بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در آن ایّام که در کوفه بود، چنین عادت داشت که هر روز صبح از دارالإماره بیرون مىشد و در یکایک بازارهاى کوفه مىگشت و تازیانهاى دو شاخه بنام سَبِیبَه به همراه داشت. در هر بازارى مىایستاد و در میان اهل آن صدا مىزد:
«اى تاجران پیش از داد و ستد از خداوند خیر و نیکى طلبید، و با آسانگیرى در معامله از خداوند برکت جوئید، و به خریداران نزدیک شوید (گران نفروشید تا از شما بگریزند)، و خود را به زینت حلم و بردبارى آرایش دهید، و از سوگند خوردن خوددارى کنید، و از دروغ بپرهیزید، و از ستم کناره گیرید، و با مظلومان به انصاف رفتار نمائید، و به رباخوارى نزدیک مشوید، و «پیمانه را کامل بدهید (کمفروشى نکنید)، و چیزى از حقّ مردم کم نگذارید»،[1] و «و روى زمین در غرقاب فساد فرو نروید.»[2]
و همینطور در تمام بازارهاى کوفه دور مىزد و سپس بازمىگشت و در محلّى براى رسیدگى به کارهاى مردم مىنشست؛ و چون مردم مىدیدند که آن حضرت به سوى آنان مىآید و فریاد «اى مردم» او بلند مىشود، همگى دست از کار مىکشیدند و خوب به فرمایشات حضرتش گوش مىدادند و به روى آن حضرت چشم مىدوختند تا ایشان از سخن خود فارغ مىگشت؛ و چون سخنش تمام مىشد مىگفتند:
«اى أمیرمؤمنان شنیدیم و اطاعت خواهیم کرد.»[3]
همچنین حضرت کنار ساختمان ابن ابی معیط که شتران آنجا نگهداری میشدند میایستاد و میفرمود:
«ای دلالها! کمتر سوگند یاد کنید که سوگند سبب کسادى جنس و از میان رفتن برکت سود است.»[4]
همچنین در تاریخ آمده است:
حضرت در بازارها راه میرفت و در دستش تازیانه کوچکش قرار داشت و با آن کم فروش و یا غِش کننده در تجارتِ مسلمین را میزد. اصبغ میگوید من روزی به ایشان گفتم:
«ای امیر المؤمنین! من به جای تو این کار را میکنم، تو در منزلت بنشین!» حضرت به من فرمود:
«اصبغ! تو درباره من خیرخواهی نکردی!»
حضرت بر قاطر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، شهباء سوار میشد و در بازارها یکی پس از دیگری گشت میزد! پس روزی به بازار گوشت فروشها سرکشی نمود و فرمود:
«ای گروه قصابها! شتاب در گرفتن جان حیوان نکنید قبل از این که نَفَسش بیرون بیاید و از دمیدن در گوشت (برای سنگین و چاق نمایاندنِ آن هنگام فروش) خودداری کنید.» و بعد به بازار خرما فروشان میآمد و میفرمود:
«جنس پست را نیز مثل جنس مرغوب، در معرض دید مردم قرار دهید! (و آن را زیر خرماهای مرغوب مخفی نکنید.)» و بعد به بازار ماهی فروشان میآمد و میفرمود:
«جز پاکیزه نفروشید و از (فروش ماهی) روی آب مانده پرهیز کنید!» و بعد به منطقه کناسه (کوفه) میآمد که در آن انواع تجارت وجود داشت، از فروشندههای چهارپایان و بردهفروشان گرفته تا ریسمان فروشان و شترفروشان و صرافیها و بزازها و خیاطها. حضرت صدایش را بالا میبرد و میفرمود:
«ای گروه تجار! سوگندها در بازارهای شما حاضر هستند (مدام برای جوش دادن معامله قسم میخورید). پس آنها را با صدقه مخلوط کنید و (البته) از قسم خوردن نیز خود را بازدارید! زیرا خداوند متعال پاکیزه نمیکند (نمیآمرزد) کسی را که به نام خدا قسمِ دروغ بخورد!»[5]
همچنین در روایت وارد شده است:
امام صادق (علیه السلام) میفرمود: امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در کوفه سوار بر قاطر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میشد و از بازار ماهیفروشان عبور میکرد و میفرمود:
«ماهیهایی را که پوست (فلس) ندارند، نخورید و نفروشید.»[6]
همچنین روز جمعه از بازار ماهیفروشان عبور میکرد و آنها را قبل از نماز نهی از صید میکرد.[7]
همچنین از آن چراغ راه هدایت نقل شده است:
زاذان نقل می کند:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دوران خلافتش در بازارها قدم مىزد و گمشدگان را راهنمایی میکرد، و ضعیفان را کمک مىنمود، و بر فروشندگان و بقالان مىگذشت، و قرآن را پیش رویش باز مىکرد، و مىخواند:
«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»[8]
«این سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرار مىدهیم که اراده برترىجویى در زمین و فساد را ندارند!»
