بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای مردی پنج بارِ شتر خرمای (نخلستان) بُغَیْبِغَة[1] را فرستاد. آن مرد از کسانی بود که امید به بخشش امام و آروزی عطایای ایشان را داشت ولی از علی (علیه السلام) و از غیر ایشان درخواستی نمیکرد. مردی به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت:
«به خدا قسم فلانی درخواستی از تو نکرده است، لذا قطعاً یک بار خرما به جای پنج بار او را کفایت میکرد.»
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «خداوند امثال تو را زیاد نکند! من میبخشم، تو بخل میکنی؟! انصاف بده! اگر من تنها به کسی عطا کنم که از من درخواست کند، من بهای آنچه را که از او گرفتهام ندادهام؛ زیرا من باعث شدم او آبروی خودش را در مقابل من خرج کند؛ همان رویی که برای پرودگارم و پروردگارش به وقت عبادت آن را به خاک میمالد و حوائجش را از او طلب میکند، و هرکس با برادر مسلمانش اینچنین کند (تا درخواست نکند به او بخشش نکند) و حال آنکه بداند او نیاز به صِله (و بخشش) و کار پسندیده دارد، در آن هنگامی که برای آن برادر مؤمنش از خداوند درخواست بهشت میکند، دعایش دروغ است، زیرا با زبانش برای او تمنای بهشت مینماید ولی از مال ناچیز خودش نسبت به او بخل میورزد، و این همان مواردی است که عبد در دعایش میگوید: «خداوندا مردان و زنان مؤمن را بیامرز.» وقتی او برای آنها دعای به مغفرت میکند، در واقع برای آنها بهشت را خواسته است، پس آن کسی که این سخن (و دعا) را میگوید ولی با عملش آن را محقق نساخته، انصاف به خرج نداده است.»[2]
اقناع اندیشه
سخاوت یکی از صفات ایمانی میباشد که در روایات بر آن بسیار تأکید شده است. در این زمینه امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
السَّخَاءُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ عِمَادُ الْإِیمَانِ وَ لَا یَکُونُ مؤمناً [مُؤمِنٌ] إِلَّا سَخِیّا.[3]
سخاوت از اخلاق انبیاء است و سخاوت ستون ایمان است و هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه سخاوتمند است.
اهمیت سخاوت وقتی بیشتر مشخص میشود که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید:
السَّخَاءُ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ یَجْلِبُ مَحَبَّةَ الْقُلُوبِ.[4]
سخاوت گناهان را پاک مینماید و باعث جلب محبت قلبها میشود.
آری! سخاوت باعث اصلاح ارتباط با خداوند متعال میگردد؛ چرا که پاک شدن از گناهان، ارتباط با خداوند متعال را بهبود میبخشد و انسان را در زمره رستگاران قرار میدهد.[5]
سخاوت آثار دیگری نیز به همراه دارد.
1. پوشیده شدن عیبها:
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: غطّوا معایبکم بالسّخاء فإنّه ستر للعیوب.[6]
عیوب خود را با سخاوت بپوشانید پس همانا سخاوت پوشاننده عیبهاست.
2. جلب محبت دیگران:
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) : مَا اسْتُجْلِبَتِ الْمَحَبَّةُ بِمِثْلِ السَّخَاءِ وَ الرِّفْقِ وَ حُسْنِ الْخُلُق.[7]
هیچ چیزی مانند سخاوت و مدارا کردن و حسن خلق، جلب محبت نمیکند.
3. مشمول دستگیری خداوند متعال شدن:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : تَجَاوَزُوا عَنْ ذَنْبِ السَّخِیِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى آخِذٌ بِیَدِهِ کُلَّمَا عَثَرَ، وَ فَاتِحٌ لَهُ کُلَّمَا افْتَقَر.[8]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: از گناه شخص سخاوتمند بگذرید، زیرا خداوند دست او را هر گاه لغزشى پیدا کند، مىگیرد، و هر گاه تنگدست شود، درى به روى او مىگشاید.
4. قرب به خداوند و مردم و بهشت:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): السَّخِیُ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ وَ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ وَ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّةِ.[9]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: انسان سخاوتمند به خداوند و مردم و بهشت نزدیک است.
اما نکته مهم در اینجا فهم معنای سخاوت است؟ آیا فرد به صِرف بذل و بخشش سخاوتمند میشود؟ در حدیث شریفی از امام صادق (علیه السلام) در مورد حد سخاوت سؤال شده است:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَدُّ السَّخَاءِ؟ فَقَالَ تُخْرِجُ مِنْ مَالِکَ الْحَقَّ الَّذِی أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَتَضَعُهُ فِی مَوْضِعِهِ.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که حد و اندازه سخاوت چیست؟ ایشان فرمود: اینکه از اموالت حقی را که خداوند بر تو واجب کرده است خارج کنی و در جایگاه خودش قرار بدهی.
