جلسات قرائت و تفسیر قرآن یکی از اولین برنامههایی بود که همیشه در مساجد برپا بود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، اما تنها تعداد کمی از این جلسات توانسته بود گل کند و مخاطبان زیادی را به سوی خود جذب نماید. یکی از گلترین این جلسات، شاید جلسات قرآن مسجد کرامت مشهد باشد که قبل از انقلاب آغاز شد و مسجد کرامت را به شلوغ ترین مساجد مشهد تبدیل کرد.
برای اینکه بدانیم چه شد تا این جلسات قرآن آنقدر طرفدار پیدا کند، به سراغ یکی از قاریان قرآن میرویم که فعالیت قرآنی خود را از همین مسجد آغاز کرد و در ذیل توجه و عنایت مقام معظم رهبری(دامت برکاته) به یکی از قاریان پیشکسوت قرآنی تبدیل شد. در این گفتگو، آقای مرتضی فاطمی برایمان از خاطرات آن روزهای مسجد کرامت میگویند:
جلسات قرائت و تفسیر قرآن یکی از اولین برنامههایی بود که همیشه در مساجد برپا بود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، اما تنها تعداد کمی از این جلسات توانسته بود گل کند و مخاطبان زیادی را به سوی خود جذب نماید. یکی از گلترین این جلسات، شاید جلسات قرآن مسجد کرامت مشهد باشد که قبل از انقلاب آغاز شد و مسجد کرامت را به شلوغ ترین مساجد مشهد تبدیل کرد.
برای اینکه بدانیم چه شد تا این جلسات قرآن آنقدر طرفدار پیدا کند، به سراغ یکی از قاریان قرآن میرویم که فعالیت قرآنی خود را از همین مسجد آغاز کرد و در ذیل توجه و عنایت مقام معظم رهبری(دامت برکاته) به یکی از قاریان پیشکسوت قرآنی تبدیل شد. در این گفتگو، آقای مرتضی فاطمی برایمان از خاطرات آن روزهای مسجد کرامت میگویند:
گفتند بخوان و صدای مرا ضبط کردند!
مرحوم پدرم و مادرم خیلی علاقه به قرآن داشتند، من را از هفت سالگی گذاشتند مکتب. قدیمها در مشهد اینطور بود؛ بچهها میرفتند آموزش قرآن میدیدند؛ روخوانی و روانخوانی. دو ماهه روخوانی و روانخوانی را کامل یاد گرفتم. معلم مان گفت این بچه را بردارید از کلاس؛ وقت ما را میگیرد، وقت خودش هم گرفته میشود؛ همه قرآن را بلد است. توصیه کرد بروم در جلسات قرآن شرکت کنم.
حدود سال چهل و پنج. مرحوم آقاجعفر طباطبایی استاد قرآن و از دوستان خیلی صمیمی آیتالله خامنهای بود مرحوم طباطبایی چون با آقای خامنهای دوست صمیمی بودند، یک روز به ایشان میگویند: «یکی از فامیلهای ما نوجوانی هست که صدای زیبایی دارد و قرآن را قشنگ میخواند.» آقا هم میگویند خب یک جلسه یا برنامه بگذاریم که من ببینمش. آقا جعفر طباطبایی جلسهای ترتیب داد که من به اتفاق مرحوم پدرم رفتیم خدمت آیتالله خامنهای. آقا فرمودند خب تنهایی قرآن بخوان شما، خواندم و ایشان خیلی تشویق کردند.
بعد از این ماجرا یک روز آیتالله خامنهای من و پدرم و آقا جعفر رادعوت کردند منزلشان برای ناهار. رفتیم خدمتشان. بعد از ناهار آقا با یک ضبط از این ضبطهای ریلی ژاپنی که با برق و باتری کار میکرد صدای من را ضبط کردند. میگفتند بخوان و صدای من را ضبط میکردند.
جلسات تفسیر و طرح کلی اندیشه اسلامی
رفته رفته ما زیاد مأنوس شدیم و جلساتی که معمولاً آقا تشریف میآوردند یا جلساتی که خود ایشون داشتند مثل جلسه مسجد امام حسن مجتبی در خیابان دانش که آنجا پشینماز بودند، ما هم می رفتیم. بعدها مسجد کرامت هم یکی از پایگاههای ایشان شده بود که آنجا هم نماز مخواندند و تفسیر میگفتند.
به پیشنهاد آقا صبحهای جمعه در مسجد کرامت هم جلسه قرآن گذاشتیم. در مسجد امام حسن مجتبی(ع) ابتدا پدر آقا نماز میخواندند؛ در ادامهاش آقا آمدند و آنجا هم جلساتی را داشتند. بهخصوص یک جلسات تفسیرگونهای داشتند در ظهرهای ماه مبارک و بحثی را شروع فرموده بودند با عنوان «طرح کلی اندیشههای اسلامی در قرآن» که بعدها چاپ شد. نوارش را هم خود آقا به من فرمودند که شما ضبطی تهیه کن و بیا این بحث را ضبط کن.
