کودک، مسجد، نمازگزاران 2
۱۳۹۳/۱۰/۰۷

مساجد، بازاری از بازارهای آخرت است. پذیرایی آن، آمرزش و هدیة آن بهشت است (طوسی، 1414ق، ص:139)، درآن، مردانی هستندکه دوست می‌دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد، (توبه/108) مومنانی که در مسجد سعی بر خودسازی خود و دیگران دارند. اهل مسجد با کودکان برخوردی مناسب دارند و بهترین نوع رفتار را برای مسجدی شدن کودکان از خود نشان می دهند.

در ادامه به گوشه ای از برخورد های مناسب اهل مسجد با کودکان اشاره می کنیم:

چشم پوشی از خطای کودکان

   خالق مهربانی­ها به ما آموخته است تا پوشاننده خطا باشیم و خود او بهترین خطاپوش و چشم پوش است، در قرآن کریم می­فرماید: وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا اللّهُ‏ (آل عمران/ 135)، لاکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ‏ (آل عمران/ 195) ، نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‏ (حجر/ 49) و ....

چه زیباست که اگر در مسجد خطا یا اشتباهی از کودکان سر زند، با دید مهربانی و تغافل و اغماض با آن برخورد کنیم و آن برخورد را به بهترین نحو به سویی که نه او آزرده شود و نه دیگران، به سوی دلخواه هدایت کنیم. امیر مومنان علی علیه السلام در این رابطه فرموده­اند: در برخورد با دیگران با مسامحه باشید تا بهره مند شوید (غررالحکم/ ص 445).

عدم سختگیری در برخورد با کودکان

    اهالی مسجد باید محیطی را برای کودک فراهم سازند تا او در آن احساس آرامش کند و از اعمالی که موجب خستگی و دلزدگی او می شود، پرهیز کنند. یکی از عواملی که سبب دور شدن کودکان از مسجد می شود، سختگیری های بیجای عده­ای از نمازگزاران است.  در حالی که وقتی به سیره نبوی و حضرات معصومین علیهم السلام می نگیریم، می یابیم که این سختگیری ها هیچ گاه از معصومین سر نزده است؛ بلکه با صبر و تحمل بسیار به هر نحو قصد داشتند تا کودک از این خانه­ی مهربانی­ها دور نشود و خاطرات کودکی اش همراه با مسجد نقش بندد. داستان شنیدن گریه کودک در نماز جماعت پیامبر یا کودکی بر دوش پیامبر هنگام نماز، نمونه هایی نمایان از آسانگیری­های پیامبر اکرم بر کودکان در هنگام نماز و در مسجد است.

   در همین زمینه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداى رحمت کند کسى را که در نیکى و نیكوکارى به فرزند خویش کمک کند، به طوری که آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول کند و آنچه انجام آن براى کودک سنگین و طاقت‏فرسا است از او نخواهد و به او ستم نکند و با او رفتارش خشونت آمیز نباشد (کلینی، 1429ق، ج11، ص:450).

 

   در سیره معصومین می بینیم که نسبت به عبادات کودکان غیر بالغ سخت گیری نمی­کردند و تا قبل از بلوغ به حد طاقتشان آنان را تمرین می دادند و و این رفتار اولیای دین الگویی همیشگی برای بشر است. امام صادق علیه السلام فرمود: ما کودکانمان را برای اینکه سختی نکشند به جمع خواندن نمازها امر می­کنیم (کلینی،1429ق، ج11،ص:444).

 

بازی با کودکان

    طینت کودک به بازی و شیطنت آمیخته است و حرجی هم بر او نیست تا به اقتضای بازی و شادمانی بپردازد. موید این کلام روایاتی است که امر می کند تا کودکان را تا هفت سالگی رها کنید که دوران پادشاهی آنان است (کلینی، 1429ق، ج11، ص:442و 441)، بنابراین نهی از حضور کودکان در مسجد تنها مختص به کودکانی است که طهارت را رعایت نمی کنند و نیز پیامبر اکرم درباره بازی کودکان در مسجد می­فرماید آنان می­توانند در مسجد بازی کنند، اما تا جایی که موجب آزردگی دیگران نشوند.

   یعلی عامری می گوید از محضر پیامبر صلی الله علیه و آله خارج شدم تا در مجلسی که دعوت داشتم، شرکت کنم. در مقابل منزل، حسین علیه السلام را دیدم که با کودکان مشغول بازی است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب خود از منزل خارج شدند. وقتی ایشان حسین علیه السلام را دید، دستهای خود را باز کرد و به طرف فرزند رفت تا او را در آغوش بگیرد. کودک، خنده کنان این طرف و آن طرف می گریخت. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در حالی که خندان از پی او بود،  او را گرفت. دستی زیر چانه کودک و دست دیگر پشت گردن او گذارد، لب بر لبش نهاد و او را بوسید  و فرمود : حسین از من است و من از اویم. (إبن قولویه، 1356ش، ص:53).

   در حدیثی نقل شده که پیامبر اسلام‏ صلی الله علیه و آله عبداللَّه و عبیداللَّه و کُثَیّر یا قثم فرزندان عباس عموی خود را در حالی که بازی می­کرد فرا ‏خواند، آنگاه آن حضرت فرمود هر کس زودتر نزد من آید، پاداش او چنین و چنان است. کودکان به صورت مسابقه به سوی آن حضرت می‏دویدند. رسول خدا آنان را در آغوش می‏گرفت و می‏بوسید!! (إبن اثیر، 1409ق، ج4، ص:160) .

امام صادق‏علیه السلام نیز فرموده است روزی امام حسین‏علیه السلام در دامن پیامبرصلی الله علیه وآله بود. آن حضرت با وی بازی می‏کرد و می‏خندید. عایشه گفت: ای رسول خدا!، چقدر با این کودک بازی می‏کنی؟! رسول خدا فرمود: وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم، در حالی که او میوه دل و نور چشم من است؟! (إبن قولویه، 1356ش، ص:53).

 

 

رفتار کودکانه

 

   پیامبر اکرم فرمود: هر کس کودکی داشته باشد باید با وی کودکانه رفتار نماید. ابن ابی نجیح گوید امام حسن(ع) و امام حسین بر پشت پیامبر سوار می­شدند می گفتند هی هی! و پیامبر می­فرمود: نیکوشتری است شتر شما (إبن شهر آشوب، 1379ق، ج2،ص:387).

سمعانى از عمر بن الخطاب روایت میکند که گفت روزی حسنین را بر آغوش پیغمبر اعظم اسلام دیدم و به ایشان گفتم: اسب شما خوب اسبى است!! پیامبر اکرم فرمود: ایشان هم خوب سوارانى هستند.(همان) ابن حماد از پدرش نقل میکند که گفت پیامبر خدا براى حسنین زانو به زمین زد و ایشان را بر عکس یک دیگر بر پشت مبارک خویشتن سوار نمود و فرمود شتر شما خوب شترى است! (همان)

  

   توجه پیامبر و بازی با کودکان فقط به امام حسن و امام حسین اختصاص نداشت؛ بلکه او با کودکان دیگر نیز اینگونه بود. گویند روزی پیامبر برای اقامه نماز عازم مسجد بود. در راه همین که کودکان پیامبر را دیدند به سوی او دویدند و برگرد او حلقه زدند و هر یک صدا می زدند یا رسول الله «کن جملی» شتر ما باش تا بر دوش تو سوار شویم. کودکان که گویا رفتار پیامبر با حسنین را دیده بودند، انتظار داشتند که پیامبر به درخواست آنان نیز پاسخ مثبت بدهد. حضرت هم انتظارآنان را برآورده نمود و با آنان همبازی شد. در حالی نمازگران در مسجد منتظر رسول خدا بودند، بلال نزد پیامبر رفت  و عرض کرد یا رسول الله مردم منتظرند؛  در این حین رسول خدا فرمودند ای بلال! برای من تنگ شدن وقت نماز بهتر از تنگ شدن دل کودکان است.  سپس فرمود به منزل برو و اگر چیزی هست برای کودکان بیاور. بلال روانه منزل شد و به جستجو پرداخت. تعدادی گردو یافت و آنها را نزد پیامبر برد. پیامبر نیز گردوها را در دست گرفت و خطاب به کودکان فرمود: «اتبیعون جملکم بهده الجوزات» آیا شتر خود را در عوض این گردوها می فروشید ؟ کودکان به این معامله رضایت دادند و با خوشحالی پیامبر را رها کردند و پیامبر راهی مسجد شد و فرمود: خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا به چند گردو... (عوفی، 1386ش، ج1،ص:30).

 

کتابنامه:

1.      إبن بابویه، محمد بن علی: الامالی، تهران، کتابچی، 1376ش.

2.      إبن قولویه قمی، جعفر بن محمد(367ق): کامل الزیارات، نجف، دارالمرتضویه، 1356ش، اول.

3.      إبن اثیر، علی بن محمد(630ق): اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، 1409ق.

4.      إبن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی(588ق): مناقب آل ابی طالب، قم، علامه، 1375ق، اول.

5.      تمیمی آمدی، عبدالوهاب(550ق): تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات، 1366ق، اول.

6.      طبرسی، حسن بن فضل(588ق): مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ،1412ق.

7.      طوسی، محمد بن الحسن(460ق): تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، چهارم.

8.      طوسی، محمد بن الحسن(460ق): الامالی، قم، دارالثقافه، اول.

9.      عوفی، محمد بن محمد(قرن7): متن انتقادی جوامع الحکایات و لوامع الروایات، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1386ش.

10.  کلینی، محمد بن یعقوب(329ق): الکافی، قم، دارالحدیث، 1429ق، چاپ: اول.

11.  نوری،حسین بن محمد(1320ق): مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، ال البیت، 1408ق، اول.

12.  یزدی، سید محمد کاظم: العروه الوثقی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1409.