بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»[1]
مناسبت: نیمه اول ماه مبارک رمضان
ایجاد انگیزه[2]
یسع بن حمزه میگوید: خدمت امام رئوف حضرت علی بن موسیالرضا (ع) بودم، جمعیت زیادى هم حضور داشتند که از مسائل دینى حلال و حرام سؤال مىنمودند، در این هنگام مردى بلندقد و گندمگون وارد شد، پس از سلام عرض کرد: یا بن رسولالله! مردى از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم، از سفر حج بر میگردم، مقدارى پول براى بازگشت به وطنم داشتم که گم شده است. از شما تقاضا دارم مرا کمکى بفرمائید تا به شهر خود برگردم، چون خداوند نعمت را به من ارزانى داشته (و ثروتمندم) صدقه به من نمىرسد آن مبلغ را از طرف شما در آنجا صدقه مىدهم.
حضرت فرمودند: بنشین خدا تو را بیامرزد، آنگاه با مردم شروع به صحبت نمود و جوابهای آنها را دادند تا کمکم مردم رفتند و متفرّق شدند، من و سلیمان جعفرى و خثیمه با آن مرد باقى ماندیم. آن حضرت فرمودند: اجازه مىدهید وارد (اندرون خانه) شوم؟ سلیمان عرض کرد: بفرمائید. حضرت بلند شدند و به حجرهای رفتند و بعد از چند دقیقه از پشت در فرمودند: «آن مرد مسافر خراسانی کجاست؟» مرد خراسانی برخاست و گفت: «اینجا هستم.» امام (ع) از بالای در دستش را بهسوی مسافر دراز کرد و فرمودند: «این مقدار دینار را بگیر و خرجی راه خود را با آن تأمین کن و این مبلغ مال خودت باشد. دیگر لازم نیست از ناحیه من، معادل آن را صدقه بدهی، حالا برو که نه تو مرا ببینی و نه من تو را ببینم»
مسافر خراسانی پول را گرفت و رفت. سلیمان به امام رضا (ع) عرض کرد: فدایت شوم، به این مرد کمک کردی و مهربانی فرمودی؛ ولی چرا وقتی میخواستید به مسافر پول بدهید، خود را نشان ندادی و خود را پشت در پنهان نمودی؟
امام رضا (ع) در پاسخ فرمودند: «مَخَافَةَ أَنْ أَرَى ذُلَّ السُّؤَالِ فِی وَجْهِهِ لِقَضَائِی حَاجَتَه؛ از آن ترسیدم که چون حاجتش را برآوردم، شرمندگیِ درخواست را در چهره او ببینم»
بعد حضرت یک بیت شعری را خواندند:
مَتى آتِهِ یَوْماً لِأَطْلُبَ حَاجَةً رَجَعْتُ إِلَى أَهْلِى وَ وَجْهِی بِمَائِهِ[3]
هرگاه پیش او براى درخواست مىروم، بهسوی خانواده خود برمیگردم با اینکه آبرویم حفظ شده است.
یکی از مهمترین مسائلی که مورد تأکید آموزههای دینی قرار گرفته؛ ولی متأسفانه در زمانه ما کمتر به آن توجه میشود و بهراحتی و به ارزانی برخی افراد آن را میفروشند و چوب حراج به آن میزنند؛ موضوع «حفظ آبروی خود و دیگران» هست. ما بهعنوان یک مسلمان نسبت حفظ آبرو خود و دیگران تکالیفی داریم.
