در صحنه بین الملل و عرصه مناسبات قدرت و نزاع بین المللی کشور و یا حزبی می تواند پیروز باشد که بتواند بهترین تحلیل را از وقایع و اتفاقات جهانی ازحیث نزدیک بودن به واقع ارائه دهد.
ایران اسلامی نیز به عنوان کشور پرچمدار گسترش اسلام و مبارزه در دنیای کنونی و به عنوان تنها مدافع جبهه حق در مقابل جبهه کفر از این قاعده مستثنی نمی باشد.
شناخت دقیق ظرفیتهای خود و دشمن و همچنین شناخت دقیق نقاط ضعف خود و دشمن جزء اصلیترین وظایف استراتژیست مسلمان در جهت برنامهریزی برای مقابله با تهدیدات دشمن میباشد.
یکی از روشها و راههای دستیابی به این نقاط قوت و ضعف دقت در رفتار دشمن است به این صورت که به طور خاص بررسی شود، اهداف اصلی دشمن چیست و چه سازوکاری برای رسیدن به آنها طراحی کرده است و یا به عبارت دیگر، دشمن بر روی چه عناصر مادی و یا معنوی مسلمانان سرمایه گذاری کرده و برنامۀ خود را به چه سمتی پیش میبرد. در نگاه واقعگرایانه در عرصه بین الملل این مهم کاملاً منطقی است که هر طرف از نزاع سعی میکند نقطۀ کانونی و اصلی طرف مقابل را هدف خود قرار داده و از طریق نقاط ضعف وی سعی کند آن نقطه قوت را تضعیف کند.
به طور مثال در جریان فتنه 88 بیشترین تمرکز برنامه دشمن بر روی تضعیف ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری بود، به طوری که ابتدا تمام نظرات و نکاتی که ایشان از ابتدای دوران زعامتشان در جامعه نهادینه کرده بودند زیر سوال بردند و مباحث تشکیکی بسیاری بر علیه آنها به راه انداختند و سپس خود شخص ایشان مورد تهاجم قرار گرفت و این تهاجم نرم نیز از طریق نقطۀ ضعف نظام یعنی برخی بزرگان که متأسفانه از شعارها و اهداف انقلاب فاصله گرفتند، اتفاق افتاد. پس میبینیم اولاً ستون خیمۀ انقلاب مورد هدف قرار گرفته و ثانیاً از طریق نقاط ضعف سعی در تزلزل نقاط قوت این نظام داشتند.
این مهم در جریان مقابلۀ همهجانبۀ جبهه کفر و در رأس آن امریکا و رژیم صهیونیستی در برابر جبهه حق به رهبری جمهوری اسلامی ایران نیز شایان توجه است. با کمی بررسی و تحلیل در تهاجم غرب بر علیه اسلام به این مطلب میرسیم که تمام جبهۀ کفر با تمام ابزارهای سخت و نرم خود مسجد و محل عبادت مسلمین را هدف قرار داده و آنقدر این حمله و تهاجم در کشورهای اسلامی بارز و آشکار است که اولین مکانی که همیشه در تهاجم دشمن تخریب میشود مسجد است و اولین جایی که دشمن به محض ورود نرم و فرهنگی به کشوری اسلامی سعی در تضعیف کارکردهای آن دارد، نهاد مسجد میباشد.
این مطلب جای هیچ تردیدی ندارد که در طول سالهای متمادی بعد از رحلت پیامبر اکرم و دوران ائمۀ معصومین:نهاد مسجد به تدریج کارکردهای اجتماعی خود را از دست داده و هرچند در طول تاریخ در دورانهایی در کوتاه مدت برخی کاکردهای اجتماعی و سیاسی خود را باز می یابد لیکن هر قدر زمان گذشته است بیش از پیش تضعیف شده و به حاشیه رفته است. اما توجه همین دوران های کوتاه تاریخی که مسجد برای مدتی به طراز اسلامی خود نزدیک میشود در مییابیم که در هر منطقهای این اتفاق افتاده انقلابی عظیم هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی رخ داده است. نمونۀ بارز این تغییرات، انقلاب اسلامی ایران است که اساساً حرکتی به پا شده از مساجد، قوامگرفته از مساجد و پیروز به پشتوانه مساجد بود.