و مىفرمود: «این آیه درباره اهل عدالت و تواضع از والیان امور و درباره قدرتمندان از سایر مردم نازل شده!»[9]
و نیز درباره آقای عالمیان، امیرمؤمنان آمده است:
وشیکه میگوید: على (علیه السلام) را دیدم ردایی پوشیده که تا بالاى ناف است و لنگی دارد که تا نصف ساق پا مىرسید و تازیانه کوچکی به دست داشت و دور بازار مىگشت و مىفرمود:
«از خدا بترسید، و پیمانهها را پُر کنید.» تو گوئى معلم کودکان است.[10]
اقناع اندیشه
امر به معروف و نهی از منکر، از فروع دین اسلام و مورد تأکید خداوند متعال و اهل بیت عصمت (علیهم السلام) است. خداوند متعال در قرآن کریم دستور میدهد که:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.[11]
و باید از شما گروهى باشند که [همه مردم را] به سوى خیر دعوت نمایند، و به کار شایسته و پسندیده وادارند، و از کار ناپسند و زشت بازدارند و اینانند که یقیناً رستگارند.
خداوند در قرآن کریم به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به طور کلی فرمان میدهد که امر به معروف نماید، چنانچه میفرماید:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ.[12]
عفو و گذشت را پیشه کن، و به کار پسندیده فرمان ده، و از نادانان روى بگردان.
و هم به صورت مصداقی به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور میدهد که امر به معروف کند، مانند این آیه که میفرماید:
وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها.[13]
و خانوادهات را به نماز فرمان بده و خود نیز بر آن شکیبایى ورز.
درباره وجوب امر به معروف و نهی از منکر در کتب فقهی بحث و بررسی صورت گرفته و وجوب شرعی آن ثابت شده است، اما در این گفتار مناسب است که به آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر اشاره داشته باشیم. لذا در این نوشتار برخی از آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر را ذکر مینماییم:
1. برانگیختن خشم خداوند
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ إِذَا أُمَّتِی تَوَاکَلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلْیَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى.[14]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره مىفرمودند: هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهى از منکر سرپیچى کرده و آن را به یکدیگر واگذار نمایند، گویا با خداوند اعلان جنگ دادهاند.
2. نزول عذاب الهی
خَطَبَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ حَیْثُ مَا عَمِلُوا مِنَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَنْهَهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبَارُ عَنْ ذَلِکَ وَ إِنَّهُمْ لَمَّا تَمَادَوْا فِی الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَنْهَهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبَارُ عَنْ ذَلِکَ نَزَلَتْ بِهِمُ الْعُقُوبَات.[15]
امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطبه خواندند، پس خداوند را حمد و ثنا گفته و فرمودند: اما بعد، پس همانا کسانی که قبل از شما بودند، زمانی که مرتکب معاصی میشدند و عالمان دین آنها را نهی نکردند، هلاک شدند و ایشان زمانی که در معاصی استمرار نمودند و عالمان دین و عارفان، ایشان را نهی نکردند عقوبتها و عذابها بر ایشان نازل گشت.
3. مرده متحرک و بیخاصیت شدن
قال علیٌ (علیه السلام): ...وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء.[16]
گروهى از مردم مبارزه با منکر را با دل و زبان و دست ترک مىکنند، (و در برابر خلافکار هیچگونه عکسالعملى نشان نمىدهند.) پس اینها در حقیقت مردگانى زندهنما هستند.
4. عدم استجابت دعاها
و من وصیة له (علیه السلام) للحسن و الحسین (علیهما السلام) لما ضربه ابن ملجم (لعنه الله): لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ أَشْرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ.[17]
وصیتى از حضرت علی (علیه السلام) به حسن و حسین (علیهما السلام) هنگامى که ابن ملجم (لعنه الله) او را ضربت زد: امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید، زیرا در این صورت افراد نادرست بر شما مسلط مىگردند، آنگاه دعا مىکنید و دعایتان مستجاب نمىشود.
