پرسش و پاسخ درباره عاشورا
۱۳۹۳/۰۷/۲۸

گریه بر امام حسین(علیه السلام) که ۱۴۰۰ سال پیش به شهادت رسیده اند چه نفعی دارد؟

پرسش :

گریه بر امام حسین(علیه السلام) که ۱۴۰۰ سال پیش به شهادت رسیده اند چه نفعی دارد؟

 

پاسخ :

پاسخ از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله):

اشک ریختن بر مصیبت امام حسین(علیه السلام)، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهم‌‏السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می‌‏کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم‌‏السلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی‏‌کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جان و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‏‌گیرد و دلِ دوستان حسین بن‏ علی (علیه‌‏السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می‏‌شود.
خود آن بزرگوار نیز به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى[۱]؛ هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین(علیه‌‏السلام) به خلافت می‌‏رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن‏ که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت(علیه‏‌السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه‌‏السلام) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بی‌‏اثر نباشد.

پی نوشت:

]۱ [ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۶.

منبع: شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص۲۳۳.

 

 

پرسش :

علت اهمیت زیارت عاشورا چیست و چه فوایدی دارد؟

 پاسخ :

درباره زیارت حضرت سیدالشهدا روایات فراوانى وجود دارد(1) و در خصوص زیارت عاشوراى معروف، احادیث متعددى از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.(2) امام باقر(علیه السلام) این زیارت را به یکى از اصحابش به نام «علقمة بن محمد حضرى» آموزش داده است.
از آن جا که زیارت نوعى اعلام موضع و مشخص کردن خط فکرى است و آثار سازنده عجیبى دارد، آنچه به عنوان متن زیارتى خوانده مى‏‌شود، از نظر محتوا و جهت دهى، از حساسیتى ویژه برخوردار است. به همین جهت ائمه (علیهم السلام) با آموختن نحوه زیارت به یاران خود، به این عمل سازنده جهت و غناى بیشترى بخشیده‌اند به گونه‌‏اى که زیارتنامه‏‌هاى رسیده از معصومان (علیهم السلام) - مانند زیارت جامعه کبیره، عاشورا، آل یاسین و ناحیه مقدسه - گنجینه‌‏اى از تعالیم و آموزش‌‏هاى عالى آنان است.

زیارت عاشورا - که از تعالیم امام باقر(علیه السلام) است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بیان مواضع فکرى و عقیدتى شیعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهمیت ویژه دارد. شمارى از دستاوردهاى این زیارت عبارت است از:

  1. ایجاد پیوند معنوى با خاندان عصمت و تشدید علاقه و محبت به آنان این محبت موجب مى‏‌شود، زائر آن بزرگان را الگوى خویش سازد و در جهت همسویى فکرى و عملى با آنان بکوشد همچنان که در قسمتى از زیارت، از خدا مى‏‌خواهد زندگى و مرگش را یکسره همانند آنان قرار دهد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد».

از آنجا که این محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت که ‏الهى و منسوب به اویند، محبوب واقع شده‌‏اند- مایه تقّرب به خداوند است.

در قسمتى از زیارت چنین مى‏‌خوانیم: «اللهم انى اتقرب الیک بالموالاة لنبیک و ال نبیک».

  1. پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر

تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در این زیارت، موجب پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر مى‏‌شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبت‏ به پیروان حق و دوستان خاندان عصمت، پایه‏‌هاى ایمان دینى خود را مستحکم مى‏کند. مگر ایمان چیزى جز حب و بغض در راه خدا است: «هل الایمان الا الحب و البغض»؟ مؤمن واقعى در برابر ستم بى ‏موضع نیست. از ستمگر نفرت و انزجار آشکارى دارد و با مظلوم و جبهه حق اعلام همراهى مى‏‌کند: «یا اباعبدالله انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».

  1.  دورى جستن از خط انحراف

در این زیارت، ریشه‏‌هاى ظلم هدف قرار مى‌‏گیرد: «فلعن الله امةً اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها». ستمى که در عاشورا تحقق یافت، در قلب تاریخ ستم ریشه دارد. این ظلم یک حلقه از حلقه‏‌هاى ستمى است که با انحراف مسیر اصیل خلافت آغاز شد.

  1. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه‌‏هاى هدایت

در این زیارت آمده است: «فاسئل الله الذى اکرمنى بمعرفتکم و معرفة اولیائکم ورزقنى البرائة من اعدائکم، ان یجعلنى معکم فى الدنیا و الآخرة و ان یثبت لى عندکم قدم صدق فى الدنیا و الاخرة». زائر پس از آن که به حق معرفت پیدا کرد و ستم و ستمگر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مکتب خاندان عصمت و پیروى عملى از آنان، خود را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار مى‏‌دهد یعنى، اسوه‏‌ها و الگوهاى هدایت را - که از سوى خداوند منصوب شده‌‏اند- سرمشق خود قرار مى‌‏دهد و همگامى با آنان را مى‏‌طلبد.

