بسم الله الرحمن الرحیم
شب هشتم محرم
ایجاد انگیزه[1]
محمد بن سلیمان از پدرش روایت میکند که روزى در محضر امام صادق (ع) بودم که ابو بصیر نفسزنان وارد شد و چون در جاى خود قرار گرفت، حضرت به او فرمودند: «اى ابا محمد این نفس زدنت از چیست؟»
ابو بصیر گفت: «قربانت اى فرزند رسول خدا (ص) سالمند شدهام و استخوانم باریک گشته و مرگم نزدیک شده در صورتى که نمیدانم وضعم در آخرت چگونه است!»
امام فرمودند: «اى ابا محمد! تو هم چنین میگویى؟»
ابوبصیر گفت: «چرا چنین نگویم؟ قربانت گردم.»
حضرت فرمودند: «اى ابا محمد! مگر نمیدانى که خداى تعالى جوانان شما را گرامى داشته و از پیران شما حیا دارد؟»
پیرمرد گفت: «قربانت، چگونه جوانان را گرامى دارد و از پیران حیا کند؟!»
حضرت فرمودند: «یُکْرِمُ اللَّهُ الشَّبَابَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ أَنْ یُحَاسِبَهُم[2]؛ خداوند جوانان را گرامى داشته از اینکه عذابشان کند و از پیران حیا کند که از آنها حساب بکشد.»
خداوند متعال جوانان را به سبب جوانیشان دوست داشته و احترام میکند، از این رو تمام پیامبران را در جوانی برانگیخت و اهل بهشت را جوان قرار داد و قرآن در روز محشر به صورت جوانی نشان داده میشود و امام زمان (عج) نیز در چهره یک جوان ظاهر خواهند شد.
از طرفی دوران جوانی در طول حیات انسان، دارای اهمیت و حساسیت فراوان است و از دست دادن آن، مایه خسرانی غیرقابل جبران خواهد بود. جوانی از جنبههای متعددی مورد توجه معصومین (علیهم) قرار گرفته است و در اشعار پارسی نیز درباره اهمیت آن و حسرت از دست دادنش شعرها سرودهاند. خیام برای از دست دادن این فرصت چنین افسوس میخورد:
افسوس که نامه جوانی طی شد و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب افسوس ندانم که کی آمد کی شد
اما افرادی که در همین دوران با اهمیت و ارزشمند قرار دارند، در معرض آسیبهای فراوانی هستند و میتوان گفت بیشترین آسیبها در دوران جوانی به افراد میرسد. از این رو، شناسایی این آسیبها و راههای مقابله با آن، برای خود جوانان، والدین و مسئولین ضروری است. یکی از این آسیبها نفوذ دشمنان در جوانان است.
مطالعه تاریخ اسلام گویای نفوذ و کارشکنی دشمنان در به ابتذال کشیدن جوانان است. جریان نفوذ دشمن در حضرت ابوالفضل (ع) در شب عاشورا که با توطئه امان دادن شکل گرفت یکی از نمونههای نفوذ در جوانان است که با بصیرت نافذ حضرت برطرف شد. از این رو برای بهرهبرداری هر چه بهتر از دوران جوانی و حفظ جوانان از انحراف و تباهی، نیاز فراوان بر آگاهی از نقشههای دشمنان داریم و شناخت راهها و ابزار و خطرات نفوذ دشمن در جوانان ضروری به نظر میرسد.
متن و محتوا
با توجه به شب هشتم محرم که به نام جوان بنیهاشم، حضرت علیاکبر (ع) مُزین است، برخی از خطرات و تهدیدهای نفوذ دشمن در جوانان را بررسی میکنیم تا ببینیم نفوذ دشمن در جوانان چه خطرهای را به دنبال دارد؟ و دشمنان برای دستیابی به اهداف پلید خود، از چه راههایی در جوانان نفوذ میکنند؟
خطرهای نفوذ دشمن
1. خطرهای اعتقادی
در پروژه نفوذ دشمن، اولین خطری که جوانان ما را تهدید میکند، خطرهای اعتقادی است، خطراتی که قلب و باورهای ناب جوان را نشانه میگیرد و ایمان و اعتقاد او را سست میکند. سستی ایمان جوانان یک جامعه، همانند سستی ستونهای یک اتاق است که هر لحظه احتمال میرود، سقف اتاق آوار شده و بر سر ساکنان آن فرو ریزد.
