مقدمه
در
آغاز سال ۱۳۸۶ هجرى شمسى، ولىامر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمى
خامنهای (مدظلهالعالى) با درایت و تدبیر والاى خود این سال را سال «
اتحّاد ملى و انسجام اسلامى » نامیدند، باتوجه به تحولات منطقه و
فتنهانگیزىها و تهدیدهاى استکبار جهانى، این نامگذارى بسیار بجا و مناسب
بود. در شرایط فعلى یکى از ضروریات جهان اسلام و تنها راهکار براى مقابله
با ابزارهاى گوناگون تخریبى دشمن، انسجام امت اسلامی حول ترکاتشان
مىباشد. رهبر معظم انقلاب اسلامى با این نامگذارى، اذهان
علما و دانشمندان اسلامى را متوجه مسئولیت خطیرى نمود که قرآن کریم و ائمه
معصومین: روى آن تأکید فراوان داشته است. این مقاله با بررسى « رابطه
اخلاق دینى و انسجام اسلامى» درصدد آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که: آیا
لازمه متصف بودن به اخلاق دینى منسجم بودن به انسجام اسلامى است؟
در
خاتمه مقاله، این فرضیه به اثبات رسیده است که لازمه متخلّق بودن به اخلاق
دینى و مؤدب بودن به آداب دینى، منسجم بودن به انسجام اسلامى است.
فصل اول
کلیات
در
این فصل به آنچه که مقدمتاً براى ورود به بحث اصلى لازم است اشاره
مىنمائیم؛ مانند ضرورت سابقه و ویژگىهاى انسجام اسلامى، مطالب و موضوعاتى
که دانستن آن ها در فهم این مقاله مفید واقع مىشود در این فصل مورد
اشاره قرار مىگیرد.
۱)کلید واژه ها
الف - انسجام اسلامى
یکى
از واژگان اصلى که در این مقاله بکار برده شده است واژه « انسجام اسلامى »
است. انسجام اسلامى به معناى اتّحاد، یکپارچگى، برادرى، صمیمیت، دوستى،
همزیستى، عدم نزاع و دورى از تفرقه و جدایى همه مسلمانان است، از آنجایى که
عامل تقرب و نزدیکى مسلمانان، اسلام و دین است لذا اینگونه اتحاد و
همگرایى منسوب به اسلام است و اسلامى خوانده مىشود.
انسجام
اسلامى داراى ویژگىهاى است که بعداً به آنها اشاره خواهد شد، فرق انسجام
اسلامى با اتّحاد اسلامى این است که اتحاد به جنبه تعاملات داخلى و روابط
بینابین عنایت دارد در حالىکه انسجام اسلامى به گروههاى خارجى و صف آرایى
یکپارچه مسلمانان در برابر قدرتهاى غیراسلامى نیز اشاره دارد.
ب - اخلاق دینى
دومین
واژه که باید قبل از وارد شدن به بحث اصلى در مورد آن توضیح داده شود واژه
« اخلاق دینى» است، اخلاق دینى در این مقاله به معناى آداب زندگى، معاشرت و
تعامل با دیگران از دیدگاه معصومین: است. اخلاق دینى به مجموعه اوامر و
نواهى ائمه: و پیشوایان دینى گفته مىشود که داراى کاربرد دوگانه دنیوى و
اخروى است، احادیث اخلاقى، راهکارهاى لازم را براى تمام امور زندگى بیان
نموده است، تعداد زیادى از آیات قرآنکریم و حجم کثیرى از احادیث ائمه: به
بیان اخلاقیات و آداب اجتماعى اشاره دارد، در مجموعههاى حدیثى، روایاتى که
مربوط به آداب اجتماعى است تحت عنوان « کتاب العشرة » گرد آورى شده است.
ج – معصومین:
واژه
سومى که در عنوان این مقاله بکار رفته است کلمه « معصومین » است، مقصود از
این کلمه در اینجا پیامبر گرامى اسلام -صلی الله علیه و آله- و دوازده
امام شیعه مىباشد. این مقاله سعى دارد با بیان دیدگاههاى تربیتى و احادیث
اجتماعى این بزرگان، کارآیى آنها را در زمینه انسجام اسلامى بررسى نماید.
احادیثى
که از منابع اهلسنت نقل مىگردد، براى تأیید دیدگاه شیعه است و به
کاربردى بودن دیدگاه شیعه اشاره دارد. به این معنا که اگر موضوعى مورد
توافق شیعه و اهلسنت باشد زمینه اتّحاد در آن موضوع بیشتر فراهم است و
مىتواند عاملى باشد براى انسجام اسلامى.
۲) انسجام اسلامى از دیدگاه مقام معظم رهبرى
اگرچه
موضوع اتّحاد مسلمانان سالها است که مطرح مىباشد و در هر زمانى توسط
علما و سردمداران جهان اسلام روى آن تأکید شده است، اما طرّاح نظریه «
انسجام اسلامى » بهشکل جدید، رهبر معظم انقلاب اسلامى است که در پیام
نوروزى سال ۱۳۸۶ خویش، این سال را سال « اتّحاد ملى و انسجام اسلامى »
نامیدند، ایشان با توجه به مقتضیات امروز جهان اسلام و با در نظر داشتن
فتنه هاى استکبار جهانى راه مقابله با توطئههاى دشمنان را انسجام اسلامى
در سطح بینالملل مىدانند.
رهبر انقلاب، وظیفه مسلمانان را
در سطح بینالملل « انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد
امت اسلامى از مذاهب گوناگون و وحدت کلمه آنها »[۱]برمىشمارد، رهبر انقلاب
اسلامى معتقد است علماى جهان اسلام باید منشور انسجام اسلامى را تنظیم
نمایند و آن را به مسلمانان و پیروان مذاهب اسلامى عرضه نمایند، ایشان در
این زمینه مىفرمایند:
« منشورى تهیه کنند تا فلان آدم کج
فهم متعصب وابسته به این یا فلان یا آن فرقه اسلامى نتواند آزادانه جماعت
کثیرى از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام کند، تکفیر کند ».
رهبر
انقلاب تهیه منشور انسجام اسلامى را راهکار مؤثر براى مقابله با توطئههاى
امروز دشمنان مىداند و خطاب به علما و روشنفکران جهان اسلام مىفرماید:
«
اگر شما این کار را نکنید نسلهاى بعد از شما مؤاخذه خواهند کرد، مىبیند
دشمنى دشمنان را، مىبیند تلاش آنها را براى نابود کردن هویت اسلامى و
ایجاد اختلاف بین امت اسلامى ».
ولى امر مسلمین با اشاره به زمینههاى عظیم اتحاد مسلمانان، به اشتراکات جوامع اسلامى اشاره کرده مىفرمایند:
«
بنشینید اصول را بر فروع ترجیح دهید، در فروع ممکن است افراد یک مذهب با
همدیگر اتحاد نظر نداشته باشند، مانعى ندارد، مشترکاتى بزرگى وجود دارد ».
رهبر
مسلمانان جهان با اشاره به بحثهاى علمى و نظریهپردازى هایی که در بین
متخصصان اسلامى وجود دارد آنها را لازمه پیشرفت علم و دانش دانسته به علما
توصیه مىکنند که:
« خواص بین خودشان بحثهاى علمى را بکنند اما به مردم نکشانند، دلها را نسبت به یکدیگر چرکین نکنند، دشمنىها را زیاد نکنند »[۲]
۳- ضرورت انسجام اسلامى
یکى
از ویژگىهاى دنیاى امروز ما این است که فرهنگها در مقابل هم قرار گرفته
است و عصر آزاد اطلاعات و دانش است، همگان به دانش و عقائد و باورهاى
دیگران دسترسى دارند و مردم در پذیرش باورهاى صحیح مشتاقاند. به دلیل همین
ویژگى است که اسلام در قرن اخیر نفوذ حیرتآورى پیدا کرده است و جوانان
جویاى معنویت را در سراسر جهان به خود جذب مىکند.
