مسجد پایگاه تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(ع)
۱۳۹۴/۰۵/۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

در حدیثی شریف که امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارشان به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند، اینچنین آمده:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)‏ مَنْ کَانَ الْقُرْآنُ حَدِیثَهُ وَ الْمَسْجِدُ بَیْتَهُ‏ بَنَى‏ اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ.[1]

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)‏ فرمودند: هرکس کلامش قرآن و خانه‌اش مسجد باشد، خداوند منزلى در بهشت براى او بنا مى‌کند.

و همچنین در حدیثی که قطب راوندی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده‌اند، آمده است:

عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ: الْمَسَاجِدُ بُیُوتُ‏ الْمُتَّقِینَ‏ وَ مَنْ کَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَیْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّاحَةِ وَ الْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاط.[2]

نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مساجد، خانه پارسایان است و هر کس مسجد، خانه‌اش باشد، خداوند تضمین کرده که او را در رحمت و راحتی قرار داده و اجازه عبور از صراط به سوى بهشت را به او خواهد داد.

همانطور که در این دو حدیث شریف اشاره شد، خداوند دوست می‌دارد که مؤمنین و شیعیان اهل‌بیت (علیهم السلام) بخش قابل توجهی از زمان و عمر خود را در مساجد بگذرانند و اهل حضور در مراسم‌های عبادی و مذهبی و آموزشی مسجد باشند. ملاک و حدی که در اینجا برای این حضور تعیین شده، آن است که افراد به مقداری در مسجد حضور داشته باشند که در نگاه عمومِ مردم، مسجد خانه دوم آنها محسوب شود؛ نه آنکه برنامه‌ی دائمشان بر این باشد که به حداقل زمان حضور در مساجد اکتفا کرده و فقط چند دقیقه‌ای برای اقامه نماز واجب، و تازه آن‌هم بدون تعقیبات و مستحبات به مساجد بیایند.

گرچه درصورتی که بخاطر شرایط خاص و در دوره‌هایی محدود، ناچار به حضور حداقلی در مسجد بشویم، قطعاً همین میزان از حضور نیز بهتر از نیامدن به مسجد و اقامه نماز به صورت فرادی می‌باشد، ولی نباید برنامه خود را بر روی حداقل حضور تنظیم کنیم، همانطور که بیشتر مردم در امور مادی به حداقل‌ها اکتفا نکرده و دائماً برای رسیدن به امکانات و رفاه بیشتر تلاش و برنامه‌ریزی می‌کنند.

اقناع اندیشه

دلیل اصلی حضور در مساجد، مطابق با کلام معصومین سه چیز می‌باشد.

آنچنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصیت خود به جناب أبوذر می‌فرمایند:

یَا أَبَا ذَرٍّ کُلُ‏ جُلُوسٍ‏ فِی‏ الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلَّا ثلاث [ثَلَاثَةً] قِرَاءَةُ مُصَلٍّ أَوْ ذِکْرُ اللَّهِ‏ أَوْ سَائِلٌ عَنْ عِلْمٍ.[3]

ای أباذر! هر نشستن و حضوری در مسجد بیهوده است، مگر برای سه چیز. نماز خواندن، و یا ذکر و یاد خداوند، و یا آموختن مطلبی علمی.

بنابراین، راز تأکید پیامبر و ائمه (علیهم السلام) بر حضور پر رنگ در مساجد را باید در همین سه مورد جستجو نمود.

قطعاً برپا داشتن نماز، به عنوان رکن اصلی دین و یکی از مهمترین واجبات، انگیزه‌ای مهم برای حضور در خانه خدا می‌باشد، اما بر طبق کلام معصومین و سنتی که در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری بوده است، خواندن نماز جماعت، تنها کارایی و هدف مسجد نمی‌باشد. بلکه یاد خداوند و آموزش مطالب علمی نیز دو رکن مهم و دو انگیزه اصلی از حضور مسلمانان در مساجد هستند.

همانطور که شهید ثانی در حدیثی به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:

مَنْ غَدَا إِلَى‏ الْمَسْجِدِ لَا یُرِیدُ إِلَّا لِیَتَعَلَّمَ خَیْراً أَوْ لِیُعَلِّمَهُ کَانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامِّ الْعُمْرَةِ وَ مَنْ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ لَا یُرِیدُ إِلَّا لِیَتَعَلَّمَ خَیْراً أَوْ لِیُعَلِّمَهُ فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامِّ الْحِجَّةِ.[4]

هر آنکس که صبحگاهان به مسجد برود، در حالی که تنها قصدش (از رفتن به مسجد) آموختن مطلبی نیکو و یا یاد دادن آن به دیگران باشد، ثواب یک عمره‌ی تمام و کامل را خواهد داشت و کسی که به هنگام شب به مسجد برود و تنها هدفش آموختن مطلبی نیکو و یا یاد دادن آن به دیگران باشد، پاداش یک حج تمام و کامل را خواهد داشت.

علامه مجلسی نیز در کتاب بحار الأنوار ماجرایی را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این صورت نقل می‌کنند که:

وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَإِذَا فِی‏ الْمَسْجِدِ مَجْلِسَانِ‏ مَجْلِسٌ یَتَفَقَّهُونَ وَ مَجْلِسٌ یَدْعُونَ اللَّهَ تَعَالَى وَ یَسْأَلُونَهُ فَقَالَ کِلَا الْمَجْلِسَیْنِ إِلَى خَیْرٍ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَیَدْعُونَ اللَّهَ وَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَیَتَعَلَّمُونَ وَ یُفَقِّهُونَ الْجَاهِلَ هَؤُلَاءِ أَفْضَلُ بِالتَّعْلِیمِ أُرْسِلْتُ ثُمَّ قَعَدَ مَعَهُمْ.[5]

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مسجد شدند و ناگاه مشاهده کردند که در مسجد دو گروه حضور دارند. گروهی مشغول علم آموزی و فهم احکام دین هستند و گروهی مشغول عبادت و دعا به درگاه خداوند متعال می‌باشند. سپس ایشان فرمودند: «هر دو گروه در مسیری نیک و پسندیده هستند، این گروه در حال دعا و إنابه و این گروه دیگر در حال علم آموزی و تعلیم معارف و همین گروه افضل و برتر است. من نیز برای تعلیم مبعوث شده‌ام.» سپس همراه با آن گروه نشستند.

بنابراین مسجد هم به عنوان یک عبادتگاه، و هم به عنوان یک دانشگاه عمومی و آزاد برای تمامی مسلمانان می‌باشد تا با حضور در مجالس علمی و بهره بردن از سخنان علما و بزرگان دینی، روز به روز بر فهم خود از اصول اعتقادی و احکام دینِ اسلام بیافزایند و به این وسیله خود را برای رویارویی با فریب‌های شیاطین و فتنه‌های روزگار آماده سازند.

با بررسی سیره و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بحث فعالیت‌های آموزشی مساجد، دیده می‌شود که در صدر اسلام، «مسجد النبی» به صورت یک مرکز آموزشی ـ فرهنگی و پایگاهی برای مبارزه با جهل و بی‌سوادی و از سویی دیگر مکانی برای اشاعه‌ی فرهنگ و ادب و دیگر معارف اسلامی در آمد. «حلقه‌های علمی» با جنب و جوش خاصی در مسجد بزرگ مدینه به صورت رسمی تشکیل می‌شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اصحابشان را در قول و عمل به شرکت فعال در این حلقه‌ها تشویق کرده و می‌فرمودند:

بَادِرُوا إِلَى رِیَاضِ الْجَنَّةِ. قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ؟ قَالَ حَلَقُ‏ الذِّکْرِ.[6]

«به سوی باغ‌های بهشت بشتابید.» از ایشان پرسیدند: ای پیامبر خدا! منظور شما از باغ‌های بهشتی چیست؟ فرمود: «حلقه‌های ذکر.»

البته فعالیت‌های آموزشی در زمان ایشان، منحصر به مسجد النبی نبوده است، بلکه بحث و بررسی مسائل علمی در مساجد دیگری نیز وجود داشته که البته در سطحی محدودتر به کار آموزش و تلاش‌های علمی مشغول بودند. بدین‌گونه، مسجد به عنوان نخستین پایگاه علمی، رسالت خود را در جامعه‌ی نوساخته‌ی اسلامی برای ترویج و اشاعه‌ی علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامی آغاز کرد و هم‌چنان مسیر رشد و ترقی علمی را پیمود به طوری که در عصر خلفا نیز مساجد نزد عموم مردم به عنوان کانون اصلی آموزش قرآن کریم، مسائل دینی و احکام و فقه اسلامی شناخته می‌شد. در دیگر شهرها، همچون مکه و سایر نقاط شبه جزیره و در تمام سرزمین‌هایی که به حوزه‌ی قلمروی اسلامی پیوسته بود نیز مسجد در همین نقش کلیدی به کار رفت و مسجد عملاً به محل تبلیغ و جذب پیروان دیگر ادیان به اسلام تبدیل گردید.

حکایتی خواندنی از سوالات علمی یک عالم یهودی از خلیفه اول در مسجد خدمتتان ارائه می‌گردد.

در زمان خلیفه اول، روزی یکی ازدانشمندان یهودی به نزد او آمده و پرسید: تو خلیفه پیامبر اسلام هستی؟

ابوبکر گفت: آری.

دانشمند گفت: ما در تورات خوانده‌ایم که جانشینان پیامبران، از تمام پیروان او داناتر هستند؛ ممکن است شما بفرمائید که خداوند در آسمان است یا در زمین؟

خلیفه گفت: خدا در آسمان و بر روی عرش است.

دانشمند گفت: بنابراین، زمین از خدا خالی است و خداوند در یکجا هست و در یکجا نیست؟

خلیفه پاسخ داد: این حرف افراد بی‌دین است. آدم دین‌دار اینطور حرف نمی‌زند. دور شو، و گرنه تو را خواهم کشت.

مرد یهودی با شگفتی از جای برخاست و در حالی که اسلام را مسخره می‌کرد از مسجد بیرون رفت. در میان راه با علی (علیه السّلام) برخورد کرد. امام به او فرمود: من فهمیدم که تو از ابوبکر چه پرسیدی و او به تو چه پاسخی داد، ولی بدان که ما معتقدیم، خداوند مکان را بوجود آورده و بنابراین نمی‌تواند مکان داشته باشد، و برتر از آن است که مکانی او را در خود جا دهد، ولی با این وصف، خدا همه جا هست بدون اینکه با چیزی تماس پیدا کند، یا در کنار چیزی واقع شود. از نظر علمی، به تمام مکان‌ها احاطه دارد، و هیچ‌یک از موجودات از تدبیر او خالی نیست.

حال اگر از کتاب‌های خودتان مطلبی را نقل کنم که به درستی آنچه گفتم گواهی دهد، مسلمان می‌شوی؟

دانشمند یهودی گفت: آری.

امام فرمودند: آیا در یکی از کتاب‌های مذهبی شما این مطلب نیست که: موسی بن عمران روزی نشسته بود که ناگاه فرشته‌ای از طرف مشرق آمد، و موسی از او پرسید از کجا آمدی؟ فرشته گفت از پیش خدا. فرشته دیگری از غرب آمد، موسی پرسید تو از کجا آمدی؟ گفت از پیش خدا. فرشته دیگری آمد، موسی پرسید: تو از کجا آمدی؟ پاسخ داد: از زمین هفتم و از پیش خدا. موسی با دیدن این ماجرا با شگفتی گفت: پاک و منزّه است آن خدائی که هیچ جا از او خالی نیست، و به جائی نزدیک‌تر از جای دیگر نمی‌باشد.

پس از نقل این داستان، دانشمند یهودی گفت: گواهی می‌دهم که آنچه گفتی کاملاًً صحیح است، و تو به جانشینی پیامبرت سزاوارتری.[7]

پرورش احساس

حضور دائم در مساجد و بهره‌گیری از فضای معنوی و نماز جماعت و مطالب علمی و دینی که در خانه خدا هر روزه برقرار است، نه تنها دارای اجر و پاداش عظیم اُخروی می‌باشد، بلکه به تدریج در اثر آشنایی هرچه بیشتر افراد با معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)، سبب ایجاد روحیه قناعت در امور مادی و دنیوی و رضایت به تقدیر الهی و تشویق به صبر در برابر سختی‌ها و مصائب می‌گردد و در نهایت، فردِ مسجدی را به فردی بزرگ‌منش و جلیل و عزیز در میان دوستان و آشنایان تبدیل کرده و عزت دنیوی را نیز برای او به ارمغان می‌آورد، چرا که عمل به احکام و دستورات دینی، در درجه اول باعث زندگی سعادتمند دنیوی می‌شود و پس از مرگ نیز سعادت ابدی را برای مؤمن به ارمغان می‌آورد.

در همین زمینه، حکایتی شنیدنی از یکی از مؤمنین پرهیزکار و اهل مسجد، خدمتتان تقدیم می‌گردد:

یکی از بازاریان که اهل حضور دائم در مسجد و سخنرانی‌های عالمان دینی بودند، در خاطره‌ای نقل می‌کرد که یک شب آیت الله شاه آبادی در یکی از سخنرانی‌هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند: چرا افرادی که اهل آن مسجد و در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه‌های معنوی نشان نمی‌دهند؟

سپس از روی ناراحتی و با حالتی گله‌مند می‌گویند: «آخر، مگر شماها نمی‌خواهید آدم شوید؟ اگر نمی‌خواهید تغییری در خودتان ایجاد کنید، من این قدر به زحمت نیفتم.»

همین فرد می‌گوید: «بعد از منبر، من و چند نفر از اهالی مسجد خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می‌خواهیم آدم بشویم. چه کنیم؟»

ایشان فرمودند: «من به شما سه دستور می‌دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.»

سه دستور ایشان چنین بود:

1-    مقید باشید نماز را در اول وقتش اقامه کنید. هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد، دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به جماعت خوانده شود.

