فاطمه معصومه (س) فاضل ترین دختر امام موسی کاظم است. ایشان در اولین روز ماه ذی قعده سال 173ه . ق یعنی 25 سال بعد از تولد امام رضا در شهر مدینه منوره به دنیا آمدند. ده ساله بود که پدر را به زهر کین به شهادت رساندند و داغ از دست دادن پدر، گرمی زندگی حضرت را از وی گرفت و تنها تکیه گاه اش در روزهای سخت برادرش ابالحسن بود[1].
به نام خدا
فاطمه معصومه (س) فاضل ترین دختر امام موسی کاظم است. ایشان در اولین روز ماه ذی قعده سال 173ه . ق یعنی 25 سال بعد از تولد امام رضا در شهر مدینه منوره به دنیا آمدند. ده ساله بود که پدر را به زهر کین به شهادت رساندند و داغ از دست دادن پدر، گرمی زندگی حضرت را از وی گرفت و تنها تکیه گاه اش در روزهای سخت برادرش ابالحسن بود[1].
اُسوه علم وادب
با آنکه امام موسی بن جعفر (ع) غیر از فاطمه معصومه (س)، دختران دیگری نیز داشت. در میان همه آنان، تنها اوست که دارای امتیازات والایی بوده است. زیرا او همچون جده اش حضرت زهرا (س) در علم و عمل و شرافت و قداست و کمالات، گوی سبقت را از دیگران ربود و به راستی حضرت معصومه، فاطمه ثانی و تجلی دوباره ام الائمه و آینه دار وجود حضرت صدیقه طاهره و جلوه گاه جمال و اوصاف برجسته مادر گرامیش فاطمه زهرا (س) بوده است. به ویژه آنکه هر دو با رنج زیستند، هر دو چون گل محمدی عمری کوتاه داشتند و هر دو فاطمه بودند.
در فضیلت این بانوی بزرگوار قصه ای معروف حکایت می شود. روزی عده ای از شیعیان برای پاسخ به سوالات شرعی به نزد امام هفتم رفتند. و ایشان را در منزل نیافتند. این بانوی فاضل در حالی که تنها شش سال داشتند بعد از دیدن سوالات پاسخ ها را مرقوم فرمودند. شیعیان در راه بازگشت با امام موسی بن جعفر (ع) روبه رو شده و ماجرا را برای ایشان تعریف کردند. حضرت پس از بررسی پاسخ ها و تایید آنها در حق این بزرگ زاده فرمودند: "فداها ابوها!"[2]
عدم ازدواج؛ عمل به وصیت پدر یا...؟
یکی از مسائلی که در زندگی حضرت معصومه (س) همواره مطرح می شود و توجه علاقمندان به این حضرت را به خود وامی دارد بحث عدم ازدواج این بانوی مکرم می باشد. در این زمینه برای روشن تر شدن بحث باید اشاره ای به شرایط زمانی زندگی امام هفتم و فرزندان ایشان بکنیم.
هارون الرشید یکی از خلفای عجیب خاندان عباسی می باشد. او شخصیتی چندگانه داشته به طوری که در هنگام خشم و غضب مجازات هایی سنگین برای افراد متهم وضع می کرد و در هنگام موعظه و نصیحت به حدی گریه می کرد که جانماز او خیس می شد. در زمان هارون عباسیان به قدرت و اقتدار زیادی دست یافته بود. طوری که در سراسر قلمرو حکومت اسلامی هیچکس یارای رقابت و یا تهدید ایشان را نداشت. تنها ترس این خاندان همواره از نفوذ عجیب اهل بیت پیامبر بر قلوب مسلمانان بود. چرا که هرکس با این خاندان ارتباطی هرچند مختصر می یافت، کاملا شیفته ی فضایل آنها گشته و به کل از عباسیان بیزار می شد. از طرفی از آنجا که تمام افراد خاندان پیغمبر چون شعله های نور برآمده از خورشید هدایت را از خود می تاباندند، اکثر مردم آنها را به خوبی شناخته و به برتری ایشان به خاندان عباسی معترف بودند.
از همین روی در چنین شرایطی تنها راه باقی مانده برای خلفای سفاک و خونریز قبل از به شهادت رساندن این حضرات، منزوی و محصور کردن این خاندان بود. لذا هارون بیشترین تلاش خود را در ابتدا در این راستا به کار گرفت. به طوری که هرنوع ارتباط با این خانواده به شدت کنترل می شد. اما امام موسی کاظم با به کارگرفتن سیاست های مختلف انوار هدایت را در میان مردم ساطع می کرد. از جمله ی آنها بحث ازدواج های متعدد ایشان بود. در تاریخ در مورد تعداد دقیق همسران ایشان خبری در دسترس نیست. اما با توجه به تعداد زیاد فرزندانشان – که تا شصت نفر نیز شمرده اند – احتمالا ازدواج های متعددی داشته اند. لذا ایشان از این طریق سبک زندگی شیعه و نسل آن را زنده نگه داشتند.
