اعتکاف و خلوت
۱۳۹۴/۰۲/۰۸

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتکاف و خلوت

انگیزه سازی

یکی از دلایلی که اعتکاف مورد تأکید دین مبین اسلام قرار گرفته است، ایجاد خلوت با خود و خداوند است و به همین دلیل نیز در آیات و روایات بسیاری بر عزلت نشینی و خلوت با خود و خدا تأکید فراوان شده است.

نکته قابل توجه این است که در تاریخ بشر، انسان‌های مؤمن و پرهیزکار همیشه اوقاتی را برای خلوت با خداوند و دوری از دیگران قرار می‌داده‌اند و حتی برخی اوقات این زمان‌ها از جانب خداوند نیز انتخاب می‌شده است، تا آن‌جا که حتی خداوند وحی به أفضل انبیاء یعنی پیامبر خاتم را در یکی از همین خلوت‌ها شروع نمود.

در تاریخ آمده است: محمد6 در ابتدا وحی را به صورت رؤیای صادقه می‌دید، سپس تنهایی محبوب او گردید، پس به غار حراء می‌رفت و خلوت می‌گزید. سپس ندایی شنید که گفت: ای محمد. تا صدا را شنید و شخصی ندید بیهوش گردید. در روز دوم  نیز مثل همان ندا را شنید پس با حالت لرز به سوی خدیجه بازگشت و گفت: مرا بپوشان. مرا بپوشان. به خدا بر عقل خویش ترسیدم. پس خدیجه گفت: هرگز! به خدا سوگند که خداوند تو را هیچ‌گاه خوار نخواهد کرد. همانا تو صله رحم می‌کنی و خانواده را تأمین می‌کنی و به افراد مستمند کمک می‌کنی و از میهمان پذیرایی می‌کنی و برای گرفتن حق کمک می‌کنی.[1]

این جریان نشان دهنده وجود اوقاتی برای خلوت در غار حرا برای پیامبر اعظم6 است و مهم این است که خداوند در همین خلوت پیامبر را مبعوث می‌نماید و تاج نبوت را بر سر او می‌نهد.

نمونه دیگر از این خلوت‌ها جریان اعتکاف حضرت موسی7 در کوه طور است که خداوند به معتکف شدن حضرت موسی7 امر فرمود چنانچه در قرآن می‌فرماید:

وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ.[2]

خداى تعالى در این آیه، وعده‏اى را که با موسى7 بسته بود ذکر نموده، و اصل آن را سى شب گرفته و با ده شب دیگر آن را تکمیل نموده، آن گاه فرموده که جمعاً مواعده با وى چهل شب بوده، و در حقیقت این آیه، آیه سوره بقره را تفسیر مى‏کند که مى‏فرمود: "وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً" و توضیح مى‏دهد که آن عدد، مجموع دو مواعده اصلى و تکمیلى است.

و کوتاه سخن اینکه، برگشت معناى آیه به این است که خداى تعالى موسى7 را براى مدت سى شب به درگاه خود و براى گفتگوى با وى نزدیک ساخته و ده شب دیگر براى اتمام آن گفتگوها بر آن مدت افزوده و در نتیجه میقات پروردگارش چهل شب شده است، و اگر حساب را بر روى شب‏ها برده نه روزها و حال آنکه در این مدت موسى7 روزها هم در میقات به سر برده و معمولاً در اینگونه موارد حساب روى روزها برده مى‏شود نه شب‏ها، شاید براى این است که غرض از این میقات، تقرب به درگاه خدا و مناجات با او است که شب‏ها اختصاص بیشترى براى این کار داشته و حواس انسان جمع‏تر و نفس براى اُنس گرفتن آماده‏تر است، آن هم در چنین مناجاتى که در آن تورات نازل شده است.[3]

آری بهترین خلائق و بندگان خداوند همیشه اهل خلوت با خود و خدا بودند و خداوند نیز بسیاری از عنایات خویش را در همین خلوت‌ها به آنان عنایت فرموده است.

