از حواشی واقعه غدیر چه می دانید؟
۱۳۹۳/۰۷/۱۶

از واقعه بسیار مهم غدیرخم دو نکته مورد غفلت قرارگرفته است. یکی آنچه در پیرامون این واقعه رخ داده است و دیگر متن کامل خطبه غدیر که کمتر به ان پرداخته شده و عموم شیعیان از متن کامل آن بی خبرند. در اینجا تنها به مطلب اول اشاره ای خواهد شد.

از واقعه بسیار مهم غدیرخم دو نکته مورد غفلت قرارگرفته است. یکی آنچه در پیرامون این واقعه رخ داده است و دیگر متن کامل خطبه غدیر که کمتر به ان پرداخته شده و عموم شیعیان از متن کامل آن بی خبرند. در اینجا تنها به مطلب اول اشاره ای خواهد شد.

ابن لیلی کندی می گوید: از زیدبن ارقم (یکی از اصحاب معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله) سؤال شد: آیا تو شنیدی که پیامبر در روز غدیر فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. کسی که من رهبر او هستم پس علی رهبر اوست. زید در پاسخ گفت: نعم قد قالها له اربع مرّات؛ آری شنیدم که پیامبر این سخن را چهار بار درباره او گفت. [1]

 حوادث قبل از خطبه غدیر خم:

در ذى الحجه سال دهم هجرى پیامبر (ص) تصمیم گرفت به مکه رفته و آخرین حجّ خود را در معیّت مؤمنان بجا آورده و مناسک حج ابراهیم را عملا به آنان بیاموزد، پس از انجام مراسم حج فرشته وحى بر رسول خدا (ص) نازل شد و این آیه را ابلاغ نمود: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏: اى رسول ما، آنچه راى از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، چون اگر این عمل راى انجام ندهى، رسالت خدا راى انجام نداده‏اى و خداوند تو راى از شرّ مردم حفظ مى‏کند) [2] آنگاه پیامبر (ص) مردم را در منطقه‏اى به نام (غدیر خم) متوقّف فرمود و درنگ نمود تا سایر مسلمانان نیز به آن منطقه برسند، [3]

پس از آنکه پیامبر (ص) از تحقّق بیعت اطمینان یافت، فرشته وحى بار دیگر نازل شد و ابلاغ کرد: امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را به عنوان آیین بر شما پسندیدم

جریربن عبدالله می گوید: همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع شرکت نمودیم، پس از حج در صحرای غدیر خم رسیدیم پیامبر اعلام نمود که همه برای نماز جمع شوند. همه ما از مهاجر و انصار اجتماع کردیم، رسول خدا در نقطه وسط جمعیت برخاست و فرمود: ایها الناس بم تشهدون؟ ای مردم به چه گواهی می دهید؟ حاضران گفتند: گواهی می دهیم که معبودی جز خدای یکتا نیست. پیامبر فرمود: سپس به چه گواهی می دهید؟ حاضران گفتند: گواهی می دهیم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول خداست. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: فمن ولیکم؟ ولی و رهبر شما کیست؟ گفتند: ولی ما خدا و رسول اوست. در این هنگام پیامبر دستش را بر شانه علی زد و او را بلند کرد تا بایستد. [4]

و آن روز روزى بسیار گرم و طاقت فرسا بود، پس رسول خدا (ص) دستور داد زیر درختهائى را که در آنجا بود پاک کنند و دستور داد جهاز شتران را فراهم کرده رویهم بچینند، پس به منادى خویش فرمان داد که در میان مردم فریاد زند و آنان را گرد آورد، پس همگى گرد آمدند و بیشتر آن مردم از شدت حرارت و گرمى هوا عباهاى خود را بساق پاهاى خود پیچیده بودند، همین که همگى گرد آمدند حضرت بر آن جهازهاى شتر بالا رفت تا ببلندترین آنها رسید، و أمیر المؤمنین علیه السّلام را نیز پیش خوانده او نیز بر آنها بالا رفت تا در طرف راست آن حضرت ایستاد، سپس خطبه‏اى براى مردم خواند و سپاس خداى را بجا آورده و ثنایش گفت و مردم را تا بآنجا که در خور استعداد و فهم آنان و میسور آن حضرت بود موعظه فرمود و...[5]