به دلیل همین واقعه بود که نخستین محدودیت اعمال شده در زندگی فرزندان ایشان به خصوص فاضل ترین آنها یعنی فاطمه ی معصومه محدود کردن ایشان در امر ازدواج می باشد. بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.[3]
شهادت یا وفات؟
یک سال پس از شهادت امام هفتم برادر او را به ماموریتی بزرگ فراخواند. ایشان که با دور شدن از برادر غم فراق را در سینه ی خود تحمل می کردند، اکنون با شوق وصال برادر راهی این سفر پر خطر شدند.بنی عباس که تا این زمان کینه و عداوت خود را با به شهادت رساندن امام موسی کاظم در بالاترین حد خود نشان داده بودند، از این سفر بانو و همراهانشان احساس خطر می کردند و به خوبی می دانستند هر عضوی از این خاندان مطهر قدم به هر دیاری نهد، رنگ و نور یاد خدا را پاشیده و مردم را از لجن زار باطلی که آنها برایشان فراهم آورده بودند رهایی می بخشند. لذا از همان ابتدا افرادی را در تعقیب این کاروان نه چندان بزرگ نهادند. این کاروان که اکثرا از برادران و خواهران حضرت بودند، برای تبلیغ فکر و فرهنگ شیعه از مدینه خارج شده و به مقصد توس راهی ایران شدند.
امام رضا (ع) که به خوبی از مکر و نیرنگ عباسیان آگاه بود، با دعوت از خواهران و برادران خویش، در حقیقت قصد ایجاد برنامه ی گسترده ی تبلیغی در جهت آشکار نمودن مفسده های عباسیان و حقانیت عقاید شیعه را داشت، و همچنین پرده برداشتن از مکر پنهان مامون که در پس دعوت اجباری از امام نهفته بود. از همین روی خواهران و برادران ایشان رنج چنین سفری را بر جان خریده و عازم این راه پر خطر شدند.
آنچه در شهرساوه بر فاطمه ی معصومه می گذرد حقیقتا همان کاری را با او می کند که شهادت برادران حضرت زینب در صحرای کربلا با ایشان کرد. و از همین جهت ایشان حقیقتا زینب ثانی هستند. بسیاری براین عقیده هستند که کشتار در آن سرزمین در برابر چشمان حضرت او را بیمار کرد و در کمتر از یک ماه جسم رنجورش توان ادامه ی حیات را نداشت. اما این مسئله بسیار بعید می نماید. چرا که ایشان از خطرات این سفر آگاه بوده و به خوبی احتمال حمله ی عباسیان را می دادند. هنگامی که بانویی با این عظمتِ شخصیتی به ماموریتی خطیر می رود، این احتمال بسیار کمرنگ می شود که حتی چنین کشتاری او را از پای درآورد. [4]
اما در اقوال دیگری هست که ایشان در همان شهر توسط زنی که از جانب عباسیان مامور شده بود مسموم می گردند. و چون مانند پدر مظلوم خویش بر احوال بیماری و عمر کوتاه خود آگاه می گردند تصمیم به اجرای آخرین مرحله از ماموریت خویش گرفته و به قم سفر می کنند. تا برای همیشه این شهر را آشیانه آل محمد سازند.
قم؛ شهری لبریز از نور
حضرت معصومه با ورود به این شهر، علیرغم زندگی کوتاهی که داشتند تاثیری عمیق بر قلوب شیعیان این منطقه گذاشتند. به شکلی که مرقد ایشان تا به امروز ملجئی برای دانشمندان و فاضلان و طلاب علوم اهل بیت گشته است. تا همچنان نوای "فداها ابوها" در گوش دوستداران این حضرت پیچیده و فضیلت این بانو را به تمامی شیعیان نشان دهد.
[1]- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص 161.
[2] - سند این داستان جالب را مرحوم «مستنبط » از کتاب «کشف اللئالى »;تالیف دانشمند نامى شیعه در قرن نهم; ابن العرندس; متوفاى حدود ۸۴۰ ه. ق نقل فرموده است.
[3] - فاطمه بنت الامام موسی الکاظم، محمد هادی امینی، 1405ه، قم، 160صفحه
[4] - وسیله المعصومیه, نوشته میرزا ابوطالب بیوک, ص 68,