 

اقناع اندیشه

همان‌گونه که عرض کردیم، داشتن اوقاتی برای خلوت و عزلت‌نشینی، یکی از خصوصیات بندگان با تقوای خداوند است. اما لزوم این عزلت‌نشینی و ثمرات آن با مراجعه به آیات و روایات بیش از پیش برای انسان مؤمنی که اهل سلوک إلی الله است مشخص می‌گردد. البته باید گفت که اگر تأکیدی هم در دین مبین اسلام نمی‌بود، بنده‌ای که دوست‌دارِ مولای خویش است، به دنبال خلوت با مولا و محبوب خود خواهد بود.

اما اهمیت این معتکف شدن و خلوت داشتن با خداوند متعال به اندازه‌ای زیاد است که خداوند یکی از دلایل بازسازی خانه خودش را همین مطلب اعلام نموده و می‌فرماید:

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود.[4]

و چون خانه [کعبه‏] را براى مردم محل اجتماع و [جاى‏] امنى قرار دادیم، [و فرمودیم:] «در مقام ابراهیم، نمازگاهى براى خود اختیار کنید»، و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که: «خانه مرا براى طواف‏کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.

و نیز در روایت دیگری امیرمؤمنان حضرت علی7 می‌فرمایند:

مُلَازَمَةُ الْخَلْوَةِ دَیْدَنُ الصُّلَحَاءِ.[5]

خلوت‌نشینی روش صالحان است.

با بررسی روایات، ثمرات متعددی را برای این خلوت عاشقانه با معبود می‌یابیم.

امام صادق7 می‌فرماید:

 صَاحِبُ الْعُزْلَةِ مُتَحَصِّنٌ بِحِصْنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ مُتَحَرِّسٌ بِحَرَاسَتِهِ فَیَا طُوبَى لِمَنْ تَفَرَّدَ بِهِ سِرّاً وَ عَلَانِیَةً.[6]

انسان خلوت‌نشین در پناهگاه خداوند متعال پناه گرفته است و با حفاظت خدا محافظت می‌گردد پس خوشا به حال کسی که به تنهایی خلوت‌نشین باشد در خلوت و جلوت.

اهل خلوت و سلوک إلی الله بودن و عبادت‌های پنهان انجام دادن به قدری ارزشمند است که پیامبر گرامی اسلام 6 فرمودند:

أَعْظَمُ الْعِبَادَةِ أَجْراً أَخْفَاهَا.[7]

بزرگ‌ترین اجر در عبادات، برای مخفی‌ترین عبادت‌ها است.

یکی دیگر از فواید خلوت داشتن، ذکر دائم است که خود مرتبه‌ای از مراتب کمال می‌باشد؛ همان‌طور که خداوند در جواب پیامبر اسلام 6 می‌فرماید:

فَقَالَ یَا رَبِّ کَیْفَ‏ أَدُومُ عَلَى ذِکْرِکَ فَقَالَ بِالْخَلْوَةِ عَنِ النَّاسِ وَ بُغْضِکَ الْحُلْوَ وَ الْحَامِضَ وَ فَرَاغِ بَطْنِکَ وَ بَیْتِکَ مِنَ الدُّنْیَا.[8]

جالب اینجاست که انسان حتی برای زندگی آسوده در دنیا نیز نیاز به اوقاتی برای خلوت و دوری از دیگران دارد همان‌طور که امیرالمؤمنین علی7 فرمود:

طَلَبْتُ الرَّاحَةَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْکِ‏ مُخَالَطَةِ النَّاسِ‏ إِلَّا لِقِوَامِ عَیْشِ الدُّنْیَا اتْرُکُوا الدُّنْیَا وَ مُخَالَطَةَ النَّاسِ تَسْتَرِیحُوا فِی الدَّارَیْنِ وَ تَأْمَنُوا مِنَ الْعَذَاب‏.[9]

آسایش را طلب کردم پس آن را نیافتم مگر در ترک معاشرت با مردم غیر از مواردی که برای زندگی دنیا لازم است. دنیا و اختلاط با مردم را ترک کنید تا در هر دو دنیا آسایش داشته باشید و از عذاب الهی ایمن بمانید.

