طلیعۀ ماه ذیقعده منتسب به خواهر و برادر بزگواری است که کشور ما مفتخر به وجود پربرکت ایشان و متنعم از این فیض بزرگ بوده است.
حضرت فاطمه معصومه:
با اینکه تاریخ ولادت فاطمه معصومه به طور دقیق مشخص نیست و نقل معتبری در این زمینه از منابع کهن و دست اول وجود ندارد، اما بر اساس برخی نقل های جدید، ابتدای ماه ذیقعده به عنوان روز منتسب به این بانوی باکرامت انتخاب شده است. بانویی که برای پیوستن به برادر خود و ولی خدا رنج و مشقت سفری چنین دراز را متحمل شد و از مدینه به قصد طوس عزم سفر کرد، ولی در شهر قم ماند و رحلت نمود و ساکنان آن دیار را از نورانیت خود بهره مند کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
طلیعۀ ماه ذیقعده منتسب به خواهر و برادر بزگواری است که کشور ما مفتخر به وجود پربرکت ایشان و متنعم از این فیض بزرگ بوده است.
حضرت فاطمه معصومه:
با اینکه تاریخ ولادت فاطمه معصومه به طور دقیق مشخص نیست و نقل معتبری در این زمینه از منابع کهن و دست اول وجود ندارد، اما بر اساس برخی نقل های جدید، ابتدای ماه ذیقعده به عنوان روز منتسب به این بانوی باکرامت انتخاب شده است. بانویی که برای پیوستن به برادر خود و ولی خدا رنج و مشقت سفری چنین دراز را متحمل شد و از مدینه به قصد طوس عزم سفر کرد، ولی در شهر قم ماند و رحلت نمود و ساکنان آن دیار را از نورانیت خود بهره مند کرد.
یکی از نشانه ها و شواهد عظمت و بزرگی مقام و منزلت زن در دیدگاه اسلام، این است که زنان همواره از نخستین لحظات، به عنوان شخصیت های بزرگ دینی مطرح بوده اند. وقتی به متن تاریخ اسلام توجه کنیم، می بینیم از همان روز اولی که پیامبر دعوت خود را مطرح کرد، دو نفر مسلمان می شوند: علی و خدیجه. این بدان معناست که حضور زنان از همان بدو شکل گیری اسلام، جدی و مؤثر و پابه پای مردان بوده است. قطعاً اگر فداکاری ها و بزرگواری های شخصیتی چون خدیجه کبری نبود، شاید اکنون نامی از اسلام وجود نداشت. فاطمه زهرا، زینب کبری و سایر زنان بزرگ تاریخ اسلام در عین اینکه حریم خود را حفظ می کردند و در اوج وقار و عفت و حجب و حیا بوده اند، نقش مهم و موثر خود را در پیشبرد اهداف اسلام به خوبی ایفا کرده اند. فاطمه معصومه نیز از این جمله زنان است.
همین نگاه تاریخی کافی است تا بدانیم اسلام چه نگاهی به جنس مؤنث دارد و چه جایگاهی برای او قائل است. امروز که با ظهور تفکرات مدرن و زنانه نگر، کسانی خواستار استیفای حقوق زنان شده و درصدد دفاع از آزادی های بی حد و مرز آنها برآمده اند، در عمل راه را برای انواع سوء استفاده های جدید از زنان باز کرده و به جای اعتراض به کسانی که تنها نگاه سود محور به جنس مؤنث دارند، نوک تیز پیکان را به سمت ادیان آسمانی و آموزه های وحیانی گرفته و خواستار کنارگذاشتن آنها شده اند.
سؤال اساسی از این قبیل جریان ها این است که آیا با به ثمر نشستن جنبش های طرفدار حقوق زنان، شاهد مصونیت زنان از آسیب ها و رشد پاکی و امنیت و سلامت در جامعه خواهیم بود؟ واقعیت تاریخی عکس این مطلب را اثبات می کند. این جریان ها بهتر است پیش از آن که به دنبال مطالبۀ حقوق (علی الإدعا) از دست رفتۀ خود باشند، با نگاهی پدیدارشناسانه به موضوع نگاه دین به زن بنگرند و آن را از رفتار متدینان متمایز بدانند. تنها در این صورت است که می توان به ترسیم منظومۀ معرفتی دین در مورد جایگاه زن اقدام کرد.
درست است که در نگاه سنتی ما به زن، غلط ها و اشتباهاتی وجود داشته و بعضی از این اشکالات را به وضوح می توان در فرهنگ کهن خود ملاحظه کرد، اما این هرگز به معنای دست کشیدن از تمام آموزه های سنتی از جمله آموزه های دینی نیست. بسیار مهم است که با مراجعه به متون دست اول دینی و با نگاه جامع و همه جانبه به دین، از زوایای مختلف و در عرصه های مختلف، به منظومۀ مطابق و وفاداری از تلقی اسلام در مورد نقش و جایگاه زنان در جامعه رسید و آن را الگو برای نظریات و رفتارهای فردی و اجتماعی قرار داد.
