تشرف شیخ مجتبی قزوینی به محضر امام رضا(ع)
۱۳۹۳/۰۶/۱۲

زندگی بزرگان دینی پر است از نکات پند آموز و درسهای انسان ساز که با عمل به آنها می توان راه سعادت و کمال را یافته و برای رسیدن به قله معرفت از آنها یاری جست.

یکی از عالمان وارسته که اکنون در جوار ملکوتی حضرت ثامن الحجج علیه السلام آرمیده مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) فرزند حجت الاسلام و المسلمین، آقا شیخ احمد تنکابنی است که در سال 1318 هجری قمری در قزوین متولد شد. او تحصیلات مقدماتی را در همین شهر به پایان رسانید و پس از آن در حدود سال 1330 هجری قمری به همراه پدر راهی نجف اشرف گردید و حدود هفت سال در آن سامان مقدس اقامت نمود و از محضر اساتید و عالمان بزرگی مثل سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمد شیرازی کسب فیض نمود. سپس شیخ در سال 1337 هجری قمری از عتبات مقدسه به ایران بازگشت و به مدت دو سال در زادگاه خود بماند.

شیخ سپس به قم آمد و 2 سال نیز در این شهر علم بماند و از درس خارج شیخ عبدالکریم یزدی (م: 1355ق) استفاده کرد. آنگاه رخت به مشهد کشید و در آستانه فیّاض ولایت رضوی ماندگار گشت.

وی چهل سال از عمر خویش را در مرکز مهم علمی شهر مقدس مشهد صرف تربیت شاگردان نمود. و حاصل این دوره، تربیت دهها تن عالم و فاضل و مدرس و واعظ و محقق است که در سایه مهر آیین این فرد بزرگ پرورش یافتند.

درمان یکی از شاگردان

آیت الله سید جعفر سیدان نقل می کنند: در ایام تحصیل در مشهد غده ای پشت گردنم در آمده بود که مختصری درد می کرد. نزد دکتر شاملو (پدر پروفسور شاملو) برای معالجه رفتم و در همان ایام ، در درس اشارات آقا شیخ مجتبی قزوینی که در منزل تدریس می کرد شرکت می کردم. روزی سر درس به دلیل دردی که آن غده داشت مرتب به آن دست می کشیدم. پس از پایان درس ایشان فرمود: بنشین کارت دارم...! فرمود:چیه؟ چرا مرتب دست به گردنت می کشی؟ جریان را گفتم. ایشان انگشت خود را به اطراف آن غده گذاشت و گفت: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، ام ابرموا امرا فانا مبرمون . جمله ای هم اضافه کرد که نفهمیدم. از منزل ایشان که بیرون آمدم هیچ اثری از آن غده نبود.(1)

شنیدن تسبیح برگها

حاج شیخ تسبیح و تقدیس برگهای درخت را شنیده بود که این ، تفسیر « إن من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم » است ، و ایشان آن را یافته بودند . ما نمی دانستیم حاج شیخ کیست .

لطف حاج شیخ باعث شد ما در صراط امام زمان (عج) قرار گرفتیم و کار های زندگی ما و مشکلات ما توسط حضرت مهدی (عج) حل شد و می شود ، تا کسی مورد لطف واقع نشود به جایی نمی رسد .

یک نکته اخلاقی

آقا سیدی بود بجنوردی ، از طلاب شریف و درسخوان ، عیالش نزدیک به وضع حمل شد و نیاز شدیدی پیدا کرد . آمد پیش حاج شیخ که حال من اینطور شده چه کنم ؟ ایشان می فرمایند : این فرش خرسک را بردار و ببر بفروش و پول آن را خرج کن .

توضیح اینکه اتاق پذیرایی ایشان 2فرش 3×2- از نوع خرسک - مفروش بود که ایشان یکی را برای برآورده شدن حاجت این سید طلبه به او هدیه کردند . علامه حکیمی گفتند : من در اینجا بودم که سید فرش را جمع کرد و برد ، سپس حاج شیخ گفتند : فعلا جای آن را باکیسه گونی فرش کنید تافکری برای آن برداریم .

تشرف به محضر امام رضا(ع)

مرحوم آیت‌الله حاج آقا جلیل زرآبادی می‌گوید: من از زبان خود حاج شیخ شنیدم که می‌گفتند: یک بار به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم، نماز خواندم و بعد از نماز زیارت جامعه می‌خواندم، همان‌طور که مشغول خواندن زیارت بودم، پرده‌ها و حجاب‌ها کنار رفتند و ضریح اول و دوم کنار رفت. احساس کردم که من هستم و حضرت رضا(ع) که روی سریر خوابیده‌اند، سپس متوجه شدم حضرت سر مبارک خود را بالا آوردند و نظر و نگاه خاصی به من فرمودند و بلافاصله صحنه تمام شد.

مرحوم شیخ هر وقت به حرم می‌رفتند، یکی از حاجت‌های ایشان این بود که حضرت غیر از توجه عامی که به زوار خود دارند، توجه و عنایت خاصی به ایشان کنند که این دعا مستجاب می‌شود.

پانوشتها:
1. زمزم عرفان ، صفحه 40
2. به نقل از کتاب متاله قرآنی ، نوشته محمد علی رحیمیان فردوسی
 
منبع: قدس آنلاین