برخلاف تبلیغات گسترده دشمنان اسلام، اسلام هنوز بر این اصل اصرار دارد که دین جدای از سیاست نبوده و نخواهد بود؛ زیرا پیامبران برای حکومت در بین مردم آمدهاند: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ»[1] و این کار از مسجد که یک جامعه کوچک است شروع میشود و او برای خود یک امام جماعت دارد که مردم به او اقتدا میکنند. امامت از اصول دین الهی است و تبیین این امر برای جامعه و مردم کار مسجد است که این مهم را به جامعه انتقال دهد و آنان را به دین هدایت نمایند. برای اینکه مسجد بتواند پایگاه امامت و رهبری باشد نیاز به یک برنامهی خاصی است تا بتواند در سایه آن به این امر دست یابد.
بسم الله الرحمن الرحیم
برخلاف تبلیغات گسترده دشمنان اسلام، اسلام هنوز بر این اصل اصرار دارد که دین جدای از سیاست نبوده و نخواهد بود؛ زیرا پیامبران برای حکومت در بین مردم آمدهاند: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ»[1] و این کار از مسجد که یک جامعه کوچک است شروع میشود و او برای خود یک امام جماعت دارد که مردم به او اقتدا میکنند. امامت از اصول دین الهی است و تبیین این امر برای جامعه و مردم کار مسجد است که این مهم را به جامعه انتقال دهد و آنان را به دین هدایت نمایند. برای اینکه مسجد بتواند پایگاه امامت و رهبری باشد نیاز به یک برنامهی خاصی است تا بتواند در سایه آن به این امر دست یابد.
1.تثبیت جایگاه خود:
همانطور که اشاره شد، از شبهات منکران، جدایی دین از سیاست است. که به نوعی باعث از بین رفتن دین میشود و اگر روحانی مسجد بخواهد خود به این جدایی معتقد باشد ناخودآگاه جایگاه خود را از بین برده و دیگر نمیتواند در هیچ زمینهای حرف بزند و بسان انسانی است که بر شاخهای نشسته و مشغول بریدن آن است. زیرا اگر اینطور باشد دین امری شخصی است و نه در اجتماع و نه در خانواده جایی ندارد. اساسا روحانی حرفی برای گفتن ندارد و موعظه و سخنرانی او بی مورد است. دقیقا جایگاهی مانند کشیشان مسیحی که اصلا در هیچ زمینهای اظهار نظر نمیکنند و اصلا گویی در جامعه وجود ندارند. پس اگر روحانی بخواهد صاحب کلام باشد و بتواند به مردم حرفی را منتقل نماید باید اول به تثبیت جایگاه خود بپردازد و این هم با تبین جدا نبودن دین از سیاست ممکن است.
2.تبیین جایگاه امامت در اسلام و تشیع:
روحانی محترم قبل از هرچیز باید به تبیین مسئلهی امامت که از مباحث اختلافی و ریشهای در بین مسلمانان است بپردازد تا مردم با اصل امامت آشنا شده و متوجه این جایگاه عظیم شوند. اینکه پیامبر جامعه اسلامی را بدون سرپرست رها نکرده است، از آن جهت حائز اهمیت است که برای اثبات ولایت فقیه که بخشی از شئون امامت است به امامت نیاز داریم و بدون تبیین آن جایی برای ولایت فقیه نمیماند. به حمدالله در این زمینه علمای شیعه بسیار خوب کار کرده و آثار ارزشمندی به رشته تحریر درآوردهاند که قابل استفاده است و میشود برای عموم مردم هم بیان نمود.
3.بیتفاوت نبودن نسبت به جامعه و نظام:
مسجد و روحانی آن نمیتواند خود را نسبت به نظام و کشور بیتفاوت بداند و خود را کنار بکشد؛ همانطور که امیر مومنان علی علیه السلام با اینکه حق خلافت ایشان غصب شد ولی باز خود را کنار نکشید و در امور جایی که اسلام در خطر بود وارد میشد و تا حدی بود که خلیفه دوم گفت: «وَ نَادى عُمَرُ: وَا عُمَرَاهْ، لَوْ لَاعَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَر[2]» همچنین علمای سابق شیعه نسبت به حکومت های طاغوت بیتفاوت نبودند و برای پیشرفت و بقاء شیعه در برخی امور به آنان کمک میکردند و خود را به کلی کنار نمی کشیدند. به عنوان نمونه مرحوم مجلسی که از بزرگان شیعه بوده و همه ایشان را قبول دارند در کتاب «حقالیقین» خود که به زبان فارسی هم نگارش شده در مقدمه کتاب خود به تمجید سلطان حسین صفوی می پردازد. شخصیتی مثل علامه در تعریف شخصیتی مثل سلطان حسین صفوی که از بی کفایتترین سلاطین ایران است القابی آنچنانی را میآورند؛ القابی که اگر ما امروز یکی از آنان را برای ولی فقیه که اسلام شناس و عالم است به کار ببریم از طرف برخی از مدعیان دین به کفر و ... متهم میشویم. ولی این کار علامه مجلسی بی دلیل نیست زیرا باید این معارف بمانند و کتاب آنان به واسطه همین چند سطر تعریف و تمجید پادشاه به دست همگان میرسید و هدف ایشان پیشرفت و بقاء اسلام بوده است. حال با سیرهی چنین بزرگانی میشود گفت که در جامعه اسلامی ایران که اسلام حاکم است کسی حق کنارهگیری یا خدایی نکرده تضعیف نظام را داشته باشد؟ مقام معظم رهبری میفرمایند: « بنابراین، آن روزى هم که علما از دستگاه جدا بودند، اینطور نبود که بکلى بىتفاوت باشند؛ آن هم وضع امروز نمىتواند باشد؛ امکان ندارد باشد. اگر شما فرض کنید که حوزهى علمیهى امروز مىتواند در قبال دستگاه جمهورى اسلامى همان موضعى را داشته باشد که علما در طول زمان نسبت به دستگاههاى حکومتى داشتند، این خطاست؛ از جهات عدیدهیى هم خطاست. آن دستگاه ها، دستگاه هاى ظلم بودند؛ اما دستگاه جمهورى اسلامى، دستگاه عدل اسلامى است. آن دستگاهها، دستگاههاى غصب بودند؛ اما دستگاه جمهورى اسلامى، دستگاه ولایت است؛ حق محض است؛ همهى مسؤولیت ها مستند به یک امر الهى است؛ اصلًا با آن قابل مقایسه نیست. علاوه بر همهى اینها، دستگاه جمهورى اسلامى- چه بخواهید، چه نخواهید- دستگاهى است که مبتنى بر یک عنصر روحانى است؛ زیرا در رأس این نظام، رهبرى قرار دارد، و رهبر باید یک فقیه باشد؛ یعنى یک روحانى. بنابراین، حوزههاى علمیه و علماى دین نمىتوانند نسبت به دستگاه و امور کشور و آنچه که مىگذرد، بىتفاوت باشند و بگویند حالا دیگر خودشان مىدانند؛ ما چه کار کنیم؛ نه له و نه علیهشان چیزى نمىگوییم- مثلًا اگر خیلى لطف کنند، بگویند چیزى علیهشان هم نمىگوییم![3]»
4.آگاهی مردم نسبت به شبهات و فتنهها:
مسجد نمیتواند نسبت به شبهاتی که نسبت به امامت و رهبری جامعه اتفاق میافتد بیتفاوت بوده و روشنگری و هشدار نسبت به آنها ندهد. امیرالمومنین علیه السلام در جاهای مختلف نهج البلاغه نسبت به مردم زمان خودشان در مورد فتنههایی که در مورد حاکمیت بعد خودشان اتفاق میافتاد هشدار میدادند: «أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی أُمَیَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِی»[4]. در جامعه ما از جانب مخالفان اسلام و تشیع، هر روز شبهات جدیدی بر حاکمیت اسلام و اسلام انقلابی وارد میشود که وظیفه مسجد و روحانی است که در این عرصه وارد شده و جواب شبهات را داده و روشنگری نمایند. به عنوان نمونه روایات نافی از قیام، و نهی از تشکیل حکومت، تبعیت از غیر معصوم، وجود بیعدالتی و ظلم و فساد در ادارات و ... غالب این شبهات با غرض و خلط بین حق و باطل در جامعه ایجاد میشود به عنوان نمونه احادیثی مانند: «عَنْ مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ الْجُهَنِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع یَقُولُ کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ ع صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ.[5]» جالب اینکه خود جناب ابن ابی زینب این روایات را تحت این عنوان آوردهاند: «باب 5 دما روی فیمن ادعى الإمامة و من زعم أنه إمام و لیس بإمام و أن کل رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت» که خود بیانگر این است که چنین کسانی که امام نبوده و ادعای امامت دارند طاغوت هستند علاوه بر این روایات مثبت قیام حکومت بر اینها دارند.[6] در مورد شبهه وجود ظلم و فساد مقام معظم رهبری میفرمایند: « در زمان امیر المؤمنین علیهالصّلاة و السّلام که مثال عدل و تقواست دیگر شما از امیرالمؤمنین که کسى را عادلتر و با تقواتر سراغ ندارید مگر حُکّامى که بر ولایات مسلّط بودند و خودِ امیرالمؤمنین علیهالصّلاة و السّلام فرستاده بود، همه «ابوذر» و «سلمان» بودند؟! خیر! چهار نفر مثل ابوذر و سلمان و عمار و فلان داشت. مابقى، آدمهاى عوضى بودند. تاریخ را بردارید نگاه کنید!...
