مشارکت فوق العاده مردم در رفراندوم تعیین نظام، یکی از نمونه های بارز مردم سالاری حاکم بر نظام جمهوری اسلامی است. مردم با حضور خود ثابت کردند که انقلاب را از آن خود می دانند و برای آن دلسوزانه تصمیم می گیرند. این حضور در مقاطع مختلف و به اشکال مختلف همچنان مستمر بوده است. درست است که درصد مشارکت عمومی، به فراخور شرایط گوناگون، تغییر کرده است، اما مهم آن است که ملت ایران در برهه های حساس ثابت کرده اند که پشت انقلاب ایستاده اند و علیرغم مشکلات موجود (اعم از نابسامانی های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ...) باز هم در برابر دشمنان خارجی و نااهلان داخلی می ایستند و با تحمل سختی های گوناگون، راه را بر نفوذ می بندند.
به نام خدا
برخی از سیاسیون، در مورد برگزاری بلافاصلة انتخابات تعیین نظام (پس از پیروزی انقلاب در بهمن 57) ایراد داشتند و معتقد بودند امام برای تثبیت جایگاه خود باید راه بیشتری را طی کند و برگزاری انتخابات، نمی تواند روش مناسبی در این برهه از انقلاب باشد. امام با فرمان برگزاری سریع انتخابات، خط بطلانی بر این ایده کشید و راه را بر هرگونه برداشت های غیرواقعی از انقلاب بست. حضور مردم و ایفای نقش آنها خواستة امام و نقشه او برای اداره جامعه اسلامی بود. ایشان با برگزاری سریع انتخابات و با به صحنه کشیدن مردم، نقش بی بدیل آنها را در ادارة جامعه، به همه نشان داد.
با مروری بر انقلاب های شکل گرفته در تاریخ معاصر، در می یابیم که علیرغم حضور مؤثر مردم در شکل گیری انقلاب، بعد از پیروزی، عرصة سیاست از حضور مردم خالی می شد و نظام انقلابی به دیکتاتوری های فردی و طولانی مبدل می گشت (محمدی، 1384: 284). در ایران پس از انقلاب، علیرغم آن که امام خمینی از چنان نفوذی برخوردار بود که تصمیمات او با استقبال گستردة مردم مواجه می شد، اما ایشان، به صراحت، رویکرد دیکتاتور مأبانه را نفی و بر برپایی نظام جمهوری و مردم سالاری اصرار داشت. اما مردم سالاری نه به آن معنایی که در اندیشة مغرب زمین رایج بود، بلکه مردم سالاری مبتنی بر دین و برگرفته از معارف و فرامین الهی. هدف مردم از ایفای نقش در انقلاب و جانفشانی های بسیار چیزی جز برقراری حاکمیت دین نبود و این آرمان تنها با استمرار حضور آنها در متن انقلاب قابل تحقق بود.
مشارکت فوق العاده مردم در رفراندوم تعیین نظام، یکی از نمونه های بارز مردم سالاری حاکم بر نظام جمهوری اسلامی است. مردم با حضور خود ثابت کردند که انقلاب را از آن خود می دانند و برای آن دلسوزانه تصمیم می گیرند. این حضور در مقاطع مختلف و به اشکال مختلف همچنان مستمر بوده است. درست است که درصد مشارکت عمومی، به فراخور شرایط گوناگون، تغییر کرده است، اما مهم آن است که ملت ایران در برهه های حساس ثابت کرده اند که پشت انقلاب ایستاده اند و علیرغم مشکلات موجود (اعم از نابسامانی های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ...) باز هم در برابر دشمنان خارجی و نااهلان داخلی می ایستند و با تحمل سختی های گوناگون، راه را بر نفوذ می بندند.