بنابراین پرداخت حقوق واجب مثل خمس و زکات نیز در چارچوب سخاوت تعریف میشود، لذا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
مَنْ أَدَّى زَکَاةَ مَالِهِ یُسَمَّى فِی سَمَاءِ الدُّنْیَا سَخِیّاً وَ فِی الثَّانِیَةِ جَوَاداً وَ فِی الثَّالِثَةِ مُعْطِیاً وَ فِی السَّادِسَةِ مُبَارَکاً مَحْفُوظاً مَنْصُوراً وَ فِی السَّابِعَةِ مَغْفُورا.[10]
کسی که زکات مالش را بپردازد، در آسمان دنیا سخاوتمند نامیده میشود و در آسمان دوم جواد نامیده میشود و در آسمان سوم عطا کننده نامیده میشود و در آسمان ششم مبارک و محفوظ و منصور نامیده میشود و در آسمان هفتم مغفور نامیده میشود.
البته این مطلب نیز قابل ذکر است که بذل مال در راه اطاعت خداوند، سخاوت است نه بذل مال در مسیر معصیت خداوند متعال. همانگونه که در روایتی وارد شده است:
السَّخِیُّ بِمَا مَلَکَ وَ أَرَادَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ أَمَّا الْمُتَسَخِّی فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ فَحَمَّالُ سَخَطِ اللَّهِ وَ غَضَبِهِ وَ هُوَ أَبْخَلُ النَّاسِ عَلَى نَفْسِه فَکَیْفَ لِغَیْرِهِ حَیْثُ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ خَالَفَ أَمْرَ اللَّه.[11]
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: سخى فردى است که از آنچه مالکِ آن است بذل کرده و هدفش رضای خدا باشد؛ و اما کسى که تظاهر به سخاوت مىکند و بذل و بخشش او در راههاى خلاف وعصیان است، هر آینه سخط و غضب خدا را به دوش میکشد و چنین شخصى بخیلترین مردم است نسبت به خودش، تا چه رسد نسبت به دیگران، زیرا او از هوى و هوس خود پیروى کرده و از اوامر و فرمانهاى پروردگار متعال سرپیچى نموده است.
البته باید متوجه این مطلب باشیم که انفاقات مستحب در سخاوتمند بودن مؤثر است و لذا امام علی (علیه السلام) از فرزندش امام حسن (علیه السلام) میپرسد:
یَا بُنَیَّ مَا السَّمَاحَةُ؟ قَالَ الْبَذْلُ فِی الْیُسْرِ وَ الْعُسْرِ.[12]
ای فرزندم! جود و سخاوت چیست؟ امام حسن فرمود: بخشش در رفاه و در سختی.
آری! انفاق در راه خدا و سخاوت به خاطر خداوند متعال، این همه آثار و برکات به همراه دارد؛ فلذا در زندگانی اهلبیت عصمت (علیهم السلام) سخاوت و بخشش را در اوج خود میبینیم؛ تا جایی که آیه قرآن نازل میشود که «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»[13] «و غذا را در عین دوست داشتنش، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق مىکنند.» و حال آنکه خانواده نبوت و جایگاه رسالت، گرسنه روز را به شب و شب را به روز میرساندند.
امروزه با وجود فقرا و نیازمندان در کشورمان و کشورهای مظلوم و جنگزدهی اسلامی، وظیفه تمام مؤمنین است که در حدّ توان خویش در رفع نیاز ایشان تلاش نمایند و با تهیه امکانات و انفاق در راه خداوند متعال از مشکلات مسلمین و جوامع اسلامی گرهگشایی کنند.
رفتارسازی
عبد الاعلى گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم:
«مردم تو را بسیار ثروتمند میدانند!»
فرمود: از این امر نگران نیستم، علی (علیه السلام) روزى از کنار جمعى از قریش عبور مىکرد. آنها وقتى پیراهن کهنه و پارهی آن حضرت را دیدند، اظهار کردند: «على مردی فقیر و تهیدست است و بر اثر فقر، پیراهنِ پاره پوشیده است!»
هنگامى که امام على (علیه السلام) سخن آنها را شنید، به متصدى نخلستانهاى احداثى خود فرمود:
«امسال خرماها را به فقرا نده، بلکه خرماها را به بازرگانان بفروش و پول آنها را در همان انبارى که خرماها را در آنجا جمع مىکردى بگذار!» متصدى طبق دستور على (علیه السلام) رفتار نمود. آنگاه جوالى پر از پول تهیه شد و آن را در انبار گذاشت.
سپس على (علیه السلام) براى همانهایى که حضرتش را تهیدست مىپنداشتند، پیام فرستاد و آنها را دعوت کرد. آنان به حضور على (علیه السلام) آمدند. سپس امام براى پذیرائى خرما طلبید. متصدى براى آوردن خرما به انبار بالا رفته و هنگام پائین آمدن، پایش به جوال خورد و جوال پاره شد و پولهاى زیادِ آن در زمین پخش گردید.