در این
میان، دشمنان اسلام احساس خطر نموده و با استفاده از هر ابزارى درصدد است
تا مانع نفوذ و گسترش اسلام گردد، یکى از ابزار دشمنان اسلام ایجاد اختلاف
در بین مسلمانان است. آنان مىخواهند با استفاده از تمایزات و تفارقاتى که
در بین جهان اسلام وجود دارد مسلمانان را رو در روى هم قرار دهند.
در این شرایط حساس ضرورت حفظ اسلام ایجاب مىکند که همه مسلمانان به این توطئه توجه داشته باشند و از اختلاف پرهیز نمایند.
الف - حفظ اسلام
حفظ
اسلام یکى از ضروریات و واجباتى است که بر هر امر دیگر تقدم دارد، امروز
بر اثر فتنههاى مختلف و متعدد جهان خواران، اصل دین اسلام مورد هجوم قرار
گرفته است لذا برهمه مسلمانان لازم است براى حفظ دین خود با حربه انسجام
اسلامى توطئه دشمنان را خنثى نمایند.
ب - سفارش اصول
کتاب،
سنت، و عقل از اصول اسلامى بشمار مىآید، یکى از امورى که مورد تأکید و
سفارش همه این اصول است انسجام اسلامى است، براى هر محقق و صاحب بصیرت با
مراجعه به اصول مذکور این حقیقت، روشن مىگردد که انسجام اسلامى وظیفه هر
مسلمان است.
قرآن
قرآن کریم معتبرترین منبع
اسلامى است که مورد توافق همه مذاهب اسلامى است، آنچه که در قرآن کریم
خداوند به مسلمین دستور داده باشد بدون شک باید هر مسلمانى به آن تن در
دهد، یکى از موضوعاتى که قرآن کریم به آن سفارش دارد انسجام مسلمانان و
دورى از تفرقه و تشتت است، به عنوان نمونه به چند آیه در این زمینه اشاره
مىگردد:
۱- « واعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا ولا تَفَرَّقوا »[۳].
همگى به ریسمان الهى چنگ بزنید و متفرق نشوید.
۲- « اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَة»[۴].
مؤمنان با هم برادرند
۳-
« شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وصّى بِهِ نوحًا والَّذى اَوحَینا اِلَیکَ
وما وصَّینا بِهِاِبرهیمَ وموسى وعیسى اَن اَقیموا الدّینَ ولا
تَتَفَرَّقوا فیهِ »[۵]
تشریع کرده است خداوند براى شما آن
چه را که از طرف اوست و سفارش نوح، ابراهیم، موسى و عیسى: است و آن این است
که دین را بپادارید و در مورد آن دچار تفرقه نشوید.
عقل
یکى
دیگر از منابع دینى که به انسجام اسلامى تأکید دارد عقل است، عقل مىگوید
اگر مسلمانان داراى تفرقه باشند دشمنان اسلام از این طریق نفوذ کرده دین
آنان را از آنان مىگیرند. لذا براى حفظ دین خود باید به مشترکات اسلامى
روى بیاورند و انسجام خود را حفظ نموده هوشیارانه با توطئههاى دشمنان
مقابله نمایند.
معصومین :
پیشوایان
دینى ما در طول تاریخ با آگاهى که از نقش معجزهآساى انسجام و اتحاد
داشتهاند روى آن تأکید داشتهاند، از زمان پیامبر گرامى اسلام -صلی الله
علیه و آله- تا دوران ائمه دوازدهگانه شیعه:همیشه وحدت اسلامى به عنوان یک
ضرورت جهت حفظ کیان دین مطرح بوده است، منابع شیعه و منابع سنىگویاى این
واقعیت است که اتحاد مسلمانان مورد تأکید همه بزرگان دین بوده است، براى
اینکه از اهمیت انسجام اسلامى در دیدگاه معصومین :مطلع گردیم به تعدادى از
روایات فریقین در این زمینه اشاره مىنمائیم:
منابع شیعه
در
لابلاى منابع شیعه به تبعیت از قرآن کریم احادیث زیادى بهچشم مىخورد که
براساس آنها مسلمین به انسجام و تعامل و سازش با هم سفارش شده است و از
جدایى و تفرقه برحذر داشته شده است، در یکى از این روایتها قرابت و نزدیکى
و اتحاد مسلمین بمنزله صدقه دانسته شده است:
عن الصادق -علیه السلام- :
« صدقةٌ یحبه اللّه اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا و تقریب اذا تباعدوا ».[۶]
یکى از صدقههایی که خدا دوست دارد، اصلاح بین مردم در هنگام فساد و نزدیکى آنها در هنگام جدایى است.
منابع سنى
در منابع روایى اهل سنت نیز مضامین انسجام و برادرى بهچشم مىخورد، در این منابع از جدایى و تفرقه نهى شده است:
« لاتقاطعوا و لاتدابروا »[۷].
ارتباطات خود را قطع نکنید و به همدیگر پشت ننمائید.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« و لایحل لمسلم ان یهجر اخاه فوق ثلاث ».[۸]
جایز نیست مسلمانى بیش از سه روز با برادر مسلمان خود جدایى داشته باشد.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« من هجر اخاه سنة فهو کسفک دمه ».[۹]
کسى که با برادر مسلمان خود یک سال قطع رابطه کند مثل کشتن اوست.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« لو ان رجلین دخلا فى الاسلام فاهتجر لکان احدهما خارجا عن الاسلام حتى یرجع »[۱۰].
اگر دو مرد مسلمان با هم قطع رابطه نمایند یکى از آنان از دین خارج است تا مادامى که آشتى کنند.
عن رسول الله -صلی الله علیه و آله- :
« انا زعیم ببیت فى ربض الجنة لمن ترک المراء و ان کان محقا »[۱۱].
من خانه را در بهشت ضمانت مىکنم براى کسى که از دعوا اجتناب کند ولو آن که حق با او باشد
۴- سابقه فعالیتهاى انسجامى
به
دلیل اهمیت انسجام اسلامى و ضرورت آن براى مسلمانان، این امر همیشه مورد
عنایت پیشوایان دینى، علما، و سیاستمداران جهان اسلام بوده است. یقیناً
اولین بنیانگذار انسجام اسلامى پیامبر بزرگوار اسلام و پس از او ائمه
طاهرین: مى باشند، اما در دوران معاصر مىتوان افراد، گروهها و مراکز ذیل
را در زمره پیشکسوتان انسجام اسلامى قرار داد:
۱- شیخ شلتوت و دانشگاه الازهر با تأسیس مجمع تقریب بین مذاهب اسلامى.
۲- آیت الله بروجردى; و حوزه علمیه قم با کمک به تأسیس مجمع تقریب بین مذاهب اسلامى.
۳-
روشنفکران و علما و سیاسیون جهان اسلام که تلاشهاى زیادى را براى متحد
نمودن صفوف مسلمانان به ثمر رساندند؛ مانند سید جمالالدین اسدآبادى، سید
قطب، علامه اقبال لاهورى، استاد مرتضى مطهرى; و... .
۴- انقلاب اسلامى ایران و رهبر عالىقدر آن حضرت امام خمینى;.
جمهورى
اسلامى ایران، تنها دولتى است که بطور رسمى در جایگاه یک حکومت، از همان
ابتداى تأسیس خود ایده انسجام امت مسلمان را در مقابل دنیاى کفر مطرح نمود،
در ادامه همین باور و عقیده است که رهبر بزرگوار انقلاب سال ۱۳۸۶ را سال
«اتّحاد ملى و انسجام اسلامى» نامیده است.
۵- ویژگىهاى انسجام اسلامى
مفهوم انسجام اسلامى که در بیانات مقام معظم رهبرى مطرح گشته است داراى ویژگىهاى زیر است:
الف - بین فِرَق اسلامى است
از
آنجایى که انسجام مورد نظر، اسلامى است؛ لذا لزوماً بین فرقههاى اسلامى
باید باشد، اگر اتّحاد بین دو گروهى که یک طرف آن غیرمسلمان است برقرار
گردد، اسلامى نخواهد بود.
