اگر می بینیم که برخی از قدرت های جهانی با ظاهر دوستی و خیرخواهی، پیش می آیند و دستکش مخملی نشان می دهند و با داعیة حمایت و صلح، پیشنهادهایی را مطرح می کنند، این ظاهر زیبا نباید ما را از واقعیت ماجرا غافل کند و گمان کنیم که ماهیت دشمنی تغییر یافته و دشمن تبدیل به دوست شده است.
«به نام خدا»
مسئلة تبری یا دشمنی با دشمنان از مسلمات اعتقادی و عملی ماست و ادلة فراوانی بر اثبات آن وجود دارد. در روایتی از قول امام صادق چنین آمده که شخصی به ایشان عرض کرد: «إِنَّ فُلَاناً یُوَالِیکُمْ إِلَّا أَنَّهُ یَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّکُم» شخصی هست که در طریق ولایت شماست، ولی در برائت از دشمنان شما ضعیف است. امام صادق فرمودند: «هَیْهَاتَ کَذَبَ مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا» کسی که ادعای محبت ما را داشته باشد و از دشمن ما برائت نجوید، در ادعای خود دچار کذب شده است. هم چنین امام رضا کمال دین را در برائت از دشمنان دین خدا دانسته اند. (مجلسی، 1403: 27، 58)
در ارتباط با مسئلة برائت از دشمن، آنچه در درجة اول اهمیت قرار دارد، شناخت دشمن است. قرآن کریم پیش از آن که به انسان دستور دهد که شیطان را دشمن خود بگیرد و با او به مثابة یک دشمن برخورد کند، ابتدا با گزاره ای شناختی، شیطان را به عنوان دشمن معرفی می کند تا انسان، ابتدا دشمن خود را بشناسد و بداند که با چه کسی در نزاع است. «إن الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا» (فاطر: 6) این نحوة بیان قرآن حاکی از آن است که اولین گام در تبری، شناخت دشمن است. با اندک تأملی در آیات قرآن در می یابیم که قرآن تا چه اندازه نسبت به مسئلة دشمن شناسی اهتمام ورزیده است، به گونه ای که بیش از هزار و پانصد آیه، پیرامون این موضوع وجود دارد. این آیات، انواع دشمنان مؤمنان و نظام اسلامی، ابزار و شیوه های دشمن و راه های مقابله با آنان را بیان می کند. در یک تقسیم بندی می توان گفت قرآن کریم چهار گروه از دشمنان را نام برده است: شیطان و همراهان او، کفار، برخی از اهل کتاب به ویژه برخی از یهودیان، منافقان. (پوراوند، 1385)
قرآن کریم می فرماید حتی ممکن است همسران و فرزندان شما دشمنان شما باشند. در توضیح این آیه می گوییم گاهی مراد از دشمنی، همین دشمنی ظاهری و کینه توزی است که دو نفر از یکدیگر تنفر پیدا می کنند و دشمن هم می شوند به گونه ای که هریک از دو طرف، قصد ضربه زدن به دیگری را پیدا می کند. این نوع از دشمنی چیزی است که همه درک می کنند و هرکس که با دیگری دشمنی داشته باشد، آن را می داند. اما نوع دیگری از دشمنی، در جایی است که کارهای دشمنانه در میان است، در عین اینکه این کارها دوستی است. شأن نزول آیة «إن من أزواجکم و أولادکم عدوا لکم فاحذورهم» (تغابن: 14) آن است که مؤمنی در مکه به رسول اکرم ایمان آورده بود و قصد مهاجرت از مکه داشت ولی زن و بچة او از سر دوستی و محبت، مانع هجرت و جهاد او بودند (مطهرى، 1388،27: 386). می دانیم که ایمان آوردن یک سری لوازم و محرومیت هایی در پی خود دارد. درست است که انسان نسبت به خانواده خود مسئولیت بزرگی دارد ولی باید توجه داشت که مسئولیت الهی بالاتر از همة مسئولیت هاست. زمانی که هجرت و جهاد در راه خدا مطرح می شود، همة تعلقات رنگ می بازد و مسئولیت خانواده، نباید انسان را از حقیقت بالاتر باز بدارد.