رشد استعدادهای فردی و اجتماعی در وجود زنی مانند فاطمه معصومه چنان به اوج می رسد که ایشان را چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت، مرجع و ملجأ همه مؤمنان (چه مرد و چه زن) قرار می دهد. در روایتی از امام رضا خطاب به سعد اشعری آمده است که «أَنَّ الْإِمَامَ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ لِسَعْدٍ الْأَشْعَرِیِّ: یَا سَعْدُ، عِنْدَکُمْ قَبْرٌ مِنَّا. قَالَ: فَدَتْکَ نَفْسِی تَقْصِدُ قَبْرَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: نَعَمْ، مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة؛ ای سعد! نزد شما قبری از ماست. سعد عرض کرد: جانم به فدایتان! منظور شما قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ امام فرمود: بله. کسی که او را با معرفت به حقش زیارت کند، بهشت برای اوست.» [1]
روایت مشابه دیگری از امام جواد نقل شده است که: «عَنِ ابْنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ کسی که قبر عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت برای اوست.»[2]
در بزرگی جایگاه فاطمه معصومه همین بس که معرفت به حق ایشان و خاندان پاک شان، لازم و کلید گشایش شمرده شده است.
حضرت امام علی بن موسی الرضا:
امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا که سرآمد تقوی و زهد و علم و سیاست بود و بر سایر فرزندان موسی بن جعفر فضیلت داشت، در سال 148 قمری در مدینه به دنیا آمد.
دوران امام رضا را می توان به نوعی دوران شکوفایی و رشد شیعیان دانست و این پیشرفت قطعاً مرهون جهاد امامان پیشین بوده است. اوضاع شیعیان در زمان امام رضا به گونه ای بود که خلفای عباسی را از ترس از دست رفتن حکومت و رسیدن حکومت به شیعیان، به فکر چاره جویی انداخت و پیشنهاد ولایتعهدی مأمون به امام رضا نیز جلوه ای از این تدبیر بود. مأمون برای اینکه فعالیت های امام و پیروان او را به طور خاص تحت نظارت و مراقبت داشته باشد و از نزدیک بتواند کنترل آنها را در دست بگیرد، امام را از مدینه فراخواند و مجبور به پذیرش نقش در حکومت کرد. امام نیز که به جهت حفظ اساس دین و جلوگیری از آشفتگی، چاره ای جز پذیرش نداشت، شروطی معین کرد و مأمون را در رسیدن به اهدافش، دچار مشکلات اساسی کرد.
اما از دریای فضایل امام رضا اینجا به قطره ای می پردازیم. یکی از ویژگی های ممتاز و بارز شخصیت ایشان، تسلط و توان بسیار بالا در مناظرات علمی میان ادیان بود که نمونه ای از آن را در مناظرات ایشان با سران مسیحیت و یهودیت می بینیم. مأمون به فضل بن سهل دستور داد تا علمای ادیان و متکلمین بزرگ مانند جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی)، رأس الجالوت (عالم بزرگ یهودی)، هربذ بزرگ (عالم بزرگ زرتشتی)، رؤسای صابئین و علمای رومی را جمع کند. پس از اجتماع آنان مأمون گفت مایلم با پسرعمویم که از مدینه به اینجا آمده مناظره کنید. آنان پذیرفتند. پس از آن که مأمون امام را برای شرکت در این گردهمایی فرا می خواند و امام می پذیرد، برخی اصحاب از بابت شرکت امام در این مجلس نگران می شوند و امام در پاسخ می فرمایند: «مأمون زمانی پشیمان می شود که ببیند با اهل تورات، با تورات شان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه ای از علما به زبان خودشان بحث می کنم و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همه پیروز شدم و همۀ آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون خواهد دانست که آنچه درصددش می باشد شایستۀ او نیست. در این موقع است که مأمون پشیمان خواهد شد.»[3]
پرداخت دقیق و علمی به مسئله توحید و نیز نبوت از بارزترین مباحث مطرح شده در این مناظره و سایر مجالس علمی امام است که اوج تسلط ایشان بر مبانی ادیان مختلف و تبحر در استفاده از مسلمات طرف مقابل را می رساند. یکی از نکاتی که از این مناظرات می توان استفاده کرد، برخورد علمی و به دور از تعصب با نظرات مخالف در کمال آرامش و متانت است. ایشان نه تنها از سر احساسات و عواطف دینی برخورد نمی کردند، بلکه کاملاً آداب مناظره علمی را رعایت کرده و الگویی را برای همیشه پیش چشم پیروان خود قرار داده اند که در مقام مواجهه با سایر ادیان باید اصول گفتگو را در نظر داشت و به جای ورود به فضای مجادله های بی انتها و اثبات خود، به بیان براهین و استدلال های منطقی پرداخت و از شیوۀ قرآنی حکمت، موعظه و جدال احسن بهره برد. «أدع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی أحسن».[4]
ایشان مواضع علمای ادیان را به چالش می کشیدند، اما نه به هر قیمتی. نه به قیمت بی آبرو کردن آنها و نه به قیمت بهتان و افترا و نه به قیمت بی احترامی به عقاید و آموزه های آنها.