ب - دو طرف مىخواهد
براى
محقق شدن مفهوم انسجام باید دو طرف فرض گردد، به این معنا که یک طرف یا یک
گروه به تنهایى نمىتواند انسجام را تحقق بخشد، اختلاف واتحاد هر دو به دو
طرف احتیاج دارد.
ج - مىتواند بین شیعه و شیعه باشد
گاهى
اتحاد و انسجام بین دو طرفى فرض مىگردد که هر دوى آنها شیعه است، زیرا
ممکن است دو گروه شیعه در بعض زمینههایی که داراى تمایز است دچار اختلاف
گردند. لذا انسجام در مورد رفع اختلاف آنها مفهوم پیدا مىکند.
د - مىتواند بین سنى و سنى باشد
گاهى
ممکن است اتحاد و انسجام بین دو گروه سنى باشد، ممکن است دو طرفىکه هر
دوى آنها سنى است براثر اختلافات قومى، منطقه اى، نژادى و... دچار تفرقه
گردند که در این صورت انسجام براى آنها مفهوم پیدا مىکند.
هـ - مىتواند بین شیعه و سنى باشد
روشنترین
کاربرد انسجام در نزاع هاى عقیدتى است که بین شیعه و سنى وجود دارد،
بیشترین خطرهایی که جهان اسلام را تهدید مىکند نزاع هایی است که ممکن است
بین افراد جاهل شیعه و سنى وجود داشته باشد، دشمنان اسلام نیز با آگاهى از
همین حساسیتها روى این موضوع سرمایهگذارى مىنمایند.
انسجام اسلامى را که ولى امر مسلمین مطرح نمودهاند شامل اتحادهاى ضرورى جهان اسلام بویژه اتّحاد بین شیعه و سنى مىگردد.
فصل دوّم
انسجام اسلامى در عصر معصومین :
در
این فصل به مفهوم انسجام اسلامى در عصر ائمه: اشاره مىگردد. در دوران
ائمه: یعنى تا قرن سه هجرى مباحث انسجام اسلامى با بیانهاى مختلف و در
زمینههاى گوناگون وجود داشته است، شمههایی از ضرورت و اهمیت اتّحاد
مسلمین در سیره پیغمبر اسلام -صلی الله علیه و آله- که مورد پذیرش همه
مسلمانان است و سیره ائمه: که مورد پذیرش شیعه است در همه اعصار مشاهده
مىگردد، زیرا زمینههاى اختلاف و خطر تفرقه به عنوان یک تهدید، همیشه براى
مسلمانان وجود داشته است، به دلیل مقتضیات زمان و تفاوتهایی که در عصر
ائمه: با عصر حاضر وجود دارد، زبان و ادبیات مطرح شده براى انسجام اسلامى
در آن زمان نیز متفاوت مىباشد.
در این زمینه به نکتههایی اشاره مىگردد:
الف - جریانهاى سیاسى عصر ائمه معصومین:
همانطورى
که در فصل گذشته بیان شد انسجام و اتّحاد طرفینى است و به دو طرف نیاز
دارد، اگر بپذیریم که زمینه انسجام اسلامى در عصر ائمه: نیز وجود داشته
است، در آن صورت این سؤال مطرح مىشود که آیا در زمان حضرات
معصومین:جریانهاى مختلف سیاسى اسلامى وجود داشته است تا اتحاد آنها لازم
بوده باشد؟
در جواب این سؤال عرض مىنماییم که با مراجعه به
تاریخ صدر اسلام، به جریانها و گروههاى برمىخوریم که تشتت و تفرقه بین
آنها تهدیدى بود براى اصل دین اسلام و لازم بود که براى سلامت اصل دین، بین
این جریانها اتحاد و انسجام برقرار گردد. به بعض از این جریانها اشاره
مىگردد:
۱. وجود قبیلههاى متعدد در زمان پیغمبر گرامى اسلام -صلی الله علیه و آله- که زمینه اختلاف بین آنها وجود داشت.
۲. وجود اختلافات قدیمى بین دو قبیله مسلمان اوس و خزرج در زمان پیغمبر اسلام -صلی الله علیه و آله-.
۳. وجود جناح بندى مهاجر و انصار در مدینه.
۴. وجود جناحبندى بین بنىامیه و بنىهاشم در مدینه و مکه.
۵. وجود جریان بنىعباس و بنىهاشم.
۶. نزاع بر سرِ خلافت اسلامى و وصایت بعد از پیغمبر اسلام -صلی الله علیه و آله-.
موارد
فوق نمونهاى از زمینههاى اختلاف و تشتت بین مسلمین صدر اسلام است که
براى جلوگیرى از شعلهور شدن آتش نفاق در بین مسلمانان، ائمه طاهرین: با
بیانات و موضعگیرىهاى مختلف مسلمین را به سوى انسجام و آرامش سوق مىداده
است.
ب - تعابیر ائمه: از جریانهاى سیاسى مخالف
یکى
از ویژگىهاى ائمه معصومین: این است که از مخالفین خود نیز با ادب یاد
مىکرده است، آنان اگرچه با تفکر انحرافى معارضین خود مبارزه مىکردند و
مخالف آن بودند اما هیچگاه در برخورد با آنها اخلاقیات را فراموش
نمىکردند. این نوع تعامل ائمه: براى جناحها و گروههاى امروزه مسلمین به
عنوان الگو و سر مشق مطرح است تا در موضعگیرىهاى جناحى با مخالفین خود
ادب و احترام را رعایت نمایند.
جریانهاى سیاسى که بر ضد ائمه: موضعگیرى داشتهاند، با عناوین زیر در بیان ائمه: مورد اشاره قرار گرفته است:
۱. غیرنا.
۲. مخالفینا.
۳. اهل الخلاف.
۴. الناس.
همانطورى که مشاهده مىشود این الفاظ بسیار محترمانه و داراى مفاهیم بلند است.
ج - تفاوتهاى عصر ائمه: با دوران امروز
دوران
ائمه: با عصر امروز تفاوتهاى اساسى دارد، همین تفاوتها باعث شده است که
ادبیات دو عصر نیز متفاوت باشد، عوامل مختلف و متعدد در ایجاد این تفاوتها
نقش دارد که به بعضى از این تفاوتها اشاره مىشود.
تفاوت در مقتضیات هر
عصر و زمان، مقتضیات مخصوص به خود را دارد، ممکن است زمانى اقتضاى امرى را
داشته باشد که زمان دیگر و عصر دیگر آن اقتضا را نداشته باشد، مقتضیات عصر
ائمه: به دلائل زیر با مقتضیات دوران حاضر تفاوت دارد:
الف - کم بودن جمعیت مسلمانان.
ب - وابستگى و محدودیت سرزمینهاى اسلامى.
ج - نزدیک بودن مسلمانان به عصر پیغمبر اسلام -صلی الله علیه و آله-.
د - کمبود علم و آگاهى و بىسواد بودن مردم.
هـ - نبود امکانات گسترش سریع اطلاعات و دانش.
و - نبودن تهدیدهاى جدى و انتحارى براى اسلام.
تفاوت در ادبیات
بیان
موضوعات در هر عصر و زمان، ادبیات مخصوص به خود دارد، کارائى هر بیان،
مخصوص به دوره خاص است، ادبیاتى که در دوران ائمه: کاربرد داشت با ادبیات
امروز تفاوت دارد، زیرا ائمه: با عنایت به درک، اعتقادات، احساسات و
نیازهاى جامعه آن زمان اوامر و نواهى خود را بیان مىفرمودند.
در
زمینه انسجام اسلامى نیز بیان ائمه: با ادبیات امروز تفاوت دارد. یقیناً
حکمت و فلسفه بسیارى از رفتار و گفتار ائمه: براى ما مجهول مىباشد اما در
گوشه و کنار متون تاریخى، گهگاهى به نکتههایی برمىخوریم که بیانگر توجه
ائمه: به انسجام اسلامى و تعامل با مخالفین است.