اما توجه به این مسئله بسیار اهمیت دارد که این خلوت داشتن و معتکف شدن زمانی مفید فایده است و آدمی را به مقامات عالیه می‌رساند که فرد اموری را رعایت نماید، که اگر رعایت نکند، زحمت بی‌ثمر برای خویش ایجاد کرده و از قدم برداشتن در مسیر خداوند باز مانده است و حتی ممکن است با آلوده شدن به غرور در پرتگاه هلاکت افتد.

در حدیث شریفی امام صادق7 برای انسانِ اهل عزلت ده چیز را لازم دانسته‌اند. ایشان می‌فرمایند:

صَاحِبُ الْعُزْلَةِ ... یَحْتَاجُ إِلَى عَشَرَةِ خِصَالٍ عِلْمِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ تَحَبُّبِ الْفَقْرِ وَ اخْتِیَارِ الشِدَّةِ وَ الزُّهْدِ وَ اغْتِنَامِ الْخَلْوَةِ وَ النَّظَرِ فِی الْعَوَاقِبِ وَ رُؤْیَةِ التَّقْصِیرِ فِی الْعِبَادَةِ مَعَ بَذْلِ الْمَجْهُودِ وَ تَرْکِ الْعُجْبِ وَ کَثْرَةِ الذِّکْرِ بِلَا غَفْلَةٍ... وَ خَلْوَةِ الْبَیْتِ عَمَّا لَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ فِی الْوَقْتِ.[10]

کسی که با اهل گوشه نشینی و تنهایی می‌گردد، به ده خصلت نیاز دارد: 1. علم حق و باطل 2. دوستی با فقر 3. انتخاب سختی 4. اختیار نمودن زهد 5. غنیمت شمردن خلوت 6. تفکر در عاقبت‌ها 7. اعتقاد بر تقصیر در عبادت با بکار گرفتن تمام تلاش خود 8. ترک نمودن عُجب 9. زیاد ذکر گفتن بدون غفلت 10. خالی کردن مکان گوشه نشینی از آنچه که در همان وقت به آن نیاز ندارد.

مفاد این حدیث شریف در روایات دیگری نیز مورد تأکید قرار گرفته است. مانند توصیه بر تفکر. در این زمینه پیامبر اعظم 6 می‌فرمایند:

... الدُّنْیَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَةً وَ بَابُ ذَلِکَ کُلِّهِ مُلَازَمَةُ الْخَلْوَةِ بِمُدَاوَمَةِ الْفِکْرِ.[11]

دنیا ساعتی بیش نیست پس آن‌را به طاعت خدا بگذران و راه رسیدن به اخلاص و طاعت خدا ملازم شدن با خلوت است، از طریق مداومت در تفکر.

با توجه به توضیحاتی که مطرح شد این مطلب واضح می‌گردد که خلوت داشتن و عبادت در خلوت می‌تواند انسان را به سمت خداوند بالا ببرد و باعث خیرات و برکات فراوان باشد اما به شرطی که شرایط این گوشه نشینی رعایت شود.

 

پرورش احساس

امام صادق7 فرمودند:

اصحاب کهف و رقیم در زمان پادشاه زورگوی متکبری زندگی می‌کردند و آن پادشاه مردم را به عبادت بت‌ها دعوت می‌نمود و هر کس که او را اجابت نمی‌کرد به دستور حاکم به قتل می‌رسید. اصحاب کهف گروهی بودند که خداوند را عبادت می‌نمودند. پادشاه در دروازه ورودی شهر افرادی را گماشته بود تا هرکس که بخواهد از شهر خارج شود را رها نکنند مگر آنکه بر بت‌ها سجده کند. پس آن گروه مؤمن به بهانه صید از شهر خارج شدند و در مسیرشان به چوپانی برخورد کردند و او را به همراهی با خویش دعوت کردند ولی چوپان آن‌ها را اجابت نکرد ولی آن چوپان سگی داشت که آن‌ها را اجابت کرد و با آن‌ها خارج شد. پس اصحاب کهف به بهانه شکار از شهر خارج شدند ولی در واقع به خاطر فرار از دین آن پادشاه خارج شدند. پس زمانی که عصر شد به آن غار داخل شدند و سگ نیز با آن‌ها بود پس خداوند ایشان را به خواب کمی فرو برد همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً»[12] پس در آن غار، سالیانى چند بر گوش‌هایشان پرده زدیم.

