بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
از امام صادق (علیه السلام) منقول است که ایشان فرمودهاند:
أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی.[1] (محبوبترین برادرانم در نزد من، کسی است که عیوب مرا به من هدیه دهد.)
و همچنین از مولا أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) اینچنین نقل شده:
مَنْ أَبَانَ لَکَ عَیْبَکَ فَهُوَ وَدُودُکَ.[2] (هر کس عیب تو را برایت آشکار سازد، همو دوستدار توست.)
فرهنگ نقد و انتقادِ منطقی و سازنده و از آن سو، نقدپذیری و پاسخگویی، سرمایهای بسیار گرانبها برای هر جامعه میباشد، چرا که یکی از عوامل اصلی در کمال و اصلاح روز افزونِ جامعه و بهبود کارکرد تک تک افرادِ مسئول در آن جامعه، همین فرهنگ والا میباشد. زیرا شناخت نواقص و کاستیها و تلاش در جهت رفع آنها، گامی مقدس در مسیر فلاح مؤمنین و جامعهی اسلامی است.
از سوی دیگر، اگر در جامعهای به جای فرهنگ نقدِ منطقی، فرهنگ تخریب و عیبجویی حاکم گردد و مسئولین نیز به جای پاسخگویی، خود را به نادانی زده و با انکار و پردهپوشیِ ضعفها و ایرادات و مشکلات، سعی در حفظ آبروی خود و روشهای خود داشته باشند، نه تنها دردی از جامعه درمان نمیگردد، بلکه همدلی و حسن اعتماد در میان دو طبقهی اصلی جامعه که همان مردم و مسئولین هستند، به مرور از بین میرود.
اما عقلِ دینی حکم میکند تا با مدیریتی مبتنی بر دیانت و خِرَد و حاکم نمودن ارزشهای والای انسانی و الهی، همواره در پی آن باشیم که در مسیر تکاملیِ خود، آفتها و آسیبها را شناخته و آنها را از سر راه برداریم. اگر فرهنگ نقد و انتقاد پذیری رایج گشته و آداب و مرزهای انتقاد صحیح و منطقی تبیین شده و ویژگیهای منتقدین روشن شود، بسیاری از تنشها و کشمکشها فروکش کرده و بسیاری از ضعفها، نقصها و کاستیها، زمینهی ظهور نمییابند. به خصوص اگر عموم مردم و علی الخصوص مسئولین از هرگونه غرور و اتکای بیجا به نفس خود عاری گشته و دائماً این نکته را آویزهی گوش داشته باشند که تمام انسانها در معرض خطایند، و اگر عنایت الهی برای لحظهای از آنها برداشته شود، در گرداب اشتباهات و خطاهای خود غرق خواهند شد.
همین نگاه باعث میگردد تا بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، دائماً از این جهت مراقب رفتار اطرافیان خویش باشند، تا مبادا عدهای به تملقگویی و تمجیدهای فوق العاده از ایشان روی آورند. ماجرای دیدار ایشان با اعضای اولین دوره مجلس شورای اسلامی شنیدنی است:
آقای فخرالدین حجازی، نماینده اول مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، در دیدار با امام خمینی (رحمة الله علیه)، سخنرانی خود را با جمله «بأبی أنْتَ وَ اُمّی» آغاز کرده و بقیه محتوای سخنرانی نیز در تجلیل از مقام والای امام بود که البته ایشان از بیان این مطالب، قصد و نیتی خیر داشتند، اما امام خمینی (رحمة الله علیه) در واکنش به این سخنان فرمودند:
«من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه میبرم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر میکنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله میکنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند.»[3]
و همین نگاه است که باعث میگردد، برترین و برگزیدهترین بندهی خداوند متعال، یعنی شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در نیمههای شب با چشمانی گریان دست به سوی آستانِ معبود دراز کرده و با عجز و لابه بگوید: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً[4]؛ خدایا، هرگز مرا حتی برای لحظهای به حال خودم وامگذار.»
و همین فرهنگ است که باعث میگردد تا حتی امام علی (علیهالسلام) با آن مقام عصمت، از مردم بخواهند تا از ابراز سخن حق و خیرخواهی نسبت به روش حکومتِ ایشان خودداری ننمایند.[5] و همچنین در جایی دیگر میفرمایند: «لَا خَیْرَ فِی قَوْمٍ لَیْسُوا بِنَاصِحِینَ وَ لَا یُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ[6]؛ مردمی که خیرخواه و نصیحت کنندهی یکدیگر نیستند و از خیرخواهان نیز استقبال نمیکنند، هیچ خیری در آنها نیست.»
اما برای آشنایی بهتر با نقد منطقی، سازنده و مورد تأیید اسلام، لازم است تا نگاهی دقیقتر به ویژگیها و آداب نقد داشته باشیم.
اقناع اندیشه
ظاهراً واژه «انتقاد» و «نقّاد» اولین بار در زمانی مورد استفاده قرار گرفت که در سکههای طلا و نقره، تقلب صورت گرفته و سُرب را با آن میآمیختهاند، از این رو عدهای خُبره وظیفه یافتند تا سکههای ناسره و قلابی را از میان سکههای رایج در بازار پیدا کرده و جدا کنند.[7] بعدها همین کلمات درمورد کسانی به کار رفت که در میان افکار و یا اشعار به کنکاش پرداخته و موارد نادرست را مورد تذکر قرار میدادند. امروزه نیز مفهوم انتقاد، به معنای دقت در رفتار و گفتار افراد، برای تعیین و تشخیص امور ناصواب و سعی در اصلاح آنها میباشد.
اما همانطور که گفتیم، نقدی صحیح و منطقی میباشد که از ضوابط و آداب معینی پیروی کند، و در این مقال به بررسی بعضی از آن آداب میپردازیم:
1- انتقاد عالمانه:
در منابع اسلامی از جمله شرایط امر به معروف و نهی از منکر، چنین ذکر شده: «عَالِمٌ بِمَا یَأْمُرُ وَ عَالِمٌ بِمَا یَنْهی عَادِلٌ فیما یَأْمُرُ وَ عَادِلٌ فیما یَنْهَی[8]؛ به آنچه فرمان میدهد و از آنچه باز میدارد، آگاهی داشته باشد و در هر دو مورد، عدل و داد را نگه دارد.»
طبیعتاً فردی که در مقام نقد و ایراد برمیآید، باید در آن زمینه، اهل علم و آگاهی بوده و خُبره محسوب شود، در غیر این صورت به جای انتقاد، مرتکبِ اتهام شده و مشمول آیات و روایاتی میگردد که از بدبینی و اتهام نسبت به مؤمنین نهی کردهاند.
رهبر معظم انقلاب نیز در تذکراتشان به مسئولین، بارها تأکید نمودهاند که انتقادِ عالمانه باید پذیرفته شود. ایشان در جمع اساتید دانشگاه میفرمایند:
«لازم است جلسات نقد و پرسش و پاسخ میان مسئولین و دانشگاهیان تشکیل شود... مسئولان حضور را در میان مجامع دانشگاهی بپذیرند، انتقاد دلسوزانه را بپذیرند. انسان واقعاً از این نظرات استفاده میکند. مسئولان از این کار إبا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را، انتقاد سازنده را بپذیرند.»[9]
2- انتقاد، نه انتقام:
از دیگر عوامل مهم در سلامت انتقاد، دخالت نداشتن انگیزههای نفسانی و شخصیِ منتقد، در امر انتقاد است. زیرا هرگاه فرد از روی حسادت، لجاجت، بدبینی و یا حزبگرایی دست به انتقاد از فردی بزند، نه تنها برای برادر مؤمنش خیرخواهی نکرده، بلکه کلامش نیز منصفانه و اصلاحگرانه نخواهد بود.