به عنوان نمونه مىتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱. تعامل امام على -علیه السلام- با خلفاى زمان خود
۲. صلح امام حسن -علیه السلام- با معاویه
۳. امام هفتم -علیه السلام- در روز عید نوروز به دستور منصور دوانیقى روى تخت مىنشست و به مراجعین پاسخ مىداد.[۱۲]
۴. قبول ولایت عهدى مأمون توسط امام رضا -علیه السلام-
۵. تزویج امالفضل دختر مأمون به امام جواد -علیه السلام-
تفاوت در شدت ضرورت انسجام
یکى
دیگر از تفاوتهاى عصر ائمه: با دوران حاضر این است که در این زمان، به
دلیل آن که تمام دشمنان اسلام در همه زمینه ها فعال شده است تا اسلام را
نابود کنند، انسجام و هوشیارى اسلامى ضرورت بیشترى پیدا کرده است.
تهدیدهایی که در دوران ائمه:براى اسلام وجود داشت به دلایلى که قبلاً ذکر
شد از شدت چندانى برخوردار نبود ولى امروزه این تهدیدها آنقدر جدى است که
اگر مسلمین لحظهاى از آن غفلت کنند ضربه جبران ناپذیرى به اسلام وارد
خواهد شد.
فصل سوم
برداشتهاى انسجامى از احادیث اخلاقى معصومین:
آنچه
که از لابلاى مباحث گذشته روشن شد این است که انسجام و اتّحاد اسلامى در
همه دورهها مورد تأکید پیشوایان دینى بوده است. در این فصل از منظر جدید
به دیدگاه ائمه: در مورد لزوم انسجام مسلمانان مىپردازیم.
یکى
از مواردى که در بیانات و سیره معصومین: درباره آن تأکید فراوان گذشته
است، آداب اجتماعى و اخلاق اسلامى است. بعضى از موضوعات اخلاقى به گونه اى
است که کاربرد انسجامى نیز دارد. مثلاً وقتى در حدیثى از لعن مسلمانى نهى
مىشود، یکى از مفاهیم آن این است که به طریق اَولى دو مسلمان نباید باهم
بجنگند، هرگاه لعن و نفرین مسلمانان جایز نباشد؛ کشتن مسلمانان، غارت کردن
اموال، هتک حرمت او و ... بطور قطع جایز نیست، به عبارت دیگر مقتضاى
اینگونه احادیث اخلاقى فراخوانى مسلمین به همزیستى مسالمتآمیز و انسجام
اسلامى است.
کسى که مىخواهد به اینگونه آداب و اخلاقیات
پایبند باشد او باید از هرکارى که باعث ناراحتى مسلمان دیگر مىشود اجتناب
کرده و جامعه را بسوى آسایش، تعامل، انسجام و درک همدیگر سوق دهد.
ذیلاً
به نمونههایی از موضوعات اخلاقى که کاربرد دوگانه دارد و لزوم انسجام
اسلامى از باب اولویت از آن استفاده مىشود اشاره مىگردد:
۱- آداب معاشرت
یکى
از اخلاقیات دینى که در کتاب هاى علما، بطور مبسوط به آن پرداخته شده است
« آداب معاشرت » است، احادیث متعدد از طریق ائمه طاهرین: به ما رسیده است
که به نحوه تعامل و رفتار یک مسلمان با همنوعان خود اشاره دارد، علما این
احادیث را تحت عنوان « کتاب العشرة » در آثار خود جمعآورى نمودهاند، این
احادیث به مسلمانان توصیه مىکند که با برادران دینى خود همزیستى
مسالمتآمیز و معاشرت مطلوب داشته باشند.
مقتضاى این احادیث
با استفاده از قاعده اولویت، انسجام و اتّحاد اسلامى است زیرا کسى که
مىخواهد به این احادیث عمل نماید و با دیگران حسن معاشرت داشته باشد و از
آزار و اذیت آنها اجتناب کند قطعاً باید از جنگ و خونریزى با آنان بپرهیزد و
در محیط آرام و با آسایش و انسجام در کنار آنان زندگى نماید.
به احادیثى در این زمینه از منابع فریقین اشاره مىگردد:
منابع شیعه
در منابع شیعه احادیث متعددى وجود دارد که به حسن معاشرت با دیگران سفارش مىکند؛ مانند احادیث ذیل:
قال ابوعبد الله -علیه السلام-:
« علیکم بالصلاة المساجد و حسن الجوار للناس و اقامة الشهادة و حضور الجنائز »[۱۳]
در مساجد مسلمین نماز بخوانید، با مخالفین حسن همجوارى داشته باشید، در شهادت و تشییع جنازههاى آنان حاضر شوید
قلت لابى عبداللّه -علیه السلام-:
«
کیف ینبغى لنا ان نصنع فیما بیننا و بین قومنا و فیما بین خلصائنا من
الناس فقال تودون الامانة الیهم و تقیمون الشهادة لهم و علیهم و تعودون
مرضاهم و تشهدون جنائزهم[۱۴]».
از امام -علیه السلام- در
مورد ارتباط با مخالفینى که از اقوام ما است یا این که با آنان برخورد
داریم پرسیدم؟ امام -علیه السلام- فرمود: امانتها آنها را برگردانید، در
شهادت دادن برای آنها، عیادت و تشییع جنازههایشان حاضر شوید.
سمعت ابا عبد الله -علیه السلام- یقول... : « اما یستحیى الرجل منکم ان یعرف جارة حقَّه و لایعرف حقَّ جارِه؟ »[۱۵].
آیا خجالت نمىکشد کسى که مخالفان، حق همسایگى او را ادا مىکند اما او در این زمینه کوتاهى مىنماید؟.
قال -علیه السلام- :
«
تنظرون الى ائمتکم الذین تقتدون بهم فتصنعون ما یصنعون فواللّه انهم
لیعودون مرضاهم و یشهدون جنائزهم و یقیمون الشهادة لهم و علیهم و یودون
الامانة الیهم »[۱۶].
از امام -علیه السلام- در مورد روابط با مخالفین پرسیدم، امام -علیه السلام-فرمود:
در
این زمینه به امامان خود اقتدا کنید که آنان از مخالفین عیادت مىکنند، در
تشییع جنازههایشان حاضر مىشوند، شهادت مىدهند و رد امانت مىکنند
قال ابوعبدالله -علیه السلام-:
«
صِلُوا عَشَائِرَکُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ
وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی
دِینِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِیثَ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ
مَعَ النَّاسِ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ
عَلَیَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا کَانَ
عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا
أَدَبُ جَعْفَر ».[۱۷]
با نزدیکان خود ولو آن که از مخالفین
باشد ارتباط داشته باشید در تشییع جنازه، عیادت، اداى امانت، راستگویى، ورع
و حسن خلق پیشقدم باشید که اگر اینطور باشید مىگویند او « جعفرى » است و
من خوشحال مىشوم و اگر غیر ازاین باشد بازهم مىگویند این تربیت « جعفرى »
است و من ناراحت مىشوم.
قال ابو عبداللّه -علیه السلام- :
«
یا شیعة آل محمد -صلی الله علیه و آله-: اعلموا انه لیس منا من لم یملک
نفسه عند غضبه ومن لم یحسن صحبة و مخالفة من خالفة و مرافقة من رافقه و
مجاورة من جاوره و مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَه»[۱۸]
از ما نیست کسى که غضب خود را کنترل نکند و اهل همسایه دارى، اخلاق، مصاحبت و سازش نباشد
امام
صادق -علیه السلام- پس از سفارشهاى لازم براى شیعیان خود در رابطه با
نحوه تعامل با مخالفان به نقل از پدر بزرگوارشان مىفرماید:
« ان الرجل من شیعتنا کان فى الحى فتکون و دائعهم عنده و وصایاهم الیه فکذلک انتم فکونوا »[۱۹].
شیعیان واقعى ما مرجع مخالفان بودند در امانتها و وصیتهایشان، امانتها و وصیتها را به آن مىسپردند، شما هم این طور باشید.
منابع سنى
شبیه
آنچه که به عنوان آداب اجتماعى در منابع شیعه ذکر شد در منابع سنى نیز
وجود دارد، در احادیث متعددى که از طریق اهلسنت روایت شده است؛ به حسن
همجوارى، تعامل با دیگران و سازش با مردم تأکید شده است.
۲- مدارا با دیگران
یکى
از اخلاقیات دینى که در منابع گوناگون شیعه و سنى دیده مىشود، مدارا و
سازش با دیگران است، کارآیى این صفت پسندیده در مورد انسجام اسلامى این است
که اگر مسلمانى متصف به این صفت باشد و روحیه تعامل با دیگران را داشته
باشد هیچ موقعى با مسلمان دیگر جنگ و درگیرى نخواهد داشت؛ زیرا کسى که بنا
دارد با مردم اهل مدارا باشد بطور قطع بذر تفرقه را نمىکارد و دست خود را
به خون کسى آغشته نمىکند.
به احادیثى از منابع فریقین در این زمینه اشاره مىشود:
منابع شیعه
مدارا از صفات پیغمبر۹ است:
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- : « امرنى ربى بمداراة الناس کما امرنى باداء الفرائض »[۲۰].
خداوند مرا به سازش با مردم امر کرده است همانطورى که به اداى واجبات امر نموده است.
جبرئیل -علیه السلام- فرمود یا رسول اللّه! خداوند مىفرماید: « دارِ خَلقى »[۲۱] با بندگان من مدارا کن.
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله-:
« مداراة الناس نصف الایمان »[۲۲].
سازش با مردم نصف ایمان است.
قال على -علیه السلام-:
« رأس العقل بعد الایمان باللّه عزوجل مداراة الناس ».
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« ایاکم و معاداة الرجال »[۲۳].
به دنبال دشمنى با مردم نباشید.
« سلامة الدین و الدنیا فى مداراة الناس ».
سلامتى دین و دنیا در سازش با مردم است.
« سلامة العیش فى المداراة ».
سلامتى زندگى در تعامل با مردم است.
منابع سنى
در
منابع روایى اهل سنت، احادیث متعددى وجود دارد که به مداراى با همه مردم
سفارش مىکند که در این قسمت به یکى از این احادیث اشاره مىگردد.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« مداراة الناس صدقة ».[۲۴]
سازش با مردم، ثواب صدقه دارد.
۳- اصلاح بین الناس
یکى
از اخلاقیات دینى، سفارش به صلاح ذاتالبین است. براساس این صفت پسندیده
اگر بین مسلمانان کدورت و ناراحتى پیدا شد مسلمانان دیگر وظیفه دارند آنها
را آشتى دهد و از ادامه جدایى آن دو جلوگیرى نمایند.
کاربرد
این خُلق حسنه در مورد انسجام اسلامى، این است که اولاً : وظیفه همه
مسلمانان این است که خود را به این صفت پسندیده متصف نموده و همیشه درصدد
ایجاد صلح و دوستى بین هم باشند.
ثانیاً: کسى که مىخواهد
ثواب اصلاح بین الناس را بدست آورد به طریق اَولى از ایجاد اختلاف بین
مسلمین و اشاعه تفرقه و جنگیدن با مسلمانان، باید اجتناب نماید.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
در
منابع شیعه احادیث بسیار زیادى وجود دارد که در آن به صلاح ذاتالبین
سفارش شده است، بهترین قدم قدمى را مىداند که در این باره برداشته شود.
امام على -علیه السلام- ضمن سفارش به اصلاح ذاتالبین با اشاره به فضیلت آن فرمود:
« فانها افضل من عامة الصلاة و الصیام و الصدقة »[۲۵].
ثواب آن از یک سال نماز و روزه و صدقه بالاتر است.
عن الصادق -علیه السلام-:
« صدقة یحبها اللّه اصلاح بین الناس »[۲۶].
یکى از صدقههایی که خدا دوست دارد اصلاح بین مردم است.
عنه -علیه السلام- :
« ما عمل امرء عملا بعد اقامة الفرائض خیر من اصلاح بین الناس ».[۲۷]
بعد از انجام واجبات، اصلاح بین الناس بهترین کار است.
منابع سنى
عن رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« کل یوم تطلع فیه الشمس یعدل (یصلح) بین اثنین صدقة ».[۲۸]
هر روزى که با اصلاح بین مردم آغاز شود ثواب صدقه دارد
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« افضل الصدقة اصلاح ذات البین »[۲۹].
بهترین صدقه ها اصلاح ذات البین است.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« ما عُمِل شئ افضل من الصلاة و اصلاح ذات البین »[۳۰].
هیچ عملى بهتر از نماز و اصلاح ذات البین نیست.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« الا اخبرکم بافضل من درجة الصیام و الصلاة و الصدقة؟ اصلاح ذات البین »[۳۱].
آیا خبر بدهم شما را به کارى که بهتر از نماز، روزه، و صدقه پاداش دارد؟ اصلاح ذات البین است.
۴- حرمت لعن مسلمان
یکى
از اخلاقیات دینى و آداب اسلامى این است که مسلمان باید زبان خود را در
کنترل داشته باشد و بهوسیله زبان خود به دیگران بىاحترامى نکند و آنها را
لعن ننماید، در احادیث متعددى که از طریق فریقین وارد شده است از لعن
دیگران نهى شده است، کاربرد «حرمت لعن» در موضوع انسجام اسلامى این است که
متأسفانه یکى از امورى که امروزه در جوامع اسلامى مشاهده مىشود لعن و
نفرین همدیگر است. اولاً این رویه با احادیث و منابع و اخلاقیات دینى سازش
ندارد. ثانیاً اگر کسى خود را به اخلاق دینى متخلق نماید و از لعن مسلمانان
دیگر اجتناب کند بطور قطع با مسلمانان دیگر وارد جنگ نخواهد شد، کسى که از
جنگیدن و رویارویى با مسلمانان اجتناب کند دقیقاً به مفهوم انسجام اسلامى
عمل نموده است.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
عن ابی عبداللّه -علیه السلام- :
« ان اللعنة اذا خرجت من صاحبها ترددت بینه و بین الذى یُلعَن فان وجدت مساغا و الا رجعت الى صاحبها و کان احقها »[۳۲].
اگر کسى را لعنت کنى، در صورتی که آن لعن، وجه شرعى نداشته باشد دوباره به صاحب لعن برمىگردد.
عن رسول اللّه -صلی الله علیه و آله-:
« من لعن شیئا لیس له باهل رجعت اللعنة علیه »[۳۳].
کسى که شخصى را لعنت مىکند اگر وجه شرعى نداشته باشد آن لعن به خودش برمىگردد.
منابع سنى
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« لایکون اللعانون شفعاء و لا شهداء یوم القیامة ».[۳۴]
کسانى که ورد زبانشان لعنت است در روز قیامت جزو شهیدان و شفیعان نخواهند بود.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- :
« لایکون المؤمن لعّان »[۳۵].
مؤمن، لَعّان نیست.
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« لعن المؤمن کقتله »[۳۶].
لعن کردن مؤمن مثل کشتن اوست.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- در پاسخ مردى که تقاضاى نصیحت کرده بود فرمود:
« اوصیک ان لاتکون لعاناً »[۳۷].
وصیت من به تو این است که لعان نباش.
۵- حرمت سبّ مسلمان
یکى
از آداب دینى و اخلاقیات اسلامى، حرمت سبّ مسلمان است، همه کسانى که دوست
دارند خود را به آداب دینى مزین کنند باید از سب مسلمانان دیگر اجتناب
نمایند.
کاربرد « حرمت سب مسلمان » در انسجام اسلامى این است
که جایى که سب مسلمان حرام باشد. بطور قطع قرار گرفتن در مقابل مسلمان و
جنگیدن با او حرام است و کسى که مىخواهد طبق احادیث دینى از سب مسلمان
اجتناب کند بطور اولى با هیچ مسلمانى نخواهد جنگید و همیشه درصدد انسجام
مسلمین و زندگى مسالمت آمیز آنها خواهد بود. به احادیثى در این زمینه
اشاره مىگردد:
منابع شیعه
امام على -علیه السلام- فرمود:
« انى اکره لکم ان تکونوا سبّابین »[۳۸].
