات را در خدمت استاد مرحوم الهی قمشه‏ای(ره) و امور عامّه شرح اشارات و قسمتی از منطق منظومه را در محضر استاد حائری(ره) آموخت و مدّت پنج سال در درس اسفار مرحوم استاد آیت اللّه رفیعی قزوینی(ره) شرکت کرد.
آیت اللّه انواری، هم زمان با تحصیل به تدریس نیز اشتغال داشت و شاگردان فراوانی را تعلیم و تربیت نمود.
 
سیره اخلاقی آیت اللّه انواری(ره)
 
آیت اللّه انواری، یکی از عالمان ربانی بود که آراسته به اخلاق حسنه انسانی بود. به یقین بارزترین نقش زندگی پر برکت آن عزیز سفرکرده، اخلاق نیک و خصایل انسانی ایشان است که بیشترین جاذبه را برای جامعه داشته است. ایشان ثابت کردند که رمز ماندگاری دین در جامعه در رفتار و منش متولّیان مذهب است، نه قدرتهای اقتصادی و سیاسی. در این قسمت، شمه ای از فضایل و ویژگیهای اخلاقی آن فقید سعید را مرور می کنیم.
 
عبادت
 
یکی از ویژگیهای بارز آیت اللّه انواری(ره)، عبادت و بندگی و به تعبیر یکی از یارانش«تعبّد بالای ایشان» بود. او همیشه مقتدا و پیش نماز هم رزمان مسلمان در زندان بود.
آیت اللّه مهدوی کنی، ریاست مجلس خبرگان رهبری، در حاشیه مراسم تشییع مرحوم آیت اللّه انواری در گفتگو با خبرنگار هفته نامه شما،ضمن بر شمردن برخی از خصایص آن عالم مبارز، درباره تعبّد مرحوم انواری فرمود: «ایشان، از جنبه عبادی، تقید بسیار به عبادات و مستحبات و تقوا و ترک محرمات داشتند.»
«آیت اللّه انواری(ره)، مردی بود عالم و متعبّد، اهل دعا و عبادت و تهجّد و تلاوت قرآن و توسل و عجز و لابه، به درگاه الهی بود و این همه را با التزام به مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی به نحو احسن و در حد یک عارف کامل، انجام میداد.»(۶)
هم چنین جواد مقصودی درباره تقید عبادی آیت اللّه انواری(ره)، می گوید: «تعبدشان بالا بود و روی احکام الهی تقید داشتند، مثلاً یادم می آید جایی بودیم که نماز جمعه اقامه نمی شد، لکن برای رعایت احکام وقت نمازجمعه، ایشان فرمود: «صبر کنید نماز جمعه تمام شود بعد ما نماز بخوانیم». ایشان روی این مسایل دقت فراوانی داشتند. شخصیت برجسته ای بودند که نزد همه نخبگان با احترام از ایشان نام برده میشد.»(۷)
 
حُسن معاشرت و صعه صدر
 
مرحوم انواری، یکی از مصادیق بارز این عالمان بودند.جناب آقای عسکراولادی درباره حسن معاشرت و گشاده رویی آیت اللّه انواری(ره) میگوید: « در طول مدتی که در برازجان تبعید بودیم، همیشه با روحیه شاداب برخورد میکرد و من همیشه این روایت را در آیت اللّه انواری(ره) مجسم میدیدم که «الْمُوْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ؛ شادی مؤمن در چهره او، و اندوه وی در دلش پنهان است.»(۸)
واقعاً ایشان چهره بسیار گشادهای داشت. در زندان هم همواره چهره بشاشی داشت. هر کس هر ناراحتی داشت، وقتی می آمد و ایشان را زیارت می کرد، آرام می شد. خیلی غم و اندوه داشت، امّا همه در سینهاش بود و بسیار در چهره شاداب بود. من در زندان، علمای زیادی را دیدم و کمتر اینطور بودند.»(۹)
به خاطر دلتنگی همرزمان زندانیاش همواره مجلس گرم کن زندان بود؛ خوش برخورد و با انرژی بود و تلاش می کرد به همه به ویژه جوانان روحیه بدهد. با همه حتی با کسانی که از نظر اعتقادی با ایشان تفاوت داشتند، مهربان بود. تا آن جا وجودش در زندان مؤثر بود که رئیس زندان(سرهنگ «زمانی» که بعد از انقلاب اعدام شد) او را به بند زندانیان شرور تبعید کرد که سختی بیشتری را تحمّل کند، ولی آن مرحوم در همانجا نیز با جاذبهای که در رفتار و اخلاق داشت، مورد اکرام و احترام همه قرار گرفت. با این که سالهای طولانی را در زندان گذرانده بود، از شادی و شادابیاش کم نشده بود، لبخند از لبش دور نمی شد و اخلاق جذاب و روحیه صبورش برای همه الگو بود.
اینها میراث گرانبهایی است که آیت اللّه انواری(ره) برای جامعه و به خصوص روحانیت کشورمان به یادگار گذاشته است.«اینکه هرگز در شرایط ناگوار، افسردگی و اخم در چهره نداشته باشی. در مبارزه و تلاش صبور و بردبار و با دوستان اخلاق مدار و امین و در برخورد با همه، سینه ای به دور از کینه و غضب داشته باشی؛ ویژگی هایی که امروزه گروه های سیاسی و جناح های به خصوص مذهبی باید در بین خود و دیگران رواج دهند. مرحوم انواری که خود رنج کشیده و زجردیده زندانهای دوران قبل از انقلاب بود، نه با داغ و درفش و شلاق و تندیهای معمول، بلکه با جاذبه نصیحت و محبت، همه را شیفته خود می کرد.(۱۰)
فرزند بزرگوار مرحوم آیت اللّه انواری، حسین انواری(رئیس کمیته امداد امام خمینی) درباره « حسن معاشرت و سعه صدر» پدر چنین می گوید: «آیت اللّه انواری با آن که مسایل را جدّی میگرفت، ولی خنده رو بود و اخلاقی خوش داشت و زندگی را به خود و دیگران سخت نمی گرفت. چنین روحیه ای برای کارهای سیاسی- اجتماعی که انسان با طیف گوناگونی از مردم روبهرو می شود و باید ملجأ و پناه همه باشد، یکی از مهمترین خصیصه ها به شمار می رود. باید در مقابل مسایل جامعه سعه صدر داشت و با چنین اخلاق نیکویی اسلام واقعی را به مردم نشان داد. تحمّل، طاقت، نیاز و نیت افراد جامعه متفاوت است؛ ازاینرو خوشرویی را کنار مسئولیت پذیری و پاسخگوئی قرار دادن می تواند به بسیاری از بی اخلاقیها و تألمات سیاسی، اجتماعی رایج پایان دهد.»
حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علی اکبری، ریاست محترم مرکز رسیدگی به امور مساجد، در پیام تسلیت خود درباره برخی از ویژگیهای مرحوم آیت اللّه انواری فرمود: «سعه صدر، حسن خلق، مهربانی و شفقت، تلاش مستمر و دلسوزانه، خدمت بی منت و عاشقانه از جلوه های درخشان در سال‏های مسئولیت آن روحانی‏ خدمتگزار می‏باشد و ائمه جماعات‏ استان تهران، خاطرات‏ خوشِ زحمات مشفقانه آیت اللّه انواری(ره) را هیچگاه فراموش نخواهند کرد.»
هم چنین حجت الاسلام والمسلمین حاج علی اکبری در سخنی دیگر در تشریح بیشتر ویژگی «حسن معاشرت و سعه صدر» آیت اللّه انواری(ره) می فرماید: «آیت اللّه انواری(ره)، شخصی بسیار خوشرو و خوش برخورد بودند. بارها از ائمه محترم جماعات ـ و دیگرانی که با آن مرحوم بودند ـ می شنیده ام که می گفتند: در مناسبت هایی که به دیدار ایشان می رفتیم، وقتی با آن مرحوم روبهرو میشدیم، «یادمان می رفت که چه می خواستیم»؛ آری، او آنقدر خوش محضر و باصفا و خوش برخورد بود که ارتباطش برای مخاطب به قدری خوشایند بود که خواسته اش را فراموش می کرد. «مؤسس مرکز رسیدگی به امور مساجد» چنین شخصی بود. دوره طلایی مدیریت مرکز، دوره ایشان بوده است. آن مرحوم برای همه احترام قائل بودند، به همه محبّت داشتند؛ مخصوصاً به علما و روحانیت و چهره علم و دین. ایشان توجه خاصّی به همه جهات داشتند.»
حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی، معاون اوّل قوه قضائیه می گوید: «آیت اللّه انواری(ره)، چهره بسیار گشاده و پر نشاطی داشتند و همان طوری که مقام معظم رهبری در پیامشان فرمودند، ایشان چهره بسیار پر نشاطی داشتند و انسان فکر نمی کرد که ایشان یک چنین آدمی با چنین پر نشاطی تحمّل چنان سختی هایی را داشته است و این مسأله مهمی است. گاهی کسی کمی سختی میکشد و تمام وجودش جلوه سختی میشود، امّا آیت اللّه انواری(ره) جلوه یک انسان پر نشاط بود.»(۱۱)
حجت الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی درباره ویژگیهای اخلاقی مرحوم انواری چنین میگوید:
«آیت اللّه انواری، از لحاظ اخلاقی، شخصیتی نمونه بود و هر کس با هر اندازه اندوه و غمی که خدمت ایشان می رسید، در اولین برخوردهایش غم و ناراحتی را از وجود وی برطرف می کرد و اخلاق و رفتار و سخنانش بسیار آرامش بخش بود. در مجلسی که حضور داشت، مجلسی سرشار از سرور، خوش بینی، خوشحالی و نشاط بود. مسأله اخلاق، بسیار مهم است؛ زیرا بسیاری از افراد هستند که امتیاز انقلابی و علمی دارند، امّا از لحاظ اخلاقی، خیلی با مردم ارتباط قوی نمی توانند برقرار کنند و به تعبیر عموم، روابط عمومی قوی ندارند، امّا آیت اللّه انواری از لحاظ اخلاقی، چهره استثنایی بودند و همین اخلاق بود که همه را گرد او جمع میکرد و این از ویژگی های بارز این شخصیت مجاهد و عالم بود.»
 