این چه توقّع بىجایى است که اگر یک رئیس، یک مرؤوس، یک قاضى، یا مسؤول بخش خاصى از کشور، از تشکیلات حکومت اسلامى، پایش را کج بگذارد، آن آقایى که با او مواجه مىشود، فوراً شروع مىکند به اصل نظام اسلامى، اصل جمهورى اسلامى، اصل حکومت اسلامى اهانت کردن! البته به فضل الهى، مثل همیشه، از اوّل انقلاب تا به حال، اکثر مردم خوبند. اغلب علما و روحانیون، خوبند. اکثر با انصافند. اکثر متوجّه حقایقند. اما در گوشه و کنار، کسانى هم پیدا مىشوند که این گونهاند. این ناشى از چیست؟ ناشى از نشناختن قدر جمهورى اسلامى است.امروز هر کس با جمهورى اسلامى سرسنگین باشد، کافر به نعمت اللّه است. البته کافر به نعمت اللّه، به معناى کافر باللّه نیست. کافر نعمت است و کفر نعمت در مقابل ذات مقدّس بارىتعالى، یکى از گناهان بزرگ است. خدا کند که ما دچار چنین گناهى نشویم.»[7]
5.ترویج تفکر انقلابی:
امامت عامل حیات دین است و اگر دین اسلام باقی ماند به برکت وجود اهل بیت علیهم السلام است که نعمت خداوند برای بشر هستند « إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ، وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ، وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا، وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ؛ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُ الْإِسْلَامِ النَّامِی، وَ فَرْعُهُ السَّامِی؛ بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَاد، وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ، وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ، وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ.[8]» پس اگر بخواهیم در زمان خودمان اسلام واقعی را نگه داریم باید با تفکر اهل بیت که همان تفکر انقلابی است جلو رفته و به تبیین آن در بین مردم بپردازیم. خداوند دربارهی انگیزهی بعثت رسل میفرماید: « وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»[9]مبارزه با استکبار جزء رسالتهای اصلی انبیای الهی بوده است مقام معظم رهبری میفرمایند: « اینکه ملاحظه می کنید بنده مرتّب روی مسئلهی استکبار تکیه می کنم، روی مسئلهی آمریکا تکیه میکنم، [به خاطر] این نیست که از روی عادت، آدم دائم بخواهد یک حرفی را تکرار کند؛ نه، اینها احساس خطر است. اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحطّ جهانی هویّت خودش را از دست داد، شکست خواهد خورد؛»[10] و امام حسین سید و سالار شهیدان نیز به همین اصل اقتدا نمود و اسلام را زنده کردند :« أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی»[11] ایشان در زمانی حضور داشتند که خیلی از زمان پیامبر نگذشته بود و هنوز صحابه پیامبر در بین مردم حضور داشتند و نماز روزه، حج، زکات و ... همه در بین مردم بود و نیازی به اصلاح نداشت اما مسئله اصلی را امام در جایی دیگر بیان میدارند، ایشان در جواب مروان حکم که امام را به بیعت با یزید امر کردند فرمودند: «فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ»[12] پس آنچه که امام با آن مخالف بود این بود که شخصی چون یزید که نماد استکبار بود بخواهد امامت جامعه را به دست بگیرد. این همان روحیهی امام حسین است که اهل بیت برای ترویج آن امر به عزاداری برای ایشان نمودهاند تا این روحیه در شیعه بماند. و همین حرکت باعث شکلگیری انقلاب شکوهمند اسلامی شد. پس در زمان غیبت باید این روحیه حفظ شود تا اسلام و تشیع زنده بماند به همین دلیل نیز مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم فرمودند: «اگرچنانچه ما دیدیم تلاش هایی دارد انجام می گیرد برای اینکه از حوزهی علمیّهی قم انقلابزدایی کنند، باید احساس خطر کنیم. عرض من با شما نمایندگان عزیز طلّاب و فضلا این است: اگر دیدید انقلابزدایی دارد انجام می گیرد باید احساس خطر کنید.»[13]
کتابنامه:
[2] .کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق1429. ج14، ص682. فیض الباری على صحیح البخاری، محمد أنور شاه بن معظم شاه الکشمیری الهندی ثم الدیوبندی، المحقق: محمد بدر عالم المیرتهی، بیروت ،دار الکتب العلمیة، الأولى، 1426 هـ - 2005 م، ج5، ص586.
[3] . حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، گردآوری و تدوین: حمید آقانوری، دوم، قم، اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه، 1390، ص402.
[4] .نهج البلاغة شریف الرضى، محمد بن حسین، تحقیق: صبحی صالح، قم ، هجرت، اول، 1414 ق. خطبه 93، ص137.
[5] .الغیبة( للنعمانی)ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، تحقیق و تصحیح، علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، اول، 1397ق. ص115.
[6] . برای مطالعه بیشتر میتوان به کتاب «قیام قبل از ظهور» فوادیان، محمدرضا، قم، سبطالنبی، اول، 1390. مراجعه نمود.
[7] . حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، گردآوری و تدوین: حمید آقانوری، دوم، قم، اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه، 1390، ص513و514.
[8] .الکافی کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، قم، دار الحدیث، اول، ق1429. ج1، ص492.
[10] .مرکز حفظ و نشر آثار آیت الله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، 25/12/1394.
[11] . الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الکوفى، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، الأولى، 1411/1991. ج5، ص21.
[13] .مرکز حفظ و نشر آثار آیت الله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، 25/12/1394.