در این مقاله به راههای مقابله با تهاجم فرهنگی پرداخته و به ارایه راهکارهای مناسب در این زمینه میپردازیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
در شماره پیش به مقدماتی که برای مقابله با تهاجم فرهنگی مورد نیاز بود و باید مورد توجه قرار میگرفت اشاره شد. در این شماره به راههای مقابله با تهاجم فرهنگی پرداخته و به ارایه راهکارهای مناسب در این زمینه میپردازیم:
- راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
- سعه صدر در برخورد با کسانی که در دام این تهاجم افتادهاند:
انقلاب اسلامی از بدو شکل گیری مورد هجوم سنگین دشمنان خود قرار گرفت و بعد از این که از طریق نظامی شکست خورد و نتوانست به خواستههای خود برسد راه تهاجم فرهنگی را در پیش گرفت و با تمام قوا جوانان ما را مورد هجوم قرار داد. مقام معظم رهبری در اینباره میفرمایند: «در حال حاضر، یک جبهه بندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آنجا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم به گونه اى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شده ایم ... الآن در مدرسه ها و داخل خیابان ها و جبهه ها و حوزه هاى علمیه و دانشگاه هاى ما، ناگهان نشانه هاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الآن مقدارى هم آن را مى بینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد».(دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای،1368) گاهی قبل از ورود یک تهاجم و فکر غلط ما از آن آگاه شده و به راههای مقابله با آن میپردازیم، و گاهی مانند شرایط کنونی بعد از ورود تهاجم و گرفتار شدن جوانانمان تازه به فکر مقابله با آن افتاده و دنبال راه چاره میگردیم. در چنین شرایطی باید سعهی صدر داشت تا بتوان به نوعی گرفتار شدگان در این دام را آگاه ساخت و اثرات تهاجم را خنثی کرد و مطلب خودمان را به دیگران انتقال دهیم. به عنوان نمونه در زمان امام حسن مجتبی (علیه السلام) تبلیغات معاویه بر علیه امام و پدر بزرگوارشان بالا گرفته بود، رفتار حضرت در مواجهه با آن مرد شامی که به ایشان و پدر گرامیشان فحاشی کرده اند برای ما درس آموز است. ایشان در مواجهه با این مرد فرمود به گمانم غریبی، اگر حاجتی داری بگو تا برآورده کنم، اگر گرسنهای غذا برایت بیاورم و اگر لباس نداری لباس برایت بیاورم و ... شخص با دیدن این برخورد ناگهان به خود آمد و گفت: «فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ کَلَامَهُ بَکَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاتِهِ وَ کُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوکَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَیْهِ وَ کَانَ ضَیْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِم» (ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، ص.19) در اینجا حضرت با یک رفتار خوش و سعهی صدر کسی را که تحت تاثیر تهاجمات زمان خود واقع شده بود را متوجه اشتباه خود نمود. روحانی محترم باید در مواجهه با جوانانی که به مسجد میآیند و شاید لباس مناسب نداشته یا به لحاظ فکری مورد هجوم این تهاجمات واقع شدهاند را با روی باز و سعهی صدر تحمل نموده تا بتواند به نحوی این تهاجم را خنثی نماید.
