پیروزى خون بر شمشیر و بقاى دین از دیدگاه قرآن و امام
۱۳۹۳/۰۸/۱۸

از قـرن هـاى متمادى، نهضت عاشورا به عنوان مظهر تجلى جنگ حق و بـاطل و روز عاشور، روز فداکارى و جان بازى در راه دین و حریت شـناخته شده است. حسین بن على(ع) در چنین روز تاریخى با یارانى انـدک ولـى ایمانى سرشار و پرصلابت با سپاه سنگ دل یزید به مصاف پـرداخـت و کـربـلا را صحنه خونین عشق و شهادت ساخت و آزادگى، و حـریت را در بستر تاریخ صلا داد، و آزادمردان و آزادزنانى را در دامـن فـرهـنگ خود پرورد که پرچم حریت را به دوش کشیدند و نهضت هایى را پدید آوردند.

از قـرن هـاى متمادى، نهضت عاشورا به عنوان مظهر تجلى جنگ حق و بـاطل و روز عاشور، روز فداکارى و جان بازى در راه دین و حریت شـناخته شده است. حسین بن على(ع) در چنین روز تاریخى با یارانى انـدک ولـى ایمانى سرشار و پرصلابت با سپاه سنگ دل یزید به مصاف پـرداخـت و کـربـلا را صحنه خونین عشق و شهادت ساخت و آزادگى، و حـریت را در بستر تاریخ صلا داد، و آزادمردان و آزادزنانى را در دامـن فـرهـنگ خود پرورد که پرچم حریت را به دوش کشیدند و نهضت هایى را پدید آوردند.

عـاشورا یک روز بیش نبود اما شعاع تاثیر آن به ابدیت کشیده شده اسـت و چـنـان وجدان هاى حساس و دل هاى پاک را تحت تاثیر فرهنگ خـود قـرار داده که در دهه محرم هر سال در اکثر نقاط مجالس عزا و سوگوارى برپا مى شود.

امام خمینى(ره) درباره قیام عاشورا فرمودند: عاشورا قیام عدالت خـواهـان بـا عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستم گران کـاخ نـشـیـن و مـسـتکبران غارت گر بود. اگر قیام عاشورا نبود، ابوسفیانیان قلم سرخ بر رخسار وحى و قرآن مى کشیدند.

یـزید گمان مى کرد با کشتن حسین(ع) و یارانش مى تواند اساس وحى را بـرچـیند و به شعار پوسیده و آرمان جاهلانه جدش ابوسفیان و پدرش معاویه لباس تحقق بپوشاند.

دربـاره فـلـسـفـه نـهضت اباعبدالله الحسین(ع) کتاب ها و مقالات بـسـیـارى نـگـارش یافته و هرکدام با نگاهى ویژه به آن نگریسته انـد، لـیـکن در این مقال برآنیم تا به یکى از ابعاد قیام کربلا یعنى (بقاى اصول مذاهب الهى) اشاره اى گذرا داشته باشیم.

قـیام خون بار عاشورا گذشته از این که روحیه آزادى خواهى و ستم سـوزى و پـیکار با خودکامگى و استبداد را در دل هاى مستعد زنده کـرد و مـنشا پیدایش نهضت هاى بى شمارى علیه استکبار و استعمار گـردیـد، اصـول مـذاهب الهى را از خطر تحریف و نابودى نیز نجات بـخـشـید و تمدنى عظیم و فرهنگى ریشه دار را براى افراد بشر به ارمغان آورد.

آیین الهى از آغاز پیدایش مذهب تاکنون (اسلام) بوده و هست. قرآن مـى فـرمـایـد: هـرآینه دین در پیشگاه الهى، دین اسلام است: (ان الـدیـن عـندالله الاسلام). مذاهب دیگر هریک مکمل مذهب قبلى و یا در عـرض آن قرار داشتند، ولى اسلام محمدى آخرین شکل تکامل یافته ادیـان آسـمـانـى اسـت و قـرآن کریم تنها کتابى است که به صورت مـعـجـزه جاودانى از مذاهب الهى به یادگار مانده است و جوهره و هـویـت مـذهب را حفظ کرده است. به علاوه این که یگانه کتابى است کـه از تـحـریـف و بـدعت ها و آمیختگى به اساطیر و خرافات مصون اسـت، چـرا کـه از هـر حـیث در حد اعجاز مى باشد. مفاهیم بسیار بـلـنـد عـلمى، اخلاقى، سیاسى، اقتصادى، تاریخى و از همه مهم تر تـاثـیـر شـگرف آن در دل ه، گویاى اوج اعجاز بى نظیر این کتاب الهى است.

قـرآن کـریم در کنار رسالت ارشاد و هدایت خلقت، نام و راه و آثـار پـیامبران، پیام ها، داستان ها، مبارزات بى امان آنان بـا طـواغـیـت زمان را نیز شفاف بیان کرده، تهمت ها، افتراها و تحریف هاى تاریخى را از ساحت مقدس پیامبران دفع کرده است.

