در خانه - شب قدر دوم
۱۳۹۴/۰۵/۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

روایت است از امیر المؤمنین علی (علیه السلام) که فرمود:

روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما داخل شد در حالى که فاطمه نزد دیگ نشسته بود و من عدس پاک می‌کردم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا ابوالحسن! عرض کردم: لبیک یا رسول اللَّه!

حضرت فرمود: بشنو از من آنچه می‌گویم و توجّه داشته باش که من سخنى نمى‌گویم مگر آن‌که خداوند مرا به آن دستور داده باشد. نیست مردى که یارى کند زن خود را در خانه الّا آنکه به هر مویى که در بدن اوست برایش عبادت یک سال باشد که روزهای آن به روزه باشد و شب‌های آن به قیام؛ و خداى تعالى به او از ثواب بدهد مثل آنچه داده است صابران را و داود پیغمبر و یعقوب و عیسى (علیهم السلام) را.

یا على! هر که در خدمت عیال باشد در خانه و ننگ ندارد از آن، خداى تعالى در دیوان شهیدان نام او را بنویسد و خدا از براى وى به هر روزى و شبى ثواب هزار شهید بنویسد و از براى او به هر قدمى، ثواب حج و عمره‌ای بنویسد و او را به ازای هر رگى که در بدنش می‌باشد، شهرى در بهشت دهد.

یا على! یک ساعت در خدمت خانه بهتر است از عبادت هزار ساله و هزار حج و هزار عمره و بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و هزار جهاد و عیادت هزار بیمار و هزار نماز جمعه و هزار جنازه و هزار گرسنه را سیر کردن و هزار برهنه را پوشیدن و هزار اسب (جنگی) تجهیز نمودن در راه خدا و بهتر است او را از هزار دینار صدقه دادن بر درویشان و بهتر است او را از خواندن تورات و انجیل و زبور و قرآن و از هزار اسیر که آنان را اسیر کرده و سپس آزاد گرداند و بهتر است او را از هزار شتر که بدهد به درویشان و چنین فردی بیرون نرود از دنیا تا آنکه جاى خود را در بهشت ببیند.

یا على! هر که ننگ ندارد از خدمت عیال، خدا او را بی‌حساب داخل در بهشت گرداند.

یا على! خدمت عیال، کفاره گناهان کبیره است و باز می‌نشاند غضب پروردگار را و مهریه حور العین است و زیاد می‌گرداند حسنات و درجات را.

 یا على! خدمت نمی‌کند عیال را مگر صدیق یا شهید یا مردی که خدا خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهد.[1]

نکته‌ای که درباره این روایت شریف قابل توجه می‌باشد، این است که بعثت پیامبر گرامی اسلام در زمانی واقع شد که زنان در جامعه از کرامت و فضیلتی برخوردار نبودند، فلذا بسیاری از مردها به خود حق می‌دادند که دختران خویش را زنده به گور کرده و یا هر رفتاری که دلشان می‌خواهد با زنان خویش انجام دهند. پیامبر در این فضا و شرایط، سعی در ایجاد محبت و دوستی و احیای کرامت زنان داشتند. لذا هر مردی که در آن زمان می‌خواست به این دستورات عمل نماید، باید با نفس خویش مقابله می‌نمود و سنت‌های جاهلی را کنار می‌گذاشت. فلذا در آن شرایط این‌گونه احادیث و ثواب‌ها برای کمک نمودن به همسر در خانه مطرح می‌گردید. البته در زمان ما نیز به هر مقدار که مردها در کمک نمودن به همسر اخلاص داشته باشند و عمل را برای رضای خداوند انجام دهند و نیز مقابله با نفس نمایند، عملشان ارزش بیشتری می‌یابد تا اینکه فرد به این ثواب‌ها برسد.