تواضع و فروتنی
 
از جمله ویژگی های اخلاقی برجسته آیت اللّه انواری(ره)، تواضع و فروتنی آن مرحوم است. آیت اللّه مهدوی در ضمن بیان خصوصیات مرحوم آیت اللّه انواری فرمود: ایشان یک روحانی بدون تکلّف و با تمام آن مراتب علمی و سوابق مبارزاتی، نسبت به همه، مخصوصاً نسبت به علما و طلاب و روحانیون بسیار متواضع بودند.»
حسین انواری فرزند مرحوم آیت اللّه انواری و سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) می گوید: «مرحوم پدر، در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در آغاز نهضت امام خمینی (ره) جزو «السابقون» بود و با وجود مناصب علمی و سوابق مبارزاتی، نسبت به همه، مخصوصاً نسبت به علما، طلاب و روحانیت بیسار متواضع و فروتن بود.»
 
نرمی و ملایمت در گفتار
 
در زندگی و معاشرت آیت اللّه انواری(ره)، «نرمی و ملایمت در گفتار» نمودی بارز داشت. به گفته فرزند و یاران و دوستان آن عالم وارسته در طول ۸۶ سال از زندگی وی «هیچ کس جز زبان نرم، مدارا و دلسوزی از او ندید. حتّی در روزهای پر اختلاف و پر کینه، گروه های سیاسی در اوایل پیروزی انقلاب، تلاش شادروان انواری جذب حداکثری با اخلاق و رفتار اسلامی بود و با همه وجود تلاش میکرد از چندگانگی های سیاسی بکاهد؛ تا آن جا که با همه ارادتی که به حضرت امام خمینی(ره) داشت، با کسانی که در مقابل ایشان جبهه دیگری گشوده بودند، از خشونت و کلام تند استفاده نمی کرد و آنان را با حسن خلق تعدیل و مجذوب خط امام می کرد.»
«آیت اللّه محی الدین انواری یک شخصیت وارسته و یک ملای معنوی و برجسته بود که انسانهای زیادی را تربیت کرد.»(۱۳)
 
خدوم و گره گشا
 
مقام معظم رهبری در پیام تسلیت این عالم ربانی فرمودند: «این عالم بزرگوار در شمار نقش آفرینان روحانیت مبارز در دوران طاغوت بوده و سالهای دراز، رنج زندانهای آن رژیم ستمگر را تحمل کرده بودند و در دوران جمهوری اسلامی همواره منشأ خدمات در بخشهای گوناگون بودند.روحیه خیرخواه و خدوم و سرشار از صفا و نجابت، شخصیتی محبوب از این روحانی بزرگوار ساخته بود.»
یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز درباره روحیه خدمتگزاری آیت اللّه انواری میگوید: «حدود۵۰ سال مرحوم آیت اللّه انواری را از حوزه علمیه قم را میشناختم؛ ازاینرو به چند نکته راجع به ایشان اشاره می کنم:
- خوش خلق و خوش برخورد بودن در هر حال از ویژگی های بارز ایشان بود.
- خدوم بودن و گره گشا بودن نیز در ایشان بسیار برجسته بود.
- همراهی با ولایت که در طول سالهای زندگی خود با امام (ره) و مقام معظم رهبری داشتند و در طول این سالها ندیدیم که این شخصیت بزرگوار زاویه ای با ولایت داشته باشد.
- انجام وظیفه در هر جایگاهی که مناسب بود از صفات عالم مجاهد آیت اللّه انواری بود که در مجلس شورای اسلامی، ژاندارمری و امور مساجد و ... که مؤثر و مفید بود حاضر، و انجام وظیفه میکرد.»
دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری (جناب آقای عسکر اولادی) میگوید: «روح پرتلاش و پرنشاط و احساس عمیق وابستگی اجتماعی و مردمی او، پیوسته او را به رسیدگی به حال مستضعفان و دردمندان و بیچارگان وا میداشت و او هیچگاه از فکر کمک و چاره جویی به مردم، به خصوص به کسانی که به او مراجعه میکردند، جدا نبود و تا میتوانست و در توان داشت به هرکس که نیازی داشت، پاسخ مثبت و کارگشا می داد.»
حضرت آیت اللّه مهدوی کنی هم میگوید: «آیت اللّه انواری، یکی از محبوبترین افراد و همیشه به دنبال حل مشکلات مردم بودند و هر کس که به ایشان مراجعه میکرد از او جواب رد نمیشنید. ایشان، همیشه به فکر گرفتارها بودند و به کسانی که به ایشان مراجعه میکردند، هیچ وقت جواب نه نمی دادند و همیشه به فکر رفع مشکلات مردم بودند، به خصوص بعد از انقلاب که می توانستند چه در ارتباط با مسایل اداری و چه مسایل مالی کمک بیشتری بکنند. ایشان، آقازادهشان -حسین آقا- را هم همین طور تربیت کردند که آخر مسئولیتشان به کمیته امداد افتاد. این آثار روحیه همان پدر بود که در این پسر تجلی کرد.»
هم چنین حجتالاسلام والمسلمین سیدرضا تقوی، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه درباره روحیه خیرخواهی و خدوم بودن آیت اللّه انواری می گوید: «در سفر به مکه برای من نقل کرد که از خدا خواستم که به من موقعیت و آبرویی بدهد و این آبرو را در خدمت به مردم صرف کنم؛ او می گفت: خدا دعای مرا مستجاب کرده و این که روزی نیست که چندین نفر به من مراجعه نکنند و مشکلاتشان را حل نکنم و اگر روزی کسی به من مراجعه نکند و من کسی را نداشته باشم که مشکل اش را حل کنم، شب آرام نیستم؛ این ویژگی شخصیتی ایشان بود که در خدمت مردم بود.»
 
زهد و ساده زیستی
 
جناب آقای عسکر اولادی درباره برخی از ویژگیهای شاخص مرحوم آیت اللّه انواری، می گوید: مرحوم انواری در شرایط سخت تبعید در برازجان بسیار ساده زیست و کمتوقع بود. ایشان ازروحانیون پارسا، زاهد و ساده زیست بودند و به آنچه که می گفتند عمل میکردند.»
وی می افزاید: «بنده خادم و شاگرد مرحوم آیت اللّه انواری در زندان و دوران تحصیل بودم و در کمیته امداد نیز حتّی یک درخواست در طول این مدت نداشت، چراکه سعی می کرد ما را به سمت خدمت به محرومین و مستضعفین هدایت کند و تأکید می کرد که باید فاصله بین فقرا و متمکنین کم شود.»
 
