بهشتی، شهید بصیرت و عدالت
۱۳۹۴/۰۵/۱۸

به مناسب هفتم تیرماه، شهادت شهید بهشتی و یارانش، روز قوه قضائیه ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه الّا تخافوا و لاتحزنوا وابشروا بالجنه (فصلت،30)


او مثل همیشه، با تبسمی بر لب، پیش از غروب به دفتر مرکزی حزب جمهوری آمد و در جلسه اعضای حزب شرکت کرد. پس از پایان جلسه، آوای روح بخش اذان در دفتر طنین انداز شد و همه وضو گرفتند و برای نماز آماده شدند. نماز جماعت به امامت آیت الله بهشتی برپا شد و عده ای از وزرا و نمایندگان مجلس در آن شرکت کردند. گویند: «آن شب نماز جماعتش از همه شب ها طولانی تر بود و اصرار بچه ها هم بسیار بود که می خواهیم پشت سر تو نماز بخوانیم و نماز در حیاط دفتر حزب بود. عکاس آمد و از آن نماز عکس یادگاری گرفت.پس از نماز، همه به سالن رفتند تا جلسه را که پیرامون انتخاب آینده ریاست جمهوری بود، برگزار کنند، چون یک هفته از خلع بنی صدر از مقام ریاست جمهوری، توسط مجلس شورای اسلامی می گذشت. جلسه با قرائت قرآن که روح ها را با ملکوت پیوند داد، آغاز شد و پس از تلاوت قرآن، سخنرانی قافله سالار شهدای هفت تیر شروع شد. ساعت حدود نه و هفت دقیقه بود که ناگهان سفیر مرگ آنان را با خود به ملکوت اعلی برد و او و یارانش چنین به خیل راست قامتان تاریخ پیوستند[1].

هفتم تیر 1360 سالروز شهادت آیت‌الله سیدمحمد حسینی بهشتی، اولین رئیس قوه‌قضاییه و بیش از هفتاد نفر از چهره‌های برجسته سیاسی در مکان حزب جمهوری اسلامی است. به همین مناسبت، نگاهی به چرایی هدف قرار گرفتن شخصیت این شهید مظلوم توسط دشمنان انقلاب، چند خصوصیت بارز آن شهید را مرور خواهیم کرد و در آخر نیز به چگونگی ارتباط و تعامل مسجد و قوه‌قضاییه می‌پردازیم.

 

چرایی هدف قرار گرفتن توسط دشمنان

آمریکا به واسطه ایادی‌اش در ایران می‌خواست دولتی میانه‌رو روی کار آورد. دولت میانه‌رو به اعتقاد او دولتی بود که در باطن وابسته به استعمار غرب، ولی در ظاهر نام اسلام را یدک می‌کشید. در این دولت روحانیون نباید نظارت و دخالت داشته باشند.

شهید بهشتی و یارانش بیشترین هم و غم خود را استقرار یک نظام صددرصد اسلامی قرار داده بودند. آمریکایی‌ها در تحلیل های خود اذعان و اعتراف دارند که شهید بهشتی بیشترین تلاشش را صرف مبارزه با کسانی می کرد که با تاسیس یک حکومت اسلامی مخالفت می کردند.

ایادی آمریکا همچون سازمان منافقین بزودی فهمیدند یاران حقیقی امام را نمی‌توان با تطمیع و یا تهدید از میدان مبارزه بیرون راند. به زعم آنان تنها روشی که شخصیت بهشتی و سایر یاران حضرت امام را خرد می کرد و آنان را منزوی می ساخت “ترور شخصیت” بود.

پس از این تصمیم سیل تهمت­ها، دروغ­ها، و فحش و ناسزا به سوی شهید بهشتی سرازیر گشت وتبلیغات مسموم و ناجوانمردانه علیه او نه تنها در دل همه شهرها که در دل تمام روستاهای کشور نیز رخنه کرد.

شهید بهشتی با استقامت و بردباری در برابر تمام زخم زبانها و تهمت و افتراها ایستادگی نمود وبه راه پاک خویش همچنان ادامه داد.

دشمنان انقلاب او را مسئول تمام نابسامانی ها و درگیری ها معرفی می کردند. این تبلیغات ضدانسانی بدان حد بود که در خوزستان برق پیرزنی را قطع می کنند وبعد به او می گویند بهشتی برق خانه ات را قطع کرده است.

مظلومیت شهید بهشتی وقتی اوج می گیرد و بیشتر دردناک می شود که امر بر برخی از دوستان و آشنایان نیز مشتبه می گردد و آنان نیز درباره او همان را می پندارند که دشمن می پندارد.

بهشتی عزیز در جمع دوست ودشمن “مظلوم” بود.

