نگاهی گذرا به اهداف تربیت بدنی(ورزش) در اسلام
عسکری اسلامپورکریمی
۱۳۹۱/۱۲/۲۷
به طور کلّی پرورش جسم و بدنسازی در اسلام به عنوان مقدّمه برای تربیت روح و عقل می باشد، و خود هدف و غرض مستقلّ نیست، بلکه تربیت بدن و تقویت و استحکام بخشیدن به اعضا و جوارح و اندامها باید در جهت شادابی روح، رشد خصایص اخلاقی، سلحشوری، شجاعت، استقامت، تعاون و همکاری، صداقت، پاکی، یاد خدا و تعمّق بخشیدن به فکر و اندیشه باشد. از رهنمودهایى که اسلام در مورد بهداشت فردی و اجتماعی و تغذیه سالم و کافی و ورزش ها و تفریحات سالم و کار کوشش و اشباع غرائز در حدّ متعادل داده است، می توان به اهداف او در تربیت و پرورش جسم پی برد که در اینجا به جهت اهمیت مسئله به طور جداگانه به برخی از اهداف تربیت بدنی و رسیدن به جسم و بدنسازی اشاره می کنیم: الف) قدرت بر انجام عبادت و پرستش الهی یکی از مهم ترین و اصلی ترین اهداف تربیت جسم در اسلام، پرستش و عبادت خداست. اگر اسلام به بهداشت و طهارت و غسل های گوناگون دستور می دهد، و اگر استفاده از غذاهای پاکیزه و سالم را توصیه می نماید، و اگر به تفریحات سالم و ورزش های مشروع توجّه دارد؛ همه اینها به خاطر این است که یک فرد مسلمان از تن و جسم خود وسیله ای بسازد که روحش را به ملکوت اعلا نزدیک سازد، و تخلّق به اخلاق الهی پیدا نماید و توانایی و قدرت انجام عبادت و کارهایی که او را به خدا نزدیک می نماید، داشته باشد؛ چون یکی از شرایط همه عبادات: نماز، روزه ، حجّ، جهاد و...... قدرت و استطاعت بدنی است؛ با ضعف بدن و ابتلاء به انواع بیماری ها و گرفتاری ها انجام هیچ کاری از انسان ساخته نیست، مراد از عبادت، معنای عامّ آن است؛ یعنی، هر عمل قربی به منظور جلب و کسب رضای خداوند، که شامل احقاق حقوق مظلومین و دفع ظلم ستمگران و کار و کوشش برای تحصیل روزی، و دستگیری و انفاق از مستمندان و جهاد و دفاع از حریم دین و وطن نیز می شود. ب) قدرت بر خدمتگزاری یکی از اهداف تربیت بدنی در اسلام، خدمت به خلق و دستگیری از اقشار ضعیف و مستضعف جامعه است. انسان مؤمن باید توانایی و قدرت بدنی و سلامتی اش را صرف گره گشایی از مشکل افراد جامعه و گرفتن دست افتادگان نماید. از قوّت و زور بازویش سوء استفاده نکند، و آن را در زورگویی و ظلم و تعدّی به افراد ضعیف و ناتوان به کار نیندازد، بلکه به وسیله آن کسب روحیّه فتوّت و جوانمردی نماید. بارِ رسالت های بزرگ اجتماعی و مدیریت و اداره جامعه را تنها کسانی می توانند به خوبی به انجام رسانند که علاوه بر ویژگی ها و صفات شایسته این امور، از توانایی بدنی و نیروی جسمانی برخوردار باشند. از جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنیاسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بود، بر اثر رهبریهای خردمندانه حضرت موسی (ع) از آن وضع اسفانگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچارغرور شده و دست به قانونشکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم «جالوت» ـ که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر میزیستند ـ شکست خورده و ۴۴۰ نفر از شاهزادگانشان نیز به اسارت جالوتیان درآمدند. این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام «اشموئیل» را برای نجات و ارشاد آنها برانگیخت. بنیاسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آنها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را بازیابند. اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیٌّهُمْ اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالوُتَ ملِکاً»؛ و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند، طالوت را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. از آنجا که طالوت مردی کشاوز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند: «قالوُا انّی یَکونُ لَهُ الُملکُ عَلَیْنا و نَحنُ اَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤتَ سَعَهً مِنَ الْمالِِ» ؛ گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایستهتریم؟ و او ثروت زیادی ندارد. او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی؛ زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت: «اِنَّ اللهَ اصْطَفیهُ عَلیْکُم وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلمِ وَ الْجِسْمِ» ؛ خداوند او را بر شما برگزیده و علم (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده است. چنانکه ملاحظه میشود، اشموئیل پیامبر دو خصلت «گسترش علمی و توانایی جسمی» را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نَسَبی، فضیلت و ترجیح میدهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایستهتر میداند، در اینجا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. البته ناگفته نماند قوی بودن جسمانی برای یک ورزشکار کافی نبوده و باید به موازات تقویت جسم ـ بلکه مقدم بر تقویت جسم ـ به تقویت جنبه علمی و ایمانی نیز بپردازد. قدرت بدنی و حتّی قدرت علمی فراوان، اگر با ایمان به خدا همراه نگردد، جز زیان و خسران، فایده دیگری برای جامعه بشری نداشته و همچون تیغ تیزی خواهد بود در دست زنگیِ مست. بدین جهت است که میبینیم ابتدا توانایی علمی طالوت مطرح شده و سپس توانایی جسمی وی، و فرمود: «وَزادَهُ بَسْطَهً فی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ.» همچنین قرآن کریم در مورد حضرت موسی (ع) می فرماید: «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» ؛ یکی از دو دختر (صفورا دختر شعیب) گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی که باید به خدمت برگزید، کسی است که امین و توانا باشد. ج) نشاط و طراوت و سلامت جسم داشتن نشاط و طراوت و سر زندگی از عوامل موفقیت یک فرد در کارهایش است، و زندگی مردان موّفق و بزرگ تاریخ نیز حقیقت را نشان می دهد که زمانی یک دانشمند موفق به اختراع و اکتشافی می گردد که به کارهایش تا سر حدّ عشق و علاقه مند بوده و از دلسردی و دلمردگی و احساس خستگی کسالت دوری گزیده باشد. پرورش تن و پرداختن به جسم می تواند یکی از راه های تحصیل این حالت باشد و انسان باید هدفش از پرورش جسم، ایجاد ظرف های پاک و سالم و توانا برای پذیرش مظروف عالی و الهی و انسانی بوده و به انگیزه دور نمودن خستگی و کسالت باشد و داشتن این حالت همان چیزی است که ما در دعای «ابوحمزه ثمالی» می خوانیم: «خدایا! من از کسالت و خمودی و اندوه و ترس و بخل و بی خبری و سخت دلی و بیچارگی و تنگدستی به تو پناه می برم.» نشاط و طراوت و سلامت جسم و عافیت، یکی از نعمات الهی است و کسی که سلامت و عافیتش را از دست می دهد، یکی از شاخه های سعادت را از دست می دهد. انسانی که سالم و قوی و ورزیده است واجد یکی از شاخه های سعادت است. پییامبر اکرم (ص) فرمودند: «سعادتمند کسی است که مؤمن به خدا و مسلمان باشد و زندگی اش کفاف احتیاجاتش را بدهد و دارای منطق قویّ بوده باشد.» از جمله بدبختی ها و موانع سعادت برای انسان، ضعف اعصاب، ناتوانی بدن، عدم قدرت و عجز از انجام وظایف بدنی است که بخاطر اهمال و غفلت از رسیدگی به جسم و افراط