 

اقناع اندیشه

درباره نوع رفتار مرد و زنِ مؤمن در خانه، دستورات فراوانی در دین اسلام وارد شده است و سیره امامان بزرگوار ما نیز مؤید همین دستورات است. یکی از مسائلی که در احادیث و دستورات دینی بر روی آن تأکید شده، کمک نمودن مرد در فعالیت‌های داخل خانه است. سیره امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این زمینه الگوی بسیار خوبی برای مردان مؤمن ما است. در این مقال به مناسبت موضوع بحث، به دستورات و سیره اهل‌بیت درباره کار و فعالیت مردان مؤمن در داخل خانه اشاره می‌نماییم:

چنانچه ذکر شد و خواهد آمد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) همواره در فعالیت‌های خانه به یاری همسر و فرزندانشان می‌شتافتند و بدین صورت علاوه بر ایجاد فضایی محبت‌آمیز در خانه، اسباب خشنودی خداوند متعال را فراهم می‌نمودند و ثواب‌ها و درجات قُرب الهی را با سرعت بیشتری می‌پیمودند.

خوب است که ما نیز به این نکته توجه داشته باشیم که فعالیت مرد مؤمن در خارج از خانه باعث معاف شدن شخص از کار در داخل خانه نمی‌شود و مرد مؤمن این فعالیت را به عنوان وسیله‌ای برای تقرب به خداوند می‌بیند و خود را بدین وسیله از برکات مادی و معنوی این کار بهره‌مند می‌سازد. در این مورد در احادیث و دستورات دینی، سفارشات جالب توجهی شده است که به برخی از آن‌ها اشاره شده و یا خواهد شد. در این‌باره با مراجعه به سیره پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌بینیم که این‌گونه وارد شده است:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام):‏ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَحْلُبُ عَنْزَ أَهْلِهِ.[2]

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گوسفندِ خانه را خودش مى‏دوشید.

درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز وارد شده است:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَحْتَطِبُ‏ وَ یَسْتَقِی‏ وَ یَکْنُسُ‏ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْهَا تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ.[3]

 هشام بن سالم گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: امیر مؤمنان (علیه السلام) خودش هیزم تهیّه مى‏کرد و آب از چاه مى‏کشید و جاروب مى‏کرد و حضرت‏ فاطمه (سلام الله علیها) آسیا مى‏کرد و خمیر مى‏نمود و نان مى‏پخت.

آری! اهل‌بیت عصمت (علیهم السلام) همیشه در تلاش برای یاری و حمایت از اهل خانه خویش بودند و این تلاش را تلاشی مقدس می‌دانستند. اما تلاش مقدسی که مهم‌تر به نظر می‌رسد، تلاش در جهت هدایت و تربیت خانواده است. در این باره نیز در سیره ائمه بزرگوار، به خصوص امیرمؤمنان (علیه السلام) مطالب فراوانی نقل شده که باید الگوی ما در زندگی قرار بگیرد.

در این زمینه می‌بینیم که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) همواره نسبت به اهل خانه خویش حساسیت داشتند و سعی در تربیت آن‌ها و یاری آن‌ها در مسیر حق می‌نمودند و این‌گونه به دستور قرآن کریم که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً»[4] « اى کسانى که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتش نگه‌دارید.» عمل می‌نمودند و کار و فعالیت خارج از منزل، ایشان را از فعالیت‌های تربیتی برای خانواده باز نمی‌داشت.

یکی از فعالیت‌هایی که آن حضرت انجام دادند و در تاریخ ثبت شده است و برای ما الگو می‌باشد، نوشتن نامه‌ای تربیتی برای فرزندشان امام حسن (علیه السلام) است که در کتاب شریف نهج‌البلاغه به عنوان نامه 31 مکتوب گردیده و آن حضرت در ضمن این نامه، حکمت‌ها و معارف بسیاری را به فرزندشان تعلیم دادند.