اوج مظلومیت شهید بهشتی را در این عبارات و جملات حضرت امام می یابیم:

«آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادى [را] که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاب‏اند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده‏اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود. تهمتها؛ تهمتهاى ناگوار به ایشان مى‏زدند! از آقاى بهشتى اینها مى‏خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفى کنند، در صورتى که من بیش از بیست سال ایشان را مى‏شناختم و بر خلاف آنچه این بى‏انصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتى» گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏مندبه اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان مى‏دانستم. ... . وَ نَحْنُ انْ شاءَ اللَّهُ بِهِمْ لاحِقُون.»(صحیفه امام، ج‏14، ص: 519)

باتوجه به صحبت های حضرت امام مشخص می شود که آمریکا و ایادی داخلی اش یعنی بنی صدر و منافقین با هدف قراردادن شهید بهشتی با کل نظام به مبارزه برخاسته بودند. مخصوصا اگر به این سخن عمیق امام که “بهشتی یک ملت بود” بیشتر دقیق شویم نیات شوم این جنایتکاران بهتر آشکار خواهد شد.[2]

 

چند برش از زندگی شهیدبهشتی

 

1.       حفظ حدود وظایف اسلامی

مرحوم آیت الله ربانی املشی می‌گفت:

«هیچ وقت دیده نشد که در هیچ جایی حتی در کوران‌های بسیار بزرگ مرحوم شهید بهشتی از حال طبیعی و عادی خارج شود و عملی غیراسلامی از او مشاهده گردد، با این که دیدیم چقدر دشمنان اسلام و مسلمین، همان‌هایی که در نهایت در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده بودند امثال بنی صدر و منافقین چه جار و جنجالی علیه مرحوم بهشتی به راه انداختند، ولی در عین حال بهشتی با عنایت سعه صدر در مقابل آنها ایستاد و هرگز برای مبارزه با دشمن از حدود وظایف اسلامی و اخلاقی اسلامی خارج نشد».

همسر شهید بهشتی درباره این خصوصیت آن شهید عزیز چنین می‌گفت:

«ایشان آن چنان به حُسن خُلق و متانت در کلام اعتقاد داشت که اجازه نمی‌داد حتی به شوخی در مورد دشمنانش حتی کسانی مانند بنی‌صدر و امثال او یک کلمه زشت و یا یک تشبیه نابجا گفته شود و این در حالی بود که ایشان هر روز مورد تهمت و افترا و ناسزا بودند و هر روز ده‌ها تلفن توهین آمیز به منزل زده می‌شد.»


2.       خدا از ما دفاع می‌کند

دوستان و آشنایان شهید بهشتی اصرار داشتند که او در برابر حملات ناجوانمردانه دشمنان از خود دفاع کند. جواب شهید بزرگوار را از زبان یکی از دوستانش:

یادم هست که یک روز در مجلس خبرگان به ایشان گفتم که خیلی به شما توهین می‌کنند، مخصوصا آن روزهایی که قانون اساسی داشت بحث ولایت فقیه را مطرح می‌کرد شعارهای تندی علیه ایشان داده می‌شد و گروهک‌ها شدید این عزیز را مورد انتقاد بلکه بهتر بگویم مورد انتقام خودشان قرار داده بودند. من به او اعتراض کردم که شما چرا از خودتان دفاع نمی‌کنید؟!

جمله‌ای گفت که بسیار راهگشا بود. فرمود که این آیه قرآن را خوانده‌ای؟ «ان الله یدافع عن الذین آمنو»

عرض کردم بله.

فرمود: ببین در آیه خداوند یک وظیفه‌ای برای ما مقرر کرده و یک وظیفه‌ای برای خودش مقرر فرموده است. آن وظیفه‌ای که برای ما بیان فرموده این است که حرکت ما باید از جوهره ایمان سرشار باشد و وظیفه‌ای که برای خودش مقرر کرده این است که اگر دیدید که عمل ما توام با ایمان است از ما دفاع کند. بنابراین دفاع به عهده من نیست، ایمان و جوهره ایمان به عهده من است .

یکی از شاگردان شهید بهشتی تعریف می‌کند که وقتی به او می‌گفتم که شما با وسایلی که در دست دارید چرا از طریق مثلا رادیو و تلویزیون از خودتان دفاع نمی‌کنید، آن شهید در پاسخ گفت:«در عمل ثابت خواهد شد که حق با کیست و حقانیت ما در عمل به اثبات خواهد رسید...»


3.       رفتار شهید بهشتی با اعضا خانواده

با رفتار و روش شهید مظلوم آیت الله بهشتی از زبان همسرشان آشنا می‌شویم:

«ایشان در دوران انقلاب وقتی در منزل بودند در کارهای خانه کمک می‌کردند و حتی من به ایشان می‌گفتم شما نمی‌خواهد در این کارها کمک کنید، شما بهتر است به کارهای خودتان برسید، ایشان می‌گفتند نخیر، در کارهای خانه کمک می‌کردند، در خرید کمک می‌کردند و حتی به باغچه‌ها رسیدگی می‌کردند و حتی اگر بعضی وقت‌ها من نمی‌رسیدم؛ مسئولیت ظرف شستن را به عهده می‌گرفت. و دیگر این که با هر چهار تای بچه‌هایمان آنقدر رفیق بودند که آنها هر مشکلی که در زندگی برایشان پیش می‌آمد اینها با او در میان می‌گذاشتند. و یکی دیگر این که اخلاق ایشان طوری بود که مطابق سن بچه‌ها ماهیانه مبلغی به آنها می‌دادند و اگر بچه‌ها می‌خواستند یک چیز گرانی(در حد عرف) برای امر تحصیلات خود فراهم کنند آقا می‌گفتند من دو برابر حقوق ماهیانه به عنوان قرض به شما می‌دهم که بتوانید چیزی که می‌خواهید بخرید. این کارها برای این بود که بچه‌ها خود ساخته بشوند و ولخرج و بی‌بند و بار، بار نیایند و واقعا همانطوری شد که ایشان می‌خواستند».[3]