صبر و استقامت
 
صبر و استقامت یوسف گونه آیت اللّه انواری و جهاد او برای روحانیت و علمای معاصر مثال زدنی است. او در زیر ضربات خردکننده شکنجه، با مقاومتی کم نظیر، ۱۳ سال زندان و تبعید را تحمّل کرد. انواری مبارزی بود که توهین، اذیت و آزار، خلع لباس روحانیت و بیماری ناشی از محدودیت های زندان، عزم وی را جزمتر می ساخت.او، نماد و سمبل استقامت در راه آرمانهای انقلاب اسلامی است.آن عزیز سفرکرده، با تأسی از حضرات معصومین(ع) با صبر و بردباری در برابر مشکلات و عزمی راسخ برای تحقق اهداف اسلامی اش، همواره با استقامت و پایداری زیست. هیچ گاه به ذلت و خواری راضی نشد و با جدیت با مشکلات مقابله می کرد و همه سختیها را برای نیل به هدف پذیرفت.
یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری می گوید:
«آیت اللّه انواری، در طول ۱۵ سال مبارزه با رژِیم طاغوت پهلوی، با مقاومتی کم نظیر ۱۳ سال زندان و تبعید را تحمّل کرد. او نماد استقامت در راه آرمانهای انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم ستمشاهی پهلوی و از عناصر محوری در نهضت امام خمینی(ره)بود.»(۲۲)
آیت اللّه باقری کنی، قائم مقام دانشگاه امام صادق(ع) درباره صبر و استقامت آیت اللّه انواری در پیروزی انقلاب اسلامی گفت: «مرحوم آیت اللّه انواری، دستگاه شاهنشاهی را خسته کرده بود و این را مأموران رژیم ستمشاهی فهمیده بودند که این انسان هیچ گونه تسلیم آنها نمی شود و نه تنها تسلیم، که ساکت هم نمی شد و به وظایف خود عمل می کرد. همواره برای اسلام جانش را در کف دستش گذاشته بود و در سختترین شرایط از اسلام دفاع میکرد.»
حجت الاسلام مصطفی پور محمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، گفت: «آیت اللّه انواری از روحانیون ثابت قدم، خوش فکر و استوار بود که بیش از یک دهه زندان را تحمل کرد. همواره در طول زندان با صبوری و مقاومت و ایستادگی داشت و در هر سنگر که نیاز بود، حضوری فعال داشت.»
 
 
اهتمام به عزاداری و روضه خوانی برای اهل بیت(ع)
 
حجت الاسلام والمسلمین سیدرضا تقوی، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در این باره میگوید:
«...از ویژگی های دیگر آیت اللّه انواری «ولایی بودن» ایشان است. محبت به اهل بیت (ع) همواره در دلش بود و محبت ویژه ای داشت، در دهههای مختلف مراسم روضه برگزار میکرد و عاشق حضرت صدیقه طاهره (س) بود. ایشان همواره می گفت: باب اللّه من -حضرت زهرا(س)- است.»
حجت الاسلام والمسلمین سیدرضا اکرمی،عضو جامعه روحانیت مبارز، فرمود: «آیت اللّه انواری، ارادت ویژه ای نسبت به اهل بیت (ع) داشت و در دو دهه ایام فاطمیه و نیز ماه صفر مراسم سوگواری برگزار میکردند و مقید بودند که این عزاداری ها سالی دوبار در منزل ایشان انجام گردد که نشان از ارادت ایشان به اهل بیت(ع) داشت.»(۲۶)
 
شخصیت علمی آیت اللّه انواری(ره)
 
آیت اللّه مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری در حاشیه مراسم تشییع پیکر مرحوم آیت اللّه محمد باقر محی الدین انواری در جمع خبرنگاران، گفت: «مرحوم آیت اللّه انواری سوابق علمی گستردهای در قم و در مدرسه مروی داشتند و سالها در درس مرحوم آیت اللّه محمد تقی آملی کسب فیض کردند. سالها در مدرسه مروی تدریس داشتند و علمای تهران به خاطر مراتب تقوا و علمیت ایشان برایشان احترام خاصی قائل بودند. ایشان به همه روح نشاط میدادند و این از همان جنبه های علمی شان بود.»
آقای مهدی سعید محمدی، از یاران ایشان، درباره شخصیت علمی آیت اللّه انواری(ره) میگوید:
«من از سن ۱۳ سالگی از محضر ایشان استفاده میکردم. البته آشنایی من با ایشان بر میگردد به زمانی که در قم نزد پدر بنده درس میخواندند. آیت اللّه انواری(ره) شخصیتی فاضل و عالم و در عین حال اهل شوخی و مزاح نیز بودند. ایشان در آن دوران زحمت بسیار کشیده و درس خوانده بودند و به همین دلیل به لحاظ علمی شخصیتی قابل استفاده داشتند. ما هر وقت به منزل ایشان می رفتیم هم از معلومات ایشان استفاده میکردیم و هم به خاطر خصوصیات اخلاقی که داشتند از ایشان روحیه میگرفتیم.»(۲۷)
حبیب اللّه عسکراولادی در گفتگو با خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران درباره شخصیت اخلاقی مرحوم آیت اللّه انواری اظهار داشت: بیش از ۵۰ سال است که با ایشان آشنا بودم، وی عالمی جلیل، اسلام شناسی مجاهد و مجاهدی در خدمت امامت و ولایت بود.
 
 
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آیت اللّه انواری(ره)
 
الف) قبل از انقلاب
محمدباقر محی الدین انواری، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خود را از سال ۱۳۲۰هـ.ش همراه با دوستان و هم-فکرانش با رفت و آمد به منزل آیت اللّه کاشانی آغاز کرد. دیدارهای او با آیت اللّه کاشانی پس از بازگشت مرحوم کاشانی از لبنان فزونی یافت و این گونه بود که آیت اللّه انواری در جریان مبارزات نهضت ملّی نفت قرار گرفت و از ارادتمندان آیت اللّه کاشانی شد.
آیت اللّه انواری(ره) در تهران در مدرسه مروی با حجت الاسلام سید هاشم حسینی که از طرفداران جمعیت فداییان اسلام بود، هم مباحثه و هم حجره بود؛ وی زمینه آشنایی آیت اللّه انواری را با شهید نواب صفوی فراهم کرد، و از آن پس در محل انتشار نشریه «منشور برادری» با نواب دیدار و به مضامین نشریه اعتراض میکرد. مرحوم انواری معتقد بود که برخی از مباحثی که درباره معارف اسلام در این نشریه چاپ می شود، نادرست است. ازاینرو شهید نواب از وی دعوت کرد که بر محتوای مقاله های منشور برادری نظارت کند، امّا آیت اللّه انواری به دلیل مشغله تحصیلی نتوانست بپذیرد. ایشان در تفسیر عملکرد جمعیت فداییان اسلام می گوید: «با آن که اولین تشکیلاتی بود که حرکت مسلحانه را در تاریخ معاصر بنا کرد و از تجربه و مهارت و امکانات نظامی کافی برخوردار نبود و در آن دوران خفقان پهلوی و ممنوعیت فعالیتهای مذهبی، اقدامات جمعیت فداییان در زمینه امور عبادی و ابتکاراتی چون -اذان دادن بر سر چهاراهها و میدانها- بسیار قابل تقدیر بود. امّا در زمینه سیاست از پختگی لازم برخوردار نبودند، و از این رو اگر با علمایی چون آیت بروجردی همکاری نزدیکی داشتند، قطعاً به نتایج بهتری میرسیدند.»
فعالیتهای آیت اللّه انواری از سال ۱۳۴۱هـ. ش و با همکاری استاد شهید مطهری، شهید آیت اللّه بهشتی و احمد مولایی و ضمن تشکیل هسته روحانی هیأت مؤتلفه اسلامی آغاز شد. در ادامه مباحث، به فعالیتهای مرحوم انواری در هیأت مؤتلفه اسلامی اشاره خواهیم کرد.
 
آشنایی و ارتباط با امام خمینی(ره)
 
در سال ۱۳۲۳هـ.ش، فردی به نام «علی اکبر حکمی زاده» کتابی با عنوان «اسرار هزار ساله» را در رد تشیع و اسلام و ترویج وهابیت منتشر کرد که در آن زمان بسیار سر و صدا کرد و موجبات وسوسه و انحراف افراد شد وی با الهام از وهابیت و اندیشه های کسروی، به اعتقادات شیعیان و تشکیلات روحانیت انتقاد کرده بود .این کتاب در حوزه های علمیه، جنجال فراوانی را برانگیخت، امّا شدیدترین موضع گیری از سوی امام خمینی(ره) صورت گرفت که درس خود را تعطیل کردند و در مدت دو ماه کتاب «کشف الاسرار» را در رد کتاب فوق نوشتند.
آیت اللّه انواری با مطالعه این کتاب با اندیشه های امام (ره) بیشتر آشنا شد و از آن پس به همراه استاد شهید مطهری به منزل امام رفت و آمد کرد و پس از رحلت آیت بروجردی از مبلغین اصلی مرجعیت امام خمینی(ره) به شمار می رفت.
البته، آیت اللّه انواری از زمان هجرت آیت اللّه العظمی بروجردی به قم و در جریان ملاقات پدرش با ایشان، با امام خمینی(ره) آشنا شد و با حاج آقا مصطفی(ره) رابط های نزدیک داشت. ارتباط صمیمانه آیت اللّه انواری با حاج آقا مصطفی خمینی تا زمانی ادامه یافت که وی (مرحوم انواری) به زندان و حاج آقا مصطفی(ره) به ترکیه و عراق تبعید شد.
 