در حدیثی شریف از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «النَّصِیحَةُ مِنَ الْحَاسِدِ مُحَالٌ.»[10] (نصیحت و خیرخواهی از ناحیهی فرد حسود محال است.)
انتقاد، متفاوت از انتقامجویی میباشد. اگر دیوِ کینهتوزی به جای مهرورزی و مهربانی بنشیند، پردهای تار در پیش چشم آدمی میکشد که بین او و واقعیت، فاصلهای طولانی ایجاد میکند و در نتیجه، نگاه او نگاهی دشمنانه و رفتارش نیز رفتاری مخرب خواهد بود. اگر نقد و انتقاد به درگیری و دشمنی و مچگیری و رو کم کنی منجر شود، نه تنها مشکلی گشوده نخواهد شد، بلکه بر مشکلات افزوده میشود.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِراءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُما یُمْرِضانِ الْقُلُوبَ عَلَی الْإِخْوانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفاقَ؛[11]
از بگو مگوهای بیحاصل و دشمنیها بپرهیزید! زیرا این دو مایه بیماری دلهای برادران دینی بوده و زمینهساز نفاق در میان مؤمنان است.»
رهبر انقلاب نیز در دورانی که حجم زیادی از نقدهای مخربِ داخلی و خارجی متوجه مسئولین دولتی شده بود، فرمودند: «برخی از این افراد (منتقد) مغرض نیستند، بلکه کماطلاع یا بیاطلاع هستند. برخی هم غرضهای شخصی و سطحی دارند، اما بعضی یا از اول امام را قبول نداشتهاند و یا در وسط راه با انقلاب دچار مشکل شدهاند، به همین علت با غرضهای عمقی و کینهی امام، به تخریب دولت نهم مشغولاند.»[12]
3- پرهیز از سیاهنمایی و تخریب چهرهی افراد:
اگر انسان بتواند عیب و کاستیِ کسی را به گونهای مطرح کند که جایگاه اجتماعی و حیثیت حقوقی و حقیقی او خدشهدار نشود، باید چنین کند و هرگز افشاگری و در بوق و کرنا دمیدن، پسندیده نیست. گِرِهی که به آرامی و نرمی و با دست گشوده میشود، چرا با سر و صدا و با دندان بگشائیم!
در بیانات امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده است: «هر که به مسلمانی سخنی بگوید و مقصودش بردن آبروی وی باشد، خداوند او را در لجنزاری از دوزخ زندانی کند تا از آنچه گفته، عذری آورد.»[13]
و همچنین در حکمتهای منسوب به آن حضرت آمده: «اَلنُّصْحُ بَیْنَ الْمَلَأِ تَقْرِیعٌ[14]؛ نصیحتِ آشکارا و علنی، نوعی سرزنش و سرکوب به شمار میرود.»
امام خمینی (رحمه الله علیه) نیز با الهام از این آموزهها، همواره سفارش میکردند: «در انتقادها مواظب باشید با حیثیت و آبروی کسی بازی نکنید و کسی را از موقعیت و مسئولیتی که دارد؛ فرو نیفکنید. انتقاد آزاد است، به اندازهای که نخواهند کسی را خفیف کنند یا یک گروهی را خفیف کنند و از صحنه خارج کنند. انتقادات برای اصلاح امور لازم است.»[15]
امام خامنهای نیز در دوران انتخابات، خطاب به نامزها میفرمایند: «نامزدهای محترم در این برنامههای عمومی، خب زبان به نقد و انتقاد باز میکنند؛ این حق آنها است؛ میتوانند از هر چیزی که مورد انتقاد آنها است، انتقاد کنند؛ منتها توجه کنند که انتقاد باید به معنی عزم و نیت برای پیمودن آیندهی پرتلاش و افتخارآمیز باشد، نه به معنای سیاهنمائی و منفیبافی و بیانصافی.»[16]
4- بیان ویژگیهای مثبت در کنار نکات منفی:
یکی از عوامل مهمی که باعث منصفانه بودن و دوری از تخریب چهرهی افراد در جریان نقد میشود، بیان نکات و نقاط قوت افراد در کنار اشکالات و ایرادات است. در این صورت، فردِ انتقاد شونده با آرامش بهتری به ایرادات گوش فراداده و به اصطلاح حالت تدافعی و گارد ذهنی به خود نمیگیرد.
