هفدهم شهریور، یادآور حماسهی مردمی است که برای برپایی حکومت اسلامی و برقراری آرمانهای والای انبیاء، جان خود را فدا کردند تا ادامه دهندۀ راه شهدای حق و حقیقت از آغاز خلقت تا کنون باشند. ما در این مقاله با بررسی وقایع منتهی به حادثهی 17 شهریور، فضای سیاسی کشور را در دوران منتهی به انقلاب سال 57 تشریح خواهیم کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
هفدهم شهریور، یادآور حماسهی مردمی است که برای برپایی حکومت اسلامی و برقراری آرمانهای والای انبیاء، جان خود را فدا کردند تا ادامه دهندۀ راه شهدای حق و حقیقت از آغاز خلقت تا کنون باشند. ما در این مقاله با بررسی وقایع منتهی به حادثهی 17 شهریور، فضای سیاسی کشور را در دوران منتهی به انقلاب سال 57 تشریح خواهیم کرد.
ساواک برای لطمه زدن به شخصیت امام خمینی به عنوان رهبر مذهبی شناخته شدۀ نهضت، در تاریخ 56/10/17 و هم زمان با شهادت حاج آقا مصطفی فرزند بزرگ امام خمینی، اقدام به چاپ و انتشار مقالۀ رشیدی مطلق در روزنامهی اطلاعات کرد. در پی این اقدام ساواک، با از سرگیری اعتراضات مردمی، واقعه 19 دی در قم به وقوع پیوست که منجر به کشته شدن عدهای از مردم آن شهر شد. پس از آن، مردم تبریز به واسطۀ برگزاری مراسم چهلم شهدای 19 دی قم، با نیروهای نظامی رژیم درگیر شدند و این ناآرامیها به شهرهای اصفهان و تهران نیز کشیده شد. واقعۀ به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان نیز وجهۀ رژیم را تا حد زیادی زیر سوال برد و به طور کلی میتوان گفت مجموعه حوادثی که از دی ماه 56 آغاز گردید، رژیم پهلوی را در وضعیت بسیار حادی قرارداد و باعث ایجاد شتاب در روند وقوع انقلاب گردید.
در مقابل، رژیم شاهنشاهی همواره در تلاش بود با تعویض دولتهای خود، بتواند سیاستهای متناسبی با اقدامات انقلابیون اتخاذ کند و از سرعت حرکت آنها بکاهد. ناکارآمدی دولت آموزگار در این زمینه، سبب گردید تا جای خود را به دولتی جدید بدهد. روی کار آمدن دولت شریف امامی در ابتدای شهریور 57، با شعارهایی مبنی بر تغییرات عمده در ادارۀ کشور از جمله اجرای کامل قانون اساسی، انحلال حزب رستاخیز، انحلال ساواک و بازگشت آیت الله خمینی همراه بود که همۀ اینها با هدف آرام ساختن نهضت، برنامه ریزی شده بود.(طحان، 1382: 75) اقدامات دولت شریف امامی مشهور به «دولت آشتی ملی» مانند بستن قمارخانهها، تبدیل تاریخ شاهنشاهی به تاریخ هجری، تعقیب مفسدین و آزادی مطبوعات بسیار حائز اهمیت بود و اگر چنانچه پشتوانه مبارزاتی حضرت امام خمینی نبود، چه بسا این اقدامات، با اقبال عمومی مواجه میشد. اما امام با هوشیاری تمام، در پیام خود به ملت ایران در روز 6 شهریور 1357 ضمن محکوم کردن توطئه جدید شاه با روی کار آمدن شریف امامی، هرگونه سازش و آشتی را رد کردند و چنین فرمودند: «در محیطى حکومت آشتى ملى را اعلام مىکنند که توپها و تانکها و مسلسلها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستانها مشغول سرکوبى ملتى است که حقوق اولیه بشر و اجراى احکام اسلام را خواستار است. آشتى کنیم و خون عزیزان اسلام را هدر دهیم! آشتى کنیم و به رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوى سر فرود آریم» (امام خمینی، 1361: 3، 449)
شریف امامی و شاه که اینک به انتظار ثمرات سیاستها و شعارهای جدید خود نشسته بودند، به زودی خود را غوطهور در گرداب حوادثی دیدند که به تدریج در حال برچیدن بساط سلطنت بود. مخالفتهای مسالمتآمیزی که از 21 رمضان 57 به بعد سراسر کشور را فراگرفته بود، با شعارها و برنامه های شریف امامی، شتاب بیشتری گرفت.(ملایی، 1377: 274)
یکی از ویژگیهای بارز تفکر امام خمینی که آن را از دیگر جریانهای مخالف رژیم متمایز میکرد، این بود که از همان ابتدای نهضت، اندیشۀ تشکیل حکومت اسلامی بر پایۀ ولایت فقیه، همواره توسط خود امام و پیروان او در مساجد و منابر و مجالس مختلف، و در قالب برنامههای مذهبی، تبلیغ و گوشزد میشد. با فرارسیدن ماه رمضان جنبۀ مذهبی انقلاب نمود بیشتری یافت و به ویژه در سال 57 تاحد زیادی از ممنوعیت برگزاری مراسم سیاسی و مذهبی کاسته شده بود و به اعتراف برخی از فعالان مذهبی، واعظان و سخنرانان دینی، آزادانهتر از سالهای قبل میتوانستند در منبرها و مجالس سخن بگویند و به تشریح وضعیت مبازره بپردازند. آنها توانسته بودند تا حد زیادی، مجالس مذهبی را به صحنههای اعتراض آمیز سیاسی تبدیل کنند. (ملایی، 1377: 272) در پایان این مراسمها، انبوه جمعیت حاضر در مساجد، به راهپیمایی و تظاهرات خیابانی دست میزدند و صحنههای پرشکوهی ایجاد میکردند.
یکی از این اجتماعها حسینیه علامه یحیی نوری بود که با نام مجمع معارف اسلامی در محدودۀ میدان ژاله فعالیت میکرد. مکانی که در آن طی برگزاری جلسات مذهبی، به تبیین اندیشۀ حکومت اسلامی و ارائه مبانی فقهی ولایت فقیه پرداخته میشد. علامه نوری راجع به برنامههای مجمع معارف اسلامی چنین میگوید: «در شبهای ماه مبارک رمضان سلسله مباحثی را تحت عنوان مسائل حکومت اسلامی برای مردم مطرح کردیم. البته شیوۀ تازهای را در بیان مسائل انتخاب کردیم. این شیوه مبتنی بر نوعی بیان لین و آرام بود؛ ضمن اینکه در بطن خود حاوی تعرضات نسبت به رژیم و طرح حکومت اسلامی بود. جمیعت بسیاری را توانستیم بدین طریق جمع کنیم. ما بنا داشتیم که به تمام دنیا اعلام کنیم که قصد داریم اسلام را جایگزین حکومت کنونی ایران کنیم و حتی فراتر از آن معتقدیم که این دین توانایی اداره کردن جهان را دارد» (نوری، 1378: 198)
مجالس پررونق این مجمع و جلسات مشابه، اسباب نگرانی رژیم و از جمله سازمان اطلاعات و امنیت را فراهم کرده بود. به گونه ای که در جلسۀ شورای امنیت ملی که فرماندهان نظامی کشور حضور داشتند، سپهبد بدرهای فرمانده گارد شاهنشاهی میگوید: «در کلیه مساجد و منابر، صحبت از تغییر رژیم سلطنتی، تحریک مردم برای انقلاب و صحبت از حکومت اسلامی است». (مرکز اسناد، 1376: 29) همچنین سپهبد مقدم رئیس ساواک، این ماجرا را یک جنگ روانی میخواند و میگوید: «همبستگی شدیدی بین آخوندها وجود دارد و در پناه پوشش دین، آنها در جهت مقاصد شوم بهرهبرداری مینمایند» (مرکز اسناد، 1376: 28)
علامه نوری وقایع مربوط به رمضان 1357 را چنین شرح میدهد که وقتی برنامۀ شب بیست و هفتم ماه رمضان به پایان رسید و مردم برای بازگشت به خانههایشان به راه افتادند، در میدان ژاله آتش سوزی پربا شد و غلغلهای به راه افتاد. هنگامی که مردم برای دور شدن از آتش فرار میکردند، ماموران ساواک اقدام به تیراندازی کردند که طی آن، بین 9 تا 11 نفر شهید و عدهای هم مجروح شدند. شب بیست و نهم رمضان که مقارن بود با یازده شهریور، مردم اجتماع عظیمی تشکیل دادند و مجلس عزا و ختمی برای شهدا برگزار شد. شب و روز عید فطر نیز برنامۀ سخنرانی در مجمع معارف، به همین منوال ادامه داشت. در شب عید فطر از سوی علامه نوری پیشنهاد تغییر نام میدان ژاله به میدان شهدا مطرح و با استقبال خوب مردم مواجه میشود. همچنین ایشان در سخنرانی روز عید فطر (چهار روز مانده به 17 شهریور) صحبتهایی مطرح میکنند، از جمله اینکه میگویند: «در مورد قانون اساسی، دیگر صحبت از اجرای قانون اساسی بیجاست و این قانون، از اساس بیاساس شده است و امام خمینی که از این کشور تبعید و نفی بلد شده است، باید به میهن ما برگردد و شاه کنونی ایران هم صلاحیت برای شاهی و حکومتداری ندارد و نظام شاهنشاهی هم پوسیده است.» (نوری، 1378: 202) همچنین در سخنرانی بعد از نماز عید فطر اعلام میشود که روز پنجشنبه 16 شهریور، روز تعطیلی عمومی، تظاهرات و اجتماع سراسری است. بعد از نماز عید فطر نیز راهپیمایی بزرگی شکل میگیرد که طبق گفتۀ شاهدان، تا آن روز سابقه نداشته است. آرامش، نظم و سازماندهی این تظاهرات به گونهای بوده که بیهیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسیده و باعث شگفتی ناظران داخلی و خارجی شده است. تظاهرکنندگان با اهدای گل و بوسه به سربازان و با سردادن شعارهای مسالمتآمیزی چون «برادر ارتشی! چرا برادرکشی!»، نیروهای انتظامی را به انفعال وامیدارند.