مردم سالاری دینی به این معناست که حاکمیت خدا، رسول خدا، ائمة اهل بیت و پس از آنان، صاحبان امر، به دست مردم محقق می شود. در آیة قرآن می خوانیم که: «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نساء، 59)، این مردم هستند که باید به سوی حاکمیت خدا بروند و آن را مطالبه کنند و با دست خود، بستر را برای اجرای احکام الهی در همة حیطه های زندگی (اعم از زندگی فردی و جمعی و دنیوی و اخروی) فراهم کنند. خطاب آیه مستقیماً مردم هستند و قرآن از آنها می خواهد که به اطاعت از صاحبان امر مبادرت کنند. اگر مردم به برقراری قسط و عدل و اجرای دین اقبال نداشتند، هرآنچه برگزینند، در سرنوشت آنها تأثیرگذار خواهد بود. اساساً هدف از بعثت انبیا چیزی جز این نیست که مردم، خود اقدام به برپایی عدالت در ابعاد مختلف زندگی کنند: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید، 25). در سیرة ائمة اهل بیت می بینیم تا زمانی که اقبال عمومی به خلافت برترین بنده های خدا نباشد، علیرغم اینکه چنین حکومتی، مطلوب خدای متعال نیست، اما این به معنای لزوم مقابله در هر حال، نیست. امیرالمؤمنین بعد از کشته شدن عثمان و پس از آن که با هجوم مردم برای به دست گرفتن خلافت مواجه شدند، فرمودند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِوَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا؛ اگر آن جمعیّت زیاد (براى بیعت با من) حاضر نمىشدند و (مرا) یارى نمىدادند که حجّت تمام شود و اگر عهد خداى تعالى از علماء و دانایان که به سیرى ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او) راضى نشوند، نبود، قطعاً ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مىانداختم (تا ناقه خلافت به هر جا که خواهد برود و در هر خارزارى که بخواهد بچرد و متحمّل بار ضلالت و گمراهى هر ظالم و فاسقى بشود) و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن آب مىدادم (چنانکه پیش از این، بر این کار اقدام ننمودم، اکنون هم کنار مىرفتم و امر خلافت را رها کرده و مردم را به ضلالت و گمراهى وا مىگذاشتم» (خطبه 3 نهج البلاغه: رضی، 1379، 1: 53)
اگر مردم سالاری به معنای مراجعه به آرای عمومی برای سنجش مقبولیت قوانین و رضایتمندی مردم از قوانین باشد، روشن است که چنین کاری برای تحقق حکومت اسلامی لازم است. حکومت اسلامی زمانی میتواند محقق شود که مورد پذیرش مردم یا اکثریت جامعه باشد و الا اگر مردم چنین چیزی را نخواهند، روشن است که امکان تحقق حکومت اسلامی هم نیست. به عنوان مثال، مردم حکومت علوی را به مدت بیست و پنج سال پس از رحلت پیامبر اکرم نخواستند و طالب آن نبودند، و در نتیجه آن حضرت نتوانست در این مدت حکومت را به دست بگیرد.
در بینش حکومت اسلامی امام خمینی، اگر چه مشروعیت حکومت به دست ولی فقیه جامع الشرایط و براساس نیابت از معصوم و مستند بر آیات و روایات است، اما اقبال مردم به چنین نوع از حاکمیت و پذیرفتن آنان و حمایت و دنباله روی از ولی فقیه، همان چیزی است که امام با واژة جمهوریت آن را بیان می داشتند وتأکید زیادی داشتند که: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.» (خمینی، 1378، 6: 265)
امام خمینی هم چنین در این باره میفرماید: «حکومت اسلامی هیچ یک از انواع طرز حکومتهای موجود نیست. مثلاً استبدادی نیست که رئیس دولت مستبد و خود رأی باشد ... حکومت اسلامی نه استبدادی است نه مطلقه، بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنی متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معین گشته است. مجموعة شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است. فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای مشروطة «سلطنتی» و «جمهوری» در همین است. در این که نمایندگان مردم یا شاه در اینگونه رژیمها به قانونگذاری میپردازند، در صورتی که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است. شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است. هیچ کس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمیتوان به مورد اجرا گذاشت...» (خمینی، 1379: 43-44)