5. دوری عالمان و سفیهان جامعه از رحمت خداوند
قال علی (علیه السلام): فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ [الْقُرُونَ الْمَاضِیَةَ] بَیْنَ أَیْدِیکُمْ إِلَّا لِتَرْکِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُلَمَاءَ [الحُکَمَاءَ] لِتَرْکِ التَّنَاهِی.[18]
امام علی (علیه السلام) فرمودند: خداوند افراد قرن گذشته و پیش از شما را لعن نکرد مگر به خاطر اینکه آنان امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند. لذا خداوند نادانها را به خاطر ارتکاب معاصی و حکما و دانشمندان را به دلیل ترک تناهی و باز نداشتن گناهکاران مورد لعن قرار داده است.
6. دوری از بهشت و دوزخی شدن
قال علیٌ (علیه السلام): ظَهَرَ الْفَسَادُ فَلَا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ أَ فَبِهَذَا تُرِیدُونَ أَنْ تُجَاوِرُوا اللَّهَ فِی دَارِ قُدْسِهِ وَ تَکُونُوا أَعَزَّ أَوْلِیَائِهِ عِنْدَهُ هَیْهَاتَ لَا یُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لَا تُنَالُ مَرْضَاتُهُ إِلَّا بِطَاعَتِه.[19]
فساد آشکار شده است اما کسی نیست که آن را تغییر دهد و بازدارندهای نیست که آن را باز دارد. آیا اینگونه میخواهید در منزلگاه قدس الهی با خداوند مجاور و همنشین شوید و از عزیزترین اولیای او به حساب آیید؟ هرگز! خداوند را در مورد بهشتش نمیتوان فریب داد و جز با اطاعت نمیتوان رضای او را به دست آورد.
با توجه به این ضررها، عقل سلیم حکم میکند که امر به معروف و نهی از منکر را به هیچ وجه ترک ننماییم؛ اما نکتهای که در این مقال قابل بررسی میباشد، اقتضائات امروزهی جامعه اسلامی است که شاید باعث سستی برخی از مؤمنین در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر شود. در این زمینه باید به کلام کسی رجوع کرد که در حالی که عالم دین است، از جامعه اسلامیِ امروز آگاهی کامل دارد. این شخص کسی جز مقام معظم رهبری، امام خامنهای (حفظه الله) نیست. قسمتی از سخنان ایشان درباره امر به معروف و نهی از منکر را ذکر مینماییم:
«من همین امر به معروف و نهى از منکر زبانى را - ولو به شکل خیلى راحت و آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایى - واقعاً یکى از معجزات اسلام مىدانم. مثلاً یک نفر کار خلافى مىکند، مىگویند آقا شما این کار را نباید مىکردى. این مطلب را بگو و برو. مىگوید او برمىگردد دو تا فحش به من مىدهد. خیلى خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ براى خاطر امر خدا تحمّل کنید. اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمىکردى؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنى است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همینطور. بنابراین، اگر نهى از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال مىکنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ نهى از منکر واقعاً معجزه مىکند. فقط هم زبانى؛ یدیش در اختیار حکومت است؛ یعنى اگر جایى باید با گناهکار به صورت یدى و مجازاتى برخورد کنند، فقط دستگاههایى از حکومت هستند که مسؤول این کارند؛ مردم نباید بکنند. اما زبانى چرا؛ خیلى هم اثر دارد.»[20]
با توجه به این مطالب به نظر میرسد هیچ مجوز شرعی و یا عرفی و یا عقلی برای ترک امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد، اگرچه در این دوران که زمان برپایی حکومت اسلامی میباشد، مرحله إعمال قدرت برای نهی از منکر به عهده حکومت اسلامی است و وظیفه ما، فقط نهی از منکرِ قلبی و لسانی است.
رفتارسازی
امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) وارد بازار خرما فروشان شد. دید زنی میگرید در حالی که با مرد خرما فروشی بگومگو دارد! حضرت به آن زن فرمود: «چه مشکلی داری؟» زن گفت: «یا أمیرالمؤمنین! من از این مرد یک درهم خرما خریدم ولی قسمت پایین آن پست است و آنطور که دیده بودم نیست!»
حضرت به خرمافروش فرمود: «(پولش را) به او برگردان!» ولی خرما فروش از این کار امتناع نمود تا این که حضرت سه بار به او همین دستور را داد و او باز هم امتناع نمود. حضرت تازیانه (کوچک) خود را روی سر مرد بلند نمود و او پولش را برگرداند.»