2-    در کاسبی خودتان انصاف به خرج دهید، و واقعاً اقل منفعتی را که می‌توانید، همان را در نظر بگیرید. در معاملات، چشم‌هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری فرق نگذارید و برای همه‌ی آنها همان اقل منفعت در نظرتان باشد.

3-   از نظر حقوق الهی، گر چه می‌توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم (علیه السلام) به شما مهلت داده‌اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید.

همین فرد می‌افزاید: من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می‌آمدم، که صدای اذان بلند شد. خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.

در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند. در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.

ایشان متحیر شد. سپس با تعجب فرمود که معذرت می‌خواهم، من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی در ذهن و فکرم می‌رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می‌شدم و بر می‌گشتم.

این اولین مشاهده‌ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزامِ من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم.[8]

رفتارسازی

در حدیثی به نقل از یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) آمده است که او خدمت امام عرضه می‌دارد: من دوست ندارم در مساجدِ اهل سنت نماز بخوانم.

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنِّی لَأَکْرَهُ‏ الصَّلَاةَ فِی‏ مَسَاجِدِهِمْ‏. فَقَالَ لَا تَکْرَهْ فَمَا مِنْ مَسْجِدٍ بُنِیَ إِلَّا عَلَى قَبْرِ نَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ قُتِلَ فَأَصَابَ تِلْکَ الْبُقْعَةَ رَشَّةٌ مِنْ دَمِهِ فَأَحَبَّ اللَّهُ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا فَأَدِّ فِیهَا الْفَرِیضَةَ وَ النَّوَافِلَ وَ اقْضِ فِیهَا مَا فَاتَکَ.[9]

در پاسخ به این مطلب، امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: چنین مکن، زیرا هیچ مسجدی نیست مگر اینکه بر روی قبر یک پیامبر یا وصی او که به قتل رسیده است ساخته شده و قطره‌ای از خون او بر آن نقطه از زمین ریخته شده است و در نتیجه خداوند دوست می‌دارد که در آن مکان، ذکر و یاد او برقرار باشد. بنابراین، در تمام مساجد، هم نماز واجب بخوان و هم نمازهای مستحب را ادا کن و هم نماز قضا شده است را به‌جا بیاور.

همانطور که در این روایت مشاهده می‌شود، امام صادق (علیه السلام) نه تنها شیعیان را از عدم حضور در مساجد به بهانه‌های مختلف نهی می‌کنند، بلکه در مقابل با بیان گوشه‌ای از فضیلت مسجد، آنها را دعوت می‌نمایند تا برای عبادات مختلف، اعم از نمازهای واجب و مستحب در این اماکن حاضر شوند و ذکر و یاد خداوند را در مساجد دائماً بپا دارند، به گونه‌ای که مسجد در تمام طول ساعات روز و شب، شاهد حضور افرادی باشد که برای انجام نمازها و مراسمات مذهبی و عبادی به آنجا آمده‌اند.

بنابراین لازم است تا برنامه‌ای معین و منظم در زندگی داشته باشیم تا بتوانیم حداکثر استفاده و بهره معنوی را از حضور در مساجد و برنامه‌های مختلفی که در آن تشکیل می‌شود، ببریم.

شاید قبل از اینکه بتوانیم عملاً خود را ملتزم به چنین برنامه‌ای نماییم، لازم باشد تا اندکی نگاه خود را به زندگی و اهداف و اولویت‌هایمان اصلاح نماییم و با کمی تأمل و دقت در زندگیِ الگوهای الهی و اسوه‌های عبودیت، وابستگی بیش از حد به دنیا را از دل‌هایمان بزداییم و با یاد‌آوری پاداش عظیمی که خداوند به اهالی مسجد و کسانی که مسجد را خانه دوم خویش قرار دهند، وعده داده است، هر چه بیشتر دل‌هایمان را به سمت این بارگاه ربوبی متوجه کنیم تا روز به روز جامعه‌ی اسلامی و شیعی که ما امروزه در آن زندگی می‌کنیم، به جامعه‌ی آرمانی نزدیک‌تر شده و اماکن مقدسی چون مساجد و امام‌زادگان به عنوان محور و کانون اصلی تراوش علم و عبادت، قرار گیرند. ان­شاءالله.

 

 



[1] محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، الأمالی (للصدوق)، النص، ص 501

[2] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 362

[3] حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، ص 467

[4] زین الدین بن علی (شهید ثانی)، منیة المرید، ص 106

[5] محمد باقر بن محمد تقی (المجلسی)، بحار الأنوار (ط بیروت)، ج 1، ص 206

[6] محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، کتاب من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 409

[7] احتجاج طبرسی، ج 2، ص 313

[8] آثار و برکات نماز اول وقت، ص 70

[9] محمد بن یعقوب (کلینی)، الکافی (ط اسلامیه)، ج 3، ص 370