من دوست ندارم که شما اهل سب باشید
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- :
« من سبنى فاقتلوه و من سب اصحابى فقد کفر »[۳۹].
کسى که مرا سبّ کند او را بکشید و کسى که اصحاب مرا سبّ کند کافر است.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- :
« من سب اصحابى فاجلدوه ».
کسى که اصحاب مرا سب کند او را تازیانه بزنید.
امام على -علیه السلام- مىفرماید: به جاى سب مخالفین این دعاها را بگوئید:
« اللهم احقن دمائنا و دمائهم ».
خدایا خون ما و آنها را حفظ کن
« و اصلح ذات بیننا ».
خدایا بین ما را اصلاح کن
« و اهدهم من ضلالتهم، حتى یعرف الحق مَن جهله، و یرعَوِى عن الغى و العدون مَن لهج به »[۴۰].
خدایا گمراهان ما را از ضلالت باز دار تا جاهلان حق را بشناسند و آنان که اصرار بر دشمنى دارند باز گردند.
پیامبر گرامى اسلام ۹ در پاسخ به شخصى که از آن حضرت نصیحت خواسته بود، فرمود:
« لاتسبّوا الناس فتکسبوا العداوة لهم »[۴۱].
مردم را سب نکنید که دشمنىها را زیاد مىکند.
پیامبر گرامى اسلام ۹ در وصیتى فرمود:
« اوصیک ان لاتشرک باللّه و لاتعص والدیک و لاتسب الناس »[۴۲].
سفارش مىکنم تو را که به خدا شرک نورزی، والدین خود را نافرمانى نکن، و مردم را سبّ ننما.
منابع سنى
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
سب کردن مسلمانان مانند آماده شدن براى کشتن اوست.[۴۳]
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« سباب المؤمن فسوق و قتاله کفر ».[۴۴]
سب مؤمن فسق است و قتل او کفر.
۶- حرمت اخذ سلاح بر ضد مسلمان
یکى
از منهیات دینى، مسلح شدن در مقابل برادران مسلمان است، اگر کسى اسلحه در
دست بگیرد تا با برادر مسلمان خود بجنگد فعل حرامى را مرتکب شده است،
احادیثى بسیار جالبى در این زمینه وجود دارد که اگر مسلمانان تنها به همین
احادیث عمل مىکردند هیچ جنگ و درگیرى در جهان اسلام اتفاق نمىافتاد.
کارائى
این اخلاق دینى در موضوع انسجام اسلامى این است که: جامعه اسلامى اگر مقید
به آداب دینى باشند تا جائى که مسلح شدن در مقابل همدیگر را حرام بدانند،
قطعاً در این جامعه روح انسجام و همزیستى مسالمتآمیز حاکم است و همه
مسلمانان درصدد فراهم کردن محیط امن براى همدیگر هستند و در سایه دستورات
دینى با صلح و صفا زندگى مىنمایند.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
«
اذا التقى المسلمان بسیفهما على غیر سنة فالقاتل و المقتول فى النار! قیل
یا رسول اللّه هذا القاتل فما بال المقتول؟ قال لانه اراد قتلا »[۴۵].
اگر
دو مسلمان با اسلحه رو در روى هم قرار بگیرد هر دو اهل جهنم است زیرا یکى
از آنها باید کوتاه مىآمد و از این صحنه خارج مىشد اما هر دو مقابل هم
ایستادند و جنگیدند.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- ضمن نهى شدید از ریختن خون دیگران، در فلسفه تحریم آن مىفرماید:
« فانه لیس شئ اعظم من ذلک تبعة »[۴۶].
ریختن خون دیگران تبعات جبرانناپذیرى را به دنبال دارد.
منابع سنى
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
«لایحل لمسلم ان یروّع مسلما ».[۴۷]
جایز نیست مسلمانى مسلمان دیگر را بترساند.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« لاتروعوا المسلم فان روعة المسلم ظلم عظیم ».[۴۸]
مسلمانى را نترسانید که ترساندن مسلمان ظلم عظیم است.
پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« من اخاف مؤمناً کان حقا على اللّه ان لایؤمنه من افزاع یوم القیامة »[۴۹].
کسى که مؤمنى را بترساند، سزاوار است که خداوند او را از ترسهاى روز قیامت ایمن نگرداند.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« من نظر الى المسلم نظرة یخیفه فیها بغیر حق اخافه اللّه یوم القیامة »[۵۰].
کسى که به مسلمانى نگاهى داشته باشد که او را بترساند خداوند او را در قیامت مىترساند.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« من اشار الى اخیه بحدیدة فان الملائکة تلعنه »[۵۱].
کسى که با اسلحه به برادر مسلمان خود اشاره کند ملائکه او را لعنت مىکنند.
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« اذا توجه المسلمان بسیفهما فالقاتل و المقتول فى النار »[۵۲].
هرگاه دو مسلمان با اسلحه مقابل هم قرار بگیرند قاتل و مقتول هر دو اهل جهنم اند.
۷- حرمتِ کافر خطاب کردن مسلمان
یکى
دیگر از هنجارهاى دینى این است که هیچ مسلمانى حق ندارد مسلمان دیگر را
کافر خطاب کند، مسلمانى که زبان او به گفتن شهادتین متبرک شده است و خداوند
و مقدسات دین را قبول دارد چگونه مىتوانیم او را به کفر منتسب نمائیم،
اتهام کفر براى یک فرد مسلمان جرم بسیار سنگینى به حساب مىآید، پیشوایان
دینى این نوع بىحرمتىها را به شدت منع نموده است.
کارآیى
این اخلاق بازدارنده دینى براى انسجام اسلامى در این است که اگر مسلمانان
به این هنجار دینى عمل نمایند و هرگز همدیگر را کافر خطاب نکنند بطریق
اَولى رودرروى هم سنگربندى نخواهند کرد، کسى که مقید است حتى برادر مسلمان
خود را کافر خطاب نکند و از این بىحرمتى نسبت به او اباء مىورزد بطور قطع
از بىحرمتهاى بزرگتر مانند جنگیدن با برادر مسلمان و ریختن خون او
خوددارى نموده و درصدد سازش و انسجام با مسلمانان دیگر خواهد بود.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
اگرچه
نتوانستم حدیثى را که در آن به حرمت « نسبت دادن کفر به مسلمان » در منابع
شیعه اشاره شده باشد پیدا نمایم، اما یقیناً مضمون این حدیث در بین منابع
شیعه وجود دارد زیرا احترام به مسلمانان از اصول شیعه است و هیچ کس مجاز
نیست به مسلمانى اتهام کفر وارد نماید.
منابع سنى
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« اذا قال الرجل لاخیه یا کافر فهو کقتله »[۵۳].
اگر کسى برادر مسلمان خود را کافر خطاب کند مثل این است که او را به قتل برساند.
۸- تقیّه
یکى
از هنجارهای مذهبی براى دورى از اختلاف بین امت اسلامى، تقیه است. تقیه،
دوروئى و نفاق نیست، بلکه بهترین گزینه براى اجتناب از تفرقه در بین
مسلمانان است، طبق این نظریه، براى آن که صفوف متحد مسلمانان بهم نخورد
مىتوان ظواهر اعمال عبادى را تغییر داد. جواز تقیه در بین شیعه از مسلّمات
است، اما در بین اهلسنت به دلیل آن که مبتلا بِهِ نبوده ، چندان شهرت
ندارد.
