بسم الله الرحمن الرحیم
«مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»[1]
مناسبت: نیمه اول ماه مبارک رمضان
ایجاد انگیزه[2]
در این فرصت از فضیلتی سخن به میان خواهد آمد که ریشه بسیاری از صفات نیک است و عامل پرهیز از گناهان و رذایل اخلاقی میباشد؛ فضیلتی که موجب افزایش رزق و روزی شده و به انسان بصیرت میبخشد؛ فضیلتی که عامل موفقیت و توفیق برخی افراد در سرنوشتان بوده است.
با کسب این فضیلت میتوان در مسیر رشد معنوی و سیر و سلوک عرفانی قرار گرفت. این فضیلت ریشه و اساس هر خیر و سعادتی است و بر همه اعمال نیک مقدم میباشد.
معصومان (ع) از ما میخواهند کوشش ما در انجام این عمل، از سایر اعمال بیشتر باشد[3]؛ زیرا هیچ عملی بدون آن پذیرفته نمیشود.
خداوند متعال، بعد از آنکه در سوره شمس هفت قسم مهم یاد میکند، از رستگاری افرادی سخن گفته که مزین به این صفت هستند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»
امیرالمؤمنین علی (ع) درباره این فضیلت میفرمایند: «سَبَبُ صَلَاحِ الْإِیمَانِ التَّقْوَى[4]؛ تقوا موجب اصلاح ایمان است.»
هر آن کاخی که از تقواست محکم نسازد گردش دوران از آن کم
هر آن زرعی که آب از نهر تقوا گرفت از تشنگیها شد مبرا
اگر سودیست در ایمان و تقواست زیان اندر گناه از حقتعالی است
متن و محتوا
تقوا در لغت به معنای پرهیزکاری و در اصطلاح به معنای خود نگهداری در برابر گناه است.
در عربی امروز به ترمز «وقایه» میگویند. وقایه از وقی و همریشه باتقواست؛ بنابراین تقوا یعنی ترمز در برابر چراغقرمزها و توقف در برابر گناه و ترمز و توقف در برابر هر چیز غیر خدا.
از سالکی پرسیدند که «تقوا چگونه است؟» گفت: «هرگاه در زمینی وارد شدی که در آن خار وجود دارد، چه میکنی؟» گفت «دامن برمیگیرم و خویشتن را مواظبت مینمایم.» گفت: «در دنیا نیز چنین کن که تقوا اینگونه است»[5]
تقوا به معنای گوشهنشینی و فاصله گرفتن از جامعه نیست. امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه معروف متقین در توصیف افراد باتقوا میفرماید: «پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائلاند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادى و رفتارشان افتادگى است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده، چشم پوشیده و گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نمودهاند. آنان را در بلا و سختى و آسایش و راحت حالتى یکسان است و اگر خداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود، از شوق ثواب و بیم از عذاب بهاندازه چشم به هم زدنى روحشان در بدنشان قرار نمىگرفت. خداوند در باطنشان بزرگ و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چناناند که گویى آن را دیده و در فضایش غرق نعمتاند و با عذاب جهنم چناناند که گویى آن را مشاهده نموده و در آن معذباند.»[6]
اما تقوا چه آثاری در زندگی ما دارد؟
آثار و برکات تقوا
تقوا هم در دنیا و هم در آخرت آثار و برکات بیشماری را به همراه دارد.
1.بصیرتافزایی
یکی از سلاحهای مهم در مقابله با دشمنان در جنگ نرم، تقوای الهی است؛ زیرا دشمنان میکوشند تا با حق جلوه دادن عقاید، افکار و فرهنگ خویش، جامعه اسلامی را گمراه نمایند و تنها چیزی که میتواند در مقابل این توطئه آنها، جامعه اسلامی را نجات دهد، سوق دادن جامعه به تقوای الهی است تا در پرتو آن، با روشنبینی و بصیرت، حق از باطل تشخیص داده شود و جامعه دچار گمراهی نگردد. خداوند در قرآن کریم، خطاب به مؤمنان میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً[7]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر تقوای الهی داشته باشید، خداوند برای شما مایه تمیز (خوب و بد، حق و باطل) را قرار میدهد (روشنبینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)»
در آیهای دیگر آمده است: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون[8]؛ پرهیزگاران هنگامیکه گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مىافتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مىبینند و) ناگهان بینا مىگردند.»
روایات معصومین (ع) نیز گاهی به شکل مستقیم، تقوا و پاکی از گناه را در بصیرت و روشنبینی روح مؤثر دانستهاند. پیامبر (ص) میفرماید: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّیَاطِینَ یَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِی آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى الْمَلَکُوت[9]؛ اگر شیاطین بر قلبهای آدمیان مسلط نمیشدند، آنها میتوانستند باطن جهان هستی را بنگرند.»
گاهی نیز احادیث بهطور غیرمستقیم این مطلب را بیان میکند. مثل اینکه هواپرستی و از کف دادن زمام، تقوا را در تاریک شدن روح، تیرگی دل و خاموش شدن نور عقل مؤثر دانستهاند. حضرت علی (ع) در این باره میفرماید: «مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ أَعْمَاهُ وَ أَصَمَّهُ وَ أَذَلَّهُ وَ أَضَلَّه[10]؛ هرکسی از هوای نفسش پیروی کند، او را کور و کر میکند و ذلیل و گمراه میسازد.»
در حقیقت ارتباط میان تقوا و بصیرت، یک منطق مسلم است. حافظ میگوید:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
2. غلبه بر مشکلات و سختیها
خداوند متعال میفرماید: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرا[11]؛ هر کسی تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى سازد.»
در آیه دیگری میفرماید: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً[12]؛ هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند.»
از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: «إِنِّی لَأَعْلَمُ آیَةً لَوْ أَخَذَ بِهَا النَّاسُ لَکَفَتْهُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ الْآیَةَ فَمَا زَالَ یَقُولُهَا وَ یُعِیدُهَا؛ من آیهای را میشناسم که اگر مردم به آن عمل کنند، آنها را (در رفع مشکلات) کافی است و آن آیه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ...» است؛ و حضرت پیوسته این آیه را قرائت میکرد»[13]
بنابراین راه برون رفت از بنبستهای اقتصادی، علمی، شغلی، تربیتی، اخلاقی و ... تقوای الهی است.
بر اساس آیات قرآن کریم، تقوای الهی، توان و صبری به فرد پارسا میدهد که در برابر دشمنان و حیله گران نیز خود را نمیبازد و در تنگنا قرار نمیگیرد؛ چراکه او با نور خداوندی مینگرد و با ایمانی که به وعدههای الهی دارد، در مشکلات میایستد: «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئا[14]؛ اگر صبر کرده تقوا پیشه کنید، مکر و حیله آنان به شما ضرری نمیرساند.»
مرحوم آیت الله بهاءالدینی نقل میکند: اوایلی که حضرت امام (ره)، انقلاب کردند من نگران امام بودم که نکند ایشان را اذیت کنند یا روحیه خودشان صدمه ببیند. من به دیدن ایشان رفتم؛ زیرا از جوانی با حاجآقا مصطفی خیلی رفیق بودم. از حاج آقا مصطفی حال امام پرسیدم. ایشان هم آدم شوخطبعی بودند، به بنده فرمودند: آقای بهاءالدینی! پدر من آنقدر آرامش دارد که پا در کفش آمریکا و شاه کرده، توپیده به همه، از هیچکسی هم نمیترسد. «فَمَنِ اتَّقى وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[15]
گفت: آنقدر آرامش دارد که شب بعد از اینکه کارهایش را انجام میدهد، سرش را میگذارد به متکا، هنوز سرش به متکا نرسیده خوابش میبرد.
جالب است بدانید وقتی امام (ره) در هواپیما از فرانسه به ایران میآمدند. در حالی که حکومت به دست آمریکا و بختیار افتاده بود و امکان داشت هواپیما ایرادی داشته باشد، در کمال آرامش نماز شب خواندند و استراحت کردند. وقتی خبرنگار از ایشان پرسید: چه احساسی دارید؟ فرمودند: احساسی ندارم. این یعنی آرامش در پرتو تقوا.[16]
آری «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی مَقامٍ أَمین[17]؛ پرهیزگاران در جایگاه امنى قرار دارند.»
حضرت علی (ع) در روایتی میفرمایند: «فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ لَهَا حَبْلًا وَثِیقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلا مَنِیعاً ذِرْوَتُه[18]؛ به تقوای الهی چنگ زنید که ریسمان آن دستگیرهای محکم دارد و پناهگاه آن مطمئن و دور از آسیب است.»
3.گشایش در رزق و روزی
برخی از افراد خیال میکند که تقوا همچنان که محدودیت است، محرومیت هم هست! آنها معتقدند، باتقوا زندگی کردن یعنی انسان خودش را از همهچیز محروم کند؛ اما آموزههای دینی عکس این قضیه را ذکر میکند.
بر اساس گزارههای دینی از آنجا که فرد با تقوا، هرگز از راههای نامشروع به دنبال روزی نمیرود، خداوند راه دیگری از روزی به روی او باز میکند که آن راه، مزیتی دارد که راه عادی و معمولی و لو حلال هم باشد، ندارد.
خداوند متعال میفرماید: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ[19]؛ هر که تقوا پیشه کند، خداوند برای او راه خروج از تنگنا قرار میدهد و از آنجائی که گمان نمیبرد به او روزی عطا کند.»
