بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
چون بانوى ما حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به بستر بیمارى افتاد (همان بیمارى که منجر به فوت آن حضرت گشت) زنان انصار و مهاجرین براى عیادت به خدمت او رسیده و گفتند: با این بیمارى چگونه شب را به صبح آوردى اى دختر پیامبر؟
حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز پس از حمد الهى و صلوات بر پدرش فرمود:
به خدا سوگند در حالى شب را به صبح رساندم که از دنیاى شما ناراضى، و از مردان شما بیزارم. آنان را پس از امتحان دور انداختم، و پس از مشاهده نیّات سوء و رفتارهاى ناهنجارشان از همه آنان کنارهگیرى نمودم!
سپس گمراه شدن پس از هدایت را به باد انتقاد گرفته و فرمود: قبیح و زشت باد آن شکافهاى شمشیر (که در جهاد راه خدا ایجاد شد)، و هر کار لهوى پس از کارى جدّى، و آن سنگ خوردنها از کفّار و آزار نیزه! و نتیجهاش این خطاى در رأى و سستى نظر! چه کار بدى مرتکب شدند! که غضب الهى براى ایشان مهیّا و تا ابد در جهنّم خواهند ماند![1]
البتّه من ایشان را به راه حقّ خواندم و متوجّه سنگینى آن نموده و همه چیز را بر آنان ظاهر نمودم. رویشان به خاک باد! مرگ بر آنان! لعنت بر قوم ستمکار![2]
واى بر این امّت! چه چیز آنان را از ستونهاى استوار رسالت و اساس نبوّت و راهنمایى، و مهبط فرشته وحى، و دانا به تمام امور دنیا و آخرت، گمراه ساخت؟ آگاه باشید که این انحراف، خسران مبین است.[3] چرا اینگونه أبو الحسن را عقوبت کردند؟! به خدا سوگند که این مجازات (خذلان و تنهاگذارن آن حضرت) فقط بخاطر ترس از شمشیر او و کمىِ ملاحظه در اجراى حقّ، و سختى و شدّت جنگ او، و شجاعت کارزار، و بىمهابا بودن او در اجراى فرامین الهى بود، و به خدا سوگند اگر تمام امّت از راه سعادت منحرف شده و از پذیرش راه روشن امتناع مىکردند، علىّ همه آنان را به راه آورده و آرام آرام و صحیح و سالم به سعادت و خوشبختى مىکشاند، که نه خود خسته شود و نه ایشان ملول، و در نهایت آنان را به سرچشمهاى با آبى گوارا و مطلوب و عارى از هر خس و خاشاک مىبرد، و ایشان را از آن سیراب باز میگرداند و در خفا و آشکار ایشان را نصیحت مىنمود در حالى که خود آن حضرت از غناى آنها بهره نمىبرد و از دنیاى ایشان براى خود چیزى ذخیره نمىفرمود، مگر به اندازه شربت آبى که تشنه خود را سیراب کند و اندکى از طعام که گرسنه بدان سدّ جوع نماید، و در آن وقت زاهد از راغب و راستگو از دروغگو تمیز داده و شناخته میشد. «اگر مردم قریهها و دهات ایمان مىآوردند و پرهیزگارى میکردند، هر آینه درهاى آسمان را به رحمت و برکت بروى ایشان باز میکردیم و زمین را رخصت مىدادیم تا خیر و برکات خود را برون اندازد،[4] و لکن چون مردم تکذیب آیات الهى کردند و به اعمال زشت پرداختند ما هم بر ایشان تنگ گرفتیم و به سبب کردار قبیح و عصیان ایشان را معاقب و مأخوذ داشتیم»[5] و کسانى که از این جماعت مرتکب ظلم و ستم شدند بزودى جزاى اعمال بدشان به آنان مىرسید.
