بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
خداوند متعال در قرآن کریم، به دفعات از رحمت و مغفرت خویش نسبت به بندگانش سخن گفته است؛ مثل این آیه که میفرماید: «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ[1]؛ به بندگانم خبر ده که یقیناً من [نسبت به مؤمنان] بسیار آمرزنده و مهربانم.»
این مغفرت در ماه مبارک رمضان به اوج خود میرسد، چنانچه رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ یُضَاعِفُ اللَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتِ وَ یَمْحُو فِیهِ السَّیِّئَاتِ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّة.[2]
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است که خداوند در آن حسنات را مىافزاید و گناهان را پاک مىکند و آن ماه برکت است و ماه بازگشت به سوی خداوند به وسیله توبه است و ماه بخشش و ماه آزاد شدن از آتش و رستگاری به وسیله رفتن به بهشت است.
درباره مغفرت الهی و توبه و بازگشت به سوی خداوند متعال، داستانی را از زمان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل مینماییم:
ابن عباس میگوید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بین دو نفر مرد انصارى و ثقفى برادرى و اخوت برقرار کرد، و آن دو از یکدیگر جدا نمىشدند، تا آنکه جنگى پیش آمد. آن مرد ثقفى با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براى جنگ از مدینه خارج شد، مرد انصارى ماند تا مخارج اهل خود و آن مرد ثقفى را تأمین کند و وسائل زندگانى آنان را تهیه نماید.
روزى مرد انصارى به خانه دوست خود آمد. همسر او را دید که دارد خود را مىشوید و موهاى او بر صورتش ریخته بود. هواى نفس بر او غلبه کرد. اجازه نگرفته داخل خانه شد و به آن زن رسید. رفت تا او را ببوسد ولی زن دست خود را بر صورتش نهاد، مرد دست او را بوسید، بعد پشیمان شد و حیا کرد و برگشت.
زن گفت: سبحان اللّه، به امانتى که به تو سپرده شده بود، خیانت کردى و خداى را نافرمانى نمودى! حاجت تو برآورده نشد. انصارى گوید: من از کرده خود پشیمان شدم و از شدت پشیمانى و اندوه از مدینه خارج گردیدم و به کوههاى مدینه پناه بردم و به توبه و انابه پرداختم، تا آن که مرد ثقفى از جنگ برگشت و به خانه آمد و همسرش، او را از جریان امر آگاه ساخت.
مرد ثقفی از خانه خارج شد تا او را پیدا کند. پس از جستجو در میان کوهها، او را یافت در حالى که در سجود بوده و مىگفت: گناه من بس عظیم است، چون به برادر خود خیانت کردم. ثقفى به او گفت: فلانى برخیز تا خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) برویم و گناه خود را براى ایشان توضیح ده. شاید خداوند براى تو فرجى سازد و توبه تو را قبول کند. پس آن دو به سوى مدینه روان شدند و هنگام نماز عصر خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند. جبریل بر حضرت فرود آمد که خداوند توبه او را قبول کرده است و این آیه را بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواند:
وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرُِّواْ عَلىَ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * أُوْلَئکَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنهَْارُ خَلِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِین.[3]
و آنان که چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مىآورند و براى گناهانشان آمرزش مىخواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شدهاند، با آنکه مىدانند [که گناه است]، پافشارى نمىکنند. * آنان، پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان، و بوستانهایى است که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است. جاودانه در آن بمانند، و پاداش اهل عمل چه نیکوست.
یکی از اصحاب گفت: اى رسول خدا، این آیه مخصوص این مرد است یا عمومیت دارد و همه را در برمىگیرد؟ حضرت فرمود: عمومیت دارد و شامل همه میشود.[4]
اقناع اندیشه
خداوند متعال بارها در قرآن کریم درباره مغفرت و بخشش بندگان سخن گفته است. کلمه «عفو» بنا به گفته راغب به معناى قصد است.[5] البته این معنا، معناى جامعى است که از موارد استعمال آن به دست مىآید،- وقتى گفته مىشود: «عفاه» و یا«اعتفاه» یعنى قصد فلانى را کرد تا آنچه نزد او است بگیرد، و وقتى گفته مىشود: «عفت الریح الدار» معنایش این است که نسیم قصد خانه کرد و آثارش را از بین برد.
گویا اینکه در مورد کهنه شدن خانه مىگویند: «عفت الدار» عنایتى لطیف در آن دارند و کأنّه مىخواهند بگویند خانه قصد آثار خودش کرد، و زینت و زیبایى خودش را گرفت و از انظار ناظران پنهان ساخت و به این عنایت است که عفو را به خداى تعالى نسبت مىدهند، گویا خداى تعالى قصد بندهاش مىکند و گناهانى که در او سراغ دارد از او مىگیرد و او را بىگناه مىسازد.