در آیه دیگری، باز شدن درهای برکات آسمان و زمین را در گرو ایمان و تقوای جامعه قرار داده و میفرماید: «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیآ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ؛ اگر مردم هر منطقه ایمان آورده تقوا بورزند، درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان میگشاییم.»
البته این به معنای این نیست که انسان متقی نیازی به کار و تلاش ندارد و خداوند روزیش را بدون تلاش میرساند.
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده: وقتی آیه «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل ...» نازل شد، جمعی از یاران رسول خدا (ص) درها را بر روی خود بستند و به عبادت رو آوردند و گفتند خداوند روزی ما را عهدهدار شده است، این جریان به گوش پیامبر (ص) رسید. کسی را نزد آنها فرستاد که چرا چنین کردهاید؟ گفتند: ای رسول خدا! چون خداوند روزی ما را تکفل کرده ما به عبادت مشغول شدیم. پیامبر (ص) فرمود: کسی که چنین کند، دعایش مستجاب نمیشود و طلبش برآورده نمیگردد.[20]
در تاریخ نمونههای فروانی از روزیهای بیحساب تقل شده است.
عارف بزرگوار، آیتالله ارباب از اشخاصی بود که به مقامات و مدارج بالای علمی و معنوی رسیده و ایشان رزق علمی خود را از راه غیر معمول دریافت کرده بود.
آیتالله ارباب میگوید: اوایل طلبگی یکشب در حجره خود نشسته بودم، در حالی که از شدت سرما همهجا یخزده بود. ناگهان دَر حجره من به صدا درآمد. وقتی در را باز کردم، دیدم زنی است که اهل یکی از روستاهای اطراف میباشد. زن گفت: من اهل فلان روستایم، ماشینهای روستای ما رفتهاند و من پولهایم را خرج کردهام و فعلاً پولی ندارم که به مسافرخانه بروم، اینجا هم کسی را نمیشناسم، چون این مکان (مدرسه طلاب) محل امنی است، آمدهام اگر اجازه دهید، امشب را در حجره شما بمانم، گفتم: بیا داخل.
آمد، گوشه حجره نشست. ناگهان نَفسم شروع به وسوسه و تحریک نمود. بهسرعت عبایم را بر دوش افکنده، از حجره خارج شدم و به محل کلاس مدرسه رفتم و آن شب سرد را بدون لوازم گرم تا صبح در آنجا ماندم تا مبادا نگاه و نظری داشته باشم که مورد رضایت مولایم امام زمان (عج) نباشد.
هنگام صبح که آمدم، دیدم آن زن رفته است. آماده شدم و برای کلاس به نزد استاد رفتم. ناگهان متوجه شدم آنچه استاد میفرماید، مانند آینه در قلب من نقش میبندد و هرچه به من دادند، از همان ترک گناه دوران نوجوانی دادند.[21]
4.مصونیت از گناه و معصیت
برکت دیگر تقوا که به انسان متقی میرسد، مصونیت از گناه است؛ زیرا هم خداوند، انسان متقی را تحت حمایت خود قرار میدهد و بارها در قرآن به نقش ولایت خداوند و سرپرستی او از مؤمنان اشاره کرده است «اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ»[22] و هم اینکه انسان پرهیزگار در پرتو نور تقوا، بسیاری از خطراتی که ناشی از غفلت و عدم آیندهنگری ممکن است به او برسد را دفع میکند و تکلیف خویش را در فتنهها، ناهنجاریها و التهابات خانوادگی و اجتماعی میداند و مجهز به سپری محکم و لباسی محفوظ به نام تقواست. از این روست که در تشبیه جالبی در قرآن از تقوا به لباس تعبیر شده است «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشا وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون[23]؛ اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر (نعمتهای او) شوند!»
امام باقر (ع) در تفسیر این فراز از آیه میفرمایند: «لباس» همان جامههایی است که میپوشند و «لباس تقوا» عفاف و پاکدامنی است؛ زیرا شخص پاکدامن اگرچه برهنه از لباس باشد، عیبی از او آشکار نمیشود و آلودهدامن، هرچند پوشیده از لباس باشد، عیبهایش آشکار است. خداوند میفرماید: «و لباس التقوی ذلک خیر» یعنی «العفاف خیر»[24]
میتوان گفت همانگونه که «لباس مادی» آدمی را در برابر سرما و گرما و خطرات حفظ میکند، عیوب جسمانی را میپوشاند و مایه زینت آدمی است، تقوا نیز چنین تأثیراتی را بر جسم و روح آدمی به همراه دارد.
