بررسی فضائل امام على (ع) از منظر دانشمندان اهلسنت
عسکری اسلامپور کریمی
۱۳۹۲/۰۱/۰۵
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
بدون
شـک شخصیت حضرت امام على(ع) پس از رسول گرامى اسلام (ص) ارزنده ترین وجودى
است که پا به عرصه جهان هستی نهاده و عالم امکان را با حضور خویش آراسته
است.
شخصیت تابناک آن حضرت چنان در بلنداى انسانیت مى درخشد، که عقول
بشرى را در طول تاریخ، مبهوت وحیران خود کرده است ره یافتن به ساحت قدس آن
شخصیت عظیم الهى، هر چند ذائقـه طبع را تحریک و واهمه عقل را تشویق مى کند،
ولى راهى است که جز به قدم عشق نتوان پیمود.
آری، جهان، علی(ع) را
میستاید. به دانش و بینش و ایمانش. با احترام آمیخته به شگفتی به او
مینگرد. براستی امیرالمؤمنین، على(ع)، انسانی استثنایی بود. ازاینرو،
شناخت شخصیت عظیم آن امام همام بسادگی برای همگان میسّر نیست. در این
نوشتار، فضایل آن شخصیت آسمانی را از منظر اندیشمندان بزرگ اهلسنت مورد
بررسی قرار می دهیم.
۱. احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنبلی)
آن همه فضیلتها که برای علی بن ابیطالب بوده و نقل شده برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا نبوده است.( )
همچنین
وی از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده که به فاطمه (ع) فرمود: «آیا راضی نمیشوی
که من تو را به کسی تزویج کنم که اوّلین مسلمان است و علمش از همه بیشتر و
حکمش از همه عظیمتر است».( )
۲. محمد بن ادریس( پیشوای مذهب شافعی)
درباره علی (ع) سرودهای دارد که چنین است:
لَـو اَنَّ الـمرتضی أبـدی مـحلّه لـَصار النـاسُ طُـراً سـُجَّداً لـه
و ماتَ الشّافعی و لیسَ یـدری عـلیّ ربّـُهُ اَم ربُّـهُ اللّـه
«هرگاه
علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته
در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی(ع)
پروردگار است، یا الله پروردگار اوست.»( )
همچنین از سرودههای اوست:
عـلـیٌّ حـُبَّـهُ جُنُّة امـامُ الناس والجنَّة
وصیُّ المـصـطـفـی حقّاً قـسیــم النّار و الجنَّة( )
«دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی؛ و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است.»
همچنین
امام شافعی میگوید: به من گفتهاند رافضی شدی (از حق روگرداندی)؛ گفتم:
هرگز دین و اعتقادم رفض نیست؛ ولی دوست میدارم بدون شک بهترین امام و
بهترین هادی را. اگر معنی رفض، دوتی وصی پیامبر (علی بن ابیطالب) است، به
درستی که من رافضیتر از همه مردم هستم.( )
۳. ابن صبّاغ مالکی (اندیشمند مالکی مذهب)
وی
درباه فضایل امام علی (ع) میگوید: «حکمت از گفتارش چیده میشد، و
دانشهای آشکار و نهانی به قلبش بسته بود، همیشه از سینهاش دریاهای علوم،
جوشان، و امواجشان خروشان بود، تا آنجا که رسول خدا (ص) فرمود: "انا مدینة
العلم و علیٌّ بابها"؛ من شهر علمم و علی (ع) باب (در) آن است.»( )
۴. ابن ابىالحدید (شارح نهج البلاغه و دانشمند معتزلى مذهب)
«وَ
مَا أَقُولُ فِی رَجُلٍ أَقَرَّ لَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ خُصُومُهُ
بِالْفَضْلِ وَ لَمْ یُمْکِنْهُمْ جَحْدُ مَنَاقِبِهِ وَ لَا کِتْمَانُ
فَضَائِلِهِ...!!»؛ چه بگویم درباره مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی
اعتراف میکنند! و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده، و
فضایلش را بپوشانند!
آنگاه میافزاید تو خود میدانی که بنیامیه،
زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع
حیلهگری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی
(ع) بر منابر ترویج نمودند، هرکس که او را مدح و توصیف میکرد، مورد تهدید
قرار میگرفت. هر روایتی که فضیلت علی (ع) را بازگو میکرد، ممنوع ساختند.
حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز
ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی (ع) نتیجهای در پی نداشت... در حقیقت این همه
نابکاریهای بنیامیّه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود... .
من چه بگویم درباره مردى که همه فضیلتها به او منتهى مىشود و هر مکتب و هر گروهى خود را به او منسوب مىنماید.
آرى اوست رئیس همه فضیلتها...( )
من
چه بگویم درباره مردى که اهل همه مذاهب غیراسلامی که در جوامع اسلامی
زندگی میکنند، به او محبّت می ورزند و حتی فلاسفهای که از ملت اسلامی
نیستند، او را تعظیم مینمایند... .( )
همچنین مینویسد: «چه بگویم در
حق کسی که پیشی گرفت از دیگران به هدایت، به خدا ایمان آورد و او را عبادت
نمود، در حالی که تمام مردم سنگ را میپرستیدند... .»( )
«او در عبادت،
عابدتر ین مردم شمرده میشد؛ نماز و روزهاش از همگان بیشتر بود و مردم
نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبّات را از آن حضرت آموختند.»( )
«مبادی
جمیع علوم به او بازمیگردد. او کسی است که قواعد دین را مرتّب و احکام
شریعت را تبیین کرده است. او کسی است که مباحث عقلی و نقلی را تقریر نموده
است.»( ) آنگاه کیفیت رجوع هر یک از علوم را به امام علی (ع) توضیح
میدهد.
۵. عبدالله بن عباس
وی که از جمله مفسران
بزرگ مسلمان، ـ به ویژه اهلسنت ـ محسوب میشود، علم خود و صحابه را در
برابر علم علی (ع) چونان قطرهای از دریا میداند، و در مورد آن حضرت
میگوید: «آیهای در قرآن نیست، مگر آن که علی، مصداق بارز آن است، خداوند
یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، ولی درباره علی
(ع) جز خیر و نیکی یاد نکرده است.»( )
۶. فخر رازى (دانشمند و مفسر معروف اهلسنت)
«هرکس
در دین خود، على بن ابیطالب را پیشواى خود قرار دهد، همانا رستگار شده
است، زیرا پیامبر (ص) فرمود: «اللّهُمَّ أدر الحقَّ مع علیٍّ حیث دار»؛
خداوندا! على هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان.»( )
خوارزمى (ادیب و خطیب مشهور اهلسنت)
آیا
چون ابوتراب، جوانمردى هست؟ آیا چون او پیشواى پاک سرشتى روى زمین وجود
دارد؟ چشم مرا هر گاه درد فراگیرد، توتیایش خاکى است که پاى او بدان رسیده
باشد. على همان است که شبانگاه در محراب از دل مىخروشید و مىگریست و روز
با چهرهاى خندان در گرد و غبار میدان جنگ فرومىرفت.
او از زرد و سرخ
بیتالمال مسلمین بهرهاى نمىگرفت. او همان شکننده بتها بود؛ هنگامی که بر
دوش پیامبر پا نهاد. گویا همه مردم بسان پوستند، و مغز، مولاى ما على است
... .»( )
۷. زمخشری (ادیب و دانشمند اهلسنت)
وی
درباره شخصیت امام علی (ع) میگوید: من چه بگویم درباره مردی که فضایل او
را دشمنانش از راه کینهجویی و حسد انکار کردند و دوستانش از بیم جان، باز
از این میان آنقدر فضیلتهای وی انتشار یافته که شرق و غرب عالم را
فراگرفته است.( )
همچنین این اندیشمند اهلسنت ضمن نقل حدیث قدسی:
«مَنْ اَحَبَّ عَلِیّاً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ عَصَانِی وَ مَنْ
أَبْغَضَ عَلِیّاً أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ إِنْ أَطَاعَنِی؛ خداوند فرمود:
هر کس علی را دوست بدارد، او را وارد بهشت میکنم، هر چند مرا نافرمانی
کند، و هر کس علی را دشمن بدارد، او را به آتش جهنم درآورم، و لو این که
مرا اطاعت کرده باشد.» ( )
نکته شایان توجه این که دوستی و ولایت آن
امام همام سبب کمال ایمان است و با کمال ایمان، معصیت در فرعی از فروع،
زیانبخش نیست؛ ولی با فقدان ولایت و محبّت آن حضرت ایمان ناقص است؛ از
اینرو فاقد آن، مستحقّ آتش جهنم خواهد بود.