 

وقایع هنگام خطبه غدیر:

خطابه غرّا و مفصلى ایراد نمود که در طىّ آن پس از حمد و ثناى الهى به وفات قریب الوقوع خود اشاره فرمود و آنها را به پیروى از کتاب خدا و عترت خویش فرا خواند و پس از بر شمردن خصال بى‏همتاى على (ع) او را بر سر دست خود بالا برد و صریحا خطاب به مردم فرمود: اى مردم، آیا من نسبت به مؤمنان از خود ایشان اولى و شایسته‏تر نیستم؟ همه مسلمانان این مطلب را تصدیق نمودند، سپس فرمود: پس هر کس من مولاى اویم، اینک این على مولاى اوست، خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن دار... باید از کسانى که مدّعى هستند ولایت در خطبه‏ غدیر به معناى سرپرستى نیست، بلکه ولایت محبّت است، پرسید: آیا براى ولایت محبّت بیعت لازم است؟! پس از آنکه پیامبر (ص) از تحقّق بیعت اطمینان یافت،

فرشته وحى بار دیگر نازل شد و ابلاغ کرد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً:

امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را به عنوان آیین بر شما پسندیدم [6]).[7]

 

حوادث بعد از خطبه:

سپس به زیر آمد و آن وقت نزدیک ظهر بود، پس دو رکعت نماز بجا آورده ظهر شد و اذان گوى آن حضرت براى نماز ظهر اذان بگفت، حضرت با ایشان نماز ظهر را خوانده و در خیمه و چادر خود نشست و به على علیه السّلام دستور فرمود: در چادرى برابر چادر او بنشیند، سپس بمسلمانان دستور فرمود: دسته دسته نزد او بروند و منصب جدید او را مژده دهند و بعنوان امارت و فرمانروائى مؤمنین بر او سلام گویند، پس مردمان این کار را کردند، سپس بهمسران خود و زنان دیگر مسلمانان که همراه او بودند دستور فرمود پیش او بروند و بامارت مؤمنین بر او سلام کنند آنها نیز انجام دادند.

و از جمله کسانى که در بشارت سخن را بدرازا کشاند و بیش از دیگران اظهار شادمانى کرد عمر بن خطاب بود و از جمله سخنان او این بود که گفت: به به، اى على امروز دیگر تو فرمانرواى من و فرمانرواى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدى، و حسان بن ثابت (شاعر معروف آن زمان) نزد رسول خدا (ص) آمده عرض کرد:

اى رسول خدا (ص) آیا بمن اذن میدهى در اینجا شعرى بگویم که خدا را خوشنود سازد؟ فرمود: بگو اى حسان ... او این اشعار را انشاء کرد:

1- پیغمبرشان در روز غدیر آنان را آواز داد و با چه آواز رسائى فرمود که همگى شنیدند.

2- فرمود: کیست فرمانروا و صاحب اختیار شما؟ همگى بدون اظهار دشمنى و اختلاف گفتند:

3- خداى تو فرمانرواى ما است و تو صاحب اختیار مائى، و امروز در میان ما نافرمان و مخالفى نخواهى یافت.

4- پس فرمود: اى على برخیز که من تو را براى امامت و راهنمائى بعد از خودم برگزیدم.

5- پس هر که من فرمانرواى اویم این على فرمانروا و صاحب اختیار اوست، و شما براى او یاران با وفا و دوستار او باشید. [8]

 

پی نوشت:

1. چهل حدیث پیرامون غدیر، محمد محمدی اشتهاردی،ص17، چاپ طلوع آزادی

2. سوره مائده، آیه 67.

3. قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص: 696 و695

4. چهل حدیث پیرامون غدیر، محمد محمدی اشتهاردی،ص15 و16، چاپ طلوع آزادی

5. ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 165

6. سوره مائده، آیه 3

7. قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص:696

8. ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص:165و 167