و تفریط در زندگی گرایبانگیر انسان می شود. امام علی (ع) می فرماید: «آگاه باشید! که فقر یکی از بلاهاست و بدتر از فقر بیماری بدن است و بدتر از بیماری تن، بیماری قلب است و بدانید که بهتر از تندرستی، تقوای قلب و پرهیز دل است (البته منظور حضرت از بیماری قلب، فساد اخلاق و انحراف عقیده است)». د) تحصیل روحیه همکاری، نظم و انضباط در زندگی خدای توانا و حکیمی که نظم را در دستگاه پهناور و عظیم خلقت قرار داده است، همین نظم را در زندگی انسانها و روابط اجتماعی آنان می پسندد. از این رو، شایسته است که انسان در زندگی فردی و اجتماعی خویش، نظم و ترتیب و تدبیر در امور را مراعات کند؛ زیرا به گفته روانشاسان: «احتیاج به نظم و ترتیب، جزء احتیاجات اساسی روانی محسوب می گردد، رنگ و شکل و خاصی به زندگی می دهد، افراد میل دارند زندگی فردی و جمعی خود را تحت نظم و قاعده مشخصی درآورند.» زیباترین و چشم گیرترین تصویری که از شخصیت، خدمات و امتیازات هر فرد یا مجموعه ارائه می شود، تصویر نظم و انضباط است. یک ورزشکار با شرکت در ورزش های دسته جمعی، عملاً روحیه همکاری و تعاون را تمرین می نماید و رعایت نظم و انضباط و انجام مسئولیت فردی و دخالت نکردن در کار دیگران را تجربه می کند؛ زیرا یک رشته ورزشی که دارای چند نفر عضو است پیروزی در آن مرهون همکاری همه افراد گروه و حفظ مواضع و انجام مسئولیت های فردی است و روحیه نظم و انضباط و دقّت عمل را به آنها می آموزاند. نظم و انضباط در روایات اسلامی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه، امام علی (ع) که بارها نتایج زیانبار بی نظمی و تشتّت را در فکر و عمل مسلمانان دیده بود، در بستر شهادت و در آخرین پیامش، فرزندان خود و مسلمانان را به تقوای الهی و نظم در کارها فراخوانده، می فرماید: «أُوصیکُما و جمیع أهلی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکُم» ؛ شما را (ای حسن و حسین) و همه خانواده و فرزندانم و هرکس را که نوشته من به او می رسد، به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش می کنم. در عهدنامه مالک اشتر نیز درباره رعایت نظم و انضباط می فرماید: «از عجله در مورد کارهایی که وقتشان نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان عمل آن فراهم شده، یا لجاجت در اموری که مبهم است، یا سستی در کارها هنگامی که واضح و روشن است، برحذر باش! و هر امری را در جای خویش و هرکاری را به موقع خود انجام بده.» هـ) کسب کرامت های اخلاقی با توجه به این که جسم و روح نسبت به یکدیگر همانند ظرف و مظروف هستند، هدف انسان باید از سالم سازی و پرورش ظرف، جا دادن مظروف پاک و متعالی و کمالات و فضائل اخلاقی باشد و انسان در تربیت بدن نباید تنها به بهسازی و بدنسازی و مهارت و تخصص در یک رشته ورزشی اکتفا کند، بلکه هدف اصلی او از تربیت و پرورش جسم باید کسب کمالات و ملکات فاضله اخلاقی و دفع رذایل اخلاقی باشد. باید هدف از ورزش کسب شجاعت و شهامت و سلحشوری و دفع خودخواهی و خودپسندی و ...باشد. پیامبر اسلام (ص) فرموده اند: «آیا شما فکر می کنید که قهرمانی، بلند کردن سنگ های بزرگ است؟ (وزنه برداری است؟ چنین نیست)، بلکه قهرمانی در آن است که هرگاه یکی از شما خشمگین شد بر خشم خود غلبه نماید.» اهداف تربیت بدنی به این موارد خلاصه نمی شود، بلکه اهداف دیگری مثل تقویت اراده در مقابل مفاسد اجتماعی و روی آوردن به سرگرمی های خطرناک، مانند اعتیاد به مواد مخدر، رشد و شکوفایی قوای عقلی و هوش و استعداد، از جمله اهداف تربیت بدنی هستند. نویسنده:عسکری اسلامپورکریمی |
|