آن قدر این سخنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) تأثیرگذار بود و چنان مهاجر و انصار را به خاطر تنها گذاشتن ولایت محکوم کرد که آنان مجبور به دفاع از خود شدند و پس از شنیدن این سخنان از زبان زنان، به جانب آن حضرت شتافته و گفتند: اى بانوى زنان جهان، اگر علىّ بن ابى طالب پیش از آنکه ما با أبوبکر بیعت کنیم و پیمان متابعت محکم کنیم؛ حاضر مىشد و این سخنان مىفرمود هرگز سر از طاعت او بیرون نمىکردیم!
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: از من دور شوید! پس از اتمام حجّت بر شما دیگر جایى براى عذر و بهانه شما نیست، و هیچ چیز چاره تقصیر و کوتاهى شما نکند.[6]
اقناع اندیشه
ایجاد بصیرت در جامعه به دو صورت امکان دارد، یا با رفتار و یا با گفتار.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) تمام توان خویش را برای ایجاد بصیرت با هر دو روش انجام دادند. ایشان با ایراد خطبهها و سخنان روشنگرانه تلاش نمودند تا جامعه را از رفتن به مسیر انحراف و غرق شدن در ورطه بلا و غضب الهی نگه دارند. نمونههایی از کلمات و خطبههای ایشان ذکر گردید و در ادامه نیز خواهد آمد.
اما در مورد تلاش رفتاری آن سیده زنان عالم نیز موارد متعددی در تاریخ ذکر گردیده است. یکی از این موارد، دفاع جانانه آن بانوی مکرّمه از امام خویش در وقتی بود که علی (علیه السلام) را با زور برای بیعت به مسجد میبردند[7]. حضرت زهرا (سلام الله علیها) با دفاع خویش از خلیفه بر حقّ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به تمامی مردم مدینه و تمامی مسلمانان در طول تاریخ درس مهمی دادند و آن درس این بود که مسلمانان همانگونه که در برابر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وظیفه دارند و باید از ایشان و اهداف ایشان با جان و مال و آبرو دفاع کنند در برابر جانشین رسول خدا نیز همین وظایف را دارند و باید با گذشتن از جان و تحمل جراحات و لطمات از او دفاع کنند و در مسیر تحقق اهداف الهی در حمایت از ولیّ خدا گام بردارند.
مورد دیگری که آن شفیعه محشر برای ایجاد بصیرت در جامعه به کار بست این بود که به همراه علی (علیه السلام) به درب خانه مهاجر و انصار میرفت و با آنان سخن میگفت، همانطور که در تاریخ آمده است:
علی (علیه السلام) فاطمه (سلام الله علیها) را بر حماری سوار میکرد که بر روی آن عبای پشمی انداخته بود و امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) با او بودند و چهل صبح او را بر در خانه مهاجرین و انصار میبرد و حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آنان میگفت: ای گروه مهاجرین و انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما با پیامبردر روزی که بیعت کردید، بیعت نمودید آنچه را که از خود و فرزندانتان دفع میکنید از پیامبر و فرزندان پیامبر نیز دفع کنید پس به بیعتتان با رسول خدا عمل کنید.[8]
این رفتار و گفتار حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز درس مهمی برای مدعیان مسلمانی در برداشت. زیرا آنها میدیدند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با حالی منقلب و جسمی مجروح به دفاع از ولایت برمیخیزد و این دفاع هم با رفتار و هم با گفتار صورت میگیرد. ضمن اینکه آن حضرت برای دفاع از امام خود، از حقوق خود به عنوان فرزند پیامبر استفاده میکنند و نقض پیمان صحابه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تذکر می دهد و این نکته نشان دهنده وظیفه مسلمین برای دفاع از ولایت است؛ دفاعی که با تمام امکانات مشروع حتی استفاده از حقوق شخصی فرد باید صورت بپذیرد.