از این آیه می توانیم به این نکته برسیم که دشمن، همیشه با ظاهر دشمن گونه پیش نمی آید، بلکه گاه ظاهر دوستی و خیرخواهی و تسالم دارد، ولی در واقع چیزی جز عداوت نیست. وقتی که رضای خدا تحت تأثیر عوامل دیگر قرار بگیرد و بر منافع انسان مقدم شود، هر آنچه در این مسیر، راه را هموار کند، در جهت دشمنی با انسان بوده است. حتی فرزند و همسر انسان ممکن است با اعمال خود با او دشمنی بورزند. پس ملاک دوستی و دشمنی، در نظرگرفتن رضایت خداست. اگر دو فرد یا دو ملت یا دو دولت در جهت منافع خود و بی توجه به آن که فطرت و عقل سلیم انسان چه اقتضائاتی دارد و چگونه باید در رابطة با خالق هستی برنامه ریزی داشته باشد، رابطة دوستانه با هم بریزند، هرچند که در ظاهر تخالفی نداشته باشند، ولی قطعا به دشمنی و نفرت گرفتار می شوند.
اگر می بینیم که برخی از قدرت های جهانی با ظاهر دوستی و خیرخواهی، پیش می آیند و دستکش مخملی نشان می دهند و با داعیة حمایت و صلح، پیشنهادهایی را مطرح می کنند، این ظاهر زیبا نباید ما را از واقعیت ماجرا غافل کند و گمان کنیم که ماهیت دشمنی تغییر یافته و دشمن تبدیل به دوست شده است. مطابق آیة «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» (بقره: 120)، تا زمانی که مسلمانان از عقاید و آرمان های خود دست برندارند، آنها راضی نخواهند شد و با عدم رضایت، چگونه می توانند طرح دوستی و صلح بریزند؟ حرف اساسی بیگانگان آن است که اگر از مکتب خود دست کشیدید و ما را پذیرفتید، ما نیز فضای دوستانه و مسالمت آمیزی برقرار خواهیم کرد. قرآن سرّ لزوم اجتناب و احتیاط از بیگانه را این می داند که آنها دوست دارند دیگران نیز به کیش و آیین آنها در آیند: «ودوا لو تکفرون» (ممتحنه: 2). شهید مطهری به خوبی نحوة ارتباط با بیگانه از نگاه قرآن را بیان می کند: «قرآن منشأ اصلى خطر را گوشزد مىکند. آنها وقتى دوست دارند، تنها دوستى و تمایلشان نیست، بلکه براى نیل به این هدف مىکوشند و از هر راهى جدّیت مىکنند. همة اینها ایجاب مىکند که روابط مسلم با غیر مسلم، محتاطانه باشد. مسلمان از خطر غافل نماند. فراموش نکند که عضو یک جامعة توحیدى است و آن غیر مسلِم عضو یک پیکر و جزء یک اجتماع دیگر است، امّا هیچ یک از آنها ایجاب نمىکند که مسلمان با غیر مسلمان به کلّى قطع ارتباط کند، روابط اجتماعى و اقتصادى و احیاناً سیاسى نداشته باشد. البتّه همه مشروط است [به این] که منطبق با مصالح کلّى جامعه اسلامى بوده باشد.» (مطهری، 1388، 3: 262)
پس «تظاهر دشمن به دوستى با مسلمانان، آنان را غافل نکند و موجب نگردد که آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمینان کنند (مطهرى، 1388، 3: 259) هم چنین باید توجه کنیم که این نحوه دشمنی (دشمنی با ظاهر دوستی)به مراتب شدیدتر و پیچیده تر از هنگامی است که دشمن در ظاهر هم کینه توزی و عداوت می ورزد.
دقت و آگاهی بالا نسبت به مواضع و رویکردهای طرف مقابل، ما را به برداشت آگاهانه از آن می رساند. تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی از مواضع خود در زمینه نگاه انقلابی به دین و ایستادگی در برابر ظلم و استکبار و حمایت از مظلومان و تلاش در جهت تحقق آرمان های اسلام ناب، دست نکشد، دشمن دست از دشمنی خود بر نخواهد داشت.
همزمان با برقراری نظام جمهوری اسلامی و ورود دین اسلام به عرصة حاکمیت سیاسی، دولت هایی که از این اتفاق مبارک، ناخرسند بودند، خود را برای مقابله آماده کردند و از همة امکانات برای دشمنی با این نظام بهره بردند. این دشمنی از ابتدای انقلاب وجود داشته و تاکنون نیز در شکل ها و درجات مختلف ادامه داشته است. ما هیچ عرصه ای از انقلاب را نمی توانیم خالی از حضور دشمن و ایفای نقش او در آسیب رساندن به ارکان و نیروهای انقلابی بدانیم. هرچه در اهداف خود موفق تر عمل کرده ایم، دشمنی ها سخت تر و جدی تر بوده است. باید توجه داشت که با همة عداوت های صورت گرفته، به لطف الهی، این نظام بر مواضع خود استوار است و در اندیشه دینی خود توانسته به نقاط قابل توجهی دست یابد.