نامه امام خمینی(ره) آیت اللّه انواری(ره)
 
در یکی از روزهای تابستان دهه ۴۰ بود که فردی در -مسجد چهل تن- نزد آیت اللّه انواری آمد و نام های را از سوی امام خمینی(ره) به وی داد تا روحانیون تهران را از مضمون آن آگاه سازد. قبل از آن آیت اللّه انواری نام های به امام خمینی(ره) نوشته بود. آیت اللّه انواری در این باره میگوید: «من قبلاً هم نامهای به ایشان نوشته بودم. در رابطه با مسایل همین حرفهای انقلاب سفید شاه و چه و مسایل که داشت و از ایشان خواسته بودم که شما مرجع تقلید هستید و آقا و بزرگوار و ما این جا (تهران) مشکلاتی داریم، شما این مطالب را عنوان کنید، ما در تهران از شما حمایت میکنیم.»
امام خمینی(ره) در پاسخ آیت اللّه انواری، نامه مذکور را نوشته و خواسته بودند که در جمع روحانیون تهران قرائت شود. تا همگان از محتوای آن آگاه شوند.
هدف از قرائت این نامه در جمع روحانیون، ضمن آگاهی همگان از محتوای نامه، شاهد گرفتن آنها در ارسال این نامه به آیت اللّه حکیم بود. آیت اللّه انواری در منزل آیت اللّه شیخ عباس انصاری با حضور تعدادی از شخصیتهای روحانی از جمله آیات عظام: بهاءالدین محلاتی شیرازی، صدرالدین جزایری، باقر قمی و رضی شیرازی به قرائت نامه امام پرداخت. امام خمینی(ره) در این نامه خطاب به آیت اللّه حکیم نوشته بودند: «ما در ایران تحت فشار هستیم و حضرتعالی از مراجع بزرگوار در خارج کشور هستید و این محاذیری که ما داریم، شما ندارید. شما میتوانید آن جا صدا بلند کنید برای دفاع از اسلام و دفاع از تشیّع و ما دنبال شما میآییم، شما بفرمایید، نظر بدهید، ما دنبال شما راه میافتیم.»
بر طبق دستور امام خمینی،نامه مورد نظر توسط مسافری مورد اعتماد که به عراق میرفت، برای آیت اللّه حکیم ارسال شد. این نامه قبل از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ارسال شد.
 
 
مأموریت آیت اللّه انواری

 
در حج سال ۱۳۴۲ از طرف امام خمینی(ره)
پس از حمله عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه در بعد از ظهر دوم فروردین ۱۳۴۲هـ.ش مصادف با ۲۵ شوال روز شهادت امام جعفر صادق(ع) ـ که به منظور رویارویی مستقیم با روحانیت صورت گرفت و در جریان آن دهها نفر از طلاب به سختی زخمی و چند نفر نیز شهید شدند ـ امام خمینی(ره) با سخنرانی و پیامهای مختلف خود به افشای ماهیت ددمنشانه رژیم شاه پرداختند و در چهلم شهدای فیضیه، برای مسلمانان ایران و جهان اسلام ابعاد مختلف جنایات رژیم را افشا کردند. آن روزها، مصادف با ایام فریضه حج بود و امام خمینی(ره)تعدادی از روحانیون، از جمله آیت اللّه انواری را مأمور توزیع اعلامیه در بین حجاج عربستان و ابلاغ پیام مظلومیت مردم ایران در کنگره حج کردند. آیت اللّه انواری همراه عدهای از شخصیتهای غیرروحانی(بازاریان) عازم عربستان شدند و در آن جا به هر زحمتی که بود، با همکاری وکیل و نماینده امام خمینی(ره)، اعلامیه ها را در مکه، عرفات و منا پخش کردند.
 
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
 
پس از سخنرانی امام خمینی(ره) در عصر عاشورای ۱۳۴۲هـ.ش، در مدرسه فیضیه قم، در تهران راهپیمایی گستردهای به حمایت از امام(ره) و علیه رژیم پهلوی صورت گرفت. امام خمینی(ره) دستگیر شدند و علمای طراز اول حوزه های علمیه قم، مشهد و سایر شهرستانها در اعتراض به اقدامات رژیم به تهران مهاجرت کرده و رسماً خواستار آزادی بیقید و شرط امام شدند.
آیت اللّه انواری از جمله علمایی بود که در تهران سکونت داشت و در همراهی با علمای مهاجر اعلامیه ها و نام ههای اعتراضی بسیاری را امضا کرد و در فعالیتهای معترضان مشارکت داشت.(۲۸)
ایشان جهت نظم و ساماندهی و هماهنگی میان تظاهر کنندگان در جریان وقایع عصر عاشورای ۱۳۴۲هـ.ش به همراه عبدالحسین مهدوی کرمانی و سید تقی مهدوی کرمانی برای سازماندهی اعتراضات به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) رفتند و مسئولیت هماهنگی و همراهی عدهای از کفن پوشان خیابان شهباز (۱۷ شهریور فعلی) به عهده داشتند.
آیت اللّه انواری که از سال ۱۳۳۶هـ.ش امامت جماعت مسجد «چهل تن» در بازار تهران را عهده دار شده بود، در این ایام با سخنرانی در هیأت های مذهبی به روشنگری و تبیین مسایل مختلف سیاسی می پرداخت و در شناساندن شخصیت حضرت امام خمینی(ره) و ترویج نظریات ایشان بین مردم تهران فعالیت چشمگیری داشت.
 
شاخصترین فعالیت سیاسی آیتاللّه انواری (ره)
 
پس از شهادت نواب صفوی، تشکیلات فدائیان اسلام که قائم به شخص وی بود، از هم پاشید و سرانجام در جریان اعتراضهای مذهبی در دهه ۱۳۴۰هـ.ش و تشکیل هیئت های انقلابی، برخی از اعضای فدائیان به آن پیوستند. نیمه اوّل دهه چهل، دوران اوج گیری فعالیت سیاسی- مذهبی به ویژه رشد مخالفت علما با رژیم بود. شهامت، صراحت و قاطعیت حضرت امام خمینی(ره) در ابراز مخالفت با شاه، اعتراض به نفوذ بیگانگان و ... فعّالان مذهبی را جسور کرده و به فعالیت آنها رونق داد. دسته ها و گروه های مختلفی در بازار که از دیرباز پیوندهای نزدیکی با علما و روحانیون داشتند، فعالیتهای خود را انسجام و نظم بخشیدند.
از جمله این گروه ها که در سال ۱۳۴۲هـ.ش، تشکیل شد، هیأت های انقلابی اسلامی بود. این جمعیت از ائتلاف سه گروه که در بازار فعال بودند تشکیل می شد. این گروه ها و یا هیأتها عبارت بودند از:
۱. گروه مسجد امین الدوله (بازار دروازه)، چهره های موثر آن عبارت بودند از: حبیب اللّه عسگراولادی،حاج مهدی عراقی، حاج حبیب اللّه شفیق، مصطفی حائری و ...
۲. هیات و یاگروه مسجد شیخ علی که اعضای مؤثر آن عبارت بودند از: حاج صادق امانی، محمد صادق اسلامی، سید اسداللّه لاجوردی و ...
۳. گروه اصفهانی ها که چهره های مؤثر آن عبارت بودند از: حاج سید علا الدین میرمحمد صادقی، حاج مهدی بهادران، عزت اللّه خلیلی و اسداللّه بادامچیان.
این هیأت ها پس از ائتلاف، شورایی به نام شورای روحانیت تشکیل دادند که بر حرکت و برنامه های تشکّل نظارت داشته باشد تا امری مغایر با شرع و یا کاری که بر اساس وظایف اسلامی نباشد، در جریان فعالیت انجام نشود. اعضای این شورا را مؤتلفه به محضر امام خمینی(ره) پیشنهاد کرده بود و امام(ره) آنان را تأیید کرده بودند. اعضای این شورا، آیت اللّه مطهری، دکتر بهشتی، حجة الاسلام مولایی و آیت اللّه انواری بودند. (۲۹)
شهید بهشتی در خاطراتی می فرماید.
شورا چهار نفر را به عنوان بخش فقهای شورای مرکزی به امام پیشنهاد کردند. از جمله «من(شهید بهشتی) را، مرحوم مطهری، آقای انواری و آقای مولایی» و به این ترتیب یک نوع همرزمی تشکیلاتی میان ما و این برادران وجود داشت.مسئولیت شورای فقاهتی این بود که مسایل مبارزاتی آن تشکلها را چه از نظر انطباق و موازین با اسلام و چه از نظر اعمال ولایت فقیه بر عهده داشته باشند.
ترتیب کار این بود که اعضای این شورا در جلسات شورای مرکزی شرکت کنند و یا در موردی که ممکن نیست، مصوبات این شورا را برای تصویب به این شورای فقاهتی بدهند و این شورای فقاهتی روی آن مصوبات نظر بدهد،
آیت اللّه انواری(ره) خود درباره فعالیت این شورا اظهار داشت: «به دلیل حساسیت نوع فعالیت اعضای شورای روحانی، برای تأمین امنیت جانی آنها در هنگام برقراری روابط با اعضای شورای مرکزی، کلیه جوانب امنیتی رعایت میشد. اگرچه برخی جلسات به صورت عمومی و با حضور کلیه اعضای شورای روحانی تشکیل میشد، امّا غالب جلسات به صورت ملاقات خصوصی بین شهید محمد صادق اسلامی(به عنوان رابط بین مؤتلفه و شورای روحانیت) و من به صورت کاملاً عادی و بدون هیچ گونه شبه آفرینی در ذهن مأموران رژیم انجام می پذیرفت.»
به قول آیت اللّه انواری، چون از سایر اعضای شورای روحانی از جهت سن کوچکتر و نیز در مسجد چهل تن در بازار تهران به عنوان امام جماعت مشغول بود، تماس و ارتباط با وی راحتتر از سایر اعضا انجام میشد. برخی از اعضای شورای روحانیت، مسئولیت اطلاع رسانی به روحانیون دیگر را برعهده داشتند و برخی از مسایل مطروحه در جلسات از طریق آیت اللّه انواری به اطلاع سایرین می رسید.
جلسات شورای روحانیت بنا به پیشنهاد دکتر بهشتی(ره) یک ساعت قبل از اذان صبح تشکیل میشد و اعضا به صورت جداگانه و انفرادی وارد مکان جلسه شده و پس از پایان، در ساعاتی که همه در خواب بودند، از آن جا خارج می شدند. غالب جلسه ها با حضور دوازده نفر از شورای مرکزی مؤتلفه و چهار نفر از شورای روحانیت تشکیل میشد. گاهی هم روحانیون شورا حضور نداشتند و نتایج جلسات به اطلاع آنان میرسید. وظیفه شورای روحانیت نظارت دائمی بر تصمیمات هیأت مؤتلفه و انطباق آنها بر موازین شرعی و تصحیح و تحلیلهای سیاسی و تهیه مواد آموزشی بود و در همین راستا بود که جزوات حکومت اسلامی شهید بهشتی، انسان و سرنوشت و قضا و قدر شهید مطهری تدوین گردید.
 
