همانطور که می دانیم مسأله امامت در شیعه از جایگاهی ویژه برخوردار می باشد بلکه فارق و امتیاز اصلی شیعه از سایر فرق اسلامی به خاطر تعریف ویژه و خاصی است که از مسأله امامت ارائه می دهد و مبنا و اساس این دید متفاوت، قرآن کریم و تعالیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در درجه اول و در درجه دوم فرمایشات خود ائمه معصومین علیهم السلام می باشد.
قرینِ قرآن
به طور مثال از آیه 124 سوره بقره که خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید : « إنی جاعلک للناس اماما ... » و همچنین روایاتی که در ذیل این آیه موجود است، بسیاری از محققین این استفاده را نموده اند که مقام امامت از نبوت نیز بالاتر است و جناب ابراهیم خلیل علیه السلام بعد از رسیدن به مقام خلت (خلیل اللهی) و نبوت به مقام امامت رسید، چنانچه در روایتی بسیار زیبا و طولانی راجع به امامت، از امام رضا علیه السلام به این مطلب تصریح شده است (1) .
همچنین از آیه 73 سوره انبیاء می توان این استفاده را نمود که مقام امامت که همان مقام هدایت جامعه و سوق دادن آن به سمت کمال است، بعد از نبوت و بالاتر از آن می باشد، چرا که خداوند در آیات قبل از این آیه از نبوت انبیاء ابراهیمی سخن به میان آورده و بعد از آن می فرماید : « و جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا ... » .
غرض اینکه تفاوت دیدگاه شیعه در مسأله امامت یک تفاوت قراردادی نیست بلکه ریشه در متن اصلی دین یعنی قرآن کریم دارد، در این بین فرمایشات خود معصومین علیهم السلام که جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هستند و همان عترت اویند که وی آنها را با قرآن قرین نموده و یکی از دو ثقل خوانده، بسیار راه گشا می باشد، چرا که باز به عقیده شیعه بهترین مفسران قرآن کریم کسانی هستند که وحی در خانه آنها نازل شده است .
امام امانتداری با رفق و مدارا، پدری دلسوز، پناهگاه بندگان و مانند مادری که دارای فرزند کوچک است از مهربانی و شفقت نسبت به خلق چیزی کم نمی گذارد . امام امین خدا و خلق، در زمین و حجت او بر بندگان است.
مفسّر وحی
بسیاری از محققین بر این باورند که بهترین تعریف از امامت و بیان شاخصه های آن در دو منبع شیعی موجود است که البته همانگونه که متذکر شدیم این دو منبع بمنزله تفسیر وحی می باشند. یکی زیارت جامعه کبیره که منقول از امام هادی علیه السلام است و دیگری حدیث نسبتا طولانی منقول از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام (2) .
امام رضا علیه السلام در این حدیث، امامت را جانشینی خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیر مومنان علیه السلام می دانند و امام را اصل و اساس اسلام اصیل معرفی می نمایند و کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و سائر احکام بلکه کمال دین را به آن وابسته می دانند .
طبق فرمایش امام رضا علیه السلام در این حدیث بلند و بالا ، امام مایه ی از هم گسیخته نشدن دین و نظم یافتن جامعه مسلمین و صلاح دنیا و عزت یافتن مومنین است .
و همچنین این امام است که از حلال ها و حرام های الهی به خوبی پاسداری می نماید و می تواند از دین دفاع کند و حدود الهی را جاری بسازد و اوست که با حکمت و پند نیکو و گفتگوی حسن به راه خدا دعوت می نماید(3) .
در این فرمایش زیبا، امام به خورشید تشبیه می شود که نور او چنان عالم افروز است که نه هیچ دستی و نه هیچ چشمی نمی تواند به او نائل شود .
امام در این روایت به ماه کامل و چراغ درخشان و نور ساطع و ستاره هدایت و ابر پرباران و آسمان سایه بخش و زمین هموار که ساکنان خود را از خطرات محفوظ می دارد و چشمه زلال جوشان و برکه آب و باغ سرسبز تشبیه می شود .
امام امانتداری با رفق و مدارا، پدری دلسوز، پناهگاه بندگان و مانند مادری که دارای فرزند کوچک است از مهربانی و شفقت نسبت به خلق چیزی کم نمی گذارد . امام امین خدا و خلق، در زمین و حجت او بر بندگان است .
امام شخصی است که از هر گناهی پاک و از هر عیبی مبرّاست. علم ویژه به او عنایت شده و مزین به حلم و بردباریست .
امام در روزگار خود تک و یگانه است، هیچ کس در مقام و فضیلت به او نزدیک هم نمی تواند بشود و هیچ عالمی عِدل و قرین او نخواهد بود .
از آیه 73 سوره انبیاء می توان این استفاده را نمود که مقام امامت که همان مقام هدایت جامعه و سوق دادن آن به سمت کمال است، بعد از نبوت و بالاتر از آن می باشد، چرا که خداوند در آیات قبل از این آیه از نبوت انبیاء ابراهیمی سخن به میان آورده و بعد از آن می فرماید : « و جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا ... »
او معدن نبوت است، عالمی است که جهل در او راه ندارد و سرپرستی است که حیله گری و نیرنگ در او نیست و هیچ کس در حسب و نسب به او نمی رسد .
امام هیچ یک از فضائل خود را از خدا یا غیر او درخواست ننموده بلکه این خدای وهاب بوده است که ابتدا به او تفضل نموده است .
پس با این اوصاف چه کسی می تواند امام را بشناسد و به کنه وصف او نائل شود ؟!
هرگز هرگز !! عقلها گمراهند و خاطرها سرگردان ، خردمنان متحیر، عالمان خاموش و سرافکنده، و سخنوران و شعرا و ادبا همگی عاجز اند از اینکه شأنی از شئون امام یا فضیلتی از فضیلتهای او را برشمارند چه رسد که بخواهند او را به طور کامل ادراک و توصیف نمایند !!
آیا چنین جایگاهی در غیر خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ممکن است پیدا شود و آیا چنین جایگاهی با رأی گیری و انتخاب و بیعت، دست یافتنی است ؟!!
آیا غیر از عترت رسول الله صلی الله علیه وآله که از بنی هاشم و قریش اند و عالم به سیاست و مستحق ریاست هستند و قیام به امر خدا نموده اند کسی لیاقت این مقام و جایگاه را دارد ؟!!
پی نوشت ها:
1-عیون أخبار الرضا علیه السلام ج2 ص195 .
2- همان منبع .
3- اشاره به آیه 125 سوره نحل .
منبع: تبیان