اما صد حیف که تاریخ گواهی میدهد که هیچ یک از انصار و مهاجرین ندای فاطمه (سلام الله علیها) را لبیک نگفتند و او را تنها گذاشتند.[9]
یکی دیگر از تلاشهایی که صدیقه طاهره (سلام الله علیها) انجام دادند گریه کردن بود و این گریه کردن آنقدر مؤثر بود که باعث اعتراض مردم مدینه شد.[10] زیرا فاطمه (سلام الله علیها) مردم مدینه را با این شیون و ناله به یاد پیامبر و فرمایشات آن حضرت میانداخت و ظلمی را که در حق امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره غصب خلافت شد فریاد میکرد. لذا مردمی که خود را به خواب زده بودند و از پذیرش و حمایت حق سستی میکردند نمیتوانستند گریه غفلتزدای آن حضرت را تحمل کنند فلذا همانگونه که نفس لوّامه خود را ساکت کرده بودند سعی نمودند با اعتراض، فریاد تظلّم خواهی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را نیز خاموش نمایند.
و اینگونه بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مدت کوتاهی که بعد شهادت پدر بزرگوارشان زنده بودند، به عنوان یکی از «بکّائین» در طول تاریخ ثبت شدند. ایشان از لحاظ میزان گریه، همطراز با گریههای آدم (علیه السلام) در رانده شدن از بهشت شمرده شده است در حالی که حضرت آدم (علیه السلام) طبق روایات آنقدر گریه کرد که اشک بر روی گونههایش مثل جای جویبار جا گذاشته بود[11] و نیز با حضرت یعقوب (علیه السلام) در یک ردیف قرار گرفته اند در حالی حضرت یعقوب (علیه السلام) آنقدر گریه کرد که به تعبیر قرآن چشمهایش سفید شد[12] و نیز با امام سجاد علیه السلام که بیست یا چهل سال گریه کرد.[13]
اقدامات حضرت زهرا سلام الله علیها به همینجا ختم نشد بلکه آن نور چشم پیغمبر با سخنان متقن خویش در خطبهای که به خطبه فدکیه معروف شده است تمامی مسلمین را به سوی تبعیت از ولایت دعوت کردند و معارف بلندی را مطرح نمودند. گرچه این تنها خطبه آن حضرت نبود بلکه ایشان در هر موقعیتی تلاش خویش را در جهت بیداری جامعه به کار میبستند.
البته از این مسئله نباید غفلت نمود که فاطمهای که همیشه از مواجهه با نامحرم و مردان اجنبی اجتناب میکند و از اینکه در تقسیم کارها با امیرالمؤمنین (علیه السلام)، فعالیت در خانه قسمت او میشود بسیار خوشحال میگردد همین فاطمه (سلام الله علیها) برای مقابله با انحراف و نفاق در برابر دشمن قد عَلَم میکند البته در کمال پوشش؛ و این درسی برای خواهران و دختران ماست که این بصیرت فاطمی را درک کنند که در جایی که حضور یک بانوی مؤمن انقلابی ضرورت مییابد با اقتداء به فاطمه (سلام الله علیها) در نهایت حجاب و عفّت در جامعه حضور پیدا نماید همانگونه که در تاریخ نقل شده است که:
أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَدَکاً وَ بَلَغَهَا ذَلِکَ لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا.[14]
چون أبو بکر و عمر فاطمه بنت خیر البشر را از تصرّف ضیاع فدک منع نمود و این خبر ظلم أثر به آن بضعه پیغمبر رسید مقنعه بر تارک مبارک انداخت و چادر خود را کساء بدن أطهر خویش ساخته با جمعى از خدمتکاران و عورات بنى هاشم و أحفاد ایشان متوّجه مسجد پیغمبر گردید.
از این عبارت مشخص می شود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با سه پوشش که یکی مقنعه و دیگری چادر و سومی حلقهای از زنان بنی هاشم بود به سمت مسجد روانه گردید و در مسجد نیز از پشت پرده شروع به ایراد کلام فرمود. این نحوه رفتار نیز نشان دهنده شیوهای است که برای ایجاد بصیرت در جامعه باید به کار گرفته شود که همگی باید شیوه هایی مشروع باشند. به عبارت دیگر این رفتار حضرت زهرا (سلام الله علیها) تعبیر عملی از این سخن معروف است که هدف وسیله را توجیه نمیکند.