  1. ترویج روحیه شهادت‏ طلبى و ایثار و فداکارى در راه خدا
  2. احیاى مکتب و راه و هدف خاندان عصمت

 

پی‌نوشت‌ها:

(1)
 کامل الزیارات، ص 081.

(2) بحارالانوار، ج 101، ص 290 ؛ اقبال الاعمال، ص 38 ؛ شیخ طوسى، مصباح المتهجد، صص 538 و 542 و 547.  

 

 

پرسش :

چرا قبر امام حسین علیه السلام شش گوشه دارد؟

پاسخ :

در میان اقوال مورخان دربارة چگونگی دفن حضرت سید الشهداء علیه السلام و یاران باوفای آن حضرت اندک تفاوتی، دیده می‌شود؛ جهت روشن شدن موضوع به تشریح بعضی از آنها می‌پردازیم:

الف. مرحوم مفید پس از ذکر اسامی هفده نفر از شهیدان بنی‌هاشم که همگی از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسین علیه السلام بودند، می‌فرماید: آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام علیه السلام آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین علیهم السلام (علی اکبر) از جمله آنان است.

برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین علیه السلام نزدیک ‌ترین محل است.[1[

ب. و نیز می‌گوید: ‌پس از بازگشت عمر بن سعد از کربلا، جماعتی از بنی ‌اسد که در غاضریه سکونت داشتند، آمده و بر پیکر امام حسین علیه السّلام و یارانش نماز گذاردند و آن حضرت را همان جایی که الآن قبر اوست دفن کردند و علی ابن الحسین (علی اکبر) علیه السلام را در پایین پای پدر به خاک سپردند، سپس برای دیگر شهیدان از اهل بیت و اصحاب، حفیره‌ای کندند و همة آنان را در آن حفیره به صورت دسته جمعی دفن کردند و عباس بن علی علیه السلام را در راه غاضریّه، در همان محلی که به شهادت رسید و اکنون قبر اوست به خاک سپردند.[2]

ج. در بعضی از روایات آمده است: امام سجاد علیه السلام (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی   ‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین علیه السلام از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت ازدفن پدر به سراغ عمویش عباس علیه السلام رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد.

سپس به بنی ‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین علیه السلام فرزندش علی اکبر علیه السلام است؛[3]

امام صادق علیه السلام در این باره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین علیه السلام را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.[4]

گر چه بعضی از مطالب در کیفیت به خاک سپاری امام حسین علیه السلام و این که چه کسی امام حسین علیه السلام را دفن کرده، در این نقل‌ها متفاوت است، ولی از مجموع آنها یک نکته قابل استفاده است که به عنوادن نتیجه ارائه می‌گردد و آن این که: قبر علی اکبر علیه السلام در پایین پای امام حسین علیه السلام قرار دارد.

نتیجه: بنابراین می‌توان ادعا کرد که ضریح کوچکی که بر ضریح حضرت سیدالشهدا علیه السلام متصل است و در طرف پایین پای آن حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضریح یک ضریح شش گوشه درست شده به احترام علی اکبر علیه السّلام و به نام آن حضرت است.

عبدالرّزاق حسنی ضریح امام حسین علیه السلام را چنین توصیف کرده است:

«ضریح امام حسین علیه السلام عبارت است از: یک بلندی (صندوق مانند) چوبی که به عاج زینت شده و روی آن دو مشبک[5] قرار دارد،‌ مشبک داخلی از فولاد گران قیمت و مشبک خارجی از نقرة‌ روشن سفید است... به مشبک خارجی مشبک دیگری بدون این که مانعی بین آن دو باشد، متصل است و فقط از هر طرف به اندازة ‌یک متر کوتاه‌تر از مشبک خارجی متعلق به امام حسین علیه السلام است و زیر آن مشبّک قبر علی بن الحسین ـ علیهم السلام است که همراه پدر در یک روز شهید شده و در کنار پدر دفن گردیده است.[2]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. الارشاد، شیخ مفید.
  2. مقتل الحسین، عبدالرزاق موسوی مقدم.
  3. موجز تاریخ البلدان العرافیه، عبدالرزاق حسنی.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] .
مفید، الارشاد، سلسلة مؤلفات شیخ مفید، دار المفید للطباعة و النصر و التوزیع، ج11، صص 125 ـ 126، جزء 2.

[2] . مفید، همان، ص 114؛ خلیلی، ‌جعفر، موسوعة العتبات المقدسه قم-کربلا، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1407 ق، ص 73، جزء8.

[3] . عبدالرزاق الموسوی، المقرم، مقتل الحسین علیه السلام ، تهران، قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثة، ص320 ـ 321.