 
اعدام انقلابی حسنعلی منصور و دستگیری آیت اللّه انواری(ره)
 
پس از تبعید امام خمینی(ره) در آبان ۱۳۴۳هـ.ش به ترکیه، هیأت های مبارزاتی تشکیل جلسه دادند و به این نتیجه رسیدند که از چاپ و پخش اعلامیه، نتیجه ای به دست نمی آید و باید کار حادی کرد که صدای آن به گوش دنیا برسد. «شاه، حسنعلی منصور و نصیری» اعدام شوند. لازم به ذکر است امام خمینی(ره) در سال قبل، مخالفت خود را با اقدامات مسلحانه علیه رژیم اعلام کرده بودند. پس از اتخاذ تصمیم بر اعدام حسنعلی منصور، قرار شد هیأت مؤتلفه توسط آیت انواری از امام خمینی(ره) برای این کار اجازه بگیرد و به امام بگوید از آنجا که شما با این کار مخالف هستید، ما نمی توانیم اقدامی بکنیم. حد اقل شما منع خودتان را بردارید تا ما با مجتهد دیگری تماس بگیریم. آیت اللّه انواری این پیشنهاد را در با برخی از اعضای روحانیت مطرح کرد و با مخالفت آنها مواجه شد. اعضای شورا معتقد بودند که هنوز آمادگی لازم از جنبه شناخت کافی مبانی اسلامی وجود ندارد و احتمال دارد در صورت دستگیری و به زندان افتادن، تحت تأثیر مارکسیت ها دچار انحراف فکری شوند؛ ازاینرو بهتر است ابتدا روی جنبه های اعتقادی افراد کار شود تا بتوانند در شرایط دشوار روی مبانی اعتقادی خود بایستند و مقاومت کنند و فقط در صورت ضرورت دست به اسلحه ببرند.
آیت اللّه انواری به همراه یکی از بازاریان، شبانه عازم قم می شود و از طریق حاج آقا مصطفی خدمت امام خمینی(ره) میرود و موضوع را مطرح میکند. امام می فرمایند: «هنوز وقت چنین اقداماتی نیست و اگر دست به این کارها بزنیم، رژیم شاه تبلیغ خواهد کرد که اینها منطق ندارند و دست به ترور می زنند. از قول من بگویید که این کار صلاح نیست و هر وقت موقعش شد، خودم اطلاع می دهم.»
آیت اللّه انواری هم پیام امام مبنی بر مخالفت با ترور را به اطلاع اعضای مبارزاتی میرساند. به هر حال اعدام انقلابی حسنعلی منصور ظاهراً با موافقت آیت میلانی صورت می گیرد؛ و حتّی نقل قول دیگری حکایت از گرفتن فتوا از آیت اللّه جواد فومنی(ره) دارد. نظر یکی از اعضای هیأت مؤتلفه این است که ضاربان حسنعلی منصور با آیت اللّه انواری(ره) گفتگو کرده و تقاضای اخذ فتوا را داشتند. ایشان اظهار نموده بود: «اگر فتوا بگیریم آیا فردی پیدا میشود که این کار را انجام دهد، جواب دادند بله؛ ایشان در ادامه اظهار داشتند اگر چنین باشد جای امیدواری است»؛ ازاینرو استنباط آنها این بوده که فتوای اعدام منصور از سوی آیت اللّه انواری(ره) صادر شده است.
نیروهایی که در شاخه مسلحانه بودند در گروه های جدا از هم تمرین های نظامی نیز انجام می دادند. یک گروه شش نفره شامل شهید عراقی، شهید اندرزگو، شهید صادق امانی، شهید محمد بخارایی، شهید مرتضی نیک نژاد و شهید رضا صفار هرندی، برنامه «اعدام انقلابی منصور» را در روز پنجشنبه اوّل بهمن ۱۳۴۳هـ.ش طراحی کردند. علت انتخاب اول بهمن به خاطر مصادف بودن آن با ۱۷رمضان و روز جنگ بدر بود، به همین علت طرحشان را طرح «عملیات بدر» نام گذاری کردند. شب اول بهمن جلسه ای توسط چهار نفر از افراد این گروه شش نفره: صادق امانی، بخارایی، صفار هرندی و نیک نژاد تشکیل شد و نامه ای توسط این چهار نفر امضا گشت و متنی شبیه قطعنامه ضمیمه آن شد؛ چون احتمال می دادند که از بهارستان باز نگردند، نواری هم حدود ۲۰ دقیقه توسط شهید بخارایی(ره) ضبط شد که در آغاز آن آیه شریفه :«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ»(صف: آیه ۴)و شعر: «ناله را هر چند می خواهم که پنهان برکشم، سینه میگوید که من تنگ آمدم و فریاد کن»، خوانده شده بود.
گروه مذکور تحقیق کرده بودند که حسنعلی منصور روز اول بهمن به چه جاهایی خواهد رفت و پس از بررسیها مشخص شد که او به سه مکان می رود:
۱. مسجد مجد که در مراسم ختمی شرکت کند؛ ۲. در افتتاح یک تعاونی؛ ۳. مجلس شورای ملی جهت ارائه لایحه نفت فلات قاره.
پس از ارزیابی این سه مکان، چون مسجد، مکان امن برای عبادت است و با وجود آسان بودن انجام اعدام انقلابی در آنجا مورد تأیید گروه قرار نمیگیرد. انجام اعدام انقلابی منصور در تعاونی نیز به دلیل این که ممکن بود باعث این برداشت شود که عاملان، مخالف با تعاونی هستند تأیید نگردد، و با وجود خطرناک بودن انجام برنامه، جلوی مجلس شورای ملی این گزینه تصویب شد.
برنامه ریزی به این صورت بود که بخارایی از جلوی مدرسه سپهسالار (مطهری کنونی) تا جلوی مجلس قدم بزند؛ جوانی آراسته که به تعبیر یکی از مقامات امنیتی، یک درصد هم نمی شد احتمال داد که چنین جوان آراسته زیبا، خوش برخورد و خوش رفتاری چنین کاری را انجام دهد؛ در یک گوشه میدان بهارستان، مرتضی نیک نژاد مسلح ایستاده و در گوشه دیگر صفار هرندی و صادق امانی هم در یک تاکسی نشسته اند، از تعدادی از تیم های دیگر خواسته شده بود که مراقب میدان باشند تا اگر اتفاقی افتاد، بتوانند صحنه را عوض کنند، امّا تیم عمل کننده همین چهار نفر بودند. شهید عراقی هم در جایی دیگر مراقب اوضاع بود؛ امّا در خود میدان حضور نداشت؛ ماشین حسنعلی منصور به موقع آمد و روی پل مجلس توقف کرد، نصیری و مبصر رؤسای ساواک و شهربانی هم پشت سر او در دو ماشین دیگر می آیند؛ امّا اوضاع را خیلی آرام میبینند و جلوتر میایستند، زمانی که حسنعلی منصور از ماشین پیاده میشود، بخارایی به او نزدیک شده نامه ای را به منصور می دهد او هم نامه را میگیرد و شهید بخارایی به سرعت اسلحه را از زیر لباس خود درآورده و شلیک میکند؛ ابتدا تیر را به شکم منصور میزند و وقتی افتاد، دومین تیر را به حنجره اش می زند و فرار میکند.(۳۰)
گروه، هیچ نقشه ای را برای فرار تنظیم نکرده بود، و زمانی که در بازجویی ها از آنها سؤال می کنند: چرا نقشه فرار را ترسیم نکرده بودید، میگویند ما نسبت به انجام کار تردید داشتیم و فکر نمیکردیم کار انجام شود؛ ما فکر میکردیم همان جا ما را بزنند، امّا برخلاف تصور آنها، نیرویی در آن جا نبود که آنها را هدف قرار دهد؛ بنابراین، بخارایی فرار میکند و از پیاده رو به سمت مدرسه سپهسلار میدود؛ چند نفر به طرف او حرکت میکنند، ولی با چند گلوله ای که مرتضی نیک نژاد و صفار هرندی از دو طرف میدان شلیک میکنند و ماشین را هدف قرار می دهند؛ محافظان چند لحظه مردد میشوند و تصمیم میگیرند به سراغ آن دو نفر بروند؛ امّا یکی از رانندهها میگوید، ضارب همین بود و آنها تا جلوی مدرسه سپهسالار، بخارایی را تعقیب میکنند؛ آنجا روی یخبندان، پای بخارایی سر می خورد و به زمین می افتد و مأموران او را دستگیر میکنند. در بازجویی، کارت آموزشگاهی را از جیب او پیدا می کنند که این هم از اشتباهات گروه بود؛ با استفاده از این کارت، خانه و دوستان وی را پیدا میکنند.(۳۱)
زمانی که عوامل رژیم، خانواده شهید بخارایی را زیر شکنجه قرار داده بودند، آنها چیزهایی گفته بودند؛ بدین مضمون که این جوانها شب گذشت جلسه ای داشتند که در این جلسه یک حاجی بازاری هم بود، آنها به دنبال حاجی بازاری می روند ومی فهمند که او «صادق امانی» است، وی در منزل نبود؛ زیرا آن شب به منزل شهید لاجوردی که شوهر خواهرش بود رفته بود.
آیت اللّه محمدباقر محی الدین انواری ـ که به اتهام برهم زدن اساس حکومت، قتل نخست وزیر، حمل و فروش اسلحه غیر مجاز و اختفا، ابتدا به حبس ابد و سپس با فشاری که به شاه وارد می شود به ۱۵ سال حبس با اعمال شاقه محکوم می شود ـ از همان آغاز دستگیری با سختگیری ها و آزار و اذیت های مأموران رژیم روبه رو می شود و حتّی ملاقات با اعضای خانواده نیز به دشواری و پس از تلاشهای فراوان دوستان ایشان ممکن شد. حضرت امام هم که با روحانیون داخل کشور ارتباط داشتند و از اوضاع زندانیان سیاسی مطلع می شدند، در صدد رفع مشکلات مالی آنها و خانواده هایشان برآمدند.
 