و بدین شکل فاطمه (سلام الله علیها) الگویی را برای همه مؤمنین که به دنبال ایجاد بصیرت هستند در همیشه تاریخ ایجاد نمودند و فریاد تظلم خواهی و دفاع از ولایت را با ارائه الگویی کامل و فاخر در تاریخ ماندگار کردند.
پرورش احساس
چون أبوبکر و عمر، فاطمه (سلام الله علیها) را از تصرّف فدک منع نمودند و این خبر به آن بضعه پیغمبر رسید، به واسطه اتمام حجّت بر امّت در باب طلب حقّ خود که حضرت سیّد البریّه (صلی الله علیه و آله و سلم) در ایّام حیات خویش به ایشان بخشیده بود، مقنعه بر تارک مبارک انداخت و جلباب خود را کساء بدن أطهر خویش ساخته با جمعى از خدمتکاران و زنان بنىهاشم متوّجه مسجد پیغمبر گردید و مانند رسول مختار با کمال طمأنینه و وقار راه میرفت و چون به مسجد رسید و أبوبکر با عمر و جمعی از أنصار و مهاجر و غیر آنان حاضر بودند، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چادر بر پیش روى خویش حایل گردانیده بنشست.
پس آنگاه ناله و آه برکشید به نوعى که تمامى قوم شروع در گریه و زارى نمودند و از ناله آن حضرت به غایت مضطرب گشتند و پس از اینکه مردم از گریستن قرار گرفتند افتتاح کلام به حمد ایزد علّام نموده و شروع در صلوات سیّد البریّات (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود و باز مردم شروع در گریه و بکاء نمودند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز اندک زمانى صبر کرد؛ چون قوم از گریه ساکت گشتند پس از ایراد سخنانی در مورد خویش و یادآوری رشادتهای علی (علیه السلام)، روی به صحابه فرمود و گفت:
اکنون که خداى تعالى پیامبر خود را به سراى انبیاء و برگزیدگان خود نقل مکان فرمود؛ میانتان کینههاى باطنى ظاهر گشت و جامه دین کهنه و بىرونق شد، و گمراهِ بىزبان به سخن آمد و فرد بىنام و نشان معروف گشت، و سرکرده اهل باطل صداى زشت خویش بلند نمود، و قدم به ساحت شما نهاد، و شیطان با نیرنگ و فریب شما را تحریک کرد و پاسخ مثبت شنید و شما را فریب خورده دید و براى اوامر خود آماده به خدمت یافت، و شما را به خشم آورد و به هدف خود رسید، و شما اعتدال عمل را از دست داده و گمراه شدید.
الحال زمانى نگذشته، دامنه جراحت گسترش یافته و گویى ناعلاج شده، و هنوز جسم شریف پیامبر در قبر مستقرّ نشده بود که حریصانه آشوب کردید و اعمال خود را جلوگیر از فتنه مىپنداشتید، بدانید که این مردم هنگام امتحان باختند و جایگاه مردم کافر جهنّم است؛ این اعمال از شما به دور است و جاى چه عجب است، و چگونه دروغ مىگوئید؟ در حالى که کتاب خدا در میان شما است، قرآنى که ظاهر و احکامش روشن و حقایق آن آشکار و نواهى آن واضح و اوامرش صریح است، آیا کلام خدا را پشت سر انداختید؟ یا از آن اعراض کردهاید؟ چه تبدیل بدى کردند ستمگران، و هر کس جز اسلام را پیروى کند از او پذیرفته نخواهد شد و در سراى آخرت از زیانکاران خواهد گشت. سپس آنقدر صبر نکردید که بحران و جوش این مصیبت فروکش کند و خروش آن آرام گیرد، و بلافاصله اقدام به دامن زدن و افروختن آتش کردید، و شرارههاى فساد مردم را شعلهور ساختید، و دعوت شیطان را اجابت نموده و گمراه شدید، و انوار دین مبین حقّ را خاموش، و احکام و سنّتهاى رسول خدا را ترک نمودید. شما به بهانههاى واهى اهداف شوم خود را به اجرا گذاشته و در واقع به اهلبیت پیامبر خیانت و ستم نموده و هر چه خواستید کردید، و ما در مقابل شما صبر مىکنیم، همچون صبر در برابر تیزى و برش کارد و طعنه نیزهها، و حال شما مىپندارید که مرا هیچ ارثى نیست. مگر از احکام جاهلیّت پیروى مىکنید؟[15]
رفتارسازی
انسان برای بصیرت دادن به جامعه و ایجاد آگاهی در بین مؤمنین لازم است که از ابزارهای مشروع استفاده نماید تا حق را آشکار سازد. در اینجا نحوه برخورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای دفاع از حق خویش و نشان دادن چهره واقعی دشمن را ذکر مینماییم.
زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت و ابوبکر به جای پیغمبر نشست، وکیل فاطمه (سلام الله علیها) را از فدک اخراج کرد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) به نزد ابوبکر آمد و گفت: ای ابوبکر! ادعای خلافت پیامبر را داری و به جای او نشستی در حالی که وکیل مرا از فدک اخراج کردی و حال آنکه تو میدانی که پیامبر فدک را به من هدیه داد و من شهودی بر این مطلب دارم.
ابوبکر گفت: پیامبر چیزی به ارث نمیگذارد.
پس فاطمه (سلام الله علیها) به نزد علی (علیه السلام) برگشت و ماجرا را توضیح داد.
امام علی (علیه السلام) فرمود: به او بگو چگونه پیامبر چیزی به ارث نمیگذارد در حالی که قرآن میفرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»[16] و در حالی که یحیی از زکریا ارث برد. پس چرا من از پدرم ارث نبرم؟
وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) این پاسخ را به ابوبکر داد ابوبکر گفت: تو را تعلیم داده اند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم گفت اگر کسی به من تعلیم داده آن شخص پسر عمویم و شوهرم بوده است.
سپس ابوبکر گفت: عایشه و عمر شهادت می دهند که از پیامبر شنیده اند که فرموده است که پیامبر چیزی به ارث نمیگذارد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: این اولین شهادت دروغ و ناحقی است که آنها در مورد اسلام دادهاند.
سپس حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: من بر اینکه پیامبر فدک را به من هدیه داده است بیّنه دارم.
ابوبکر گفت: بیّنهات را بیاور.
سپس حضرت زهرا (سلام الله علیها) جناب ام ایمن و حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان شاهد آورد.
ابوبکر به جناب ام ایمن گفت: آیا تو آنچه را که فاطمه (سلام الله علیها) میگوید از پیامبر شنیدهای؟
سپس علی (علیه السلام) و جناب ام ایمن گفتند: ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدیم که فرمود فاطمه (سلام الله علیها) سرور زنان بهشت است.
سپس ام ایمن گفت: آیا سرور زنان اهل بهشت چیزی را که مال خودش نیست ادعا میکند؟ و من زنی از اهل بهشت هستم و آنچه را که از خود پیامبر شنیدم نقل میکنم.
ابوبکر گفت: این داستانها را رها کن. به چه چیزی شهادت میدهی؟
جناب ام ایمن گفت: روزی در خانه فاطمه (سلام الله علیها) نشسته بودیم و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نشسته بود تا اینکه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت ای محمد برخیز. خداوند به من دستور داده که محدوده فدک را با بالهای خودم علامتگذاری کنم.
پس من در آنجا ماندم تا اینکه پیامبر بازگشت.
پس فاطمه (سلام الله علیها) گفت: ای پدر کجا رفتی؟
پیامبر فرمود: جبرئیل محدوده فدک را معین کرد.
سپس فاطمه (سلام الله علیها) گفت: ای پدر! من از فقر و تنگدستی بعد از تو میترسم. فدک را به من صدقه بده.
پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فدک مال تو باشد.
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به من و علی (علیه السلام) کرد و فرمود: شما دو نفر شاهد باشید.
در این هنگام ابوبکر گفت: تو زن هستی و شهادت یک زن به تنهایی کفایت نمیکند و علی (علیه السلام) هم به نفع خودش شهادت میدهد.[17]
روضه
آری فاطمه اطهر (سلام الله علیها) تمام تلاش خویش را برای کمک به جامعه اسلامی به کار بست.