آن حضرت نسبت به خانواده بزرگوارشان تا آنجا مراقبت می‌کردند که حتی بعد از ضربت خوردن توسط ابن ملجم، باز هم تذکراتی را به فرزندانشان گوشزد می‌نمودند؛ چنانچه نقل شده است:

و من وصیة له (علیه السلام) للحسن و الحسین (علیهما السلام) لما ضربه ابن ملجم (لعنه الله)‏:

أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى‏ اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ.[5]

از وصیت‏هاى آن حضرت است به حسن و حسین (علیهما السّلام) وقتى که ابن ملجم (لعنة اللّه علیه) به ایشان ضربت زد:

شما را به تقواى الهى سفارش مى‏نمایم، و اینکه دنیا را مجویید، گرچه دنیا شما را بجوید، و بر آنچه از دنیا از دستتان رفته متأسّف نباشید. حق بگویید، و براى ثواب الهى بکوشید. دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید.

شما و همه فرزندان و خاندانم و هر که این وصیتم به او مى‏رسد را به تقواى الهى و نظم در زندگى و اصلاح بین مردم سفارش مى‏کنم؛ چرا که از جدّ شما شنیدم که مى‏فرمود: «اصلاح ذات البین از عموم نماز و روزه بهتر است».

حال که از سیره اهل‌بیت عصمت (علیهم السلام) در تلاش مادی و معنوی در خانه آگاه شدیم، خوب است که درباره رفتار مرد در خانه نیز نکاتی را مطرح نماییم.

در احادیث متعددی وظایف مرد و زن نسبت به یکدیگر و امور زندگی مطرح شده است، اما آنچه که برای جامعه‌ی مؤمنین دارای اهمیت است، رسیدن به کمال و دست یافتن به خوشنودی و رضایت خداوند متعال می‌باشد که امری فراتر از واجبات در این زمینه است. چنانچه انسانِ مؤمن در عبادات نیز با انجام مستحبات، اسباب رضایت خداوند و پیشرفت معنوی خویش را بهتر فراهم نموده و نقائص عبادات خویش را با انجام اعمال عبادیِ مستحب جبران می‌کند، در امور زندگی نیز همین‌گونه است. فلذا انسان مؤمن با انجام کارهایی که شاید به ظاهر خارج از وظیفه اوست، علاوه بر ایجاد رابطه‌ای صمیمی با خانواده و استحکام بنیاد خانواده، باعث خشنودی خداوند متعال و اولیاء او می‌گردد.

در این زمینه روایاتی وارد شده است که به آن‌ها اشاره می‌نماییم:

1. توسعه دادن در زندگی برای خانواده در صورت امکان:

قَالَ الْکَاظِمُ (علیه السلام)‏ إِنَّ عِیَالَ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ فَمَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَلْیُوَسِّعْ عَلَى أُسَرَائِهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ أَوْشَکَ أَنْ تَزُولَ عَنْهُ تِلْکَ النِّعْمَةُ.[6]

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: زن و فرزندِ شخص، اسیران او هستند، و هر کس را که خداوند نعمتى بخشید باید بر اسیرانش توسعه دهد، و اگر چنین نکند چیزى نگذرد که آن فراخى از وى روى برتابد.

2. کم نمودن مسئولیت‌های زن و مدارا و خوش‌رفتاری با او:

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)‏ فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ: یَا بُنَیَّ إِذَا قَوِیتَ‏ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُمَلِّکَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَافْعَلْ‏ فَإِنَّهُ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا وَ أَرْخَى لِبَالِهَا وَ أَحْسَنُ لِحَالِهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِیَصْفُوَ عَیْشُک‏.

امیر مؤمنان على (علیه السلام) در وصیّت و سفارشى که به فرزندش محمّد حنفیه کرد، فرمود: اى فرزند عزیزم! اگر قدرتى در تو هست، آن را در طاعت و فرمان خدا به کار ببر؛ و اگر ناتوانى، در معصیت خداوند ناتوان باش؛ و چنانچه بتوانى همسرت را جز در امور مربوط به خودش اختیار ندهى، همین کار را بکن، زیرا این براى جمال و بزرگوارى او بهتر است و هم براى آسودگى خاطرش و هم براى راحتى حالش؛ چون زن مانند شاخه ریحان است، (بسیار لطیف و زود رنج است) و کارگزارِ تو نیست. همیشه با او به مدارا و نرمى رفتار کن و با زبان خوش و روى باز با وى معاشرت نما تا زندگیتان با آرامش و صفا بگذرد.