روز پنجشنبه 16شهریور که طبق هماهنگی قبلی، تعطیل عمومی بود، مردم به خیابانها میریزند و جمعیتی بسیار زیاد که از یک تا سه میلیون نفر ذکر کردهاند، به سمت میدان آزادی (شهیاد سابق) حرکت میکنند. مردم سرشار از احساس و حماسه بودند و با شور و شوقی که حوادث روزهای قبل از جمله شهادت شهدا در شب بیست و هفتم، نامگذاری میدان ژاله به شهدا و برنامهی باشکوه عیدفطر، در آنها ایجاد کرده بود، به سردادن شعارهایی مانند «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» میپردازند. این راهپیمایی نیز مانند راهپیمایی عید فطر کاملا مسالمتآمیز بوده و در آن، زنان حضور فعال و موثری داشتهاند. شهید دکتر بهشتی در سخنرانی پایانی مراسم، که در میدان آزادی ایراد میشد، اعلام کرد که جامعه روحانیت فردا برنامهای نخواهد داشت. اما چون صدای او به همهی جمعیت نمیرسد، عدهی زیادی از تظاهرکنندگان وعده میکنند که فردای آن روز یعنی 17 شهریور در میدان ژاله تجمع نمایند و قبل از خداحافظی به یکدیگر میگویند: «صبح جمعه، میدان شهدا» «صبح فردا، میدان شهدا». مردم با این اعلام، تصور کردند که صبح جمعه هم برنامه راهپیمایی از میدان شهدا آغاز خواهد شد؛ در حالی که چنین نبود؛ بلکه تنها برای جمع شدن مردم و شرکت در جلسۀ صبحگاهی تفسیر علامه نوری طبق سنتی سی ساله، از سوی برخی حاضرین اعلام شده بود: «صبح فردا، میدان شهدا».
به هر حال، این رویدادها زنگ خطری بسیار جدی برای رژیم بود و اکنون رژیم با کسانی مواجه بود که سخن از تغییر نظام و رسیدن به نظام مطلوب می زنند. به همین خاطر نشست اضطراری شورای امنیت در ساعت 8 بعد ازظهر 16 شهریور برگزار شد و بلافاصله بعد از آن، نشست فوق العاده ی هیئت دولت برگزار شد و نهایتاً مقرر شد که در تهران و یازده شهر کشور از صبح 17 شهریور به مدت نامعلومی حکومت نظامی اعلام کرده و به اجرا بگذارند. پس از تصویب موضوع، برخی از وزرا اظهار داشتند که حداقل 24 ساعت مهلت داده شود تا همۀ مردم از جریان حکومت نظامی مطلع شوند، اما این پیشنهاد از سوی سران نظامی و امنیتی رد میشود.(ملایی، 1377: 278)
سرانجام جمعۀ سیاه فرا میرسد. صبح روز جمعه 17 شهریور 1357 حدود ساعت هفت و نیم، جمعیت بسیار زیادی که اکثر آنها از خبر حکومت نظامی مطلع نبودند (چرا که تنها یک بار از خبر ساعت 6 صبح رادیو پخش شده بود) در میدان شهدا جمع میشوند. نیروهای نظامی مسلح، اوضاع میدان را به دست میگیرند و از حرکت مردم جلوگیری میکنند تا اینکه جمعیت، توسط نیروهای نظامی محاصره میشود. علامه نوری با زحمت فراوان، خود را به جمع مردم در میدان میرساند و پس از اینکه از ماموران نظامی میخواهد که دست از برادرکشی بردارند، خبر تعطیلی جلسۀ تفسیر را اعلام کند و از مردم میخواهد که به خانههای خود بازگردند. (نوری، 1378: 208) با اعلام ایشان، جمعیت به تدریج در حال خارج شدن از میدان ژاله بودند که ناگهان گلوله باران هوایی و زمینی نیروهای گارد آغاز میشود. سربازان مسلح که میدان شهدا را از 4 طرف محاصره کرده بودند، با استقرار در پشت بامها از هر جهت به مردم بی دفاع شلیک میکردند. سفیر وقت شوروی در خاطراتش مینویسد: «هدف دولت به هیج وجه متفرق ساختن تظاهرکنندگان نبود، بلکه میکوشید