متن و محتوا
در منابع دین بر حفظ آبروی دو گروه تأکید شده است:
الف) حفظ آبروی خود
آبرو ازجمله مسائلی است که بهعنوان یک ارزش واقعى براى انسانها وجود دارد و شخص کریم و بزرگوار هرگز راضى به ریخته شدن آبروی خود نمىشود و حفظ آبرو یکی از وظایف هر انسان عاقلی است. استاد شهید مرتضى مطهّرى مىفرمایند: «کسى حق ندارد آبروى خودش را جلوى مردم بریزد، بگوید مال خودم است، دلم مىخواهد آبرویم را بریزم، به شما چهکار!»[4]
آبی است آبرو که نباید به جوی باز از تشنگی بمیر و مریز آبروی خویش
روایات حضرت علی (ع) درباره ریختن آبرو:
1. «مَنْ بَذَلَ عِرْضَهُ ذَلَّ[5]؛ کسى که آبروى خود را بهرایگان بدهد، خوار گردد»
2. «مِنَ اللُّؤْمِ اَنْ یَصُونَ الرَّجُلُ مالَهُ وَ یَبْذُلَ عِرْضَهُ[6]؛ از پستى و لئامت مرد است که مال خود را نگه دارد و آبروى خود را خرج کند»
امام صادق (ع) در روایتى، انسانهایى را که در جهت حفظ آبرو و اداى دَین خود و کمک به اقوام و بستگانشان کار نمىکنند، افرادى بىفایده و بىارزش معرفى کرده و مىفرماید: «لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ فَیَکُفَّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِیَ بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلَ بِهِ رَحِمَه[7]؛ کسى که نمىخواهد از راه حلال مالى را فراهم کند که با آن آبروى خود را حفظ نماید و دینش را ادا کند و صلهرحم را بهجا آورد، خیرى در او نیست.»
اما از منظر امیرالمؤمنین (ع) کسی که آبروی خود را حفظ کند، انسانی بزرگ و محترم بهحساب میآید: «مَنْ صانَ عِرْضَهُ وَقَّرَ[8]؛ کسى که آبروى خود را حفظ کند، بزرگ و محترم گردد.»
یا حضرت نشانه بزرگى یک انسان را خرج مالش برای حفظ آبروش میدانند و میفرمایند: «مِنَ النُّبْلِ اَنْ یَبْذُلَ الرَّجُلُ مالَهُ وَ یَصُونَ عِرْضَهُ[9]؛ از بزرگى و ارجمندى مرد است که مال خود را خرج کند و آبروى خود را حفظ کند»
ب) حفظ آبروی دیگران
این قسم از حفظ آبرو به مراتب مهمتر از بخش اول میباشد.
نقل شده: امیرمؤمنان علی (ع) مقدار 5 وسق (هر وسق حدود یک بار شتر) خرما برای مردی فرستاد. آن مرد شخصی آبرومند بود و از کسی تقاضای کمک نمیکرد. شخصی در آنجا بود، به علی (ع) گفت: «او که تقاضای کمک نکرد، چرا برایش خرما فرستادی؟ بهعلاوه یک وسق برای او کافی بود.»
امیرمؤمنان علی (ع) به او فرمودند: «خداوند امثال تو را در جامعه ما زیاد نکند، من میدهم، تو بخل میورزی!؟ اگر من آنچه را که مورد حاجت اوست، پس از درخواستش به او بدهم، چیزی به او ندادهام، بلکه قیمت آبرویی را که به من داده، به او دادهام؛ زیرا اگر صبر کنم تا او درخواست کند، در حقیقت او را وادار کردهام که آبرویش را به من بدهد، رویی که در هنگام عبادت و پرستش خدای خود و خدای من، به خاک میسایید.»[10]
آبرو و حیثیت مردم چیزی است که در قرآن بسیار گران به حساب میآید و در میان ما بسیار ارزان!
خداوند متعال، سوره همزه را با تهدیدى کوبنده آغاز کرده و مىفرماید: «واى بر هر عیبجوی مسخره کنندهاى! آنها که با نیش زبان و حرکات، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزاء کرده، یا عیبجویی و غیبت مىکنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار میدهند.
از آنجا که آبرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است و هر کارى که موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگى است، خداوند مهربان، این سوره را لحن تهدید و کوبنده آغاز کرده است.
پیغمبر اکرم (ص) درباره ریختن آبروی دیگران هشدار داده و میفرمایند: «أَذَلُ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاس[11]؛ ذلیلترین مردم کسى است که به مردم توهین کند.»
آن حضرت در حدیث دیگری فرمودند: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی[12]؛ خداوند تبارکوتعالی فرموده است: هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است.»