امام خامنهای در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامی، با اشاره به همین مطلب میفرمایند:
«انتقاد دو گونه است. علامت دلسوزانه بودن انتقاد این است که وقتی انسان انتقاد را بیان میکند، نقطه قوت را هم در کنار او بیان کند تا معلوم شود که بنای نظر شخصی، بنای انتقامگیری و بنای اذیت کردن ندارد و إلا اگر ما یک مجموعهای داشته باشیم که نقاط قوت و نقاط ضعفی هم دارد، آن وقت در بیان انتقاد، نقاط قوتش را اصلاً در نظر نگیریم و به زبان نیاوریم، بعد یک یا دو یا ده مورد از نقاط ضعف را همین طور بیان کنیم، معلوم است که تضعیف خواهد شد. علامت این که نمیخواهیم تضعیف کنیم، این است که نقاط قوت را هم بیان کنیم. حالا اگر یک وقت در موردی انتقادی هم داریم، بگوییم اشکالی ندارد و کسی با آن مخالفتی ندارد.»[17]
5- نقد، نه نفی:
متأسفانه گاهی موارد، به هنگام نقدِ برخی رفتارها و یا اندیشههای فرد مقابل، تمام شخصیت و عملکرد او زیر سؤال میرود و حتی گاهی برچسبهایی اغراقآمیز به فرد انتقاد شونده زده میشود؛ تعابیری چون، بیعرضه، منافق، خائن، دزد و امثال آن که متأسفانه در ادبیات انتقادهای امروزی رواج دارند، اما قطعاً این روش درست نبوده و مصداق اتهامپراکنی و هتک آبروی مؤمن میباشد.
بنابراین شیوهی صحیح در نقد آن است که با دقت در تعابیر و الفاظ به کار رفته در هنگام نقد، از لطمه زدن به شخصیت و حیثیت افراد پرهیز کرده و فقط رفتارهای نادرست و غیر قابل قبولِ او را متذکر شویم، تا مبادا در پروندهی اعمالمان به جای نصیحت و خیرخواهی نسبت به برادر مؤمن، تهمت و افترا به مؤمنین ثبت شود.
امام خامنهای نیز در رهنمودی به جوانان میفرمایند: «از جوان چه انتظاری وجود دارد؟ ما از جوان میخواهیم راه را گم نکند. نقد، اشکالی ندارد؛ اما نفی، بزرگترین ظلم به این ملت است. بعضی کسان به زبان نقد، نظام اسلامی را نفی میکنند. بعضی کسان انتقادی که بر فلان مدیر و مسؤول وارد است، انتقاد به نظام میدانند. این غیرمنصفانه است.»[18]
موارد دیگری نیز در سازنده بودن نقد دخیل میباشند که برای رعایت اختصار، تنها به عنوان آنها اشاره میکنیم.
6- آن عیوبی که نسبت به دیگران تذکر میدهیم، در خود ما نباشد.
أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا.[19]
امیر المؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: ای مردم، به خدا سوگند، شما را بر هیچ طاعتی تشویق ننمودم، مگر آنکه خودم زودتر از شما به آن سبقت گرفتم، و شما را از معصیتی بازنداشتم، مگر آنکه زودتر از شما از آن پرهیز نمودم.
7- لحن انتقاد، مشفقانه باشد.
لِیَکُنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَیْکَ الْمُشْفِقَ النَّاصِح.[20]
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: میباید محبوبترینِ مردم در نزد تو، فردِ خیرخواهِ مشفق باشد.
8- تا جای ممکن به صورت مخفی و محرمانه انتقاد شود.
قَالَ (علیه السلام) مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِیَةً فَقَدْ شَانَه.[21]
امام حسن عسکری (علیه السلام) میفرمایند: هر آن کس که برادر (ایمانی خود) را در نهان موعظه کند، او را زینت داده و هر کس او را آشکارا پند دهد، سرافکندهاش نموده.
طبیعتاً نکات دیگری نیز میتوانند در بهینهسازیِ نقد و بالا بردن احتمال تأثیر آن در انتقاد شونده، تأثیرگذار باشند که با اندکی تأمل و دقت، قابل فهم و کشف هستند.
رفتارسازی
روی دیگر سکهی انتقاد، روحیهی نقدپذیری و ترتیب اثر دادن به نقدهای منطقی و دلسوزانه است. حتی بالاتر از این حالت، روحیهی پذیرش و تأمل در نقدهای توهینآلود و مخرّب، برای یافتن ایرادات حقیقی خودمان در میان سیل اتهامات و انتقادات است، زیرا مؤمن بر خلاف منافق، دائماً به دنبال کشف عیوب خویش بوده و مشغلهی ذهنیاش در مورد نقایص خویش است. آنگونه که مولا أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ.»[22] (خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خویشتن، او را از توجه به عیوب دیگران بازداشته.) بنابراین حالت ایدهآل در برابر انتقاد، تحمل و سکوت نمیباشد، بلکه استقبال از هر نقدی، و لو با لحن گزنده و سرزنشگر، بهترین و مناسبترین برخورد با هرگونه نقد است.
از باب نمونه، چند مورد از نکات ضروری در مقام انتقادپذیری که از بیانات امام خامنهای برگفته شده را خدمتتان عرض مینماییم.
1- در مواردی که میدانیم و یا گمان اصلیِ ما بر آن است که فردِ منتقد، از روی دلسوزی و خیرخواهی انتقاد نموده، حتماً انتقاد او را با دل و جان پذیرفته و با دقت گوش دهیم و حداقل بر روی سخنانش تأمل نماییم؛ نه آنکه او را فردی مخالف با اصل حکومت و یا اندیشهی اسلامی خطاب کرده و تحقیر کنیم.[23]
2- از انتقاد نترسیده و در مقابل نقد شدن، دچار واهمه و سراسیمگی نشویم. زیرا واکنشِ مناسب در برابر انتقاد، استقبال از آن و سپس دقت در کلام و نکاتِ مدّ نظر منتقد است، نه آنکه از ترس نقد شدن، دست از کار و انجام مسئولیتهای مُحوّله برداریم و به کُنج انزوا بخزیم.[24]
3- در صورت حرکت بر مسیر ایمان و تقوا، انتقادهای دشمنان و انتقادهای تخریبی، هیچ آسیبی به چهرهی انتقاد شونده وارد نمیکنند؛ گرچه انتقاد کسانی که سلیقهای متفاوت دارند اما دشمنیِ آنها ثابت نشده، باید مورد دقت و توجه قرار گیرد، چه بسا که نکاتی مفید در آن حرفها یافت میشود.[25]
پرورش احساس
یکی از نکات حساس در بحث نقد، آن است که امروزه نقد به عنوان ابزاری در دست دشمنان قسم خوردهی نظام و انقلاب اسلامی قرار گرفته و آنان با فریب و دورویی، اینگونه وانمود مینمایند که خیرخواهِ مردم ایران و اهل انصاف و بیان واقعیتها هستند. شبکههای ماهوارهای که با ادعای بیان واقعیتها، زبان به انتقاد از زوایای مختلف حکومت اسلامی ایران گشوده و در پس پرده، هدفی جُز از میان برداشتن حکومت اسلامی و خدشهدار نمودن اعتماد مردم به مسؤولین ندارند و در این راه از هرگونه بیانصافی و دروغگویی و اغراقگویی پرهیز نمیکنند.
