برخی قدرت های استکباری همواره در تلاش بوده اند تا با تسلط بر کشورهای در حال توسعه، منابع مادی و معنوی آنها را در اختیار گرفته و در این مسیر، این حقوق مسلم مردم بوده است که مورد ظلم و تعدی و تجاوز قرار گرفته است. مردمی که به واسطه استضعاف فکری یا فرهنگی یا مادی یا نظامی، نتوانسته اند در مقابل این زورگویی ها و ناحقی ها واکنشی نشان دهند.
«به نام خدا»
یکی از علل اساسی بعثت انبیا مطابق آیات قرآن، مقابله با ظلم و برقراری عدالت است. این مهم فرمایشی است که انجام آن به مردم واگذار شده است: «لیقوم الناس بالقسط»(حدید: 25). آخرین منجی عالم هستی نیز رسالتی در زمینة نجات مستضعفان و مظلومان عالم دارد. او برای سپردن حکومت به مستضعفان قیام می کند تا آنها را امامان و وارثان زمین قرار دهد. «نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثین» (قصص: 5) متون دینی از جمله قرآن کریم، تأکید بسیار زیادی بر لزوم دفع ظلم دارد و در هیچ شرایطی تحمل ظلم را نمی پذیرد و همیشه برای کسانی که مورد ظلم واقع می شوند، حقی برای دفاع قائل می شود. این گونه نیست که بتوان با برخی توجیهات، در مقابل ظلم سکوت کرد. قرآن کریم صراحتا به کسانی که مورد ظلم واقع شوند، اجازة دفاع داده و آن ها را به یاری خدا تشویق کرده است: «أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند.»(حج: 39)
امام خمینی در زمینه ایستادگی در برابر ظلم می فرماید: «ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامة آن مکتب خلاصه می شود در دو کلمة «لا تظلمون و لا تظلمون؛ نه ستم می کنید و نه پذیرای ستم هستید» (بقره: 279)... ما تحت رهبری پیغمبر اسلام، این دو کلمه را می خواهیم اجرا کنیم؛ نه ظالم باشیم و نه مظلوم» (خمینی،1378، 14: 81)
برخی گرایشات فکری جدید با تکیه بر محوریت حقوق بشر و لزوم زندگی مسالمت آمیز، منجر به شکل گیری ایده ای مبنی بر تحمل و سازش تحت هرشرایطی شده است. این ایده که با سیاه و تلخ نشان دادن جنگ، صلح را به عنوان آرمانی منفرد در زندگی انسانی پررنگ می کند و عملا برخی ارزش های اصیل انسانی را نادیده می انگارد، در واقع راه را برای ظلم ظالمان هموار و بستر را برای وقوع هر نوع ظلمی مهیا می کند. درست است که جنگ تلخ و سیاه است، و درست است که صلح زیبا و سپید است، اما ارزش ها و فضیلت های انسانی مانند عزت و شرف، به چه بهایی می توانند زیر پا گذاشته شوند و از دست بروند؟
شهید مطهری در تفکیک میان صلح و تسلیم چنین می گوید: «ما نمىتوانیم بگوییم ما چون طرفدار صلحیم با این جنگ مخالفیم. این معنایش این است که ما طرفدار ذلت هستیم، طرفدار تسلیم هستیم. اشتباه نشود. این دو با یکدیگر از زمین تا آسمان متفاوتند. صلح معنایش همزیستى شرافتمندانه است. اما این، همزیستى شرافتمندانه نیست، همزیستىاى است که از یک طرف عین بىشرفى است، بلکه از دو طرف عین بىشرفى است؛ از آن طرف بىشرفى تجاوزگرى، و از این طرف بىشرفى تسلیم شدن در مقابل ظلم. پس این مغالطه را باید از میان برد. اگر کسى بگوید که من مخالف جنگم و جنگ مطلقاً بد است، چه جنگى که تهاجم باشد و چه جنگى که دفاع و مبارزه با تهاجم باشد، اشتباه کرده است. جنگ تهاجمى قطعاً بد است و جنگ به معنى ایستادگى در مقابل تهاجم قطعاً خوب است و از ضروریات زندگى بشر است.» (مطهرى، 1388، 20: 222)
در مسئلة حمایت از مظلومان، باید دو حیطه از هم تفکیک شود. یکی کسانی که مورد ظلم واقع شده اند بدون توجه به اینکه دین و مذهب آنها و دین و مذهب کسانی که به آنها ظلم کرده اند، چیست. مطابق آموزه های مسلم دینی که البته بر اساس فطرت و عقل سلیم انسانی است، بر همه لازم است که در صورت داشتن توان و امکانات، برای جلوگیری از ظلم و پاسخ مناسب به ظالم، اقدام کنند. البته روشن است که بدون فراهم بودن مقدمات، مبادرت به چنین امری، از لزوم خواهد افتاد و خودکشی قطعا جایز نیست. شهید مطهری در این باره می گوید: «ممکن است طرف با ما نخواهد بجنگد ولى مرتکب یک ظلم فاحش نسبت به یک عده افراد انسان ها شده است و ما قدرت داریم آن انسان هاى دیگر را که تحت تجاوز قرار گرفتهاند نجات بدهیم، اگر نجات ندهیم در واقع به ظلم این ظالم نسبت به آن مظلوم کمک کردهایم. ما در جایى که هستیم کسى به ما تجاوزى نکرده ولى یک عده از مردم دیگر که ممکن است مسلمان باشند و ممکن است مسلمان هم نباشند تحت تجاوز قرار گرفتهاند» (مطهری، 1388، 20: 232)