۸. جاحظ (ادیب، سخندان و سخنشناس معروف)
وی
میگوید: «علی بن ابیطالب کرم ا... وجهه، پس از رسول خدا از همگان
فصیحتر، و دانشمندتر، و زاهدتر و در رابطه با حق سختگیر و پس از پیامبر
(ص)، امام خطبای عرب به طور مطلق به شمار میرود.» ( )
این اندیشمند
اهلسنت میگوید: «سخن گفتن درباره علی (ع) ممکن نیست. اگر قرار است حق
علی ادا شود گویند غلوّ است، و اگر حق او ادا نشود درباره علی (ع) ظلم
است.» ( )
۹. بیهقى (دانشمندان نامى اهلسنت)
وی درباره فضایل امام علی (ع) چنین روایت نموده که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«مَن
اَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ(ع) فِی عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ(ع) فِی
تَقْوَاهُ وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ(ع) فِی حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى(ع) فِی
هَیْبَتِهِ وَ إِلَى عِیسَى(ع) فِی عِبَادَتِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ
بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)؛ هر کس که دوست دارد به علم و دانش آدم (ع) بنگرد و
مقام تقوا و خودنگهدارى نوح را [مشاهده نماید] و بردبارى حضرت ابراهیم (ع)
را [نظاره کند] و به عبادت موسى (ع) [پى ببرد]، باید به على بن ابىطالب
(ع) نظر بیندازد.» ( )
این روایتبیانگر این حقیقت است که على(ع) جامع
صفات پیغمبران اولوالعزم است. ازاینرو، در روایت طولانى دیگرى از «صعصعة
بن صوحان» آمده است که خود حضرت نیز به این حقیقت اشاره نموده است:
«اگرچه
تمجید و تجلیل از خویشتن زشت است، ولی از باب اظهار نعمت الهى مىگویم که
من بر موسى و عیسى و ابراهیم و آدم و نوح و سلیمان و ... برترى دارم.» ( )
۱۰. شیخ محمد عبده ( )
وی
میگوید: در هنگام مطالعه نهج البلاغه، گاهی یک عقل نورانی را می دیدم
که شباهتی به مخلق جسمانی نداشت، این عقل نورانی از گروه ارواح و جردات جدا
شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از لباسهای طبعت تجرید
نموده و تا ملکوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشنترین انوار
نائل ساخته است و با این وصف شگفتانگیز، پس از رهایی از عوارض طبیعت در
عالم قد س آرمیده است.
لحظات دیگری صدای گوینده حکمت را میشنیدم که
واقعیات صحیح را به پیشوایان و زمامداران گوشزد میکرد و موقعیتهای
تردیدآمیز را به آنان نشان میداد و از لغزشهای اضطرابآور برحذرشان می
داشت و آنان را به دقایق سیاست و طرق کیاست راهنمایی می کرد و مقام
واقعی ریاست آشنا میساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا میبرد. (
)
وی در مقدمه شرح نهجالبلاغه مینویسد: «در همه مردم عربزبان، یک
نفر نیست مگر این که معتقد اسن سخن علی (ع) بعد از قرآن و کلام نبوی،
شرذیفترین، و بلیغترین، و پرمعنیترین، و جامعترین سخنان است.» ( )
۱۱. عبدالفتاح عبدالمقصود (نویسنده و دانشمند مشهور مصری)
مینویسد:
من همواره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را که تشکیلدهنده شخصیت است،
مقیاس شناخت عظمت انسانی قرار میدهم؛ ازاینرو بعد از پیامبر (ص) کسی را
ندیدهام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش بیاید جز
پدر فرزندان پاک و برگزیده پیامبر؛ یعنی «علی بن ابیطالب»، و من در این
سخن به طرفداری از تشیع وارد نشدهام، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ
گویای آن است.