[4] . قمی، جعفر بن محمد، ابن قولویه، کامل الزیارات، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، 1417 ق، صص 537 ـ 538، المقرم، همان، ص321.

[5] . هر چیز سوراخ، سوراخ پنجره مانند را مشبک ‌گویند.

[6] . خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم کربلا، جزء 8، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 182، به نقل از حسنی، عبدالرزاق، موجز تاریخ البلدان العراقیّه.

 

 

 

 پرسش :

چرا امام حسین(علیه السلام) با این که می دانستند به شهادت می رسند، خانواده خود را به همراه بردند؟

 پاسخ :

تکلیف اجتماعی در آیین اسلام، ویژه ی مردان نیست، بلکه زنان متعهد و مسلمان نیز در برابر جریان حق و باطل و مسأله ولایت و رهبری، وظیفه دارتد و باید از رهبری حق، دفاع و پیروی کنند و از حکومت و فسادهای مسؤولان نالایق انتقاد نمایند و در صحنه های گوناگون اجتماعی حضوری مؤثر داشته باشند.

در تداوم مسیری که حضرت زهرا (س) در حمایت از امام معصوم(ع) و افشاگری علیه رویه های ناسالم زمام داران داشت، زنان ـ به خصوص حضرت زینب(س) ـ نیز در نهضت کربلا دوشادوش امام حسین(ع) مشارکت داشتند.

هر قیام و نهضتی عمدتاً از دو بخش خون و پیام تشکیل می گردد. مقصود از بخش خون، مبارزات خونین و قیام مسلحانه می باشد که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازی در راه‌ آرمان مقدس است و مقصود از بخش پیام نیز، رساندن و ابلاغ پیام انقلاب و بیان آرمان ها و اهداف آن است.

با بررسی قیام مقدس امام حسین(ع) این دو بخش کاملاً در آن به چشم می خورد؛ زیرا انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول، یعنی بخش خون و شهادت، بود و رهبری و پرچم‌داری نیز بر عهده ی خود ایشان قرار داشت، و پس از آن، بخش دوم به پرچم داری امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغازید با سخنان آتشین خود، که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را به آگاهی افکار عمومی رسانیدند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.

با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه داری که حکومت اموی از زمان معاویه ضد اهل بیت(ع) ـ به ویژه در منطقه ی شام ـ به راه انداخته بود، بی شک اگر بازماندگان امام حسین(ع)، یعنی زن و بچه های ایشان، به افشاگری و بیدارسازی نمی پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت های وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ کم ارزش و چهره ی آن را وارونه نشان می دادند؛ هم چنان که برخی در تهمتی درباره ی امام حسن(ع) گفتند: «بر اثر ذات الریه و سل از دنیا رفت»؛ اما تبلیغات گسترده ی بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت که کینه توزی سفیهانه ی یزید چنین فرصتی را برای آنان پیش آورده بود، اجازه چنین تحریف و جنایتی را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسی و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن می شود.

دوران سلطه ی معاویه در شام :

شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سیطره ی فرمان روایانی چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین نه سخن پیامبر(ص) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را می دانستند و نه اسلام را ـ دست کم آن گونه که در مدینه رواج داشت ـ می شناختند؛ البته یکصد و سیزده تن از صحابه ی پیامبر اکرم(ص) یا در فتح این سرزمین شرکت داشته، یا به تدریج در آن جا سکونت گزیده بودند، ولی بررسی زندگی نامه این افراد نیز روشن می کند که جز چند تن، باقی آن ها برای مدت کمی محضر پیامبر گرامی اسلام(ص) را درک کرده، و جز یک یا چند حدیث، روایت نکرده اند؛ گذشته از آن، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین(ع) تنها یازده تن از آنها زنده و در شام به سر می بردند؛ مردمانی در سنین هفتاد تا هشتاد سال که گوشه نشینی را بر آمیختن با توده ترجیح داده، در عامه مردم نیز نفوذی نداشتند و در نتیجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقیقی چیزی نمی دانستند و شاید در نظر آنان، اسلام هم حکومتی بود مانند حکومت کسانی که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان می راندند، و تجمل دربار معاویه، حیف و میل اموال عمومی، ساختن کاخ های بزرگ و تبعید و زندانی کردن و کشتن مخالفان برای آنان امری طبیعی بود؛ زیرا چنین نظامی نیم قرن پیش از آن سابقه داشت، و به یقین کسانی بودند که می پنداشتند آنچه در مدینه ی عصر پیامبر گذشته نیز این چنین بوده است.[1[ معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانی، مردم شام را به گونه ای پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند و در برابر اراده و خواست معاویه بی چون و چرا تسلیم شوند.[2] معاویه در طی این مدت، نه تنها از نظر نظامی و سیاسی مردم شام را تحت سلطه ی خود قرار داد که از نظر فکری و مذهبی نیز مردم آن منطقه را کور و  ‏کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه می کند، بی هیچ اعتراضی بپذیرند.

