شرح ۱۰۰ کلمه قصار از حضرت علی(ع)
۱۳۹۱/۱۲/۲۰
شرح ۱۰۰ کلمه قصار نوشته شده توسط شیخ قمی
کلمه ۱
متن حدیث
آلة الریاسة سعة الصدر
ترجمه : آلت ریاست گشادگى سینه است. بدانکه رئیس محتاج است به چند امر: یکى جود، دیگرى شجاعت و سیم که اهم امور است سعه صدر است و آن فضیلتى است مندرج در تحت شجاعت که آن قوه تجلد و متوحش نشدن نزد ورود احداث مهمه و شداید عظیمه باشد
کلمه ۲
متن حدیث : احبب حبیبک هوناً ما عسى ان یکون بغیضک یوماً ما و ابغض بغیضک هوناً ما عسى ان یکون حبیبک یوماً
ترجمه : دوستدار دوست خود را دوست داشتنى بنرمى و مدارا - مراد آنکه افراط در محبت او مکن و او را بر جمیع اسرار خود مطلع مگردان - شاید آنکه گردد دشمن تو روزى از روزها و دشمنى کن با دشمن خود دشمنى به رفق و ملایمت - حاصل آنکه جاى صلح باقى بگذار نه آنکه انواع دشمنى را با او بکار برى و از هر گونه فحش و بدگوئى به میان آورى - شاید که او بگردد دوست تو روزى از روزها و آن موجب شرمندگى و ندامت تو شود؛ پس در حب و بغض از حد
اعتدال بیرون مرو، و از جاده خیر الأمور اوسطها پاى بیرون منه
قال مولانا الصادق(ع) لبعض الصحابه لا تطلع صدیقک من سرک الا على ما لواطلع علیه عدوک لم یضرک فان الصدیق قدیکون عدواً یوماً
یعنى حضرت صادق(ع) فرمود ببعض اصحاب خود که: مطلع مگردان دوست خود را بر سر خود مگر بر آن سرى که اگر مطلع شود بر آن دشمن تو ضرر نرساند به تو؛ چه آنکه گاه شود که دوست دشمن گردد روزى؛ و از اینجا اخذ کرده سعدى که گفته: هر آن سرى که دارى با دوستان در میان منه چه دانى که وقتى دشمن گردند، و هر بدى که توانى با دشمنان مکن باشد که روزى دوست گردند.
کلمه ۳
متن حدیث :
احسنوا فى عقب غیرکم تحفظوا فى عقبکم
ترجمه : نیکوئى کنید در عقب و نسل دیگران تا مراعات شما شود در نسل شما
بدان اى عزیز من که اکثر آنچه در دنیا است بعنوان قرض و مکافات چه بسیار مشاهده و عیان شده که کسانیکه ظلم کردند بمردمان ظلم و ستم کردند به عقاب ایشان کسى که خراب کرد خانههاى مردم را خراب کردند خانه او را و هکذا بعکس.ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند مکن بد به فرزند مردم نگاه پدر مرده را سایه بر سرفکن اگر باب را سایه رفت از سرش بحال دل خستگان درنگر فرو ماندگان را درون شاد کن بانگ و فریاد برآرى که مسلمانى نیست که فرزند خویشت برآید تباه غبارش بیفشان و خارش بکن تو در سایه خویشتن پرورش که روزى تو دلخسته باشى مگر ز روز فروماندگى یاد کن
کلمه ۴
متن حدیث :
احصد الشر من صدر غیرک بقلعه من صدرک
ترجمه : قطع و درو کن شر و بدى را از سینه غیر خودت بکندن آن از سینه خودت
این کلمه شریفه دو معنى دارد یکى آنکه در دل خود قصد بدى بر مردمان مکن تا آنها نیز براى تو نیت بد نکنند چه آنکه دل به دل راه دارد؛ دوم آنکه
اگر خواستى نهى از منکر تو در مردم تأثیر کند و دست از شر و عمل بد خود بردارند اول خود را ملاحظه کن اگر آن عمل در تو مىباشد از خود دور کن تا موعظه تو تأثیر کند و مردمان کار بد را ترک کنند فان الموعظه اذا
خرجت من القلب فى القلب و اذا من مجرد اللسان لم یتجاوز الاذان:
یعنى همین که موعظه از دل بیرون شد داخل در دل شود و در آن اثر کند و هر گاه از مجرد زبان باشد از گوشها تجاوز نکند حاصل آنکه: تا به گفتار خود عمل نکنى هیچ در دیگران اثر نکند
کلمه ۵
متن حدیث : اذا ارذل الله عبداً حظر علیه العلم
ترجمه : چون رذل و پست سازد خداى تعالى بنده را در میان خلقان بواسطه عدم سلوک او در طریق فرمان، حرام کند بر او علم را و از این نعمت عظمى او را محروم می نماید
کلمه ۶
متن حدیث : اذا تم العقل نقص الکلامترجمه :
چون تمام و کامل شد عقل مرد نقصمان یافت کلام او زیرا که کمال عقل به سبب ضبط قواى بدنیه و استعمال آنها است بمقتضى آراء محموده و موزون کردن فعل و قول خود است بمیزان اعتبار و چون در این کار کلفت و شرایط بسیار است لاجرم کلامش کم شود به خلاف آنکه اگر نسجیده سخن گوید، نظامى گفته:
لاف از سخن چو در توان زد آن خشت بود که پرتوان زد
و لهذا فرمودهاند که هرگاه دیدید مردى را که سکوت بسیار کند و از مردم فرار نماید بسوى او روید که تلقى حکمت میکند
و فى الحدیث: سلامة الأنسان فى حفظ اللسان
یعنى سلامت آدمى در نگه داشتن زبان او است
مجال سخن تا نیابى مگوى مگوى و منه تا توانى قدم چه میدان نیابى نگهدار گوى زاندازه بیرون و زاندازه کم
کلمه ۷
متن حدیث : اذا قدرت على عدوک فاجعل العفو عنه شکراً للقدرة علیه
ترجمه :
هر گاه قدرت یافتى بر دشمن خود عفو کن و از تقصیر او و قرار بده عفو از او را شکرانه آنکه بر او تسلط یافتى
قال الله تعالى: و ان تعفوا اقرب للتقوى
یعنى حقتعالى فرمود که عفو و بخشیدن شما نزدیکتر است بپرهیزکارى
و روایت شده که عفو و گذشت زیاد نمىکند مگر عزت را پس گذشت کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند و حکما گفتهاند که گناه هر چند بزرگتر است فضیلت عفو کننده بیشتر است
ونیز امیرالمؤمنین (ع) فرموده: اولى الناس بالعفو اقدرهم على العقوبة
یعنى سزاوارترین مردمان بعفو آن کس است که قدرتش بر عقوبت کردن بیشتر باشد
کلمه ۸
متن حدیث :
اذا وصلت الیکم اظراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر
ترجمه :
چون رسید بشما ظرفهای نعمتهاى الهى پس مرمانید یعنى منقطع نسازید پایان آن نعمتها را بکمى شکرگذارى و کفران آن
بدانکه: کفران نعمت(یعنى نشناختن نعم منعم و شاد نبودن به آن و صرف نکردن آنرا در مصرفى که منعم به آن راضى باشد) از صفات خبیثه و باعث شقاوت آدمى است در عقبى و موجب حرمان و سلب نعمت است در دنیا
قال الله تعالى: لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابىلشدید
اگر شکرگذارید هر آینه زیاد میدهم البته شما را و اگر کفران ورزید و ناسپاسى کنید همانا عذاب من سخت است
اگر شکر کردى بدین ملک و مال نه خود خواندهاى در کتاب مجید به مالى و ملکى رسى بىزوال که در شکر، نعمت بود بر مزیدو در کتاب گلستان است که اجل کائنات از روى ظاهر آدمیست واذل موجودات سگ و به اتفاق خردمندان سگ حقشناس به از آدمى ناسپاس
کلمه ۹
متن حدیث : اذا هبت امراً فقع فیه فان شدة توقیه اعظم مما تخاف منه
ترجمه : چون میترسى از کارى پس واقع شو در آن کار همانا سختى حذر کردن و خود را نگاه داشتن از آن امر مخوف بزرگتر است از آنچه میترسى از آن زیرا که بیم بلا و فکر در خلاصى از آن اصعب است از وقوع در آن بسبب طول زمان خوف و مستغرق شدن فکر در تدبیرات و امثال آن و این نسبت بامورات دنیویه است والا بلاهاى عقبى وقوع آن بر اضعاف آنچیزیست که متوقع است
کلمه ۱۰
متن حدیث : استنزلوا الرزق بالصدقة و من ایقن بالخلف جاد بالعطیة
ترجمه : طلب کنید فرود آمدن روزى را بصدقه دادن
کما قال الله تعالى: و من قدر علیه رزقه فلینفق مما اتیه الله
و کسیکه یقین کند که عوض آنچه مىدهد جایش مىآید جوانمردى خواهد کرد در عطا کردن زیرا که میداند بدل این عطا باو میرسد در دنیا و عقبى
و الیه اشار (ع) فى قوله تنزل المعونة على قدر المؤنة
یعنى بهمین معنى نیز اشاره نموده آنحضرت که فرموده فرود میآید یارى دادن بقدر مؤنه و گرانى بار
و هم فرموده اذا املقتم فتاجروا الله باصدقة
چون درویش و فقیر گشتید تجارت کنید با خداى تعالى بدادن صدقه
کلمه ۱۱
متن حدیث : اشرف الغنى ترک المنى
ترجمه : شریفترین اقسام غنى و توانگرى ترک تمنى و آرزوها است زیرا که آن لازم قناعت است و قناعت مستلزم غنى بدلیل القناعة کنزلا یفنى: قناعت گنجى است که تمام نمیشود
کلمه ۱۲
متن حدیث :
اضاعة الفرصة غصة
ترجمه : ضایع کردن اوقات فرصت و فراغت را به بیکارى و کسالت باعث غصه و اندوه است در آن وقتى که فرصت از دسته رفته و کار گذشته است پس عاقل آنست که اوقات فراغ خود را غنیمت شمرد و نگذارد که بیخود از دستش برود
و فى المثل: انتهزوا الفرص فانها تمرمر السحاب
یعنى در مثل است که غنیمت بشمرید فرصتها را چه آنکه زمان فرصت مىگذرد مانند گذشتن ابر
تا توانستم ندانستم چه سودچونکه دانستم توانستن نبود
و فى الحدیث: من ساوى یوماه فهو مغبون
جوانا ره طاعت امروز گیر قضا روزگارى ز من در ربود من آنروز را قدر نشناختم بغفلت بدادم زدست آب پاک چه شیبت در آمد بروى شباب کنون کوش کاب از کمر درگذشت مکن عمر ضایع بافسوس و حیف که فردا جوانى نیاید زپیر که هر روزش از پى شب قدر بود بدانستم اکنون که درباختم چه چاره کنون جز تیمم بخاک شبت روز شد دیده برکن زخواب نه وقتى که سیلاب از سرگذشت که فرصت عزیز است
کلمه ۱۳
متن حدیث : الأعجاب یمنع من الأزدیاد
ترجمه : عجب و خودپسندى منع میکند از زیاده کردن
هنر چه آنکه کسیکه تصور کرد کمال هنرى را در خود و آنکه بغایت قصواى آن هنر رسیده دیگر در پى ازدیاد و تکمیل آن برنمى آید و به آنحال مىماند و بهمین معنى است نیز کلام آنحضرت: عجب المرء بنفسه احد حساد عقله
یعنى عجب آدمى بنفس خود یکى از دشمنان عقل او است
بچشم کسان در نیاید کسى مگو تا بگویند شکرت هزار بزرگان نکردند در خود نگاه پیاز آمد آن بىهنر جمله پوست که از خود بزرگى نماید بسى چه خود گفتى از کس توقع مدار خدا بینى از خویشتن بین مخواه که پنداشت چون پسته مغزى در اوست پس کسیکه طالب کمال و ازدیاد هنر است باید خود را، همیشه ناقص ببیند و در تحصیل کمال برآید و الا ناقص خواهدماند
کلمه ۱۴
متن حدیث :
اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان و اعجز منه من ضیع من ظفربه منهم
ترجمه :
عاجزترین مردم کسى است که عاجز باشد از به دست آوردن برادران و عاجزتر از این کس آن کسى است که ضایع کرد و از دست داد آندوست و برادرى را که بدست داشت
یکى از دانایان گفته که هرگاه خبر موت یکى از برادران من بمن میرسد گویا که عضوى از من ساقط میگردد
پس شایسته است که انسان دوستان خود را از دست ندهد خصوص دوستان قدیمى و احباء پدر خود را
قال امیرالمؤمنین (ع): مودة الابآء قرابة بین الابنآء
و عن النبى صلى الله علیه و آله ثلث یطفین نور العبد: من قطع اوداء ابیه و غیر شیبه و رفع بصره فى الحجرات من غیر ان یؤذن له
یعنى رسول خدا فرمود سه چیز است که خاموش مینماید نور آدمیرا آنکه شخص قطع کند دوستان پدرش را یعنى دوستى با ایشانرا ببرد و دیگر آنکه تغییر دهد سفیدى موى خود را از پیرى سیم آنکه بلند کند چشم خود را و نظر افکند در حجرهها و خانهها بدون آنکه مأذون باشد.