از اینجا روشن مىشود که مغفرت (که عبارت از پوشاندن است) به حسب اعتبار متفرع و نتیجه عفو است، چون هر چیزى اول باید گرفته شود، بعد پنهان گردد. خداى تعالى هم اول گناه بندهاش را مىگیرد و بعد مىپوشاند و گناه گناهکار را نه در نزد خودش و نه در نزد دیگران برملا نمىکند. همچنان که فرمود: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا»[6] و نیز فرمود: «وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً»[7]
که اول عفو را ذکر مىکند، بعد مغفرت را و در تمام ده باری که عفو و غفران در آیات الهی با هم آمدهاند، عفو بر غفران به همین صورت پیشی گرفته است.
البته باید متذکر شویم که معناى عفو و مغفرت، منحصر در آثار تشریعى و اخروى نیست، بلکه شامل آثار تکوینى و دنیایى نیز مىشود. به شهادت اینکه در قرآن کریم در همین موارد استعمال شده است. از آن جمله فرموده: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» و این آیه به طور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنیایى گناهان نیز هست.[8]
خداوند متعال در قرآن کریم برای مغفرت عواملی را مطرح نموده است که به آنها اشاره مینماییم:
1. ایمان
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی.[9]
ما به پروردگارمان ایمان آوردیم، تا گناهان ما و آن سحرى که ما را بدان واداشتى بر ما ببخشاید، و خدا بهتر و پایدارتر است.
2. تقوا
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ.[10]
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى] تشخیص [حقّ از باطل] قرار مىدهد و گناهانتان را از شما مىزداید و شما را مىآمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.
3. پیروى از انبیاء
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ.[11]
بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.»
4. عفو و گذشت از مردم
وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم.[12]
و سرمایهداران و فراخدولتان شما نباید از دادنِ [مال] به خویشاوندان و تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند، و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است.
5. انفاق در راه خدا
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ.[13]
اگر خدا را وامى نیکو دهید، آن را براى شما دو چندان مىگرداند و بر شما مىبخشاید، و خدا سپاسپذیرِ بردبار است.
6. جهاد در راه خدا با جان و مال
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَلِکمُْ خَیرٌْ لَّکمُْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکمُْ ذُنُوبَکمُْ وَ یُدْخِلْکمُْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم.[14]
به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این [گذشت و فداکارى] اگر بدانید، براى شما بهتر است * تا گناهانتان را بر شما ببخشاید، و شما را در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است و [در] سراهایى خوش، در بهشتهاى همیشگى درآورد. این [خود] کامیابى بزرگ است.
7. عبادت خداوند متعال
أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُونِ * یَغْفِرْ لَکمُ مِّن ذُنُوبِکمُْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنتُمْ تَعْلَمُون.[15]
خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید * [تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل] شما را تا وقتى معیّن به تأخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرّر خدا برسد، تأخیر برنخواهد داشت.
8. پرهیز از گناهان کبیره
إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً.[16]
اگر از گناهان بزرگى که از آن [ها] نهى شدهاید دورى گزینید، بدیهاى شما را از شما مىزداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمىآوریم.
9. دعا و استغفار و انابه
قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.[17]
موسی (علیه السلام) گفت: «پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، مرا ببخش.» پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است.
و نیز در آیه دیگری آمده است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعى بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.[18]
اى کسانى که ایمان آوردهاید، به درگاه خدا توبهاى راستین کنید. امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمىگرداند. نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است. آنگاه مىگویند: «پروردگارا، نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى، که تو بر هر چیز توانایی.»
10. دعای اولیاء خدا برای انسان
قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبىِّ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم.[19]
گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.» * یعقوب (علیه السلام) گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مىخواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.»[20]
در مقابل این عوامل، موانعی نیز برای غفران در قرآن کریم مطرح شده است.
1. شرک به خداوند
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً.[21]
مسلّماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمىبخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مىبخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهى بزرگ بربافته است.
2. نفاق
ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلىَ قُلُوبهِِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُون *..... سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لهَُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِین.[22]
این بدان سبب است که آنان ایمان آورده، سپس به انکار پرداختهاند و در نتیجه بر دلهایشان مهر زده شده و [دیگر] نمىفهمند.... براى آنان یکسان است، چه برایشان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى. خدا هرگز برایشان نخواهد بخشود. خدا فاسقان را راهنمایى نمىکند.
3. کفر
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ. [23]
چه براى آنان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى [یکسان است، حتّى] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید، چرا که آنان به خدا و فرستادهاش کفر ورزیدند، و خدا گروه فاسقان را هدایت نمىکند.
البته این موانع تا قبل از توبه واقعی است، وگرنه همانطور که در آیاتِ عوامل مغفرت عرض شد، توبه واقعی باعث جلب غفران الهی میگردد، فلذا کفار و مشرکین هم موقعیت توبه و ایمان آوردن به خداوند متعال و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته و دارند، چرا که قرآن میفرماید:
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْلَمُونَ.[24]
و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند.
از مطالب مذکور میتوان فهمید که خداوند متعال راههای فراوانی را برای غفران و بخشوده شدن انسان قرار داده است. گویا او منتظر است تا انسانها به سویش بازگردند و مسیر بندگی و اطاعت او را در پیش گیرند و این ماه مبارک که ماه میهمانی خداوند است، یکی از بهترین زمانها برای جلب رحمت و مغفرت الهی است، چرا که شیاطین در بند هستند و با انجام عباداتی مثل روزه و قرائت قرآن، شرایط بازگشت انسان به سوی پروردگار و انتخاب درست که همان مسیر بندگی است بیشتر و بهتر فراهم است. لذا با انجام هر چه بیشتر و بهتر عواملی که ذکر شد میتوان به مغفرت الهی دست یافت.
رفتارسازی
یکی از عواملی که در روایات برای پذیرفته شدن توبه و قرار گرفتن در حیطه غفران الهی مطرح شده، دوستی و پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامان بزرگوار (علیهم السلام) است، چنانچه در تاریخ نقل شده:
عبدالله بن عباس میگوید:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع اصحابشان در منا فرمود: «ای مسلمانان، این علی بن ابی طالب، سرور و مهتر عرب و بزرگترین وصّی پیامبران است. جایگاه او نزد من همانند جایگاه هارون نزد موسی است، و تنها فرق علی با او این است که هارون بعد از موسی پیامبر بود اما بعد از من پیامبری نمیآید. خداوند توبه هیچ کس را نمیپذیرد، مگر توبه کسی که دوستی و محبّت علی (علیه السلام) را در دل داشته باشد.»
آنگاه رسول خدا به حسان بن ثابت فرمود: «در اینباره شعری بگو.»
و حسّان بن ثابت چنین سرود:
«لا تقبل التوبة من تائب *** اِلاّ بُحِبّ ابن اَبی طالِب»
«توبهی هیچ توبه کنندهای جز با دوستی و محبت پسر ابوطالب پذیرفته نیست.»[25]
در منابع روایی شیعه، درباره پذیرش توبه و مغفرت خداوند متعال، مطالب دیگری نیز مطرح شده که نشان میدهد آنچه را که قرآن به عنوان گناهان کبیره معرفی نموده و شرط بخشش گناهان صغیره را دوری از این کبائر اعلام میکند، تماماً گناهانی است که مربوط به اولیاء خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) میباشد، چنانچه در روایتی نقل شده:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: بزرگترین گناهانِ بزرگ، هفت گناه است.
اول: شرک به خداوندِ باعظمت است.
دوم: کشتن کسی است که خداوند کشتنش را حرام کرده است مگر به حق. چنانچه قرآن میفرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ[26]؛ و انسانى را که خدا محترم شمرده جز به حق نکشید.»
سوم: خوردن اموال یتیمان.[27]
چهارم: نافرمانی از والدین و عاقّ والدین شدن.[28]
پنجم: تهمت زدن به زنان پاکدامن و عفیفه.[29]
ششم: فرار از جهاد و مواجهه با دشمن.[30]
هفتم: انکار آنچه که خداوند (عز و جل) نازل کرده است.[31]
اما شرک به خدای بزرگ: پس همانا آنچه را که خداوند درباره ما نازل کرده است و آنچه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ما گفته است به شما رسیده است. پس بعضی کلام خدا و پیامبر را نپذیرفتند و رد کردند، پس شرک به خدا همین است.
اما کشتن نفس محرّمه، پس کشتن حسین (علیه السلام) و اصحاب او بود.
اما خوردن اموال یتیمان همین است که حقوق مالی را از روی ظلم ندادند و آن را بردند.
اما نافرمانی والدین پس همانا خداوند (عز و جل) در کتابش فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ[32]؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش مادران ایشانند.» پس پیامبر پدر ایشان است ولی پیامبر را در مورد فرزندان و در مورد خویشان نزدیک پیامبر نافرمانی کردند.
اما تهمت ناروا به زنان مؤمنه زدن پس به فاطمه (سلام الله علیها) بر منبرهایشان تهمت ناروا زدند.
اما درباره فرار از جهاد: با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از روی خواست خودشان و بدون اجبار بیعت کردند، سپس از آن بیعت فرار کرده و علی (علیه السلام) را تنها گذاشتند.
و اما انکار آنچه خدا نازل کرده است: پس همانا حق ما را انکار کردند و این از چیزهایی است که هیچکس نسبت به آن ناآگاه و بی اطلاع نیست.
و خداوند میفرماید:
إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً.[33]
اگر از گناهان بزرگى که از آن [ها] نهى شدهاید دورى گزینید، بدیهاى شما را از شما مىزداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمىآوریم.[34]
آری! کسی که در مذهب و مکتب اهل بیت عصمت (علیهم السلام) نباشد و مسیر زندگی او در مسیر امامان بزرگوار شیعه نباشد و در صراط ولایت قدم نگذارد، مغفرت الهی را از دست خواهد داد. فلذا غفران الهی زمانی شامل انسان میگردد که در کنار تلاش برای جلب غفران خداوند متعال، ولایت اهلبیت عصمت (علیهم السلام) را پذیرفته باشیم.
پرورش احساس
از آنچه گفتیم، واضح شد که مغفرت خداوند متعال، بسیار وسیع بوده و اگر از بزرگترین گناهان نیز توبهی واقعی صورت پذیرد، امید به عفو و مغفرت خداوند هرگز قطع نمیگردد. اما نکتهای که قابل توجه میباشد آن است که در صورت تداوم گناهان، به مرور قلب افراد دچار بیماری شده و دیگر به سوی خداوند رو نکرده و حتی درخواست بخشش و مغفرت نیز نمینمایند، بلکه تدریجاً نفاق در قلبهایشان جانشین ایمان گردیده و راه هرگونه بازگشت را بر خود میبندند. در این زمینه، حکایتی شنیدنی از صدر اسلام را خدمتتان نقل میکنیم:
بعد از غزوه بنى المصطلق[35]، دو نفر از مسلمانان، یکى از طایفه انصار و دیگرى از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند. یکى قبیله انصار را به یارى خود طلبید، و دیگرى مهاجران را. یک نفر از مهاجران به یارى دوستش آمد و «عبد اللَّه بن اُبَى» که از سرکردههاى معروف منافقان بود به یارى مرد انصارى شتافت و مشاجره لفظى شدیدى در میان آن دو درگرفت.
عبد اللَّه بن اُبى سخت خشمگین شد و در حالى که جمعى از قومش نزد او بودند گفت: ما این گروه مهاجران را پناه دادیم و کمک کردیم اما کار ما شبیه ضرب المثل معروفى است که مىگوید: سَمِّنْ کلْبَک یأْکُلْک! (سگت را فربه کن تا تو را بخورد!) و اللَّه لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ.[36] «به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد.» و منظورش از عزیزان، خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران.
سپس رو به اطرافیانش کرد و گفت: این نتیجه کارى است که شما به سر خودتان آوردید. این گروه را در شهر خود جاى دادید و اموالتان را با آنها قسمت کردید. اگر باقیمانده غذاى خودتان را به مثل این مرد (اشاره به مرد مهاجرى که طرف دعوى بود) نمىدادید، بر گردن شما سوار نمىشدند، بلکه از سرزمین شما مىرفتند و به قبائل خود ملحق مىشدند!
در اینجا زید بن ارقم که در آن وقت جوانى نوخاسته بود، رو به عبد اللَّه بن اُبى کرد و گفت: به خدا سوگند ذلیل و قلیل تویى! و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در عزت الهى و محبت مسلمین است و به خدا قسم من بعد از این تو را دوست ندارم. عبد اللَّه صدا زد: خاموش باش. تو باید بازى کنى اى کودک! زید بن ارقم خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و ماجرا را نقل کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسى را به سراغ عبد اللَّه فرستاد و فرمود: این چیست که براى من نقل کردهاند؟ عبد اللَّه گفت: به خدایى که کتاب آسمانى بر تو نازل کرده من چیزى نگفتم! و زید دروغ مىگوید.
جمعى از انصار که حاضر بودند عرض کردند: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبد اللَّه بزرگ ما است. سخن کودکى از کودکان انصار را بر ضد او نپذیر. پیامبر عذر آنها را پذیرفت. در این هنگام طائفه انصار، زید بن ارقم را ملامت کردند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور حرکت داد. یکى از بزرگان انصار به نام اسید، خدمت ایشان آمد و عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! در ساعت نامناسبى حرکت کردى! فرمود: بله! آیا نشنیدى رفیقتان عبد اللَّه چه گفت؟ او گفته است هر گاه به مدینه بازگردد، عزیزان، ذلیلان را خارج خواهند کرد.
اسید عرض کرد: تو اى رسول خدا! اگر اراده کنى او را بیرون خواهى راند. و اللَّه تو عزیزى و او ذلیل است، سپس عرض کرد: یا رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) با او مدارا کنید.
سخنان عبد اللَّه بن اُبى به گوش فرزندش رسید. خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: شنیدهام مىخواهید پدرم را به قتل برسانید. اگر چنین است به خود من دستور دهید سرش را جدا کرده براى شما مىآورم! زیرا مردم مىدانند کسى نسبت به پدر و مادرش از من نیکوکارتر نیست. از این مىترسم دیگرى او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه کنم و خداى ناکرده او را به قتل برسانم و مؤمنى را کشته باشم و به دوزخ بروم!
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مسأله کشتن پدرت مطرح نیست. مادامى که او با ما است با او مدارا و نیکى کن.
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه دهند. فردا هنگامى که آفتاب برآمد دستور توقف داد. لشکریان به قدرى خسته شده بودند که همین که سر به زمین گذاشتند به خواب عمیقى فرو رفتند (و هدف پیغمبر این بود که مردم ماجراى دیروز و حرف عبد اللَّه ابى را فراموش کنند.)
سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مدینه شد. زید بن ارقم مىگوید: من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم. در این هنگام، سوره منافقین نازل شد و زید را تصدیق و عبد اللَّه را تکذیب کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گوش زید را گرفت و فرمود: اى جوان! خداوند سخن تو را تصدیق کرد. همچنین آنچه را به گوش شنیده بودى و در قلب حفظ نموده بودى، خداوند آیاتى از قرآن را درباره آنچه تو گفته بودى نازل کرد.
در این هنگام «عبد اللَّه بن اُبى» نزدیک مدینه رسیده بود. وقتى خواست وارد شهر شود، پسرش آمد و راه را بر پدر بست و گفت: واى بر تو چه مىکنى؟ پسرش گفت: به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمىتوانى وارد مدینه شوى و امروز میفهمى عزیز و ذلیل کیست؟!!
«عبد اللَّه» شکایت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به پسرش پیغام داد که بگذار پدرت داخل شهر شود. فرزندش گفت: حالا که اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد مانعى ندارد.
عبد اللَّه وارد شهر شد اما چند روزى بیشتر نگذشت که بیمار گشت و از دنیا رفت! (و شاید دق مرگ شد.)
نکته دیگر این است که هنگامى که این آیات نازل شد و دروغ عبد اللَّه ظاهر گشت، بعضى به او گفتند: آیات شدیدى درباره تو نازل شده. خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برو تا براى تو استغفار کند. عبد اللَّه سرش را تکان داد گفت: به من گفتید ایمان بیاور آوردم. گفتید: زکات بده دادم. چیزى باقى نمانده که بگوئید براى محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سجده کن! و در اینجا آیه «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون»[37] نازل گردید.[38]
مناجات
بساط عاشقی ما به پاست این شبها
زمان آشتی باخداست این شبها
گناهکار قدیمی دوباره برگشته
صدای زمزمهها آشناست این شبها
زمان بده به زمین خوردهای اله کریم
اگر مرا بزنی هم رواست این شبها
خوشا به حال گدایی که چشم تر دارد
که گریههای سحر کیمیاست این شبها
کنارسفرهی افطار، زیر لب گفتم
نگفتهای به خود، آقا کجاست این شبها
قسم به خاک نشسته به چادر زهرا (س)
مرا ببخش، ببخشی رواست این شبها
[2] محمد بن علی بن بابویه، فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 95
[3] آل عمران، آیات 135 و 136
[4] محمد جعفر اسلامی، شأن نزول آیات، ص: 138
[5] حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن، ص574.
[8] سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص: 51
[20] محسن قرائتی، تفسیر نور(10جلدى)، ج8، ص211
[25] عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم طبرى آملى، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ط - القدیمة)، ج2، ص: 147
[27] إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً (النساء، آیه 10)
[28] وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا (مریم، آیه14)
[29] وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (النور، آیه 4)
[30] یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ (الأنفال، آیه 15)
[31] بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (البقره، آیه 90)
[34] محمد بن الحسن طوسی، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج4، ص: 149
[35] جنگى که در سال ششم هجرت در سرزمین « قدید» واقع شد.
[38] ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج24، ص: 156