بر طبق نقلی پس از خطبه و شهادت شهود، حضرت زهرا (سلام الله علیها) اولین پیروزی خود را به دست آورد و به همگان نشان داد که حق با اوست و عمر و ابوبکر ظالم هستند و دست نوشتهای از ابوبکر برای در اختیار داشتن فدک گرفت ولی مصیبتی در اینجا رخ داد. در روایت دارد که فرمود:
فَلَقِیَهَا عُمَرُ فَقَالَ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْکِتَابُ الَّذِی مَعَکَ فَقَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَ لِی أَبُو بَکْرٍ بِرَدِّ فَدَکَ فَقَالَ هَلُمِّیهِ إِلَیَّ فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَیْهِ فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ کَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ ثُمَّ أَخَذَ الْکِتَابَ فَخَرَقَه[18]
پس عمر ایشان را دید و گفت: ای دختر محمد این نوشته که همراه توست چیست؟ حضرت فرمودند: این نوشتهایست که ابوبکر آن را در مورد بازگرداندن فدک برای من نوشته است. پس عمر گفت: آن را به من بده؛ پس حضرت امتناع فرمودند؛ پس در حالیکه ایشان به فرزندی به نام محسن باردار بودند، عمر با لگد به ایشان زده، پس محسن از شکم ایشان سقط شد. سپس سیلی به صورت ایشان زد. چنین است که انگار من وقتی را که گوشواره از گوش ایشان افتاد، میبینم. سپس نوشته را گرفته و پاره کرد.
شد فدک، بعد از پیمبر، کفر و ایمان را محک
کرد رسوا خویشتن را دشمن از غصب فدک
فاطمه، لطف خفی، روح نبی، جان علی است
آنکه ذکر خیر او باشد همه ورد ملک
عالم از ام ابیها نور هستی چون گرفت
دارد او بر گردن خلق جهان حق نمک
حضرت صدیقه اطهر، نمیگوید خلاف
کذب قول آن منافق هم، ندارد هیچ شک
صحبت از ارث و وراثت، خود کمال ابلهی است
پیش بانویی که مهر او سما است و سمک
از نبی گیرم، نماند ارث بر فرض محال
حق ذی القربای پیغمبر، نبود از ما ترک
مردکی، مردم فریبی، با ریایی، بیحیا
آنکه اندر مکتب شیطان بود شاگرد یک
شد سراپا مست دنیا، زد به عقبی پشت پا
نام خود در لوح اعدای محمد کرد حک
با دروغ و ظلم بهتان بست باب علم را
باطل آمد جای حق چون دید حق را بیکمک
وای در محراب قدس و منبر طاها نشست
خائنی پست و منافق با دو صد دوز و کلک
جلوهگر صبر خدا، تیغ ید الله در نیام
رفته خیر المرسلین و مرتضی مانده است تک
در چنین دور خطرناک و زمان فتنهبار
نطق زهرا کرد رسوا خائنان را یک به یک
جسم او چون گوهری بشکست و پنهان شد به خاک
در پی او سالها بیهوده میگردد فلک
قبر زهرا مخفی و قبر امامان در بقیع
لیک در بیت محمد آن دو غاصب مشترک
در لهیب عشق و غیرت سوزد و گوید حسان
العجل یا حجت المهدی، یدالله معک
[6] یهراد جعفری، الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 246
[7] اسماعیل انصاری زنجانی، الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، ج11،ص:130
[8] محمد بن محمد مفید، الإختصاص، النص، ص: 184
[10] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج43، ص: 177
[11] محمد بن حسن شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، ص: 281
[13] محمد بن حسن شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، ص: 281
[14] احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص: 97
[15] احمد غفاری مازندرانی، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) ، ج2، ص: 27
[17] محمد بن محمد مفید، الإختصاص، النص، ص: 183
[18] محمد بن محمد مفید ، الإختصاص ؛ النص ؛ ص185