- تبیین دقیق دشمنی دشمن
سابقاً در مقدمات مقابله با تهاجم اشاره شد که باید نقاط ضعف یک فرهنگ مهاجم را شناخت و به جای رد و انکار تمام یک فرهنگ نقاطی که با مبانی ما ناسازگار بوده را ابطال کنیم، و به جوانان هم این را انتقال دهیم. اما در اینجا بحث بر روی این است که کسی که عامل گسترش این فرهنگ است (با چشمپوشی از آن فرهنگی که انتشار داده میشود) دشمن ماست. وقتی این دشمنی برای شخص اثبات شود نمیتواند نسبت به کارهای او بی تفاوت باشد حتی اگر به ظاهر خوبی هم کند باز حواسش جمع است که به او آسیبی نرسد چون از دشمن توقع دوستی نیست. و این دقیقاً همان کاری است که دشمنان ما دارند انجام میدهند تا مردم ما به چشم دشمن به آنان نگاه نکنند. به همین علت مقام معظم رهبری با تشخیص این حربه به آن تذکر داده و فرمودند: «یکی از کارهای آمریکاییها در این سال های آخر، این است که کسانی را وادار کنند به بَزَککردن چهرهی آمریکا؛ به اینکه اینجور وانمود بکنند که آمریکاییها اگر هم یک روزی دشمن بودند، امروز دیگر دشمنی نمی کنند؛ هدف ایناست. هدف این است که چهرهی دشمن برای ملّت ایران پنهان بماند تا از دشمنی او غفلت بشود و او بتواند دشمنی خودش را اعمال کند و خنجر را از پشت فرو کند؛ هدف این است.»(دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای،1394) اگر دشمنی دشمن مخفی بماند، انگیزه برای مبارزه با او و تیزبینی نسبت به رفتار او از بین میرود و مردم نسبت به کارها و فعالیتهای او حساس نشده و خود را کنار کشیده و در این مبارزه شرکت نمیکنند. دقیقا همان رفتاری که در زمان حکومت امیر مومنان علی (علیهالسلام) در بین مردم ایجاد شد. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در تبیین رفتار مردم زمان امام میفرمایند: «وقتی سران قبایل تصمیم میگرفتند افراد زیردست خود را در جنگها شرکت دهند، با این نگاه در سپاه امیر مومنان (علیه السلام) میجنگیدند که دشمن پیش رویشان، پیش از اینکه دشمن آنان باشد دشمن علی (علیه السلام) است... این جنگها چندان برای آنها مهم نبود و آنان به حفظ و دفاع از چیزی ملزم نبودند، حتی زمانی که میفهمیدند هدف نقشههای خطرناک دشمن هستند، آن را بر اساس دفاع از افراد یا دفاع از شخص علی (علیه السلام) درک میکردند نه دفاع از ارزشها و الگوهای برتر.»(عاملی،1387، ص.76) تاریخ به خوبی نشان داده که مردم زمان امام چطور ایشان را یاری کردند، و بیانات خود حضرت در مذمت آنان نشان دهندهی انگیزهی آنان برای جنگ است. پس اگر دشمنی دشمن برای مردم روشن نشود نمیتوان توقع یاری از آنان در نبرد با آن تهاجم را داشت. اگر روحانی محترم بخواهد به مقابله با تهاجم فرهنگی اقدام نماید، ابتدا لازم است که مبانی اسلام و غرب برای جوانان تبیین شود، و اینکه دشمنی آنان به خاطر دین و مذهب ماست، و او هر راهی را برای از بین بردن این دین انجام خواهد داد، گاهی در لباس دشمن و گاهی در لباس دوست. با این مرزبندی جوانان بهتر میتوانند جای خود را در این نبرد پیدا کنند زیرا وقتی بدانند که خود آنان هستند که ناخواسته دارند در پازل دشمن قرار گرفته و در جبههی آنان بازی میکنند خود را جمع نموده و با مسجد هم نوا میشوند.
- مقابله با تهاجم باید از جنس خودش باشد
همیشه برای مقابله با هر پدیدهای باید با جنس همان پدیده با آن مقابله کرد، نمیشود در مقابله با تهاجم فرهنگی حمله نظامی کرد یا به زور متوسل شد بلکه باید از جنس خود فرهنگ با آن مقابله کرد. به عنوان مثال یزید وقتی اهل بیت امام حسین (علیه السلام) در مجلس او حاضر شدند خطاب به امام سجاد (علیه السلام) این آیه را خواند: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُم»(شوری/30) و هدفش این بود که خود را تبرئه کرده و قضیه عاشورا را نتیجه رفتار خود امام قرار دهد. در اینجا بلافاصله امام سجاد (علیه السلام) از جنس همین سخن یزید که آیهی قرآن را خواند به او جواب داد و فرمودند: «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» ما همان قومی هستیم که برای آنچه از دستمان رفته تأسف نخورده و به هرآنچه به ما داده میشود شادمان نمیشویم.