امام باقر و امام صادق (عل) فرمودند: «أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً[13]؛ نزدیکترین حالتی که بنده به کفر دارد، اینست که با مردى عقد برادرى در دین بسته باشد و لغزشها و خطاهاى او را شماره کند که روزى او را به آنها سرزنش کند.»
یکی از کلیدیترین آیات قرآن که تعیینکننده سبک زندگی مسلمان هست و برخی مصادیق آبروریزی را بیان میکند، آیات یازدهم و دوازدهم سوره حجرات است. در این آیات چند گناه کلیدی مطرح شده: مسخره کردن همدیگر، عیبجویى و لقب زشت دادن، گمان بد، تجسس و غیبت کردن اشاره و آنها را ممنوع اعلام مىکند.
در آیه یازدهم از عوامل اختلاف افکن در بین مسلمانان، مثل بدگمانى، تجسّس، مسخره کردن و عیبجویی و لقب بد دادن، نهى کرده و در آیه دوازدهم ظن و گمان، تجسس و غیبت را مطرح میکند که گمان بد سرچشمه تجسس و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى و آگاهى بر این امور سبب غیبت مىشود که اسلام از معلول و علت همگى نهى کرده است. سپس برای اینکه زشتی و پستی غیبت را نشان دهد، مثالی زده و میفرماید: «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوه؛ آیا هیچیک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! «فکرهتموه» بهیقین همه شما از این امر کراهت دارید.»
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر ارزشمند المیزان میفرمایند: «غیبت در حقیقت ابطال هویت و شخصیت اجتماعى افرادى است که خودشان از جریان اطلاعى ندارند و خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزهایى مىگویند.»[14]
زبان کرد شخصى به غیبت دراز بدو گفت دانندهاى سرفراز
که یاد کسان پیش من بد مکن مرا بدگمان در حق خود مکن
گرفتم ز تمکین او کم ببود نخواهد به جاه تو اندر فزود
به بد گفتن خلق چون دم زدى اگر راست گویى سخن هم، بدى
آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است و ریختن این آبرو بهوسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است و تعبیر به «مرده» به خاطر آن است که «غیبت» در غیاب افراد صورت مىگیرد، که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند و این ناجوانمردانهترین ستمى است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد.[15]
انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهاى قانون «ضرورت حفظ آبروی دیگران» قرار گیرد و محفوظ باشد: «جان»، «مال»، «ناموس» و «آبرو»
بر اساس آموزههای دینی، آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است؛ بلکه از بعضى جهات مهمتر است! اسلام مىخواهد در جامعه اسلامى امنیت کامل حکمفرما باشد، نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند، بلکه از نظر زبان مردم و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند.
پیامبر گرامى (ص) در حدیثى مىفرماید: «کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُهُ؛ هر مسلمانى خون، مال و آبرویش بر مسلمان دیگر، حرام است» بعد حضرت در ادامه میفرمایند: «الْغِیبَةُ تَنَاوُلُ الْعِرْض[16]؛ غیبت آبرو را مىبرد.»
بود بیگمان بر مسلمان حرام هر آن چیز هر مسلم ای شادکام
چه عرض و چه مال و چه جان و چه خون که از راه حق نیست مؤمن برون[17]
در مقابل پیامبر اسلام (ص) به کسی که از آبروی مؤمن دیگری، وقتی از او غیبت میشود دفاع کند بشارت دلچسپی داده است: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ بِالْغِیبَةِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرُدَّ عَنْ عِرْضِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ ص أَیْضاً مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ بِالْغِیبَةِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعْتِقَهُ مِنَ النَّار[18]؛ هر کس از آبروى برادر مسلمانش وقت غیبت، دفاع کند، بر خداوند لازم است که در روز قیامت از آبروى او، دفاع کند؛ و نیز فرمود: هر کس از آبروى برادرش به هنگام غیبت او، دفاع کند، حق است بر خدا که او را از آتش دوزخ آزاد کند.»
در روز قیامتی که به تعبیر قرآن مىفرماید: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ[19]؛ روزى که اسرار پنهان، آشکار مىشود.»