گاهی کسانی که مورد ظلم واقع شده اند، تقاضای کمک می کنند که قرآن کریم، آن را حق هر مظلومی می داند و تعبیر به انتصار می کند. یکی از ویژگی های مؤمنان در قرآن این است که: «والذین إذا أصابهم البغی هم ینتصرون؛ و کسانی که چون ستم بر ایشان رسد، یاری می جویند [و به انتقام بر می خیزند]» (شوری:38) «و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل إنما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الأرض بغیر الحق اولئک لهم عذاب ألیم؛ و هر که پس از ستم دیدن خود، یاری جوید، راه نکوهشی بر ایشان نیست. راه نکوهش تنها بر کسانی که به مردم ستم می کنند و در زمین به ناحق سر برمی دارند.آنان عذابی دردناک خواهند داشت.» (شوری: 41 و 42) اما سوال این است که حتی اگر مظلومان تقاضای کمک نکند باز هم دفاع از آنها بر ما جایز بلکه واجب است یا نه؟ شهید مطهری در پاسخ می گوید: « لزومى ندارد تقاضاى کمک کند؛ همین قدر که در واقع آن مظلوم، مظلوم باشد که این ظلم یک سدى و مانعى براى سعادت او به وجود آورده است و نمىگذارد از دعوتى که سعادت آن مردم در آن دعوت است آگاه شوند و اگر بشنوند و آگاه شوند خواهند پذیرفت، اسلام مىگوید این مانعى را که به صورت دولت در مقابل توده مردم وجود دارد مى توانید بزنید و بردارید.» (مطهری، 1388، 20: 233)
اما مورد دوم جایی است که مسلمانان در نقطه ای از دنیا، تحت سلطه و ستم مستکبران واقع شوند و این سلطه در جهت جلوگیری از نشر اسلامی و بستن راه نشر دین خدا صورت گیرد. در این مورد آیاتی داریم که هرگونه سلطه و سیطره غیرمسلمانان بر مسلمانان را نفی کرده و راه را بر هرگونه استعمار می بندد و در مقابل از مسلمانان می خواهد که برای اعتلای دین خدا و غلبه بر ظالمان، قیام کنند. «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؛ و خداوند هرگز بر[زیان] مؤمنان، برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.»(نساء: 141)
برخی قدرت های استکباری همواره در تلاش بوده اند تا با تسلط بر کشورهای در حال توسعه، منابع مادی و معنوی آنها را در اختیار گرفته و در این مسیر، این حقوق مسلم مردم بوده است که مورد ظلم و تعدی و تجاوز قرار گرفته است. مردمی که به واسطه استضعاف فکری یا فرهنگی یا مادی یا نظامی، نتوانسته اند در مقابل این زورگویی ها و ناحقی ها واکنشی نشان دهند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 امیدی در دل مستضعفان دنیا ایجاد کرد و الگویی شد برای همة مظلومان که بدانند می توانند با دست خالی و تنها با اتحاد ذیل پرچم توحید و با محوریت ولایت خدا و اولیای او، در مقابل ظلم و زور بایستند و از حقوق انسانی خود دفاع کنند.
شکل گیری انقلاب باعث شد دولت های مستکبر، از ناحیة حضور قوی و موثر مردم در عرصه سیاست احساس خطر کنند و آن را تهدیدی برای برنامه های استکباری خود بدانند. به همین جهت بود که به شیوه های مختلف درصدد مقابله برآمدند تا این نحوه از ایستادگی و مقاومت فراگیری و عالم گیر نشود. با این حال امروز می بینیم که به لطف خدای متعال، شیوة مقاومت در برابر زور تنها محدود به مرزهای یک کشور و یک فرهنگ و یک دین خاص نیست و انسان ها با نژادها و زبان ها و مذهب های گوناگون، به انحاء مختلف در برابر ظلم و ستم می ایستند و در کمترین شکل آن، صدای اعتراض خود را به گوش جهان می رسانند. نمونة روشن آن راهپیمایی های مردم کشورهای مختلف در حمایت از ملت مظلوم فلسطین و در اعتراض به ظلم آشکار دولت اسرائیل است که هر سال پررنگ تر و گسترده تر می شود و به مناطق جدیدی کشیده می شود.