تمام این تجربههای تاریخی و پیروزیهایی که اسلام در مقابل کفر از ابتدای اسلام داشته و به خصوص پیروزیهایی که در طول این 100 سالۀ اخیر حاصل شده است باعث شده که غرب در مقابل نقطه کانونی این پیروزیها جبهه گرفته و سعی در تخریب و تهاجم مادی و معنوی آن داشته باشد. این تخریبها و دلایل آن از چند جهت قابل بررسی می باشد.
1. بعد معنوی تهاجم به مساجد
* مقابلۀ نرم از طریق خنثیکردن مساجد به خصوص مساجد قدیمی و ریشهای در کشورهایی که قدرت خراب کردن فیزیکی مساجد را ندارد مانند ایران و عراق؛ به این معنا که جنبه سیاسی و اجتماعی مسجد را که باعث وحدت و انسجام مسلمین در جهت مبارزه و مقاومت می باشد را مورد هجمه قرار داده و سعی دارد مسجد را تنها و منحصر در جنبه عبادی نموده و عملاً فعالیتهای مسجد را خنثی نموده و فعالیتهای فردی را تشویق کند. عمدۀ این تهاجمها از طریق ترویج و تبلیغ اندیشۀ جدایی نهاد سیاست و حکومت از نهاد مذهب صورت میگیرد که اندیشۀ جدایی دین از سیاست که سالهاست علمای اسلام با آن مبارزه میکنند، برونداد اصلی این فکر و اندیشه است.
* استفاده ابزاری از مسجد در جهت منافع غرب در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام که این عمل در کشورهایی مانند عربستان و یا به طور عام در کشورهایی که خط وهابیت در ادامه خط یهود در حال نقش آفرینی است، اتفاق می افتد. صهیونیسم در این کشورها با استفاده از افکار افراطی و تحجر مآبانه و تحریک احساس بعضی از مردم آنها را بر علیه دیگر مسلمین تهییج نموده و فتنه و آشوب برپا میکنند و اساساً مساجد در این کشورها کانونی است برای فتنه گری بر علیه دیگر فرقه های مسلمانان. به طوریکه میبینیم گروه داعش در منطقه خاورمیانه که چند سالی است در حال کشتار و فتنه است از مسجد نزج می گیرد و خود را خلیفه اسلامی نامیده و مساجد و روحانیون مذهبی مساجد کشورهایی مانند عربستان و قطر و... کاملا از آنها حمایت کرده و در منبرها و مساجد به نفع آنها فتوا داده و تبلیغ می کنند. این جهت دهی منفی و استفاده ابزاری از نهادی مانند مسجد که به نام دین، دین را مورد حمله قرار می دهند فضای سیاسی کشورهای اسلامی را غبار آلود کرده و باعث فریب دیگر مسلمانان می شود که رصد دقیق این فتنه نتایج زیانبار فتنه بین مسلمین را به وضوح نشان می دهد.