امروز اگر ما در مقام اثبات حقانیت دین و مذهب خود بر می آییم و می خواهیم آن را بر سایر فرقه ها برتر جلوه دهیم، ابتدا باید در عمل، برتری خود را نشان دهیم، نه اینکه برای رسیدن به هدف خود از هر طریقی اقدام کنیم و وسیله را فدای نتیجه کنیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی چون هدف ما اثبات برتری دین حقمان است، پس از هر طریق که عمل کنیم، صحیح خواهد بود.
امام در یکی از مناظرات خود به صراحت می فرماید: «اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است، بدون شرم و خجالت سوال کند.»[5] این به رسمیت شناختن مواضع مخالف و احترام به دیدگاه های متفاوت، ستودنی و عبرت آموز است، به ویژه برای کسانی که دأب تبلیغ دین دارند و به ویژه در دنیای امروز که به واسطۀ تکنولوژی های مدرن و پیشرفت سرسام آور ابزارهای انتقال اطلاعات، مکاتب و فرقه های متکثری به جوانان عرضه می شود و آنان در چندراهی های انتخاب های قرار می گیرند و باید تصمیم بگیرند که به کدام سو مایل شوند.
مبلغان دینی به ویژه روحانیان باید بپذیرند که راه مقابله با نفوذ افکار مختلف در اذهان جوانان، مانع از شنیده شدن آنها نیست. امروز حتی اگر بخواهیم، نمی توانیم جلوی شنیده شدن افکار مختلف را بگیریم و این شیوه حتی اگر دردی دوا کند، مقطعی و زودگذر است. در مقابل، کاری که باید کرد این است که به شکل علمی و موشکافانه و با استفاده از ابزارها و شیوه های جدید، در مقام مقایسۀ افکار دینی و غیر دینی، آموزه های خود را با استخراج منطق نهفته در آن به جوان عرضه کنیم و به او اجازه و حق انتخاب بدهیم و نترسیم از اینکه اگر به او اجازۀ فکر کردن و تردید کردن بدهیم، نتایج مصیبت باری به دست بیاید، چون واقعیت این است که نتیجه، عکس چیزی است که تصور می کنیم. عمران صابی کسی بود که بالاترین تردیدها را در مورد بالاترین موجودات یعنی خالق هستی داشت و امام به او اجازه داد که بی پروا و بدون سانسور، سؤالات و ابهامات خود را مطرح کند. امام با سعۀ صدر تمام به تک تک سؤالات او ابتدا گوش داد و فهمید و بعد با دقت و احترام و آرامش پاسخ داد. اینگونه بود که پس از شنیدن سخنان امام دریچه ای به روی عمران صابی گشوده شد و با دین آنگونه که هست مواجه شد و همانجا شهادت به یکتایی خدا و رسالت محمد داد و به اسلام درآمد. نوفلی می گوید وقتی سایر متکلمین، عمران را دیدند که با آن سرسختی و با اینکه هیچکس تا آن روز نتوانسته بود در بحث بر او غلبه کند، در نهایت در مقابل امام رضا سر تعظیم فرود آورد، فهمیدند که با یک عالم واقعی سر و کار دارند. امام بعدا! عمران را به محضر خود خواند و تکریم کرد.
علمای ما باید رفتار امام رضا را به عنوان شیوۀ آرمانی مواجهه با ادیان و مذاهب و نیز تفکرات جدید در نظر داشته باشند و ترس و واهمه را کنار گذاشته و به طور مستقیم با واقعیت موجود در جامعه مواجه شوند. اگر ما ادعا می کنیم که دین مان کاملترین است و اگر آن را مجموعه ای از آموزه های مطابق با ذات و فطرت انسانی می دانیم، باید به این فطرت و سرشت پاک اجازه دهیم خود را بیابد و به ویژگی ممتاز انسان که همان اراده و اختیار اوست، اجازۀ جولان و تصمیم گیری بدهیم.
[1] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد-مفتاح الجنان، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ: اول، 1423 ق، ص 547.
[2] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف: دارالمرتضویه، چاپ: اول، 1356 ش، ص 324.
[3] محمدبن علی بن بابویه، عیون أخبارالرضا، ترجمه غفاری و مستفید، تهران: نشر صدوق، چاپ: اول، 1372ش، ج1، ص 313.
[5] محمدبن علی بن بابویه، عیون أخبارالرضا، ترجمه غفاری و مستفید، تهران: نشر صدوق، چاپ: اول، 1372ش، ج1، ص 340.