بررسی سیره قرآنی حضرت امام هادى‏ (ع)
۱۳۹۲/۰۱/۰۵

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کریم در اندیشه، گفتار و کردار پیامبر اعظم و اهل بیت او(علیهم السلام)، تجسم و عینیت تمام یافته و سیره کریمانه و سخنان حکیمانه آنان، مستقیم یا غیر مستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. یکی از رسالت‌های مهم ائمه معصوم (ع) علاوه بر انس و الفت با کلام الهی، تبیین احکام و تفسیر قرآن بود. میراث قرآنی ارزشمندی که از حضرت امام هادی(ع) باقی مانده است، از ذخایر عظیم تفسیری معصومان (ع) است. در این نوشتار برآنیم سیره قرآنی آن امام همام را مورد بررسی قرار دهیم.
آگاه‌سازی در مقابل فتنه خلق قرآن
از مباحث رایج در زمان امام هادی (ع) موضوع «خلق قرآن» بود. عده‌ای اعتقاد داشتند که قرآن مخلوق خداوند و حادث است و منکر قُدُم آن بودند و گروهی دیگر معتقد بودند که قرآن مخلوق نیست و قدیم است. این موضوع باعث درگیری بین گروه‌های مختلف شده بود و چون در برخی موارد حمایت حاکمان را نیز به دنبال داشت، رنگ سیاسی نیز به خود گرفت تا جایی که در زمان مامون، اعتقاد به خلق قرآن، ملاک ابقا یا برکناری قاضیان و کارگزاران حکومت شده بود و مامون فرمان داد هر کس منکر خلق قرآن است، از کار برکنار شود.
در زمان واثق نیز این موضوع به شدت دنبال شد و واثق برای آزادی اسیران مسلمان که در اختیار رومیان بودند،‌ تنها فدیه آن دسته از آنان را پرداخت که به خلق قرآن اعتقاد داشتند. هم‌چنان که احمدبن حنبل، رئیس مذهب حنبلی به همین سبب تازیانه خورد و دانشمندان بسیاری به زندان رفتند. در این میان بهترین تدبیر، حرکت امام هادی (ع) بود که در پاسخ به پرسش برخی شیعیان در این‌باره، آنان را از ورود به این درگیری‌ها بر حذر داشت و نوشت: خداوند ما و تو را از این فتنه حفظ کند به نظر ما، جدال درباره قرآن بدعت است و پرسشگر و پاسخ‌دهنده در آن شریک‌اند. آفریننده‌ای جز خدا نیست و به جز او همه مخلوق‌اند قرآن نیز کلام خداست و از پیش خود نامی بر آن قرار مده که از گمراهان خواهی بود.(۱)
امام هادی (ع) با این موضع‌گیری حکیمانه و صریح خویش، شیعیان را رهبری کرده، در این پاسخ، طرح مخلوق بودن قرآن و عدم آن را از اساس بدعت و غیرقابل اعتنا برشمردند و با تاکید هر چه بیشتر، شیعیان را نیز از ورود به این مباحث و توجه به اعتقادات دیگران در این مورد برحذر داشتند.
قرآن همیشه تازه است
یکی از نامهای قرآن کریم، «حدیث»(جدید و تازه بودن) آن آن است. بدین معنا که خداوند این کتاب مقدس را برای زمانی خاص نازل نکرده و همین طور برای مردم زمان معینی نفرستاده است. قرآن در هر زمانی جدید و تازه و برای هر قومی تا قیامت نوآوری و تازگی و شادابی دارد.

