جلوه های مسجد در ادبیات فارسی
۱۳۹۱/۱۲/۱۹

سخنوران زبان فارسی گاه ویژگی های مسجد را توصیف می کنند و گاه نظرها و باورها و دلبستگی های خود و تصاویر هنری زیبایی از مسجد خلق می کنند که بازتاب گسترده مفاهیم مسجد نشانه ارزشمندی آن در ادبیات فارسی است.

 در شعر فارسی که متأثر از عرفان اسلامی است، مفاهیم مذهبی از جایگاه رفیعی برخوردار هستند. شاعران با به کارگیری قالب های مختلف و سبک های متفاوت و الفاظ متداول در مباحث عرفانى، این مفاهیم را به طالبان آن عرضه می کنند.
مسجد یکی از این مفاهیم ارزشمند است که از دیرباز نزد امم و طوایف مختلف، حرمت و مرتبتی والا و ارجمند داشته، میعادگاه راز و نیاز و پرستشگاه خالق یگانه بی انباز بوده و بابی وسیع و فصلی گسترده در ادبیات فارسی گشوده و آثاری بس زیبا و فاخر و مطالبی نافذ و مؤثر در این باب به وجود آمده است

 

 

 

.

 

 

سخنوران زبان فارسی به این جایگاه مقدس، نگاه ویژه ای داشته اند، به گونه ای که گاه، ویژگی های مسجد را توصیف و بیان می کنند و گاه به ذکر رویدادها و اتفاقاتی که در مساجد روی داده می پردازند و نظرها و باورها و دلبستگی های خود و تصاویر هنری زیبایی نیز از مسجد خلق کرده اند که بازتاب گسترده مفاهیم مسجد و متعلقات آن اعم از محراب و منبر و ... و نشانه ارزشمندی آن در ادبیات فارسی است.

 

 

ویژگی های مسجد از دیدگاه اجتماعی و فردى


شاعران حضور در مسجد را امری لازم و ضروری و موجب رستگاری می دانند، پروین اعتصامی به مسجد رفتن را جهت پاک شدن دامن از آلودگی ها توصیه می کند و می گوید

:

 

 

بسی که خانه نشستیم و دامن آلودیم بیا، رویم سوی مسجد و نماز کنیم 
عطار حضور نداشتن در مسجد را نشانه نامسلمان بودن می داند:
چون حضورت نیست در مسجد دمى بی مرقع گرد و با زنار شو

مولانا راه کسب رزق از خداوند را در رفتن به مسجد می داند و می فرماید:
ای دویده سوی دکان از پگاه هین به مسجد رو بجو رزق الله


ورود به مسجد نیز در نظر شاعران شرایطی دارد، شاه نعمت الله ولی « بهر خدا رفتن » را شرط ورود به مسجد می داند:
عارف ار زانکه به میخانه رود یا مسجد هر کجا می رود از بهر خدا باید رفت 
سنایی خود شکستن و مذلت خود را برای ورود به مسجد توصیه می کند:
گاه با بار مذلت سوی آن مسجد دویم گاه با رخت غریبی نزد آن ویران شویم 
صائب نام آور سبک هندى، رفتن به مسجد را واجب می داند به گونه ای که اگر سالکى 
نتواند به مسجد برود، باید عذر و بهانه ای منطقی بیاورد: 
موسم پای گل است و سایه بید و چنار پای از مسجد به عذر لنگ می باید کشید

با این وجود که رفتن به مسجد واجب و ضرورتی است برای مسلمانان اما مسجد جای گناهکاران و ناپاکان نیست و شایسته نیست که بد نامان به این محل مقدس پای بگذارند، اوحدی مراغه ای از روی تواضع و فروتنی اظهار گناهکاری می کند و لذا خود را شایسته رفتن به مسجد نمی داند:
به خرابات گذارم ندهند از خامى سوی مسجد نتوانم شدن از بدنامی 
به مسجد ره نمی دانم ،گرفتار خراباتم جزین کاری نمی دانم که در کار خراباتم 
هر کسی مقام مسجد را درک نمی کند و مسجد جای کاملان و اهل تمییز است:
نداد از عشقبازی توبه طوف کعبه مجنون را که مسجد بهر طفل شوخ بازیگاه باشد

مسجد، محلی مطلوب برای راز و نیاز و مناجات با خداوند است، مولانا این امر را در داستان شاه و کنیزک به زیبایی گوشزد می کند، آنگاه که شاه در معالجه کنیز از طبیبان و حکیمان ناامید شده، رو به سوی مسجد می آورد و دست به دعا می گشاید:
شه چو عجز آن حکیمان را بدید پابرهنه جانب مسجد دوید
رفت در مسجد سوی محراب شد سجده گاه از اشک شه پر آب شد 
از نظر فخرالدین عراقى، مسجد برای اهل مناجات بهتر و برتر از هر جایگاهی است اما او نیز ضمن اظهار گناه خود را شایسته این نعمت نمی داند:
کسی کاهل مناجات است او را کنج مسجد به مرا کاهل خراباتم، در خمار اولاتر 
سنایی نیز معتقد است راه اجابت دعا مسجد است اما پیروی از سنت پیامبر۶، مقدمه اجابت دعاست :
مسجد حاجت روا جویی مجو اینجا که نیست راه سنت گیر و آنگه مسجد حاجت روا 
شیخ بهایى، خدا را در مسجد جست وجو می کند و از این رو ساکن مسجد می شود که به مطلوب خود دست یابد:
در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