حضرت از این که خرمای بد را در زیر خرمای خوب پنهان کنند، ناخشنود بود![21]
اینگونه امام المتقین (علیه السلام) اهل منکر را نهی از منکر مینمود و حق مظلوم را از ظالم میستاند و معصیتکار را مجبور به ترک معصیت مینمود. در داستانی دیگر از وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده است:
روزى امام علی (علیه السلام) به بازار قصابها گذر نموده و آنان را از فروختن هفت چیز از گوسفند نهى کرد: خون، گوشههاى دل، سپرز (طحال)، رگ نخاع، غدهها، تخمها و آلت نرى.
یکى از قصابها گفت: «یا امیرالمومنین! سپرز و جگر یکى هستند و فرقى بین آنها نیست!»
حضرت فرمود: «چنین نیست اکنون دو ظرف آب برایم بیاور!» دو ظرف آب، و جگر و سپرزى براى آن حضرت آوردند، آنگاه فرمود: «جگر و سپرز را از وسط بشکافید!» و سپس دستور داد آنها را درون آب به نرمی بمالند؛ و چون چنین کردند ژس از مدتی جگر سفید شده و چیزى از آن کم نگردید ولى سپرز سفید نشده و تمامش مبدل به خون گردیده و فقط پوست و مقدارى رگ از آن باقی ماند. در این هنگام حضرت به معترض رو کرده و فرمود:
«این که دیدى فرق آنها بود، کبد گوشت است و سپرز خون!»[22]
امام علی (علیه السلام) برای دفع منکر از جامعه نه تنها نهی از منکر مینمودند، بلکه در جایی که اهل منکر افرادی جاهل بودند، سعی در آگاه نمودن و هموار کردن مسیر هدایت ایشان داشتند. البته نهی از منکر و تلاش برای هدایت انسانها فقط در معاملات و برخورد با مردم نیست بلکه در عبادات و ارتباط با خداوند نیز میباشد. چنانچه از امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) نقل شده است:
روزى آن حضرت شخصى را در حال نماز خواندن دید که با سرعت و به تندی نماز خود را مىخواند. پس از نماز، حضرت به او فرمود: «چه مدت است که اینچنین نماز مىخوانى؟»
آن مرد عرض کرد: «از فلان وقت!»
حضرت فرمود: «مثل تو نزد خداوند مثل کلاغ است که دانه را نوک مىزند؛ بدان اگر تو در این حال بمیرى، بر غیر دین ابوالقاسم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مردهاى!» بعد حضرت فرمود: «دزدترین دزدان کسی است که از نمازش بدزدد.»[23]
وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) سعی در ممانعت از سستی و کاهلی مردم در عبادات نیز داشتند. همانگونه که در تاریخ آمده است:
به امام خبر رسید که گروهى براى نماز در مسجد حاضر نمىشود. حضرت خطبهاى خواند و در آن خطبه چنین فرمود:
«به درستى که گروهى براى نماز در مساجد ما حاضر نمىشوند، پس با ما نه غذا بخورند، نه آب بیاشامند، نه مشورت کنند، نه از ما (زن) بگیرند و از غنایم ما چیزى اخذ نکنند، تا اینکه در نماز جماعت با ما حاضر شوند.
مسلمانان از خوردن و آشامیدن و ازدواج با آنها خوددارى کردند تا اینکه آنان در نماز جماعت مسلمین حاضر شدند.[24]
و نیز به امام خبر دادند، در کوفه مردمى در همسایگى مسجد هستند که به نماز جماعت مسلمین در مسجد حاضر نمىشوند. امام فرمود: «آنها باید به جماعت ما و نماز با ما در مسجد حاضر شوند، وگرنه باید کوچ کرده و از همسایگى مسجد دور شوند و با ما همسایه نباشند و ما نیز با آنان مجاور نباشیم!»[25]
پرورش احساس
حضرت علی (علیه السلام) از کنار کنیزی میگذشت که دید او مشغول خریدن گوشت از قصاب است و به قصاب میگوید:
«بیشترش کن!» حضرت به قصاب فرمود:
«به او بیشتر بده، زیرا این برای برکت (از نقش) بزرگتر (ی برخوردار) است!»[26]
امام علی (علیه السلام) که خود محور حق است، اینگونه سعی در اشاعه معروف در جامعه دارد. همچنین آن حضرت تلاش خویش را برای مقابله با گناه و منکر در جامعه مبذول میداشت. چنانچه نقل شده است:
حضرت از کنار دکّانهاى مسجد سماک عبور کرد و امر به خراب کردن آن دکانها داد. دکانها خراب شد. بار دیگر آن را ساختند و تا سه مرتبه این کار تکرار شد. بعد از نوبت سوم در حالى که همه آنها نشسته بودند، در آنجا توقف کرد و فرمود:
«حالا که از خراب کردن امتناع دارید، چشم خود را (از نامحرم) ببندید و گمشدهها را برگردانید و راه را نشان دهید.»[27]
و نیز گزارش شده که امیر مؤمنان (علیه السلام) شنید شخصى با طنبور، طرب و شادى مىکند. امام (علیه السلام) او را از این کار بازداشت و طنبورش را شکست. آنگاه از وى خواست توبه کند و آن مرد توبه کرد.
