نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت
۱۳۹۳/۰۸/۱۸

نهضت امام حسین(ع) از نادرترین رخدادهایی است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایی دارد. شهادت حسین بن علی(ع) حیات تازه ای به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(ع) با حرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت و زبونی و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعه اسلامی حکمفرما شده بود، تضعیف کرد.

نهضت امام حسین(ع) از نادرترین رخدادهایی است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایی دارد. شهادت حسین بن علی(ع) حیات تازه ای به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(ع) با حرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت و زبونی و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعه اسلامی حکمفرما شده بود، تضعیف کرد.

آنچه امت اسلامی از زمان وقوع این حادثه عظیم تا امروز بر آن متفق است، این است که انقلاب کربلا هیبت و ابهت اسلام را که به علت حاکمیت فرمانروایان ضعیف النفس و تحقیر ارزشها و مقدسات دینی رو به افول گذارده بود، احیا کرد. حرکت امام حسین(ع)، حرکتی است مستمر برای همه نسلها و همه عصرها است.

این انقلاب تنها انقلابی است که اگر کلیه صحنه هایش چنان که بوده، تصویر شود، هیچ کس نمی تواند از بروز احساسها و عواطف فطری اش جلوگیری کند; زیرا این فاجعه به قول شافعی دنیا رالرزانده و نزدیک است قله کوهها را آب کند.

حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجی ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانی با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است. شوکانی در کتاب «نیل الاوطار» در رد بعضی از سخنوران درباری می گوید: به تحقیق عده ای از اهل علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که:

«حسین(ع)نوه پیامبر که خداوند از او راضی باشد. نافرمانی یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست می گردد.

تفتازانی در کتاب «شرح العقاید» می نویسد:حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین(ع)و شاد شدن اوبدان خبر و اهانت کردنش به اهل بیت پیامبر(ص)از اخباری است که در معنی متواتر است; هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد. توافقی نداریم.

جاحظ می گوید: منکراتی که یزید انجام داد، یعنی قتل حسین(ع)وبه اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج ازایمان او دلالت می کند.

بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسی که از لعن او جلوگیری کند، نیز ملعون است.

ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه » می نویسد: پسرامام حنبل در مورد لعن یزید از وی پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.

آنجا که می فرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله » و چه مفاسدی و قطع رحمی از آنچه یزیدانجام داد، بالاتر است؟!

عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین » می گوید: به تحقیق گروهی از علما از جمله قاضی ابویعلی و حافظ ابن الجوزی و تفتازانی و سیوطی در مورد کفر یزید نظر قطعی داده اند و باصداقت تمام لعن او را جایز شمرده اند.

مولف کتاب «شذرات الذهب » می نویسد: در مورد لعن یزید، احمدبن حنبل دو قول دارد که در یکی تلویح و در دیگری تصریح به لعن او می کند. مالک و ابوحنیفه نیز هر کدام هم تلویحا و هم تصریحایزید را لعنت کرده اند; و به راستی چرا این گونه نباشد و حال آنکه او فردی قمار باز و دائم الخمر بود.

شیخ محمد عبده می گوید: هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود ندارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهی است و در برابر آن حکومتی ستمگر است که می خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هرفرد مسلمانی کمک کردن حکومت عدل واجب است; و از همین باب است انقلاب امام حسین که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند، ایستاد.

از سبط بن جوزی در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتی که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم;  واگر کسی به این حد راضی نمی شود، ما هم می گوییم اصل، لعنت کردن یزید است.

حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیاری از بزرگان اهل تسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابرازکردند. امام شافعی که در دوستی اهل بیت زبانزد است. درباره نهضت کربلا چنین سروده است:

قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلی علی المختار من آل هاشم و نوذی بنیه ان ذاک عجیب لئن کان ذنبی حب آل محمد(ص) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائی یوم حشری و موقفی و بغضهم للشافعی ذنوب

حسین(ع) کشته ای بی گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده وعجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درودمی فرستیم و از سوی دیگر فرزندانش را به قتل می رسانیم و اذیت می کنیم!

اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، پس من هیچ گاه از آن توبه نمی کنم.

اهل بیت پیامبر(علیهم السلام)در روز محشر شفیعان من هستند واگر نسبت به آنان دشمنی داشته باشم، گناهی نابخشودنی است.

 

 

شیخ عبدالله علایی

شیخ عبداللّه علایی از علمای سنی لبنان درباره قیام امام حسین علیه السلام می نویسد: «برای همه متفکران مسلمانِ آن روزگار، ثابت شده بود که یزید با توجّه به اخلاق خاص و تربیت مشخص آن چنانی، شایستگی در دست گرفتن زمام جامعه اسلامی را ندارد. برای هیچ مسلمانی سکوت در آن موقعیّت هرگز جایز نبود و وظیفه آنان مخالفت و اعتراض آشکار بود. در این صورت قیام حسین علیه السلام در حقیقت اعلام نامزدی خود برای حکومت نبود؛ بلکه ذاتا و بیش از هرچیز این کار اعتراض به ولایت یزید به شمار می رود. گواه این ادعا گفتار خود امام حسین علیه السلام است به ولید وقتی از امام حسین علیه السلام درخواست کرد که با یزید بیعت کند. حضرت فرمودند: یزید فاسقی است که فسقش نزد خدا آشکار است».

توفیق ابوعلم

توفیق ابوعلم، از علمای معروف اهل سنت مصر، در تحلیل نهضت عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام می نویسد: «... امام حسین علیه السلام قصد کربلا کرد تا از یک سو دست به قیام بزند و از سوی دیگر از بیعت با یزید خودداری کند. هرچند برای او روشن بود که این قیام و امتناع از بیعت با یزید منجر به قتل او خواهد شد؛ زیرا اگر او با یزید بیعت می کرد یزید در صدد به وجود آوردن تغییرات اساسی در دین اسلام بر می آمد و بدعت های زیادی را بنا می نهاد. به همین دلیل است که گفته اند: حسین خود و خانواده و فرزندانش را فدای جدش کرد و ارکان حکومت بنی امیه هم جز با قتل او متزلزل نمی شد... بنابراین حسین برای طلب دنیا و مقام و... قیام نکرد؛ بلکه می خواست احکام خدا را به اجرا درآورد».

خالد محمد خالد

خالد محمّد خالد، از علمای اهل سنت مصر، قیام امام حسین را صرفا برای حفظ دین اسلام معرفی کرده، می نویسند: «امام حسین علیه السلام برای حفظ دین دست به فداکاری زد. از آن جا که اسلام پایان بخش و در یک کلمه عصاره همه ادیان است، لذا حفظ آن هم از اهم کارهایی است که مؤمنان باید بدان اهتمام بورزند. تلاش های صادقانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیه السلام و اولیای بزرگوار همه و همه برای حفظ این دین بوده است. بنابراین موضوعِ قیام عاشورا نیز حفظ دین بود؛ چرا که در آن زمان نیاز زیادی به حفظ دین احساس می شد... پس امام علیه السلام برای انجام دادن امور عاطفی یا حتی کمک به دیگران فداکاری نکرد؛ بلکه هدف اصلی او فداکاری برای حفظ دین خدا بود».

محمدعلی جناح

محمدعلی جناح، رهبر فقید پاکستان، می گوید: «هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنچه امام حسین نشان داد در عالم پیدا نمی شود. به عقیده من تمام مسلمین باید از شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، پیروی نمایند».

عباس محمود العقاد

عباس محمود العقّاد نویسنده و ادیب بزرگ مصری، می نویسد: «جنبش حسین از بی نظیرترین جنبش های تاریخی است که تا کنون در زمینه دعوت های دینی یا نهضت های سیاسی پدیدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نیافت و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت».

عبدالرحمن شرقاوی

عبدالرحمان شرقاوی نویسنده مصری می نویسد: «حسین علیه السلام شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعیان باید به نام حسین ببالند، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند».

عبدالحمید جودة السحار

عبدالحمید جودة السّحار، نویسنده مصری، می گوید: «حسین علیه السلام نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد، زیرا در آن صورت بر فسق و فجور صحه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد ونسبت به فرمان روایی باطل تمکین می نمود. امام حسین به این کار راضی نمی شد، گرچه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند».

العبیدی

العُبَیدی مفتی موصل می گوید: «فاجعه کربلا در تاریخ بشر نادره ای است، هم چنان که مسببّین آن نیز نادره اند... حسین بن علی علیه السلام سنت دفاع از حقِ مظلوم و مصالحِ عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن وظیفه خویش دید و در انجام دادن آن تسامحی نورزید. هستی خود را در چنین قربانگاه بزرگی فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار «سرور شهیدان» محسوب شد و در تاریخ پیشوای اصلاح طلبان به شمار رفت. آری، به آنچه خواسته بود رسید و بلکه به برتر از آن کامیاب گردید».

سید قطب

سید قطب می نویسد: «ثمره نهضت حسین علیه السلام پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت جز شکست چیزی نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین علیه السلام نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار از کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند امکان نداشت عقیده و دعوتشان را گسترش دهند. ولی حسین علیه السلام عقیده و دعوتش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبه آخرِ حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید».

محمد اقبال لاهوری

اقبال لاهوری (متوفای 1938 م) فلسفه عاشورا را در حریّت بخشی می داند. از دید اقبال، قیام امام حسین علیه السلام و یارانش برای حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا و اثبات بندگی نسبت به خدا و برخوردار ساختن دیگران از آزادی در سایه تعبد الهی بود. وی این گونه می سراید:

در نوای زندگی سوز از حسین اصل حریّت بیاموز از حسین

سپس اضافه می کند:

تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلطیده است پس بنای «لا اله» گردیده است

و سپس درباره نتیجه قیام آن حضرت چنین می سراید:

خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ را چون از میان، او برکشید از رگ ارباب باطل، خون کشید
نقش «الاّ اللّه» بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت...