یکی از اسبابی که باعث کم رنگ شدن دین و کم توجهی نسل جوان به دین شده است رفتار برخی دستاندرکاران عرصه فرهنگ و دین است که موجب زدگی مردم از دین شده است؛ خطر بروز این آفت در برخی فضاهای فرهنگی و انقلابی ما بخصوص مساجد حس میشود، به عنوان نمونه در بسیاری از مساجد و هیئات نیروهایی هستند که فقط در ایام خاص در مسجد حضور پیدا کرده و مسولیت بخشی از کار را میگیرند در حالی که در برخی موارد نادر بعضی از منکرات را علنی انجام میدهند. این یک خطر بسیار جدی است که با منطق اسلام منافات دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از اسبابی که باعث کم رنگ شدن دین و کم توجهی نسل جوان به دین شده است رفتار برخی دستاندرکاران عرصه فرهنگ و دین است که موجب زدگی مردم از دین شده است؛ خطر بروز این آفت در برخی فضاهای فرهنگی و انقلابی ما بخصوص مساجد حس میشود، به عنوان نمونه در بسیاری از مساجد و هیئات نیروهایی هستند که فقط در ایام خاص در مسجد حضور پیدا کرده و مسولیت بخشی از کار را میگیرند در حالی که در برخی موارد نادر بعضی از منکرات را علنی انجام میدهند. این یک خطر بسیار جدی است که با منطق اسلام منافات دارد.
مستمسک ما برای این سخن قول خداوند متعال در سوره توبه است که میفرماید: «ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدِینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ»[1].
مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را با آنکه به صراحت بر کفر خویش گواهى مىدهند، تعمیر کنند. آنان کارهایشان (به خاطر بىایمانى) تباه شده است و در آتش، جاودان خواهند بود.
در بین مفسرین اختلاف شده که منظور از «أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» همه مساجد است یا فقط مسجدالحرام منظور است؛[2] برخی معتقدند که مسجدالحرام منظور است[3] و برخی تمام مساجد را منظور آیه میدانند. [4] علامه طباطبایی در المیزان میفرمایند: سیاق آیه دلالت دارد که منظور مسجد الحرام است خصوصا که در برخی قرائتها «مسجد الله» که مفرد است خوانده شده، اما حکم یک مورد خاص به صورت عام بیان شده است زیرا این که مساجد را نباید کفار مرمت و تعمیر کنند، مربوط به تمام مساجد است. نه مسجد الحرام. [5] در مورد عمارت مسجد هم آیه میفرماید که کفار حق ندارند که در این کار دخالت نمایند و یا آنان هزینه تعمیر مسجد را داده و در امورد آن دخالت کنند[6]. مرحوم فیض کاشانى در مورد تعمیر مسجد میفرماید: تعمیر مسجد شامل مرمّت، نظافت و فرش کردن، روشنایى، تدریس و تبلیغ مىشود. [7]
خداوند متعال علت جایز نبودن این کار برای کفار را بیان میدارد: «شاهِدِینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْر أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمِْ» که همان اظهار کردن آنان به کفر، و از بین رفتن اعمالشان، است. علامه طباطبایی میفرمایند: انسان عمل و فعل را به خاطر این انجام میدهد که به اثر مطلوب آن عمل دست پیدا کند، و وقتی عمل کفار با حبط از بین رفت، دیگر عملی نیست تا بخواهند با آن عمل، به اثر مطلوب که سعادت و بهشت است برسند، با این وجود دیگر اجازه این کار را هم نخواهند داشت، زیرا تعمیر مسجد از افعال عبادی است، و به امید اثر مطلوب آن باید آنرا انجام داد و شخصی که عملش از بین رفته نمیتواند به آن اثر برسد. [8]
ممکن است که به ذهن خطور کند که این آیه تا اینجا ادعای ما را ثابت نمیکند که مسلمانان و کسانی که خیلی پایبند به دین نیستند نباید در امور مساجد دخالت کرده و مسولیت بگیرند. به همین دلیل خداوند در ادامه میفرمایند: «إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتىَ الزَّکَوةَ وَ لَمْ یخَْشَ إِلَّا اللَّهَ»[9] مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد.
