در سرودههای امروز شاعران موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی منعکس شده است. یکی از پربسامدترین این موضوعات، فلسطین و قدس شریف است. مسجدالاقصی و آرزوی آزادی آن از دست صهیونیستها آرزوی همه انسانهای آزاده است.
در میان مساجد دنیای اسلام، مسجدالاقصی جلوه دیگری دارد؛ مسجدی با تاریخچهای کهن که تمامی ادیان را به خود جلب کرده است؛ هر یک از ادیان ابراهیمی دورهای از تاریخ خود را در این مسجد مییابند. در حقیقت این مسجد پیوندی مشترک میان این ادیان است.
سالها است که با حضور رژیم صهیونیستی و اعمال اقدامات نژادپرستانه، این مکان امن الهی به مرکزی برای مناقشه مبدل شده است. مسجدی که میتواند انسانها با سلایق مختلف را زیر گنبد خود جای دهد، حالا رنگ دیگری به خود گرفته است. صهیونیستها به آرزوی رسیدن به معبد سلیمان در زیر این مسجد اقدام به تخریب آن طی سالهای اخیر کردند که همین اقدامات نه تنها موج خشم مسلمانان را برانگیخت که مخالفت دیگر ادیان الهی مبنی بر تخریب مکانی مقدس را نیز به همراه داشته است. آزادی مسجدالاقصی از دست رژیم صهیونیستی نه تنها آروزی مسلمانان که آرزوی همه انسانهای آزاده است.
در ذیل نمونهای از دغدغههای شاعران برای رنجهایی که بر سرزمینهای اشغالی به ویژه بیتالمقدس و مسجدالاقصی روا داشته شده، ذکر شده است:
«اهرام، در تمامت فرعون قد کشید
از بهت خاک، قدمت فرعون قد کشید
پر شد دوباره گوش به گوشِ زمین، سکوت
خون شد دوید در رگ هر ذره این سکوت
سگها به زخمهای زمین حملهور شدند
سگهای حملهور شده، هِی بیشتر شدند
در پایکوب فاجعه گُلها لگد شدند
گلدستههای مسجدالاقصی لگد شدند
***
در گوشه گوشههای زمین، رقص کرکس است
این شهر زیر فاجعه، بیت المقدس است
باروت، سایه بر سر آیینهها کشید
دستی به زخم خوردگی سینهها کشید
***
آواز عاشقانه باران شکسته شد
خواب بهار، در سر گلدان شکسته شد
خواب بهار، خواب خوش یک زمین بهار
در زیر پایکوب زمستان شکسته شد
باران اتفاق، زمین را نشانه رفت
شهری در آستانه طوفان شکسته شد
بر گرده خمیده شب، چنگ زد کسی
یک سایه در کنار خیابان شکسته شد
رقص گلوله، پلک زمین را ز هم گشود
شب، زیر قارقار کلاغان شکسته شد
باروت و دود، در ریههای زمین دوید
تاریخ مات و گنگ و پریشان شکست
***
از آستین شهر، ابابیل پر گرفت
یک لحظه خواب در سر شیطان شکسته شد
باور، در استین زمین نطفه بست و بعد
فریاد زد که غربت ایمان شکسته شد
شلاق و تیر و ترکش و باروت اثر نکرد
قانون تازیانه چه آسان شکسته شد؟
***
با خون و زخم، «قبه موسی» هنوز هست
در چنگ باد «مسجدالاقصی» هنوز هست
رقص کبوتران هر از گاه، دیدنی است
در چنگ باد «قبه الارواح» دیدنی است
***
بوی زلال حادثه از دور میرسد
فردا میان هالهای از نور میرسد
فردا در آستانه در، نطفه بسته است
فردا در انتهای همین شب، نشسته است
فردای بهتری که زمین مال غنچههاست
فردای دستهای تو، آمال غنچههاست
فردا حقیقتیست در آغوش چنگ تو
فردا، جوانه میزند از پای سنگ تو
ارابههای خسته، زمینگیر میشوند
وقتی که دستهای تو تکثیر میشوند
فردا، پر است از گل زیتون دستهات
فردا، نشسته در رگ و در خون دستهات
باروت، زیر سنگ تو آوار میشود
بیروت، پا گرفته و بیدار میشود
این شب، در انتظار نفسهای آخر است
فردای کوچههای تو، فردای بهتر است»
خبرگزاری تسنیم