یکی از یاران امام هادی(ع) به نام یعقوب بن اسحاق اهوازی معروف به «ابن سکیت» که از نوادر روزگار در رشته منطق و ادبیات عرب و از اساتید و برجستگان و صاحب نظران منطق و قواعد صرف و نحو عربی بود و با قرآن انس فراگیر داشته فصاحت و بلاغت و نظم آن، همیشه او را شگفت زده کرده بود. روزی از امام هادی(ع) پرسید: «ما بالُ الْقُرانِ لا یَزْدادُ عَلَى الدَّرْسِ وَ النَّشْرِ اِلاّ غَضاضَةً؛ چرا قرآن با مرور زمان و زیاد خواندن و تکرار، کهنه و مندرس نمى¬شود؛ بلکه همیشه حالتى تازه و جدید در آن وجود دارد؟
امام هادی(ع) فرمود: «إ نَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ، وَلالِناسٍ دُونَ ناسٍ، فَهُوَ فى کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضُّ إلى یَوْمِ الْقِیامَةِ؛ چون که خداوند متعال قرآن را براى زمان خاصّى و یا طایفه¬اى مخصوص قرار نداده است؛ بلکه براى تمام دورانها و تمامى اقشار مردم فرستاده است، به همین جهت همیشه حالت جدید و تازه¬اى دارد و براى جوامع بشرى تا روز قیامت قابل عمل و اجراء است.»(۲) بنابراین، خداوند قرآن را برای زمان ویژه و مردمانی مخصوص و معین قرار نداد. بلکه  قرآن در هر زمانی تازه و نو و نزد هر ملتی تا روز قیامت مورد استفاده است.
 تفسیر برخی از آیات قرآن کریم
براساس منابع تاریخی و روایی، امام هادی(ع) آیاتی از قرآن¬کریم را تفسیر فرموده¬اند، که به جهت اختصار به ذکر چند مورد بسنده می¬شود:
۱. تفسیر آیه شریفه‌: «أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ»
حضرت امام حسن عسکری(ع) از امام هادی (ع) نقل می‌کند که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه: «أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ»(بقره: آیه ۱۰۸)؛ فرمود: «أَمْ تُرِیدُونَ»؛ یعنی بلکه‌ ای کفّار قریش و یهود! شما از پیامبر خود همان معجزات پیشنهاد شده‌ای را ـ که نمی‌دانید آیا به صلاحتان است یا نه ـ می‌خواهید که قبلاً آن را از موسی خواستند، و به ایشان پیشنهاد کردند، و گفتند که: «...لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ.. ؛ ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم، پس صاعقه شما را فرا گرفت.»(بقر: آیه ۵۵)
«و من یَتَبّدلُ الکفر بالایمان»؛ یعنی پس از پاسخ پیامبر(ص) به ایشان که: آن درخواست پیشنهادی به خدا به مصلحتشان نیست، و اگر هم درست (و مصلحت) باشد، پس از آوردن آن معجزات از سوی خداوند «چنانچه کسی کفر را با ایمان عوض کرد»، یعنی به معجزات ایمان نیاورد یا چون فهمید به مصلحت نیست و باید به همان براهین و معجزات موجود اکتفا کند، قبول نکند و کفر را با ایمان عوض کند، لجاجت ورزد و حجّت راستین حق را نپذیرد، «فقد ضلَّ سواء السبیل»؛ یعنی از راهی که به بهشت می‌رسد، گمراه شده و در راهی که به دوزخ می‌رسد، گام نهاده است....»(۳)
۲. تفسیر «میسر»
ابراهیم بن عنبسه به امام هادی(ع) نوشت: چنانچه سرور و مولایم مصلحت بداند، بفرماید که مراد از «میسر» در آیه شریفه: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ»(بقره: آیه ۲۱۹)چیست؟ امام هادی (ع) در پاسخ نوشت: هر چه با آن قمار شود، مَیسِر است و هر مست کننده‌ای حرام است.(۴)
۳. تفسیر آیه مباهله
عیاشی نقل کرده است امام هادی (ع) در تفسیر آیه شریفه «مباهله»: «...فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»؛ فرمود:
 «و اگر می‌فرمود: بیایید مباهله کنیم و لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، آنان برای مباهله نمی‌آمدند، و گرنه خدا می‌داند که پیامبرش پیام‌های او را به مردم می‌رساند و دروغگو نیست.»(۵)
۴. تفسیر آیه شریفه: «یوم یعض الظالم علی یدیه»
مرحوم علامه مجلسی نقل می‌کند: به متوکل عباسی خبر دادند که امام هادی(ع) آیه شریفه: «وَ یَوْمَ یَعَض الظالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنی اتخَذْت مَعَ الرَّسولِ سبِیلاً؛ روزی که ستمگر دستهای خویش بگزد و گوید: ای کاش طریقه پیامبر را پیش گرفته بودم»(فرقان: آیه ۲۷)، را بر خلیفه اوّل و دوّم تطبیق می‌کند. متوکل گفت: با او چه کار کنیم؟ گفتند: مردم را جمع کن و از او در حضور مردم بپرس. اگر همان پاسخ را داد، مردم به حسابش می‌رسند، و اگر غیر آن را گفت، نزد یاران خود رسوا می‌شود. متوکل هم قضات و بنی هاشم و یاوران خود را فراخواند و در جمع آنان از امام هادی(ع) پرسید. آن امام (ع) همان تفسیر را بیان فرمود: اینان کسانی هستند که خدا با کنایه از ایشان سخن گفته است و بر ایشان منت نهاده و عیبشان را پوشانده است. آیا امیر می‌خواهد آنچه را خدا پوشانده، آشکار کند؟ متوکل گفت: نه، نمی‌خواهم.(۶)
۵. تفسیر آیه شریفه: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ»
استرآبادی نقل می‌کند: از امام هادی(ع) درباره آیه شریفه: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا؛ تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بیامرزد (گناهانى را که کفّار بر تو مى‏دیدند مانند هتک مقدساتشان، به اعلاى کلمة اللَّه بزداید، و ترک اولى‏ها را که خود گناه مى‏دیدى به شمول رحمت ببخشاید) و نعمتش را بر تو تمام نماید و تو را به راهى راست هدایت کند»(فتح: آیه ۲)، پرسیدند. فرمود: پیامبر خدا(ص) کدام گناه گذشته و آینده‌ای دارد؟ این گناهان گذشته و آینده‌ شیعیان علی(ع) است که خدا آن را بر عهده پیامبر(ص) می‌نهد و از همه به خاطر او در می‌گذرد.»(۷)
۶. فضیلت سوره «هل أتی»
شیخ طوسی نقل می‌کند که علی بن عمر عطار گفت: در روز سه‌شنبه خدمت امام هادی(ع) رسیدم. فرمود: تو را دیروز ندیدم. عرض کردم: در روز دوشنبه حرکت به سوی مقصد را دوست ندارم. امام هادی(ع) فرمود: ای علی! هر که می‌خواهد خدا او را از شرّ روز دوشنبه حفظ کند، در رکعت اوّل نماز صبح آن، سوره هل أتی را بخواند. سپس امام هادی(ع) آیه شریفه: «فَوَقاهُمُ اللهُ و شَرَ ذلکَ الْیَوْمِ وَ لقاهُمْ نَضْرَةً وَ سروراً؛ از این رو خداوند آنها را از شرّ آن روز نگه مى دارد و از آنها استقبال مى کند در حالى که شادمان و مسرورند»(انسان: آیه ۱۱) را خواندند.(۸)
۷. تفسیر « تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ»
علامه مجلسی(ره) نقل می‌کند که متوکّل، روزی یک نویسنده نصرانی به نام «ابا نوح» را صدا کرد و اطرافیان با کنیه خواندن اهل کتاب را جایز نشمردند. متوکّل استفتا کرد و پاسخ‌های گوناگون شنید. از امام هادی(ع) نیز آن را پرسید. امام(ع) در پاسخ نوشت: «بِسْمِ اللهِ الرَحْمنِ الرَحیم تبَتْ یَدا أبی لَهَبً». متوکل فهمید که جایز است؛ زیرا خداوند کافر را با کنیه خوانده است.(۹)
۸. تفسیر آیه شریفه: «وَالأرضُ جمیعاً قَبْضَتُهُ و یَوْمَ القیامَةِ...»