و روایت است که حضرت صادق علیه السلام فضیل بن یسار را دوست مىداشت و مىفرمود فضیل از اصحاب پدر من است و من دوست میدارم که شخص اصحاب پدرش را دوست بدارد
کلمه ۱۵
متن حدیث :
اعقلوا الخبر اذا سمعتوه عقل رعایة لا عقل روایة فان رواة العلم کثیر و رعاته قلیل
ترجمه :
دریابید خبر را چون بشنوید آنرا دریافت رعایت که آن تدبر در فهم معنى آن است نه دریافتن روایت که مجرد نقل لفظ باشد بدون تدبر معنى آن مانند قرائت قرآن اکثر مردمان، همانا راویان عمل بسیارند و مراعات کنندگان آن کم.
فرمودهاند:
حدیث تدریه خیر من الف ترویه
یعنى یک حدیث که بفهمى و بدانى معنى آنرا بهتر است از هزار حدیث که روایت آن کنى و معنى آنرا ندانى
کلمه ۱۶
متن حدیث :
اغض على الأذى و الا لم ترض ابداً
ترجمه :
چشم بپوش بر خار کنایه از آنکه از مکاره و رنج و بلاى دنیا و ناملایمات از دوستان بىوفا چشم بپوش و تحمل آن کن و اگر نه خوشنود نشوى هرگز و همیشه بحالت خشم و تلخى زندگى کنى زیرا که طبیعت دنیا مشوبست به مکاره.
و من ذالذى ترضى سجایاه کلها.
کیست آنچنان کسى که بپسندى تو تمام خوى و طبیعت او را.
کلمه ۱۷
متن حدیث :
افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه
ترجمه :
بهترین عملها آن عملى است که نفس بآن میل نداشته باشد و باکراه و اجبار بدارى او را بر آن مانند قیام لیل در هواى سرد و روزه در هواى گرم.
و هکذا بهمین معنى است افضل الأعمال احمزها
یعنى افضل عملها آن عملى است که مشقش بر نفس زیادتر باشد.
سعدى گفته: بزرگى را پرسیدم از معنى این حدیث:
اعدى عدوک نفسک التى بین جنبیک
گفت به حکم آنکه هر آن دشمنى را که بروى احسان کنى دوست گردد مگر نفس را که هر چند مدارا بیش کنى مخالفت زیاده کند.
کلمه ۱۸
متن حدیث :
افضل الزهد اخفاء الزهد
ترجمه :
فاضلترین زهد که اعراض است از متاع دنیا پنهان داشتن آنست از اطلاع مردم تا دور باشد از مخالطه سمعه و ریا چه آنکه جهر به عبادت و زهادت کم است که از ریا سالم بماند.
گویند منصور مردى را دید واقف بباب خود در حالیکه در میان پیشانیش آثار سجده است گفت تو بطمع مال بر در خانه من ایستادهاى با آنکه در میان جبهه تو چنین درهمى است ربیع حاجب گفت بلى چنین است لکن سکه درهمش قلب است
کلمه ۱۹
متن حدیث :
اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله
ترجمه :
بزرگتر عیب تو آنست که عیب کنى مردم را بچیزیکه مثل آن در تو باشد.
اى عزیز من که عیبجوئى مردم کردن از علامات خباثت نفس و دنائت طبع و عیبناک بودن است چه هر عیبدار طالب اظهار عیوب مردم است.
و در حدیث نبوى است که هر که ظاهر کند عمل ناشایست کسى را مثل آنست که خود بجا آورده
و بتجربه ثابت است که هر که بناى عیبجوئى مردم نهاد ایشانرا رسوا کرد و خود را بىاعتماد.
پس احمق آن کسى است که خود به هزار عیبآلوده و سرتاپاى او را معصیت فرو گرفته چشم از عیوب خود پوشیده و زبان بعیوب مردم گشوده
قال امیر المؤمنین علیه السلام: من نظر فى عیوب غیره فانکرها ثم رضیها لنفسه فذلک الاحمق بعینه
یعنى امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود که هر که نظر کند در عیبهاى دیگران و زشت شمرد و نپسندد از ایشان ولکن از خودش آن عیبها را بپسندد چنین کس عین احمق است.
كلمه ۲۰
متن حدیث :
الاوان من البلاء الفاقة و اشد من الفاقة مرض البدن و اشد من مرض البدن مرض القلب الاوان من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحةالبدن و افضل من صحة البدن تقوى القلب
ترجمه :
همانا از جمله بلا و محن، فقیرى و بىچیزیست و سختتر از فقیرى بیمارى بدنست و سختتر از بیمارى بدن بیمارى دل است و همانا از جمله نعمتها فراخى مال است و بهتر از فراخى مال صحت بدن و افضل از صحت بدن پرهیزکارى دل است از رذائل.
کلمه ۲۱
متن حدیث :
ان لله ملکاً ینادى فى کل الیوم لدو اللموت وابنوا للخراب و اجمعوا للفناء.
ترجمه :
همانا از براى خداست فرشتهاى که ندا مىکند در هر روزى که بزائید از براى مردن و بنا کنید از براى خراب گشتن و جمع کنید از براى فانى شدن یعنى عاقبت از زائیدن و بنا کردن و جمع نمودن مردن و خرابشدن و فانى گشتن است.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: اصدق کلمة قالها العرب کلمة لبید:
الا کل شىء ما خلا الله یاطل و کل نعیم لا محالة زائل
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود: که راستترین کلمهاى که عرب گفته قول لبید شاعر است که گفته: بدانکه هر چیزى سواى حقتعالى ناچیز و فانى خواهد شد و هر نعمتى آخرالأمر زایل و برطرف خواهد شد.
کلمه ۲۲
متن حدیث :
ان لم تکن حلیماً فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا و اوشک منهم
ترجمه :
اگر نبوده باشى حلیم و بردبار پس بتکلف خود را بر بردبارى بدار پس بدرستیکه کمست کسى که شبیه سازد خود را بگروهى مگر آنکه نزدیک شود که باشد از ایشان.
و این مطلب موافق تجربه و عیان است که هر که متخلف باخلاق قومى شود و از آداب ایشان اخذ کند کم کم از ایشان شود چنانچه مشاهده شد که اعراب ساکن بادیه و مردمان قروى و بیابان نشین مدتى که ساکن در شهر و بلد شدند و مخالطه با اهل شهر کردند بعد از زمانى شبیه به ساکنین بلد شوند و طبیعت ایشان برگردد بلکه بالاتر از این مشاهده میشود که حیوانات وحشى مانند باز و تازى بواسطه ریاضت و انس با آدمى طبیعت قدیم خود را فراموش میکنند و طبیعت دیگر پیدا مینمایند حتى آنکه نقل شده که عضدالدوله دیلمى ره شیرهائى داشت که آنها را تعلیم کرده بودند که مثل تازى با آنها صید میکرد و این از عجایب است زیرا که شیر ابعد حیوانات است از انس با انسان.
کلمه ۲۳
متن حدیث :
ان مع کل انسان ملکین یحفظانه فاذا جآء القدر خلیا بینه و بینه و ان الاجل جنة حصینة
ترجمه :
همانا با هر انسانى دو ملک موکل است که نگهدارى مىکنند آن را پس چون بیاید تقدیر او بگذارند او را با تقدیر او و دیگر نگهدارى از او ننمایند و بدرستیکه اجل یعنى مدتیکه براى انسان تعیین شده که باید تا آن مدت، باقى باشد
کلمه ۲۴
متن حدیث :
اوضع العلم ما وقف على اللسان و ارفعه ما ظهر فى الجوارح و الارکان.
ترجمه :
پستترین علم آن علم است که بایستد بر زبان و مؤدى نشود بعمل و بالاترین علم آنست که ظاهر شود آثار آن در جوارح و ارکان.
حاصل آنکه علم با عمل قیمت دارد و خوبست و اما علمى که مجرد لقلقه لسان باشد و عملى با آن نباشد ناقص است بلکه گاه شود سبب اغوان جاهلان گردد بسبب آنکه گویند این حرفها که این عالم میگوید اگر واقع دارد چرا خودش بآن عمل نمینماید.
و قال (علیه السلام): العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل والعلم یعتف بالعمل فان اجاب و الا ارتحل.
یعنى على علیه السلام فرمود که علم پیوسته است با عمل پس هر که علم پیدا کرد عمل هم بکند و علم آواز میکند عمل را پس اگر جواب داد علم میماند و اگر نه کوچ و رحلت مىکند.
کلمه ۲۵
متن حدیث :
اول عوض الحلیم من حلمه ان الناس انصاره على الجاهل
ترجمه :
اول عوضى که حاصل مىشود شخص بردبار را بسبب حلمش آن است که مردمان یارى کننده اویند بر نادانان و آن کسى که بر او سفاهت و بیخردى کرده و این مطلب موافق تجربه است بهمین معنى است قول آنجناب: و بالحلم عن السفیه یکثر الانصار علیه
یعنى بسبب حلم کردن از نادان بسیار میکند براى خود یارى کنندگان بر آنرا
گویند انوشیروان از بوذر جمهر پرسید که حلم چیست گفت حلم نمک خوان اخلاق است که چون حروف آن را برگردانند ملح شود چنانکه هیچ طعامى بدون ملح مزه ندهد خلقى بىحلم جمال ننماید
قال (علیه السلام) الحلم غطاء ساتر والعقل حسام باتر فاستر خلل خلقک بحلمک و قاتل هواک بعقلک
یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود که حلم پوشش ستر کننده است و عقل شمشیر برنده است پس بپوشان رخنه خلق خود را بحلم و قتال کن با هوى و هوس خود بشمشیر عقل خود.
کلمه ۲۶
متن حدیث :
اهل الدنیا کرکب یساربهم و هم نیام
ترجمه :
اهل این جهان مانند کاروانیند که میبرند ایشان را و حال آنکه ایشان هستند در خواب گران یعنى هر چه از عمر ایشان مىگذرد بآخرت نزدیک میشوند و ایشان غافل از کار آخرتند آنگاه که بمنزل قبر مىرسند از خواب بیدار مىشوند مانند کسانیکه در کشتى نشستهاند و بتعجیل سیر میکنند و هیچ ملتفت نمىشوند.
و نیز حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده: نفس المرء خطاه الى اجله
یعنى نفس زدن آدمى گامهاى او است بسوى اجل.
کلمه ۲۷
متن حدیث :
بئس الزاد الى المعاد ألعدوان على العباد
ترجمه :
بدانکه با جماع جمیع طوائف عالم ظلم قبیح و از همه معاصى اعظم است و در کتاب الهى و احادیث اهل بیت رسالت پناهى ذم عظیم و تهدید شدید بر آن شده و در حدیث است که الظلم ظلمات یوم القیة
یعنى ظلم ظلمتها تاریکىهاى روز قیامت است
و در خبر است که ظلم و جور در یکساعت بدتر است در نزد خدا از شصت سال گناه و هر که از ظلم بترسد البته از ظلم باز مىایستد چه منتقم حقیقى البته انتقام هر ظلمى را میکشد و مکافات ظالم را باو میرساند
کلمه ۲۸
متن حدیث :
البخل جامع لمساوى العیوب و هو زمام یقاد به الى کل سوء.
ترجمه :
صفت بخل جامع بدیهاى عیبها است و مهاریست که کشیده میشود بسبب او بسوى هر بدى.
و این مطلب مسلم و مجرب است و کسیکه مراجعه کند بکتب اخلاق خواهد دانست که بسیارى از رذایل از توابع بخل است.
قال ابوجعفر (علیه السلام): الموبقات ثلث شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه
یعنى حضرت باقر علیه السلام فرمود که هلاک کنندگان سه چیز است یکى بخل یا حرصى که اطاعت آن شود و دیگر هوى و هوسى که دنبال آن گرفته شود و سیم عجب کردن و نازیدن آدمى بنفس خود.
و قال الصادق (علیه السلام) خمس هن کما اقول لیست لبخیل راحة و لا لحسود لدة و لا لملوک وفاء ولا لکذاب مروة ولا یسود سفینه
یعنى حضرت صادق علیه السلام فرمود که پنج چیز است که چنانست که من میگویم نیست از براى بخیل راحت و نه از براى حسود لذت و نه از براى پادشاهان وفاء و نه از براى دروغگو مروت و آدمى و بزرگ نمیشود شخث سفیه بیخرد
و آیات و اخبار در مذمت بخیل بسیار است و بس است در مذمت آن که هیچ بخیلى را در عالم دوست نمیباشد و مردم حتى اولادش از او متنفرند.
کلمه ۲۹
متن حدیث :
توقوا البرد فى اوله و تلقوه فى اخره فانه یفعل فى الابدان کفعله فى الاشجار اوله یحرق و اخره یورق.
ترجمه :
نگه دارید خود را از سرما در اول آن که اواخر فصل پائیز باشد و اخذ و قبول کنید سرما را در آخر آن که اوائل بهار باشد چه آنکه سرما تأثیر میکند در بدنها همچنانکه تأثیر میکند در درختها اولش میسوازند و برگها را میریزاند و آخرش برگها را سبز میکند و میرویاند.
و قریب بهیمن کلمات شریفه از رسولخدا صلى الله علیه و آله نیز نقلشده و بنظم آورده شده:
گفت پیغمبر با صحاب کبار کانچه با برگ درختان میکند تن مپوشانید از باد بهار باتن و جان شما آن میکند
و سر اینمطلب آنست که خریف طبیعت مرگ دارد و ربیع طبیعت حیوة را بعلاوه آنکه بدن که در تابستان بگرما عادت کرده ناگهان سرماى زمستان بر او وارد میشود مسام دماغ را مىبندد و امراض مانند سرفه و زکام و امثال آنها در بدن پیدا میشود مثل آنکه اگر کسى از جاى بسیار گرم یکدفعه بجاى سرد منتقل شود و اما چون از زمستان منتقل شود ببهار بسبب آنکه عادت بسرماى بسیار کرده از سردى اعتدال ربیعى ضررى نمىبیند بلکه نشاط در او حاصل میشود
کلمه ۳۰
متن حدیث :
ثمره التقریط الندامة و ثمره الحزم السلامه
ترجمه :
فائده تقصیر در کارها و اضاعه حزم در آنها پشیمانى و ندامت است و فائده احتیاط در امور سلامت است و حزم عبارت است از دوراندیشى و پیشبینى کردن در امور و فراهم کردن کارهاى خود و احتراز از خلل آن بقدر امکان.
قال (علیه السلام): الظفر بالحزم و الحزم باجالة الراى و الراى بتحصین الاسرار
یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده که ظفر با حزم است و حزم مقرون است بجولان دادن رأى و اندیشه و رأى مقرون است بجمع کردن اسرار و نگهداشتن آنها.
و قال الصادق (علیه السلام): مع التثبت تکون اسلامة و مع العجلة تکون الندامة و من ابتدا بعمل فى غیر وقته کان بلوعه فى غیر حینه.
یعنى حضرت صادق فرمود سلامت در تأمل و تأنى است و با عجله ندامت و پشیمانى است
کلمه ۳۱
متن حدیث :
الحجر الغصب فى الدار رهن على خرابها.
ترجمه :
بودن سنگ مغصوب در سراى، گرو است بر خرابى آنسراى.
اینمطالب شاهد و عیانست و محتاج بنقل حکایت پیشینیان نیست هر کسى که مراجعه کند بزمان خود و رفتار غاصبین و ظالمین و عاقبت کار آنها را بدقت بنگرد این مطلب بر او معلوم خواهد شد و عبرت خواهد گرفت
کلمه ۳۲
متن حدیث :
الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة و لو من اهل النفاق
ترجمه :
حکمت گمشده مؤمن است پس فرا گیر حکمت را و اگر چه از اهل انفاق باشد پس هر گاه کلمه از حکمت یا نصیحت موعظتى از کسى شنیدى آنرا دریافت کن و اگر چه گوینده آن منافق یا مشرک باشد.
قالوا انظر الى ما قال ولا تنظر الى من قال.
قال النبى صلى الله علیه و آله کلمة الحکمة ضالة کل حکیم.
یعنى کلمه حکمت گمشده هر حکیمى است.
از بوذر جمهر حکیم نقل است که فرمود من از هر چیزى صفت نیک او را اخذ نمودم حتى از سگ و گربه و غراب. گفتند از سگ چه آموختى گفت الفت او را با صاحب خود و وفاء او، پرسیدند از غراب چه آموختى گفت شدت احتراز و حذر او را، پرسیدند از گربه چه آموختى فرمود حسن نغمه
کلمه ۳۳
متن حدیث :
خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنوا الیکم.
ترجمه :
چنان نیکو معاشرت و مخالطه کنید با مردمان که اگر بمیرید در آن حال بگریند بر شما به جهت خوش رفتارى و مکارم اخلاق شما و اگر زنده باشید میل کنند بسوى شما و اشتیاق ملاقات شما را داشته باشند روایت شده که حسن سؤال نصف علم است و مدارا با مردم نصف عقل است
قال (علیه السلام): رب عزیز اذله خلقه و ذلیل اعزه خلقه
یعنى على علیه السلام فرمود بسا عزیزى را که خوار کرد او را خلق او و بسا ذلیل و خوارى را که عزیز گردانید او را خلق او.
کلمه ۳۴
متن حدیث :
الدنیا دار ممر لا دار مقر و الناس فیها رجلان رجل باع نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها
ترجمه :
دنیا سراى گذشتگاه و رهگذر آخرت است نه جاى مکث کردن و اقامت نمودن و مردمان در دنیا دو صنفند یکى آنکه فروخت نفس خود را بمتاع دنیا و هلاک ساخت او را در عقبى و دیگر آنکه خرید نفس خود را از دنیا بزهد و تقوى و آزاد ساخت او را از بندهاى دنیا و هلاکت عقبى
کلمه ۳۵
متن حدیث :
رأى الشیخ احب الى من جلد الغلام.
ترجمه :
اندیشه پیر دانا دوستتر است نزد من از جلادت و مردانگى نوجوان توانا زیرا که رأى پیر صاحب تدبیر صادر مىشود از روى عقل و تجربه و آن سبب اصلاح فتنه بلکه موجب اطفاء بسیارى از فتن است. بخلاف جلادت نوجوان که غالباً مبتنى است بر تهور و القاء نفس در امور مهلکه که سبب اشتغال نار حرب و هلاک جمعى شود
کلمه ۳۶
متن حدیث :
رب مستقبل یوماً لیس یستدبره و مغبوط فى اول لیله قامت تواکیه فى آخره
ترجمه :
بسا کسى که استقبال کننده است روزى را که نیست پشت کننده بر آن روز یعنى آن روز را بپایان نمیبرد و بسا کسى که در اول شب بحال او غبطه و رشک میبردند و در آخر شب برخاستند گریه کنندگان او.
غرض تنبیه از خواب غفلت و عدم اغترار بحیوة دنیا است.
قال (علیه السلام):؛ لا ینبغى للعبد ان یثق بخصلتین العافیة و الغنى بینا تراه معافى اذ سقم و بینا تراه غنیاً اذ افتقر.
یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود که شایسته نیست آدمى وثوق پیدا کند بدو خصلت: سلامت و دولت چه آنکه در بین سلامت و عافیت است که ناگهان مىبینى او را که ناخوش گردید و هم مىبینى توانگر را که در بین غنى و ثروت بود که ناگاه فقیر گردبد.
کلمه ۳۷
متن حدیث :
رسولک ترجمان عقلک و کتابک ابلغ من ینطق عنک.۱۰۸
ترجمه :
فرستاده تو از براى پیغام ترجمان عقل تو است و نامه تو بلیغترین کسى است که سخن گوید از جانب تو چه بسا است پیام برنده رسالترا بنحویکه باید و شاید ادا نکند و کم و زیاد کند لاجرم خللى در پیغام وارد شود که گاهى شود سبب هلاک فرستنده شود بخلاف نامه.
کلمه ۳۸
متن حدیث :
الزهد کلمة بین کلمتین من القران قال الله تعالى: لکیلا تاسوا على مافاتکم و لا تفرحوا بما اتیکم و من لم یأس على الماضى ولم یفرح بالا تى فقداخذ الزهد بطرفیه
ترجمه :
زهد مندرج است در میان دو کلمه از قرآن مجید و آن اینست که حق سبجانه و تعالى فرموده تا اندوهناک نشوید از آنچه فوت شد از شما و شاد نگردید بآنچه عطا کرد بشما و کسى که اندوهگین نشد بر چیز گذشته و شاد نگشت به آینده پس محقق است که فرا گرفت زهد را بهر دو طرف آن و اخذ نمود تمام زهد را.
و آنحضرت در کاغذ ابن عباس مرقوم فرمود:
اما بعد فان المرء یسره درک ما لم یکن لیفوته و یسوئه فوت مالم یکن لیدرکه فلیکن سرورک بمانلت من اخرتک و لیکن اسفک على مافات منها و مانلت من دنیاک فلا تکثر به فرحاً و ما فاتک منها فلا تأس علیه جزعاً و لیکن همک فیما بعد الموت
یعنى بعد از حمد و صلوات بدان بدرستیکه آدمى را مسرور و خوشنود میسازد یافتن چیزى که نبوده از او فوت شونده چه در قضاى الهى تقدیر یافته بود که باو برسد و اندوهناک و بد حال میکند او را نیافتن چیزى که بنا نبوده ادراک آن کند و آنرا بیابد چه هم بحکم قضاء الهى تقدیر آن براى او نشده بوده پس باید سرور و خوشحالى تو بآن چیزى باشد که از آخرت بدست کنى و حزن اندوه تو بر آن چیزى باشد که از فوائد آخرت از تو فوت شده لا جرم بدانچه از فوائد و منافع دنیا بدست آوردى زیاد خوشحال مباش و آنچه از تو فوت شده از آن پس از براى آن اندوهگین و در جزع مباش و اهتمام و اندوه تو در کارى باید که بعد از مرگ بکار آید ابن عباس بعد از مطالعه این مکتوب شریف گفته که من بعد از کلمات رسولخدا از هیچ کلامى نفع نبردم مثل آنچه از این مکتوب نفع بردم .
کلمه ۳۹
متن حدیث :
سوسوا ایمانکم بالصدقة و حصنوا اموالکم بالزکوة و ادفعوا امواج البلاء بالدعآء.
ترجمه :
ملک خود گردانید ایمان خود را یعنى حفظ آن نمائید بدادن صدقه و استوار سازید اموال خود را از تلف شدن و دزد بردن بدادن زکوة چه آنکه هیچ مالى تلف نمیشود در صحرا و دریا مگر به ندادن زکوة و دفع کنید موجهاى دریاى بلا را بدعا چه آنکه دعا سپر بلا و سلاح مؤمن است.
والدعآء یرد البلآء و قد ابرم ابراماً. یعنى در حدیث است که دعا بر طرف میکند بلا را و حال آنکه محکم شده باشد کلمه ۴۰
متن حدیث :
سیئة تسوک خیر من حسنة تعجبک.
ترجمه :
گناه و سیئه که که ترا بدحال کند بجا آوردن آن و از آن پشیمان شوى بهتر است نزد خدایتعالى از حسنه و نیکوئى که عجب آرد ترا و بآن ببالى چه آنکه ندامت بر سیئه، توبه و ما حى آن است بخلاف عجب بر حسنه که مهلک است.
و فى الحدیث: ثلاث مهلکات شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه
یعنى سه خصلت هلاک کننده آدمى است بخل یا حرصى که اطاعت آن شود و هوى و هوسى که دنبال آن گرفته شود و بآن خواهشها عمل شود و عجب و ناز کردن آدمى بنفس خویش.
و در خبر است که دو نفر داخل مسجد شدند یکى عابد و دیگر فاسق چون از مسجد بیرون شدند فاسق از جمله صدیقان بود و عابد از جمله فاسقان و سبب این بود که عابد داخل شد و بعبادت خود مىبالید و این فکر بود و فکر فاسق در پریشانى از گناه و استغفار بود
کلمه ۴۱
متن حدیث :
شتان بین عملین عمل تذهب لذته و تبقى تبعته و عمل تذهب مؤنته و تبقى اجره
ترجمه :
چقدر دور است ما بین دو عمل یکى آن عملى که برود لذت آن و بماند و زر آن و آنچه تابع آنست از شقاوت اخرویه و دیگر آن عملى که برود رنج و تعب آن و بماند مزد و ثواب آن.
کلمه ۴۳
متن حدیث :
صحة الجسد من قلة الحسد.
ترجمه :
صحت بدن و تندرستى از کمى حسد است زیرا که لازم حسد افراط غم و حزنست در بدن و افراط آن موجب پژمردگى و هزال شود و حسود لحظه از غم و الم خالى نیست و پیوسته بآتش حسد میسوزد.
قال النبى صلى الله علیه و آله: اقل الناس لذة الحسود.
قال امیر المؤمنین الحسود لا یسود.
فى المثل: کفى للحسود حسده
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود که حسود لذتش از مردم دیگر کمتر است.
و امیر المؤمنین علیه السلام فرمود که حسود سیادت و بزرگى پیدا نمیکند.
و در مثل است که بس است براى حسود همان حسد او.
کلمه ۴۲
متن حدیث :
شر الأخوان من تکلف له
ترجمه :
بدترین برادران آنکس است که براى او تکلف کرده شود براى او چه آنکه بهترین برادران آنکس است که با او در مقام صفا و انبساط باشد و آنکس را که باید براى او تکلف معلوم شود که برادر صفا و صدق نیست و کسى که چنین باشد شر اخوانست
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
المومن یسیر المونة.
یعنى مؤمن کم مؤنه است.
کلمه ۴۴
متن حدیث :
الصلوة قربان کل تقى و الحج جهاد کل ضعیف لکل شىء زکوة وزکوه البدن الصیام و جهاد المرئه حسن اتبعل.
ترجمه :
نماز آنچیزیست که بآن تقرب جوید هر پرهیزکارى و حج جهاد هر ضعیف است
و از براى هر چیزى زکوة است و زکوة بدن روزه است چه آنکه زکوة در مال مستلزم نقص آنست در ظاهر و نمو آنست در باطن همچنین روزه باعث کسر قوه شهویه و غلبه قواى روحانیه و پاک شدن نفس است از کدورت شیطانیه و جهاد زن نیکوئى معاشرت او با شوهرش است زیرا که لازمه آن جهاد کردن با نفس نافرمانست در منقاد گردانیدن آنرا در اطاعت شوهر
کلمه ۴۵
متن حدیث :
الطمع رق مؤبد.
ترجمه :
طمع بندگى است پاینده زیرا که طمع مستلزم تعبد و اطاعتست مر کسى را که محل طمع است مادام که طمع باقى باشد.
و نیز آنحضرت فرموده الطامع فى وثاق الذل.
یعنى آدم طمعکار در بند ذلت است
کلمه ۴۶
متن حدیث :
عظم الخالق عندک یصغر المخلوق فى عینک.۱۳۵
ترجمه :
بزرگى آفریدگار تو کوچک میگرداند مخلوق را در دیده تو و در بعضى نسخ عظم بصیغه امر از باب تفعیل است یعنى بزرگ گردان خالق را در نظر اعتبار خود تا کوچک گرداند مخلوق را در چشم تو.
چنین دارم از پیر داننده یاد پدر از فراقش نخورد و نخفت از آنگه که یارم کس خویش خواند بحقش که تا حق جمالم نمود بصدقش چنان سر نهادم قدم دیگر با کسم در نیابد نفس گر از هستى خود خبر داشتى که شوریده سر بصحرا نهاد پسر را ملامت بکردند گفت دگر با کسم آشنائى نماند دگر هر چه دیدم خیالم نمود که بینم جهان با وجودش عدم که با او نماند دگر جاى کس همه خلق را نیست پنداشتى آوردهاند که بیکى از اهل عرفان گفتند فلانى زاهد است گفت در چه چیز گفتند در دنیا گفت دنیا نزد حقتعالى بقدر پر پشهاى نیست پس چگونه اعتبار توان کرد زهد در او و باید زهد در شیىء موجود باشد و دنیا نزد من لاشیىء است و شبهه نیست که در نیامدن دنیا در نظر آن عارف باین مرتبه بسبب عظمت و جلالت حقتعالى بوده در نظر او .
کلمه ۴۷
متن حدیث :
العفاف زینة الفقر و الشکر زینة الغنى.
ترجمه :
عفت و پارسائى زینت فقرا است و شکر زینت توانگریست.
قالوا: العلم بغیر عمل قول باطل و النعمة بغیر شکر جید عاطل.
یعنى بزرگان گفتهاند که علم بىعمل قول باطل است نعمت بدون شکر گزارى مثل گردن خالى از زینت و گلوبند است.
بدانکه عفت عبارت است از مطیع شدن قوه شهویه قوه عاقله را تا آنچه را که امر فرماید متابعت کند و از آنچه که نهى کند اجتناب نماید و چقدر شایسته است از براى شخص فقیر که عفاف را زینت خود کند و قطع طمع از خلق نماید و التقاتى بآنچه در دست ایشانست نکند
کلمه ۴۸
متن حدیث :
عند تناهى الشدة تکون الفرجة و عند تضایق حلق البلاء یکون الرخاء.
ترجمه :
نزد پایان رسیدن سختى گشایش است و نزد تنگ شدن حلقهاى بلا آسایش است.
قال الله تعالى: قان مع العسر یسراً ان مع العسر یسراً.
یعنى حقتعالى فرموده که بدرستیکه با دشوارى آسانى است و باز فرموده که همانا با دشوارى آسانى است
و قال امیرالمؤمنین(علیه السلام):
ان للنکبات عایات لابد ان تنتهى الیها فاذا احکم على احدکم فلیطاطأ لها و لیصبر حتى یجوز فان اعمال الحیلة فیها اقبالها زائد فى مکروهها.
یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده که همانا براى نکبتهاى روزگار نهایتى است که لابد و ناچار باید بآن نهایت برسد پس هر گاه استوار و محکم گردید بر یکى از شماها پست کند سر خود را از براى آن و صبر نماید تا بگذرد همانا بکار بردن حیله و تدبیر در آن هنگامیکه رو نموده است زیاد میکند در مکروه آن.
کلمه ۴۹
متن حدیث :
عیبک مستور ما اسعدک جدک.
ترجمه :
عیب تو مستور و پوشیده است مادامیکه یارى کند ترا بخت و طالع بخلاف آنکه اگر بخت بر گردد و طالع سرنگون شود محاسن حقیقى نیز عیب محسوب شود.
چنانچه آنحضرت نیز فرموده:
اذا أقبلت الدنیا على احد اعارته محاسن غیره و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه.
یعنى چون روى نهاد دنیا بر کسى عاریه میدهد باو نیکوئیهاى دیگرانرا و چون پشت گردانید از او میرباید از او محاسن و نیکوئیهاى نفس او را
گویند در ایامیکه برامکه را بخت و طالع مساعد بود رشید در حق جعفر بن یحیى بر مکى قسم مىخورد که او افصح است از قس ابن ساعده و شجاعتر است از عامر بن طفیل و اکتب است (یعنى نویسندهتر است) از عبدالحمید و سیاسىتر است از عمر بن الخطاب و خوش صورتتر است از مصعب بن زبیر با آنکه جعفر خوش صورت نبود وانصح است (یعنى خیرخواهتر است) براى من از حجاج براى عبدالملک و سختیتر است از عبدالله بن جعفر و عفیفتر است از یوسف بن یعقوب و چون طالع ایشان سرنگون شد تمام را منکر شد حتى اوصافیکه در جعفر بود و کسى منکر آن نبود مانند کیاست
حاصل آنکه مردم ابناء دنیا و طالب متاع این جهانند پس در هر که یافتند او را دوست دارند و براى او کمالات و محاسنى نقل کنند و از عیبهاى او چشم بپوشند بلکه عیبهاى او بچشم ایشان در نیاید
کلمه ۵۰
متن حدیث :
الغنى الأکبر الیاس عما فى أیدى الناس.
ترجمه :
توانگرى بزرگتر و غناى اکبر بىنیازیست از آنچه در دست مردم است.
بدانکه استغناء و یأس از مردم از جمله اوصاف شریفه و شرف مؤمن است و غناى حقیقى عبارت از آنست.
روایتست که مردى اعرابى موعظهاى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله خواست آن سرور فرمود که هر وقت نماز مىکنى نماز کسى کن که دنیا را وداع کند زیرا که چه میدانى که تا نماز دیگر خواهى بود و چون سخنى گوئى سخنى بگوى که نباید عذر آنرا بخواهى و مأیوس باشى از آنچه در دست مردمان است.
کلمه ۵۱
متن حدیث :
الفقیه کل الفقیه من لم یقنط الناس من رحمة الله و لم بؤیسهم من روح الله و لم یؤمنهم من مکر الله.
ترجمه :
دانا و تمام دانا کسى است که نومید نگرداند مردمان را از رحمت و آمرزش خدا و مأیوس نگرداند ایشانرا از راحت و آسایش از خدا و ایمن نگرداند ایشان را از عقوبت و عذاب خدا.
پس بر حکیم آگاه لازم است که مرض هر نفسى را تشخیص نماید و به دواى مخصوص آن آنرا معالجه نماید پس کسى را که خوف غلبه کرده بر رجاء معالجه نماید و کسى را که امانى و رجاهاى کاذبه غلبه کرده و به این سبب دلیر گشته و روى بگناه و معاصى آورده مانند اکثر مردمان او را بتازیانه خوف تأدیب کند و هر گاه از وعد گوید از وعید نیز نقل کند و هر گاه وصف جنت نماید از جحیم نیز ذکر کند چنانچه در قرآن مجید هر جا ترغیب است با او ترهیب است و هر کجا بشارت است مرادف با نذارت است و اگر وعد است مقابل او وعید است اگر غفور رحیم است شدید العقاب است اگر لا تقنظوا من رحمة الله است فلا یأمن مکرالله است و هکذا چنانچه بر متأمل بصیر مخفى نیست و فى دعاء الافتتاح: و ایقنت انک انت ارحم الراحمین فى موضع العفو و الرحمة و اشد المعاقبین فى موضع النکال و النقمة.
یعنى در دعاى افتتاح است که من یقین دارم ایخدا که تو در مقام عفو و رحمت ارحم الراحمین میباشى و در مقام عذاب عقوبت از همه عقوبت کنندگان سختتر میباشى.