دشمنان از قدیمالایام به دنبال سست کردن اعتقادات جوان بودهاند. داستان سامری سرشار از نکاتی است که میتواند پندهای بسیاری برای هر تمدن و فرهنگی باشد که همواره از درون پایههای اعتقادی آن جویده میشود و ریشههای حقانیت آن از سوی موشهای حق نما مورد تهدید قرار میگیرد. این موشهای خزنده به آرامی، عقاید و بنیادهای اصیل تفکر اسلامی را میجوند و به جای آن با بدلسازی، جایگزینهایی را قرار میدهند که در نهایت فروپاشی باورهای اعتقادی و ایمانی را به همراه خواهد داشت.
امروزه اگر ما اطلاعات کافی نسبت به رادیو و تلویزیون نمیداشتیم و سامریهایی از این نادانی ما استفاده میکردند، میتوانستند خود را به عنوان خدا معرفی کنند. ما باید حواسمان به آسیبهای ماهواره یعنی سامری امروز باشد.
نمونه دیگری از نفوذ اعتقادی در جنگ صفین است بامداد روز پنجشنبه دوازدهم ربیع الاول، خدمت عمروعاص به امویان در جنگ صفین، مایه حیات آنان شد. او در حساسترین لحظه های جنگ، زمانی که نشانههای شکست در سپاه معاویه آشکار گشته بود دست به نیرنگی بزرگ زد و دستور داد با بستن قرآن بر سر نیزه ها و حمل کردن قرآن بزرگ دمشق با کمک ده نفر روی نیزه ها، همه سپاهیان فریاد بزنند: ای اهل عراق! کتاب خدا بین ما و شما حاکم است (دو طرف دست از جنگ برداریم و به حکم قرآن تسلیم شویم!) امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به سپاهیانش فرمود: به جنگ ادامه دهید و استقامت کنید که لحظه پیروزی فرا رسیده است و به دعوت اینان اعتنایی نکنید که فریبی بیش نیست، زیرا قبل از شروع جنگ، امام (ع) طی نامههای متعدد و سفیران فراوان، معاویه و اهل شام را دعوت به پذیرش حکم قرآن کرده بود و آنان نپذیرفته بودند و اینک که در آستانه شکست قرار گرفته بودند قرآن را دستاویز خود کرده بودند. ولی نیرنگ عمروعاص کار خود را کرد و گروه زیادی از سپاه عراق که تعداد آنها بالغ بر 10 هزار نفر بود دست از جنگ برداشتند و خواستار مذاکره شدند و هر چه حضرت از مذاکره و حکمیت نهی کردند؛ اما بیتوجه و حتی تهدید صحابه و اصرار بر مذاکره و سادهلوحی ابوموسی سبب برد باخت مذاکره شد.
دشمن همواره تلاش کرده تا با استفاده از ابزارهای مختلف به اعتقادات و باورهای نسل جوان و نوجوان مسلمان ضربه بزند. مقام معظم رهبری (حفظهالله) در این باره میفرمایند: «دشمن با همه ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله کردهاند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما، سست کردن اعتقادات سیاسی ما، تقویت نارضاییها در داخل کشور، جذب جوانها به خصوص جوانهای فعّال و اثرگذار در سطوح مختلف برای مقاصد خودشان.»[3]
با این تفاسیر، قشر جوان و نوجوان میتوانند مهمترین جامعه هدف دشمن در اجرای پروژه نفوذ باشند تا با ایجاد تزلزل در باورهای دینی، تغییر در اعتقادات مذهبی را به ثمر بنشاند در این صورت دشمن دیگر نیاز به لشکرکشی برای سلطه بر یک جامعه را ندارد؛ بلکه روح جامعه مورد نظر خود را برای پذیرش سیاستهای ضد دینی آماده کرده است و در این حال افراد جامعه اسلامی، میان ولایت و امامت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و ولایت یزید هیچ تفاوتی قائل نمیشوند و حتی پرچم لشکر یزیدیان را در دست گرفته و با افتخار علیه امام حسین (ع) شمشیر میکشند. اینجاست که حرمت حریم اهلبیت پیامبر (ص) شکسته میشود و عدهای فقط به تماشا مینشینند و اینجاست که مردم کوفه سفیر امام خود را رها کرده و حتی برای کشتن او رقابت میکنند.
در این میان، «بصیرت افزایی» در مقابله با توطئههای شوم دشمنان در پروژه نفوذ بسیار کارساز خواهد بود و پادزهری بر زهر نفوذ است. اگر جوان در تحلیل مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به بصیرت لازم دست یابد، نه تنها خود میتواند دشمن را بشناسد و در جبهه او قرار نگیرد، بلکه برای خنثیسازی دسیسههای دشمنان با دانش و منطق تلاش نماید.
2. خطرهای اخلاقی
یکی دیگر از خطرهای نفوذ دشمن، خطرهای اخلاقی است. در این مورد ترویج بیبندوباری و فساد اخلاقی از اهداف نفوذ دشمن در بین جوانان است.
این توطئه در دستگاه یزیدی نمود جدی داشته و خود یزید به این فساد اخلاقی مبتلا بوده است. ابن کثیر در این باره عبارتی دارد که به اشتهار یزید در این کار تصریح میکند: «او به چنگ و نوشیدن شراب و موسیقی و شکار و برگزیدن مردان و زنان خواننده و سگ و جانوران شاخزن همچون قوچ و خرس و بوزینه علاقه داشت و هر روز صبح که از خواب بر میخواست، مست بود.»[4]
حتی برخی از مورخان یزید را پیشگام فسادهای اخلاقی شمردهاند: «یزید بن معاویه نخستین فرد بود که آشکارا شراب نوشید و نسبت به موسیقی و شکار و گزیدن کنیزان آوازهخوان و اَمْرَدان و سرگرم شدن با بوزینگان به گونهای که مترفان را به خنده وا دارد و جنگ دادن سگ و خروس، از خود شیفتگی نشان میداد.»[5]
امروز نیز وقتی دشمنان اسلام در جبهههای نظامی با تجربه تلخ شکست مواجه شدهاند، تصمیم گرفتند در جبهه فرهنگی و از طریق حمله به ارزشها و اخلاقیات دینی مسلمانان وارد عمل شوند و بدین ترتیب از درون به اسلام حمله کردند تا آنجا که روز به روز تهاجمات آنها در این عرصه پیچیدهتر و مرموزانهتر گشته است.
مقام معظم رهبری (حفظه الله) تعابیر دقیقی را در این مورد به کار بردهاند؛ تعابیری چون: تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، براندازی فرهنگی، ناتوی فرهنگی و جنگ نرم و در نهایت به مسئله نفوذ فرهنگی، فکری و سیاسی بارها اشاره فرمودهاند تا هرچه بیشتر مردم، دانشجویان و جوانان را به خطرات این مسئله و اهمیت مقابله با آن توجه دهند.
ایشان در یکی از سخنانشان میفرمایند: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشاء – سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی میکند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی و یک قتل عام و غارت فرهنگی است»[6]
از مهمترین ابزارهای فرهنگی برای تخریب اخلاق، گسترش فساد اخلاقی است. فساد اخلاقی اعم از راهها و روشهای ضد فرهنگی است که ممکن است از عناصر داخلی گرفته شده و یا از فرهنگ بیگانه وارد جوانان گردد. از جمله مفاسد اخلاقی، گسترش فساد جنسی در بین جوانان است. فیلمهای ویدیوئی، برنامههای تلویزیونی ماهوارهای، مجلات و تصاویر مبتذل کاتالوگ کالاهای لوکس و تبلیغات روانی که از این ابزارها نشأت میگیرد، همگی سعی دارند تا قشر جوان جامعه ما را در فساد جنسی فرو برند.
امیر المومنین علی (ع) میفرمایند: «مَنْ أَصْلَحَ نَفْسَهُ مَلَکَهَا مَنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ فَقَدْ أَهْلَکَهَا[7]؛ هر کسی که نفس خود را اصلاح کند مالک آن شده و هر کسی نفس خود را رها سازد آن را هلاک ساخته است.» پیروی از هوای نفس یکی از نمونههای فساد اخلاقی است به آن جهت که آدمی را به سوی پایین و در مسیر سقوط قرار می دهد آن را هوی نامیده اند.