موضع گیری در برابر ظلم بسیار باید سنجیده و به جا باشد. قرآن می فرماید «جزاؤ سیئه سیئه مثلها» (شوری: 39) اینگونه نیست که بتوان به بهانة مظلوم واقع شدن و انتقام جویی، به تجاوز از حدود مبادرت ورزید و در مقابل ظلمی که شده، ظلمی روا داشته شود. ظلم از هیچ طرفی پسندیده نیست، چه از سوی ظالم باشد و چه از سوی مظلوم. مظلوم حق ندارد برای دفاع از خود و پاسخ به ظلمی که به او شده، خود نیز مرتکب ظلم شود. او پاسخ بدی را تنها به همان میزان می دهد و بیش از آن نباید اقدامی صورت گیرد. قرار گرفتن در موقعیت های حساس، ما را به تصمیم های سرنوشت ساز وا می دارد. اگر در موقعیت مظلوم قرار گیریم یا در موقعیت کسی که از او طلب یاری شده، باید بدانیم که رعایت حدود انسانی و شرعی در هرحال لازم است و مظلوم بودن، مجوّزی برای تجاوز از حریم انسانی نمی شود. اگر در پاسخ به ندای یاری مظلومان عالم، وارد عرصة مبارزه شویم ولی غافل شویم از اینکه همان کسی که به ما اجازة حمایت از مظلوم را داده، اجازة تجاوز به ظالم را نداده است، در واقع نتوانسته ایم به غایت حقیقی دستورات دین برسیم.
امروز برخی افراد، نسبت به کمک های نظام جمهوری اسلامی به کشورهای منطقه، موضعی تردیدی دارند و آن را در شرایط فعلی امری نامناسب می دانند. در پاسخ به این نگرش نکاتی را می توان مطرح کرد. از جمله اینکه ما با این کار در واقع مرزهای خود را به نقاطی دورتر از خطوط رسمی، منتقل کرده و در بیرون از کشور با دشمنی خانمان سوز به نام تروریست می جنگیم. با مروری بر سرتیتر اخبار تحولات منطقه، خواهیم دید که اکثر کشورهای پیرامون ما از حضور تروریست های تکفیری بی نصیب نبوده اند. این جزیرة آرام که در دریای پرتلاطم منطقه، دارای ثبات است، به دلیل کسب تجربه های متعدد در مواجهه با نیروهای معارض از منافقان و نفوذی ها تا دشمنان بیرون مرز، توانسته به قدرتی در این زمینه دست یابد. دفاع 8 سالة ما در مقابل عراق و حامیانش، یکی از این تجارب پر ثمر است. اگر امروز دست یاری کشورهای منطقه و حتی گاهی کشورهای قدرتمند دنیا برای حل مسائل و بحران های منطقه ای چه از طریق نظامی و چه از طریق سیاسی به سوی نظام جمهوری اسلامی دراز است، به دلیل همین تجربه های متعدد و رسیدن به جایگاهی تعیین کنننده و سرنوشت ساز در معادلات منطقه ای و گاه بین المللی است. پاسخ به ندای یاری دولت ها و ملت هایی که مورد ظلم استکبار و تروریست قرار گرفته اند مطابق آموزه های دینی واجب است و در این راه هر آنچه بتوانیم باید انجام بدهیم. همه باید توجه داشته باشیم که کم شدن شر تروریست های منطقه، قطعاً به سود ما خواهد بود. امروز کسانی که با فداکاری و از خودگذشتگی، در جبهه های مقابله با تروریست های تکفیری مستقر در کشورهای عراق و سوریه می جنگند، سربازان خط مقدم نظام جمهوری اسلامی هستند که به دنبال دفع ظلم و حمایت از مظلومین و برای تحقق امنیت و آرامش، نه فقط برای مردم مسلمان عراق و سوریه، بلکه برای مردم ایران اسلامی هستند.
منابع:
1- قرآن کریم. ترجمة فولادوند.
2- خمینی، سید روح الله (1378). صحیفه امام. ج14. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3- مطهری، مرتضی (1388). مجموعه آثار. ج20. تهران: انتشارات صدرا
4- ارجینی، حسین (1389). جایگاه اصل حمایت از مظلومان و مستضعفان در روابط خارجی دولت اسلامی. مطالعات انقلاب اسلامی. شماره 20.