کلمه ۵۲
متن حدیث :
فوت الحاجة اهون من طلبها الى غیر اهلها.
ترجمه :
فوت شدن حاجت آسانتر است از طلب نمودن از غیر اهلش.
و مطلب معلوم است که نرسیدن شخص بحاجت خود بهتر است از طلب کردن آنرا از مردمان لئام بىاصل و نشان زیرا که در آن طلب غالباً عدم وصول است بحاجت و معهذا موجب زیادتى ذل سؤال است از ایشان و گاهى شود که زخم زبانى بآن علاوه کنند پس شایسته است که قانع و عالى همت باشد و از اشخاص لئام و تازه بدولت رسیدگان و امثال ایشان حاجت نخواهد
کلمه ۵۳
متن حدیث :
فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال.
ترجمه :
در گردش احوال چون انتقال از بلندى به پستى و از اقبال به ادبار و از غنى بفقر و هکذا بعکس و همچنین در نزول شدائد و محن معلوم میشود جواهر مردمان چه گردش روزگار بمنزله بوته امتحان است که آنچه در کمون آدمى است ظاهر میکند
کلمه ۵۴
متن حدیث :
قلة العیال احد الیسارین و التودد نصف العقل والهم نصف الهرم
ترجمه :
کمى اهل و عیال یکى از دو توانگریست در مال زیرا که هر که را اندک باشد عیال او عیش او آسانتر باشد و معشیت او واسع، همچنانکه در کثرت مال حال بر اینمنوال است، دو دوستى با مردم و حسن معاشرت با ایشان نصف عقل است یعنى تصرف عقل عملى در تدبیر کار معاش، و غم و اندوه نصف پیریست زیرا که پیرى یا بسبب طبیعت و سن است یا بسبب امر خارجى که آن حزن و خوف باشد
کلمه ۵۵
متن حدیث :
القناعة مال لا ینفد.
ترجمه :
قناعت که مساهله در اسباب معاش باشد مالى است که فانى نمیشود و گنجى است که تمام نمیشود و قناعت فضیلتى است که همه فضائل بآن منوط بلکه راحت دنیا و آخرت بآن مربوط است.
سعدى گوید: که ده آدمى از سفره اى بخورند و دو سگ بر لاشه اى بسر نبرند حریص با جهانى گرسنه است و قانع بنانى سیر.
حکما گفته اند: که درویشى بقناعت به از توانگرى ببضاعت.
کلمه ۵۶
متن حدیث :
قیمة کل امرىء ما یحسنه
ترجمه :
قیمت هر مردى و مرتبه هر شخصى همان چیزیست که نیکو میداند آنرا از هنر و علم و عرفان غرض تحریص و ترغیب بر کسب کمالات نفسانیه و صناعات و نحو آنست چه آنکه هر کس کمال و صنعتش عظیمتر است رفعتش در نفوس مردم زیادتر است و این مطلب مسلم و مشاهده است.
قال الخلیل بن احمند رضى الله عنه افضل کلمة یرغب الانسان الى طلب العلم و المعرفة قول امیر المؤمنین (علیه السلام):
قدر کل امرء ما یحسن
یعنى خلیل بن احمد گفته که بهتر کلمه که ترغیب کند آدمى را بسوى طلب علم و معرفت قول امیرالمؤمنین(ع) است که قدر هر مردى همان چیزیست که نیکو میداند.
کلمه ۵۷
متن حدیث :
کفاک ادباً لنفسک اجتناب ما تکرهه لغیرک
ترجمه :
بس است تو را از براى ادب کردن نفس خود دورى کردن از آنچه مکروه میشمرى از غیر خودت.
حاصل آنکه هر که طالب سعادت نفس و تهذیب اخلاق است باید دیگران را آئینه عیوب خود کند و آنچه از ایشان سر زند تأمل در حسن و قبح آن کند و بقبح هر چه بر خورد بداند که چون آن عمل از خود او سر زند نیز قبیح است و بحسن هر چه بر خورد بداند که این عمل از خود او نیز حسن است پس در ازاله قبایح خود بکوشد و در تحصیل اخلاق حسنه سعى بلیغ نماید.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله السعید من وعظ بغیره.
یعنى نیکبخت کسى است که پند داده شود بغیر خود یعنى پند بگیرد از پندیکه بغیر او دهند.
کلمه ۵۸
متن حدیث :
کم من اکلة منعت اکلات.
ترجمه :
بسا یکبار خوردنى یا خوردن یک لقمه که مانع شود از خوردنهاى بسیار
این مثال کسى است که افراط کند در خوردن طعامى بحیثیتى که بیمار گردد پس از خوردن پس از خوردن طعامهاى بسیار دیگر ممنوع شود.
و حریرى در مقامات معنى همین کلام مبارک را اخذ کرده در آنجا که گفته: یارب اکلة هاضت الا کل و منعة مآ کل.
اى بسا یک بار خوردنى یا خوردن یک لقمه که درهم شکست استخوان را ناگوار شد خورنده را و مانع شد او را از خوراکهاى دیگر.
رنجورى را گفتند دلت چه میخواهد گفت آنکه دلم هیچ نخواهد.
و فى معنى کلامه (علیه السلام) قوله (علیه السلام) ایضاً: کم من شهوة ساعة اورثت حزناً طویلاً.
یعنى بسا شهوت یکساعتى که سبب حزنهاى طولانى شود
کلمه ۵۹
متن حدیث :
کن فى الفتنة کابن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب.
ترجمه :
باش در زمان فتنه مانند بچه شتریکه داخل در سن سه سالگى شده باشد که نه پشتى است او را که بسوارى او کوشند و نه پستانى که از آن شیر دوشند.
حاصل آنکه در فتنه داخل مشو و بقوت بازو و مال همراهى مکن و چنان باش که از تو انتفاعى نبرند چه بسا شود که خونها ریخته شود و مالها غارت گردد و عرضها بباد رود و تو در آن شریک شوى و خسران دنیا و آخرت برى.
در احادیث معتبره وارد شده که هر که اعانت کند بر قتل مؤمنى به نیم کلمه باشد روز قیامت بیاید در حالتیکه ما بین دیدگان او نوشته باشد ایس من رحمة الله یعنى این مأیوس است از رحمت واسعه الهى
کلمه ۶۰
متن حدیث :
لاترى الجاهل الا مفرطاً او مفرطاً
ترجمه :
نمىبینى نادان را مگر بسبب جهالت یا از حد درگذرنده است یا تقصیر کننده و این هر دو طرف عدولند از عدالت بخلاف دانا که اختیار مىکند وسط را که آن حد اعتدال است.
بدانکه اوصاف حمیده حکم وسط دارند که انحراف از آنها یا بطرف افراط یا تفریط هر کدام که باشد مذموم و از اخلاق رذیله است پس در مقابل هر جنسى از صفات فاضله دو جنس از اوصاف رذیله متحقق خواهد گشت چنانچه در مقابل حکمت جربزه و بلاهت است و مقابل شجاعت تهور و جبن و مقابل عفت شره و خمود و مقابل عدالت ظلم و تمکین ظالم است بر خود
کلمه ۶۱
متن حدیث :
لا تستحى من اعطآء القلیل فان الحرمان اقل منه.
ترجمه :
حیا مکن از دادن چیز کم بدرستیکه نومیدى کمتر است از آن و حقارت آن بیشتر است.
قال النبى صلى الله علیه و آله تردوا السآئل ولو بشق تمرة و عنه صلى الله علیه و آله ایضاً: اتق النار ولو بشق تمره فان لم تجد فبکلمة طیبة.
یعنى بپرهیزید از آتش برد نکردن سائل و اگر چه بنصف خرمائى باشد و اگر آنرا نیافتى پس بکلام خوشى رد کن او را.
کلمه ۶۲
متن حدیث :
لا تصحب المآئق فانه یزین لک فعله و یود ان تکون مثله
ترجمه :
مصاحبت و رفاقت مکن با احمق بیخرد چه آنکه او زینت میدهد در نظر تو کار خود را و دوست میدارد که تو نیز مانند او باشى زیرا که احمق تصور نمیکند نقصان خود را بلکه خیال میکند که نفس او کامل است و هر کسى دوست دارد که رفیقش خودش باشد در اخلاق و افعال
کلمه ۶۳
متن حدیث :
لا غنى کالعقل و لا فقر کالجهل و لا میراث کالادب ولا ظهیر کالمشاورة
ترجمه :
نیست هیچ غنى و توانگرى مانند عقل و نیست هیچ فقرى مانند جهل و نادانى و نیست هیچ میراثى همچو ادب و نیست هیچ پشت و یاورى مانند مشورت کردن در کارها با اهل دانش چنان گفته شده.
قال النبى صلى الله علیه و اله ما خاب من استخار ولاندم من استشار.
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود: که نومید نشد کسیکه طلب خیر از خدا کرد و پشیمان نشد کسیکه در کار مشورت کرد.
کلمه ۶۴
متن حدیث :
لا یترک الناس شیئاً من امر دینهم لاستصلاح دنیاهم الا فتح الله علیهم بما هو اضر منه
ترجمه :
ترک نمیکنند مردمان چیزیرا از کار دینشان براى اصلاح امر دنياى خودشان مگر آنکه میگشاید خدایتعالى برایشان چیزیرا که ضررش زیادتر باشد از آنمقدار جزئى که فاسد میشد از امر دنیاى او اگر بکار آخرت میپرداخت.
و این مثل آنست که بسیار مىبینیم از کسبه و تجار و بازاریان که مشغول بمعامله و سوداگرى میشوند و نماز خود را که این همه تأکید در باب محافظت آن وارد شده تأخیر میاندازد و در آخر وقت نمازى بتعجیل و بسا شود بدون طمأنینه بجا میآورند و گاه میشود که نماز از ایشان فوت شود و مسلم است که افساد امر آخرت ضررش زیادتر است از ضرر دنیا.
کلمه ۶۵
متن حدیث :
لا یستقیم قضآء الحوایج الا بثلاث: باستصغارها لتعظم و باستکتامها لتظهر و بتعجیلها لتهنأ.
ترجمه :
استقامت پیدا نمیکند قضاء حوائج محتاجین مگر بسه چیز:
اول بکوچک شمردن آنحاجت تا بزرگ شود چه آنکه کسیکه باینمرتبه از علو همت رسید که حاجتها را کوچک بشمرد معروف بسماحت و کبر نفس میشود لاجرم عطایش بزرگ و مشهور میشود بخلاف آنکه اگر بزرگ شمارد و منت بگذارد فان من عدد نعمه محق کرمه یعنى کسیکه در مقام منت گذاردن بشمرد احسان و نعم خود را هر آینه باطل و نابود میگراند کرم خود را.
دوم آنکه پنهان کند آن حاجت را که برآورده و عطائى را که نموده، تا ظاهر شود چه آنکه حقتعالى جمیل افعال بندگان را ظاهر میفرماید چنانچه در دعاى اهلبیت است یا من اظهر الجمیل وستر القبیح یعنى اى آن کسیکه ظاهر گردانید عمل نیک بندگان را و پنهان کرد کار زشت ایشان را.
سوم آنکه بشتابد در قضاى حاجات تا گوارا شود بر طالبان چنانچه گفتهاند: و خیر الخیر ما کان عاجله یعنى بهترین نیکیها که در حق کسى کنند آنست که در آنچیزى که میرسانند به او تعجیل کنند
کلمه ۶۶
متن حدیث :
لا یصدق ایمان عبد حتى یکون بما عند الله اوثق منه بما فى یده.
ترجمه :
تصدیق نمیتوان کرد ایمان بنده را تا وقتى که باشد بآنچه که نزد خدا است استوارتر از آنچه که در دست اوست.
حاصل آنکه ایمان یقینى وقتى است که بنده بوعدههاى خدا و بآنچه در نزد او است اطمینانش زیادتر باشد از آنچه در دست دارد.
و قال النبى صلى الله علیه و آله من احب ان یکون اغنى الناس فلیکن بما فى ید الله اوثق منه بما فى یده.