کاربرد تقیه در انسجام اسلامى این است که مسلمانان
وظیفه دارند از اعمالى که روابط آنها را خدشهدار مىکند بپرهیزند و اگر
مسلمانى به مذهب دیگرى اعتقاد ندارد، براى حفظ انسجام اسلامى از تقیه
استفاده نماید، زیرا حفظ انسجام اسلامى بر هر امر دیگر تقدم دارد.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
در
وسائل الشیعه جلد ۱۶ صفحه ۲۵۵ بابى وجود دارد بنام « وجوب کفّ اللسان عن
المخالفین و ائمتهم فى التقیة » این باب دارای احادیث فراوانی است که به
برخی از انها اشاره می شود:
عن ابىعبداللّه -علیه السلام- :
« ما ایسر ما رضى الناس به منکم: کفوا السنتکم عنهم ».
چه آسان است آنچه که رضایت مخالفان شما را جلب مىکند: زبان خود را از بدگویى مخالفان باز دارید و از تقیه بهره ببرید.
عن ابى عبداللّه -علیه السلام- :
« مُعَانَدَةُ الْأَعْدَاءِ فِی دَوْلَاتِهِمْ وَ مُمَاظَّتُهُمْ فِی غَیْرِ تَقِیَّةٍ تَرْکُ أَمْرِ اللَّه »[۵۴].
جنگیدن با مخالفین مسلمان و تلاش براى سقوط دولت آنها و عدم استفاده از تقیه، بمعناى نادیده گرفتن اوامر خدا است.
قال ابوعبداللّه -علیه السلام- :
« ان تسعة اعشار الدین فى التقیة و لادین لمن لاتقیة له ... »[۵۵].
نُه دهم دین در تقیه است کسى که اهلتقیه نیست دین ندارد.
امام صادق -علیه السلام- فرمود:
« مَن لَم تَکُن لَهُ تَقِیّةٌ وضَعَهُ اللّه ».
کسى که تقیه ندارد خداوند او را خوار مىگرداند.
عن ابىعبداللّه -علیه السلام- :
« اتَّقوا عَلى دینکم فَاحفظوه بالتَقِیّةِ فَاِنّهُ لاایمان لِمَن لا تَّقِیةَ لَهُ »[۵۶].
دین خود را با تقیه حفظ کنید کسى که تقیه ندار ایمان ندارد.
عن ابى عبداللّه -علیه السلام- :
« انَّما جُعِلَتِ التَّقِیةُُ لِیُحقَنَ بِهَا الدَّم »[۵۷].
تقیه براى آن قرار داده شده است تا خون مسلمان نریزد.
منابع اهلسنت
اگرچه
تقیه در منابع اهلسنت به گستردگى منابع تشیع وجود ندارد، اما با توجه به
آن که در صدر اسلام نیز بحث تقیه مطرح بود و آیاتى در این زمینه نازل شده
است ( آیه ۲۸ غافر و ۱۰۶ نحل ) یقیناً اهلسنت هم فى الجمله تقیه را قبول
دارد.
تقیه علاوه بر امر شرعى، امر عقلى نیز مىباشد؛ زیرا
عقل مىگوید هنگام تعارض دو مصلحت هر کدام مهمتر است آن را مقدم بدار. اگر
مصلحت حفظ اسلام و وحدت مسلمین بامصلحت یک عبادت خاص مقایسه گردد یقیناً
حفظ اسلام مهمتراست و باید ترجیح داده شود.
۹- حسن خلق
یکى
از آداب دینى، « حسن خلق » مىباشد، مفهوم این اخلاق دینى، آن است که با
مسلمان دیگر برخورد مناسب داشته باشیم و با اخلاق خوب و گشادهرویى با
دیگران مواجه گردیم، لازمه حسن خلق و دوستى و مودت با دیگران، اجتناب از
نزاع و تفرقه و احترام متقابل است.
کارآیى حسن خلق در بحث
انسجام اسلامى در این است که مسلمان که مىخواهد خود را به این اخلاق حسنه
متخلق گرداند هیچ زمانى در پى رویارویى و نزاع با مسلمانان دیگر نخواهد
بود. او همیشه سعى مىکند با دیگران تعامل و مدارا داشته باشد، از آنجایى
که داشتن اخلاق حسنه مورد سفارش بزرگان دین ما است و هر مسلمان تلاش دارد
آن را بدست آورد، لذا مسلمان باید درصدد کسب انسجام اسلامى و آسایش جامعه
اسلامى نیز باشند؛ زیرا این دو لازم و ملزوم هماند.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
در مورد حسن خلق احادیث بسیار زیادى در منابع شیعه وجود دارد که به عنوان نمونه به یکى از آنها اشاره مىگردد:
عن ابی عبداللّه -علیه السلام- :
« خالطوا الناس و آتوهم و اعینوهم و لاتجانبو هم وقولوا لهم کما قال اللّه تعالى ( و قولوا للناس حسنا )».[۵۸]
با مسلمانان معاشرت داشته باشید، به همدیگر کمک کنید، گوشهگیر نباشید، با آنها به نیکى و اخلاق خوش صحبت کنید.
منابع سنى
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمودند:
« ما من شیئ اثقل فى المیزان من حسن الخلق »[۵۹].
هیچ چیزى در ترازوى میزان سنگینتر از حسن خلق نیست.
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« البر حسن الخلق ».[۶۰]
کسى که اخلاق حسنه دارد از نیکوکاران است.
۱۰ - حرمت و منزلت مسلمان
یکى
از باورها و آداب دینى حرمت و منزلت مسلمان است، براساس این عقیده هر شخص
مسلمان داراى منزلت و قداست در نزد خداوند است؛ لذا باید در برخورد با او،
به این مقام معنوى اش توجه شود. براین اساس بىحرمتى و توهین و هتک حرمت
نسبت به هیچ مسلمانى جایز نیست. کارآئى این باور دینى در موضوع انسجام
اسلامى این است که اگر ما منزلت و حرمت مسلمانان را باور داشته باشیم به
آنان هتاکى و بىاحترامى نمىکنیم و بدین طریق یکى ار عوامل اختلاف در بین
جامعه اسلامى از بین مىرود و همچنین کسانى که به منزلت مسلمان اعتقاد
دارند درصددند که همیشه با مسلمانان تعامل صحیح داشته باشند و از آزار و
نارضایتى آنان پرهیز نمایند.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
در
منابع شیعه هر انسانى بما هو انسان و به عنوان این که آفریده ای از
آفریدههاى خداوند است داراى حرمت مىباشد، هر فرد مسلمان نیز قداست و حرمت
مخصوص به خود را دارد، در احادیث شیعه بجاى کلمه « مسلم » از واژه « مؤمن »
در این زمینه بیشتر استفاده شده است.
منابع سنى
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« کل المسلم على المسلم حرام عرضه و ماله و دمه »[۶۱].
خون، مال و عِرض مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است.
قال رسول اللّه -صلی الله علیه و آله- :
« المسلم اخ المسلم لایظلمه و لایخذله و لایحقره »[۶۲].
مسلمان برادر مسلمان است به او ظلم نمىکند، او را خوار و حقیر نمىگرداند.
پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« من صلى الصبح فانه فى ذمة اللّه فمن قتله طلبه اللّه حتى یکبه فى النار على وجهه ».[۶۳]
کسى
که نماز صبحى را بجا آورد مسلمان بوده و در ذمه خداوند است، اگر کسى او را
بکشد خداوند انتقام او را می گیرد و قاتل را در آتش، مجازات مىکند.
۱۱- ادخال سرور بر مسلمان
یکى
از آداب دینى و فضایل اخلاقى، خوشحال نمودن مسلمان است. اگر کسى مسلمانى
را خوشحال نماید و وسیله فرح و سرور او را فراهم کند خداوند براى او پاداش
خیر عنایت مىنماید.
کاربرد این هنجار دینى در موضوع انسجام
اسلامى در این است که همان اندازه که سرور و خوشحال نمودن مسلمان ثواب
دارد، ناراحت و غمگین کردن او نیز عذاب دارد، یکى از کارهایى که مسلمانان
را ناراحت مىکند درگیرى و جنگ و اختلافات بین مسلمین است، مسلمانان براى
اینکه به احادیث ادخال سرور عمل کرده باشند باید از اختلافات بپرهیزند و با
انسجام و وحدت اسلامى در کنار هم باصفا و صمیمیت زندگى نمایند.