استاد شهید مرحوم آیتالله مطهری در کتاب «آشنایی با قرآن» قصه پر غصه اندلس اسلامی را اینگونه شرح میدهد: «تاریخ بشر نشان میدهد که هر گاه قدرتهای حاکم میخواهند جامعهای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش میکنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوترانی را برای مردم مهیا میکنند و آنها را به شهوترانی ترغیب میکنند. نمونه عبرتانگیزی از این شیوه کثیف، فاجعهای بود که در اسپانیای مسلمان برای مسلمانان اتفاق افتاد.
مسیحیان برای خارج کردن اسپانیا از چنگ مسلمانان، از راه فاسد کردن روحیه و اخلاق جوانان مسلمان وارد عمل شدند تا آنجا که توانستند وسایل لهو و لعب و شهوترانی را به سهولت در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این کار تا آنجا پیش رفتند که حتی سرداران و مقامات دولتی را نیز فریفتند و آنان را آلوده ساختند و به این ترتیب توانستند عزم، اراده، نیرو، شجاعت، ایمان و پاکی روح مسلمین را از میان بردارند آنها را به آدمهایی زبون، ضعیف، شهوتران ، شرابخوار و زنباره مبدل کنند و پرواضح است که غلبه و پیروزی بر چنین مردمی کار دشواری نیست.»
3. خطرهای اجتماعی
یکی دیگر از خطرات نفوذ دشمن در نسل جوان، خطرهای اجتماعی است. نمونه جریان آن در داستان حضرت موسی (ع) و بلعم باعورا است که حضرت موسی (ع) برای نجات ملّت انطاکیه راهی جز سرکوبی ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمیدید، برای اجرای این امر سپاهی به فرماندهی یوشع و کالب تشکیل داد و آن سپاه را به سوی انطاکیه رهسپار کرد.
عدهای از مردم اغفالشده انطاکیه گرد عابد خود بلعم باعور که اسم اعظم را میدانست جمع شده از او خواستند تا درباره حضرت موسی (ع) و سپاهش نفرین کند، بلعم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولی بعد بر اثر هواپرستی جواب مثبت به آنها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهی که سپاه حضرت موسی (ع) از بالای آن پیدا بودند برود و در آنجا در مورد حضرت موسی (ع) و سپاهش نفرین کند، ولی در آنجا هر چه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند به یادش نیامد.
او که تیرش به هدف نرسیده بود و به طور کلی از دین و ایمان سرخورده شده بود، برای سرکوبی سپاه حضرت موسی (ع) راه عجیبی را به مردم انطاکیه پیشنهاد کرد که همواره برای شکست هر ملتی، استعمار گران از همین راه استفاده میکنند، آن راه و پیشنهاد، این بود.
مرد انطاکیه از راه اشاعه فحشاء و انحراف جنسی و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند، دختران و زنان زیبا چهره و خوش اندام را با وسایل آرایش بیارایند و آنها را همراه اجناس مورد نیاز به عنوان خرید و فروش وارد سپاه حضرت موسی (ع) میکنند و سفارش کرد که هر گاه کسی از سربازان سپاه حضرت موسی (ع) خواست قصد سوء با آن دختران و زنها کند مانع او نشوند.
آنها همین کار را انجام دادند طولی نکشید که سپاه حضرت موسی (ع) با نگاههای هوس آلود خود که به پیکر عریان زنان کردند کمکم در پرتگاه انحراف جنسی قرار گرفتند تا آنجا که نوشتهاند بیست هزار نفر از سپاه حضرت موسی (ع) به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینی سقوط کردند[8].
امروزه نیز دشمن با ورود مدهای مبتذل لباسهای زنانه و مردانه در بین جوانان به دنبال نفوذ در آنان است. حتی در داخل کشور عدهای با استفاده از امکانات داخلی، در تولید و توزیع لباسهای مبتذل دست دارند. لازم به یادآوری است که مبنای کار اینگونه تولیدکنندگان، مجلات و نیز مدل لباسهای غربی است که وارد کشور میگردد.