مردم کشور ما به لطف الهی در مقاطع زمانی مختلف، نقش خود را در پیشبرد اهداف انقلاب، به بهترین شکل ممکن ایفا کرده اند. در مقطع کنونی و در این برهة حساس نیز نشان دادند که همواره یاری گر مسئولان کشور در جهت انجام وظایف شان هستند و به نیروهای تفرقه افکن اجازه نمی دهند که بتوانند کار را برای نظام و انقلاب دشوار کنند. ممکن است دسته ای از مردم با تصمیم های دولت در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دینی و ... موافق نباشند و آن را مطابق مصالح نیابند. مخالفت، به خودی خود، امر ناپسند و غیرمنتظره ای نیست. چیزی که مهم است نحوة مواجهه با مسئولان کشور و نحوة ابراز مخالفت است. ادبیات و رفتارهای توهین آمیز و تحقیرکننده و افترامحور، ثمرة مثبتی نخواهد داشت. برخوردهای بدون منطق و از سر احساسات و عواطف و هیجانات، هرگز مورد انتظار نیست و به شدت باید پرهیز شود. به هم ریختن فضای سیاسی کشور منجر به تصمیم گیری های غیرمعقول از سوی دولت مردان می شود و همه باید دولت را در این برهة حساس در جهت حرکت بر طبق مواضع اصولی و آرمان های والای انقلاب و اتخاذ تصمیمات مقتصی شرایط و متناسب با اوضاع و احوال کشور و جهان، یاری کنند. ایحاد فضای همدلی و همزبانی هرگز به معنای عدم اختلاف نظر میان افراد مختلف و احزاب مختلف نیست. چه بسا که وجود اختلاف مایة نعمت و سبب پیشرفت خواهد بود. آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که اختلاف سلایق در عرصه های مختلف اداره کشور، باید ذیل یک نقطه، گرد هم آید و همه ذیل یک تفکر عام و فراگیر، آراء و نظرات خود را در جهت پیشرفت و توسعه کشور در ابعاد مختلف داشته باشند. اگر این کثرت، در نهایت به وحدت منتهی نشود و وفاق میان گروه های مختلف را برهم زند، سبب ایجاد هرج و مرج و بی نظمی می شود. آن واحدی که جمع کنندة این اختلافات است، رکن رهبری در جامعة اسلامی است. امروز در عرصة مباحثات مربوط به صنعت هسته ای کشورمان، نباید از نظرات رهبری پیش یا پس افتاد. ایشان مطابق قانون اساسی، همواره نقطة ثقل تصمیم گیری های کلان در کشور بوده اند و دولت و ملت هر دو باید ذیل این مقام والا، به وفاق و همدلی و همزبانی دست یابند. پس نکته آن است که اختلافات، نباید منجر به بدبینی و تنش میان دولت و ملت شود، بلکه در راستای فرمایشات رهبری باشد نه بیشتر از آن و نه کمتر از آن.
اما سویة دیگر این تعامل، همدلی دولت و مسئولان با مردم است. مسئولان دولتی همواره باید قدردان مجاهدت های مردم در عرصه های مختلف باشند. خوشبختانه مردم همیشه به تکلیف الهی خویش عمل کرده و در راه انقلاب از ایثار جان و مال دریغ نکرده اند و همه باید بدانند در مقابل این مردم، مسئولند. کسی که از همین مردم برمی خیزد و با آراء همین مردم به پست و مقام می رسد، بعد از استقرار بر کرسی ریاست، نباید فراموش کند که مدیون همین مردم است و کاری جز در جهت رفع مشکلات و اسایش و امنیت و آرامش مادی و معنوی آنها نباید انجام دهد. مردم سالاری دینی نیاز به تجدید قوا دارد و یک رابطة دوسویه میان مردم و حاکمان برقرار است. پاسخ حاکمان به نیازهای مردم، واکنشی به نقش آفرینی آنهاست و اگر درخور شأن ملت نباشد، تأثیر منفی خواهد گذاشت.
همة کسانی که در رده های مختلف حاکمیت، صاحب منصب هستند، باید مدام یادآور این نکته باشند که حق مردم یا به تعبیر دینی حق الناس چیزی نیست که خدا از آن بگذرد. متأسفانه بلایی که چند سالی است به طور جدی، دامنگیر برخی مسئولان کشور شده، فساد است. فساد چیزی جز بی اعتنایی به حق مردم و پشت پا زدن به عزت و اقتدار کشور نیست. بستری که قرار است موقعیتی برای برقراری عدالت و برچیده شدن ظلم و تبعیض باشد، نباید تبدیل به عرصه ای برای جولان دادن کسانی باشد که تنها به دنبال منافع شخصی یا حزبی خود هستند و مردم تنها گزینة بی اهمیت در چشم آنان هستند.
منابع:
• قرآن کریم
1. خمینی، سید روح الله (1378). صحیفه امام. ج 6. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
2. خمینی، سید روح الله (1379). ولایت فقیه(حکومت اسلامی)(چاپ دهم). تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3. رضی، محمد بن حسین (1379). نهج البلاغه (چاپ پنجم). ترجمة فیض الإسلام. ج 1. تهران: مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام.
4. محمدی، منوچهر (1384). انقلاب اسلامی؛ زمینه ها و پیامدها (چاپ چهارم). قم: نشر معارف.