به احادیثى در این زمینه اشاره مىگردد:
منابع شیعه
قال ابو عبداللّه -علیه السلام-:
« ایما مسلم لقى مسلما فسره سره اللّه عزوجل »[۶۴].
هر مسلمانى که مسلمان دیگر را خوشحال نماید خدا او را خوشحال مىگرداند.
عنه -علیه السلام- :
« مما یحب اللّه من الاعمال ادخال السرور على المسلم »[۶۵].
یکى از چیزهایى که خداوند دوست دارد، ادخال سرور بر مسلمانان است.
منابع سنى
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمود:
« من لقى اخاه المسلم بما یحب لیسره بذلک سره اللّه عزوجل یوم القیامة ».[۶۶]
کسى که برادر مسلمان خود را مسرور مىگرداند خداوند در قیامت او را مسرور مىگرداند.
پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله-فرمود:
« ان من موجبات المغفرة ادخالک السرور على اخیک المسلم ».[۶۷]
یکى از موجبات آمرزش خداوند ادخال سرور بر مسلمان است
نتیجه
از
مجموع مباحثى که در این مقاله عرضه شد چنین نتیجه مىگیریم که انسجام
اسلامى از امورات مورد تأکید کتاب، سنت و عقل است. علاوه براحادیث صریحى که
در این زمینه وجود دارد و مسلمانان را به وحدت و انسجام و همدلى فرا
مىخواند، از لابلاى اخلاقیات دینى و آداب معاشرتى که توسط ائمه:مورد سفارش
است مىتوان لزوم انسجام اسلامى را استنباط نمود.
نتیجه
متخلق بودن به اخلاقیاتى همچون مدارا، مصالحه، احترام متقابل، تقیه، حرمت
سبّ و لعن و... تلاش براى برقرارى انسجام اسلامى و صمیمیت دینى است.
منابع و مأخذ
۱. ابن ماجه قزوینى، السنن.
۲. ابى داوود، السنن.
۳. بخارى، الصحیح.
۴. تمیمى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، ۱۳۶۶ شمسى.
۵. شعیرى، تاج الدین، جامع الاخبار، انتشارات رضى، قم، ۱۳۶۳ شمسى.
۶. طبرسى، على بن حسن، مشکاة الانوار، کتابخانه حیدریه نجف، ۱۳۸۵ قمرى.
۷. طوسى، التهذیب، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ شمسى، ۱۰ جلد.
۸. عاملى، وسائل الشیعه، مکتبة الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۹ شمسى، چاپ هفتم، ۱۹ جلد.
۹. عبدالعظیم منذرى، الترغیب و الترهیب، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۸ قمرى.
۱۰. على بن ابىبکر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۴ قمرى.
۱۱. مسلم، الصحیح.
۱۲. نورى، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت:، قم، ۱۴۰۷ قمرى، طبع اول، ۱۸ جلد.
۱۳. نووى، ریاض الصالحین، دارالرائد العربى، بیروت، بىتا.
۱۴. الکتب الستة، دارالسلام، عربستان، ۱۴۲۱ قمرى، طبع ۳ .
[۱] - پیام نوروزى رهبر انقلاب اسلامى
[۲] - به نقل از سایت دفتر مقام معظم رهبرى
[۳] - آلعمران: ۱۰۳ .
[۴] - حجرات: ۱۰ .
[۵] - شورى: ۱۳ .
[۶] - مشکاة الانوار، ص ۱۹۱ .
[۷] - الترغیب و الترهیب، ص ۴۵۴ .
[۸] - صحیح مسلم، حدیث ۶۵۳۴ .
[۹] - الترغیب الترهیب، ص ۴۵۷ .
[۱۰] - همان، ص ۴۵۸ .
[۱۱] - همان، ص ۴۰۶ .
[۱۲] - مفاتیح الجنان اعمال عید نوروز.
[۱۳] - کافى، ج ۲ ، ص ۶۳۶ .
[۱۴] - همان
[۱۵] - کافى، ج ۲ ، ص ۶۳۶ .
[۱۶] - همان
[۱۷]- مستدرک، ج ۸ ، ص ۳۱۲ .
[۱۸] - کافى، ج ۲ ، ص ۶۳۷ .
[۱۹]- مستدرک، ج ۸ ، ص ۳۱۱ .
[۲۰] - وسائل، ج ۱۲ ، ص ۲۰۰ .
[۲۱] - وسائل، ج ۱۲ ، ص ۲۰۰ .
[۲۲] - وسائل، ج ۱۲ ، ص ۲۰۲ .
[۲۳] - غرر الحکم، ص ۴۴۵ .
[۲۴] - مجمع الزوائد، ص ۳۸ .
[۲۵] - مشکاة الانوار، ص ۱۹۱ .
[۲۶] - مجموعه ورام، ج ۲ ، ص ۱۷۷ .
[۲۷] - الترغیب الترهیب، ص ۴۸۸ .
[۲۸] - مجمع الزوائد، ص ۹۷ .
[۲۹] - همان، ص ۴۷۹ .
[۳۰] - همان، ص ۴۸۸ .
[۳۱] - همان، ص ۴۸۸ .
[۳۲] - وسائل الشیعة، ج ۸ ، ص ۶۱۰ .
[۳۳] - همان، ج ۹ ، ص ۱۳۶ .
[۳۴] - جامع ترمذى، ص ۴۶۹ .
[۳۵] - همان، حدیث ۱۹۷۷ .
[۳۶] - ریاض الصالحین، ص ۱۴۰ .
[۳۷] - همان، ۱۳۸ .
[۳۸] - نهج البلاغه، خطبه 1۹۷
[۳۹] - جامع الاخبار، ص ۱۶۰ .
[۴۰] - نهج البلاغه، ۱۹۷ .
[۴۱] - وسائل، ج ۸ ، ص ۶۱۰ .
[۴۲] - مستدرک، ج ۹ ، ص ۱۳۶ .
[۴۳] - الترغیب الترهیب، ص ۴۶۶ .
[۴۴] - صحیح بخارى، حدیث ۴۴۶۰ ، سنن ابنماجه، حدیث ۳۹۳۹ .
[۴۵] - التهذیب، ج ۶ ، ص ۱۷۴ .
[۴۶] - مستدرک، ج ۱۱ ، ص ۱۲۰ .
[۴۷] - الترغیب و الترهیب، ج ۳ ، ص ۴۸۳ .
[۴۸] - همان.
[۴۹] - همان
[۵۰] - همان.
[۵۱] - صحیح مسلم، حدیث ۶۶۶۶ .
[۵۲] - همان.
[۵۳] - الترغیب و الترهیب، ص ۴۶۵ .
[۵۴] - کافى، ج ۲ ، ص ۱۶۸ .
[۵۵] - من لایحضره الفقیه، ج ۲ ، ص ۳۰۵ .
[۵۶] - کافى، ج ۳ ، ص ۳۱۸ .
[۵۷] - الکافی ج : ۲ ص : 2۲۰
[۵۸] - مستدرک، ج ۸ ، ص ۳۱۸
[۵۹] - سنن ابى داوود، حدیث ۴۷۹۹.
[۶۰] - ریاض الصاحین، ص ۲۱۳ .
[۶۱] - معجم ابنماجه، حدیث ۳۹۳۳ .
[۶۲] - الترغیب الترهیب، ج ۳ ، ص ۶۱۰ .
[۶۳]- سنن ابنماجه، حدیث ۳۹۴۶ .
[۶۴] - وسائل، ج ۱۱ ، ص ۵۶۹ .
[۶۵] - مستدرک، ج ۱۲ ، ص ۳۹۶ .
[۶۶] - الترغیب و الترهیب، ج ۳ ، ص ۳۹۴ .
[۶۷] - همان، ص ۳۹۴ .
کلیه حقوق برای پایگاه رسیدگی به امور مساجد محفوظ است