امام، برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود
چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش
برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی میدرخشد. آری او مجسمهای از کمال است
که در قالب بشریّت ریخته شده است.( )
۱۲. محمد فرید وجدى (دانشمند مصری)
صفاتى
در وجود على (ع) گرد آمده بود که در دیگر خلفا نبود: دانشى فراوان و
شجاعتى عالى و فصاحتى درخشان. این صفات با نیکوییهاى اخلاقى و شرافتهاى
ذاتى آمیخته بود؛ بدان سان که جز در افراد کامل پیدا نمىشود.( )
۱۳. عباس محمود عقّاد (دانشمند مصری)
«در
هر قسمتی از روان انسان برخوردگاهی است به زندگی علی بن ابیطالب؛ زیرا از
بین تمام بزرگان و دلاوران، تنها زندگی اوست که جهان انسانیت را در همه جا
با گفتار بلیغ، مخاطب قرار میدهد و نیرومندترین انواع محبتها و عوامل
پندیابی و اندیشه که سراسر تاریخ بشر ممکن است در روح انسان برانگیزد، در
صفحات تاریخ اوست. زندگی پسر ابوطالب همیشه با عواطفی شعلهور و احساساتی
نگرت به جانب مهرورزی و بزرگداشت روبه روست؛ او شهید و پدر شهیدان است و
تاریخ علی و فرزندانش را سلسلهای طولانی از میدانهای شهادت و پیروزی
تشکیل میدهد که برای جوینده یکی پس از دیگری نمایان میشوند.»( )
وی
درباره شجاعت امام در میدانها نبرد مینویسد: «مشهور است که آن حضرت با کسی
تن به تن نشد، مگر آن که او را به زمین زد، و با کسی مبارزه نکرد، مگر آن
که او را به قتل رسانید.»( )
«علی (ع) در خانهای تربیت یافت که از آنجا دعوت اسلامی به سر تا سر عالم گسترش یافت... .»( )
«مشهور
آن است که حضرت علی (ع) در قضاوت و فقه و شریعت پیش تاز بود و بر دیگران
سابق... هرگاه بر عمر بن خطاب مسئله دشواری پیش میآمد، میگفت: این
قضیهای است که خدا کند برای حلّ آن ابالحسن(علی علیه السلام) به فریاد ما
برسد.») (
درباره زهد مولی مینویسد: «در میان خلفا، در لذّت بردن از دنیا، زاهدتر از علی(ع) نبوده است... .»( )
۱۴. محمد امین نواوی (دانشمند معروف اهلسنت)
وی
میگوید: «علی (ع) همه قرآن را حفظ کرد و فراگرفت، بر اسرارش آگاه بود و
گوشت و خونش با قرآن درآمیخت؛ چنان که این مطالب را بررسی کننده
نهجالبلاغه، در نهجالبلاغه میبیند و مییابد.»( )
۱۵. امام محمد غزّالى
«حقیقت
روشن بود و مسلمانان بر حدیث غدیر خم که پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ کُنْتُ
مَوْلاهُ فَعَلِىُّ مَوْلاهُ» اتفاق نظر داشتند و برخى از کسانى که بعدها
به خلافت رسیدند به آن حضرت براى آن منصب تبریک گفتند، ولى بعدها براى مقام
پرستى و دلبستگى به دنیا و مشاهده آن اجتماع و احترامها، به مخالفت
برخاستند و آن حقیقت را با بهایى [اندک] معامله کردند.»( )
۱۶. محمد ابوالفضل ابراهیم (محقق بزرگ معاصر)
وی
که شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید را مورد تحقیق عالمانه قرار داده است،
درباره عظمتهای روحی امام علی (ع) مینویسد: «در شخصیت امام علی بن
ابیطالب (ع) آنقدر کمالات، و عناصر پسندیده، و عظمتهای روحی، و نورانیت
تکاملی، و شرافت عالی توأم با فطرت پاک و نفس و محبوب خداوندی جمع شده است
که در هیچیک از انسانهای بزرگ دیده نمیشود.» ( )
۱۷. دکتر طه حسین (ادیب، نویسنده و ناقد معاصر اهلسنت)
وی
در کتاب «علی و بنوه» مینویسد: علی از خود خشنود نبود، مگر وقتی که حق
جامعه و مردم ادا کرده باشد؛ نماز را برای مردم به پا داشته و با رفتار و
گفتار آنان را تعلیم داده و شبانگاه شام فقیران را داده باشد و نیازمندان
را از سؤال بینیاز ساخته باشد. پس از تکالیف، شب هنگام با خدای خویش به
خلوت میپرداخت، نماز میخواند و عبادت میکرد. پس از اندکی خواب، سحرگاهان
باز به سوی مسجد روانه میشد و مردم را به نماز دعوت میکرد.