شبی طلبهای جوان به نام «محمدباقر» در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختر جوانی وارد اتاق او شد. آن دختر بهسرعت در را بست و طلبه بیچاره را مجبور کرد تا سکوت کند. دختر گفت: من شاهزادهای هستم که به خاطر درگیری با زنان داخل کاخ فرار کردهام. آنگاه با غرور خاصی از آن طلبه خواست تا غذایی آماده کند! شاهزاده بعد از صرف شام، در گوشهای از اتاق خوابید.
صبح روز بعد، مأموران حکومتی متوجه شدند که شاهزاده خانم از اتاق آن طلبه خارج شد. او را به همراه طلبه جوان، نزد شاه بردند. شاه با عصبانیت از آن طلبه پرسید: چرا شب به ما خبر ندادی؟
محمدباقر گفت: شاهزاده من را تهدید کرد و گفت: اگر به کسی خبر دهم، مرا به دست مأموران حکومت خواهد سپرد. شاه دستور داد تحقیق شود که آیا این جوان در شب گذشته خطایی کرده یا نه؟
بعد از آنکه متوجه شد از آن طلبه جوان، هیچگونه خیانتی سر نزده است، از او پرسید: چگونه توانستی شهوت خود را کنترل کنی و گناهی انجام ندادی؟
محمدباقر انگشتان خود را نشان داد. شاه متوجه شد تمام انگشتانش سوخته است! علت را پرسید.
طلبه جوان گفت: شب گذشته، هنگامی که شاهزاده به خواب رفت، نفس اماره همواره مرا وسوسه مینمود؛ اما هر بار که نفسم وسوسه میکرد، یکی از انگشتانم را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح با این روش با نفسم مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان و نفس اماره نتوانست مرا از راه راست، منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاهعباس، از تقوا و پرهیزکاری آن طلبه جوان خوشش آمد و دستور داد تا همین شاهزاده را به عقد میر محمدباقر در آوردند و به او لقب میرداماد دادند.[25]
محمدباقر بر اثر پرهیز از گناه و کنترل شهوت خود، بهجایی رسید که امروزه تمام عالمان بزرگ از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی میدارند.
«سید محمد سعید جعفری کرمانشاهی» یکی از جوانان متقی است که در جنگ تحمیلی به شهادت رسید. برادر سعید به نام «سید شجاعالدین» میگوید: قرار بود شب به عملیات برویم. سعید چندین ساعت قبل از شهادتش پیش من آمد. نزدیکیهای غروب به من گفت: «آقا شجاع! بریم غسل شهادت کنیم؟» با خوشحالی گفتم: بریم.
در نزدیکی ما موقعیتی بود به نام رودخانه امام حسن (ع) که از سرشاخههای رود الوند بهحساب میآمد، آب زلالی داشت و عمقش هم تقریباً بهاندازه یک نفر بود.
آقا سعید در طول مسیر با من صحبت میکرد و از اهمیت امربهمعروف و نهی از منکر و لزوم پرهیزکاری سخن میگفت. ... صحبتهایمان تا زمان بیرون آمدن از آب هم ادامه یافت. توصیههایی به من فرمود از جمله آنکه گفت: «تو الآن در سِنّی قرار داری که در معرض نگاه حرام هستی. چشمانت را پاک نگهدار و از گناه دوری کن»
گفتم: آقا سعید! روزگار طوری نیست که بشود تقوا را آنطور که شما میگویید نگه داشت. صبح که از منزل بیرون میآییم کسانی را میبینیم که حجابشان را درست رعایت نمیکنند
آقا سعید همانطور که سرش را با حوله خشک میکرد، پرسید: «سن شما بیشتر است یا من؟»
گفتم: شما.
حوله را از روی صورتش کنار زد و گفت: «به وجود مقدس امام زمان (عج) تا به امروز یک نگاه حرام نکردهام!»
این سوگند بزرگترین قسم سعید بود و چنان این حرف را محکم زد که اشک در چشمانم حلقه بست.[26]
مقصد من خواجه مولای من است توشه من نیز تقوای من است
در مناجاتم چو موسی با اله خلوت دل، طور سینای من است[27]
[2]. روش تعریف از موضوع به همراه ابهام موضوع.
[3]. «أَشَدَّ اهْتِمَاماً مِنْکَ بِالْعَمَل» مکارم الأخلاق، ص 468.
[4]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 395.
[5]. سفینه البحار، ج ۲، ص 678.
[6]. نهج البلاغةه، خ 193.
[9]. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۵۹.
[10]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۶۵.
[13]. تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 357.
[16]. نقل از حجت الاسلام فرحزاد در برنامه سمت خدا، 13/5/93.
[18]. نهج البلاغه، خ 190.
[20]. من لایحضرالفقیه، ج 3، ص 192.
[21]. نگاه پاک (بررسی نگاه به نامحرم، مرزها و آثار آن)، یاسین کمالی وحدت.
[24]. بحار الأنوار، ج68، ص 272.
[25]. رمز موفقیت بزرگان، ص 97.