پس آن‌ها خوابیدند تا اینکه خداوند آن پادشاه و اهل مملکت او را هلاک کرد و آن زمان گذشت و زمان دیگری آمد و قوم دیگری آمدند. سپس اصحاب کهف بیدار شدند. پس برخی از ایشان به برخی دیگر گفتند چقدر اینجا خوابیدیم؟ پس به خورشید نگاه کردند که بالا آمده پس گفتند: یک روز یا مقداری از روز خوابیدیم. سپس به یکی از خودشان گفتند: این پول را بگیر و داخل شهر بشو به گونه‌ای که کسی تو را نشناسد، پس برای ما غذایی بخر. زیرا اگر آن‌ها ما را پیدا کنند و ما را بشناسند ما را می‌کشند یا به دین خودشان برمی‌گردانند. پس آن مرد به شهر رفت ولی شهر را به خلاف زمان خویش دید و مردمی را دید که بر خلاف مردم زمان خودش، آن‌ها را نمی‌شناخت و زبان آن‌ها را کامل نمی‌فهمید و آنان نیز زبان او را به درستی نمی‌فهمیدند. پس گفتند تو کیستی و از کجا آمده‌ای؟ پس او به مردم خبر داد. پس پادشاه آن شهر با همراهانش و به همراه آن مرد که از اصحاب کهف بود از شهر خارج شدند تا اینکه به درب غار رسیدند و به داخل غار نگاه کردند. پس بعضی از مردم گفتند که آن‌ها سه نفر هستند و چهارمی آن‌ها سگ آن‌هاست و بعضی از ایشان نیز گفتند که آن‌ها پنج نفر هستند و ششمی آن‌ها سگ آن‌هاست و بعضی نیز گفتند که آن‌ها هفت نفر هستند و هشتمی آن‌ها سگ آن‌هاست و خداوند حجابی از وحشت را بر آن‌ها افکند. فلذا هیچ کسی غیر از آن شخصی که از خود اصحاب کهف بود نتوانست داخل غار شود و زمانی هم که او داخل غار شد دید که همراهانش ترسیده‌اند که مبادا آن مردم مأمورین دقیانوس باشند. در این وقت او به آن‌ها خبر داد که همگی آن‌ها زمان زیادی را خواب بوده‌اند و اینکه ایشان آیه و نشانه‌ای برای مردم شده‌اند. پس همگی آن‌ها گریه کردند و از خداوند خواستند که آن‌ها را به جایگاهشان برگرداند و دوباره آن‌ها را به خواب فرو برد همان‌طور که بوده‌اند. سپس وقتی پادشاه دید که اوضاع اینگونه شد گفت: سزاوار است که در اینجا مسجدی بنا کنیم و آن‌ها را زیارت کنیم چرا که آن‌ها گروه مؤمنی هستند.[13]

آری بدین‌صورت بود که خداوند متعال افرادی را که از مردم معصیت‌کار و کافر، به خاطر ایمان به خدا کناره‌گیری کردند نجات بخشید و آن‌ها را نشانه‌ای برای مؤمنین قرار داد. البته باید بگوییم که این‌گونه نجات معجزه‌آسا مخصوص آن افراد مؤمن نبوده و نیست و خداوند هرکسی را که به دنبال تقوا و ایمان به او باشد از گزند شیاطین جنی و انسی نجات می‌بخشد و او را عزیز می‌دارد که عزت مخصوص مؤمنین است.

رفتارسازی

یکی از اوقاتی که انسان مؤمن باید ترک دیگران بگوید، زمانی است که خواسته‌های آنان با وظایف انسان و اوامر الهی منافات داشته باشد. در اینجا لازم است که انسان ترک دیگران گوید و به خلوتی با معبود خویش بپردازد همان‌گونه که پیامبر اسلام به فرمان خداوند این کار را انجام دادند.

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا.[14]

اى پیامبر، به همسرانت بگو: «اگر خواهان زندگى دنیا و زینت آنید، بیایید تا مَهرتان را بدهم و [خوش و] خُرّم شما را رها کنم.

شأن نزول آیه آنست که پس از جنگ خیبر که رسول خدا 6 به اموال و ثروت کلان آل ابى الحقیق دست یافتند و به غنیمت گرفتند، همسران رسول 6  درخواست نمودند که از ثروت و غنائم بسیار که به دست آورده‌ای، سهم و نصیبى نیز به ما موهبت فرمایید و بدین جهت نفقه زیادترى از رسول براى معیشت درخواست نمودند. رسول خدا 6  إبا و امتناع فرمود و آیه تخییر در باره زوجات رسول نازل شد.

در آن هنگام زوجات رسول نُه نفر بودند 1- عایشه 2- حفصه 3- ام حبیبه بنت ابى سفیان 4- سوده بنت زمعه 5- ام سلمة بنت ابى امیه از قریش بودند 6- صفیه بنت حى ابن اخطب خیبریه 7- میمونة بنت حارث هلالیة 8- زینب بنت جحش اسدى و 9- جویریة بنت حارث مصطلقیة.

رسول خدا 6 در پاسخ آنان فرمودند: اموال و غنائم را بین مسلمانان تقسیم نمودم. بعضى از همسران گفتند: شاید گمان کرده‌ای که اگر ما را رها نمائى، ما دیگر شوهر شایسته از قبیله خود نخواهیم داشت؟! نه اینچنین نیست.

پروردگار به رسول 6 دستور فرمود که از آنها عزلت جسته و کناره‌گیرى نماید و رسول خدا 6 در غرفه ‏ام ابراهیم بیست و نه شبانه روز سکونت فرمود تا این که آنها حائض شده و سپس طاهر شدند سپس آیه نازل شد و آیه را براى زوجات خود قرائت فرمود.

و نخستین زوجه از میان همسران رسول که گفت که من با اطاعت و ایمان به پروردگار، زوجیت رسول 6 را اختیار مى‏نمایم، امّ سلمه بود و سپس سایر زوجات نیز رسول گرامى را اختیار نمودند و از درخواست خود صرف نظر نمودند.

و نیز آیه «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ»[15] نازل شد که اى رسول، هر یک را که خواهى از آنان باز پس ده و رها بنما و هر یک را خواهى نزد خود جاى ده.[16]

این عمل پیامبر برای همه مؤمنین درس بزرگی را به همراه دارد که انسان مؤمن هیچ‌گاه نباید به خاطر دیگران و یا اطرافیان از اعتقادات و وظایف خویش دست بردارد، بلکه در صورت لزوم فرد باید از این‌گونه افراد دوری نماید و به انجام وظایف الهی خویش مجدّانه اصرار ورزد.

 

مناجات

حال و احوال گرفتار تماشا دارد

گریه‌ی عبد گنه کار تماشا دارد

 

آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی

چون ستاره به شب تار تماشا دارد

هر چه شد بین من و تو  ز همه پوشاندی

آبروداریِ ستّار تماشا دارد

بارها زیر همه قول وقرارم زده‌ام

دست گیری تو هر بار تماشا دارد

مهربانی به گنه کار بُود عادت تو

کرم سفره‌ی غفّار تماشا دارد

ماه ، ماه رجب و سفره به نام علی است

لحظه‌ی جلوه، رخ یار تماشا دارد

 



[1] محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى‏، مناقب آل أبی طالب:، ج 1، ص 44

[2] الاعراف، آیه 142

[3] سید محمد باقر موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، ج8، ص 303

[4] البقره، آیه 125

[5] علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص485

[6] منسوب به جعفربن محمد7‏، مصباح الشریعة، ص99

[7] عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد( ط- الحدیثة)، ص135

 [8] حسن بن محمد دیلمی، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 200

[9] محمد بن محمد شعیری، جامع الأخبار، ص123

[10] منسوب به امام صادق7، مصباح الشریعة، ص 99

[11] منسوب به امام صادق7‏، مصباح الشریعة، ص23

[12] کهف، آیه11

[13] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص32

[14] الاحزاب، آیه 28

[15] الاحزاب، آیه 51

[16] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی،ج2، ص192