در پوشش قرآن، کار انقلابی کردیم!
دوتا از این ضبطهای بزرگ سونی خریدم؛ یکی برای خودم و یکی برای آقا. ضبط را بردم خدمت آقا و آن جلسات را ضبط کردم؛ بیست و هفت یا بیست و هشت نوار شد. چهارده یا پانزده روزش را من قرآن خواندم و چهارده روزش را دو نفر از دوستان دیگر؛ آقای رضایی و آقای روحانینژاد. یک روز درمیان من قاری بودم.
بعد نوارش را هم تکثیر میکردم. گاهی هم خود آقا فردی را معرفی میکردند که این نوار را به او بدهم. من آن نوارها را زیاد تکثیر کردم. در پوششی که نوار قرآن داریم ضبط میکنیم، کارهای انقلابی میکردیم. دانشجوها زیاد از من نوار میگرفتند؛ از شهرستانها هم زیاد میآمدند و از ما نوار میگرفتند. جلسه عنوانش تفسیر قرآن بود و رژیم نمیتوانست به این راحتیها تعطیلش کند. یک بهانهی قوی لازم داشتند. البته آقا را خیلی محدود کردند. کار به جایی رسید که ایشان را ممنوع المنبر کردند. از نماز جماعت خواندن هم ایشان را منع کردند.
روش تدریس آقا برای مردم تازگی داشت
نکات مهم را قبلاً توی برگههایی پُلی کپی میکردند و پخش میکردند بین دانشجویان و مستمعان. یعنی افراد میدانستند که راجع به این آیات میخواهد این بحثها بشود و یک مضمونی از آیه را در نظر داشتند؛ ترجمهی تحتاللفظیاش را میدیدند و زمینهای داشتند. بعد آقا پا میشدند و این را شرح میدادند. بعد میفرمودند حالا که معنی این آیات را فهمیدید، این قاری عزیزمان بیاید بخواند با لحن و صدای خوش تا شما بیشتر لذت ببرید. مردم چون معنی قرآن را فهمیده بودند، راحت ارتباط برقرار میکردند.
ایشان برای سوق دادن مردم به مفاهیم قرآن، مجالس سنتی قرآن را تبدیل کردند به یک شکل جدید. نیامدند نفی کنند آن روش گذشته را، بلکه تغییر مثبتی ایجاد کردند در شیوه جلسه.. ایشان از زمینهای که در جامعه بود، بهرهبرداری کردند و گفتند حالا که این جلسات هست، ما بیاییم و مردم را علاقمند به مفاهیم قرآن هم بکنیم. یعنی جلسه قرائت قرآن بهتنهایی کافی نیست، بلکه باید مقدمهای باشد تا مردم با مفاهیم قرآن آشنا شوند و انس بگیرند. بذر آشنایی با مفاهیم قرآن را در بین نوجوانان و جوانان مشهد در آن دوره، ایشان پاشیدند؛ بهخصوص بین قشری که به آن جلسات میآمدند، آقا این انس را ایجاد کردند.
بگویید بچهها سوال کنند تا من جواب بدهم!
یک سال به انقلاب ایشان ممنوعالمنبر شده بودند و حق نداشتند به هر عنوانی سخنرانی داشته باشند. تا قبل از این ماجرا، معمولاً آقا بعد از نماز پا میشدند و یک مقدار صحبت میکردند؛ تفسیری میگفتند. بعد که ساواک ممنوع کرد، یک روز زیرکانه به من گفتند آقای فاطمی! میدانی که من دیگر نمیتوانم صحبت کنم؛ شما گاهی به بچهها بسپار که یکیشان معنی یک آیه را از من سؤال کند تا من به این بهانه جواب بدهم! میگفتند بچهها همانطور که دور تا دور نشستهاند، یک دفعه یک نفر دستش را بلند کند و بگوید آقا ببخشید، همین آیه را معنیش را بفرمایید.
ایشان مرتب هر راهی را که به رویشان میبستند، راه جدیدی باز میردند. با این عنوان که من در جلسه قرآن نشستهام، چون روحانی هم هستم اگر کسی یک آیه قرآن از من سؤال کند، نمیتوانم جوابش را ندهم! به ساواک میگفتند: "آبروی خود شماها میرود اگر من بگویم ساواک من را ممنوع کرده و من حتی نباید معنی قرآن را بگویم. این که دیگر خیلی بد میشود برای شما!" قطعاً ساواکیها هم میآمدند اما کاری نمیتوانستند بکنند.
تربیت نیروهای قرآن در جامعه قاریان قرآن
بعد از پیروزی انقلاب ما جامعه قاریان قرآن را در مشهد راهاندازی کردیم که رهبر انقلاب هم این را تأیید فرمودند و خیلی لطف کردند به این جمع. با همکاری جامعهی قاریان و ارشاد، این مرکز، تأسیس شد. الان هم برنامهها ادامه دارد. دانشجویان زیادی از اینجا فارغالتحصیل شدهاند. اکثراً هم جذب مدارس غیرانتفاعی و حتی مؤسسات آموزش قرآن شدهاند و فعالانه کار میکنند.
