دو وظیفة بسیار مهمی که در نهاد خانواده و در روابط میان زوجین پیش بینی شده، یکی تنظیم و تعدیل تمایلات جنسی و سوق دادن آن به سمت انتفاع مشروع و مبتنی بر اصول و ضوابط است و دیگر تحصیل آرامش روانی به وسیلة مودت و مهری که بین زن و شوهر و بین والدین و فرزندان برقرار می شود.
«به نام خدا»
دین تنها داعیه دار تأمین سعادت اخروی انسان نیست که بگوییم هرطور که شد، زندگی می کنیم و مهم سرای آخرت است. تأکید بیش از حد دستورات دینی بر رعایت جزئی ترین برنامه های حیات دنیوی و برنامه ریزی برای استفادة کامل از تمام امکانات و استعدادهای فطری در جهت تأمین رفاه مادی و معنوی در زندگی از جملة توجهات اساسی دین است. تجلی حیات طیبه که قرآن بدان اشاره می کند «من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه؛ هرکس -از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد» (نحل: 97)، در سبک زندگی اسلامی بروز پیدا می کند. اگر زندگی ما یا حداقل امهات برنامه های روزانة ما بر اساس منطق قابل قبول و مطابق با فطرت و عقل سلیم باشد، در این صورت می توانیم بگوییم به غایت دین نزدیک شده ایم و گرنه صرف انجام منظم برخی اعمال عبادی و عدم احساس نیاز یا احساس بی نیازی به دین در عرصه های اقتصادی و آموزشی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و تغذیه و سلامت و ... متفاوت از رهاورد دین در زندگی است.
همزمان با تشکیل حکومت دینی در ایران، وظیفة خطیر سامان دادن شرایط تحكیم خانواده بر اساس آموزه های دین اسلام، بر دوش نهادهای حاکمیتی افتاد و آنها ملزم به برنامه ریزی برای نظم دادن به تشکیل و بقای خانواده شدند. این برنامه ریزی بخش های مختلفی را شامل می شود. آگاه سازی افراد جامعه نسبت به اهمیت تشکیل خانواده و جایگاه آن در آیندة فرد و اجتماع، بسترسازی برای تسریع ازدواج جوانان، کمک به رفاه نسبی اقتصادی خانواده، جلوگیری از عوامل آسیب زننده به بنیان خانواده، وضع قوانین متناسب، تلاش در جهت آموزش اعضای خانواده و ... از جمله مسئولیت های حاکمیت در قبال این نهاد مقدس است.
انقلاب اسلامی با تکیه بر رویکرد معرفت دینی، نقش به سزایی در حفظ بنیان خانواده و تلاش برای تحکیم آن قائل شده است. خانواده به عنوان اولین و کوچکترین نهاد اجتماعی که همة انسان ها عضوی از آن هستند، می تواند بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی انسان ها باشد و البته در صورت عدم کنترل، می تواند شرایط را برای انواع ناهنجاری های اجتماعی فراهم کند.
دین تأکید فراوانی بر حفظ این نهاد مقدس دارد و به این منظور احکام و قوانین خاصی وضع کرده و از همة مؤمنان خواسته که نهایت دقت را در اِعمال آنها به کار برند. استوار ماندن این بنیان و جلوگیری از تزلزل آن همیشه مورد عنایت پیشوایان دینی بوده است. در منطق قرآن پیوند زوجیت با دیگر روابط اجتماعی متفاوت است و بخشی از دستورات دینی در راستای تنظیم و تعدیل این نوع رابطه و مشخص کردن حقوق و تکالیف متقابل اعضای خانواده و تلاش در جهت ایجاد محیطی امن و آرام برای رشد و شکوفایی انسان در ابعاد مختلف زندگی، بیان شده است.
مقام معظم رهبری دربارة نقش خانواده در جامعه فرمودند: «جامعة اسلامی، بدون بهرهمندی کشور از نهاد خانوادة سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند. به خصوص در زمینههای فرهنگی و البته در زمینههای غیر فرهنگی، بدون خانواده های خوب، امکان پیشرفت نیست. پس خانواده لازم است» (خامنه ای، 1390) هم چنین ایشان در مورد پیشرفتی که در کشورهای غربی وجود دارد و نسبت آن با نهاد خانواده در غرب بیان می دارد که آن زمانی که غرب به پیشرفت های زیاد دست پیدا کرد، در آنجا هنوز خانواده سر جای خودش بود و مسئلة جنسیت با همان رعایت های اخلاقىِ جنسی (البته نه به شکل اسلامی، بلکه به شکل خاص خودش) وجود داشت. مسئلة رعایت های اخلاقىِ دو جنس نسبت به یکدیگر، مسئلة حیا و پرهیز از تهمت، در جامعة اروپایی و آمریکایی حاکم بود. این بی بندو باری ها و اباحی گری هایی که امروزه در جوامع غربی ملاحظه می شود، به تدریج در آنجا به وجود آمده است. آن روز یک زمینه هائی فراهم شد و به اینجا رسید. وضع امروز هم فردای بسیار تلخ و سختی را برای آنها رقم می زند. (همان)
درست است که دین اصرار زیادی بر سرپاماندن نظام خانواده و عدم فروپاشی آن دارد و طلاق همواره به عنوان ناپسندترین حلال ها بیان شده و در روایتی فرموده که خانواده ای که با طلاق از هم بپاشد، دوباره به راحتی برقرار نخواهد شد، اما این هرگز به معنای آن نیست که این نهاد به هر قیمتی حفظ شود، حتی اگر به قیمت ظلم مرد بر همسر خود یا برعکس. تعرض اعضای خانواده به حقوق یکدیگر و نادیده انگاشتن وظایف و مسئولیت ها و یکسویه شدن مطالبات و پذیرش ظلم و بی عدالتی، چیزهایی نیستند که بتوان به آنها اقدام کرد تا خانواده حفظ شود. «سرپا بودن خانواده با تحکم و ظلم از سوی یک فرد و تحمل و بردباری از سوی دیگری، از سر ناچاری و ترس از فروپاشی خانواده، استحکامی در پی نخواهد داشت. چنین خانواده ای اگر در ظاهر پایدار باقی بماند، از درون پوسیده و بی ثبات است و به طور حتم نمی تواند خصوصیات و ویژگی های یک خانواده سالم و با نشاط را داشته باشد.» (ضمیری و دیگران، 1392: 191) به همین منظور لازم است که تک تک اعضای خانواده ضمن آگاهی از نیازها، حقوق و تکالیف خود، در جهت بهبود هرچه بیشتر شرایط اقدام کنند. در یک خانواده سالم همة اعضا در پیشبرد اهداف خانواده تلاش می کنند و اینگونه نیست که یک نفر همیشه خدمت کننده و دیگران بهره برنده باشند. حاکم شدن اخلاق در روابط میان همسران و والدین و فرزندان، درعین مشخص بودن حقوق و قوانین طرفین، ضامن بقای خانواده است. در یک خانوادة متعادل، هریک از ویژگی های مردانه و زنانه مورد توجه واقع می شود و هرکس بنا به طبیعت و به اقتضای میزان توان خود، ایفاکنندة نقش خواهد بود و هیچکس حق سلطه جویی و ستم به دیگری را ندارد.
ما در شرایطی به سر می بریم که هجمة سنگینی برای برهم زدن خانواده وجود دارد. برنامه های مختلف شبکه های متعدد ماهواره ای، شبکه های اجتماعی، سایت های اینترنتی و ... با دستمایه قرار دادن آزادی روابط اجتماعی، همواره مخاطبان خود را به تزلزل بیشتر روابط اعضای خانواده سوق داده اند. آسیب هایی که امروز خانواده های ما از رسانه های جمعی مدرن دیده اند، در تاریخ سابقه نداشته است. حجم بالای سریال هایی با محوریت آزادی مطلق روابط، جوک ها و پیام های جذابی که در گروه های اجتماعی کپی می شود و موزیک های متنوع با اشعار و ملودی های تأثیرگذار را نمی توان نادیده گرفت. درست است که ردپای دشمنان را می توان در این صحنه پردازی ها مشاهده کرد و حتی گاهی اوقات، برخی نظریه پردازان غربی به صراحت از لزوم اقدامات برهم زننده در جهت تخریب نظام خانواده در ایران، سخن گفته اند، اما در این میان، استقبال از این تفکرات و محصولات فرهنگی و ادبی و هنری مربوط به آن، به واسطه جذابیت های بالا، معضل اساسی جامعة ماست. جامعه باید در قبال واردات فرهنگی موضعی سخت و استوار داشته باشد و تک تک افراد موظفند در حد وسع خویش، برای حفظ خانواده تلاش کنند. وادادن میدان و واگذار کردن عرصه به جولان دادن رسانه ها و بی قید بودن در ورودی های وجودی خود و عدم کنترل دستگاه های ادراکی شامل چشم و گوش و ...، منجر به انبار شدن بخش وسیعی از فرهنگ های غیرمتناسب در ذهن و جان آدمی و تغییر رنگ و بو و در نهایت استحالة فرهنگی می شود. سبک زندگی غربی که مبتنی بر مبانی معرفتی و فلسفی و هستی شناختی انسان آن دیار و متناسب با جغرافیای زمانی و مکانی آنجاست کجا و انسان شرقی با سابقة تمدنی ویژه ای که دارد کجا!
کلام ما هرگز ناظر به عدم مواجهه با فرهنگ های دیگر یا جلوگیری سرکوبگرانه از دیده شدن و شنیده شدن فرهنگ های دیگر نیست. چرا که در دنیای جدید، با رشد سرسام آور ابزارهای انتقال اطلاعات، باید گفت اساساً نمی توان مانع ورود اطلاعات از دنیایی دیگر شد. به محض این که یک برنامة اجتماعی، مسدود می شود، بلافاصله برنامة بهتری جایگزین آن می شود و این سرعت واقعاً عجیب و خارج از کنترل است. مواجهه با فرهنگ های دیگر یک مسئله است و تأثیرپذیری بی چون و چرا و از سر تمایلات فردی، مسئله ای دیگر است.
ما معتقدیم همة فرهنگ ها واجد ویژگی های مثبت و منفی هستند. کمتر فرهنگی هست که یکسر باطل و ضد اخلاق و ضد انسانیت باشد. در هرجای دنیا که انسان باشد و اجتماع انسانی شکل گرفته باشد، می توان رد پایی از اخلاق مشاهده کرد، چرا که حتی اگر به نقطه ای از دنیا، دین خدا نرسیده باشد، فطرت الهی همواره قرین انسان بوده است. اختلاف آداب و رسوم منافاتی با اشتراکات فرهنگی ندارد. اشکال اساسی در نحوة مواجهه با فرهنگ های دیگر است. مواجهة بدون تحلیل و بر مبنای انتفاع و تلذذ بیشتر، و عدم توجه به نقش زمان و مکان در فرهنگ، باعث آسیب های جدی می شود که امروزه در جامعه شاهد آن هستیم. ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر امروز انسان غربی، سبک زندگی خاصی دارد، تاریخ و جغرافیا و دین و نژاد و حتی شرایط طبیعی و فیزیکی، براین سبک زندگی تأثیر گذاشته و فرهنگ خاص آنها متأثر از همة این موارد است. حال، من به عنوان انسان ایرانی، ساکن کشوری که تاریخی مشخص و دینی مشخص و آب و هوایی مشخص و نژادی مشخص دارد، می خواهم آن گونه باشم که انسان غربی هست. اینجاست که دچار تضاد می شوم و اولین آسیب آن متوجه خود من می شود و پس از آن متوجه جامعه ای که در آن زندگی می کنم.
اکنون ما هستیم و انتخاب بین گزینه های مختلفی که در مورد سبک زندگی پیش روی ماست: می توانیم با گرته برداری بی قید و شرط از فرهنگ های غیرمتجانس و تقید به آنچه لذت بیشتری را برای ما تأمین می کند، سرنوشت خود را به دست دیگران بسپاریم و منتظر ثمرات مثبت یا منفی چنین اقدامی باشیم. یا می توانیم با لحاظ کردن شرایط محیطی و با استفاده از راهنمایی صادق و امین، این یک بار زندگی در دنیا را (که با مرگ به پایان می رسد) به عرصه ای برای به دست آوردن تجربه تبدیل نکنیم (چرا که تنها یک بار زندگی می کنیم).
اگر نهاد خانواده، در جامعه ای تقویت شد، هم از لحاظ سلامت جنسی و هم از لحاظ سلامت روانی، وضعیت مناسبی حاکم می شود. چرا که دو وظیفة بسیار مهمی که در نهاد خانواده و در روابط میان زوجین پیش بینی شده، یکی تنظیم و تعدیل تمایلات جنسی و سوق دادن آن به سمت انتفاع مشروع و مبتنی بر اصول و ضوابط است و دیگر تحصیل آرامش روانی به وسیلة مودت و مهری که بین زن و شوهر و بین والدین و فرزندان برقرار می شود. در آیة شریفة قرآن کریم، اصلی ترین ثمرة ازدواج، به دست آمدن آرامش برشمرده شده است: «و من ایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها و جعل بینکم موده و رحمه؛ و از نشانه های او این که از (نوع) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میان تان دوستی و رحمت نهاد» (روم: 21). حال جامعه ای را تصور کنید که با برنامه ریزی و اجرای درست مسائل مربوط به تحکیم خانواده، توانسته افراد خود را به سطحی از آرامش و کنترل غرایز برساند که نه تنها سربار جامعه نباشند و هزینه های سنگین بر جامعه تحمیل نکنند، بلکه باری از دوش جامعه بردارند و در جهت تحقق اهداف آن بکوشند.
منابع:
1- قرآن کریم. ترجمه فولادوند
2- ضمیری، محمدرضا و دیگران (1392). خانواده در اسلام. قم: انتشارات جامعه الزهرا.
3- خامنه ای، سیدعلی (1390). بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی. 90/10/14. http://khamenei.ir (دسترسی در 94/10/30).