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله فرموده کسیکه دوست دارد که بىنیازترین مردم باشد باید بآنچه که در نزد خدا است وثوقش زیادتر باشد از آن چیزیکه در دست خود دارد.
کلمه ۶۷
متن حدیث :
لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان.
ترجمه :
معدوم نمىسازد بلکه همیشه خواهد یافت شخص صبر کننده ظفر یافتن بمطلوب خود را و اگر چه طول بکشد زمان صبر.
انى رایت و للایام تجربة و قل من جد فى امر یطالبه بگذرد این روزگار تلختر از زهر صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند للصبر عاقبة محمودة الاثر فاستصحب الصبر الا فاز بالظفر بار دگر روزگار چون شکر آید بر اثر صبر نوبت ظفر آید
حکما گفتهاند: که صبر بر دو قسم است:
صبر جسمى و آن تحمل مشتقها بقدر قوه بدنیه مثل صبر بر راه رفتن و حمل چیز سنگین و صبر بر مرض و تحمل مشقت ضرب و قطع و این چندان فضیلتى ندارد.
قسم دوم صبر نفس است که بر آن فضیلت تعلق میگیرد و آن بر دو نوع است:
اول صبر از مشتهیات خود و آنرا عفت گویند دوم صبر بر تحمل مکروه یا محبوب و مختلف میشود اسم آن بحسب مقامات آن پس اگر در مقام نزول مصیبت باشد آنرا صبر گویند، و مقابل آن جزع و هلع است، و اگر در مقام حرب باشد آنرا شجاعت گویند که ضدش جبن است، و اگر در مقام غضب باشد آنرا حلم گویندو اگر صبر از فضول عیش باشد آنرا قناعت و زهد گویند و در مقابل آن حرص و شره است، الى غیر ذلک.
و لهذا آیات و اخبار در فضیلت صبر زیاده از حد احصا وارد شده.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله بالصبر یتوقع الفرج و من یدمن قرع الباب یلج.
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود که صبر انتظار فرج است و کسى که پیوسته بکوبد درى را آخرالأمر در آنجا داخل میشود.
و قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) من رکب مطیة الصبر اهتدى الى میدان النصر.
على علیه السلام فرموده: که کسى سوار شود بر شتر صبر و شکیبائى راه مییابد بمیدان نصرت و یارى.
کلمه ۶۸
متن حدیث :
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه
ترجمه :
زبان خردمند در پس دل او است یعنى عاقل اول تأمل نماید در کلامى که میخواهد بگوید و آنرا بسنجد و نیک و بد آنرا ملاحظه نماید بعد از آن اظهار کند و لکن احمق بعکس است دلش در پس زبانش است اول ظاهر سازد قول خود را و بعد از آن تأمل نماید.
و بهمین معنى است قول آن حضرت قلب الاحمق فى فیه و لسان العاقل فى قلبه
دل احمق در دهانش است و زبان عاقل در دلش حاصل آنکه:
کلمه ۶۹
متن حدیث :
لکل امرىء فى ماله شریکان الوارث و الحادث
ترجمه :
از براى هر شخصى در مال او دو شریک است یکى وارث که مال را میبرد و دیگرى حوادث روزگار که مفنى مال است پس آدم عاقل آنست که پیش از آنکه شرکاء او اموال او را ببرند براى آخرت خود کارى کند
پس اى عزیز ارجمند هرگز بمال دنیا دل مبند. و بدانکه مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال چنانچه عاقلى را پرسیدند که نیکبخت کیست و بدبخت چیست گفت نیکبخت آنکه خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت
کلمه ۷۰
متن حدیث :
لکل مقبل ادبار و ما ادبر فکان لم یکن
ترجمه :
از براى هر اقبال کنندهاى ادبار است و آنچه پشت کرد و رفت گوئیا هرگز نبوده.
پس عاقل باید باقبال دنیا مغرور نشود و در همان حین مهیاى ادبار و پشت کردن او باشد.
کلمه ۷۱
متن حدیث :
ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء لما عندالله و احسن منه تیه الفقراء على الاغنیاء اتکالاً على الله سبحانه.
ترجمه :
چه نیک است فروتنى کردن توانگران براى فقراء و بیچارگان بجهت آن ثوابى که در مقابل آن تواضع است نزد خداوند منان و بهتر از این فقیران است بر توانگران به جهت اعتماد کردن بر خداوند
ندانم کجا دیدم اندر کتاب که خضر از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسید که بهترین اعمال چیست فرمود بذل اغنیاء بر فقراء بجهة رضاى خدایتعالى پس فرمود و از آن بهتر ناز و تکبر فقراء است بر اغنیاء از راه اعتماد و وثوق بخدا، جناب خضر گفت اینکلامى است که باید بنور بر صفحه رخسار حور نوشت
آوردهاند که حاتم طائى را گفتند از خود بلند همتتر در جهان دیدهاى گفت بلى روزى چهل شتر قربانى کرده بودم و امرائى از هر خیلى بمهمانى خوانده بگوشه صحرائى بیرون رفتم خارکشى را دیدم که پشته خارى فراهم آورده و آهنگ شهر کرده گفتم اى پیر چار بمهمانى حاتم نروى که خلقى بر سماط او گرد آمدهاند گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طائى نبرد
پس انصاف دادم و او را بهمت و جوانمردى از خود برتر خواندم
کلمه ۷۲
متن حدیث :
ما اضمر احد شیئاً الا ظهر فى فلتاب لسانه و صفحات وجهه
ترجمه :
در دل نمیگیرد هیچکس چیزى را مگر آنکه ظاهر میشود در گفتارهاى زبان که بى اندیشه و تفکر از او صادر شود در وقت غفلت او و در صفحه هاى رخسار او چه وجود لسانى و وجهى مظهر وجود ذهنى است و این مطلب مطابق تجربه است.
کلمه ۷۳
متن حدیث :
ما آکثر العبر و اقل الاعتبار
ترجمه :
چه بسیار است مواضع عبرت و پند و اندکست عبرت گرفتن از آن.
قال رسول الله صلى علیه و آله: اغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الى حال.
یعنى رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: که غافلترین مردم کسى است که پند نگیرد بسبب تغیر دنیا از حالى بحالى.
نقل است که چون مرده را از منزلش حرکت میدهند بقبرستان ببرند رو باهل و عیال خود میکند و میگوید: یا اهلى اولادى لا تلعب بکم الدنیا کما لعبت بى یعنى اى اهل و اولاد من دنیا شما را فریب ندهد چنانکه مرا فریب داد.
کلمه ۷۴
متن حدیث :
ما عال من اقتصد
ترجمه :
فقیر و درویش نگشت کسیکه در مخارج خود میانه روى کرد و بقدر حاجت متعارف بیشتر صرف نکرد چه آنکه این مقدار را که شرط حیوة او است حقتعالى متکفل شده از براى او در مدت بقاء او لاجرم باو مىرسد و خداوند حمید در قرآن مجید پیغمبر صلى الله علیه و آله را نیز امر بحد وسط فرمود: فى قوله: ولا تجعل یدک مغلولة الى غنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً.
یعنى و مگردان دست خود را بسته شده بگردن خود و مگشا آنرا تمام گشادن پس بنشینى نکوهیده با حسرت.
و هم در حق عباد مؤمنین فرموده: والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً
و آنانکه هر گاه نفقه کنند اسراف نکنند و تنگ نگیرند و باشد انفاق ایشان ما بین اسراف و تنگ گیرى بحد اعتدال.
کلمه ۷۵
متن حدیث :
ما قال الناس لشىء طوبى له الا و قد خبأ له الدهر یوم سوء.
ترجمه :
نگفتند مردمان براى چیزى این که را خوشا بحال او مگر آنکه پنهان کرد روزگار غدار از براى او روز بد را که ضرر رسانید باو در آخر کار.
و این مطلب موافق تجربه و عیان است و محتاج به بیان نیست.
قال النبى صلى الله علیه و آله ما امتلاتدار حبرة الا امتلات عبرة و ما کانت فرحة الا یتبعها ترحة
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود که پر نشد خانهاى از سرور مگر آنکه پر شد از باریدن اشک و نمیباشد سرورى مگر آنکه دنبال او خواهد بود حزنى.
کلمه ۷۶
متن حدیث :
مثل الدنیا کمثل الحیة لین مسها و السم الناقع فى جوفها یهوى الیها الغر الجاهل و یحذرها ذواللب العاقل.
ترجمه :
مثل دنیاى غدار همچو مار است که ظاهرش نرم و در اندرونش است زهر قاتل، میل میکند بسوى آن مغرور نادان و دورى مینماید از آن صاحب خرد و مرد عاقل.
جهان مار و افعى پیچ پیچست همان بهتر که در دست تو هیچ است بدانکه از براى دنیا مثلهاى بسیار زده شده و این تمثیل احسن تمثیلات آنست مانند تمثیلى که حضرت صادق زده فرمود مثل دنیا مثل آب دریا است که هر چه عطشان از آن مىآشامد عطش او را زیادتر مینماید تا هلاکش نماید.۲۱۹
و این مشاهد و عیان است که حریص در جمع دنیا هر چه بیشتر تحصیل کند حرصش زیادتر میشود تا هلاک شود.
حضرت باقر العلوم (علیه السلام) فرموده مثل حریص بر دنیا مثل کرم ابریشم است که هر چه ابریشم بر دور خود بیشتر مىتند راه خلاصى خود را دورتر مینماید تا آنکه در بین ابریشمها از غم هلاک میشود
کلمه ۷۷
متن حدیث :
مرارة الدنیا حلاوة الاخرة، و حلاوة الدنیا مرارة الاخرة
ترجمه :
تلخى دنیا شیرینى آخرت است و شیرینى دنیا تلخى آخرت است و این بسبب آنست که دنیا ضد آخرت است.
و کان رسول الله علیه و آله یقول: حفت الجنة بالمکاره و حفت النار بالشهوات.
و قال ایضاً: الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر
یعنى حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: که احاطه کرده ببهشت مکاره دنیا و احاطه کرده بآتش جهنم شهوات دنیا و هم فرموده که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.
و روایت است که وقتى رسولخدا صلى الله علیه و آله حضرت فاطمه علیها السلام را نگریست که جامه خشنى در برداشت و دستاس میکرد و با اینحال بچه خود را شیر میداد حضرت از تلخى زندگانى فاطمه گریست و فرمود: یابنتاه تعجلى مرارة الدنیا بحلاوة الاخرة فقالت: یا رسول الله الحمد لله على نعمآئه والشکر لله على الآئد.
یعنى اى دختر من بچش تلخى دنیا را بشیرینى آخرت عرضکرد که یا رسول الله حمد میکنم خدا را بر نعمتهاى او و شکر میگذارم بر آلاء و نعم او.
کلمه ۷۸
متن حدیث :
المرء مخبوء تحت لسانه
ترجمه :
(یعنى)
مرد پنهاست در زیر زبان خویشتن قیمت و قدرش ندانى تا نیاید در سخن
و از اینجاست که نیز فرموده: تکلموا تعرفوا.
یعنى: تکلم کنید تا شناخته شوید
شیخ سعدى گوید: نادان را به از خاموشى نیست و اگر این مصلحت بدانستى نادان نبودى
قال رسول صلى الله علیه و آله: رحم الله عبداً قال خیراً فغنم اوسکت عن سوء فسلم.
یعنى خدا رحمت کند بنده را که خوب بگوید و غنیمت ببرد یا ساکت شود از بدى و سالم بماند
کلمه ۷۹
متن حدیث :
المرئه عقرب حلوه اللسبه
ترجمه :
زن کژدمى است که شیرین است گزیدن آن یعنى شأن زن اذیت کردن است لکن اذیت کردنش مخلوط به لذت است مثل کسى که جرب دارد و میخاراند آن را این اذیت است لکن اذیتش شیرین است
و قال علیه السلام المراه شر کلها و شر ما فیها انه لابد منها و قیل نظر حکیم الى امراه مصلوبه على شجره فقال: لیت کل شجره تحمل مثل هذه الثمره.