همه را یکجا از میان بردارد.» (گوزیچکین، 1376: 319) عدهی زیادی توسط نیروهای نظامی دولت کشته و مجروح میشوند. آمار قطعی از شهدای 17 شهریور ذکر نشده و آمار شهدا از 80 نفر تا چندهزار نفر متغیر است. علامه نوری در این زمینه میگوید آنچه مسلم است این است که ما در آن زمان به وضعیت حدود دو هزار و هفتصد نفر از خانواده های شهدا رسیدگی کردیم که حداقل 500 نفر از شهدای این حادثه از شاگردان من بودند. (نوری، 1378: 212)
همزمان با اتفاقات میدان ژاله، در برخی نقاط دیگر از شهر تهران و هم چنین در برخی شهرهای دیگر مانند مشهد و سمنان نیز درگیرهایی اتفاق میافتد که منجر به کشته شدن عده ای از مردم میشود. حقیقت این بود که مردم انتظار چنین کشتار گستردهای را از سوی رژیم و سربازان مسلمان نداشتند. در همان حال هم شاه و هم انقلابیون از کثرت تعداد کشتهشدگان شگفتزده و متحیر شدند.
امام خمینی(س) یک روز پس از17 شهریور در اعلامیهاي در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند. حضرت امام خمینی(ره) در این پیام، ضمن ابراز همدردی با مردم، کشتار وحشیانه رژیم شاه را محکوم و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیرقانونی اعلام کردند. در بخشی از پیام ایشان آمده بود: چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرالمومنین حضرت علی(ع) و سرور شهیدان امام حسین(ع)، ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در راه جبهه دفاع خداوند تعالی کشته میشد. (امام خمینی، 1361: 3، 460)
رژیم مستبد پهلوی قصد داشت همانند 15 خرداد 1342 با قتل عام مردم، صدای آنها را خفه و اینگونه بقای خود را تضمین کند، اما برخلاف انتظار شاه، این قتل عام نه تنها تاثیر منفی بر مردم نگذاشت، بلکه خشم و نفرت مردم را بیشتر کرد و زمینه را برای وقوع هرچه سریعتر انقلاب فراهم کرد.(معادیخواه، 1383: 345) برژینسکی مشاور امنیت ملی رییس جمهوری وقت آمریکا (کارتر) درباره 17 شهریور گفته است: «این واقعه چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش های گذشته میان مخالفان و دولت را از یاد برد و یک انقلاب واقعی را در پایان شورش های پراکنده و مقطعی پیش چشم قرار داد.» (خدیر، 1393)
منابع:
* طحان، محمد (1382)، گام ها وگلوله ها؛ مطالعه موردی واقعه17شهریور،نشریه زمانه، ش 12.
* نوری، یحیی (1378)، علل و انگیزه های قیام 17 شهریور، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، پیش شماره3، صص193-215.
* خمینی، روح الله، (1361)، صحیفه نور، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، ج 3.
* ملایی،علی رضا، (1377)، بررسی تحلیلی رویداد 17 شهریور 1357،پژوهشنامه متین،شماره 1.
* مرکز اسناد انقلاب اسلامی، (1376)، ما گرفتار یک جنگ روانی واقعی شده ایم؛ مشروح مذاکرات فرماندهان نظامی در تاریخ های 24 و 30/5/1357، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
* معادیخواه، عبدالمجید، (1383)، کالبدشکافی واقعه 17 شهریور، اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 11 و 12.
* خدیر، مهرداد، (1393)، 17 شهریور از شیخ یحیی نوری تا آمار ضد و نقیض شهدا، سایت www.asriran.com، دسترسی در 17/6/1393.