مرحوم صدوق نقل می‌کند: محمد بن عیسی از امام هادی(ع) درباره آیه شریفه: «...وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ...»(زمر: آیه ۶۷) پرسیدم. فرمود: خدای سبحان سرزنش کرده کسی را که او را به خلقش تشبیه می‌کند. آیا نمی‌بینی که (در صدر آیه) می‌فرماید: «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...»؛ و خدا را چنان که شایسته است نشناخته‌اند. که می‌گویند: «تمام زمین در روز قیامت، در قبضه اوست و آسمان‌ها پیچیده در دست راست او»؛ نظیر آنجا که خدای سبحان می‌فرماید: «و خدا را آن چنان که شایسته است، نشناخته‌اند که می‌گویند: خدا چیزی را بر بشری نازل نکرده است». سپس خدای سبحان خود را از قبضه و یمین منزّه می‌شمرد و می‌فرماید: «خداوند پاک و برتر است از آنچه با وی شریک می‌گردانند.»(۱۰)
۹. تفسیر «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
شیخ طوسی با سند خود از عبید الله بن محمد تمیمی نقل می‌کند که گفت: در سامرا از سرورم ابوالحسن امام هادی(ع) شنیدم که می‌فرمود: اراذل و اوباش، قاتلان پیامبران‌اند، و عامه، نامی است که از عمی به معنای نابینایی گرفته شده است و خداوند نخواست ایشان را فقط به چارپایان تشبیه کند؛ از این رو، فرمود: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا؛ آیا مى‏پندارى بیشتر آنان مى‏شنوند یا مى‏اندیشند؟ (نه) آنها جز همانند چارپایان نیستند بلکه گمراه‏ترند (زیرا حیوانات راه هدف خلقت را طبق غریزه درست مى‏پیمایند و اینان نه»(فرقان: آیه ۴۴)، مراد از «بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ بلکه گمراه‌ترند.»(۱۱)
پاسخگویی به شبهات قرآنی     
یحیی بن اکثم دانشمند‎ترین قاضی عصر مأمون در بصره بود. وی در احتجاج با امام هشتم(ع) شکست خورد. همچنین در حضور مامون، در مناظره با امام جواد(ع) نیز مغلوب گردید و هر دو (یحیی بن اکثم و مأمون) یقین کردند که علم و سیادت از مختصات خاندان علوی است.
گرچه یحیی بن اکثم متوجّه شده بود که علم امام هرگز با علم بشر عادی قابل مقایسه نیست، ولی چون شکستهای سابق او موجب خفّت و کسر شأن او شده بود، همواره سعی می‎کرد تا روزی انتقام شکست‌های سابق خود را از امام بعد از حضرت امام جواد(ع) بگیرد؛ ازاین¬رو پس از شهادت حضرت جوادالأئمه(ع) در مجلسی حضرت امام هادی(ع) را ملاقات کرد و سؤالات و غوامض لا ینحل خود را بدین شرح از آن حضرت پرسید(۱۲):
پرسش نخست: در مورد آیه ‌شریفه: «وَ قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتابِ أنا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ یَرْتَدَّ الیکَ طَرْفُکَ»(نمل: آیه ۴۰) پرسید: «سلیمان تخت بلقیس را خواست و آصف بن برخیا، تخت را پیش از آنکه سلیمان چشم بر هم زند حاضر کرد، چگونه سلیمان که پیامبر بود، بر علوم آصف بن برخیا بی‌اطلاع بود و خود نتوانست تخت را حاضر کند؟»!
حضرت امام هادی(ع) در پاسخ فرمودند: «سلیمان پیامبر در انجام این عمل خود قادر بود، امّا خواست عظمت آصف بن برخیا را بر مردم روشن سازد و خلیفه و جانشین پس از خود را که از نظر علمی افضلیت بر سایر مردم داشته معرفی کند. آصف بن برخیا خلیفه و جانشین سلیمان بوده وهر چه علم و دانش داشت از مکتب نبوّت سلیمان گرفته بود و این سنّت پیامبران بوده که جانشینان خود را به علم و افضلیت معرفی کنند.»