محراب مسجد، محلی برای ذکر و دعای سالکان است، بیدل دهلوی از این اندیشه استفاده کرده و تصاویر هنری ارائه می دهد:
بر جبین برگ گل چین می طرازد موج رنگ پر بسامان است محراب دعای عندلیب 
بلبل ما چکند گر نشود محو خروش از رگ گل همه محراب دعا می بیند 
امیر معزى، چمن را به محراب و عندلیب را به داوود تشبیه می کند که در محراب به مناجات و خواندن زبور مى-پردازد:
چمن شدست چو محراب و عندلیب همى زبور خواند داوود وار در محراب




 

 

مسجد و سائلان


از آنجایی که این مکان عظیم و مقدس محل اجابت دعا است و کسی دست خالی از این آستانه بیرون نمی آید، گدایان و حاجتمندان زیادی بر گرد آنجا جمع شده اند. صائب تبریزی با حسن تعلیل زیبایی علت جمع شدن گدایان در اطراف مسجد را کرامت حضرت حق می داند و می گوید:
ز سائلان در مسجد نمی شود خالی در کریم محال است بی گدا باشد 
و در جای دیگری مسجد را آستانه پروردگار کریم می داند و می گوید:
مبر شکایت روزی به آستان کریم که مسجد از همه جا بیشتر گدا دارد 
عطار جمع شدن گدایان را در آستانه مسجد، یک مساله اجتماعی و فراگیر می داند که خاص شهر یا روستای بخصوصی نیست:
که در صد شهر و ده افزون رسیدم به هر مسجد گدایان نیز دیدم

مسجد محل تعلیم و تربیت و تنبّه


در صدر اسلام مسجد محلی برای یادگیری آموزه های مذهبی و اخلاقی بوده، پیامبراکرم۶در مسجد آیه های قرآن ، احکام و معارف دین و حتی مسایل تاریخی را به مردم آموزش می دادند. این سنت در دوره های بعد نیز به جا مانده است.
حکایت ها و ابیات متعددی وجود دارد که شاعران به اهمیت مسجد از نظر تعلیم و تربیت اشاره کرده اند. برای نمونه، سعدی مسجد را جایی برای پند دادن و پند گرفتن می داند و باز تاب این اندیشه در بوستان مشهود است؛ آنجا که حکایت «سلامت جاهل در خاموشی» را ذکر می کند، پس از آنکه جاهل پی به جهالت خود برده و متنبه می شود که زبان عیب مردان را می پوشاند و به بی دانشی خود اقرار می کند، پند خود را اینگونه بر طاق مسجد می نویسد تا دیگران را عبرتی شود:
حضورش پریشان شد و کار زشت سفر کرد و بر طاق مسجد نبشت
در آیینه گر خویشتن دیدمى به بی دانشی پرده ندریدمی 
همچنین در آیین مولانا، مسجد محلی برای ارشاد بندگان است آنجا که ساخت بنای مسجد الاقصی را توسط حضرت سلیمان به تصویر می کشد، می گوید:
چون سلیمان در شدی هر بامداد مسجد اندر بهر ارشاد عباد 
بیدل دهلوى، پستی و بلندی های روزگار را به منبر وعظ تشبیه می کند (همان گونه که منبر جای درس و وعظ است، روزگار نیز انسان را متنبه و آگاه می سازد.)
هر کجا عبرت به درس وعظ رهبر می شود صورت پست و بلند دهر منبر می شود 
عطار نیز معتقد است لازمه بر سر منبر رفتن، ارشاد و ساختن مردم است:
بر سر منبر شوی این جایگاه پس بساز این قوم خود را ساز راه 
فردوسی به منبر رفتن و خطبه خواندن را آنچنان مؤثر می داند که حتی خود صلیب نیز ارشاد شده و به دین محمد۶می گراید : 
ز منبر چو محمود گوید خطیب به دین محمد گراید صلیب

سوگند خوردن به مسجد


در باورهای اسلامی سوگند خوردن که برگرفته از قران کریم است، جایگاهی خاص دارد. در شعر فارسی سوگند نامه هایی وجود دارد که شاعران به آنچه نزد آنان تقدس دارد، سوگند یاد می کنند که قسم خوردن به اماکن مقدس به ویژه مسجد، سنتی رایج است. برای نمونه سوگند فلکی شروانی برای مبرا کردن خود از اتهامات را ذکر می کنیم:
به فیض منبر و مسجد ، به فرض مروه و مشعر به قرب عمره و قربان، به فضل موقف و محرم
که من به خلوت و جلوت جز آنکه پیش تو گفتم نه نیک گفتم و نه بد نه بیش گفتم و نه کم

مسجد جایی برای مبارزات سیاسى


مسجد تنها مکانی برای عبادت مسلمین به شمار نمی آید. مسجد، هم میدان خطابه و وعظ است و هم محل تعلیم و تربیت و هم محکمه عدالت است. محلی است که نه تنها در آنجا به مبارزه با نفس می پردازند، بلکه در مقابل ستم ستمگران نیز ایستاده و قد علم می کنند. بازتاب این مساله اجتماعی را در شعر فارسی می توان دید؛ برای نمونه شعر ملک الشعرای بهار را ذکر می کنیم که در شرح انقلاب خراسان در دوره مشروطه است:
صحن مسجد، به خون شد آغشته نیمه ای خسته نیمه ای کشته 
همچنین در جای دیگری اشاره به تأثیر مسجد در مبارزات سیاسی می کند:
زین سبب بازارها شد بسته زین آزارچند مسجد جامع پر از غوغا و پر هنگامه شد