تلاش علما برای آزادی آیت اللّه انواری(ره)
 
در طول سالهایی که آیت اللّه در زندان بود تلاش های بسیاری برای آزادی وی از سوی برخی از علما و مراجع،نظیر آیت اللّه محسن حکیم، آیت اللّه اسداللّه مدنی، محمدتقی فلسفی و ... با ارسال نامه و تلگراف و یا ملاقات حضوری با مسؤلین،صورت گرفت. این پیگیری ها از سال ۴۴ آغاز شد و تا سال ۵۰ نیز ادامه داشت. اگرچه این تلاشها به دلیل مخالفت شخص شاه و نیز پرونده اعدام انقلابی منصور به نتیجه نرسید، امّا میزان و فراوانی تلاش این بزرگان، بیانگر جایگاه اجتماعی آیت اللّه انواری(ره) در آن مقطع بود.
 
رهبری زندان
 
در یکی از اسناد ساواک آمده است که آقای انواری(ره) رهبری زندان را بر عهده داشته است و جزوات مضره نزد او نگهداری میشده است.
او بیشتر دوران محکومیت خود را در زندان قصر تهران به سر برد. در زندان با تشکیل جلسات مختلف و کلاس درس به وظیفه و رسالت خود که روشنگری و نشر معارف دینی بود ادامه داد. براین اساس، بنا به درخواست مبارزین زندانی به تدریس دروس حوزوی برای آنها می پرداخت. درس حدیث، رسائل، مکاسب، منتهی الاصول و فقه و اصول به دو شکل عمومی و تخصصی از جمله آنها بود.
کنترل و مراقبت از رفتار زندانیان، برپایی مراسم های مذهبی و جلسات بحث سیاسی از دیگر فعالیت های آیت اللّه انواری(ره) در زندان بود.
به دلیل همین فعالیتها و جایگاه بود که در سال ۱۳۴۸به همراه شهید عراقی به اتهام اخلال در نظم و عدم رعایت مقررات داخلی زندان، به زندان برازجان تبعید شد و به مدت یکسال در شرایط سخت زندان برازجان (از استان بوشهر) روزگار گذراند و از دیدار با خانواده محروم شد.
جناب آقای حبیب اللّه عسگراولادی درباره تبعید مرحوم انواری می گوید: «دلیلی که باعث تبعید مرحوم انواری و شهید عراقی و بنده به برازجان شد، اعتصاب غذای ما بود. تعدادی از ما در زندان اعتصاب غذا کرده بودیم. یک شب رئیس کل زندانها، رئیس زندان قصر و رئیس زندان سیاسی و یک جمعی در زندان آمدند. با اینکه آیت اللّه انواری(ره) اعتصاب نکرده بود و خودش را کاملاً مستقل و هادی مجموعه نشان میداد، امّا رئیس کل زندانها از ایشان پرسید: «کار اعتصاب غذای اینها را شرعی میدانید؟ اگر شرعی نمیدانید، چرا به اینها تذکر ندادید؟» آیتاللّه انواری(ره) فرمود: باید تذکر بدهم؟ گفت: بله؛ باید تذکر بدهید.مرحوم انواری گفت: «اولین تذکرم به شماست که چرا اینقدر ظلم میکنید؟ قبل از اینکه به اینها بگویم برای دفاع از خودتان اعتصاب غذا نکنید، باید به رژیم بگویم که اینقدر ظلم نکنید.» همین سبب شد که ایشان نیز به برازجان تبعید شوند.
هوای داخل زندان بر از جان جهنمی سوزان بود و نور بسیار کمی داشت. هوای بیرون هم پر از گرد و خاک و آب لوله ها همیشه داغ و تلخ و شورمزه بود. شرایط نامناسب این زندان، خانواده های زندانیان را بر آن داشت که به هر شکل ممکن، آنان را از این وضع نجات دهند و سرانجام با تلاش آنان در ۱۱ خرداد ۱۳۴۹هـ.ش، زندانیان بار دیگر به زندان قصر تهران برگردانده شدند. در همین سال ابوالفضل توکلی بینا پیام بعضی از شخصیت های روحانی را به آیت اللّه انواری رساند که با نوشتن توبه نامه از زندان آزاد شود که مرحوم انواری نپذیرفت.
به هرحال، آیت اللّه انواری در زندان ستمشاهی لحظهای از فعالیت و رهبری زندانیان دست برنمی داشت و همواره در آگاهسازی زندانیان تلاش مستمر میکرد. سرانجام در دی ماه ۱۳۵۴هـ.ش به زندان «اوین» منتقل شد. مرحوم انواری در بند ۶ با مهدی عراقی مشغول پاسخگویی سئوالات مذهبی زندانیان شد و به این ترتیب در برابر سیل عظیم تبلیغات چپی ها، جوانان را با مبانی و معارف اسلامی تجهیز میکرد.
 
فعالیت علیه مجاهدین خلق (منافقین)
 
آیت اللّه انواری(ره) از جمله کسانی بود که اوایل دوران بازداشت با اعضای سازمان مجاهدین خلق در زندان رابطه نسبتاً خوبی داشت و با آنان بر سر یک سفره غذا میخورد، امّا به تدریج که به ماهیت و التقاط فکری افرادی چون مسعود رجوی پی برد، از آنان فاصله گرفت و پس از اعلام رسمی تغییر ایدئولوژی سازمان به مخالفت با آنان پرداخت.
او خود درباره این ماجرا میگوید: «مسعود رجوی، یک مدتی برای فریب من می مد و اخبار را برای من میگفت. اخبار را ریز می نوشتند و تقسیم میکردند. خود رجوی خبرها را از بیرون برای ما نقل میکرد. یک مدّتی هم غذایش را می گرفت می آمد سر سفره ما. یکبار هم گفت برای ما نماز جماعت بخوان. رفتم؛ بعد که مسایل رو شد، دیگر نرفتم... یک روز رجوی به من گفت: آقای انواری! شما تصوّر می کنید که سازمان مجاهدین هر روز باید بیاید پیش شما و از شما دستور بگیرد. من گفتم شما سخت نگیرید.» رجوی شیطان بود. از سال ۵۲ مواضع آنها برای ما آشکار شد.
در سال ۱۳۵۴ که بیشتر رهبران سازمان در زندان به سر می بردند،«تقی شهرام» یکی از اعضای بلندپایه مجاهدین از زندان ساری فرار کرد و به سازماندهی نیروهای پراکنده «مجاهدین خلق» پرداخت. وی به همراه چند تن دیگر از جمله «بهرام آرام» اطلاعیهای موسوم به تغییر ایدئولوژی سازمان منتشر کرد که عقاید آنها کمونیست شده و اعتقادات مذهبی خود را کنار گذاشتهاند.(۳۲)
مجاهدین مارکسیست با حفظ آرم سازمان و تغییر علائم و نشان گذشته، حذف آیات قرآن و تاریخ پیدایش سازمان و نیز افزودن مشت گره خورده به نشانه وابستگی به طبقه کارگر، آرم جدیدی را برای خود تهیه کردند.(۳۳)
مسعود رجوی که به اتفاق عده زیادی از گروهک مجاهدین خلق(منافقین) در زندان به سر می بردند، در ترویج این افکار گمراهانه نقش بسزایی داشت.با شدت گرفتن اختلافات عقیدتی گروه مجاهدین خلق با دیگر مبارزین مسلمان، تعدادی از روحانیون سرشناس نهضت که در زندان بودند، فتوایی را صادر کردند که هرگونه ارتباط با گروه مجاهدین خلق، در صورتی که از تعلیمات و ایدئولوژی سال ۵۰ استغفار نکنند، حرام است. آیت اللّه انواری از جمله کسانی بود که این فتوا را امضا کرد.البته این فتوا براساس دیدگاه مرجع تقلید حضرت امام خمینی(ره) صادر شده بود. امام(ره) درباره این گروهگ ضالّه میفرمایند: من از مجموع اظهارت و نوشته هایشان به این نتیجه رسیدم که این جمعیت به اسلام اعتنا ندارد،ولی چون میدانند که در کشوری مانند ایران که بیش از هزار سال است که اسلام در رگ و خون این ملت ریشه دوانیده، جز نام اسلام نمیتوان پیشرفت کرد، ازاینرو اسلام را ملعبه کردهاند. لیکن ذیل آن همان حرفها و بافته های مارکسیست و مادیون است.(۳۴)به هرحال این فتوای آیت اللّه انواری(ره) و سایر روحانیون زندانی، تصمیمی برای رعایت نجس و پاکی شد که منجر به حملات و هجمه های بسیار منافقین علیه مبارزین مذهبی و البته افشای هر چه بیشتر چهره منافقانه آنها شد.
 
آزادی از زندان و ادامه مبارزات
 
سر انجام آیت اللّه انواری، پس از تحمّل بیش از یک دهه(۱۳ سال) رنج اسارت در بند رژیم پهلوی که منجر به بیماری رماتیسم و ناراحتی معده ایشان شده بود، در ۱۵ بهمن ۱۳۵۵ هـ.ش با یک درجه تخفیف به همراه دیگر همرزمانش آزاد شد. پیش بینی رژیم از عفو و آزادی مرحوم انواری و دیگر همرزمانش این بود که با آزادی آنها، جبهه ای مخالف مجاهدین خلق و مارکسیسم پدید آمده و به این ترتیب هم از شرّ این سازمان خلاص می شدند و هم نیروی گروه اسلامی صرف مقابله با جبهه مخالف شده و فرصت مبارزه با حکومت و تحریک مردم را پیدا نمیکردند. البته آیت اللّه انواری(ره)و همرزمانش، غلط بودن این پیش بینی را اثبات کردند؛ چنان که گزارش اسناد ساواک در سال ۱۳۵۶هـ.ش بر این دلالت دارد. در گزارش آنها آمده است: آیت اللّه انواری و ربانی شیرازی هم به مقابله با مجاهدین خلق پرداخته و هم در جبهه مخالف دولت قرار گرفتند. به هر حال، آیت اللّه انواری بیش از یک دهه(۱۳ سال) از عمر خود را در زندانهای مختلف رژیم پهلوی از جمله زندان قصر، اوین، و برازجانِ بوشهر گذراند و پس از آزادی نیز تحت کنترل و مراقبت های ساواک قرار داشت. با وجود این، پس از آزادی نیز دست از مبارزات خود برنداشت و هم پای دیگر یاران امام خمینی(ره) تا پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تلاش کرد.
 
مأموریت به پاکستان
 
اصلاح فونت در ابتدای تیر ماه سال ۱۳۵۷هـ.ش امام خمینی(ره)، آیت اللّه انواری را به عنوان نماینده خود و برای سر و سامان دادن به وضعیت شیعیان کراچی پاکستان به آن جا اعزام کردند.آیت اللّه انواری به جای مرحوم شریعت عهده دار رتق و فتق امور مذهبی شیعیان پاکستان گردید.وی تا مهر ۵۷ برای انجام این مأموریت در پاکستان بود و سپس به ایران بازگشت و در روزهای اوج گیری انقلاب، در کنار سایر روحانیون و مبارزین با صدور اعلامیه و ایراد سخنرانی به روشنگری درباره انقلاب می پرداخت. در تمام طول این مدت رابطه او با امام خمینی(ره) در عراق هم لحظه ای قطع نشد. پس از انتصاب شریف امامی به نخست وزیری، فردی به نام مهاجرانی به آیت اللّه انواری گفت که برای او و ۱۰ نفر از روحانیون گذرنامه تهیه شده است تا به نجف نزد امام بروند و پیام شاه را به ایشان برسانند که از این پس شاه فقط سلطنت میکند و حکومت نمیکند و امام هم در مقابل اعلامیه بدهند که غائله موجود ختم شود. اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت، نامه ای را توسط یک پیک منتخب نزد امام خمینی(ره) فرستادند. امام در پاسخ، آنان را از نیرنگ دشمن برحذر داشتند.
ب) بعد از انقلاب
کمیته استقبال از حضرت امام خمینی(ره)
 
آیت اللّه انواری در کمیته استقبال از حضرت امام خمینی(ره)، مسئول نظارت بر انتظامات ۶۰ هزار نفری این کمیته بودکه پس از ورود امام خمینی(ره) به ایران در زمان سخنرانی ایشان در بهشت زهرا در کنار ایشان حضور داشت و به دلیل ازدحام جمعیت، برای لحظاتی از هوش رفت.
 
 
برخی از سمتها و مسئولیتها پس از پیروزی انقلاب
 
در اسفند ۵۷ جهت تنظیم امور اصناف از طرف امام در کمیته امور صنفی مسؤلیت یافت و تا سال ۱۳۵۸ در این سمت انجام وظیفه کرد. در سال ۱۳۵۸هـ.ش امام جماعت مسجد جامع نارمک شد. همچنین در اواخر سال ۱۳۵۸ به عنوان نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی در مراسم حج حضور و تلاش چشمگیری داشت.
هم چنین نمایندگی امام (ره) در ژاندارمری کل کشور طی حکمی در سال ۵۹ به ایشان داده شد.
جامعه روحانیت مبارز تهران، از دیگر عرصه های فعالیت آیت اللّه انواری در سالهای مبارزه و نیز سالهای بعد از پیروزی انقلاب بوده است.
جامعه روحانیت مبارز، چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی توسط آیت اللّه محی الدین انواری، و برخی دیگر از یاران امام تأسیس و آیت اللّه انواری به عنوان دبیر جامعه انتخاب شد. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب که اعضای شورای مرکزی طی رأی گیری انتخاب شدند، آیت اللّه انواری با کسب ۳۳ رأی به عضویت شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران انتخاب گردید.
مرحوم آیت اللّه انواری، در انتخابات دوره اوّل مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم شهرستان رزن(همدان) به نمایندگی مجلس شورای اسلامی و در انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی نیز از سوی مردم تهران به نمایندگی این مجلس(شورای اسلامی) برگزیده شد.
هم چنین در اولین دوره مجلس خبرگان رهبری، از سوی مردم استان همدان به نمایندگی این مجلس انتخاب و در دوره دوم نیز از استان تهران به این مجلس(خبرگان) راه یافت.
افزون بر این، تلاشهایی را در جهت کاهش اختلافات میان مسئولان کشور در اوایل انقلاب ازجمله اختلاف بنی صدر و محمدعلی رجایی(ره) در قالب کمیته جامعه روحانیت مبارز تهران به عمل آورد.
هم چنین وی در کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس شورای اسلامی نقش بسزایی ایفا نمود.
 