از دیگر اقدامات پروژه نفوذ در فضای اجتماعی، ایجاد روحیه مدگرایی و اخلاق خاص ترویج کنندگان این مدها است که ترویج کننده ارزشهای ضد اخلاقی از جمله همجنس بازی و برقراری روابط آزاد جنسی و... هستند.
توزیع و گسترش مصرف موارد مخدر و مشروبات الکلی از دیگر خطرات نفوذ اجتماعی است که دشمن با گسترش فساد و نابود کردن توان علمی و فکری نیروهای جوان جامعه میباشد که متأسفانه در سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته است.
4. خطرهای اقتصادی
یکی دیگر از خطرات نفوذ دشمن در بین جوانان خطرهای اقتصادی است. برخی از جامعه شناسان همواره در تحلیل علل انحرافات جامعه، اثر بسزایی برای عامل اقتصادی و فقر قائلاند و بعضی دیگر نیز بر این عقیدهاند که تبعیضهای قومی و نژادی که باعث بیکاری یا کمکاری میشود، عاملی برای گرایش به سوی کجروی است. از دیدگاه اسلامی تأثیر عوامل اقتصادی بر انحرافات اجتماعی هرگز قابل انکار نیست، افراد ضعیفالنفسی چون عمر بن سعد که حرص و طمع چشمانش را کور کرده بود، در همان ابتدای امر اعتراف میکرد:
فَوَ اللَّهِ مَا أَدْرِی وَ إِنِّی لَوَاقِفٌ أُفَکِّرُ فِی أَمْرِی عَلَى خَطَرَیْن[9]
یعنی به خدا سوگند، نمیدانم و من سرگردان مانده و در کار خویش اندیشه میکند بر دو خطر (یکی جنگیدن با امام حسین (ع) برای به دست آوردن امارت ری و دیگری بدنام شدن در بین امت اسلامی)
عمر سعد در روز عاشورا در جواب بریر که او را نصیحت میکرد، گفت: «راست میگویی ای بریر! هر کس با حسین بن علی (ع) و فرزندان او جنگ کند و حق ایشان را از ایشان بگرداند، جای او در آتش دوزخ باشد، لکن ای بریر ملک ری بزرگ است و ولایتی پر نعمت که ترک آن نتوانم گفت... شقاوت بر من مستولی شده و نعمت و جاه و حرمت و دولت را در چشم من بیاراسته، میدانم که بد میکنم؛ اما چه کنم.»[10]
نمونه دیگری از این اشخاص، سنان بن انس است که پس از شهادت امام حسین (ع) و اسب دواندن بر پیکر مطهرش، بر خیمه عمر بن سعد ایستاد و شعری خواند که حاکی از دنیاطلبی او بود:
أو قر رکابی فضة و ذهب انا قتلت سید المحجبا[11]
یعنی رکابم را از طلا و نقره سنگین کن که من سلطان پردهدار را کشتهام
از دومین سخنرانی امام حسین (ع) در روز عاشورا بهخوبی برمیآید که امام (ع) به عامل نفوذ اقتصادی و تأثیرات آن توجه بسیاری داشتند، آنجا که فرمودند: «و َقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُم[12]؛ و در اثر غذاهای حرام و لقمههای غیر مشروعی که شکمهای شما از آن انباشته شده است، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است»
امروزه نیز دشمن درصدد است از طریق مسائل اقتصادی، راه نفوذ خود را دوباره در ایران باز کند. از مهمترین مصادیق نفوذ اقتصادی دشمن در اختیار گرفتن زمام کالاهای استراتژیک کشور است. به هر حال هر اقتصادی برای رتقوفتق امور جاری خود یک نیازهای اساسی دارد. مثل گندم، روغن، برنج و ... که عمدتاً تحت عنوان کالاهای اساسی از آنها یاد میشود. اکنون این خطر وجود دارد که دشمن با استفاده از وابستگان خود چرخه تأمین این کالاها را زیر چتر خود بگیرد و در بزنگاهها از این مجرا برای نفوذ استفاده کند. دشمن نشان داده است در مقاطع موردنیاز، از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند.