آن افراد از روى تعجب گفتند: «اى ابوالحسن! اینها چیست؟»
حضرت در پاسخ آنها فرمود: «این مال، از آنِ کسى است که مال ندارد!» سپس جلو چشم آنها، پولها را تقسیم کرده و براى مستمندانى که هر سال برایشان خرما مىفرستاد، ارسال کرد![14]
امام علی (علیه السلام) اینگونه نتیجه زحمات خویش را بین فقراء تقسیم مینمود. در نقل دیگری نیز اینگونه وارد شده است:
ابو نیزر که به نقلی غلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بوده است، مىگوید: من در مزرعههاى ابونیزر و بغیبغه، مشغول کار بودم که على (علیه السلام) نزدم آمد و به من فرمود: چیزى براى خوردن دارى؟
عرض کردم: غذایى دارم که امیرالمؤمنین آن را نمىپسندد. از کدوهاى مزرعه، غذایى تهیه کرده و آن را با روغنى معمولى پختهام، فرمود: همان را برایم بیاور.
حضرت بپاخاست و به سمت جوى آبى که در آنجا بود، رفت و دستان مبارکش را شستشو داد و از آن غذا تناول فرمود و مجدداً به سوى جوى آب رفت و دستانش را با ماسه شست تا آنها را تمیز کرد و سپس دستش را بر شکم خود روى لباس مالید و آن را خشک کرد و فرمود: کسى که به واسطه سیر کردن شکمش وارد دوزخ شود، خدا او را از رحمت خویش دور مىسازد و سپس کلنگ را به دست گرفت و داخل قنات رفت و مشغول حفر آن شد و آب به کندى خارج مىشد. حضرت از کانالِ قنات بیرون آمد و عرق پیشانىاش را با انگشتان مبارکش پاک کرد و دوباره نفس زنان به حفر قنات پرداخت. این بار، آب به مانند گردن شتر، جریان یافت. حضرت فوراً بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه مىگیرم که این قنات، صدقه به شمار مىآید و سپس نوشت:
«هذا ما تصدّق به عبد اللّه علىّ امیر المؤمنین، تصدّق بالضّیعتین على فقراء المدینة، إلّا أن یحتاج الیهما الحسنان، فهما طلق لهما دون غیرهما.»
«اینها صدقهی بنده خدا، علىّ امیر المؤمنین است که هر دو مزرعه را وقف مستمندانِ مدینه نمود، مگر این که [فرزندانم] حسن و حسین بدانها نیازمند شوند که در این صورت، ملک خالص آنان است و دیگران در آن حقى ندارند».[15]
پرورش احساس
حارث حمدانی تعریف میکند:
شبی با أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) سخن میگفتم و در ادامه گفتم: «ای امیرالمؤمنین! برای من حاجتی به وجود آمده.» حضرت فرمود: «من را اهل برای طرح این درخواست دانستی؟»
گفتم: «بله یا امیرالمؤمنین!» حضرت فرمود: «خداوند از طرف من به تو پاداش خیر دهد.» و بعد بلند شد و روی چراغ را پوشاند و سپس نشست و فرمود: «روی چراغ را پوشاندم تا خواری طرح حاجتت را در صورتت نبینم. حال سخن بگو زیرا من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود:
«حاجتها، امانتهایی از ناحیه خداوند در سینه بندگان هستند. پس هر کس آنها را پوشیده دارد، خداوند برای او عبادت مینویسد و هر کس آنها را افشاء کند، وظیفه است بر هر کس که آنها را بشنود این که او را کمک کند.»[16]
آری! علی (علیه السلام) اینگونه در فکر کمک به محرومین است. البته ایشان هم کمک معرفتی مینمود و هم کمک مادی؛ چنانچه حضرت برای جلوگیری از انحراف مسلمین در مباحث مختلف دخالت مینمود و با پرتو افشانی، معارف الهی را گوشزد مینمود. یک نمونه از این تذکر معرفتی را نقل مینماییم:
حضرت علی (علیه السلام) شنید مردی میگوید: «بخیل عذرش پذیرفتهتر از ستمگر است.» حضرت فرمود: «دروغ گفتی! ستمکار گاهی توبه میکند و طلب مغفرت مینماید و نسبت به آنهایی که مظلوم واقع شده بودند، رد مظالم میکند، ولی بخیل وقتی بخل میورزد، زکات و صدقه نمیدهد و صله رحم نمیکند و میهمان نوازی نمینماید و در راه خداوند و راههای نیک هزینه نمیکند و حرام است بهشت بر کسی که بخل میکند!»[17]
و این علی (علیه السلام) است که اینگونه غمخوار امت اسلام و فقراء مسلمین است و خداوند متعال نیز پاداش این انفاقات را نه تنها در آخرت بلکه حتی در دنیا نیز به ایشان عطا فرموده است. چنانچه نقل شده است:
سیّد ابن طاووس روایت کرده است که: پادشاه حبشه براى حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) قطیفهاى[18] به هدیه فرستاد که به طلا بافته بودند. حضرت فرمود: البتّه این قطیفه را به مردى بدهم که خدا و رسول را دوست دارد، و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. چون اصحاب آن حضرت شنیدند، همگی گردنها کشیدند که شاید به ایشان داده شود. پس حضرت فرمود: کجاست على؟ عمّار چون این سخن را شنید به خانه أمیر المؤمنین (علیه السلام) شتافت و این خبر را به حضرت رسانید.
چون آن جناب حاضر شد، حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) قطیفه را به او داد و فرمود: توئى سزاوار این قطیفه. پس حضرت امیر آن قطیفه را به سوق اللیل آورد و تارهاى آن را از هم گشود و طلاهاى آن را میان مهاجران و انصار قسمت نمود. چون به خانه برگشت هیچ از آن با خود نبرد.
چون روز دیگر حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) او را ملاقات کرد فرمود: یا على! دیروز هزار مثقال طلا گرفتهاى. فردا من و همه مهاجران و انصار نزد تو چاشت خواهیم خورد. أمیر المؤمنین (علیه السّلام) گفت: باشد یا رسول اللّه. چون روز دیگر شد، حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) با مهاجر و انصار متوجّه خانه آن حضرت شدند تا آنکه در کوبیدند و علی (علیه السلام) بیرون آمد. چون نظر مبارک پیامبر بر ایشان افتاد، در عرق حیا غوطه خورد زیرا در خانهی خود گمان به چیزى نداشت، نه اندک و نه بسیار.
پس حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) با مهاجران و انصار به خانه وارد شده و نشستند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) به نزد فاطمه (سلام الله علیها) رفت و ناگاه کاسه بزرگى دید پر از ترید[19] و بر روى آن پاره گوشتى گذاشته شده بود که بوى مشک از آن ساطع میگردید. پس حضرت امیر (علیه السّلام) خواست کاسه را بلند کند، اما از شدت بزرگی و وزن زیاد آن کاسه، نتوانست. پس فاطمه (سلام الله علیها) او را مدد کرد تا آنکه على (علیه السّلام) آن کاسه را به نزد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) گذاشت.
چون حضرت رسول آن طعام را مشاهده کرد، به نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمده و فرمود: دخترم، از کجا آوردى این طعام را؟ فاطمه (سلام الله علیها) گفت: اى پدر، از جانب خدا آمده است، به درستى که خدا هر که را مىخواهد بىحساب روزى مىدهد. پس رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: حمد مىکنم خداوندى را که بیرون نبرد مرا از دنیا تا آنکه دیدم درمورد دختر خود آنچه زکریّا در مریم دختر عمران دید.[20]
مناجات
وقتی خدا خواهد که دستی را بگیرد
حتی منِ آلوده را هم میپذیرد
از درب این خانه نمیگردد کسی رد
پس خوش به حال هر کسی اینجا بمیرد
اینجا همان جایی که دل را میبرند و
بیچارهها را با نگاهی میخرند و
از دیدهی آلوده تا باران میآید
جای عذاب النّارِ حق، غفران میآید
بر درد بیدرمانِ دل درمان میآید
زهرا خودش از عرش، از رضوان میآید
[1] ملک و زمین حاصلخیزی در مدینه است (لسان العرب، ج 8، ص: 419)
[2] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج4، ص: 22
[3] منسوب به جعفر بن محمد (علیهما السلام) امام ششم، مصباح الشریعة، ص: 82
[4] علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص: 23، ح 168
[6] عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص: 475، ح60
[7] عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 244،ح4991
[8] حسین بن محمد بن حسن بن نصر حلوانى ، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص: 12
[9] منسوب به جعفر بن محمد (علیهما السلام) امام ششم، مصباح الشریعة، ص: 83
[10] حسین بن محمد تقى نورى ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 7، ص: 17
[11] منسوب به جعفر بن محمد(علیهما السلام) امام ششم، مصباح الشریعة، ص: 82
[12] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 4، ص: 41
[15] شیخ محمد بن طاهر سماوى ، مترجم عباس جلالى ، سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین ،ص:124
[16] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 4، ص: 24
[17] محمد بن حسن شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 9، ص: 35
[18] پارچهای ضخیم که معمولاً از آن برای خشک کردن بدن استفاده میکردهاند.
[19] ظاهراً غذایی آبکی و شبیه آبگوشت بوده است.
[20] محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، ص:191