(قمی،1363ش، ج2، ص.277) هر مطلب دیگری که حضرت میفرمودند نمیتوانست اثر این کلام یزید را از بین ببرد. روحانی محترم باید به این نکته توجه داشته باشد که اگر میخواهد با تهاجم فرهنگی مقابله کند باید از جنس همان تهاجم با او به مقابله برخیزد، به عنوان نمونه اگر جوان شیفته شخصیتهای بیگانه شده، باید بتواند در همان زمینه برای او نظیر بیاورد تا بتواند او را به سمت خود جلب نماید. یا فرض کنیم که جوان امروز جذب پیشرفت فرهنگ غرب شده است. نمیتوان با بیان مسایل تکراری مانند وضو و غسل همان جوان را جذب مسجد نمود و با آن فرهنگ مقابله کرد، بلکه باید در همان زمینه ماهم در مسجد بهروز شده و طبق نیاز جوانمان حرف بزنیم. مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند: «ما باید بدانیم امروز وظیفهى ما چیست؟ با چه دنیایى طرفیم؟ نگویید من یک مسجد کوچک را اداره مى کنم. امروز هر روحانى، ولو با یک نفر طرف باشد و یک مخاطب داشته باشد، باید مسائل اسلامى را با توجه به اوضاع عالم و با تلقى درست از مسائل اسلامى، به آن یک نفر بگوید؛ چون آن یک نفر هم جزو این جامعه ى انقلابى و مبارز است. چنین نیست که گمان کنیم فقط آن روحانى اى که با توده هاى میلیونى مردم روبه روست بایستى افکار روشن اسلامى و مسائل صحیح سیاسى و مفاهیم دنیاى روز را بداند و به مردم بگوید، و آن کسى که با چهار نفر آدم روبه روست یا امام جمعة یک شهر کوچک یا روحانى یک مسجد است، لازم نیست این چیزها را بداند! خیر؛ چنین نیست.» (اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه،1390، ص.446)
- پیوست فرهنگی، حلقهی مفقوده بین فرهنگ اسلامی و جوانان
یکی از علل گرایش جوانان به سمت فرهنگ غربی عدم اطلاع آنان از فرهنگ غنی اسلام است، و وقتی اطلاع کافی از داشتههای خود نداشته باشند باید این خلاء را با چیز دیگری پر کنند. برای مقابله با این فرهنگ باید به بیان فرهنگ اسلامی پرداخت. اما این سوال همیشه پیش روی ماست که جوانان خیلی راحت با این فرهنگ اسلامی ارتباط برقرار نمیکنند و تا حدی با آن بیگانه هستند، تا جایی که معتقدند با این روش نمیشود زندگی کرد و این نشدنی است. باید دید مشکل کجاست که این اتفاق افتاده است؟ مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نکتهای دارند که قابل توجه است ایشان در مورد تولید عروسک برای بچهها میفرمایند که با اینکه عدهای آمدند و یک سری عروسک درست کردند ولی نتوانست جای خود را در بین بچهها باز کنند زیرا یک حلهی مفقوده وجود دارد به نام پیوست فرهنگی. ایشان میفرمایند: « من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّهی ما اصلاً نمیشناسد (ببینید، پیوست فرهنگی که می گوییم اینها است) خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچّهی ما میشناسد، بتمن را بچّهی ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش می گوید این را برای من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛ این پیوست فرهنگی [است].»(دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای،1392) اگر روحانی محترم و دستاندرکاران مسجد بخواهند در مقابله با این تهاجم مفید بوده و کاری کنند باید برای نشان دادن فرهنگ اسلامی آن پیوست فرهنگی که مقام معظم رهبری فرمودند را ایجاد کنند، چطور؟ اگر آنها خود به این فرهنگ عمل کرده و واقعا عامل به آن باشند و جوان ما این مدل را در آنان ببیند متوجه میشود که این نوع فرهنگ هم قابل پیاده شدن است و هم کسانی که خود داعیهدار آن هستند به آن عمل کرده و برای آن ارزش قایلند. ببینید حضرت امام وقتی به فرهنگ اسلامی عمل نمود و به آن ایمان داشت چطور مردم با ایشان همراه شده و آن فرهنگ را باور کردند. پس مهم همان پیوست فرهنگی است که باید توسط روحانی و دیگر اعضای مسجد ایجاد شود.
فهرست منابع:
1. حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، گردآوری و تدوین: حمید آقانوری، دوم، قم، اداره ارتباطات دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه، 446،1390.
2. مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، قم، علامه، اول، 1379ق، ج4، ص19.
3. تفسیر القمی، قمى، على بن ابراهیم، تحقیق: طیب موسوى جزایرى، قم، دار الکتاب، سوم، 1363ش، ج2، ص.277.
4.دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای، بیانات در دیدار مجمع نمایندگان طلّاب1368/09/07.
5.دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای، بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان،12/8/94.
دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی1392/09/19.
6.امام علی (علیه السلام) و خوارج، عاملی، سید جعفر مرتضی، ترجمه: محمد سپهری، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارم،1387، ص.76.