در چنین شرایطی، بسیار مهم و ضروری به نظر میرسد که به هیچ عنوان در بیان انتقادات، با دشمنان اسلام همزبان نشده و از این طریق همکار و همراه با آنها نگردیم. چه بسا نقاط ضعف و ایراداتی در ساختار حکومتی کشور وجود دارد که مورد توجه ویژه و تمرکز رسانههای بیگانه قرارگرفته است، ولی مؤمنین بصیر و هوشیار باید بدانند که در چنین مواردی صلاح بر آن است که از درون کشور هیچ صدای انتقادی نسبت به آن موضوع خاص بلند نشود و بلکه حتی به دفاع از آن دستگاه و ارگان بپردازیم و اگر مصلحت مهمی در حال از دست رفتن است، با نقد مخفیانه و خصوصی، نسبت به برطرف کردن آن اشکالات همت گماریم.
رهبر انقلاب نیز در این خصوص بارها به نشریات و منتقدین داخلی هشدار دادهاند.
«بعضی (انتقاد) ها به قصد اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است، هم از مجموعهی مطبوعات خودمان، هم پشتوانه آنها دهها رادیو و تلویزیون بیگانه و رسانه عمومی و بینالمللی در اختیار حرفها و افکاری است که بنایش بر تخریب است. یعنی هیچ بنای اصلاح ندارند. آنچه که نقل میکنند برای تخریب است. لذا واقعیت و غیر واقعیت و خلاف واقع و ضد واقع، همه چیز در آن است. گاهی یک چیز کوچک را بزرگ میکنند، گاهی یک چیزی که نبوده، به عنوان یک حقیقت مسلم جلوه میدهند. اینها البته هست. این، تخریب است.»[26]
به امید آنکه با رعایت اخلاقِ انتقاد از سوی مردم و وجود روحیهی انتقاد پذیری در مسؤولین، کشور عزیزمان روز به روز در مسیر پیشرفت و اقتدار حرکت کرده و ملت و دولت با کمک به یکدیگر، نقشههای دشمنان را نقش بر آب کنند. إن شاء الله.
مناجات
با کوه عصیان آمدم با چشم گریان آمدم
عُمرم شده صَرف گناه امّا پشیمان آمدم
بیچارهی درمانده را در محضرت راهش بده
در وادیّ عُبودیت سوزش بده آهش بده
با این نفس امّاره و درد جهالت چه کنم
گر ببخشی من را بگو با این خجالت چه کنم
[1] محمد بن یعقوب (شیخ کلینی)، الکافی (ط – إسلامیة)، ج 2، ص 639
[2] عبد الواحد بن محد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، ح 8210
[3] صحیفه امام، ج 12، ص 343، بیانات در تاریخ 4 خرداد 1359
[4] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 75
[5] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 334، خطبه 216
[6] عبد الواحد بن محد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، ص 791، ح 9813
[7] لغتنامهی دهخدا و فرهنگ معین، ذیل واژه «انتقاد» و «نقاد»
[8] ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 358
[9] بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه، 2/6/1390
[10] محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 58
[11] محمد بن یعقوب (شیخ کلینی)، الکافی (ط – إسلامیة)، ج 2، ص 300
[12] بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت، 2/6/1387
[13] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار، ج 10، ص 110
[14] ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 20، ص 341
[15] صحیفه امام، ج 14، ص 366
[16] بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی، 14/3/1392
[17] بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، 8/3/1386
[18] بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان، 12/8/1380
[19] سید رضی، نهج البلاغة (للصبحی صالحی)، ص 250، خطبه 175
[20] عبدالواحد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، ص 549
[21] ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 489
[22] علی بن إبراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 70
[23] بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها، 2/6/1390
[24] بیانات در دیدار اعضاى هیأت دولت به مناسبت هفته دولت، 4/6/1381
[25] بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 18/6/1388
[26] بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 18/6/1388