* تصدی ادارۀ مساجد توسط دولتهای وابسته به غرب در کشورهای اسلامی یکی از راهکارهای کنترل مساجد در این کشورهاست به این صورت که خود دولت تصدیگری مساجد را به عهده دارد و همه امورات مسجد را در دست میگیرد. در این کشورها مسجد بدون اجازه دولت فعالیتی انجام نمیدهند و دولتها نیز تنها اجازۀ اَعمال عبادی را در این مساجد میدهند و یا تنها فعالیتهایی را اجازه میدهند که در راستای اهداف خودشان باشد. در مصر حدود 40 هزار مسجد خصوصى وجود دارد که ضد دولت هستند. در مقابل، حکومت مصر در تلاش است این مساجد را در اختیار بگیرد. در سال 1994 پنج هزار مسجد از این مساجد تحت نظر دولت قرار گرفت. دولت مصر و دیگر دولتهاى موجود در کشورهاى اسلامى تلاش داشتند از طریق نظارت کامل بر مساجد ماهیت مباحث اسلامى در جامعه را تعیین کنند. این دولتها خطیبان را تشویق میکردند که بر موضوعات بى اهمیت از نظر سیاسى تأکید کنند. این نوع خطبهها در مقابل کامل با خطبههایی است که در مساجد خصوصى عرضه میشدند. در نهایت دیدیم که همین مساجد خصوصی توانستند در مصر انقلاب عظیمی را به راه بیندازند و حتی در حال حاضر مشاهده میکنیم که دور شدن مردم ازمساجد و فاصله گرفتن امور سیاسی و کشور داری از مسجد و منبر باعث شد اوضاع مصر دوباره دگرگون شود. این مطلب جای هیچ شک و تردید ندارد در هر جای جهان اسلام که مردم در مساجد گرد آمده و تحت رهبری علمای اسلام قرار گرفتند پیروز بودند و هر زمان که از آن فاصله گرفتند دچار شکست شدند.
2) بعد مادی تهاجم به مساجد
استقبال گسترده از دین اسلام در کشورهای غربی که روز به روز در حال افزایش است در مکانی مانند مسجد اتفاق می افتد و در این مکان است که انسجام پیدا میکند پس میبینم اسلام در هر جای دنیا که در حال گسترش است ابتدا مسجدی بنا میکند و سپس بوسیلۀ همین مسجد تلاش میکند که دین اسلام را در آن منطقه تقویت کند. چنانچه میبینم در این کشورها به اهمیت این موضوع پی برده و ساخت مساجد را محدود کرده و در مقابل سعی در خراب کردن و آتش زدن آنها دارند. چنانچه طبق آمارها در کشور تازه مسلمان شده بوسنی تا سال 1993 بیش از هشتصد مسجد را ویران کردند به طوریکه صربها در هر روستایی که وارد میشدند ابتدا مسجد را خراب میکردند و جای آن درخت میکاشتند. حتی در کشور شرق آسیا یعنی هند نیز این اتفاقات بسیار رخ میدهد. حزب اقلیت مسلمان هند «بهاراتیا جاناتا» مرکز مبارزات خود را مسجدی به نام آیوزیا قرار داد که هندوها به بهانه اینکه مکان مسجد محل تولد خدای هندوهاست و باید در آنجا معبد بسازند سعی در خراب کردن مسجد دارند و مبارزات خونینی در آنجا رخ میدهد. در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه بیشترین آمار خرابیها مربوط به مساجد بود و همچنین در جنگ اخیر غزه نیز در هر منطقهای ابتدا مساجد را مورد حمله قرار دادند به طوریکه در طول 39 روز جنگ در غزه بیش از 60 مسجد به طور کلی تخریب و 150 مسجد هم تا مرز 70 درصد آسیب دیدند. این آمار زمانی جالب خواهد بود که بدانیم در این مدت تنها یک کلیسا مورد تهاجم قرار گرفت که همۀ این حملات هدفدار نشان از اهمیت مساجد در این منطقه دارد و اسرائیلیها هم می دانند که محور مقاومت در غزه و لبنان مساجد بوده و هستند.
نتیجه آنکه در مقابل این تهاجم وظیفه و هدف و جهت برنامه ریزی ما نیز مشخص می شود زیرا نقطه هدف دشمن برای تهاجم همان نقطه قوت ماست که باید از آن حفاظت کرده و با اهتمام بیشتر نسبت به آن هر لحظه در پی قوی تر کردن و رساندن این مکان مقدس اسلامی به طراز مورد نظر اسلام باشیم.