بر اساس آیه قرآن اگر کسی فقط قصد آبروریزی داشته باشد و دوست داشته باشد، آبروی دیگری را بریزی گرچه آبرو نریزد؛ دوست داشتن هم گناه کبیره است! «إِنَّ «الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ[20]؛ کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است»
بنابراین کسی که از ضایع شدن یک مسلمانی لذت برد؛ همین علاقهاش عذاب دردناکی برای او در پی دارد.
در روایات آبروی مؤمن با مقدسترین سرزمین، یعنی «کعبه مکرمه» که قبلهگاه مسلمانان و نمازگزاران است، مقایسه شده است. روایت شده حضرت رسول (ص) به کعبه نگاه کردند و فرمودند: «مرحبا به تو اى کعبه! چه اندازه بزرگ هستى و در نزد خداوند ارج و اعتبار دارى، به خداوند سوگند حرمت مؤمن از تو بزرگتر است، خداوند تو را از یک چیز حرام کرده در صورتى که از مؤمن سه چیز را حرام نموده، مالش، جانش و سوءظن نسبت به او»[21]
بنابراین همانطور که تخریب و اهانت به کعبه حرام است؛ تخریب چهره مؤمن و اهانت به او نیز حرام است. واقعاً چه کسی به خود جرأت میدهد کعبه را خراب یا به آن اهانت کند؟ آیا جز جبارانی مانند یزید که حکم تخریب و آتش زدن کعبه را صادر کرد، کسی چنین جسارتی را دارد؟ پس چگونه است که باوجود بالاتر بودن حرمت مؤمن از حرمت کعبه بهآسانی مورد توهین، تخریب و جسارت قرار میگیرد و آبروی مسلمان بهسادگی ریخته میشود؟!
زکریای اشعری قمی یکی از مؤمنانی است که از طرف امام رضا (ع) مأمور میشود تا در میان مردم قم به امر تبلیغ بپردازد. بعد از مدتی او از وجود برخی مسائل در میان مردم اندوهگین میشود. روزی برای کسب اجازه، خدمت امام رضا (ع) رسید و عرض کرد، من قصد دارم از میان خاندان و اهل قم بیرون رفته، آنان را ترک گویم؛ زیرا افراد نادان در میان ایشان زیاد شدهاند.
امام رضا (ع) در پاسخ به این مؤمن واقعی فرمودند: «لَا تَفْعَلْ فَإِنَ أَهْلَ قُمَ یُدْفَعُ عَنْهُمْ بِکَ کَمَا یُدْفَعُ عَنْ أَهْلِ بَغْدَادَ بِأَبِی الْحَسَنِ[22]؛ این کار را نکن و از قم مهاجرت ننما، زیرا خداوند بهواسطه وجود تو بلا و عذاب را از خاندان تو و اهل قم دفع میکند، چنانچه به وجود پدرم امام کاظم (ع) شر و بلا را از اهل بغداد دور ساخته است.»
باری مؤمن تا اندازهای میتواند ارزش داشته باشد که برکت وجودی او همچون برکت وجود امام کاظم (ع) در میان قوم خود شود؛ که به برکت آنها عذاب از اهل یک شهر برداشته شود.
پس همواره حرمت مؤمن را نگه دارید؛ زیرا مؤمن کسی است که خداوند مدافع او است: «اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ ءامَنوا[23]» و مؤمن کسی است که رسول خدا (ص) دربارهاش فرموده است: «الْمُؤْمِنُ حَرَامٌ کُلُّهُ عِرْضُهُ وَ مَالُهُ وَ دَمُه[24]؛ مؤمن همهچیزش، آبروی او مال او و خون او حرام (محترم) است.»
[4]. تعلیم و تربیت در اسلام، ص 396.
[5]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 255.
[7]. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 166.
[8]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 255.
[10]. وسائل الشیعة، ج 2 ص 118.
[11] من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 396.
[14]. ترجمه المیزان، ج18، ص 485.
[15]. تفسیر نمونه، ج22، ص 184-187.
[16]. مجموعة ورام (تنبیه الخواطر)، ج1، ص 115.
[17]. گلهاى جاویدان (هزار کلمه قصار)، ص 261.
[18] مجموعة ورام (تنبیه الخواطر)، ج1، ص 119.
[21]. بحارالانوار، ج64، ص 71.