یعنى گویند که نظر کرد حکیمى بسوى زنى که بر درخت او را آویزان کرده بودند گفت کاش بر هر درختى مثل این میوه بود
کلمه ۸۰
متن حدیث :
مسکین ابن ادم مکتوم الاجل و مکنون العلل و محفوظ العمل تؤلمه البقة و تقتله الشرقة و تنتنه العرقة.
ترجمه :
بیچاره فرزند آدم پنهان داشته شده است اجل او و پوشیده شده امراض و علل او و محفوظ و نگاه داشته شده است عمل او بدرد میآورد او را گزیدن پشه و میکشد او را یک آب به گلو رفتن و متعفن و گندیده میسازد او را عرق کردن. پس آدمى که باین مرتبه از ذلت و بیچارگى است او را بفخر و تکبر چه کار.
قال (علیه السلام): مالابن ادم و الفخر اوله نطفة و اخره جیفة لا یرزق نفسه و لا یدفع حتفه
یعنى آن حضرت فرمود: فرزند آدم را با فخر و تکبر چکار که اولش نطفه است و آخرش مردار است نمیتواند روزى دهد خود را و نتواند برطرف کند مرگ خود را.
و هم از مسکینت و بیچارگى انسان فرموده در یکى از خطب مبارکه: فارحموا نفوسکم فانکم قد جربتموها فى مصائب الدنیا فرایتم جزع احدکم من الشوکة تصیبه و العثرة تدمیه و الرمضآء تحرقه فکیف اذا کان بین طابقین من نار ضجیع حجر و قرین شیطان
یعنى رحم کنید ایمردم بر جان خود همانا تجربه کردید شما خود را در مصیبتهاى دنیا پس دیدید چگونه جزع میکند یکى از شما از یک خارى که ببدن او میرسد و آنکه یک لغزیدن او را بخون میاندازد و زمین گرم شده به آفتاب او را میسوزاند پس چگونه خواهد بود هر گاه باشد ما بین دو تا به از آتش همخوابه سنگ و قرین شیطان یعنى او را با سنگهاى کبریتى هیزم آتش کنند چنانکه حقتعالى فرموده: و قودها الناس و الحجارة
و او را با شیطانى در غل و زنجیر کنند.
و مثله فى دعاء الصحیفة السجادیه: فاسئلک اللهم بالمخزون من اسمآئک و بما وارته الحجب من بهائک الا رحمت هذه النفس الجزوعة و هذه الرمة الهلوعة التى لا تستطیع حرشمسک فکیف تستطیع حرنارک و التى لا تستطیع صوت رعدک فکیف تستطیع صوت غضبک فارحمنى اللهم فانى امرء حقیر و خطرى یسیر.
یعنى حضرت اما زین العابدین علیه السلام در دعاى صحیفه در مقام تذلل و عبودیت با خدا عرض میکند که سؤال میکنم تو را بار الها بآنچه پنهانست از اسمهاى تو و آنچه پوشانیده است حجابها از عظمت و بهاء تو که رحم کنى این نفس جزع کننده را و این استخوان پوسیده خروشنده و آن نفسى که طاقت ندارد حرارت آفتاب تو را پس چگونه طاقت بیاورد حرارت آتش تو را و آنکه طاقت ندارد شنیدن صداى رعد تو را پس چگونه طاقت آورد غضب تو را پس رحم کن مرا خدایا پس بدرستیکه من آدمى حقیرم و قدرم اندکست
کلمه ۸۱
متن حدیث :
من ابطابه عمله لم یسرع به حسبه
ترجمه :
هر که کاهل سازد او را عمل او تیز رو نگرداند او را حسب و نسب او بلکه او را در عقب اندازد.
حاصل آنکه آدمى ببضاعت احمقان که مفاخره بعظام بالیه گذشتگان در قرون ماضیه است مفاخرت نکند.
قال (علیه السلام) حسن الادب ینوب عن الحسب.
یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود که حسن و خوبى ادب میایستد در جاى بزرگى نسب و نیابت میکند از آن.
کلمه ۸۲
متن حدیث :
من استقبل وجوه الارآء عرف مواقع الخطاء.
ترجمه :
کسى که استقبال نموده وجوه و طرق اندیشه ها را و تفحص آن نمود شناخت مواضع خطا را زیرا که آن مستلزم معرفت خطا است از صواب.
این ترغیب است در استشاره و فکر در استصلاح اعمال قبل از وقوع در آن.
و هم فرموده: من شاور الرجال شارکهم فى عقولهم.
یعنى هر که مشورت کند با مردمان شرکت کرده است ایشان را در عقلهاى ایشان.
کلمه ۸۳
متن حدیث :
من اسرع الى الناس بما یکرهون قالوا فیه مالا یعلمون.۲۴۲
ترجمه :
کسى که شتاباند بسوى مردمان چیزى را که مکروه شمرند و دوست نداشته باشند که بایشان گفته شود لاجرم بگویند در حق او چیزى را که ندانند بواسطه غالب شدن قوه غضبیه بر عقول ایشان نزد شنیدن ناملایم و مکروه پس کسیکه عزت و آبروى خود را خواهد چیزى را که مردم ناخوش دارند بآنها نگوید خواه از روى جدى باشد یا از روى مزاح.
بدهقان نادان چه خوش گفت زن مگو آنچه طاقت ندارى شنود چه دشنام گوئى دعا نشنوى چه نیکو زده است این مثل برهمن بدانش سخن گوى یا دم مزن که جو کشته گندم نخواهد درود
ابان بن احمر روایتکرده که شریک بن اعور که یکى از اصحاب با اخلاص امیرالمؤمنین علیه السلام بوده بر معاویه وارد شد معاویه لعنه الله گفت که تو شریکى و خدا شریک ندارد و تو پسر اعورى و چشم صحیح بهتر از اعور است و تو زشتى و جید بهتر از زشتى است با این حال چگونه سید و بزرگ قوم خود شدى!؟
شریک گفت تو معاویهاى و معاویه یعنى ماده سگى که عوعو کند و سگها را بصدا درآورد و تو پسر صخرى و سهل بهتر از صخر است و تو پسر حربى و سلم و صلاح بهتر از حرب و جنگ است و تو پسر امیهاى و امیه مصغر امه است که کنیزکى باشد با اینحال چگونه خود را امیرالمؤمنین گفتى معاویه در غضب شد
و هم نقل است که وقتى معاویه بعقیل گفت مرحبا به آن کسى که عمویش ابولهب است عقیل گفت و اهلاً بآن کسى که عمهاش حمالةالحطب است معاویه گفت اى عقیل چه گمان میبرى در حق عمویت ابولهب و او را در چه حال فرض میکنى گفت هر گاه داخل جهنم شدى بطرف دست چپ خود نظر افکن خواهى یافت او را که عمهات را فراش خود قرار داده و بر روى او خوابیده آنوقت ببین ناکح بهتر است یا منکوج و عمه معاویه همان حمالةالحطب زوجه ابولهب است که امجمیل نامش است.
قال على بن الحسین (علیه السلام) من رمى الناس بما فیهم رموه بما لیس فیه.
یعنى کسیکه بدگوئى کند براى مردم بچیزیکه در ایشان باشد ایشان دشنام دهند او را بچیزى که در او نباشد.
کلمه ۸۴
متن حدیث :
من اشرف افعال الکریم غفلته عما یعلم.
ترجمه :
ز شریفترین کارهاى شخص کریم تغافل و چشم پوشانیدن او است از آنچه مىداند از معایب مردم و از هفوات ایشان. دانایان گفتهاند که تغافل علامت سیادت و بزرگیست و بهمین معنى است
پس مؤمن باید عیوب خود را ببیند و از آن غفلت ننماید و اگر مردم در حق او تقصیرى کردند و از او معذرت خواستند قبول کند و چشم از ایشان بپوشاند و چنان باشد که گفتهاند:
حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام به پسران خود وصیت فرمود که اگر کسى در گوش راست شما مکروهى بشما شنوانید پس از آن سر بگوش چپ شما گذاشت و معذرت خواست و گفت من چیزى نگفتم شما قبول کنید عذر او را
قال امیر المؤمنین (علیه السلام) اقبل عذر اخیک و ان لم یکن له عذر فالتمس له عذراً.
یعنى قبول کن عذر برادر خود را و اگر عذرى نداشته باشد بطلب براى او عذرى را.
کلمه ۸۵
متن حدیث :
من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس و من اصلح امر اخرته اصلح الله له امر دنیاه و من کان من نفسه واعظ کان علیه من الله حافظ.
ترجمه :
کسى که بصلاح آورد آنچه میان او است و میان حقتعالى به تقوى و پرهیزکارى بصلاح آورد خداوند آنچه میان او است و میان مردم از معاشرت و زندگانى زیرا که تقوى اصلاح کند. قوه شهویه و غضبیه را که فساد ایشان مبدء فساد است . میان خلقان و کسى که باصلاح آورد امر آخرت و عقباى خود را باصلاح آورد حقتعالى امر دنیاى او را و هر که باشد مر او را از قبل نفس خودش پند دهنده و واعظى ، باشد بر او از خدا نگهبان و حافظى که خلاصى دهد او را از عذاب اخروى .
کلمه ۸۶
متن حدیث :
من اطاع التوانى ضیع الحقوق و من اطاع الواشى ضیع الصدیق.
ترجمه :
کسى که اطاعت کند کسالت و سستى کردن در امور را ضایع سازد حقهائى را که باید اداء آن کند و کسیکه اطاعت کند سخن چینى را یعنى کلام او را قبول کن ضایع گرداند دوست با وثوق خود را.
پس بر هر عاقلى لازم است که بر سخن چین وقعى ننهد چه نمام فاسق است و خبر فاسق مردود بلکه او را نهى کند و از این جهت او را دشمن داشته باشد
کلمه ۸۷
متن حدیث :
من تذکر بعد السفر استعد
ترجمه :
کسى که یاد کند دورى سفر خود را استعداد و تهیه آن راه دور خود را بیند پس کسیکه متذکر دورى طریق آخرت باشد البته آماده میسازد ساز و برگ آن سفر هولناک را که تقوى و عمل صالح باشد پس اشخاصى که در تهیه توشه و زاد آخرت نیستند جهتش غفلت آنها است از آن سراى.
کلمه ۸۸
متن حدیث :
من ترک قول (لا ادرى) اصیبت مقاتله.
ترجمه :
کسیکه ترک کند گفتار (نمیدانم) را و ندانسته جواب گوید سبب هلاکت دنیا و عقباى خود شود.
پس عاقل دانا آن کس است که چیزیرا که نمیداند بگوید نمیدانم تا سبب هلاک خود و گمراهى دیگران نشود بلکه چیزیرا که نمیداند بپرسد تا یاد گیرد چنانچه گفتهاند: لا أدرى نصف العلم.
گویند غزالى را پرسیدند که چگونه رسیدى بدینمقام در علوم گفت براى آنکه هر چه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم.
کلمه ۸۹
متن حدیث :
من جرى فى عنان امله عثر باجل
ترجمه :
کسیکه بدست گرفته لجام آرزو را و سیر میکند در عنان آن ناگاه بسر در آید در اجل خود.
حاصل آنکه آدمى غافل از کار و مرگ مشغول بآمال و آرزوهاى بسیار دراز و مشعوف بجمع کردن دنیا است که یکدفعه مرگ او را میرسد و با دل پر حسرت از دنیا میرود، پس شایسته است که آدمى مرگ را فراموش نکند و پیوسته نصب العین او باشد و هر نمازیکه میکند نماز مودع کند خصوص اگر سن او بچهل رسیده باشد که زراعتى را ماند که وقت حصادش رسیده باشد چه ایام لذت و کامرانى گذشت و روزگار نشاط و شادمانى بسر آمد و هر روز عضوى از او کوچ میکند و بیچاره از آن غافل و پاى بند طول امل و فکرهاى باطل است.
پس اى جان برادر لختى بقبرستان برو و بر خاک دوستان گذرى کن و بر لوح مزارشان نظرى افکن و عبرت بگیر و تفکر کن که در زیر قدمت بفاصله کمى چه خبر و چه داستانى است
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: اغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الى حال.