سپس على (علیه السلام) به آن مرد گفت: آیا مىدانى وقتى طنبور نواخته مىشود، چه مىگوید؟
آن مرد گفت: جانشین پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) آگاهتر است.
امام (علیه السلام) فرمود: طنبور مىگوید: به زودى پشیمان خواهى شد! به زودى پشیمان خواهى شد! اى همنشین با من. به زودى داخل دوزخ خواهى شد! اى نوازنده من.»[28]
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با توصیهها و اندرزهای خویش، سعی در از بین بردن معصیت و ایجاد معنویت و برکت در جامعه داشتند. تاریخ گواه بر این مطلب است، چنانچه در تاریخ آمده است:
ابراهیم نخعی از کنار زنی گذشت به اسم ام بکر که در آستان منزلش نشسته و مشغول نخریسی بود.
ابراهیم به او گفت: «ای ام بکر، آیا سنی از تو نگذشته است؟! آیا وقتش نرسیده که این نخریسی را رها کنی؟»
ام بکر گفت: «چگونه آن را رها کنم و حال آن که از علی بن ابیطالب امیر المؤمنین (علیه السلام) شنیدم که میفرمود:
«این از کسبهای طیب (و پاکیزه) است»؟![29]
میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام)
مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است
بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است
عالم پیر دگر باره چه در بر دارد
گوئیا شور جوانیست که در سر دارد
لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد
«عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد»
و خدا خواست که یک برگِ دگر رو بکند
جهت قبله نما روی به آن سو بکند
مژدهی آمدنش تا به پیمبر دادند
همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند
نور خورشید ز دامان قمر میآید
چقدر طفل به مادر، به پدر میآید
چهرهاش، ناز نگاهش به پیمبر رفته
کرم و عاطفهاش نیز به مادر رفته
این پسر کیست چنین جلوهی محشر دارد
از همین کودکیاش هیبت حیدر دارد
ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست
امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست
و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد
شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد
تا در آئینهی او حُسن خدا را دیدند
نام او را ز سماوات، حَسن نامیدند
بر لبان علی و فاطمه لبخند آمد
کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد
و خداوند روی سردرِ افلاک نوشت
هست او سید و آقای جوانان بهشت
دشمنش خوار و ذلیل است مریض است مریض
پسر حیدر و زهراست، عزیز است عزیز
در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل
و شهادت شده در کام پسرهاش عسل
مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت
روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت
پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم
کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم
با لب روزه تو را میدهم ای یار سلام
که کریمانه بگویی به من زار سلام
سائل خانهات از حد و عدد بیرون است
آسمان نیز به درگاه شما مدیون است
نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم
کاش بر سفرهی افطار تو مهمان بشویم
[3] محمد بن محمد مفید، الأمالی ، النص، ص: 197
[4] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 162
[5] نعمان بن محمد مغربى بن حیون، دعائم الإسلام، ج2، ص: 538
[6] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج6، ص: 220
[7] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج6، ص: 219
[9] حسن بن فضل طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص: 420
[10] حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، ص: 112
[14] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 59
[15] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 57
[16] محمد بن حسین شریف الرضى، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 542
[17] محمد بن حسین شریف الرضى، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 421
[18] محمد بن حسین شریف الرضى، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 299
[19] محمد بن حسین شریف الرضى، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 187
[20] بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی- 4/12/77
[21] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 230
[22] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۶، ص ۲۵۳
[23] احمد بن محمد بن خالد برقى، المحاسن، ج1، ص: 82
[24] محمد بن الحسن الطوسی، الأمالی ، النص، ص: 696
[25] مسعود بن عیسى ورام بن أبی فراس - محمد رضا عطایى، مجموعة ورام، ج2، ص: 87
[26] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 152
[27] على بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 205
[28] حسین بن محمد تقى نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج13، ص: 220
[29] محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج1، ص: 150