3. خوب سخن گفتن با زن:

قَالَ علیٌّ (علیه السلام): فَدَارُوهُنَ‏ عَلَى کُلِّ حَالٍ‏ وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ‏ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ.[7]

امام علی (علیه السلام): پس شما اى شوهران! با آنان (زنان) همیشه به مدارا رفتار کنید و با زبان نرم با ایشان سخن گوئید؛ به امید آنکه آنان نیز کارهایشان را نیکو و با دقّت انجام دهند.

4. پرهیز از خشونت و برخورد فیزیکی:

قال جعفر بن محمد (علیهما السلام): مَنْ ضَرَبَ امْرَأَةً بِغَیْرِ حَقٍّ فَأَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا تَضْرِبُوا نِسَاءَکُمْ‏ فَمَنْ ضَرَبَهُمْ بِغَیْرِ حَقٍّ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ رَسُولَه‏.[8]

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر مردی که همسرش را بی‌گناه و تقصیر بزند، من روز قیامت دشمن اویم. زن‌هایتان را مزنید. هرکس بى‏تقصیر آنان را بزند معصیت خدا و رسولش را کرده است.

بسیار واضح است که اگر این دستورات را رعایت نماییم، بسیاری از اختلافات و مشکلات برطرف می‌گردد و زندگی‌ها با خوبی و خوشی ادامه می‌یابد و آمار طلاق نیز بسیار کمتر می‌شود. همچنین با رعایت این دستورات، پیشرفت معنوی انسان سریع‌تر شده و هوای نفس نیز خوار و زبون می‌شود و این‌گونه مسیر رشد و کمال انسانِ مؤمن هموارتر می‌گردد.

 

رفتارسازی

ربیع بن زیاد، نزد امام علی (علیه السلام) از برادرش عاصم شکایت نمود که جامه‌ی نرم را از تنش بیرون آورده و همسرش را غمگین نموده و فرزندانش را اندوهناک ساخته است.

حضرت فرمود: «عاصم را نزد من آورید!» او را خدمتش آوردند، چون حضرت او را دید، چهره در هم کشید و فرمود:

«از همسرت خجالت نکشیدى؟ به فرزندانت رحم نکردى؟ آیا گمان می‌کنى که خدا چیزهاى خوب و پاکیزه را براى تو حلال کرده ولی با این‌حال نمی‌خواهد از آن‌ها استفاده کنى. تو نزد خدا پست‏تر از آنى! مگر خدا نمی‌فرماید:

«و زمین را براى مردم نهاد. در آن، میوه‏[ها] و نخل‌ها با خوشه‏هاى غلاف‏دار»[9] و مگر خدا نمى‏فرماید: «دو دریا را گذاشت که به هم برسند، میانشان حائلى است که به هم تجاوز نکنند - تا آنجا که فرماید- از آن‌ها لؤلؤ و مرجان بیرون مى‏شود.»[10]

به خدا سوگند که یاد نمودن و شُکر نعمت‏هاى خدا با عمل، نزد او محبوب‌تر است از شُکر آن‌ها با گفتار، در صورتى که خداى (عز و جل) می‌فرماید: «و اما نعمت پروردگارت را بازگو» [11]

عاصم گفت: «یا امیر المؤمنین! پس چرا خودِ شما به خوراک سخت و پوشاک درشت، اکتفا نموده‏‌اى؟»