پرسش دوّم: در آیه شریفه: «وَ رَفَعَ أبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرَّوا لَهُ سُجَّداً»(یوسف: آیه۱۰۰) مربوط به یعقوب نبی و رفتن او به کنعان نزد یوسف و شناختن فرزند و سجده کردن او با فرزندش برای یوسف است، «چرا یعقوب با این که پیامبر بود به یوسف سجده کرد در حالی که سجده و خضوع وخشوع مخصوص پروردگار است؟»
امام(ع) در پاسخ فرمود: «سجده یعقوب برای یوسف نبوده، بلکه به شکرانه ملاقات با فرزند گم کرده خود،‌ خدای آفریننده را سجده کرد؛ زیرا پس از سالیان درازی چشم پدری که خبر مرگ فرزند را شنیده بود به دیدار او روشن شد واین سجده، مانند سجده ملائکه برای حضرت آدم(ع) است. ملائکه در حقیقت بر آدم سجده نکردند، بلکه به منظور اطاعت و شکرگزاری در برابر بزرگترین خلقت حق سجده نمودند.»
پرسش سوّم: در آیه شریفه: «وَ اِنْ کُنْتَ فی شَکَّ ممّا أنْزَلنْا اِلَیکَ فَاسْئَلِ الّذینَ یقْرَؤونَ الکتابَ»(یونس، آیه ۹۴) اگر در آنچه بر تو نازل کردیم شک داری پس بپرس از کسانی که می‎خوانند کتاب را؛ مخاطب این آیه کیست؟ آیا مخاطب پیامبر است و او در مُنزَلتات آسمانی شک کرده بود یا مخاطب کس دیگری است؟ و از چه کسی باید سؤال کند؟» امام(ع) در پاسخ فرمود: «این آیه شریفه، خطاب به شخص پیامبر اکرم(ص) است؛ البته آن حضرت(ص) در هیچ یک از آیات قرآن شک و تردید نداشته است، ولی چون برخی می‎گفتند: چرا خداوند کسی از فرشتگان را به عنوان پیامبر مبعوث نکرد؛ این آیه خطاب به پیامبر و برای آنهاست که از کسانی که از کتب آسمانی اطلاع دارند بپرس و خواهی دانست که تمام پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم همه از نوع و جنس خود آن امت بودند و مانند مردم زندگی می‎کردند و در اجتماعیات شرکت داشتند و با مردم معاشرت داشتند و با وقوف بر کتب گذشتة آسمانی این شک و تردید از دل سائلین بر طرف می‎‎شد.»
پرسش چهارم: در آیه شریفه: «وَ لَوْ أنَّ ما فِی الأرضِ مِنْ شَجَرَهٍ أقلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعهُ أبحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ الله(لقمان: آیه ۲۷) آن هفت دریا که اگر آب آنرا برای شرح کلمات خدا بکار برند خشک می‎شود در حالی که هنوز کلمات و آثار او بیان نشده کدام است؟
حضرت پاسخ داد: «دریاهای هفتگانه عبارتند از:
۱. عین کبریت، «دریای کبریت»؛
۲. عین برهوت، «دریای مدیترانه»؛
۳. دریای طبریّه در فلسطین؛
۴. دریای حمئه و آن دریایی است که خاکش سیاه و آبش گرم است و مراد دریاچه «آلبرت» یا ویکتوریا است که زیر خط استوا واقع شده است؛
۵. دریای «مارسیدان» یا «مارسودان» که در سودان حبشه است؛
۶. دریای «افریقیه»؛
۷. دریای «سجرون».
و مراد از «کلمات الله»، ما ائمه جانشینان پیامبر اسلام(ص) هستیم که فضایل ما تمام نشدنی است.»
 پرسش پنجم: در آیه شریفه: «و فیها ما تَشْتَهیهِ الأنْفُسُ وَ تَلَذُّ الأعْیُنُ»(زخرف: آیه ۷۱) اگر در بهشت هر چه خوردنی و هر چه دیدنی است برای لذت است، چرا در آنجا خداوند آدم را از شجره گندم نهی و به جرم آن معاقب گردانید و او را از بهشت رانده و به دنیا فرستاد؟ حضرت در پاسخ فرمود: «چون خداوند متعال با آدم(ع) پیمان بست که پیرامون حسد نگردد و نزدیک شجره گندم نرود، ولی آدم(ع) از این دستور تخطّی کرد و از گندم خورد، به جرم عدم اطاعت از فرمان خدا از بهشت رانده شد و امّا منظور از لذت نفس و التذاذ چشم، خوردن و خفتن و دفع کردن مانند دنیا نیست، بلکه مراد، لذت معنوی و روحانی است.»