علی
برای یک لحضه هم در همه شبانه روز خدا را فراموش نمیکرد... علی مردم را با
سیره ئ رفتار موعظه میکرد. آری، او اما مردم بود و معلم آنها. ( )
همچنین
وی در کتاب «علی و بنوه» داستان مردی را نقل میکند، که در جریان جنگ جمل
دچار تردید میشود، با خود میگوید: «مگر ممکن است شخصیتهایی چون طلحه و
زبیر بر خطا باشند؟ درد دل خود را با علی در میان میگذارد، و از علی (ع)
میپرسد؟ مگر ممکن است شخصیتهایی عظیم و با سابقهای بر خطا روند؟»
علی
(ع) به او میفرماید: «إنّک لملبوس علیک. إنّ الحقّ والباطل لا یعرفان
بأقدار الرجال. إعرف الحقّ تَعرف أهله، واعرف الباطل تعرِف أهله؛ یعنی تو
سخت در اشتباهی! تو کار واژگونه کردهای، تو به جای آن که حق و باطل را
مقیاس شناخت شخصیتها قرار دهی، شخصیتها را که قبلاً با پندار خود فرض
کردهای، مقیاس حق و باطل قرار داد های! تو میخواهی حق را با مقیاس افراد
بشناسی! بر عکس رفتار کن! اول خود حق را بشناس، سپس اهل حق را خواهی
شناخت؛ باطل را بشناس، آن وقت اهل باطل را خواهی شناخت. آنگاه دیگر اهمیت
نمیدهی که چه کسی طرفدار حق است و چه کسی طفدار باطل، و از خطا بودن آن
شخصیتها در شگفت و تردید نخواهی بود.»
طه حسین در ادامه سخن خود میگوید: «من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پر جلالتر و شیواتر از این جواب ندیدهام و نمیشناسم.
من بعد از کلام خدا، کلامی به این زیبایی در جهان ندیدهام و نمیشناسم.» ( )
۱۸. فؤاد فاروقی (ادیب و نویسنده لبنانی)
این
اندیشمند اهلسنت میگوید: «وقتی که بزرگان و اندیشمندان در حلّ مشکلی به
بنبست میرسیدند، میدانستند باید به "علی (ع)" مراجعه کنند، به خدمت
دوست بروند و از او یاری بخواهند. همان دوستی که پیامبر (ص) همواره، صحّت
داوریهایش را تأیید میفرمود.
علی (ع) در تمام زندگیاش، برای خدمت
بله اسلام و مسلمانان، انواع مشقّات را بر خود هموار ساخت چه آن زمان که در
رکاب پیامبر (ص) برای گسترش اسلام، شمشیر میزد، چه در زمان خلفا و چه در
زمان خودش. اما به گواه تاریخ، علی (ع) در زمان خلافت و امامت خویش، بیشتر
از هر زمانی رنج کشید؛ زیرا او نمونه عدل بود، و سختگیریهایی که برای
هدایت مسلمانان معمول میداشت، صد چندان بر خود تحمیل میکرد، صد چندان
بر خود و خانوادهاش سخت میگرفت. تا در تقدس او کمترین خللی وارد نیاید و
این چنین است که امروز پس از گذشت قرنها، هنوز میبینیم، این "مهر علی" است
که بر دلها حکم میراند؛ متبرک باد نامش.» ( )
همچنین میگوید:
«جانم به فدایت (علی) که شجاعت و رقّت در دل، زورمندی در بازو، و جهانی
تأثر در چشم داری ... و در سوگ کسی اشک میریزی که جهان دو تن را بیش از
همه دوست داشت: یکی دخترش فاطمه (س) و دیگری همسر او.»
«... این
بزرگمرد عالم اسلام "علی (ع)" بر دلها حکومت میکرد و نه تنها آن زمکان،
بلکه قرنها بعد نیز در حکومت او خللی پدید نیامده است.»
وی در فرازی
دیگر در فضایل مولی علی (ع) چنین میگوید: «علی را بر دیگر مسلمانان
مزایایی است؛ علی زاده کعبه است؛ ازاینرو بسیاری از مورّخان و پژوهندگان
او را "فرزند کعبه" خواندهاند؛ زیرا مادرش او در کعبه، این مکان مقدس
مسلمانان، زاده است... علی (ع) نخستین مردی است که به اسلام گرویده است.» (
)
این نویسنده روشنفکر لبنانی میگوید: «هرگاه دشواریهای زندگی به من
رومیآورد و از رنج روزگار آزرده میشوم، از اندوه خویش به آستان علی
(ع) پناه میبرم؛ زیرا او پناهگاه هر درماندهای است. او بر ستمکاران همچون
رعد و بر شکست خوردگان، یاری دلسوز و مشفق بود.» ( )
۱۹. شکیب ارسلان (ملقّب به امیرالبیان)
شکیب
ارسلان، از نویسندگان زبردست عرب در عصر حاضر است. در جلسهاى که به
افتخار او در مصر تشکیل شده بود، یکى از حضّار در مقام بزرگداشت او پشت میز
خطابه چنین گفت:
«دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شدهاند که به حق شایستهاند «امیر سخن» نامیده شوند، یکى على بن ابیطالب و دیگرى شکیب.»
شکیب
ارسلان با ناراحتى برخاست و پشت تریبون قرار گرفت و از دوستش که چنین
مقایسهاى به عمل آورده بود، گله کرد و گفت: «من کجا و على بن ابیطالب کجا!
من بند کفش على هم به حساب نمیآیم.» ( )
به خلیل بن احمد گفتند: چرا
علی(ع) را مدح نمیکنی؟ فرمود: چه بگویم در حقّ کسی که دوستانش فضایل او
را به جهت خوف کتمان کرده و دشمنانش نیز به دلیل حسد از انتشار آن جلوگیری
کردند، در حالی که فضایل آن حضرت همه جا را پر کرده است.( )
همچنین از
وی پرسیدند: «علی (ع) شجاعتر است یا "عنبسه و بسطام"؟ گفت: "عنبسه و بسطام"
را با افراد بشر باید مقایسه کرد، علی (ع) مافوق افراد بشر است.»( )
از
مطالب یادشده درمی¬یابیم که درخشش نور انسان کاملی چون امام علی(ع) آنچنان
شدید و قوی است که حتّی کور نابینا اگرچه همه جا برای او ظلمانی و تاریک
است از آن بهره می گیرد. اگر چه آن روشنی بسیار کم سو و ضعیف باشد. و این
دلیل واضح و آشکاری است بر غلبه نور بر ظلمت.
در این نوشتار مختصر
خواستهایم که به سوی این آقیانوس بیکران با وسایل گوناگون راه یابیم، و
در پی بردن به این وجود شگفتانگیز و معمای خلقت، از نیروی فکری دیگران
استمداد جوییم و به وسیله رشتههای تابنده افکار با این خاور تابناک بیشتر
آشنا شویم. در اینگونه نظرها، که بسیاری از گذشتگان و معاصران از مذاهب
مختلف درباره آن امام همام اظهار شده است، تنها عظمت و سرافرازی برای
صاحبان این نظرهاست که توانستهاند هر یک در حد امکان خود، این روح بیکران
را بشناسند و این فروغ پایدار را با چشم بصیرت خویش بنگرند و به این شعاع
آسمانی با دیده اعجاب و حقیقت شناسی خیره شوند، و با نورافکن عقل و
احساسات، مردی نورانی را در خلال تاریخی تاریک و پر حوادث جستجو کنند،
تاریخ به وسائل گوناگون دست میزد تا شاید بتواند از گسترش این فروغ
تابان بکاهد و در برابر آن ابرهای تیره و پوشانندهای به وجود آورد. امّا
تلألؤ شگفتآور حقیقت به پهن شدن و نفوذ خود ادامه داد و اندیشههای بلند
انسانهای آزاد و روشنفکر را به خود جلب کرد، تا در ظلمات تاریخ سرچشمه حیات
فضایل و بخشنده بقای انسانیت را بیابند. براین اساس، دوستداران و
ارادتمندان آن حضرت، به شکلهای مختلف خاکساری خویش را نسبت به آستان مقدس و
گرامیاش اظهار داشتهاند و قطعاً قطرهای از دریای بیکران کرامات و فضایل
آن امام همام را دریافت و بیان کردهاند، تا از منظری دیگر بر آن حضرت
بنگریم و آن بزرگوار را از زبان دیگران مورد بررسی قرار دهیم.
خوش تر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران
عسکری اسلامپورکریمی