به روایت فضل بن شاذان چنین است که آن حضرت فرمودند
اگر کسی بگوید چرا مأمور شدند تا به خدا و پیامبران و حجت های الهی و به آن چه از جانب خداوند بزرگ آمده است، اقرار و اعتراف کنند؟ در پاسخ گفته می شود به دلایل فراوان، از جمله این که هر کس معترف به خدای بزرگ نباشد، از گناهان دوری نمی کند و از ارتکاب گناهان بزرگ دوری نخواهد کرد و در تباهی ورزیدن و ستم کردن که دلخواه او باشد و از آن لذت ببرد، پروا از هیچ کس نخواهد داشت. حال اگر مردم چنین باشند و هر کس هر چه بخواهد، انجام دهد و هیچ پروا نداشته باشد، همگان تباه می شوند و به یکدیگر می تازند و نوامیس و اموال غصب می شود و خون ها و زن ها از حرمت می افتند و بعضی، بعض دیگر را به بی گناهی و بدون هیچ حقی می کشند و این چگونگی سبب ویرانی دنیا و هلاکت مردمان و تباهی حرث و نسل است ... و منع فساد و تباهی و امر به صلاح ونیکی و بازداشتن از کارهای بد و زشت، جز پس از آن میسر نمی شود که مردمان به خدای بزرگ معترف شده باشند و فرمان دهنده و نهی کننده را بشناسند و اگر مردم بدون اقرار به خدای بزرگ و شناخت او به حال خود واگذار شوند، امر به معروف و نهی از منکر پا نخواهد گرفت زیرا که در آن صورت امر کننده و نهی کننده ای وجود ندارد. دیگر این که ما می بینیم که ممکن است مردم به سبب انجام دادن کارهایی در خفا و پنهان از چشم خلق، فاسد شوند، پس اگر اعتراف به خدا و ترس باطنی از او نباشد، هر کس چون ببیند که به شهوت و خواست خود در خلوت دست یافته، دیگر پروایی نمی کند و از انجام دادن کار حرام و پرداختن به گناه کبیره دوری نمی گزیند؛ چه می بیند که کار او از نظرها پوشیده است و احدی ناظر کردار او نیست و این عنان رهایی می تواند سبب تباهی و هلاکت همه مردمان باشد. بنابراین استقامت خلق و صلاح حال آنان بستر اعتقاد به خدایی دانا و آگاه است که از پنهان و آشکار باخبر است و به صلاح و درستی فرمان می دهد و از بدی و زشتی نهی می کند و هیچ چیز بر او پوشیده و پنهان نمی ماند. این اعتراف و اعتقاد، خود سبب دوری جستن مردم از انواع گوناگون فساد خواهد بود. (عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۰۰، ح۹۹)