یعنى حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: که غافلترین مردم آن کسى است که پند نمیگیرد از تغیر دنیا از حالى به حالى دیگر
کلمه ۹۰
متن حدیث :
من کتم سره کانت الخیرة بیده.
ترجمه :
هر که پنهان کرد سر خو را از غیر خود اختیار افشا و کتمان سرش بدست خودش است بخلاف آنکه اگر افشا کند که دیگر متمکن از کتمان آن نیست.
پس اى عزیز من رازى که پنهان خواهى با کسى در میان منه اگر چه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را دوستان بسیار است
دانایان گفتهاند: کل سر جاوز الأثنین شاع. هر چه از میان دو لب خارج شد شایع شد.
و نظیر این کلمه شریفه است کلمه دیگر آنحضرت علیه السلام:
الکلام فى وثاقک ما لم تتکلم به فاذا تکلمت به صرت فى وثاقه فاخرن لسانک کما تحزن ذهبک و ورقک فرب کلمة سلبت و نعمة و جلبت نقمة.
یعنى کلام در بند تو است مادامیکه تکلم نکردهاى به آن پس هر گاه که تکلم نمودى بآن تو در بند آن میشوى پس بگنجینه بنه زبان خود را همچنان که بگنجینه مینهى طلا و نقره خود را پس بسا یک کلمه که ربود نعمتى را و پدید آورد عقوبتى را.
کلمه ۹۱
متن حدیث :
من کساه الحیآء ثوبه لم یر الناس عیبه
ترجمه :
هر که بپوشاند باو حیاء جامه خود را نبینند مردمان عیب او را.
بدانکه حیاء انقباض نفس است از قبایح و از خصائص انسانست و آن خلقى است مرکب از جبن و عفت و فضیلت بسیار براى او وارد شده و او را لباس اسلام و قرین ایمان گرفتهاند و فرمودهاند: که ایمان ندارد کسى که حیاء ندارد
و فى الحدیث: لم یبق من امثال الانبیاء الا قول الناس اذا لم تستح فاصنع ما شئت
یعنى در حدیث است که باقى نمانده از مثلهاى پیغمبران مگر قول مردم یعن قولى که در میان مردم است که میگویند: هر گاه حیا نمیکنى پس بجا آور آنچه بخواهى.
یعنى حیا نمیگذارد که صاحبش مرتکب هر عمل قبیحى بشود بخلاف آنکه حیا نداشته باشد.
و بدانکه اگر حیا از روى عقل باشد ممدوح است و اگر از روى حمق باشد مذموم است مثل حیا کردن از آموختن مسائل علمیه
کلمه ۹۲
متن حدیث :
من کفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفیس عن المکروب.
ترجمه :
از کفارههاى گناهان بزرگ فریادرسى بیچاره مظلوم و غم را بردن از اندوهگین مغموم است پس اى برادر جان پیوسته اهتمام کن در اغاثه مظلومان و قضاء حوائج محتاجان و سعى کردن در برآوردن مهمات مسلمانان.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: من اصبح لا یهتم بامر المسلمین فلیس من الاسلام من شىء و من شهد رجلاً ینادى یا مسلمین فلم یجبه فلیس من المسلمین.
یعنى کسیکه صبح کند در حالى که غمخوارگى بامر مسلمانان نداشته باشد از مسلمانى بچیزى نیست و کسى که آگاه شود بر مردى که استغاثه میکند که اى مسلمانان پس اجابت او نکند و بفریاد او نرسد از مسلمانان نخواهد بود و بدان نیز که افضل قربات سعى در مهمات ذوى الحاجات و مسرور کردن دل مؤمنانست.
کلمه ۹۳
متن حدیث :
من لان عوده کثفت اغصانه.
ترجمه :
کسیکه نرم باشد چوب درخت او پر برگ باشد شاخهاى او.
یعنى کسیکه نرم باشد طبیعت او و خوش خلق و لین القول باشد همه کس با او الفت و محبت گیرد پس محبین و اعوان او بسیار شود.
قال الله تعالى: و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک
و سبب نرمى چوب درخت تازگى و پر آبى اوست و شاداب بودن درخت سبب فربهى شاخه و پر برگ شدن او است بخلاف آنکه یبوست بر او غلبه کند که برگش کم میشود و اگر برگى باقیماند اتصالش سست است بنحویکه باندک بادى از او بریزد و شاخها مهزول شود انسان نیز چنین است هر کس که یبوست و سودا بر او غلبه کرده لاغر و نحیف و کم دوست میباشد بخلاف مرطوبى و بلغمى مزاج.
و فى معنى کلامه علیه السلام قوله: من لانت کلمته و جبت محبته.
وقوله قلوب الرجال و حشیة فمن تالفها اقبلت علیه.
و قوله ایضاً من لان استمال و من قسانفر و ما استعبد الحر بمثل الاحسان.
معنى فقره اول هر که نرم شده کلمه او واجب است محبت او.
معنى فقره دوم دلهاى مردم وحشى است پس کسیکه خو گرفت و دوستى کرد با آن روى میکند بر آن.
معنى فقره سوم هر که نرم شد میل داد مردم را بسوى خود و کسیکه سخت دل شد نفرت داد مردم را از خود و هیچ چیز بنده نمیکند آزاد را بمثل احسان با او پس ای عزیز با دوست و دشمن طریقه احسان پیش گیر که دوستان را مهر و محبت بیفزاید و دشمنان را عدوات کم شود.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: انکم لن تسعوا الناس باموالکم تسعوهم بالخلاقکم.
یعنى رسولخدا صلى الله علیه و آله با خویشان خود از آل عبدالمطب فرمود که شما توسعه نمیدهید مردم را باموال خود پس توسعه دهید ایشان را باخلاق خود.
و قال امیرالمؤمنین (علیه السلام) البشاشة حبالة المودة.
یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خوشروئى دام مودت است
کلمه ۹۴
متن حدیث :
من لم ینجه الصبر اهلکه الجزع
ترجمه :
کسی را که نجات ندهد صبر و شکیبائى هلاک خواهد کرد او را جزع و بیتابى مراد از هلاکت یا هلاکت دنیوى است یا اخروى یا هر دو زیرا که جزع سبب از براى هر سه است .
و فى الحدیث : الجزع عند البلاء تمام المحنة .
و در حدیث است که بیتایى نزد بلا تمام محنت است .
بدانکه آیات و اخبار بسیار در فضیلت صبر وارد شده .
و در احادیث است که نسبت صبر به ایمان نسبت سراست بجسد.
و هم روایت شده که مؤ منى که مبتلا شود ببلائى و صبر کند از براى اوست اجر هزار شهید.
و قال (علیه السلام ) افضل العبادة الصبرو و الصمت و انتظار الفرج .
یعنى حضرت امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: که افضل عبادت صبر و سکوت و انتظار فرج است
کلمه ۹۵
متن حدیث :
من وضع نفسه مواضع التهمة فلا یلومن من اسآء به الظن.
ترجمه :
کسى که بگذارد نفس خود را در جایهاى تهمت یعنى برود در آن مواضع و بنشیند در آنجاها پس باید ملامت و سرزنش نکند کسى را که گمان بد باو ببرد.
دانایان گفتهاند: هر که با بدان نشیند اگر چه طبیعت ایشان در او اثر نکند لکن بطریقت ایشان متهم گردد و اگر بخرابات رود از براى نماز گذاردن منسوب شود بخمر خوردن.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: اتقوا مواضع التهم.۲۸۱
ابن ابىالحدید نقل کرده که وقتى آنحضرت با یکى از زوجات خود بر در یکى از دروازه هاى مدینه ایستاده بود یکى از اصحاب از آنجا بگذشت آنجناب را با آن زن آنجا دید سلام کرد و بگذشت رسولخدا صلى الله علیه و آله او را ندا کرد و فرمود: اى فلان این زن، فلانه زوجه من است عرض کرد یا رسول الله مگر در شما هم گمان میرود که این فرمایش نمودید فرمود: ان الشیطان یجرى من ابن ادم مجرى الدم
همانا شیطان میگردد در بدن بنى آدم مانند گشتن خون
۱. وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافى است
کلمه ۹۶
متن حدیث :
الناس اعداء ما جهلوا
ترجمه :
مردمان دشمنان چیزیند که جاهلند بآن.
و سببش آنست که جاهل خوف دارد که در مجلسى که با آن عالم است مبادا او را توبیخ و تقریع بجهلش کنند یا آنکه چون اهل علم خوض میکنند در چیزى که او جاهل بآنست از این جهت حقیر میشود در دیدگان و اذیت میباشد براى او و این اذیت از ناحیه علم باو رسیده لاجرم با آن علم دشمن است.
و فى معنا قوله (علیه السلام) و الجاهلون لأهل العلم اعدآء
یعنى نادانان مر اهل علم را دشمنانند.
کلمه ۹۷
متن حدیث :
نوم على یقین خیر من صلوة فى شک.
ترجمه :
خواب شخصى که بر یقین باشد بهتر است از نماز گذاردن در حال شک.
این کلمه را وقتى فرمود که شنید یکى از خارجیان نماز شب میگذاشت و قرائت قرآن میکرد گویند که به آواز حزین آن خارجى این آیه را مىخواند و میگریست امن هو قانت انآء الیل الایة کمیل بن زیاد رحمه الله در خدمت آن حضرت ایستاده از خواندن قرآن او آهى کشید حضرت سبب آه از او پرسید عرض کرد از صوت حزین این قارى و کاش من موئى بودم در بدن او تا همیشه این کلام حزین را از او می شنیدم فرمود آه مکش و این آرزو مبر پس از چندى که واقعه نهروان روى داد آن مرد خارجى بجنگ آن حضرت شد و کشته شد آنوقت آن جناب کمیل را طلبید و فرمود این مقتول همان قاریست که آروز میکردى هنوز آن آروز دارى عرض کرد: استغفر الله من کل خطأء یجرى على اللسان.
و من کلامه (ع): کم من صآئم لیس له من صیامه الا الجوع و العطش و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العنآء یا حبذا نوم الأکیاس و افطارهم
یعنى چه بسیار روزه دارى که نیست از براى او بهره اى از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى و چه بسیار شب زنده دارى که نیست از براى او از برخاستن در شب جز بیدارى و رنج اى خوشا خواب زیرکان در امر آخرت و افطار ایشان.
کلمه ۹۸
متن حدیث :
والله لدنیاکم هذه اهون فى عینى من عراق خنزیر فى ید مجذوم.
ترجمه :
بخدا سوگند که این دنیاى شما خوارتر است در دیدگان من از استخوان بیگوشت خوکى که باشد در دست جذام.
و این نهایت تحقیر است از دنیا چه استخوان از هرچیز بی قدرى خوارتر است خصوص اگر از خوک باشد و خصوص در دست مجذوم باشد که در اینحال هیچ چیز از این پلیدتر نیست.
و کسیکه تأمل کند در سیره آن حضرت در حالیکه خانه نشین و مغلوب از حقش بود و در حالیکه خلافت و ولایت به آن جناب رسید یقین میکند که دنیا در نظر آن حضرت به هیمن حال بلکه خوارتر از این بود. صلوات الله علیه بابى انت و امى یا ابا الحسن یا آیة الله العظمى یا امیرالمؤمنین.
اگر این مقام گنجایش میداشت به برخى از زهد آن وجود مقدس اشاره میکردیم
کلمه ۹۹
متن حدیث :
یابن ادم کن وصى نفسک و اعمل فى مالک ما تؤثر ان یعمل فیه من بعدک.
ترجمه :
اى فرزند آدم خودت وصى خودت باش و عمل کن در مال خود آنچه که اختیار میکنى که عمل کنند در آن مال از پس تو
کلمه ۱۰۰
متن حدیث :
یا ابن ادم ما کسبت فوق قوتک فانت فیه خازن لغیرک
ترجمه :
اى پسر آدم آنچه اندوختى از درهم و دینار زیاده از قوت خود پس تو خزینه دارى براى غیر خودت از حادث یا وارث.