خداوند در این آیه بعد از اینکه حق تعمیر مساجد و دخالت در امور آن را از کفار نفی کرد در ادامه مجوز این کار را برای صاحبان اصلی آن صادر میکند. در اولین شرط ایمان به خدا و روز قیامت را شرط میکند زیرا به تعبیر علامه طباطبایی اضافه کردن ایمان به روز قیامت به خاطر این است که کفار نیز خدا را پذیرفته بودند ولی به قیامت اعتقاد نداشتند. اما به همین مقدار نیز بسنده نکرد و در ادامه دو قید نماز و زکات را نیز اضافه کرد؛ به این علت که مقام آیه مقام بیان و معرفى کسانى است که بر خلاف کفار از عملشان منتفع مىشوند، زیرا در آیه قبل اشاره داشت که کفار عملشان حبط میشود؛ و معلوم است اگر کسى که تارک فروع دین مثل نماز و زکات که دو رکن از ارکان دین هستند، باشد او نیز به آیات خدا کافر است، و صرف ایمان به خدا و روز جزا فایدهاى بحالش ندارد، هر چند در صورتى که به زبان منکر آنها نباشد در زمره مسلمانان محسوب مىشود، و وقتى کافر است که بزبان انکار کند. [10]
و از اینجا روشن مىشود که متولیان و پاسداران مساجد نیز باید از میان پاکترین افراد انتخاب شوند، نه اینکه افراد ناپاک و آلوده به خاطر مال و ثروتشان، و یا به خاطر مقام یا نفوذ اجتماعیشان- آن چنان که در بسیارى از نقاط متاسفانه رایج شده- بر این مراکز عبادت و اجتماعات اسلامى گمارده شوند. [11] مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «در مراکز فرهنگی همچنین باید از افراد اهل فرهنگی استفاده کرد که واقعاً متدین و انقلابی و معتقد به اسلام سیاسی و مردمسالاری دینی باشند.»[12]
در زمان پیامبر هر مسلمان یک مبلغ فرهنگی بود و به همین دلیل وجود مقدس نبی مکرم اسلام افرادی که زکات پرداخت نمیکردند را از مسجد بیرون میکردند. چرا که مسجد جای افراد بخیل نیست؛[13] پس باید متولیان فرهنگی خود پایبند به احکام و اخلاق باشند.
یکی از خطرات ورود این افراد در راس کار فرهنگی مساجد، این است که نوجوانان به دلیل اقتضای سن و شخصیتشان به دنبال افرادی هستند، تا دنبالهرو او بوده و او را الگوی خود قرار دهند، خصوصا که باید عدهای از این جوانان تحت امر این شخص فعالیت نموده و با او باشند و این خطر است زیرا قطعا تاثیری که این نوجوانان از این شخص میگیرد به سادگی قابل اصلاح نیست به این دلیل که این نوجوان به این شخص که در راس این کار است به دید مثبت نگاه میکند و او را شخصی لایق دانسته که توانسته این مسولیت را بگیرد.
ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کار خطیر
بوریا باف اگر چه بافنده است نبرندش به کارگاه حریر[14]
اما توجه به این نکته ضروری است که این سخن در مورد متولیان فرهنگی و مسولین است که به نوعی پیشانی کار فرهنگی در مساجد هستند، نه در مورد جوانانی که به مسجد میآیند، یعنی اگر نوجوانی در بخشی از امور دینی ضعیف بود نباید او را از مسجد راند به این بهانه که این آیه و روایات او را نفی کرده، بلکه اگر متولیان فرهنگی در مساجد از نیروهای متدین و عامل به دین باشند این نوجوانان به مرور زمان همرنگ آنان شده و اگر مشکلی هم داشته باشند مرتفع میگردد. زیرا به بیان سعدی نوجوان مانند چوب تر است که به هر حالتی بخواهی در میآید.
چوبِ تَر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک، جز به آتش، راست[15]
یکی دیگر از خطرات افراد نااهل در راس امور فرهنگی در تربیت نوجوانان این است که خطا و اشتباه این افراد بزرگتر و مخربتر است تا خطا و اشتباه یک شخص عادی شاید اشتباه فرد عادی به چشم نیاید ولی این افراد باعث از بین رفتن آبروی خود و مسجد میشوند.
اگر صد ناپسند آید ز درویش رفیقانش یکی از صد ندانند
و گر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند[16]
پانوشتها
[1] توبه/17.
[2] مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، تحقیق: محمد جواد بلاغى، تهران، انتشارات ناصر خسرو، سوم،1372 ش، ج5، ص21. التبیان فى تفسیر القرآن، طوسى، محمد بن حسن، تحقیق: احمدقصیرعاملى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، اول، ج5، ص188.
[3] التبیان، ج5، ص188.
[4] تفسیر الصافى، فیض کاشانى، ملا محسن، تحقیق: حسین اعلمى، تهران، انتشارات الصدر، دوم، 1415ق، چ2، ص326.
[5] المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم 1417ق، ج9، ص200.
[6] تفسیر نور(10جلدی)، قرائتى، محسن، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، یازدهم،1383 ش، ج3، ص392.
[7] تفسیر صافی، ج2، ص327.
[8] المیزان، ج9، ص201 و 202.
[9] توبه/18.
[10] المیزان، ج9، ص201 و 202.
[11] تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، تهران، دار الکتب الإسلامیة، اول،1374 ش، چ7، ص316.
[12] دیدار شهردار تهران و اعضای شورای شهر اسلامی شهر تهران با رهبر انقلاب، 23/10/92.
[13] تفسیر نور، ج2، ص210.
[14] گلستان سعدی، سعدی، مصلح بن عبدالله، به کوشش: کاظم عابدینی مطلق، تهران، محراب دانش، چهارم، 1392، باب هفتم، حکایت14.
[15] همان، حکایت3.
[16] همان.