حضرت فرمود: «واى بر تو! همانا خداى (عز و جل) بر پیشوایانِ عدالت واجب ساخته که خود را در ردیف مردم ضعیف و ناتوان گیرند، تا فقر و تنگدستى، فقیر را از جا به در نبرد.»[12] عاصم بن زیاد عبا را کنار گذاشت و جامه نرم در برکرد.[13]

طبق روایت، اگرچه خوب است که انسان از تجملات و زوائد پرهیز نماید، اما در صورتی که خانواده‌ی شخص، درباره ظاهرش حساسیت نشان بدهند، فرد باید به این مسئله اعتنا نماید و ظاهرش را در حد معمول و متوسط جامعه قرار دهد، اگرچه در دل و قلب خویش نسبت به همین مقدار هم بی‌میل و زاهد باشد؛ چرا که زهد امری درونی و قلبی است و فرد در عین بی‌میلی به دنیا می‌تواند برای جلوگیری از آزار خانواده که در نتیجه باعث جلب رضایت خداوند متعال می‌گردد، ظاهر خویش را در سطح معمول جامعه و متناسب با احکام و آداب اسلامی تنظیم نماید.

البته همان‌طور که گفته شد، انسان مؤمن همواره مراقب است که خودش و افراد تحت تکفل او آلوده به گناه نشوند و تمام تلاش خویش را در این زمینه می‌نماید. در همین رابطه داستانی از زندگی امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است:

عقیل بن عبد الرحمان خولانی به نقل از عمه‌اش که همسر عقیل بن ابو طالب بود نقل می کند که:

خدمت علی (علیه السلام) رسیدم. دیدم بر پالان پوسیده الاغی نشسته است! به همسر ایشان که زنی از بنی‌تیم بود اعتراض کردم که:

خانه ات پر از اثاثیه است (چرا از آن اثاث و جهزیه‌ات برای رفاه شوهرت استفاده نمی‌کنی؟)» 

زن گفت: «من را ملامت نکنید! به خدا قسم او چیزی را که نشناسد (از کجا آمده) می‌گیرد و در بیت المال می‌اندازد (تصور می‌کند ما آن را از بیت المال آورده‌ایم).»[14]

آری! همان علی (علیه السلام) که دیگران را امر به زندگی در سطح معمول جامعه می‌کند، تا این حد مراقب اطرافیان خویش است که مبادا مال حرام وارد زندگی ایشان شود؛ خصوصاً اینکه در برخی داستان‌ها و روایات، مواردی از تعدی به بیت‌المال توسط اطرافیان آن حضرت نقل شده است که البته با برخورد شدید آن مولای متقیان مواجه گردیده است.

همچنین از سادگیِ زندگی خود آن امام عالمیان و وضعیت شخصی ایشان در منزل نقل شده است:

سوید بن غَفَلَه تعریف می‌کند:

من وارد منزل علی (علیه السلام) شدم. در خانه اش جز حصیر کهنه‌ای نبود و او روی آن حصیر نشسته بود. به ایشان گفتم:

«یا امیرالمؤمنین! تو پادشاه مسلمین هستی! و حاکم بر آ‌‌ن‌ها و بیت‌المالی و هیئت‌های نمایندگی نزد تو می‌آیند ولی در خانه‌ی تو جز همین چیزی نیست!»

حضرت فرمود: «ای سوید! خانه در دنیایی است که محل انتقال است و در پیشاپیش ما جهان ثبات است. ما متاع خود را به آنجا منتقل نموده‌ایم و به زودی به آنجا منتقل می‌شویم! مَثَل ما در دنیا مَثََل سوار سایه است! (مسافری که در سایه درختى فرود آید تا پس از رفع خستگى حرکت کند و برود.)»[15]

 

پرورش احساس

در کتاب فضائل نوشته ابن شاذان نقل شده است:

روزى رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) وارد خانه على (علیه السلام) شد و دید که او و فاطمه (سلام الله علیها) مشغول کار با آسیاى دستى هستند. پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) خطاب به آن‌ها فرمود: کدام یک از شما خسته هستید؟ على (علیه السلام) پاسخ داد: فاطمه (سلام الله علیها). پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) خطاب به او گفت: برخیز دخترم! پس فاطمه (سلام الله علیها) برخاست و پیامبر به جاى وى نشسته و با على (علیه السلام) مشغول آسیا کردن گردید.[16]

می‌بینیم که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نیز در امور خانه به دختر و دامادش کمک می‌نماید و بدون هیچ تکبری آنان را یاری می‌کند.