پرسش ششم: در آیه شریفه: «أو یُرَوِّجُهُمْ ذُکراناً وَ إناثاً»(شوری: آیه ۵۰) ترویج مرد به مرد جایز دانسته شده و اگر چنین است؛ زیرا قوم لوط را به سبب همین عمل تشنیع مورد عقاب و عتاب سخت خدا واقع شده است؟»
امام(ع) در پاسخ فرمود: تمام این آیه چنین است: «لِلّهِ مُلْکُ السَّمواتِ و الأرضِ. یَخْلُقُ ما یَشاءُ، وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ اناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکورَ أوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً و اناثاً وَ یجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقیماً، انَّه علیمٌ قدیرٌ؛ آسمان و زمین از آن پروردگار است، اوست که به هر که بخواهد می‎بخشد و هر که را بخواهد خلق می‎کند، به هر که بخواهد دختر می‎دهد و به هر که اراده کند پسر عنایت می‎فرماید تا با یکدیگر ازدواج کنند و در تزویج هر که او را خواست عقیم و نازا و یا ولود وکثیر الأولاد می‎سازد.» لکن نا بخردان برخی از آیات را وارونه می‎خوانند و مردم را به انحراف می‎کشانند.»
پرسش هفتم: در آیه شریفه: «وَ اَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُم»(طلاق: آیه ۲) «در چه صورتی شهادت یک زن به تنهایی پذیرفته می‎شود، در حالی که از شرایط شهادت رجولیت، عدالت است؟»
حضرت در پاسخ فرمود: «یگانه زنی که شهادت او به تنهایی پذیرفته می‎گردد، همانا شخص قابله است که در امور زنانگی شهادت او مورد قبول است، آن هم با شرط تراضی طرفین، ولی در صورت عدم رضایت، باید دو زن شهادت دهند و اگر آن هم کفایت نکند، باید طبقه‎ای از زنان شهادت دهند.»
پرسش هشتم: در فرمایش امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) که فرمود: «خنثی، اگر از مجرای رجولیت بول کرد، در بردن ارث، ملحق به مردان می‎شود و اگر از مجرای زنانه بول کرد در بردن ارث به زنان ملحق خواهد شد.» از آنجا که شهادت این مطلب از خودش مسموع نیست، آیا تشخیص این کار با مرد خواهد بود یا زن؟ اگر مرد باشد و بر آلت زنانه او نگاه کنید یا زن باشد و بر آلت مردانه او نظر افکند، عمل حرام انجام داده، با این حال راه تشخیص چیست؟
حضرت در پاسخ فرمود: «باید تنی چند از عدول امت در آینه‎ای که مقابل او گذاشته می‎شود نظر افکنده و مجرای بول او را تشخیص دهند تا مرد و زن بودن خنثی معین شود.»
پرسش نهم: از گوسفند موطوئه و مشتبه(۱۳) سؤال کرد که «تکلیف ما با آن چیست؟»
حضرت فرمود: «اگر گوسفند موطوئه شناخته شود، او را ذبح کنند و در آتش اندازند و اگر راهی برای تشخیص آن پیدا نکردند، می‎توانند با قید قرعه گوسفند مشتبه را از گله خارج نمایند، آن گاه ذبح کرده و در آتش بسوزانند تا سایر گوسفندان از آسیب سوختن مصون مانند.»
پرسش دهم: «علت آشکارا خواندن قرائت در فریضه صبح و آهسته خواندن آن در نماز ظهر و عصر چیست با این که هر دو جزء نمازهای یومیّه هستند؟»
حضرت در جواب فرمودند: «از آنجا که موقع نماز صبح هوا تاریک است و کسی نمازگذار را نمی‎بیند، حکم شد که بلند بخواند و نماز ظهرین را که همه می‎بینند، آهسته خواندن آن ارجح است.»
پرسش یازدهم: «چرا امیرالمؤمنین، علی(ع)، قاتل زبیر را به آتش جهنم بشارت داد و چرا در جنگ جمل خود آن حضرت او را به قتل نرسانید، با آن که خلیفه وقت و امام مقتدر بود؟» حضرت در پاسخ فرمود: «چون رسول خدا(ص) فرمود: قاتل «صفیّه»(یعنی زبیر) در جنگ نهروان خروج خواهد کرد و کشته خواهد شد؛ ازاین¬رو علی(ع) او را در جنگ بصره (جمل) آزاد گذاشت؛ زیرا یقین داشت که او جزء خوارج نهروان به قتل خواهد رسید و قول پیامبر(ص) دروغ نیست.»
پرسش دوازدهم: ‌«امیرالمؤمنین، علی(ع) در جنگ صفین فرمان داد شامیان را در هر حال باشند سالم یا مجروح، پیاده یا سواره، مسلّح یا بدون سلاح، هر که را هر کجا یافتند از دم تیغ بگذارنند، در صورتی که در جنگ جمل چنین فرمان نداد، بلکه فرمود: فقط جنگجویان را دنبال کنید. این تفاوت حکم برای چیست؟»
حضرت در پاسخ فرمود: «هر فرمانی در جای خود بجاست و هر حکمی در قضیّه مخصوصی پسندیده است که جای دیگر ناپسند است و اگر عناد و لجاج و خصومت شامیان را با مردم خوارج در نظر بگیریم و اوضاع و احوال جنگ را از زمان و مکان و مصالح روزگار بنگریم، حکم بر اساس مصلحت بوده است.»
پرسش سیزدهم: «مردی که به لواط اقرار کند آیا حدّی بر او هست یا خیر؟»
حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر اقرار او به لواط با بیّنه و شاهد تأیید نشود، امام می‎تواند او را مجازات نکند بدلیل آیه شریفه «هذا عَطاؤُنا، فَامْنُنْ أوْ أمسِکْ»(صاد: آیه ۳۹) در اینجا مسائل یحیی بن أکثم خاتمه یافت و به پاسخ آنها دست یافت و اعتراف به عظمت علمی حضرت امام هادی(ع) ـ کرد.
پی نوشتها:
۱. شیخ صدوق، التوحید، مکتبة الصدوق، تهران، ص۲۲۴.
۲. محمد بن الحسن، الشیخ الطوسی، امالی، دارالثقافة، قم، ص۵۸۰، ح۱۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۹۲، ص۱۵، ح۹.
۳. بحارالانوار، ج۱۷، ص۴۲۱، ح۴۷؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی، ص ۹۵ به بعد، تألیف گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر.
۴. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۰۵، ح۳۱۱.
۵. همان، ص۱۷۶، ح۵۵؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۴۲، ح۹.
۶. بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۴۶، ح۱۱۳ و ج۵۰، ص۲۱۴، ح۲۶.
۷. بحارالانوار، ج۲۴، ص۲۷۳، ح۵۷.
۸. الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۲۴، ح۳۸۹. 
۹. بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۹۱، ح۴.
۱۰. شیخ صدوق، التوحید، ص۱۶۰، ح۱؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، جامعه مدرسین، قم، ص۱۴، ح۴.
۱۱. شیخ طوسی، الامالی، ص۶۱۳، ح ۱۲۶۷؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۱، ح۱۲.
۱۲. ر.ک: مرآت العقول، شرح اصول کافی ج۱، ص۴۲۴.
۱۳. اگر مردی به گوسفندی دخول کند، آن گوسفند را موطوئه نامند، حال اگر بدانیم که مثلاً یکی از ده گوسفند موطوئه است، ولی عین آن گوسفند موطوئه مشخص نیست امر بر ما «مشتبه» شده است.
عسکری اسلامپورکریمی