عدم شناخت درست و کافی نسبت به کسانی که در جایگاه مقابله، آن هم مواجهه های نابرابر، برآمده اند، موجب عدم موفقیت در واکنش های جدی خواهد بود.
ما در مواجهه با دشمن نباید محدود به دفع اعمال خرابکارانة آنها باشیم. بلکه حرکات ابتدایی که ما رأساً آغاز کنندة آن باشیم، بسیار لازم وتأثیر گذار است. به عنوان مثال دشمن ما به شیوه های مختلف درصدد ارائة تصویر مورد نظر خود از نظام جمهوری اسلامی است و رسانه های وابسته به آنها، متعهد به ارائه و انتشار چنین تصاویری هستند. دولت های معارض با نظام جمهوری اسلامی، مردم کشور را مخاطب خود قرار داده و با توجه به زمینه و ویژگی های شخصیتی آنان، تصویر دلخواه خود را در ذهن آنها حک می کنند. ما در مقابل، دو کار می توانیم و باید انجام دهیم. یکی دادن اطلاعات درست به مردم در مورد ماهیت دشمن گونة بیگانگان و این که چه اهدافی را از این کار دنبال می کنند.
کار دوم آن است که ما مخاطب خود را تنها مردم ایران ندانیم و تلاش کنیم مردم همان دولت معارض را با واقعیاتی دربارة حکومت خودشان آشنا کنیم. باید حرکتی صورت گیرد مبنی بر اینکه مثلا مردم فلان کشور اروپایی بدانند که دولت حاکم بر آن کشور، چه اقداماتی در جهت تخریب سایر کشورها از جمله ایران انجام داده است. ما باید برداشت درست خود از دشمن را به گوش مردم دنیا برسانیم و به همه نشان دهیم که چه کسی برای ضربه زدن تلاش می کند و چه کسی به دنبال دفع شر است.
پس شناختن و شناساندن دشمن دو نکته مهم و اساسی در مواجهه با دشمن است.
ما متأسفانه برای شناساندن دشمن به مردم خود و نیز به مردم دنیا دچار ضعف شدید و جدی هستیم. برخوردهای یک سویه و تصویر غیرواقعی از دشمن، نمی تواند ما را به نقطه مطلوبی برساند. درست است که دشمن باید نفی شود و زشتی های او نمایان گردد، اما ما به دستور دین، مجاز نیستیم که در این راه از ابزارها و راه های نامشروع بهره ببریم و دست به دروغ و نیرنگ بزنیم. خوب است با واقعیت آن گونه که هست، مواجه شویم و هرچیز را به اندازه خود ببینیم، نه بزرگتر و نه کوچک تر از آن. اگر یک دولت در اروپا معارض با نظام ماست، این مخالفت نباید سبب شود که ما به خود اجازه دهیم برای نفی او، متوسل به دروغ شویم.
باید دانست که دشمن گرفتن دشمنان خدا، لزوماً به معنی نزاع و درگیری با آن ها نیست، بلکه تبری اساساً یک ویژگی درونی و حالت انزجار و بغض نسبت به دشمن است. آن هم نه بغض شخصی و از سر عصبیت کنترل نشده و بی مهار، بلکه بغضی برای خدا و در مسیر رضایت خداست. قتال و جهاد، موضوعاتی هستند که وابستگی مستقیم به شرایط و مصالح جامعه ی اسلامی دارند و بررسی جزئیات آن از عهده ی این مقال خارج است.
منابع:
1- قرآن کریم. ترجمه فولاد وند.
2- مطهری، مرتضی (1388). مجموعهآثار (تفسیر سوره تغابن). ج27. تهران: انتشارات صدرا.
3- مطهری، مرتضی (1388). مجموعهآثار. ج3 (ولاءها و ولایت ها). تهران: انتشارات صدرا.
4- مجلسی. محمد باقر (1403)ق، بحار الانوار، (چاپ دوم)، بیروت: دار إحیاءالتراث العربی.
5- پوراوند. طیبه (1385)ش، اهمیت و جایگاه دشمن شناسی در قرآن، روزنامه رسالت، شمارة 6009، 22/8/85، http://www.magiran.com (دسترسی در 23/7/94).