همچنین از سیره امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده است:

صالح بزاز نقل می‌کند که: مادربزرگم نزد على (علیه السلام) رفت. على (علیه السلام) خرما به دوش مى‏کشید.

مادربزرگم سلام کرد و گفت: «این خرما را بده تا من برایت بیاورم!»

على(علیه السلام) گفت: «آنکه صاحب زن و فرزند است به حمل آن سزاوارتر است» و بعد گفت: «نمى‏خورى؟»

جده‏ام گفت: «نه! میل ندارم!»

على (علیه السلام) آن خرما را به منزل خود برده و بازگشت در حالی که آن ملحفه که هنوز پوست خرما به آن چسبیده بود بر دوش داشت و به همان حالت به نماز جمعه ایستاد و مردم به او اقتدا کردند.[17]

 

روضه

شب قدر شب رحمت الهی است و ما نیز برای استجابت دعاها باید وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) را واسطه قرار دهیم تا خداوند دعای ما را به اجابت برساند. آری! پس از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) این امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود که جایگاه نزول ملائکه الهی در شب قدر و واسطه بین مردم و خداوند متعال بودند، اما انسان‌های جاهل، اولیاء خدا را که واسطه تمام خیرات هستند، به شهادت رسانده و با کمال وقاحت از این کار خویش دفاع می‌کنند.

شیخ مفید و دیگران روایت کرده‏اند:

چون ابن ملجم را به حبس بردند، امّ کلثوم گفت: اى دشمن خدا، امیر المؤمنین (علیه السّلام) را کشتى؟

آن ملعون گفت: امیر المؤمنین را نکشته‏ام، پدر تو را کشته‏ام.

امّ کلثوم فرمود: امیدوارم که آن حضرت از این ضربت شفا یابد و حقّ تعالى تو را در دنیا و آخرت معذّب دارد.

ابن ملجم گفت: آن شمشیر را به هزار درهم خریده‏ام، و هزار درهم دیگر داده‏ام که آن را به زهر آب داده‏اند و ضربتى بر او زده‏ام که اگر میان اهل زمین قسمت کنند، هرآینه همه را هلاک کند.[18]

ابو الفرج نقل کرده که به جهت معالجه زخم امیر المؤمنین (علیه السّلام) اطبّاء کوفه را جمع کردند، و عالم‏ترینِ آنان در عمل جرّاحى شخصى بود که او را اثیر بن عمرو مى‏نامیدند؛ چون وی در جراحت امیر المؤمنین (علیه السّلام) نگریست، شُش گوسفندى طلبید که تازه و گرم باشد؛ چون آن شش را حاضر کردند. رگى از آن بیرون کشید آنگاه رگ را در شکاف زخم کرده و در آن دمید تا اطرافش به اقصاى جراحت رسید و لختى بگذاشت، سپس رگ را برداشته و در آن نظر کرد. بعضى از سفیدىِ مغز سر آن حضرت را در آن دید، آن وقت به امیر المؤمنین (علیه السّلام) عرض کرد که وصیّت خود را بکن که ضربت این دشمنِ خدا کار خود را کرده و به مغز سر رسیده و دیگر کار از تدبیر بیرون شده.[19]

آری! اگرچه انسان‌های ظالم و جاهل، قدر اولیاء خدا را ندانستند، ولی تمام اشیاء و موجودات در خدمت امام هر عصر و زمانی است، لذا پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و هنگام تشییع پیکر آن امام مظلوم، محمّد حنفیّه فرزند آن حضرت نقل می‌کند:

به خدا سوگند من مى‏دیدم که جنازه آن حضرت را از کنار هر دیوار و عمارت و درختى که مى‏گذشت، آن‌ها خم مى‏شدند و نزد جنازه‌ی آن حضرت خشوع مى‏کردند. بعضى از مردم خواستند که همراه با جنازه از شهر بیرون آیند، امام حسن (علیه السّلام) ایشان را برگردانید. امام حسین (علیه السّلام) مى‏گریست و مى‏گفت: لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم، انّا للّه و انّا الیه راجعون، اى پدرِ بزرگوار، پشت ما را شکستى، و به سوى خدا شکایت مى‏کنیم مصیبت تو را.[20]

مسجد، خموش و شهر پر از اشک بی‌صداست
ای چاه خون گرفته‌ی کوفه علی کجاست؟
 
ای نخل‌ها که سر به گریبان کشیده‌اید
 
امشب شب غریبی و تنهایی شماست
 
دل‌ها تمام، خیمه آتش گرفته‌اند
 
صحرای کوفه شام غریبان کربلاست
 
امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است
 
اما دل شکسته‌ی او در خرابه‌هاست
 
سجاده بی‌امام و زمین‌ لاله‌گون ز خون
 
مسجد غریب مانده و محراب، بی‌دعاست
 
باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر
 
امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست
 
تو از برای خلق جهان سوختی علی!
 
اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست
 
ای چاه کوفه اشک علی را چه می‌کنی
 
دانی چقدر قیمت این درّ پربهاست؟
 
باید به گریه گفت: علی حامی بشر
 
باید به خون نوشت: علی کشته خداست



[1] محمد بن محمد شعیری، جامع الأخبار، ص: 102

[2] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏5، ص: 86

[3] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏5، ص: 86

[4] التحریم، آیه 6

[5] محمد بن حسین‏ شریف الرضى، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 421

[6] محمد بن على‏ بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 556

[7] محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 554

[8] حسن بن محمد دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب ، ج‏1، ص: 175

[9] الرحمن ، آیات 10 و 11

[10] الرحمن، آیات 19 و 20 و 22

[11] الضحی ، آیه 11

[12]  عمرو بن شمر تعریف می کند:

در خانه ابى عبد اللَّه (امام صادق علیه السلام) در محضر آن حضرت بودم و خانه پر از جمعیّت بود و مردم از او پرسش‌ها می‌کردند و آن حضرت به هر پرسشى پاسخ می‌داد. من از یک گوشه مجلس شروع به گریستن کردم. فرمود: «اى عمرو، چرا گریه می‌کنى؟» عرض کردم: «فدایت شوم چرا نگریم؟ مگر در این امّت همانند تو هست؟ ولى در به روى شما بسته شده و پرده بر تو افکنده‌اند!» فرمود: «اى عمرو گریه مکن، ما در حال حاضر بیشتر غذاى خوب می‌خوریم و لباس نرم می‌پوشیم، و اگر آنچه تو می‌گوئى محقق می‌شد، همانند امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جز غذاى ناگوار و لباس درشت بافت برای ما روا نبود و گرنه گرفتار زنجیرهاى آتشین می‌شدیم.» (محمد بن ابراهیم‏ بن أبی زینب، الغیبة (للنعمانی)، النص، ص: 287)

[13] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 410

[14] محمد بن على‏ بن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ، ج‏2، ص: 97

[15] حسن بن محمد دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب ، ج‏1، ص: 20

[16] أبوالفضل شاذان بن جبرئیل‏ بن شاذان قمى، الفضائل ، ص: 112

[17] ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال‏ ثقفى، الغارات (ط - الحدیثة)، ج‏1، ص: 89

[18] شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، ج‏1،ص:431

[19] شیخ عباس قمى، منتهى الآمال ،ج‏1،ص:432

[20] محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، ص 363