آیـیـن مـحمدى و معجزه جاوید آن یعنى قرآن در زمانى که مخالفان پـیامبران و موافقان آنان با یک دیگر جنگیدند و مى رفت تا چراغ هـدایت پیامبر رو به خاموشى بگراید و زمینه محو دین فراهم شود، هـم چـو مشعلى فروزنده و روشنى بخش، تمام تحریف ها و بدعت ها و تـهـمـت هـا را از ساحت دین و زندگانى انبیا(صلوات الله علیهم) زدود و مـعـجزاتشان را تایید کرد، و اشکالات و شبهات را از حریم دیـن بـرطـرف ساخت. اما همین آیین ناب و اعجاز عظیمش، قرآن، در زمـان یـزیـد دسـت خـوش خـطـرات بـسیارى شد و مى رفت تا یزید و یـزیدیان آیین ناب محمدى را از خاطره ها محو کنند. بدون شک اگر قـیـام امـام حـسـین(ع) و یارانش نبود وجان هاى عزیزشان را هدف تـیرهاى سپاه یزید قرار نمى دادند، یزیدیان تمام نسخه هاى قرآن را آتـش مـى زدنـد؛ چـنان چه بخت النصر تمام نسخه هاى تورات را آتـش زد و کـتاب انجیل نیز طعمه حریق واقع شد و محو گردید.

اما پـس از سـالـیان متمادى جمعى نشستند و گفتند که در قرآن یکتبون الـکتاب بایدیهم آمده است و این جمله را به خدا نسبت دادند، در حـالـى کـه نـه حـافظه آنان یارى مى کرد و نه امانت دار بودند؛ بـلکه سیاست و جو حاکم به اضافه تمایلات نفسانى و تسویلات شیطانى درنوشـتن تـورات و انـجیل دخالت داشت. لذا افسانه ها و خرافاتى سـاخـتـنـد و عـقـاید باطل و نسبت هاى ناروا به خدا و پیامبران دادنـد کـه زبان از گفتن و قلم از نوشتن آن شرم دارد. اما قیام امـام حـسین(ع) و یارانش باعث بقاى دین محمدى شد و بر اعتبار و قـداست انبیا و مذاهبشان افزود. بى دلیل نیست که پیامبر فرمود: حـسـیـن مـنـى و انا من حسین؛ یعنى بقاى دین و نام و شریعت من، رهـیـن قـیام حضرت حسین(ع) است؛ همان گونه که عظمت و بقاى نهضت کـربـلا نیز وابسته به نبى اسلام(ص) مى باشد. از این رو گفته اند آیـیـن مـقـدس اسـلام، محمدى است ولى بقاى آن حسینى است: (الاسلام محمدى الحدوث وحسینى البقإ(.

 

پاى ز هستى کشید بر سر پیمان                             آرى این شیوه و مرام حسین است

باعث ویرانى بساط امیه                                         همت والاى مستدام حسین است

زنده شد اسلام مرده زاده سفیان                            این اثر کربلا و شام حسین است

آن که ز هم تار پود ظلم و ستم را                                     بگسلد، آن همت و حشام حسین است

آیت مظلومیش به گنبد گردون                              پرچم خونین و سرخ فام حسین است

 

یـقـیـنـا مذهب و تمدن امروز بشر مدیون قیام عاشورا است. متفکر شهیر، آقاى محمدرضا حکیمى مى گوید:

)امـام حسین بر همه انسان هاى پس از خود تا آخر تاریخ و بر همه بـشـریت و تمدن هاى پس از خود حق دارد، و همه ـ هرکدام به گونه اى ـ مـرهـون و مـدیون اویند، زیرا اگر امام حسین(ع) نبود، عاشورا نـبـود، و اگـر عاشورا نبود، اسلام نمى ماند، و اگر اسلام نمانده بـود، تمدن اسلامى پدید نمى آمد تا مایه اصلى تمدن ها و پیش رفت هـاى بعدى و ظهور رنسانس (تحول علمى) در غرب بشود و در آن صورت این تمدن کنونى وجود نداشت.

آیـا بـا وجـود حکومت هایى سفاک و بى اعتقاد و تابع جاهلیت، که اصـل وحى الهى و نبوت محمدى را منکر بودند، مانند حکومت یزید و ولـید بن یزید بن عبدالملک و... اسلام بر جاى مى ماند، و به سده چـهارم و پنجم مى رسید، و آن تمدن شکوفا و سترگ پدید مى آمد، و آن عـلـم و فرهنگ و ادبیات و اخلاق و حقوق و طب و شیمى و صنعت و فـیزیک و ریاضیات و تکنیک... سامان مى یافت تا به تدریج به دست غـربیان افتد و تمدن کنونى آنان را پایه ریزى کند و آنان را به آسـتـانه (رنسانس) برساند، و از ظلمات و جهل و عقب ماندگى قرون وسـطایى رهایى بخشد؟)

واز این بالاتراگر مذاهب امروز در بین پـیـروان خـود جـلال و شـکـوهـى دارند و در برابر کفر و الحاد و کـمـونـیـسـت اعـتـبار و قداست خود را حفظ کرده اند، همگى رهین عاشورا و این قیام عظیم و خونین اند.

در پـایـان نیکو مى نماید گفتارى را از مفتى موصل درباره حادثه کربلا و قیام امام حسین(ع) ذکر کنیم. ایشان مى گوید:

(فاجعه کربلا در تاریخ بشر، نادره اى است، هم چنان که مسببین آن نـیـز نـادره انـد. حـسین بن على سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عـمـوم را بـنـابـر فـرمان خداوند در قرآن به زبان پیغمبر اکرم وظـیـفه خویش دید و از اقدام به آن تسامحى نورزید. هستى خود را در آن قـربـانـگاه بزرگ فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار سسرور شـهـیـدانـز مـحسوب شد و در تاریخ ایام سپیشواى اصلاح طلبانز به شـمـار مـى رفـت. آرى، به آن چه خواسته بود و بلکه برتر از آن، کامیاب گردید.)