بسم الله الرحمن الرحیم
«أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ» (دعای ابوحمزه ثمالی)
مناسبت: نیمه دوم ماه مبارک رمضان
ایجاد انگیزه[1]
غلامی با مالک خود قراردادی نوشته بود. بر اساس مفاد این قرارداد، غلام روزی یک درهم به صاحبش میداد و شب هرجائی که میخواست میرفت. مالک روزی در نزد جمعی، غلامش را ستایش و حالات او را بیان کرد. یکی گفت: شاید این غلام شبها که از نزد تو میرود، قبرها را میکند و کفن میدزد و میفروشد و این درهم را از آنجا به دست میآورد.
مالک به فکر فرو رفت و هنگامی که غلام در شب اجازه رفتن گرفت. به دنبال او به راه افتاد تا از کارهای شبانه او آگاه شود.
غلام از شهر بیرون رفته و وارد قبرستان شد. در گوشه قبرستان، قبر وسیعی بود، وارد آن شد و لباس سیاهی پوشیده و زنجیر برگردان انداخت. سپس صورت خود را بر خاک گذاشت و مشغول مناجات و راز و نیاز با مولای حقیقی خود شد و از مناجات لذت میبرد.
زمانی که مالک این حالات را دید، گریان شد و تا صبح بر سر قبر نشست و مناجات و راز و نیاز غلام را گوش کرد.
آنگاه که صبح شد، غلام عرض کرد: خدایا! میدانی که مالکم یک درهم از من میخواهد و من ندارم، توئی فریادرس محتاجان! چون مناجات او تمام شد، نوری در هوا پیدا شد و درهمی از آن نور در دست غلام نهاده شد.
در این هنگام مالک به خود آمد و غلام را در آغوش گرفت. غلام از فاش شدن حال مناجاتش اندوهناک شد و گفت: خدایا! رازم کشف شد! پس در همین حال جانم را بگیر. غلام یکباره آهی کشید و هماندم جان سپرد. صاحب او جریان را برای مردم نقل کرد و غلام عارفش را در همان قبر دفن نمود.[2]
متن و محتوا
خداوند متعال در شب معراج خطاب به پیامبر (ص) فرموده است: «ای احمد! اهل آخرت از زمانی که پروردگارشان را شناختهاند، طعام و لذایذ دنیا در کامشان گوارایی نداشته است ... همدمشان اشکهایی است که بر گونههایشان جاری است. همنشینانشان فرشتگانی است که اطرافشان در گردشاند و راز و نیازشان با پروردگاری است که برتر از هر چیز و مسلط بر علم و قدرت آنها است. دلهای اهل آخرت در سینههایشان مجروح فراق است میگویند: کی از این سرای فانی آسوده شده به سرای باقی خواهیم رفت؟»[3]
امام سجاد (ع) حال مناجات را از خدا درخواست میکند: «الهی! وَ زَیِّنْ لِیَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَار[4]؛ خدایا! خلوت و حال مناجات با خویش را روز و شب (در نظرم) آراسته کن.»
آنکس تو را شناخت، جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند[5]
یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) میگوید: من و عدهای از یاران در مسیری همسفر با حضرت علی (ع) شدیم. در تاریکی شب، مولایم علی (ع) را دیدم که بهآرامی از یاران خویش کناره گرفت و در بین نخلستانها پنهان شد. من مضطرب شدم و نگران حال آن حضرت بودم، به همین دلیل به دنبال حضرت به راه افتادم تا اینکه نزدیکی نخلستان نالههای جانسوز ایشان را شنیدم که نالان و گریان با معبود خویش به مناجات و راز و نیاز مشغول شده بود. در گوشهای ایستادم به زمزمههای عارفانه آن حضرت گوش دادم. آن امام عارفان همچون مارگزیده به خود میپیچید و مینالید و میگفت: «إِلَهِی إِنْ طَالَ فِی عِصْیَانِکَ عُمُرِی وَ عَظُمَ فِی الصُّحُفِ ذَنْبِی فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَیْرَ غُفْرَانِکَ وَ لَا أَنَا بِرَاجٍ غَیْرَ رِضْوَانِک[6]؛ خدایا! هر چند عمرم در عصیان تو طولانی شد و گناهانم در نامه عملم بسیار گردید؛ اما من جز مغفرت تو را آرزومند نیستم و جز به رضوان و خشنودی تو امید ندارم.»
باری خلوت گزیدن و مناجات با خداوند کریم و رحیم و دل کندن از دنیا و اهل آن، متاعی ارجمند و منبعی شکوهمند است که سالکان الی الله و سوداییان قرب خداوند همواره در پی آن هستند؛ اما گاهی از اوقات به دلایلی حال مناجات از برخی افراد گرفته میشود و به اصلاح سلب توفیق در مناجات و حال راز و نیاز میشوند.
امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی از این وضعیت به خدا شکایت میکند و از خدا میخواهد تا حال عبادت و مناجات را از او سلب نکند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلَاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ؛ خدایا! بهراستی من هرگاه گفتم که آماده شوم و برای نماز در پیشگاه تو و مناجات با تو ایستادم، بیحالی بر من عارض نمودی، آنهم در حال نماز و از من حال مناجات با خودت را گرفتی، در حالی که من با تو مناجات میکردم!»
با توجه به این فراز، شایسته دلایل سلب توفیق از انجام عبادت بررسی شود؛ زیرا یکی از سؤالاتی که به ذهن مؤمنان میآید این است: دلیل بیحالی در نماز و مناجات چیست؟ چرا از عبادات خود لذت نمیبریم؟ چرا برخی از افراد توفیق عبادت و راز و نیاز با خدا را ندارند؟
دلایل سلب توفیق از انجام عبادات
امام سجاد (ع) در ادامه دعای ابوحمزه ثمالی برخی از دلایل سلب توفیق در عبادات را بر میشمارد برخی از آنها را با هم مرور میکنیم:
1. دلبستگی به دنیا
ریشه و اساس همۀ خطورات قلبی که انسان را از یاد خدا باز میدارد و به خود مشغول میسازد، محبت به دنیا و اشتغال به آن است. از اینرو خداوند چنین سفارش نموده است «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون[7]؛ اهل ایمان مبادا هرگز، مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند، آنها به حقیقت زیانکاران عالماند.»
حضرت علی (ع) در توصیف دنیا میفرمایند: «مَنِ اطْمَأَنَّ إِلَیْهَا رَکِبَتْهُ الْغَفْلَة[8]؛ هرکه به دنیا تکیه کند، دنیا او را بر مرکب غفلت نشاند.»
آن حضرت در روایتی دیگر میفرمایند: «فَارْفُضِ الدُّنْیَا فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِلُّ الرِّقَابَ[9]؛ دنیا را رها کن که دنیادوستی (انسان را)، کر و کور و لال و خوار میسازد.»
همچنین امام صادق (ع) فرموده است: حضرت موسی (ع) همنشینی داشت که علم و دانش فراوانی به او تعلیم کرده بود. وقتی از آن حضرت اجازه خواست تا به دیدار خویشان خود برود. موسی (ع) به او فرمود: در این سفر، بسیار احتیاط کن، مبادا دلت به دنیا متمایل گردد و مبادا علمی را که خداوند متعال به تو مرحمت فرموده، ضایع و تباه سازی و حق آن را رعایت نکنی و به دنیا فریفته و آلوده شوی و روی بهسوی غیر حقتعالی آوری، گفت: امید است که به خیر و خوبی، این سفر بگذرد؛ اما مدتی گذشت و خبری از او نرسید و کسی هم از وی سراغی نداشت. تا آنکه روزی حضرت موسی (ع) از جبرییل جویای حال آن مرد شد. گفت بهصورت بوزینگان مسخشده و هماکنون ریسمان بر گردن بر در این خانه ایستاده است. موسی (ع) از شنیدن آن خبر متأثر شد و در محراب عبادت خود، با عجز و زاری، نجات او را از درگاه خداوند متعال درخواست کرد. لیکن از جانب حق، خطاب شد: «یَا مُوسَى لَوْ دَعَوْتَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ تَرْقُوَتَاکَ مَا اسْتَجَبْتُ لَکَ فِیهِ إِنِّی کُنْتُ حَمَّلْتُهُ عِلْماً فَضَیَّعَهُ وَ رَکِنَ إِلَى غَیْرِهِ؛ ای موسی! اگر آنقدر دست به دعا برداری که دست از پیکرت جدا شود، اجابت نخواهم کرد؛ زیرا این مرد، با توجه به غیر من و میل و رغبت به دنیا، علمی که به او کرامت کرده بودم را ضایع و تباه ساخته است.»[10]
آری انسان ممکن است به خاطر دلبستگی و علاقه افراطی به دنیا و تعلقات آن، لذت بندگی و همنشینی و همکلامی با امام زمانش را از دست بدهد و حتی دعای امام زمان (عج) هم در حق او کارساز نباشد.
ای به بازیچه ز اقلیم حقیقت شده دور جهد کن تا که به مردان طریقت بررسی
مرغ گلزار بهشتی تو بزن بال و پری تا به کی شیفته دانه و آب و قفسی
طوطی عالم اسراری و شیرینگفتار حیف باشد که تو با زاغ و زغن همنفسی
تا به کی سر به گریبان طبیعت داری چند در دامنه دام هوا و هوسی[11]
البته، انسان به مقتضای حیات دنیایی خود، نیازمندیهای گوناگونی دارد که باید به روش صحیح، تأمین گردد. لکن بهرهمندی از امکانات زندگی، غیر از دلبستگی و دلدادگی به آن است، در حال اول، انسان نگاه ابزاری به دنیا دارد و در حالت دوم، آن را هدف تلقی میکند. استفاده ابزاری از دنیا با استفادۀ هدفمند از آن، از نظر فکری، روانی و عملی بسیار متفاوت است و آنچه در منابع دینی از آن نهی شده، دلبستگی افراطی به دنیا و متعلقات آن است.
2. خوردن لقمه حرام
انسان از روح و جسم تشکیل یافته است، روح بر بدن او تأثیر میگذارد و جسم نیز بر روح او اثرگذار است، روح راکب بر بدن است و بدن انسان همانند ماشین در خدمت روح است؛ بنابراین زمانی که روح بر اثر استفاده از غذای حرام، بیمار شود، جسم نیز بیمار شده[12] و از انجام اعمال و عبادات بازمیماند و در مواردی نیز خداوند حال متعال حال عبادت و بندگی را از او میگیرد.
اگر انسان از حرام بودن لقمهای آگاه باشد و آن لقمه را بخورد، هم اثر وضعی و هم اثر تکلیفی بر وی میگذارد؛ هم عقاب میشود و هم بر روی روح انسان تأثیر میگذارد، اما اگر نسبت به حرام بودن لقمه آگاه نباشد، عقاب نمیشود؛ اما اثر وضعی آن را بر روی روح انسان میگذارد.
کسی که لقمه حرام استفاده کرده، دیگر گوشش شنوا نیست، یعنی بهصورت ظاهر پای وعظ هم هست؛ امّا شنوا نیست و برایش اثرگذار نخواهد بود و اصلاً متوجّه نمیشود چه میگویند.
بنابراین همانگونه که خوردن لقمه حلال و پاک سبب روشنایی و بیناییِ دل میشود؛ لقمه حرام، قلب را تاریک میکند و بصیرتش را از بین میبرد.
لقمه نانی که بـاشد شبههناک در حریم کعبه ابراهیم پاک
ور تو برخوانی هزاران بسمله بر سر آن لقمه پر ولوله
عاقبت خاصیتش ظاهر شود نفس از آن لقمه تو را قاهر شود
در ره طاعت تو را بیجان کند خانه دین تو را ویران کند[13]
لقمه حرام تنها شامل خوردن غذای حرام نیست؛ بلکه بر اساس روایات، مصادیق متعددی دارد که برخی از آنها عبارتاند از: رباخواری، خوردن مال یتیم، کمفروشی، نپرداختن خمس و زکات، کمکاری در قبال دریافت حقوق و دستمزد، فریب در معامله، زیرمیزی، رشوهخواری و ...
آری استفاده نمودن از اموال حرام، موجب سلب توفیقهای الهی است و سد و حجابی عظیم بین بنده و پروردگارش و مانع بزرگی برای انسان جهت وصول به قرب پروردگار ایجاد میکند و در این صورت دعای شخص مستجاب نمیشود: رسول خدا (ص) فرمودند: «مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ[14]؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست و تا چهل روز دعای او مستجاب نمیگردد و هر مقدار از بدن که پرورشیافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.»
در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال میفرماید: «فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ[15]» بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت میکنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من میرسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام میخورد.»
البته برخی نه تنها از خوردن لقمههای حرام؛ بلکه از مصرف غذای شبههناک نیز پرهیز میکنند و برای آنان غذای شبههناک مثل سم است و این یعنی اوج احتیاط در بندگی و طهارت.
یکی از شاگردان مرحوم نخودکی اصفهانی (ره) میگوید: عادت من این بود که هر شب، یک ساعت مانده به صبح، برای نماز شب بیدار میشدم؛ ولی چهل روز موفّق نشدم. به مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) نامه نوشتم. ایشان در جواب، دعای کوچکی فرستادند که صبح ناشتا بخورم و نوشته بودند: «چهل روز قبل فلان روز که از مجلس شورا با فلان شخص خارج شدی، ظهر گذشته بود و رفیقتان شما را به ناهار دعوت کرد. در چلوکبابی غذا خوردید؛ این اثر آن غذا است!» و همانطور بود که حاج شیخ نوشته بودند. دعا را خواندم و مجدداً به خواندن نماز شب موفّق شدم![16]
3. گناه و نافرمانی خدا
امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه یکی از دلایل سلب توفیق را چنین میفرمایند: «لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی؛ خدایا!. شاید [آنقدر گناه کردم] که دوست نداری صدای [مناجات و راز نیاز و] دعای مرا بشنوی؛ پس [با گرفتن حال] مرا [از خود] دور نمودی.» «أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی؛ یا شاید به خاطر جرم و گناهم کیفرم دادی»
اعمال و رفتاری که انسان انجام میدهد، نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد؛ یعنی هرگاه کارهای شایسته از انسان سر بزند، توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم میشود و هر چه به گناه آلوده شود، توفیق اعمال خوب از وی سلب میگردد.
بهعنوان نمونه پیامبر اسلام (ص) درباره ترک نگاه حرام و توفیق چشیدن شیرینی عبادت میفرمایند: «اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ فَمَنْ تَرَکَها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یَجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِهِِ[17]؛ نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کسی آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینیاش را در دل خویش احساس کند.»
در جایی دیگر پیامبر خدا (ص) فرمودند: «اِنَّ المَعَاصِیَ یَستَولی بِهَا الخِذلَانُ عَلَی صَاحِبِهَا حَتَّی تُوقِعَهُ بِمَا هُوَ اَعظَمُ مِنهَا[18]؛ بهوسیله گناهان، خذلان (و سلب توفیق) بر گنهکار مستولی میشود تا جایی که او را در گناهان بزرگتر میاندازد.»
همچنین امام صادق (ع) میفرمایند: «هرگاه آدمی گناهی کند، نقطهای سیاه در دلش نمودار میگردد؛ اگر توبه کند، سیاهی محو میشود و اگر بر گناهان بیافزاید، سیاهی بیشتر میشود تا بر دلش چیره میگردد. از آن پس هرگز رستگار نخواهد شد.»[19]
در روایت دیگر میخوانیم، شخصی نزد امیر مؤمنان (ع) آمد و عرض کرد: «من از نماز شب محروم میشوم و توفیق آن را پیدا نمیکنم». امام (ع) فرمودند: «قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ[20]؛ گناهانت تو را از نماز شب محروم کرده است.»
ای رانده درگاه الهی، برخیز محرم ز فیض صبح گاهی برخیز
روزت گذرد به معصیت شب غفلت باری سحری به عذرخواهی برخیز
در حقیقت گناهان، اندکاندک شاکله وجودی شخص را چنان متحول میسازند که هیچ آثاری از نور الهی در ایشان نمیماند و در این صورت لیاقت و شایستگی عبادت و راز و نیاز با خدا را ندارد.
[3]. بحارالانوار، ج 74، ص 25.
[4]. صحیفه سجادیه، نیایش 42.
[5]. خواجه عبدالله انصاری.
[8]. بحارالانوار، ج 70، ص 105.
[10]. بحارالانوار، ج 2، ص 40.
[11]. علامه سید محمدحسین غروی.
[12]. کشف بیماری جسم بهواسطه استفاده از لقمه حرام، از محدودة علوم ظاهری بشر خارج است، ولی روایات آن را تائید میکنند.
[14] . بحارالانوار، ج63، ص314.
[16]. نشان از بینشانها، ج 2، ص 59.
[17]. بحارالانوار، ج 101، ص 38.
[18] . مجموعه ورام، ج2، ص 102.
[19]. وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۳۹.