 
نقش آیت اللّه انواری(ره) در تأسیس و شکل گیری مرکز رسیدگی به امور مساجد
 
نظر به نقش مساجد در پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و به منظور حفظ وحدت و انسجام امت و صیانت از جایگاه رفیع مسجد و هم چنین اهتمام در راستای رفع مشکلات و ساماندهی به وضعیت مساجد در ابعاد گوناگون، ضرورت تأسیس راه اندازی مرکزی که در ارتباط با مساجد، دارای کلامی نافذ بوده و بتواند نقش نظارتی خود را به نحوی شایسته ایفا نماید، ملموس و محسوس بود. از اینرو، رهبر عظیم الشان و دوراندیش انقلاب در سال ۱۳۶۸ درباره تأسیس نهادی برای پرداختن به امور مساجد و رونق بخشیدن به این پایگاه های اسلام و انقلاب فرمانی صادر فرمودند که ضمن اشاره به مرکزی مقبول و آگاه و نافذ الکلمه ای در امر مسجد اظهار داشتند شک نیست که حفظ مساجد و تقویت هماهنگ جنبه های معنوی و انقلابی و تعلیمی و تبلیغی آن نیازمند سلامت و امنیت محیط آن و دور ماندن از منازعات و مناقشات داخلی در آن است؛ به دنبال صدور این حکم، مرکز رسیدگی به امور مساجد در سال ۱۳۶۸ تأسیس و در اجرای فرمان مقام معظم رهبری شروع به کار نمود.
با تأسیس مرکز رسیدگی به امور مساجد، با حکم رهبر معظم انقلاب، نظارت بر این امر به عهد حضرت آیت اللّه مهدوی کنی و به لحاظ حل مشکلات مساجد آیت اللّه انواری به محضر مقام معظم رهبری رسیده و از ایشان تقاضای تأسیس ارگانی جهت حل و فصل مشکلات مساجد را نمودند که در پی آن، حضرت آیت اللّه خامنه ای طی حکمی آیت اللّه مهدوی کنی را به ریاست آن مرکز منصوب نموده و آیت اللّه انواری به عنوان قائم مقام مرکز منصوب گردید که از سال ۶۸ تا سال ۸۰ در این مسئولیت پیگیر حل مشکلات مساجد با سعه صدر و اخلاق نبوی خویش بود.
 
نتیجه سخن
 
آیت اللّه انواری یکی از شخصیت های بزرگ انقلاب اسلامی بود که در واقع در همراهی با امام(ره) به عنوان شاگرد امام، در ارتباط با شکل گیری انقلاب، نقش بسیار بزرگی را ایفا و آزار و شکنجه هایی را تحمّل کرد.
ایشان ثابت کردند که رمز ماندگاری دین در جامعه در رفتار و منش متولّیان مذهب است، نه قدرتهای اقتصادی و سیاسی! او در عمل دیگران را به معارف عالیه اسلام دعوت میکرد.
بهترین راه دعوت دیگران به اسلام، این است که گوینده،خود عامل و الگوی دیگران باشد «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ؛ عوت کننده مردم باشید با غیر زبانهایتان (با اعمالتان ) تا ببینند از شما ورع و اجتهاد و نماز و خیر را، پس آن (انجام دادن اعمال خود بهترین) دعوت کننده اوست.»(۳۷)
مردم ایران در طول ۸۶ سال عمر پربرکت آیت ا... انواری جز زبان نرم، مدارا و دلسوزی از او ندیدند. حتّی در روزهای پر اختلاف و پر کینه گروههای سیاسی در اوایل پیروزی انقلاب، تلاش شادروان انواری جذب حداکثری با اخلاق و رفتار اسلامی بود و با همه وجود تلاش میکرد از چندگانگی های سیاسی بکاهد؛ تا آن جا که با همه ارادتی که به حضرت امام داشت با کسانی که در مقابل ایشان جبهه دیگری گشوده بودند، از خشونت و کلام تند استفاده نمیکرد و آنان را با حسن خلق تعدیل و مجذوب خط امام میکرد. تقدیر از این شخصیت، در واقع تقدیر از مسیر انقلاب و اسلام و روحانیت به معنای واقعی کلمه است.
 
پی نوشتها
 
۱ . فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۱، ص۱۴.
۲. نهج البلاغه، حکمت شماره ۱۳۹.
۳. الکلینی، کافی، ج‏۱، ص۳۸، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
۴. ۲۳ مهرماه ۱۳۹۱هـ.ش، مصادف با شهادت حضرت جوادالأئمه(ع)، آن عالم ربّانی در سن ۸۶ سالگی دارفانی راوداع گفت.
(۵) سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۰: «انّما بعثت لأتمّم مکارم الخلاق».
۶. روزنامه اطلاعات، شماره۲۵۴۳۴، ۲۷ مهر ۱۳۹۱، مصاحبه محمّدجواد حجتی کرمانی.
۷. هفته نامه حزب مؤتلفه اسلامی.
۸. نهج البلاغه، کلمات قصار۳۲۵.
۹. بخشی از مصاحبه هفته نامه حزب مؤتلفه اسلامی«شما»، با قای حبیب اللّه عسگراولادی، در حاشیه مراسم بزرگداشت آیت اللّه انواری، ۲۷/۷/۱۳۹۱.
۱۰. ر.ک: نشریه آسمان، ۳۰/۷/۱۳۹۱، با اندکی دخل و تصرف.
۱۲. امام صادق(ع) میفرمایند: «فیما أوحی اللّهُ تعالی عزّوجلّ الی داود، کَما أنّ أقربَ النّاسِ الی اللّه المتواضعون، ابعَدُ الناس من اللّه المتکبّرون»(الکلینی، اصول کافی، تهران، المکتبه الاسلامیه، با تصحیح شیخ نجم الدین آملی و علی اکبر غفاری، ج۲ (دو جلدی)، ص۱۰۱).
۱۳. ر.ک: هفته نامه حزب مؤتلفه اسلامی «شما»، ۲۹/۷/۹۱.
۱۴. اصول کافی،ج۲، ص۱۶۴: «علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن ابی عبداللّه علیه السلام، قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: الخلق عیالاللّه فاحبّ الخلق الی اللّه من نفع عیال اللّه و ادخل علی اهل بیته سروراً.»
۱۵. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، ج۱۲، ص۳۹۰: «قال صلی اللّه علیه و آله: احب الناس الی اللّه انفع الناس للناس.»
۱۶. اصول کافی، ج۲، ص۱۶۵- ۱۶۶.
۱۷. کلیات سعدی، صفحه ۲۵. البته رسولخدا ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلم ـ جامعه مسلمین را به منزله پیکر واحد دانسته نه جامعه بشریت را، و حق همین است؛ زیرا جامعه کفر و نفاق نمی تواند پیکر واحد باشد، که در کفر ونفاق جز جنگ و نزاع و خودخواهی و فریب چیزی وجود ندارد و نیز کفر و ایماندر یک جا نمی گنجد.
۱۸. ملا احمد نراقی (ره)، معراج السعاده، ص۲۷۵، ـ تهران، انتشارات دهقان( بی تا).
۱۹. شیخ صدوق(ره)، معانی الاخبار، ص۲۶۸، دو جلد در یک مجلّد، منشورات مکتبة المفید، قم (بی تا).
۲۰. محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ص۲۱۶تا ۲۲۸، مؤسسه‎ آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم،۱۳۷۷ش.
۲۱. وسایل الشیعه، ج۲، ص۹۰۳.
۲۳. مفاتیح الجنان ـ زیارت جامعه کبیره ـ ص۹۰ـ شیخ عباس قمی(ره) ـ ترجمه: موسوی دامغانی ـ انتشارات علّامه، چاپ چهارم ۱۳۸۰.
۲۴. تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۶۲، مؤسسته الاعلمی، بیروت، ۱۴۱۱ هـ.ق.
۲۵. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۹۱، ص ۲۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم، ۴۰۳ ۱ هـ.ق.
۲۶. ر.ک: هفته نامه حزب موتلفه اسلامی، ۲۹/۷/۹۱.
۲۸. آیت اللّه حاج شیخ محمدباقر محی الدین انواری (یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ کتاب ۳۹)، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۶، ص۷-۱۷.
۳۰. مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی، اجتماعی ایران(۱۳۵۷ ـ۱۳۲۰هـ.ش)، تهران ۱۳۸۰، ص۲۵۳.
۳۱. خاطرات حبیب اللّه عسگر اولادی مسلمان، تدوین: سید محمد کیمیافر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۹، ص۱۶۹ـ ۱۶۸.
۳۲. همان، ص۱۷۰.
۳۳. همان، ص۱۷۵ـ ۱۷۳.
۳۴. صحیفه نور، ج۱، ص۲۲۸ ـ ۲۲۹.
۳۵. کتاب حضرت محمد(ص) پیامبری که باید از نو شناخت، ص۱۶۷-۱۸۰.
۳۶. صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۳۰.
۳۷. اصول کافی، ج۲، ص۷۸؛ وسائل‏الشیعه، ج۱، ص۷۶.

نویسنده: عسکری اسلامپور کریمی