از دیگر مصادیق نفوذ اقتصادی دشمن ترویج کالای غیر ایرانی و استفاده آن در سبک زندگی ایرانی است همچنین رؤیاپردازی جوانان برای پولدار شدن در یک شب، با استفاده از بازاریابی شبکهای که در سالهای اخیر با برنامههای کویست و گل کویست در کشور شکل گرفت و بسیاری از جوانان را مبتلا کرد و سرمایههای فراوانی با این روش از کشور خارج شد.
5. خطرهای سیاسی
یکی دیگر از خطرات نفوذ دشمن در بین جوانان خطرات سیاسی است. امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْه»[13] اگر ما در جبهه نبرد خوابمان برد، معنایش این نیست که سرباز خط مقابل هم خوابش برده؛ نه او بیدار است؛ منتظر است ما خوابمان ببرد تا بر سر ما بتازد. در میدان نبرد، کارزار همیشه نظامی نیست؛ گاهی سیاسی است؛ مقام معظم رهبری (حفظه الله) درباره نفوذ سیاسی میفرمایند: «نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری و اگر نشد تصمیمسازی نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریتی یک کشور تحت تأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آن وقت همه تصمیمها در این کشور بر طبق خواست و میل و اراده مستکبرین انجام خواهد گرفت.»[14]
ایشان در فرمایشی دیگر میفرمایند: «نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست، امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمیت است.»[15]
یکی از مصادیق نفوذ سیاسی در بین جوانان مربوط به جریان فتنه 88 است که کشور را به طور جدی تهدید کرد. براندازی نظام همواره راهبرد اصلی آمریکا علیه ما بوده است، اما ناکامیهای پیدرپی، این کشور را وادار نمود که راهبرد تعدیل و تغییر رفتار را ترجیح دهد. این در حالی است که فتنه 88 باعث شد تا آمریکا تصور کند فرصت برای بازگشت به راهبرد اصلی و احیاناً تحقق آن فرارسیده است. لذا با آغاز اردوکشیهای خیابانی و آشوبهای پس از انتخابات 88 در تهران، به حمایت صریح از آن پرداختند و حتی اروپاییان نیز با نادیده گرفتن شورای امنیت و تصمیمات آن، به سوی تحریمهای فرا قطعنامهای ناشی از تصمیمات شورای امنیت رو آوردند که مجموعهای از تحریم اقلام نظامی، صادراتی و وارداتی، سرمایهگذاری، مسافرت، حملونقل، همکاریهای فنی و برخی موارد دیگر را در بر میگیرد.
اما عامل نجاتبخش از فتنه بصیرت دهی عاشورا و تفکر امام حسین (ع) بود که دوباره محرم و صفر اسلام و انقلاب اسلامی ایران را حفظ کرد. خاصیت کشتی امام حسین (ع) نجات بخشی فردی و اجتماعی است که در دورههای مختلف وقتی افراد و جوامع به آن چنگ زدند از آفات و آسیبها در امان ماندهاند.
چه تعداد از جوانان در محرم با توسل به امام حسین (ع) توبه کردند؟ چه تعداد از جوامع با تفکر ظلمستیزی امام حسین (ع) از یوق ستم ظالمان نجات پیدا کردند؟
گریز و روضه
برنامه نفوذ دشمن در جوانان حتی در حساسترین لحظات واقعه کربلا ادامه یافت. در کربلا هنگامی که علی اکبر (ع) وارد میدان شد، از آنجا که مادرش دخترزاده ابوسفیان بود، یک نفر از لشکریان ابن سعد با صداى بلند به او گفت: یا على! چون تو با امیرالمؤمنین یزید قرابت و خویشاوندى دارى و ما دوست داریم، حق رحم را مراعات کنیم، حاضریم به تو امان بدهیم و از جنگ با تو، صرفنظر نماییم.