 

قوه قضائیه و مساجد

قانون اساسی 5 وظیفه برعهده قوه قضاییه قرار داده است؛ عبارتند از:

1. رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات ، تعدیات ، شکایات ، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می کند.

2. احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع.

3. نظارت بر حسن اجرای قوانین .

4. کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدودو مقررات مدون جزایی اسلام .

5. اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین .[4]

از دل پنجمین وظیفه قوه قضاییه می‌توان خدمات متقابل قوه قضاییه و مساجد را بیرون کشید. یکی از راهکارها برای پیشگیری از وقوع جرم توجه به مراکز فرهنگی و معنوی در رأس آنها مساجد است. شاعر شیرین سخن محمدحسین شهریار به زیبایی به رابطه مسجد و قوه قضاییه در قالب گفت‌وگوی منبر و چوبه‌دار اشاره کرده، که دو بیت آخر آن بدین قرار است:

عاقبت دار هم ز جا در رفت                           رو به دَر تا که بشنود دیوار

گفت اگر منبر تو منبر بود                              کار مردم نمی کشید به دار[5]

بایسته است قوه قضاییه توجه بیشتری به مساجد به عنوان نهادی که ظرفیت بالایی در کاهش جرم دارد، داشته باشد. اما شرح وظایف قوه قضاییه در قبال مساجد خارج از وظیفه این مقال است. در ادامه به راهکارهایی که  توسط مساجد -جهت پیشگیری از جرم یا گسترش دامنه آن به محاکم قضایی-امکان تحقق دارد، اشاره می‌کنیم:

1.       آموزش قوانین: تبیین قوانین مدنی و جزایی توسط امام جماعت و یا فردی آگاه به قوانین، بصورت منسجم، منظم و بلند مدت برای مأمومین.

2.       ممانعت از ایجاد اختلاف: مسجد می‌تواند با ترویج یا ایجاد گفتمان‌هایی در بین مخاطبان خود مانع از ایجاد اختلاف شود. به طور مثال ترویج گفتمان شناخت حقوق یکدیگر و احترام به آن و ترویج فرهنگ مهربانی و بخشش.

3.       مسجد مرجع حل اختلاف: ایجاد فضایی در مسجد و محله توسط مسوولین و بخصوص امام جماعت، که اهالی محل به مسجد به عنوان محلی برای حل اختلافات یا مشورت برای حل آن نگاه کنند. در این راستا امام جماعت مسجد به عنوان محور این مرجع حل اختلاف باید در خود آگاهی از قوانین، روش‌های مشاوره در موارد اختلافی تقویت کرده، سطح اعتماد عمومی اهالی و مأمومین را به صلاحیت خود در رفع اختلافات بالا ببرد.

آنچه بیان شد تنها سه راهکار ساده و سهل الوصول در تحقق آرمان پیشگیری از جرم توسط مساجد بود. به امید آن روز که از ظرفیت مساجد استفاده حداکثری شود.

 



[1]. بر گرفته از مجله دیدار آشنا شماره13.

[2].به نقل از سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

[3]. روزنامه جمهوری اسلامی- 04و07/04/83.

[4]. طبق اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی اصلاحیه سال 58.

[5]. شعر «منبر و چوبه‌دار» به این شرح است:

منبر از پشت شیشهی مسجد                        چشمش اُفتاد و دید چوبه ی دار

عصبی گشت و غیضی و غضبی                       بانگ بر زد که ای خیانت کار

تو هم از اهل بیت ما بودی                               سخت وحشی شدی و وحشت بار

نردهی کعبه حرمتش کم بود؟                           که شُدی دار شحنه، شرم بدار

ما سرو کارمان به صلح و صلاح                          تو به جُرم و جنایتت سر و کار

دار، بعد از سلام و عرض ادب                            وز گناه نکرده استغفار

گفت ما نیز خادم شرعیم                                 صورت اخیار گیر،یا اشرار

تو قلم می زنی و ما شمشیر                           غِلظت از ما قضاوت از سرکار

تا نه فتوی دهند منبر و میز                               دار کی می شود سر و سر دار

هر کجا پند و بند درماندند                                 نوبتِ دار می رسد ناچار

منبری را که گیر و دارش نیست                         همه از دور و بر کنند فرار

باز منبر فرو نمی آمد                                       همچنان بر خر ِ ستیزه سوار

عاقبت دار هم ز جا در رفت                               رو به دَر تا که بشنود دیوار

گفت اگر منبر تو منبر بود                                  کار مردم نمی کشید به دار