حکومت پلید بنی امیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه اش، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل، بنی امیه را خویشان رسول خدا و نزدیک ترین افراد به او معرفی کرده بود، به طوری که پس از پیروزی قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امرای شام نزد وی رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا زمان قتل مروان ـ آخرین خلیفه اموی ـ نمی دانستیم که رسول خدا(ص) جز بنی امیه خویشاوندی داشته باشد که از او ارث ببرند، تا آن که شما امیر شدید. [3]

بنابراین، جای شگفتی نیست اگر در مقاتل می خوانیم، به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق، مردی در برابر امام زین العابدین(ع) ایستاد و گفت: سپاس خدایی را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد! حضرت کمی صبر کرد تا شامی هر چه در دل داشت بیرون ریخت؛ سپس با تلاوت آیاتی مانند:

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. [4]

فرمود: این آیات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود که مرد فهمید آن‌چه درباره ی این اسیران شنیده، درست نیست، آنان خارجی نیستند، بلکه فرزندان پیامبر هستند؛ بنابراین از آن‌چه گفته بود پشیمان شد و توبه کرد. [5]

پی نوشتها:

[1]. قیام امام حسین(ع)، دکتر سید جعفر شهیدی، ص 185، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سال 1359 ش.

[2]. بررسی تاریخ عاشورا، دکتر محمد ابراهیم آیتی، ص 47، چاپ دوم، تهران کتابخانه صدوق، سال 1347 ش.

[3]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 7، ص 159، مصر، داراحیاء الکتب العربیه، 1961 م.

[4]. احزاب، 33، ترجمه: «بی شک خداوند می خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد، پاک ساختنی.»

[5]. مقتل الحسین(ع)، اخطب خوارزمی، ج 2، ص 61، قم منشورات المفید، اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص 74، قم منشورات مکتبة الداوری.

 

منبع: نهضت عاشورا (تحریف‌ها و شبهه‌ها)، مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ی علمیه (1381)

 

 

 

 

  

پرسش :

انجام دادن چه اعمالی در روز عاشوار سفارش شده است؟

 پاسخ :

علما و بزرگان،براساس روایاتی که از امامان معصوم(ع) وارد شده، اعمالی را مناسب این روز دانسته اند که انجام دادن آنها ثواب داردکه به برخی ازآنها اشاره می کنیم.

  1. دوری جستن از کارهایی که موجب لذت و خوشی است،مانند خوردن ،نوشیدن،پوشیدن لباس های زیبا،گردش و تفریح،مسافرت های تفریحی و شادی آفرین و برگزاری مجالس شادی..
  2. بر پا داشتن عزاداری و سوگوری؛ امام باقر(ع) می فرماید: «در این روز برامام حسین(ع) گریه و عزاداری کنید و اهل خانه را نیز به عزاداری و گریه تشویق کنید و در خانه خود مجلس مصیبت برپا دارید و اظهار اندوه و ناراحتی کنید»

روشن است سفارش امام باقر(ع) مربوط به دوران هایی بوده که درمساجد وحسینیه ها،جلسه های عزاداری تشکیل نمی شد. همچنین، شامل افرادی می شود که توانایی بیرون رفتن از خانه را ندارند.  سزاوار است این افراد در داخل خانه، جلسه عزا برپا کنند و به یاد مصائب امام حسین(ع) اندوهناک و حزن انگیز اشک بریزند.

  1. سلام دادن برامام حسین(ع)؛ براساس روایت امام باقر(ع) کسی که توانایی ندارد روز عاشورا در کربلا باشد،برآن حضرت سلام بدهد واگر بگوید:«السلام علیک یا اباعبدالله»کفایت می کند و بهتر است که بر دیگر شهدا نیز سلام بدهد.
  2. رفتن به زیارت گاه ها.
  3. صلوات فرستادن برمحمد و آل محمد.
  4. از خداوند برای دشمنان اهل بیت(ع) نفرین و لعن بخواهد، چنان که امام باقر(ع) می فرماید: «با جدیت، برکشنده آن حضرت لعن و نفرین فرستید»
  5. دوستداران اهل بیت(ع) چون یکدیگر را دیدار کردند، گریه کنند و با این جمله ها به یکدیگر تعزیت گویند: «عظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین(ع) و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد علیهم السلام».
  6. اندوخته نکردن نیازمندی های زندگی درآن روز؛ در روایت است : «اگر انسان در روز عاشوار چیزی را ذخیره کند، برکتی نخواهد داشت و برای خانواده او نیز برکت ندارد».
  7. خواندن دو رکعت نماز پس ازسلام ونفرین برقاتلان آن حضرت؛ این عمل را در آغاز روز و پیش ازظهر انجام دهد.

منبع: ماهنامه اشارات، شماره128