حضرت علیاکبر (ع) در پاسخ وى فرمود: قرابت و خویشاوندى من با رسول خدا (ص) مقدم بر آن و شایستهتر بر رعایت است. پس از آن حمله شدیدى کرد و در ضمن حمله با این شعر، خود و هدفش را معرفش مىفرمود:
انا على الحسین بن على نحن و رب البیت! اولى بالنبى
تا لله لا یحکم فینا ابن الدعى أضرب بالسیف احامى عن ابى
اضربکم بالسف حتى یلتوى ضرب غلام هاشمى قرشى[16]
منم على پسر حسین بن على، سوگند به خداى کعبه که ما اولى به پیغمبریم، به خدا قسم نباید این فرزند فرومایه بر ما حکومت کند، با این شمشیر بر شما مىتازم و از پدرم، حمایت مىکنم و این شمشیر را آنچنان بر شما فرود بیاورم که درهم بپیچید، مانند شمشیر زدن جوان هاشمى قریشى
حضرت علیاکبر (ع) نخستین نفر از بنیهاشم بود که به میدان رفت. هرکسی از بنیهاشم اذن میدان میخواست، امام اجازه نمیداد؛ اما تا فرزندشان اذن خواست، امام به ایشان اجازه میدان رفتن داد. در دل امام غوغایی بر پا شد در مقاتل آمده، آقا صدا زد: علی جان! میخواهی بروی برو، ولی کمی خرامانخرامان برو تا بیشتر بتوانم ببینمت. نگاهی مأیوسانه به او کرد و گفت: «فَقَالَ اللَّهُمَّ کُنْ أَنْتَ الشَّهِیدُ عَلَیْهِمْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمُ ابْنُ رَسُولِکَ وَ أَشْبَهُ النَّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً بِرَسولِکَ و کُنّا إذا اَستَقنا إلی نَبیِّکَ نَظَرنا إلیه[17]؛ خدایا! خودت بر این قوم شاهد باش که به سوی آنها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن، شبیهترین مردم به رسول تو است و ما هر گاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چهره علیاکبر مینگریستیم.»
حضرت علیاکبر (ع) وارد میدان شد و جنگی حیدری کرد. در مقتل آمده 120 مرد از سواران دشمن را کشت، تشنگی بر ایشان چیره گشت و نزد پدر برگشت: «یا اَبَۀ! العَطَشُ قَتَلَنِی ثِقلُ الحَدیدِ أجهَدَنی[18]؛ پدر جان! شدت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته» امام حسین (ع) گریه کردند و فرمودند: محبوب دلم! صبر کن. به زودی رسول خدا تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.»
اما آه از آن لحظهای که جوان غریبانه پدرش را صدا زد! چه گذشت لحظهای که حضرت با بدن قطعه قطعه شده فرزندش روبرو شد؟
سخت است پیش چشم بابا غلطیده به خون جوان بمیرد
از بهر پدر عصای پیریست ای وای که پیش از آن بمیرد
حضرت آدم (ع) وقتی چشمش به سر شکسته پسرش افتاد، صیحه و نالهاش بلند شد، از آن پس آدم (ع) از فراق نور دیده، شب و روز تا چهل شبانه روز گریه میکرد. حضرت یعقوب (ع) لباس خونی فرزندش را دید چهل سال گریست تا اینکه چشمانش سفید شد با اینکه میدانست فرزندش زنده است؛ اما جگرها بسوزد برای آن پدری که وقتی بالای سر پسرش رسید ، دید علاوه بر این که سر و صورتش پر از خون است تمام بندش هم قطعه قطعه شده است به قدری این بدن پاره پاره شده که توان برداشتن بدن را ندارد.
جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم
[3]. بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگره شهدای استان چهارمحال و بختیارى؛ ۱۳۹۴/۰۷/۱۳.
[4]. البدایه و النهایه، ج 2، ص 285.
[5]. معالم المدرستین، ج 3، ص 24.
[6]. بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دیدار با فرماندهان گردان عاشورا، 22/4/71.
[7] . غرر الحکم و درر الکلم، ص: 579.
[8] . پوشش زن در اسلام: ص 48.
[9]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص 98.
[10]. الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ج 1، ص 898.
[11]. انتساب الاشراف الجزء الرابع، القسم الثانی، ص 205.
[12]. بحار الأنوار، ج45، ص 8.
[13]. نهج البلاغه، نامه 62.
[14]. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى: ۱۳۹۴/۰۶/۲۵.
[16]. تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج2، ص: 311.
[17]. اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص 113.
[18] . تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج2، ص: 311.