بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ بِحِلْمِکَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرتَنِی حَتّی کَأنَّکَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی کَأنَّکَ اسْتَحیَیْتَنِی» (دعای ابوحمزه ثمالی)
مناسبت: نیمه دوم ماه مبارک رمضان
ایجاد انگیزه[1]
در تفسیر آیه شریفه: «وَ کَذلِکَ نُرِى اِبرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالاَرْضِ وَلِیَکونَ مِنَ المُوقِنِینَ[2]؛ و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم و براى اینکه از زمره اهل یقین گردد.» نوشتهاند: هنگامی که خداوند متعال همه حجابها را از دیده حضرت ابراهیم (ع) برداشت و ایشان توانست با چشماندازی هر آنچه در زمین بود را مشاهده کند، دو نامحرم را در حال گناه دید، همان لحظه نفرین کرد، پس هر دو هلاک شدند، سپس دو نفر دیگر را در آن حال دید، باز نفرین کرد. آن دو نفر نیز نابود شدند، آنگاه که دو نفر دیگر را در آن حال دید و خواست نفرین کند، به او وحى شد: نفرین خود را از بندگان و کنیزان من بردار، یقیناً من آمرزنده و مهربان و بردبار و جبّارم، گناهان بندگانم به من زیان و ضرر نمىرساند، چنانکه طاعتشان به من سود نمیدهد.
من با بندگانم یکى از سه کار را انجام میدهم: یا توبه میکنند و من توبه آنان را میپذیرم و گناهانشان را میآمرزم و عیوبشان را میپوشانم. یا عذاب را از ایشان بازمیدارم، چون میدانم از صلب ایشان فرزندانى مؤمن به وجود میآید، پس با پدران ناسپاسشان مدارا میکنم تا مؤمنان از صلب آنان به دنیا آیند، وقتى مؤمنان به دنیا آمدند در صورتى که پدرانشان توبه نکرده باشند، عذاب را بر آنان مقرر میدارم و اگر نه این بود و نه آن، آنچه از عذاب در آخرت براى آنان آماده کردهام، بزرگتر است از آنچه تو براى آنان میخواهی.
اى ابراهیم! مرا با بندگان خود، واگذار که منم، بردبار و دانا و حکیم و جبار، به دانایى خود سوگند، زندگى آنان را تدبیر میکنم و قضا و قدرم را بر آنان جارى میسازم.[3]
متن و محتوا
یکی از جلوههای زیبای رحمت واسعه پروردگار عالم، «عیبپوشی» خداوند متعال است. اینکه انسان گناه میکند و خود را به محرمات و نواهی آلوده میسازد، بیحیایی و بیشرمی را به اعلا مرتبه میرساند، روزى حق را میخورد و در کمال جسارت و پررویى با حضرت حق به مخالفت برمیخیزد، عدل و انصاف و عقل و وجدان حکم میکنند که حضرت زمینهای فراهم آورد تا آبروى گناهکار در بین اقوام و نزدیکان و مردم کوچه و بازار بریزد؛ اما پروردگار بر اساس مهر و محبت با بنده گنهکار بهطور کامل برعکس این برنامه عمل میکند.
اگر آنچه را که خدا مىداند، دیگران مىدانستند، یکدیگر را بین خود راه نمىدادند؛ مردم از همدیگر فرار مىکردند و هرگز جامعه و خانوادهاى تشکیل نمىشد؛ اما خداوند به رحمت خویش با پوشش بر گناهان و عیبها بین دلها عشق و دوستى و پرده حیا قرار داده تا در کنار هم زندگى کنند. و این پرده جهل و بىخبرى از حال مردم؛ نعمت و رحمتی گسترده است که خداوند بر انسانهای گناهکار پهن نموده است.
وگرنه چنانچه ما از اشتباهات همدیگر خبر داشتیم، عالم غرق در کینه و قهر و غضب و بیمهری میشد. آدمى با آدمى زندگى نمىکرد حتى براى بدرقه جنازه و دفن او هم شرکت نمىنمود، همانگونه که امیرالمؤمنین على (ع) فرمود: «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم؛[4] اگر (پرده برداشته شود و شما آن چنانکه هستید) ظاهر شوید، براى دفن و به خاک سپردن یکدیگر اقدام نخواهید کرد.»
در بسیاری از دعاها، عیبپوشی خداوند ستایش شده است. برای مثال، امام سجاد (ع) در فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی نیز چنین با خداوند نجوا میکند: «أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَیَّ فَمَا اسْتَحَیْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِی فَتَعَدَّیْتُ وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْت وَ بِحِلْمِکَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرتَنِی حَتّی کَأنَّکَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی کَأنَّکَ اسْتَحیَیْتَنِی؛ من همانم که مهلتم دادی و از گناه باز نایستادم و همانم که بر زشتکاریهایم، پرده افکندی و شرم نکردم و همچنان نافرمانی کردم و از حد گذراندم تا آنجا که وقتی مرا از چشمت انداختی اعتنا نکردم؛ اما تو با بردباری بیپایانت باز مهلتم دادی و با پرده اغماضت گناهانم را پوشاندی که گویی از من غافل شدهای و از کیفر گناهان دورم داشتهای و انگار که تو شرمسار منی!»
اینهمه پرده که بر کرده ما میپوشی گر به تقصیر بگیری نگذاری دیار
فعلهایی که ز ما دیدی و نپسندیدی به خداوندی خود پرده بپوش ای ستّار[5]
در دعاهای اهلبیت (علیهم) نیز آمده است که: «یا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ یا مَنْ لَمْیُؤاخِذْ بِالْجَریرَةِ وَ لَمْیَهْتِکِ السِّتْرَ یا عَظِیمَ الْعَفْوِ یا حَسَنَ التَّجاوُزِ[6]؛ اى خدایى که زیبایىها را آشکار مىکنى و زشتىها را مىپوشانى و اى خدایى که بندگان را بر جسارت پدید آوردن جنایتها شتاب نمىگیرى و پردهدرى حرمت بندگان را روا نمىدارى، اى بزرگ آمرزنده و اى نیک درگذرنده.»
شیخ بهایی (ره) در تفسیر دعاى فوق، از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمودند: «براى هر انسان باایمانی در عرش همانندى است، پس هرگاه او به رکوع و سجده و مانند آن مشغول گردد، آن صورت هم به مانند عمل او انجام مىدهد، پس چون فرشتگان آن صورت را مشغول به آن عمل مىبینند، براى آن مؤمن دعا و طلب مغفرت مىکنند. پس هرگاه آن بنده به گناهى سرگرم شود، خداوند پردهاى بر روى آن صورت مثالى مىکشد تا آن فرشتگان از عمل زشت او آگاه نشوند.»[7]
فضیل بن عیاض یکی از جنایتکاران تاریخ بود که زندگیاش غرق در گناه و انحراف بود و سپس توبه کرد.
روزی شخصی به او میگوید: اگر در روز قیامت خداوند به تو بگوید: «مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ[8]؛ چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!» در پاسخ چه میگویی؟ فضیل در جواب گفت: در پاسخ میگویم: پردهپوشیهای تو مرا مغرور کرده است.[9]
چنان دامنه این محبت الهی توسعه یافته که دستور دادهاند حتی گناه خود را برای کسی بازگو نکنید و بگذارید آن گناه بین شما و خدا باقی بماند.
أصبغ بن نباته مىگوید: «مردى خدمت امیرمؤمنان علی (ع) آمد و عرض کرد: اى امیرمؤمنان! من زنا کردهام، مرا پاک گردان. امیرمؤمنان رویش را از او برگرداند، سپس فرمود: بنشین. آنگاه امام على (ع) رو به مردم کرد و فرمود: اگر کسى از شما این گناه را مرتکب شود، مگر نمىتواند آن را بر خود بپوشاند همچنان که خدا بر او پوشانده است.»[10]
از این برخورد حضرت معلوم میشود که اعتراف به گناه نزد مردم بهطورکلی ناپسند و شکستن حرمت بنده خداست.
البته خوب است بدانیم با توجه به آیات قرآن، در قیامت پرده از اعمال انسان برداشته میشود و برخی از انسانها در آن روز رسوا میگردند. یکی از تلخترین صحنههاى قیامت همین است که پرده از درون حقیقى آدم برداشته میشود، پردهاى که از روى اسرار نهان انسان، کنار مىرود و او در مقابل بزرگان پاکنهاد و دوستانى که پیوسته در پوشیدن حالات خود از آنها مىکوشید، یکباره همه رازهاى او آشکار مىشود. یکی از نامهای روز قیامت در قرآن «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»؛[11] «روزی که اسرار درون آشکار مىشود.»
آرى در آن روز که «یوم البروز» و «یوم الظهور» است، اسرار نهان آشکار مىشود، اعم از ایمان و کفر و نفاق، یا نیت خیر و شر، یا ریا و اخلاص و این ظهور و بروز براى مؤمنان مایه افتخار و مزید بر نعمت است و براى مجرمان مایه سرافکندگى و منشأ خوارى و خفت و چه دردناک است که انسان عمرى زشتیهای درونى خود را از خلق خدا مخفى کرده باشد و با آبرو در میان مردم زندگى کند؛ ولى در آن روز که همه اسرار نهانى آشکار مىگردد، در برابر همه خلایق شرمسار و سرافکنده شود که گاه درد و رنج این عذاب از آتش دوزخ دردناکتر است.
عبدالله بن مسعود مىگوید: پیامبر اکرم (ص) در سفارشهاى حکیمانهاش به من فرمود:
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ! عَلَیْکَ بِالسَّرائِرِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعالى یَقُولُ: «َوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ، فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لَانَاصِرٍ[12] یَا ابْنَ مَسْعُودٍ! إِحْذَرْ یَوْماً تُنْشَرُ فِیهِ الْصَّحائِفُ وَ تَظْهَرُ فِیهِ الْفَضائِحُ[13]؛ اى پسر مسعود! بر تو باد به رازها؛ زیرا خداوند بزرگ مىفرماید: «روزى که رازها فاش مىشود، پس انسان را (در آن روز در برابر عذاب) نه نیرویى است و نه یاورى. اى پسر مسعود! بترس از روزى که نامههاى اعمال باز شود و رسوایىها آشکار گردد.»
راهکارهایی برای استمرار پردهپوشی خداوند
چه کنیم که در دنیا و آخرت، پرده ستاریت خدا کنار نرود و در روز «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» عیوبمان مخفی بماند؟
1. توبه و استغفار
اگر کسى دوست دارد، لطف خدا در دنیا و آخرت، حال او را فراگیرد و بر اسرار او پرده عفو بکشد، باید از خدا شرم داشته باشد و بىباکانه عمل نکند؛ زیرا صبر و گذشتِ خداوند حلیم اندازهای دارد، اگر بندهاى افسار سرکش نفس امّاره را رها کند، چنان رسواى دو عالم مىشود که حق تعالى هم نسبت به او بیتوجه مىشود.
هر چه داری در دل از مکر و رموز پیش ما پیدا بود مانند روز
گه بپوشیمش ز بندهپروری تو چرا رسوایی از حد میبری
لطف حق با تو مداراها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند[14]
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «لِلمؤمنِ اثنانِ و سَبعونَ ستراً، فإذا أذنَبَ ذنباً انهَتَکَ عَنهُ سِترٌ، فإن تابَ رَدَّهُ اللّه ُ إلَیهِ و سَبعةً مَعهُ[15]؛ مؤمن در پوشش هفتاد و دو پرده است و چون گناهى کند، یک پرده دریده شود و اگر توبه کرد خداوند آن پرده را با هفت پرده دیگر به او بازگرداند.»
از امام صادق (ع) روایت شده: «إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ قَالَ یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَانَا یَکْتُبَانِ عَلَیْهِ وَ یُوحِی اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ وَ إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ أَنِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ فَیَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ؛[16] هنگامی که بنده مومن، توبه خالص میکند، خدا به او محبت میورزد، پس در دنیا و آخرت بر او میپوشاند، گفتم: چگونه بر او میپوشاند؟ فرمود: هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او برایش نوشتهاند از یادشان ببرد و به جوارح (و اعضاء بدن) او وحى فرماید: که گناهان او را پنهان کنید و به قطعههاى زمین (که در آنجاها گناه کرده) وحى فرماید: که پنهان دار آنچه گناهان که بر روى تو کرده است، پس دیدار کند خدا را هنگام ملاقات او و چیزى که به ضرر او بر گناهانش گواهى دهد نیست.»
امام صادق (ع) مىفرمایند: «خداى بلند مرتبه و برتر، براى بنده مؤمن خود چهل سپر قرار داده است، هرگاه گناه بزرگى از او سر زند یک سپر کنار مىرود و چون از برادر مؤمن خود عیبى بداند و او را به آن سرزنش کند دیگر سپرها کنار روند و بىپرده ماند و به این ترتیب در آسمان به زبان فرشتگان و در زمین به زبان مردم رسوا مىشود؛ و هر گناهى که مرتکب مىشود او را یاد مىکنند و فرشتگان موکّل او مىگویند: اى پروردگار ما! بنده تو بدون پرده مانده است و تو ما را به نگه دارى از او فرمان دادى. پس خداوند متعال مىفرماید: فرشتگانم! اگر خوبى در این بنده مىخواستم او را رسوا نمىکردم، بالهایتان را از او بردارید، به بزرگواریم قسم! هرگز به خیرى باز نگردد.»[17]
2. پوشاندن عیوب دیگران
یکی دیگر از مسائلی که باعث مخفی ماندن عیوب و زشتیهای انسان میشود، پوشاندن و مخفی کردن عیوب دیگران است.
امام صادق (ع) میفرمایند: «مَنْ سَتَرَ عَلَى مُؤْمِنٍ عَوْرَةً یَخَافُهَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ عَوْرَةً مِنْ عَوْرَاتِهِ الَّتِی یَخَافُهَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»؛[18] کسی که عیب مؤمنی را که از آشکار شدن آن میترسد، بپوشاند، خداوند هفتاد عیب او را که از آشکار شدن آنها بیمناک است در دنیا و آخرت پنهان میسازد.»
درباره ابو عبدالرحمن، حاتم بن یوسف اصم که از بزرگان خراسان بود و در علم و ورع و تقوا کمتر نظیر داشت، نوشتهاند: شهرتش به اصم[19]، برای این بود که: زنى نزد او آمد تا سؤال شرعی خود را از او بپرسد، از آن زن در هنگام کلام، صدایی خارج شد و آن زن به شدّت شرمنده و خجل گشت. حاتم به گوش خود اشاره کرد، کنایه از اینکه کلام تو را نمیشنوم، سخنت را بلندتر بگو تا بشنوم. آن زن، بسیار خوشحال شد و خدا را بر این معنا شکر کرد که آبرویش نزد آن عالم نرفته است. پس از این واقعه که کسى هم از آن آگاه نشد معروف به حاتم اصم گردید، چون تا آن زن زنده بود او به همان حالت با مردم زیست، هنگامیکه از دنیا رفت، یکى از بزرگان او را خواب دید و پرسید: «مَا فَعَلَ اللَّهُ بِکَ؛ «خدا با تو چگونه رفتار کرد؟»
گفت: به سبب آنکه یک شنیده را نشنیده گرفتم، بر تمام اعمال و شنیدههایم قلم عفو کشیده شد.»[20]
اینکه در روایات غیبت از زنا بدتر شمردهشده است دلیلش است که در غیبت آبروی مؤمن ریخته میشود و عیوب او آشکار میشود.
چرا در قرآن غیبت را به خوردن گوشت مرده تشبیه کرده است؟ آنجا که فرمود: «.... وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوه[21]؛ هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (بهیقین) همه شما از این امر کراهت دارید.»
آبروى مسلمان همچون گوشت تن او است و ریختن این آبرو بهوسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى، همچون خوردن گوشت تن او است و همانگونه که اگر از بدن مرده قطعهای از گوشتش را جدا کنی هیچوقت رشد نخواهد کرد، گاهی غیبت هم باعث میشود، آبرویی از مؤمن برود و عیبی از او فاش شود که هیچوقت جبران نمیشود.
بسیار لازم است تا از زبان خویش مراقبت کنیم تا مبادا باعث ریخته شدن آبروی کسی شود و بر دل کسی زخمی نهد.
مرحوم شوشتری میفرمایند: امام حسین (ع) در برابر نیزهها نفرین نمیکردند؛ ولی وقتی زخمزبان میزدند، نفرین میکردند. زخم شمشیر خوب میشود، ولی زخمزبان بهآسانی خوب نمیشود.
روز عاشورا هنگامیکه سپاه عمر سعد بهسوی خیمههای امام حسین (ع) هجوم برد، یکی از سربازان در حالی که بر اسبی سوار بود، با دیدن آتش اطراف خیمهها فریاد برآورد: «ای حسین! و ای اصحاب حسین! شادمان باشید به چشیدن آتشی که در دنیا افروختهاید.»
امام حسین (ع) فرمود: «این مرد کیست؟»
گفتند: «ابن جویریه مزنی»
امام حسین (ع) چنین دعا کرد: «خداوندا! عذاب آتش را در دنیا به او بچشان»
هنوز سخن امام تمام نشده بود که اسبش او را در آتش خندق افکند.[22]
و نیز وارد شده است که: «در قیامت بندهای را میآورند که گریزان است، خدای سبحان از او میپرسد چرا گریه میکنی؟ میگوید گریه میکنم بر آنچه از عیوب و بدیهای من در نزد آدمیان و فرشتگان آشکار خواهد شد. خداوند میفرماید: ای بنده من! تو را در دنیا با کشف عیوب و اعمال ناشایست تو رسوا نکردم و حال آنکه گناه میکردی و میخندیدی! چگونه امروز تو را رسوا میکنم و حال آنکه معصیت نمیکنی و گریانی.»
بنابراین باید همچنان به پرده پوشی خدا امیدوار بود و از عواملی که زمینه کنار رفتن پردهها را فراهم میکند، پرهیز نمود.
گریز و روضه
ای خدایم! ای خدایم! ای خدا! من کیم، عبد ضعیف و بیحیا
تو کهای، بخشنده و بنده نواز که در خانه به رویم کرده باز
من کیم؟ آن که سر خوانت نشست خود نمک خورد و نمک دانت شکست
تو که ای؟ مولای ستار العیوب از برای من خدای خوب خوب
من کیم؟ این جا ز تو دم میزنم میروم بیرون ز تو دل میکنم
تو کهای؟ هرچه بدی بینی ز من میکشی بازم ز رحمت ناز من
من کیم؟ عبد گنهکار و بدم امشبم با دست خالی آمدم
تو کهای؟ دست مرا پر میکنی پیش خوبانت مرا حر میکنی
من کیم؟ هر شب صدایت میکنم هر وفا بینم جفایت میکنم
تو کهای؟ نادیده میگیری خطا میکنی جای خطا بر من عطا
امشب شب قدر است، شب نزول قرآن است. شبی است اگر بندهای بیاید در خانه خدا نا امید نمیشود. بگو خدا بنده فراری تو آمده، خدا! با دست خالی آمدم؛ اما نگذار با دست خالی از در خانهات بروم.
خدایا! این بدن ضعیف من طاقت عذابت را ندارد.
وقتی آیات عذاب بر رسول خدا (ص) نازل شد: «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوعِدُهُم اَجمعین لَها سَبعَةُ اَبوابٍِِ لِکُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسوم»[23] پیغمبر به شدّت گریه کرد. یاران پیغمبر گریه کردند. زهرای مرضیه از گریه پدر آگاه شد، پرسید: بابا چرا گریه میکنی؟ فرمود: فاطمه جانم! آیات عذاب نازل شده، آیات عذاب را پیغمبر برای حبیبۀ خدا زهرا خواند. دختر رسول خدا (ص) از خوف الهی بر زمین افتاد.[24]
خدایا! تو را به حق فاطمه، تو را به حق اشکهای چشم فاطمه، آن وقتی که دست عزیزانش را میگرفت میآمد بیت الاحزان، زیر درخت مینشست و برای بابایش گریه میکرد، برای مظلومی علی گریه میکرد.
گریه بر درد فراوان نکنم پس چکنم ناله از این دل سوزان نکنم پس چکنم
من ز بشکستن پهلو به کسی دم نزدم ناله از این دل سوزان نکنم پس چکنم
[3]. حکایات عبرتآموز، حسین انصاریان.
[4]. بحار الأنوار، ج 74، ص 385.
[6]. بحار الأنوار، ج 83، ص 75.
[7]. بحار الأنوار، ج 54، ص 354.
[9]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 218.
[10]. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 31.
[13]. بحار الأنوار، ج 74، ص 111.
[17]. بحار الأنوار، ج 70، ص 361.
[18]. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 504.
[20]. طبقات الأولیاء، 178 به نقل از شرح دعای کمیل، انصاریان، ص 363.
[24]. فرهنگ سخنان حضزت زهرا (س)، ص64و65.