قرآنی جیبی کوچک همراه داشته باشید!
خیلی روی این تأکید داشتند که مردم وقتشان را در ماشین هم از دست ندهند. میتوانند مطالعه قرآن بکنند و قرآن جیبی کوچکی همراه داشته باشند. مقصود آقا این بود که مردم مأنوس بشوند با قرآن و قرآن منحصر نشود به جلسه قرآن آمدن و فقط در آن جلسه قرآن خواندن یا شنیدن. تأکیدشان بیشتر روی مفاهیم قرآن بود تا ضمن این که مردم انس با قرائت میگیرند، آن را پلکانی برای یادگیری مفاهیم قرآن قرار دهند.
سفارش میکردند مصطفی اسماعیل بخوانیم!
یک روز به من فرمودند: "آقای فاطمی! حیفت نمیآید که مصطفی اسماعیل نمیخوانی؟ "مصطفی اسماعیل از قراء بسیار بزرگ و درجه یک مصر است. گفتم که آقا مصطفی اسماعیل مشکل است، چون لحنش خیلی گسترده و قوی است. فرمودند: "از شما خیلی بعید است! یعنی چی؟ اگر بخواهی، میتوانی." عرض کردم آقا من نوارش را هم ندارم. دو تا نوار از مصطفی اسماعیل به ما دادند؛ یکی نوار سورهی بقره بود، یکی هم آلعمران که خیلی تلاوتهای زیبایی بود. آرام آرام تمرین کردم و کمکم توانستم. آقا میفرمودند مصطفی اسماعیل با توجه به معنی و مفاهیم میخواند. بعضی از قراء فقط با تکیه بر صوت میخوانند و غرضشان این است که یک لحن زیبایی پیاده کنند و مردم شارژ بشوند، اما مصطفی اسماعیل در عین این که زیبا میخواند، مردم را به معنی توجه میدهد؛ حتی توی وقف و ابتداهایی که انجام میدهد هم این دیده میشود.
آقا در مشهد، این چیزها را ترویج میکردند و افراد را ترغیب میکردند. هنوز هم تأکید دارند که صِرف قرائت مطرح نیست. قرائت قرآن را مقدمهای میدانند برای انس با قرآن و مفاهیم آن. مفاهیم قرآن را هم اگر مردم بفهمند، باز کافی نیست؛ برای به مفاد آن عمل کرد. اگر مردم ما به قرآن عمل کنند، جامعه ما خیلی از مشکلاتش برطرف میشود.
قاری قرآن باید موقعشناس باشد!
آقا می فرمودند کسی را که به عنوان قاری قرآن اعزام می کنید به خارج از کشور، باید قوی باشد، معلوماتی داشته باشد، دو تا سؤال ازش میکنند به تته پته نیافتد. البته تا حدود زیادی این کار دارد میشود و قراء قوی را چه از نظر قرائت و چه از نظر انس با مفاهیم قرآن میفرستند.
من رفته بودم پاکستان. آنجا ایالت ایالت است و هر ایالت برای خودش وزارتخانه ای دارد و وزیری. وزیرش دعوت کرده بود از ما، رفتیم با رایزن فرهنگی. به ما گفتند بخوان. من آنجا آیاتی از سورهی آل عمران را از حفظ خواندم. «یا أیها الّذین آمنوا اتّقوا الله حق تقاته و لاتموتنّ إلا و أنتم مسلمون. و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا» طرف خیلی شارژ شد. آخر برنامه تشویق و تقدیر کرد و گفت درهای مساجد ما به روی قاریان ایران باز است، قدم شما روی چشمهای ماست.
قاری باید حتی بداند که چقدر بخواند. باید موقع شناس باشد. اگر به مجلسی دعوتش کردند فرض کنید مجلس شورای اسلامی طرف خدای نخواسته برود و مثلاً آیاتی راجع به زنا را بخواند، این اصلاً معنی نمیدهد آنجا؛ باید آیات مناسبی بخواند. خود آقا هم وقتی مراسمی دارند، شنیدهام روی افراد حساسیت دارند که مثلاً فلانی بیاد بخواند؛ گاهی خودشان تعیین می کنند.
نهادهای قرآنی قادر به ترویج قرآن نیستند
تأکید آقا بر تشکلهای قرآنی مردمی، شاید روی این جنبه باشد که نهادهای دولتی قادر به ترویج قـرآن نیستند. دغدغه ایشان خیلی جدی است و میبینند که متأسفانه تشکلهای دولتی خیلی کارآیی ندارند در این زمینه. حتی تجلیل مفصلی که از جامعه قاریان قرآن فرمودند، شاید تأکید بر این باشد که خیلی دل نبستهاند و امیدی ندارند که تشکلهای دولتی بخواهند یا بتوانند کار قرآنی آنچنانیای انجام بدهند؛ امید ایشان بیشتر به همین تشکلهای مردمی است.
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای